eitaa logo
طرز طنز
66 دنبال‌کننده
113 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚همسانی‌های محتوایی در شعر و با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍ بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸اعتراض به سازمان‌های جهانی و حقوق‌بشری منفعل و سکوت آن‌ها در برابر ظلم🔸 قزوه از رئیس‌جمهور آمریکا[بوش] و شورای امنیت گله می‌کند: 🔹 از بوش و گوسفندهای مرینوس و شورای امنیت بدم می‌آید و دارد سرگیجه می‌رود اعصابم‌‌... (قزوه، ١٣٨٤ : ١٥٢) و سازمان ملل را از یک بادمجان بی‌خاصیت‌تر می‌داند و شورای امنیت را بازیچه‌ی قدرت‌ها: 🔹 ای خدای آفریننده‌ی بادمجان و سازمان ملل خدای آفریننده‌ی شورای امنیت و منچ؟... (همان: ۱۵۳) 🔹 حالا قطاری از سلام در زیر خاک، راه می‌افتد و می‌رسد چه زود به کربلا به وادی‌السلام نجف این قطار را نه سازمان‌ملل می‌بیند نه ماهواره‌ها فقط او می‌بیند و شاعران!... (همان: ۱۸۲) سمیح هم از گوش ناشنوای شورای امنیت ناله سر می‌دهد: 🔹 ناديت من عشرين عام/يا مجلس الامن المقره - آه-/من عشرين عام (القاسم ، ٦٣٥:١٩٨٧) بیست سال است فریاد می‌کنم/ای شورای محترم امنیت/آه، بیست سال است/فریاد می‌کنم/... (بيدج، ١٣٧٣ : ٤٢) سمیح در شعری با عنوان «به تمام مردان شیک پوش در سازمان ملل» اعتراض خود را عمیقاً ابراز می‌کند: 🔹 ايها الساده من كل مكان/ربطات العنق فى عز الظهره/ والنقشات المثيره/ما الذي تجديه في هذا الزمان؟/...ايها الأحذيه اللامعة الاسودا من كل مكان/نقمتي اكثر من صوتي/... (القاسم ۱۵:۱۹۸۷) آقایان در هر کجا که هستید/کراوات‌هایتان در گرمای روز/ و نقشه‌ی خیال‌انگیز/چه سودی دارند امروز؟/...ای کفش‌های سیاه براق در هر کجا که هستید/خشمم بزرگتر از صدای من است/... (بيدج، ۱۳۷۳ : ٤٦٩٤٧) 🔹 في الخامس/من شهر حزيران الماضى/طار جميع القتلى الامم المتحده/ واشتركوا بالجلسه غير العادية/... (القاسم ٤٢٨:١٩٨٧) در پنجم ژوئن/تمام کشتگان/به سازمان ملل پرواز کردند/تا در جلسه فوق‌العاده شرکت کنند!/... (بيدج، ١٣٧٣: ٥٣) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانی‌های محتوایی در شعر و با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍ بخش چهارم✏️✏️✏️✏️ عنصر غالب بعضی از سروده‌های این دو شاعر، «طنز» است؛ یعنی با طنز شروع می‌شود؛ ادامه می‌یابد و با طنز پایان می‌پذیرد. البته طنز غالباً با عنصر اعتراض در این کارها به‌هم آمیخته است. این اشعار چون طولانی است به آوردن پاره‌هایی از آن‌ها بسنده می‌شود: 🔹 و تهمت، صله‌ی شعرهای من شد! دلتنگ نیستم و کفی بالله شهیدا ببخشید اگر پایم را از گلیمم بیشتر دراز کردم تقصیر کوچکی گلیم بود!... شاعر در میتینگ‌های ادبی از سالن‌های مجلل سر در می‌آورد شاعر وقت‌شناس باید فقط زیبایی‌ها را ببیند مهم نیست اگر صندلی‌های چرخ‌دار چرخ غرور می‌زنند مهم نیست اگر به اسلام وصله‌ی ناجور می‌زنند شاعر باید مگسش را بپراند شاعر باید چشمش کور باشد... (قزوه، ٥٠:١٣٨٤) 🔹 دیروز در خیابان زنی را دیدم که مانتوهای سبک سامورایی را تبلیغ می‌کرد با آستین‌های تنگ مخصوص آنان که با تیمم نماز می‌خوانند و تاجری سه‌تیغه را که به مرد شش میلیون دلاری محل نمی‌گذاشت هزار تا چاقو می‌ساخت همه‌اش را احتکار می‌کرد در یک گوشه مردم با دو حلقه لاستیک، خوشبخت می‌شدند... (همان:۵۳) 🔹 ...ملت یتیم می‌شد اگر این مشت زن نبود دولت یتیم می‌شد اگر آن برادران نبودند سیاست یتیم می‌شد اگر این «مادموازل» نبود خانقاه غیرانتفاعی مجهز به شومینه و شعر و یاهو مریدهای تمام وقت می‌پذیرد... (همان: ۹۱) سمیح با اضافه کردن کلمه‌ی «قدیم» به شورای‌امنیت گویی می‌خواهد بی‌تأثیری آن را در حال حاضر نشان دهد: 🔹 یا مجلس الامن القديم/صوتی یجییک زهره حمرا/من حقل الجريحه/فالى اللقاء... الى اللقا/ يا مجلس الامن القديم/... (القاسم، ٦٣٦:١٩٨٧) ای شورای قدیم امنیت/صدای من/چونان گلی سرخ/به‌سوی تو می‌آید/از کشت‌زار جنایت؛ پس به امید دیدار/به امید دیدار/ای شورای قدیم امنیت... (بيدج، ٤٣:١٣٧٣) 🔗🔗🔗 منبع: (دوفصلنامه مطالعات تطبیقی فارسی‌ عربی. سال۵. شماره۷. بهار و تابستان۹۹. صفحات۸۷-۱۰۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚حرف‌گیری🤐 🔸حرف‌گیری( = Cavil ; criticism) عیب‌گیری، عیب‌جویی، انتقاد. سعدی گوید: دو کس بر حدیثی گمارند گوش از این تا بدان ز اهرمن تا سروش یکی پند گیرد دگر ناپسند نپردازد از حرف‌گیری به پند (بوستان، ۲۰۰، چاپ فروغی) 📝 همو گوید: بگویند از این حرف‌گیران هزار که سعدی نه اهل است و آمیزگار روا باشد ار پوستینم درند که طاقت ندارم که مغزم برند (بوستان، ۳۵۳) 📝 نظامی گوید: خدايا حرف‌گیران در کمین‌اند حصاری ده که حرفم را نبینند سخن بی حرف نیک و بد نباشد همه‌کس نیک خواهد خود نباشد ولی آن کز معانی بانصیب است بداند کاین سخن طرزی غریب است اگر شیری غریبان را میفگن غریبان را سگان باشند دشمن (خسرو و شیرین، ۴۶۶، وحید) 📝 بسنجید با این سخنِ لطیف که ابن‌ابی‌الحدید آرد: ... اِعْلَمْ مَنْ تَصَدَّى لِلْعَيْبِ وَجَدَهُ، وَ مَنْ قَصَّرَ هَمَّتَهُ عَلَى‌ الطعن على‌ الناس أنفَتَحَتْ لَهُ ابواب كثيرة، و السعيد مَنْ أَنْصَفَ مِنْ نَفْسِهِ، وَ رَفَضَ الهَوَى وَ تَزَوَّدَ‌ التقوى...» هرکس عیب بجوید البته آن را می‌یابد و هرکس که همت خود را مقصور به طعنه‌زدن بر مردم سازد ابواب زیادی بر او گشوده می‌گردد و حال‌آنکه نیک‌بخت کسی است که از پیش خود انصاف دهد و از هَوَی بپرهیزد و پرهیزگاری را توشه‌ی راه خود سازد. (شرح نهج البلاغه، ۱۸۱/۱۲-۱۸۲، محمد ابوالفضل ابراهيم) 🖇🖇🖇 منبع: (تاریخ طنز و شوخ‌طبعی در ایران و جهان اسلام. علی‌اصغر حلبی. صفحه۱۱۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📕طنزآوری‌ در غزل‌های سعدی✍ ای روبهک چرا ننشینی به‌جای خویش با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش دشمن به دشمن آن نپسندد که بی‌خرد با نفس خود کند به مراد و هوای خویش از دست دیگران چه شکایت کند کسی سیلی به‌دست خویش زند بر قفای خویش دزد از جفای شحنه چه فریاد می‌کند گو گردنت نمی‌زند الا جفای خویش خونت برای قالی سلطان بریختند ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق بهتر ز دیده‌ای که نبیند خطای خویش چاه است و راه و دیده‌ی بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش چندین چراغ دارد و بی‌راه می‌رود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش با دیگران بگوی که ظالم به چه فتاد تا چاه دیگران نکنند از برای خویش گر گوش دل به گفته‌ی سعدی کند کسی اول رضای حق طلبد پس رضای خویش 🔸از آغاز شعر معلوم است که با سرزنشی طنزآمیز مواجهیم. روباه حقیری که با شیر زورآزمایی کرده و سزای خویش دیده است، بقیه‌ی ابیات نیز از وضعیتی مضحک حکایت دارند. کسی که به خودش پس‌گردنی می‌زند. دزدی که موجب مرگ خود می‌شود، چون به بوریای(=حصیر...) خود قانع نبوده و هوس قالی سلطانی دارد و بر همین سیاق ظالمی که برای دیگران چاه کنده و خود به چاه افتاده است. به‌ویژه تصویر کسی که با چندین چراغ به بیراهه می‌رود و توصیه به اینکه بنشین و با خونسردی نگاهش کن و بگذار تا بیفتد. 📎📎📎 (لبخند سعدی.اسماعیل امینی.ص۱۰۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝شعرهای فرانو📌 📗لایک👍 کار گرگ، دریدن و خفه‌کردن است کار کفتار، مرده‌خواری گوسفندی تعریف می‌کرد: سگ گله اگر غرق اینستاگرام نمی‌شد چوپان بیچاره رسوای کتاب‌های درسی نبود! (صفحه٣٩) 📚📚📚 📙سلبریتی‌ها🤳 صوفیان می‌چرخند و مثل پیچ در خاک فرو می‌روند عارفان اما ثابت می‌مانند و به آسمان می‌رسند برای صوفیان یک قونیه قرص ماشین بیاورید گیوه‌هایشان را گریس‌کاری کنید تا به حفاری خود ادامه دهند با عارفان کاری نداشته باشید ثوابت، از سبک‌سری سیارات ستاره می‌شوند! (صفحه٣٠) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚آلازون= Alazon 🥷 📝معادل‌های دیگر: خود فریب، سرباز لاف زن 🔸آلازون همراه با آیرون و لوده، جزو سه شخصیت قراردادی کمدی‌های قدیم یونان است. آلازون مردی بلوف‌زن، ترسو و خودفریب است که در تقابل با آیرون قرار می‌گیرد. Braggadaccio معادل انگلیسی آلازون یونانی است. Braggadaccio از واژه‌ی brag به معنى لاف‌زدن یا braggart به‌معنی لاف‌زن، همراه با پسوند اضافی(augmentative) ایتالیایی occio - ساخته شده است. 🔸این شخصیت اولین بار در نمایشنامه‌ی «پهلوان‌پنبه» اثر پلاتوس، نمایش‌نامه‌نویس روم باستان، ظاهر شد. نیکولا اودال، اولین نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی بود که در نمایش‌نامه‌ی «رویستر دویستر» از آن استفاده کرد. بعدها ویلیام شکسپیر در «هنری ششم» با شخصیت فالستاف، و بن‌جانسن در «هرکس سرخُلق خویش» با شخصیت بوداریل، آلازون را دوباره خلق کردند... 🔸پهلوان‌پنبه، دانشمند عوضی، سرباز لاف‌زن، آدم فضل‌فروش و فيلسوف مالیخولیایی نمونه‌های رایج آلازون هستند. سنکس ایراتوس (Senex Iratus) یا پدر ظالم، سردسته‌ی آلازون‌ها است. او با خشم، تهدید، وسوسه‌ی دایمی ذهن و ساده‌لوحی‌اش به پولیفموس(Polyphemus) شخصیت دوزخی رمانش شبیه است. شخصیت ارباب آلورتی (Squre Allworthy) در «تام جونز» اثر هنری فیلدینگ همان نقش نمایشی آلازون را دارد. 🔗🔗🔗 منبع: (فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز. محمدرضا اصلانی. صفحه۱۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚ویژگی‌های ضدکمیک در یکتاپرستی✍ 🔸در برابر [این] عناصر موافق کمیک در یکتاپرستی شمار بزرگتری عناصر ضدکمیک وجود دارند. یکی آن است که در هر لحظه، جهان هستی و زندگی هر یک از ما یا در مسیر درست حرکت می‌کند یا در مسیر نادرست. هر لحظه بر پایه‌ی معیارهای خدا داوری می‌شود، و ما همواره مستعد سقوطیم. 🔹در سنت‌هایی مانند کالوَن، ما گمراهیم و خود به تنهایی توانا بر هیچ چیز نیستیم مگر سقوط. پس نیاز فوری در هر لحظه وجود دارد، همچنان که پیامبران یهود، عیسی [علیه‌السلام]، پولس، محمد[صلی‌الله‌علیه و آله و سلم] به ما یادآوری کرده‌اند. 🔸با جهت‌گیری دائمی به سوی خواست خدا و داوری واپسین، نه مجالی برای توقف است، نه جایی برای بازی، نه زمانی برای تن‌آسایی. همان‌گونه که عیسی گفته است: «در روز داوری ما برای هر واژه‌ی بیهوده مسئول خواهیم بود.» (انجیل متی ۱۲:۳۶) 🔹چون کتاب مقدس و قرآن پیروی از خواست خدا را ارزش اصلی خود دانسته‌اند، نمی‌توانند از لذت بردن از چیزی دفاع کنند که برخلاف خواست خدا باشد، مانند رذیلت و حماقت بشری، که حجم عمده‌ی چیزی را می‌سازند که در کمدی به آن می‌خندند. 🔸در قلب بینش کمیک، توانایی لذت بردن از ناهمخوانی در تجربه‌ی خودمان قرار دارد، که ناشایستگی، درماندگی و کاستی‌های اخلاقی خودمان را هم در برمی‌گیرد. اما لذت بردن از چنین ناهمخوانی‌هایی با یکتاپرستی ناسازگار است، زیرا وقتی چیزها به‌گونه‌ای نیستند که می‌بایست باشند، این موضوعی است برای نگرانی، نه شادی. 🖇🖇🖇 منبع: (کمدی‌‌ تراژدی و دین. جان موریل. البرز حیدرپور. صفحه ۱۰۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز درباره‌ی پهلوی🥸 بخش اول✏️ 🇮🇷بی‌توجهی عام و گسترده به زندگان و توجه عام، گسترده و البته مضحک به آنچه افتخارات تاریخی و نژادی نامیده می‌شد، یعنی شوونیسم، از سیاست‌های فرهنگی غالب در حکومت پهلوی بود. در منظومهٔ «سفر عاشقانه»، شاعر در شعری که طنز اجتماعی - سیاسی، طنز عبارت و طنز موقعیت است، در تضاد با آن‌همه تبلیغات رسمی از تاریخ مشعشع نیاکان، از درخت کجی سخن می‌گوید که در اصفهانِ نصف جهان روییده است و - مطابق رسم و پسند آن‌ زمان - توریست‌ها، جهانگردان و به‌خصوص ایرانی‌ها کنارش عکس می‌گرفتند: 🔹« در اصفهان درخت کجی دیدم/ ...کنار تپه‌ی افغان/ من و تو یک ملیون/ افغان هفشت هزار/ من و تو را/ بردند/ کشتند و ما دوباره آمده‌ایم/ و می‌خواهیم به یادگار/ عکس بگیریم/ بر روی تپه‌ای که بر آن مُردیم». 🇮🇷استناد شاعر به تاریخ، به اصفهان آباد و پرجمعیت و شکست شاه‌سلطا‌ن‌حسین از تعداد کم مهاجمان و بلافاصله ربط آن به زمان خود و عکس یادگاری گرفتن بر تپه‌ای که یادگار کشتار ایرانی به دست مهاجمان است، خود با سیاست‌های فرهنگی دوره‌ی پهلوی در تناقض قرار می‌گیرد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز درباره‌ی پهلوی🥸 بخش دوم✏️✏️ 🇮🇷شاعر، در بخش بعدی با زبان و لحن طنز، اشاره به نقشی دارد که حکومت پهلوی می‌خواست به زن بدهد: 🔹«هفت سین در باستانی/ سرخاب را دیدم که هلهله می‌کرد/ و سین قرمز سر، ساکت بود/ ای بانوان شهر/ گلویتان هرگز از عشق بارور نشده است/ وگرنه سرخاب را به اشک می‌آلودید/ و سین ساکت سر را سلام می‌گفتید.» 🇮🇷شاعر، از کلمه‌ی سرخاب به «سین ساکت سر» اشاره می‌کند که سرخی است، سرخی انقلابی خونین و خطاب به بانوانی که متاثر از سیاست‌های فرهنگی و غالب در رژیم پهلوی بودند، می‌گوید که اگر عشق را می‌شناختید: «سرخاب را به اشک می‌آلودید/ و سین ساکت سر را سلام می‌گفتید.» 🇮🇷در ادامه، شاعر به شاعرانی که از شعر فقط به الفاظ توجه داشتند و بس، در طنز عبارت می‌گوید که: 🔹«فریادهای لفظی/ تنبور قوم لوط است/ پرواز آفتاب لب بام است/ مقصد به گم شدن و تاریکی دارد». 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز درباره‌ی پهلوی🥸 بخش دوم✏️✏️ 🇮🇷شاعر، در بخش بعدی با زبان و لحن طنز، اشاره به نقشی دارد که حکومت پهلوی می‌خواست به زن بدهد: 🔹«هفت سین در باستانی/ سرخاب را دیدم که هلهله می‌کرد/ و سین قرمز سر، ساکت بود/ ای بانوان شهر/ گلویتان هرگز از عشق بارور نشده است/ وگرنه سرخاب را به اشک می‌آلودید/ و سین ساکت سر را سلام می‌گفتید.» 🇮🇷شاعر، از کلمه‌ی سرخاب به «سین ساکت سر» اشاره می‌کند که سرخی است، سرخی انقلابی خونین و خطاب به بانوانی که متاثر از سیاست‌های فرهنگی و غالب در رژیم پهلوی بودند، می‌گوید که اگر عشق را می‌شناختید: «سرخاب را به اشک می‌آلودید/ و سین ساکت سر را سلام می‌گفتید.» 🇮🇷در ادامه، شاعر به شاعرانی که از شعر فقط به الفاظ توجه داشتند و بس، در طنز عبارت می‌گوید که: 🔹«فریادهای لفظی/ تنبور قوم لوط است/ پرواز آفتاب لب بام است/ مقصد به گم شدن و تاریکی دارد». 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز درباره‌ی پهلوی🥸 بخش سوم✏️✏️✏️ 🇮🇷و آن‌گاه به نقش شعر و شاعر و شاعری می‌پردازد که: 🔹«شاعر باید شاعر به واقعه‌ی هستی باشد/ و نبض واقعه‌ی هستی باشد/ وقتی که از نمای فاخر شعرت/ به‌خویش می‌بالی/ آیا ارج تشبیه را در می‌یابی؟» 🇮🇷پرسش این است که آیا هنر آینه‌گردان تاریخ است؟ خیلی از آثار ارجمند هنر و ادبیات همین نقش را داشته‌اند مانند آثار بالزاک و در شعر نظیر آثار سعدی و حافظ ... در بخش سعدی، شاعر تصویری دقیق از دوره‌ی خود با «لحن طنز» و به تلخی بیان می‌کند: 🔹«و جسم را رایج کردند/ کمبود شوق/ کمبود سربلندی را رایج کردند/ کمبود گوشت/ کمبود کاغذ/ کمبود آدم». 🇮🇷و یا اینکه این تصویر مضحک و در عین حال دردناک که: 🔹«مکتوب سوگوار/ تاریخ نسل خام پلوخواری است/ که آمدن و رفتنش/ مثل خنده‌ی دیوانگان/ بدون سبب/ و بیهوده است/ و زندگانی‌اش/ خزه را می‌ماند در آب/ پر از تحرک ظاهر/ و رکود باطن!» 🔗🔗🔗 منبع: (طنز درباره‌ی پهلوی. محمدعلی علومی.صفحه ۲۶۸-۲۶۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
👌یکی از سوالات ثابت و همیشگی جوانان و نوجوانان علاقه‌مند به حوزه‌ی طنز و شوخ‌طبعی، معرفی کتاب مناسب و منسجم برای آموزش نکات کلیدی و شگردهای طنزپردازی بوده و هست که بنده این دو اثر ارزشمند را معرفی می‌کنم. 📚📚📚 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگوبخند با حافظ😊 من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کارها کمتر کنم (حافظ) 🔸🔸🔸 من نه آن مَردَم که فکر میهن و کشور کنم «محتسب داند که من این کارها کمتر کنم» گرچه دریای صدارت پر ز موج فتنه است «سر فرو بردم در آن‌جا تا کجا سر بر کنم» با وزیران مشاور مشورت کردن خطاست «می‌روم تا مشورت با شاهد و ساغر کنم» چون ندارد عهد و پیمان وکیلان اعتبار عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم هر وكيلى طىّ نطق افسانه‌ها خوانَد، ولی «من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم» من که از آغاز بودم بی‌سواد و لاکتاب «کج‌ دلم خوان گر نظر بر صفحه‌ی دفتر کنم» غیر سرگردانی از عدلیه کس خیری ندید «داوری دارم بسی، یارب، که را داور کنم؟» چون وفای وعده در عمرم ندیدم از کسی وعده فردای دولت را چرا باور کنم؟ 🔹🔹🔹 [دیوان خروس لاری. ابوالقاسم حالت. سال۱۳۷۸. صفحه۲۸۳] 🖇🖇🖇 منبع: (بگوبخند باحافظ. مجید بهره‌ور. صفحه۲۳۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝قصیده‌ی انتخابیه!🤓 کاندیداتور مطرح، از کلّ رقیبان سر از نامزد اصلح، یک‌خرده هم اصلح‌تر! هم عارف و هم عامی گشتند مرا حامی معروف به خوش‌نامی در باختر و خاور ما را نبود وحشت از رد صلاحیت قربان توای «هیئت»، مدیون تو ای «کشور»! گرچه موتور مخلص گه‌گاه کند فس‌فس امید که تا مجلس چرخم نشود پنچر! با رأی فزاینده، در دورۀ آینده ماییم نماینده، گر بخت شود یاور من مردمی و نازم، خوش‌صحبت و طنّازم به‌به که چه می‌تازم! احسنت برین استر! دی گفت ترازومان: «کای دلبر مهرومان از غصه‌ی محرومان کلی شده‌ای لاغر!» من حامی نسوانم، جان بر کف ایشانم من درد تو می‌دانم، پس رأی بده خواهر! من سرسبد گل‌ها، معشوقه‌ی بلبل‌ها محبوب تشكّل‌ها، یک دلبر سیمین سر(!) «گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل» از عشق رخم، بالکل، آن قاطی و این پرپر این علم و سواد من، این هوش زیاد من اعضای ستاد من هستند بر این باور خطاط و دو تا شاعر، تبلیغ‌گر ماهر یاردانقلی و باقر، قربان‌علی و اصغر از سعی اکیپ من خوشگل شده تیپ من بنگر به تریپ من، این عکس شده محشر! با این رخ چون ماهم در عکس چه دلخواهم هم‌میهن همراهم، کن نام مرا از بر ناز قلمت ای یار! بر برگه‌ی رأی این‌بار تو اسم مرا بنگار، پس لطف مرا بنگر گر سوی ستاد آیی، شام است و پذیرایی هنگام دسر چایی با بیسکویت مادر از مکر رقیبانم هر چند پریشانم من رستم دستانم، خالی نکنم سنگر مزدور فرنگ آن‌ها، با بنده به جنگ آن‌ها پس دنگ و دبنگ آن‌ها، بی‌شخصیت و عنتر! گه رنگ و دبنگ آید، که منگ و ملنگ آید چون قافیه تنگ آید، شاعر به ... الى آخر! 📎📎📎 منبع: (خنده‌های فالش.سعید سلیمان‌پور ارومی. صفحات۱۱۵-۱۱۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز بلاغی🤔 🔸مراد از فعل امر (بکن) و نهی (نکن) باشد. مثلاً به کودکی که با رادیو بازی می‌کند می‌گوییم: بکن! خرابش کن! و از این قبیل است جملات زیر که به مقتضای حال گفته شود: پاره کن! مرا بکش! هر چه دلت می‌خواهد بگو! 🔹در بلاغت غربی rhetorical irony (طنز بلاغی) به سخنی گفته می‌شود که قصد گوینده درست عکس آن باشد. گوینده معمولاً لحن جدی دارد و پند و اندرز می‌دهد، اما در حقیقت مقصود او تحذیر و تنبیه است: رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز! (عبید زاکانی) 🖇🖇🖇 منبع: (بیان و معانی. سیروس شمیسا. صفحه۱۷۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در رسیدن عید و سررسید مواعید فرماید✍✍✍ توی تقویم، دیدم ای فرزند بیست روزی گذشته از اسفند نیست دیگر زمان برای خرید تا بجُنبی، رسیده عید سعید باز هم از تو شرمسار شدم بس‌که مشغول کار و بار شدم ناگهان آه از نهادم رفت که چه بد شد که باز یادم رفت می‌شود بود و فکر عید نکرد؟ یا مگر می‌شود خرید نکرد؟ - گرچه قلباً از این سخن خجلم ما نکردیم و شد، عزیز دلم - وعده دادم اگر بهار شود پسر بنده نو نوار شود گفتمت: صبر کن، بهار آید فصل کمبوزه و خیار آید تند و بی‌دیر و زود و سوخت و سوز چشم بر‌هم زدیم و شد نوروز بردم از یاد، از فراموشی که تو برعکس بنده، باهوشی غافل از این‌که بی‌دخالتِ دست وعده‌ها مو به مو به‌یادت هست منم آن مردِ قولِ وقت‌شناس که برایم نمانده هوش و حواس می‌دهم وعده‌های بی‌تضمین چون مدیرانِ پشتِ‌میزنشین یک دوجینی و جفت جفت و تکی روز و شب وعده می‌دهیم الکی آه از آن وعد‌ه‌های بی‌بنیاد که رود سررسید آن از یاد 📎📎📎 منبع: (رفوزه‌ها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحات۳۲۹-۳۳۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بنده مشو درهم و دینار را💵 کار مده نفس تبه‌کار را در صفِ گل جا مده این خار را کشته نکودار که موش هوا خورده بسی خوشه و خروار را چرخ و زمین بنده‌ی تدبیر توست بنده مشو درهم و دینار را همسر پرهیز نگردد طمع با هنر انباز مکن عار را ای که شدی تاجر بازار وقت بنگر و بشناس خریدار را چرخ بدانست که کار تو چیست دید چو در دست تو افزار را بار وبال است تن بی‌تمیز روح چرا می‌کشد این بار را؟ کم دهدت گیتی بسیاردان به که بسنجی کم و بسیار را تا نزند راهروی را به پای به که بکوبند سر مار را خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن پاره کن این دفتر و طومار را هیچ خردمند نپرسد ز مست مصلحت مردم هشیار را روح گرفتار و به فکر فرار فکر همين است گرفتار را آینه‌ی توست دل تابناک بِستُر از این آینه، زنگار را دزد برین خانه از آن‌رو گذشت تا بشناسد در و دیوار را چرخ یکی دفتر کردارهاست پیشه مکن بیهده کردار را دست هنر چید، نه دست هوس میوه‌ی این شاخ نگون‌سار را رو گهری جوی که وقت فروش خیره کند مردم بازار را در همه‌جا راه تو هموار نیست مست مپوی این ره هموار را 🖇🖇🖇 منبع: (دیوان پروین اعتصامی.حسن احمدی گیوی. صفحه۵۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚تجاهل🤪 🔸زمانی که مصلحان اجتماعی، اوضاع سیاسی و اجتماعی را مناسب صراحت‌گویی نمی‌یابند، «تجاهل» را بهترین روش برای نقد وضعیت موجود می‌بینند؛ روشی که در آن با نادان‌نمایی چنین وانمود می‌کنند که از حقیقت اطلاعی ندارند و دوست دارند از موضوع باخبر شوند. از همین رو آنان شروع به سؤال می‌کنند و طرف مقابل را در موضع پاسخ‌گویی قرار می‌دهند و به‌گونه‌ای سمت و سوی سؤال‌های خود را هدایت می‌کنند که عجز و درماندگی او نمایان شود. 🔹در دانش بدیع مراد از تجاهل این است که از چیز آشکار و شناخته شده چنان سخن بگوییم که گویی آن را ندانسته و نمی‌شناسیم و هدف از آن، مبالغه در تشبیه، شگفتی نمودن سرزنش و خوار شمردن و بدنام کردن ناکسان و نااهلان است. این روش که نوعی محاضره و حاضر جوابی است، دارای پیشینه‌ی کهن و كاملاً شناخته‌شده‌ای است و قرآن بسیار از آن سود برده است. 📎📎📎 منبع: (طنز مقدس. علی نجفی. صفحه ۱۲۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖طنز در اسرارالتوحید✍ 🔸هیچ‌کس بن هیچ‌کس...👌 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan