eitaa logo
طرز طنز
67 دنبال‌کننده
113 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚برای فلسطین🇵🇸 ✍ترسوها😩 از کوه‌هایمان می‌ترسند می‌دانند آبستن هزار انتفاضه است از خانه‌هایمان می‌ترسند می‌دانند هر تکه‌اش سرباز انتفاضه است از قلب‌هایمان می‌ترسند می‌دانند می‌تپد در سینه‌ی این شعرها که انتفاضه را تکثیر می‌کند... [آبان۸۳] 🔸🔸🔸 ✍پوزخند😊 سنگی فرستاد گلوله‌ای پس گرفت زخمی بر سینه‌اش به عدالت جهان پوزخند زد... [آبان۸۳] 📎📎📎 منبع: (چراغانی بی‌دلیل. حمیدرضا شکارسری. صفحات ۶۲و۶۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بخش‌هایی از مقاله‌ای با عنوان «طنز تلخ در شعر پایداری فلسطین» (مطالعه‌ی مورد پژوهش: شعر راشد حسین)✍ بخش اول✏️ 🔹راشد حسین (۱۹۳۶ - ۱۹۷۷م) یکی از شاعران طنز پرداز و برجسته‌ی نسل سوم ادبیات پایداری در فلسطین به شمار می‌آید که از او با عنوان‌ها و لقب‌های زیادی از جمله: «پایه‌گذار شعر سخريه و فکاهه در ادب مقاومت» و «شاعر طنزهای تلخ و گزنده» یاد می‌شود. 🔸طنزهای راشد از نظر موضوعی و محتوایی در شمار طنزهای تلفیقی سیاسی و اجتماعی است. شاعر، آن‌ها را روزنه‌ای برای بیان دغدغه‌های سیاسی، اجتماعی و انسانی خویش قرار داده است. وی در ساختار طنز، دو الگوی اساسی را به کار می‌گیرد: طنز روشن و آشکار(صریح) که شاعر در آن، بی‌پروا از گروه‌های سیاسی و اجتماعی جهان عرب انتقاد می‌کند و دیگری طنز غیرمستقیم(تعریضی) که شاعر با آفرینش شخصیت‌های رمزی به گونه‌ای کنایه‌آمیز به ریشخند و نقد رخدادها و چالش‌های موجود در جبهه‌ی پایداری می‌پردازد. 🔹افزون بر این، راشد، روش‌های گوناگونی برای بیان طنز و طعنه و سخریه برگزیده است که مهم‌ترین این روش‌ها عبارتند از‌: اسلوب نامه‌نگاری، بهره‌گیری از زبان کودکان، استفاده از عناصر طبیعت، قلب واقعیت اشیاء و شخصیت‌ها با ترسیم‌ چهره‌ی دروغین و دگرگون‌شده‌ی سران عربی و غربی، طنز به شیوه‌ی پند و اندرز، استفاده از روش پرسش و پاسخ، کاربرد صورخیال و آرایه‌های بدیعی و ... 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بخش‌هایی از مقاله‌ای با عنوان «طنز تلخ در شعر پایداری فلسطین» (مطالعه‌ی مورد پژوهش: شعر راشد حسین)✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸طنز راشد از نظر محتوایی و مضمونی بیشتر در چارچوب «طنز تلخ» (سیاه) و از لحاظ موضوعی در شمار طنزهای تلفیقی سیاسی و اجتماعی است؛ زیرا شاعر در زمان‌های می‌زیست که مردم فلسطین در داخل و خارج با چالش‌ها و رنج‌های فراوان اجتماعی و سیاسی روبرو بودند. جنگ، اشغال، آوارگی، دخالت ابرقدرت‌ها، کشتارهای خونین، نفوذ صهیونیزم در میان دولت‌های عربی، سازش و تسلیم در جبهه‌ی عربی و... . 🔹از این رو به نظر می‌رسد وی با گزینش رویکرد اجتماعی در طنز بر آن است تا روح همکاری و وحدت اجتماعی را در بنیادهای اجتماعی تقویت نماید. شاعر خود را «مسئول» می‌داند که دردها و آرزوهای مردم فلسطین را به زبان طنز و سخریه بیان کند و این قالب از دیدگاه برخی بهترین و تأثیرگذارترین شیوه برای بیان چالش‌ها و نقد و اصلاح جامعه است(ر.ک خربوش ۸:۱۹۸۲/ ،قزيحه ۹۰:۱۹۹۸ / ابراهیم ۷۸:۱۹۵۸). 🔸شاعر در طنز سیاسی - اجتماعی صریح به فرد یا گروه خاصی می‌تازد، مانند این شعر او که در قصيده‌ى «رسالة إلى (آيك)» : (کنایه از رئیس جمهور پیشین آمریکا آیزنهاور) آمده است. راشد از او می‌خواهد که به عمر استعمار و جنایت در سرزمین‌های اسلامی و شرقی به‌ویژه لبنان و فلسطین پایان دهد. این ملت‌ها نمی‌خواهند که آزمایشگاهی برای سلاح‌های کشتار جمعی آنان باشند. مشرق زمیـن بـه مانند دیگر سرزمین‌ها خواهان آزادی است. پس آمریکا و دوستانش، بهتر است که شرق را ترک کنند و به سرزمین خود برگردند و به مانند دیگر ملت‌ها به بازی و سرگرمی با کودکانشان مشغول شوند: يا مِستر آيك الشرقُ يُريدُ كَكُلِّ الأرضِ الحُري‍َّة ان يَرضى أن يُصب‍َح مَزرعة ذُرية فاترك لبنان کی یَنعَم طفلك كالأطفال بألعابه وَ يُفاخر أبناء الجيرانِ بأثوابِه يا مِستر آيك اترك لبنان (حسین، ۱۹۹۹: ۳۳۳) 🔹اما شاعر در طنز با واسطه (تعریضی، غیرمستقیم) دیدگاه‌های سیاسی ـ اجتماعی را با زبان «رمز» و «پوشیدگی» بیان می‌کند. مانند این شعر وی (هي .... و الأرض) که در آن به زشتی فروش زمین از سوی برخی از مردم فلسطین، اشاره می‌کند: و بعت التُراب المقدس يا أنذل العاشقين لتدفعَ مُهري؟ و تبتاع لي ثُوب عرسٍ ثَمين (همان: ٨٤). 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝چرا متوجه طنز حافظ نشدیم؟✍ ✏️در پاسخ به این پرسش که چرا متوجه طنز حافظ نشدیم؟ باید گفت که اساساً قرار نیست رویکردهای آکادمیک و رسمی پاسخ‌گوی همۀ مسائل باشند. طنزپردازی غالباً در ادبیات عامه و غیررسمی - که از قضا کمتر مورد اقبال پژوهشگران ادبیاتِ جدی و فاخر بوده، - به‌طور موازی جریان داشته است. ✏️البته جای شگفتی است که چگونه گوته و هاینریش هاینه در آلمان به این نکته پی بردند؛ اما می‌پرسم که چرا متوجه ادامۀ طنز حافظ در اشعار بُسحاق اطعمه و برخی از یارانش نشدیم؟ در نقیضه‌های تضمینیِ نامبردگان و تضمین‌های نقیضه‌ای ابیات حافظ، می‌توان چاشنیِ افزوده‌ی ایشان را بر شعر خوش‌نمکِ حافظ حس کرد که گویی هنوز تندی و تیزی حافظانه‌اش می‌چربد: رزق بسحاق گر از کیسه‌ی یاران باشد طاسِ لوزینه به دست دگران خواهد بود ✏️می‌توان گفت نقیضه‌ها و نقیضه‌گویان، طنز بالقوّه در شعر و شخصیت حافظ را هم به فعلیت رسانده‌اند. در واقع حافظ نیم‌خندی کرد و نقیضه‌گویان بگو-بخند راه انداختند! از این رو به نظر نگارنده درک طنزآمیزیِ سخن حافظ تنها نه در دوران اخیر، بلکه از همان سده‌ی نهم با نقیضه‌های حافظانه‌ی بسحاق اطعمه و دنباله‌روانش آغاز شده بود. فراموش شدن مسئله که به قدسی شدن دیوان و لسان‌الغیب گشتنِ شاعر پس از آن دوران برمی‌گردد، هم از آن باب است که ما با دیوانش فال و استخاره می‌گیریم و با گشودن آن مدد راه و کشف رازهای نهانی را از حافظ می‌خواهیم. ✏️با وجود این - بنا بر آنچه حافظ‌پژوهان گفته‌اند و نگارنده نیز بدان نظر دارد، - چون نیک بنگریم با دیوان حافظ هم می‌توان خندید. تداوم سنتِ نقیضه‌گویی از روی اشعار حافظ بابِ این بحث را خواهد گشود و ساز و کارِ هرمنوتیکِ ادبی و رویکردهای معطوف به دریافت یا تعاملِ خواننده، زمینه‌های آن را روشن‌تر خواهد نمود. 🔗🔗🔗 منبع: (بگوبخند با حافظ. مجید بهره‌ور. صفحه۳۶) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگو بخند با حافظ(۱) 🔸🔸🔸 «باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است» (حافظ) 🔹🔹🔹 بسیار شعرهای نگفته به دفتر است کز آنچه گفته‌ایم کمابیش بهتر است اشعار خوبِ بنده بدون مبالغه با شعرهای بدتر حافظ برابر است من شبه‌شعر نیک سرایم به جان دوست پس، زاده‌های خاطر من شبه گوهر است شیدای بنده گشت زن شصت ساله‌ای دانسته بود کسری من مهر مادر است او بهر ماست‌مالی تعبیر بنده گفت: غافل مشو که سن تو از چل فراتر است ... گفتم: من از فراق تو بسیار راضی‌ام دوری و دوستی سخنی روح‌پرور است گفتا: دلم ز دوری تو جوش می‌زند گفتم: فتد ز جوش و گر خود سماور است ... باید دهم به‌جاش دو سی‌ساله آورم یا گویمش که وعده به سی‌سال دیگر است گر ادعای تازه کند، من دعا کنم امّن يُجيب چارۀ انسان مضطر است (بهاء‌الدین خرمشاهی) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگو بخند با حافظ(۲) 🔸🔸🔸 منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شُکر گویمت ای کارساز بنده‌نواز (حافظ) 🔹🔹🔹 در این دیار سه‌پنجی، چه طرف بندم باز که هفته هفته نیابم نشان ز شش‌انداز به‌غیر نام ز آغوز، هیچ نشنیدم دریغ و درد ز انجام کار و از آغاز ...ز دست پاچه نخوردن ز پا فتادم، به به پای کلّه گذارم سری ز روی نیاز ز کلّه، کله‌مناری به پا کنم هر صبح که تا به‌گوش سپهر و ستاره گویم راز بنه تو قصه‌ی مجنون و حُسن لیلی را مگو حکایت محمود و داستان ایاز به هر طریق نباشد جز این تمنایی که یک شکم بخورم سیر، نان خشک و پیاز خيال وصل خیارم به‌سر بود، هیهات تو عمر کوته من بین و آرزوی دراز (میرزا عبدالله گرجی اصفهانی متخلص به اشتها و سرگشته) [شش‌انداز: غذای سنتی که از ترکیب گردو، پیاز، بادنجان و رب انار ساخته می‌شود. آغوز: اولین شیری که یک ماده نوزادش دهد.] 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگو بخند با حافظ(۳) 🔸🔸🔸 بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می‌خواند دوش درس مقامات معنوی (حافظ) 🔹🔹🔹 سوری ز شوق شور به گلبانگ پهلوی می‌خواند دوش درس مقامات مِعدوی یعنی بیا به گردش دولاب روی کن تا از خیار نکته‌ی دل درد بشنوی پای چراغ‌شیره بیفروز بزم را از پرتو جمال حریفان شیروی باید دگر مباحثه با اهل‌دل کند شیخی که گشت عاشق صغرای کبروی ... آن خاک‌ها که از اُتول یار شد بلند ما را دچار کرد به امراض سینوی از بس که در هوای وکالت زدیم زور گشتیم مبتلا به ورم‌های بیضوی عاری ز قدر و ارج چو یابوی مرده‌ای تا پوزه‌ات ز آخور دزدی‌است يُنجوى سمباده است نان کنونی که میدهد هرلحظه صد خراش به لب‌های غنچوی تا دانه‌دانه خرمن ظالم نسوخته است پیوسته باد آتش مظلوم شُعلَوی (ابوالقاسم حالت) [اتول: نام قدیم برای خودرو سوری: اهل سور و جشن ] 🖇🖇🖇 منبع: (بگوبخند با حافظ. مجید بهره‌ور. صفحات۷۷.۱۹۱.۳۰۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚تصویری از تکیه بر خانه‌ی عنکبوت🕸 🔸مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ العَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ «داستان کسانی که غیر از خدا دوستانی اختیار کرده‌اند، همچون داستان عنکبوت است که با آب دهان خانه‌ای برای خویش ساخته در حقیقت - اگر می‌دانستند - سست‌ترین خانه‌ها همان خانه عنکبوت است» (سوره عنکبوت.آیه۱) 🔹قرآن برای این‌که پوچیِ پناه بردن به غیر خدا را نشان دهد، تکیه به غیر خدا را همانند اعتماد عنکبوت بر خانه‌ی خود دانسته است؛ خانه‌ای که مانع گرما و سرما نیست و چنان سست است که به اندک ضربتی نابود می‌شود‌. تنها کارکرد چنین خانه‌ای به دام انداختن حشرات ضعیف است. اولیایی هم که مشرکان برای خود گرفته‌اند، صرفاً، اسمی دارند، نه نفعی می‌رسانند و نه ضرری، نه مالک مرگی هستند و نه حیاتی؛ بلکه تنها وسیله‌ی ارتزاق عده‌ای خاص هستند. 🔸بدین‌‌سان قرآن جماعتی را به تصویر کشیده است که چون عنکبوت به خانه‌ای پناه برده‌اند که چنان سست است که به اشاره‌ای از هم متلاشی می‌گردد. با این حال، همین خانه، امیدی برای به دام انداختن انسان‌های ضعیف است. تصویری از انسان‌های عنکبوت‌صفت. گویی فلسفه‌ی چنین باوری، تنها در به دام انداختن انسان‌های ضعیف خلاصه می‌شود. 🔹هوگس[در کتاب خودآموز طراحی کاریکاتور صفحه۱۶]، در تصویری از صلیب بلندی که «پاپ جان‌پل دوم» به دست گرفته و بر آن تکیه داده، دامی از تار عنکبوت را نشان داده که تمام صلیب و پاپ را در برگرفته و صلیبی که وسیله‌ی اتکای پاپ است به تور ماهیگیری می‌ماند که پاپ را گرفتار کرده است. هوگس می‌خواهد پاپ را کسی بنمایاند که به‌جای تکیه بر صلیب مسیح، برخانۀ عنکبوت تکیه کرده است. او بدین‌گونه خواسته جایگاهی را که پاپ بر آن تکیه کرده را سست و مندرس نشان دهد، همانند بت پرستان. 🖇🖇🖇 منبع: (طنز مقدس. علی نجفی. صفحات۳۳۲-۳۳۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖شعرهای گاوی🐄 🔸قلعه‌ی حیوانات🔸 در کوچه، گوسفندم در مدرسه، طوطی در اداره، گاو به خانه که می‌رسم، سگ می‌شوم چوپانی از برنامه کودک داد می‌زند گرگ آمد! گرگ آمد! و من کنار بخاری شعر تازه‌ام را پارس می‌کنم! (صفحه۱۶) 🔹حمایت🔹 گاو، گاو است چه در هلند باشد، چه در اسپانیا چه مال مش‌حسن باشد، چه کار مهرجویی من به دادخواهی گاوهای جهان آمده‌ام قصاب مهربانی هستم جنب سفارت هند گوشت گوساله موجود است! (صفحه۱۷) 🔸شاخدار شکنی🔸 همه‌ی گاوها، گوساله به دنیا می‌آیند منِ گوساله، گاو به دنیا آمدم شیرم را دوشیدند شاخم را شکستند از دباغ‌خانه که برگشتم عزیز شدم حالا نشسته‌ام پشت ویترین گالری کفش سایز ۳۷ درست اندازه‌ی پای ملیحه! (صفحه۱۹) 🔹اقرار🔹 چوپان چراگاه ارض موعودم گوسفندان زیادی در من می‌چرند گرگ‌های زیادی از من می‌درند سگ‌های زیادی با من می‌دوند چیزی به موسی شدنم نمانده است این گوساله‌ها اگر بگذارند! (صفحه۲۲) 📎📎📎 منبع: (شعرهای گاوی. اکبر اکسیر. ابوالقاسم تقوایی) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طعنه در تاریخ بیهقی✍ بخش اول✏️ 🔸وقتی از تاریخ بیهقی سخن می‌گوییم، به‌ظاهر چنین گمان می‌رود که ابوالفضل بیهقی با آن اهتمامی که در کار راندن تاریخ داشته و با آن همه وسواس و امانت‌داری و جدیت در کار، بعید است که در کتاب گران‌سنگ خود میدانی هم برای طنز و طعنه و هجو و سخریه باز گذاشته باشد. این از آن‌ روست که با شناختی که از وی داریم، او را جدی‌تر و تلخ‌مزاج‌تر از آن می‌دانیم که طیبت و مزاح را در قلم او جایی باشد. به‌ویژه که او را تربیت‌یافته‌ی مكتب فرهنگ‌ورانی چون بونصر مشکان و هم‌زانوی سلاطین و رجال و هم‌عنان فرهیختگان عصر می‌شناسیم. 🔹درحالی‌که سلاطین و حکام و رجال بی‌درد دربارها عموماً خود از مخاطبان طنزهای جدی و اجتماعی در ادبیات ما شناخته شده و هدف ملامت‌های تند منتقدان قرار گرفته‌اند تا آنجا که در عرف ادبی ما چنین انگاشته شده است که طنزی که متوجه ارباب قدرت نباشد یا با آنان محظور داشته باشد، نمی‌تواند طنز واقعی به حساب آید. اصولاً چنین به نظر می‌رسد که تاریخ هم، که در ذات خود متوجه خبر و ابلاغ و توصیف است، نمی‌تواند با طنز، که مقوله‌ای انشایی و عاطفی است، سازگار باشد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طعنه در تاریخ بیهقی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸تاریخ بیهقی هم به سهم خود و بیشتر و جدی‌تر از رویکردی به نام طنز سود برده و اصولاً یکی از کارکردهای عمده‌ای که تأثیر کتاب وی را بیشتر و ماندگارتر کرده همین امر بوده است. اصولاً این تصور یا اصل علمی که زبان تاریخ، خبری و ابلاغی است، نه انشایی و عاطفی، در مورد تاریخ‌های صرف و از نمونه‌هایی هم‌شأن و هم‌روزگار بیهقی مثل تاریخ گردیزی و تاریخ یمینی و تاریخ سیستان که تاریخیت صرف آن‌ها مورد اتفاق است، البته تا حدی صدق می‌کند. اما فی‌المثل در مورد تاریخ بیهقی که ادبیت آن تا آنجا غلبه یافته که برخی صریحاً از آن به‌عنوان یک متن نمایشی و بعضی دیگر به مثابه داستان یاد کرده‌اند، ابداً صادق نیست. 🔹اگر خصیصه‌ی ادبیت را برای تاریخ بیهقی به‌عنوان امری ذاتی بپذیریم، وجود طنز را که یکی از شگردهای ادبی و زبان خاص آثار اجتماعی و انتقادی است، در آن آن بیشتر توجیه‌پذیر خواهیم یافت. بیهقی نه تنها از زبان طنز که از انواع شگردهای زبانی برای برجسته کردن منظور خویش استفاده کرده است. به این شگردها در برخی از کتاب‌ها که محققان ادبی درباره‌ی کارکردهای زبانی تاریخ بیهقی نگاشته‌اند بیش و کم اشاره شده. اما تا آنجا که من می‌دانم جز یک اشاره‌ی گذار، آن‌هم با ذکر تنها یک نمونه تاکنون کسی به طور مستقل متعرض مقولۀ طنز در تاریخ بیهقی نشده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طعنه در تاریخ بیهقی✍ بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸در تاریخ بیهقی مثل هر اثر ادبی دیگر، وقتی زبان در روال منطقی خود از کار فرو می‌ماند طنز آغاز می‌شود. در جامعه‌ای که بیهقی از آن سخن می‌گوید، بسیار جاها زبان و منطق کارگشا نیست، یعنی یا اثر نمی‌کند یا اگر می‌کند در آن پایه نیست که کار انتظام یابد و به زبان دیگر نیاز به برندگی بیشتری است. طنز همان زبان برنده است که تقريباً اشخاص و افراد مختلف بسته به موقع و مقام از آن استفاده می‌کنند. 🔹چنین نیست که فرودستان نیاز به برندگی زبان داشته باشند، یا بیهقی خود برای طرح دیدگاه‌های انتقادی و اجتماعی از آن استفاده نکند. در این میدان حتی سلطان با همه‌ی قدرت و امکانی که دارد از به کار بردن طنز و طعنه خود را بی‌نیاز نمی‌بیند. نهایت این است که طعنه را به هنگام قبض و تندی و طنز را زمان بسط و نرمی به‌کار می‌گیرد و هر دو را البته برای تأثیر بیشتر. 🔸وقتی سلطان درباره‌ی اریارق و غازی که خدمت‌ها کرده‌اند، به خواجه‌حسن میمندی می‌گوید که: «می‌شنویم تنی چند به باب ایشان حسد می‌برند و ژاژ می‌خایند و دل ایشان مشغول می‌دارند.» با این لحن می‌خواهد خشم و نارضایتی خود را از ژاژخایان و اقدامی که می‌کنند، نشان دهد. 🔹وقتی هم چند تن از فرماندهان هندی در کرمان در جنگ کاهلی می‌کنند و به سیستان می‌گریزند، سلطان مسعود آنها را حبس می‌کند و سخنان درشت می‌گوید، چون بر خود می‌ترسند، به سخن بیهقی: «شش تن مقدم‌تر ایشان خویشتن را به کتاره زد، چون خبر به سلطان رسید گفت: این کتاره به کرمان بایست زد و بسیار بمالیدشان و آخر عفو کرد.» 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝قدرت شاعری و مضامين بدیع در شعر عبید📝 ✍ در شعر فارسی، خاصه در روزگار عبید، به‌حدی توارد و اقتباس و تشابه مضامین و حتى سرقات ادبی وجود دارد که به‌راستی نمی‌توان گفت چه مضمونی مختص و منحصر به‌کدام شاعر است و ابتکار یا فضل تقدّم آفریدن مضمونی از آنِ کیست. چنان‌که مثلاً بسیاری از مضامینی که خواجه‌حافظ بکار برده است در اشعار خواجو و سلمان و «عبید» آمده است. از این‌رو در این مقام فقط به ذکر نمونه‌هایی که به نظر می‌رسد مضامین ابداعی عبید باشد، قناعت می‌ورزیم و اگر بر اثر مداقه و استقصای بیشتر معلوم شود که مشابه این مضمون را قدما یا معاصران عبید نیز بکار برده‌اند، مناقشه‌ای نداریم. ✍ زیرا نوآوری و ابتکار واقعی عبید در شیوۀ طنز اوست که مسلماً و قطعاً تالی و نظیری ندارد و هر چند اثبات نوآفرینی‌های احتمالی در اشعار جدی وی ارزش هنری این آثار را بالا می‌برد، ولی نفی آن‌ها از ارزش کلی و اعتبار انحصاری عبید در عرصه‌ی تخصصی او یعنی طنز نمی‌کاهد. به هر تقدیر، بعضی از آن مضامین بدیع چنین است در عذر گناه به درگاه پروردگار به لطیف‌ترین تعبیری گوید: گرچه ما نامه‌سیاهیم ببخشای که ما روسیاهیم، از آن نامه سیاه آوردیم بر در عفو تو ما بی‌سر و پایان چو عبید تا تهی‌دست نباشیم گناه آوردیم عبید حتی در مناجات مطایبه را فرونگذاشته گوید: خدایا دارم از لطف تو امید که ملک عیش من معمور داری بگردانی بلای زهد از من قضای توبه از من دور داری! 🔗🔗🔗 منبع: (کلیات عبید زاکانی.پرویز اتابکی.صفحه۷۷-۷۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بخور بخور😋 همان‌قدر خون جگر خورده باشد هر آن‌کس که نان هنر خورده باشد یقیناً که او می‌شود طنزپرداز اگر شاعری مغز خر خورده باشد به آغل فقط می‌رود چشم‌بسته همان خر اگر چوب تر خورده باشد رود از طویله به آغوش قصاب اگر برّه‌ای ضرب‌در خورده باشد همان‌قدر از برّه‌ها فحش خورده‌ست هر اندازه انسان جگر خورده باشد نیازش به قرص قمر اضطراری‌ست مریضی که قرص کمر خورده باشد بدانید حالش خراب است هرکس به پست امیر قطر خورده باشد بر او می‌زنند از قفا حدّ شرعی اگر یک نفر این‌قدر خورده باشد نمی‌دانم آیا که حکمش چگونه‌ست؟ اگر یک‌ نفر آن‌قدر خورده باشد! ولی حکم او حمل با جرثقیل است که پشت چراغ خطر خورده باشد ولی حکم او له شدن لای لولاست اگر یک نفر لای در خورده باشد عزیزم! بدان؛ طنزپرداز باید نمک خورده باشد، شکر خورده باشد حقوقش زیادست قطعاً هرآن‌کس که نان حقوق بشر خورده باشد در آینده خواننده‌ای می‌شود توپ هرآن‌کس که مرغِ سحر خورده باشد شب تیره انگار در خواب نازست گمانم که قرص قمر خورده باشد رفیق تبردار بوده‌ست بی‌شک درختی که خیلی تبر خورده باشد به‌دنبال اموال ملت نگردید اگر یک نفر معتبر خورده باشد مدیری نمونه‌ست قطعاً کسی که ز هفتاد[هشتاد] میلیون نفر خورده باشد! 📎📎📎 منبع: (سکته ملیح.سعید بیابانکی.صفحات۳۵-۳۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜شاعر بَنگی😪 تذکره نگاران در شرح‌حال کاهی میانکالی (۹۸۸ق) نوشته‌اند: میرغلامعلی«آزاد» بلگرامی این مطلب را از ثمرات‌القدس نقل کرده است وقتی که کاهی رباعی زیر را در تعریف «بنگ» سرود: هرکس که ز اسرار خدا آگاه است پیوسته میان بنگیانش راه است! از بنگ شود سرّ انا‌الحق ظاهر چون هر برگش به‌صورتِ اللّه است! شيخ عبدالنّبى صدرالصدور او را تکفیر کرد و اکبر پادشاه را بر آن داشت که او را تعزیر کرده و به خاطر شهرت دادن این مطلب در میان مردم، مورد بازخواست قرار دهد. کاهی را در مجلس حاضر کردند و جرم کاهی را به او تفهیم کردند. کاهی از اکبر پادشاه خواست تا از حضرت شیخ بپرسد که آیا گاهی بر سبیل تفتن از «بنگ» استفاده کرده است یا نه؟! شیخ از شنیدن این حرف برآشفت و گفت: استغفرالله! تاکنون صورت بنگ را ندیده‌ام تا چه رسد به چشیدن آن! کاهی سخن حضرت شیخ را پذیرفت و گفت: اگر اندکی از آن را تناول کرده بودند در مقام انکار من برنمی‌آمدند و چون من اناالحق می‌گفتند! و اکبر پادشاه که خود مذهب آفتاب‌پرستی را رواج می‌داد و به باورهای دینی پای‌بند نبود، از پاسخ کاهی بر سر ذوق آمد و او را از حضور خود مرخص کرد. [خزانه عامره.صفحه۵۲۸] 🖇🖇🖇 منبع: (چنته درویش.محمدعلی مجاهدی.صفحه۵۲) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚نامه به سازمان ملل📝 رییس کلِ سازمانِ ملل حَیَّ علی‌الفلاحُ خَیرُالعمل اجازه دارم که جسارت کنم راحت و ساده با تو صحبت کنم؟ خیال نکن که بنده دیپلماتم خداوکیلی بچه‌ی دهاتم نوشته‌هامو ساده می‌نویسم ساده و بی‌افاده می‌نویسم شک ندارم آدم خوبی هستی که روی اون صندلیه نشستی چهره‌ی آشنای خاص و عامی معتبر و مورد احترامی حالا که این‌طوره یه کاری بکن یه کار خوب و موندگاری بکن مشکل کل بشریت اینه که جنگ روی کره‌ی زمینه تو می‌تونی دنیا رو تغییر بدی به آدمای زورگو گیر بدی بچه‌ی کوچیک که غذا نداره می‌شینه دنده‌هاشو می‌شماره طفل دو ساله چه گناهی کرده؟ که پابرهنه رو زمین بگرده؟ مملکتی که فقر ازش می‌باره یه دنیا بودجه‌ی نظامی داره به گفته‌ی یه کارشناس تو هاروارد هزار و پونصد و چهار میلیارد... ...دلاره، خرج ارتشای دنیا فقط برای ژست و جنگ و دعوا بشر مگه چقدر می‌خواد سود کنه؟ که این همه بودجه رو نابود کنه؟ ارتش کشور را رو منحل کنین تا مشکل گشنگی رو حل کنین تموم ارتشا رو ملغا کنین بودجه‌شو خرج مستمندا کنین برای امنیت شهروندان فقط پلیس باشه، اونم نه‌چندان هرچی تو دنیا بمبه خنثی بشه معبر آرامشمون وا بشه کل اونایی که نماینده‌ان مخاطب عرائض بنده‌ان این همه موشک که هوا می‌کنین چه دردی از دنیا دوا می‌کنین؟ هرچه سلاح ملاحه توی دنیا کلشو باید بریزن تو دریا درسته کلی استفاده توشه سلاح‌فروش مثل قاچاق‌فروشه اون که تو کار ساختن فشنگه یکی تو مغزش بخوره قشنگه؟ این همه خونریزی بی‌انصافیه تو رو خدا جَمِش کنین، کافیه می‌خوای زمین به آسمون نپاشه باید سلاح هسته‌ای نباشه «تیغ برهنه دست زنگی مست» ندین که کار بیفته توی بن‌بست کدوم الاغ برای آب و علف می‌کنه هم‌نوع خودش رو تلف شیر گرسنه اگه پیکار کنه می‌تونه یک گله رو ناکار کنه شیره ولی شرافتش مانعه به یک شکار مختصر قانعه بشر باید سر بذاره بمیره که باید از حیوونا یاد بگیره صلحِ زمین رو به سرازیریه هرجا نگاه می‌کنی درگیریه مردم دنیا خل و چل که نیستن که بیخودی تو روی هم بایستن؟ کل نظامیا رو آزاد کنید یه ارتش جهانی ایجاد کنید یه ارتش خوب، نه ارتش بد ارتشی که ناتو نباشه اینقد یه ارتش مختصر جهانی فقط برای حفظ زندگانی 🔗🔗🔗 منبع: (بهشت بی‌امکانات.خلیل جوادی.صفحه۷۶-۸۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚علاقه‌ی تضاد، مبنای استعاره‌ی تهکّمیه🤓 🔸به‌این معنی که واژه‌یی را درست در معنی ضد آن به‌کار برند و مثلاً به‌جای افتضاح بگویند: عالی! و به‌جای بداقبالی بگویند: مژده! و یا به فرد ضعیف بی‌دست و پایی رستم دستان اطلاق کنند. تضاد کامل را قدما از مقوله‌ی شباهت محسوب کرده و به‌این‌گونه مجاز، استعاره‌ی تهكّميه یعنی استعاره‌ی ریشخند می‌گفته‌اند؛ زیرا این مجاز برای‌استهزا و سخره به‌کار می‌رود، چنان‌که در قرآن مجید آمده است: 🔹 فَبَشِّرْهُمْ بِعذابٍ اَليـم. یعنی: ای پیغمبر کافران را به عذاب سخت بشارت ده!»🔹 ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟ گفتم ای خواجه‌ی عاقل هنری بهتر از این؟! [حافظ] که مراد از خواجه‌ی عاقل در مقام طنز، خواجه‌ی نادان است. 🖇🖇🖇 منبع: (بیان و معانی. سیروس شمیسا. صفحه۳۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖هنر در انتخابات📽 📝مؤسسه‌ی تبلیغاتی و سینمایی «جینگیلی مَستون» آمادگی خود را برای ساختن فیلم‌ها و سریال‌های تبلیغاتی نامزدهای انتخابات اعلام کرد. طبق اعلام روابط‌عمومی این مؤسسه، کلیه‌ی نامزدهای انتخابات اعم از چپ، راست، یه‌وری و بی‌طرف می‌توانند از امروز با در دست داشتن مدارک نامزدی خود، با مراجعه به‌ این مؤسسه و پر کردن فرم‌های مربوطه فیلم تبلیغاتی خود را در ژانرهای ملودرام، معمّایی، جنگی، علمی - تخیلی، معناگرا، مخاطب خاص و نیز ژانرهای ترکیبی سفارش دهند. در ضمن این مؤسسه این امکان را فراهم کرده است که بازیگران دلخواه و مورد علاقه‌ی هر نامزد، در نقش مقابل وی به ایفای نقش بپردازند. 📎📎📎 منبع: (وقایع اختلافیه. امیدمهدی‌نژاد. صفحه۳۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانی‌های محتوایی در شعر و با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍ بخش اول✏️ 🔸اعتراض به نالایقان و بی‌دردان🔸 قزوه به گمنامی شهیدان، ثروت‌اندوزی شیادها با نام آنان و سکوت دین‌فروشان دنیادوست و مردان بی‌تحرک و تأثیر، معترض است: 🔹 سخت گمنامید، اما ای شقایق سیرتان کیسه می‌دوزند با نام شما شیادها (قزوه، ١٣٨٤ : ١٨) 🔹 هلا دین‌فروشان دنیاپرست! سکوت شما پشت ما را شکست (همان : ۲۷) 🔹 آی مردان چُرت مردان خط و خط بازی مردان خرناسه هنوز نیزه‌های شکسته برجاست... (همان : ٦٢) 🔹 سمیح هم در این مورد دقیقاً چون قزوه می‌اندیشد: انهض/و لا تنهض/فاشباه الرجال/كما عهدت على‌الرجال اباطره... (القاسم: ۱۹۹۳ ج۳ ص۱۹۰) برخیز! که مردواره‌ها/همچنان بر مردها سرورند! / ... (بيدج، ١٣٧٣ : ٢٥) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانی‌های محتوایی در شعر و با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸اعتراض به اروپاییان و غربیان معاند🔸 نگاه شعر دوره‌ی جنگ در کشور ما به مرزها محدود می‌شد. بعد از جنگ اعتراضش به دشمن داخلی بود، اما در مرحله‌ی سوم است که اعتراض شاعران داخلی با اعتراض شاعران دیگر کشورها درهم می‌آمیزد و ادبیات پایداری شکل می‌گیرد. قزوه در همنوایی با شاعران معترض دیگر ملت‌ها به‌ویژه شاعران فلسطینی چنین می‌گوید: 🔹 گوساله را با خوک، جمع کن نجاست را با سیاست آمریکایی تا مثل من بدت بیاید از قصاب پسر از چاقوی سیاست بدت بیاید از آریل شارون و رایس... (قزوه، ١٣٨٤ : ١٤٨) 🔹 ای خدای آفریننده‌ی موسی و فرعون با هم که قادری جرج کوچک را به یک گنجشک یا یک سوسمار بدل کنی... (همان: ۱۵۳) سميح به سیاست‌های نظامی و اقتصادی دولت امریکا اعتراض می‌کند: 🔹 تلک سمفونيه الكاوبوى/تعزفها اساطيل الخرافه/فى طقوس الصم/تعزفها على اوتار قلبک انت/موعظه من الشركات/والبورصات والثكنات... (القاسم، ۱۹۹۳: ج ۳ ص ۱۸۳) این سمفونی گاوچران‌هاست/که ناوگان‌های موهومش می‌نوازند/بر تارهای قلب تو/در فصل‌های ناشنوایی/موعظه‌گونه، می‌نوازندش/از سوی شرکت‌ها/و بازارهای بورس و سربازخانه‌ها... (بيدج، ۱۳۷۳ : ۲۲) سمیح در شعری با عنوان «اروپاییان» می‌سراید: 🔹 يخرجون مساءً لنزهتهم فى‌الحدايق الكلاب المدلله الناعمه حولهم والصغار النظيفون بفترينه حالمه... (القاسم، ۱۹۹۳ : ج ۳ ص ٢٥٨) عصرها/برای گردش به پارک می‌روند/ سگ‌های نازپرورده ملوس/بر گردشان/و کودکان تمیز که به ویترین‌های رؤیایی می‌چسبند.... (بيدج: ١٣٧٣ : ٤٨) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan