eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
218 دنبال‌کننده
646 عکس
33 ویدیو
71 فایل
☑️ حرف‌های رایگان یک آدم 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 هدایت‌گر شش‌ساله 🍀 حدیثی درباره کودکی (ع) است که وقتی معتصم در سال دویست و هجده هجری، (ع) را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادی(ع) که در آن وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‌اش در مدینه ماند، پس از آنکه حضرت جواد(ع) به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس‌وجو کرد و وقتی شنید پسر بزرگ حضرت جواد، علی‌ بن محمد(ع) شش سال دارد، گفت: این خطرناک است، ما باید به فکرش باشیم. 🍀معتصم شخصی را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آنجا کسی را که دشمن اهل بیت(ع) است پیدا کند و این بچه را به دست آن شخص بسپرد تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد. 🍀این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکی از علمای مدینه را به نام الجُنَیدی که جزو مخالف‌ترین و دشمن‌ترین مردم با اهل بیت(ع) بود،-در مدینه از این قبیل علما آن وقت بودند- برای این کار پیدا کرد و به او گفت: من مأموریت دارم که تو را مربی و مؤدب این بچه کنم، تا نگذاری هیچ کس با او رفت‌و‌آمد کند و او را آن طور که ما می‌خواهیم تربیت کن، اسم این شخص الجنیدی در تاریخ ثبت است، حضرت هادی(ع) هم همان طور که گفتم، در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسی می‌توانست در مقابل آن مقاومت کند؟ 🍀بعد از چند وقت یکی از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدی را دید و از بچه‌ای که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد. الجنیدی گفت: بچه؟ این بچه است؟ من یک مسأله از ادب برای او بیان می‌کنم، او باب‌هایی از ادب را برای من بیان می‌کند که من استفاده می‌کنم! این‌ها کجا درس خوانده‌اند؟ گاهی به او، وقتی می‌خواهد وارد حجره شود، می‌گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو- می‌خواسته اذیت کند- می‌پرسد: چه سوره‌ای بخوانم؟ من به او گفتم: سوره بزرگی، مثلاً سوره آل‌عمران را بخوان، او خوانده و جاهای مشکلش را هم برای من معنا کرده است، اینها عالمند! حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند، ارتباط این کودک ـ که علی‌الظاهر کودک است، اما ولی الله است، «و آتیناه الحکم صبیّا»ـ با این استاد مدتی ادامه پیدا کرد -و استاد یکی از شیعیان مخلص اهل‌بیت شد. 🍀 شد غلامی که آب جو آرد/آب جوی آمد و غلام بِبُرد 📒 : انسان 250ساله،‌ ص324-325 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 در بزم خلیفه‏ 🌸 متوکل، خلیفه سفاک و جبار عباسى، از توجه معنوى مردم به ‏ علیه السلام بیم‌ناک بود و از اینکه مردم به طیب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت کنند رنج مى‌‏برد. سعایت‌کنندگان هم به او گفتند ممکن است على بن محمد (امام‏ هادى‏) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامه‌‏هایى که دالّ بر مطلب باشد در خانه‌‏اش پیدا شود. لهذا متوکل یک شب بى‏خبر و بدون سابقه، بعد از آنکه نیمى از شب گذشته و همه چشم‌ها به خواب رفته و هر کسى در بستر خویش استراحت کرده بود، عده‌‏اى از دژخیمان و اطرافیان خود را فرستاد به خانه امام که خانه‌‏اش را تفتیش کنند و خود امام را هم حاضر نمایند. 🌸 متوکل این تصمیم را در حالى گرفت که بزمى تشکیل داده، مشغول می‏گسارى بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را دیدند که اتاقى را خلوت کرده و فرش اتاق را جمع کرده، بر روى ریگ و سنگریزه نشسته به ذکر خدا و راز و نیاز با ذات پروردگار مشغول است. وارد سایر اتاق‌ها شدند، از آنچه مى‌‏خواستند چیزى نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت کردند که خود امام را به حضور متوکل ببرند. 🌸 وقتى که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول می‌‏گسارى بود. دستور داد که امام پهلوى خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابى که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار». 🌸 متوکل قبول کرد؛ بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده». فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر از اشعار گذشتگان حفظ دارم». 🌸 متوکل گفت: «چاره‏اى نیست، حتما باید شعر بخوانى». امام شروع کرد به خواندن اشعارى‏ که مضمونش این است: ⚡️ «قله‏‌هاى بلند را براى خود منزلگاه کردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آن‌ها بودند و آن‌ها را نگهبانى مى‏‌کردند، ولى هیچ یک از آن‌ها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آن‌ها را از گزند روزگار محفوظ بدارد» ⚡️ «آخر الامر از دامن آن قله‌‏هاى منیع و از داخل آن حصن‌هاى محکم و مستحکم به داخل گودال‌هاى قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختى به آن گودال‌ها فرود آمدند!» ⚡️ «در این حال منادى فریاد کرد و به آن‌ها بانگ زد که: کجا رفت آن زینت‌ها و آن تاج‌ها و هیمنه‏‌ها و شکوه و جلال‌ها؟» ⚡️ «کجا رفت آن چهره‌‏هاى پرورده نعمت‌ها که همیشه از روى ناز و نخوت، در پس پرده‌‏هاى الوان، خود را از انظار مردم مخفى نگاه مى‏‌داشت؟» ⚡️ «قبر عاقبت آن‌ها را رسوا ساخت. آن چهره‏‌هاى نعمت پرورده عاقبت الامر جولانگاه کرم‌هاى زمین شد که بر روى آن‌ها حرکت مى‌‏کنند!» ⚡️ «زمان درازى دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولى امروز همان‌ها که خورنده همه چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده‏‌اند!» 🌸 صداى امام با طنین مخصوص و با آهنگى که تا اعماق روح حاضرین و از آن جمله خود متوکل نفوذ کرد این اشعار را به پایان رسانید. نشئه شراب از سر مى‏گساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشک‌هایش مثل باران جارى شد. 🌸 به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را -و لو براى مدتى کوتاه- از یک قلب پرقساوت بزداید. 📗 مجموعه آثار ( راستان) ؛ ج‏18 ؛ ص238-240 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 اعتقاد به نحسی ایام 💫 براى اينكه من وقت شما را زياد نگيرم، قسمتى از اينها را به طور اختصار برايتان نقل مى‌‏كنم كه شما بشنويد و تعجب كنيد كه ما چرا اين جور هستيم؟! يكى از چيزهايى كه در اينجا هست و براى خود من هم خيلى جالب بود اين است: 💫 معمول ما اين است كه وقتى خانه‌‏مان را عوض مى‏‌كنيم و مى‌‏خواهيم به خانه جديد برويم يك گوسفند مى‌‏كشيم. يا اگر چشمه‏اى جارى مى‌‏كنيم، كار نوى مى‌‏كنيم، يك گوسفند مى‌‏كشيم. 💫 وسائل‏، جلد دوم، صفحه 198 از معانى الاخبار صدوق نقل مى‌‏كند كه پيغمبر اكرم‏ نَهى عَنْ ذَبائِحِ الْجِنِ‏ پيغمبر از نهى كرد. معلوم مى‌‏شود اسم اينها در قديم ذبيحة الجن بوده است. 💫 بعد فرمود: وَ هُوَ أنْ يَشْتَرِىَ الرَّجُلُ الدّارَ أَوْ يَسْتَخْرِجَ الْعَيْنَ وَ ما اشْبَهَ ذلِكَ‏ يعنى كسى خانه‏اى مى‌‏خرد يا چشمه‏‌اى را استخراج و جارى مى‌‏كند يا كارى مثل اينها مى‌‏كند فَيُذْبَحُ لَهُ ذَبيحَةٌ لِلطِّيَرَةِ بعد گوسفندى را مى‌‏كشند براى اينكه جلو چشم مردم را بگيرند مَخافَةَ إنْ لَمْ يَفْعَلْ أَنْ يُصيبَهُ شَىْ‏ءٌ مِنَ الْجِنِ‏ [گمان می‌کند] اگر اين كار را نكنند جن‌ها به او آسيب مى‌‏رسانند. (ما مى‌‏گوييم ‏زخم، معلوم مى‌‏شود عرب‌هاى جاهليت مى‏‌گفتند جن مى‌‏آيد اين كار را مى‌‏كند.) 💫 فابْطَلَ ذلِكَ النَّبِىُّ وَ نَهى عَنْهُ‏ پيغمبر اكرم اين سنت رايج جاهليت را- كه دومرتبه در ميان ما رايج شده است- باطل كرد. اين كتاب‏ وسائل‏ از كتب معتبر حديث ما، اين هم مدركش كه عرض كردم. 💫 پيغمبر اكرم فرمود: كَفّارَةُ الطِّيَرَةِ التَّوَكُّلُ‏ كفاره طيَره توكل است. اينكه كلمه «كفاره» به كار رفته است يعنى طيره گناه است؛ اگر مى‌‏خواهيد اين گناه از بين برود توكل بكنيد، اثر اين گناه از ميان مى‌‏رود. 💫 همچنين پيغمبر اكرم وقتى كه مى‌‏خواست به مسافرت برود مى‌‏فرمود: اللَّهُمّ لا طَيْرَ الّا طَيْرُكَ وَ لا خَيْرَ الّا خَيْرُكَ وَ لا الهَ غَيْرُكَ. اللَّهُمَّ لا يَأْتى بِالْحَسَناتِ الّا انْتَ وَ لا يَذْهَبُ بِالسَّيِّئاتِ الّا انْتَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ. اينها چيزهايى است كه بايد در كتيبه‌‏هاى بسيار بزرگ با آب‌‏طلا بنويسند؛ ببينيد روح توحيد و روشن‏‌بينى و واقع‏‌بينى چقدر در آن موج مى‏‌زند: خدايا طير و فال بدى نيست مگر آنچه از ناحيه تو بيايد (يعنى آنچه كه تو به عنوان مجازات اعمال به ما مى‌‏دهى) و خيرى نيست مگر خيرى كه از ناحيه تو بيايد، معبودى جز تو نيست (اشاره به اين است كه اينها بوى شرك و بت‏پرستى مى‌‏دهد). خدايا حسنات را جز تو نمى‌‏دهد و سيئات هم جز از ناحيه [تو دفع نمى‌‏شود؛] مخزن تو هستى، من اگر حسنات را مى‏‌خواهم از تو مى‌‏خواهم، و اگر دفع سيئات را مى‌‏خواهم از تو مى‌‏خواهم. 📘 مجموعه آثار شهيد مطهري (دفاع از 13(پانزده گفتار))، ج‏25، ص: 408-409 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 1 🌲 ما چند داريم كه مربوط به زمان حضرت هادى است چون عصر ايشان‏ بيشتر عصرى بوده است كه نجوم احكامى آمده است و اين حرفها را سؤال مى‌‏كرده‏‌اند. 🌲 احمد دقّاق بغدادى گفت: «كَتَبْتُ إلى أَبي الْحَسَنِ الثّانى أسْأَلُهُ عَنِ الْخُروجِ يَوْمَ الأَرْبَعاءِ لا يَدورُ» از ‏ از چهارشنبه آخر ماه [یا آخر سال]‏ سؤال كردم. 🌲 فكَتَبَ: مَنْ خَرَجَ يَوْمَ الأَرْبَعاءِ لا يَدورُ خِلافاً عَلى اهْلِ الطِّيَرَةِ وُقِىَ مِنْ كُلِّ آفَةٍ وَ عوفِىَ مِنْ كُلِّ عاهَةٍ. فرمود هركسى كه به رغم مردمى كه اين جور فكر مى‌‏كنند و فال بد مى‌‏زنند، مخصوصاً روز چهارشنبه آخر ماه (يا آخر سال) بيرون برود يعنى به خدا توكل كند، خداوند در ازاى اين و اين با اهل تطيّر، او را از هر آفت و بيماری‌ای حفظ مى‌‏كند. 📘 مجموعه آثار شهيد مطهري (دفاع از 13(پانزده گفتار))، ج‏25، ص:409 🌐 @aliebrahimpour_ir
[In reply to « عقل سُرخ »] 📌 2 [ ] 🌲 در تحف العقول نقل مى‌كند كه مردى به نام حسن بن مسعود گفت: «دَخَلْتُ عَلى أَبِي الْحَسَنِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ نُكِبَتْ اصْبَعى» من بر امام هادى عليه السلام وارد شدم در حالى كه انگشتم زخم و مجروح شده بود، يعنى آفت ديده بود. «وَ تَلَقّانى راكِبٌ وَ صَدَمَ كِتْفى» بين راه، در حالى كه ناراحتى انگشتم را مى‌كشيدم يك سوارهاى به من تنه زد به طورى كه كتف من مجروح شد «وَ دَخَلْتُ فى زَحْمةٍ» با هزار زحمت داخل شدم. فَخَرَّقوا عَلَىَّ بَعضَ ثِيابى (روز ازدحام بوده است) وقتى وارد شدم جمعيت خيلى زياد بود، قسمت‌هايى از لباس من هم پاره شد. به اين حال من بر عليه السلام وارد شدم. 🌲 تا وارد شدم گفتم: كَفانِىَ اللَّهُ شَرَّكَ مِنْ يَوْمٍ بودى تو امروز! ببين انگشت من اين جور شد، شانه من اين طور شد و لباسم چنين شد؛ امروز براى من بود! فَما اشْامَكَ! اى روز بودى تو! 🌲 فقالَ لى ابُو الْحَسَنِ: يا حَسَنُ! هذا وَ انْتَ تَغْشانا؟! حسن بن مسعود! تو از اين طرف اين حرف را مى‌زنى از آن طرف به خانه ما مى‌آيى؟! ببينيد تعبير چقدر رسا و عالى است! تو به خانه ما مى‌آيى و چنين حرفى را مى‌زنى؟! مثل اينكه در خانه امام بيايد و مثلًا- العياذ باللَّه- على بن ابى طالب را سبّ كند يا انكار نبوت پيغمبر و يا انكار توحيد را بكند. 🌲 ترْمى بِذَنْبِكَ مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ گناه خودت را به گردن آن كسى مى‌گذارى كه گناهى ندارد؟! به گردن روز و يوم مى‌گذارى؟! 🌲 قال الْحَسَنُ: فَاثابَ الَىَّ عَقْلى. حسن بن مسعود گفت: با اين حرف امام، مثل اينكه عقل من قبلًا از سرم پريده بود باز آمد. وَ تَبَيَّنْتُ خَطَأى فهميدم اشتباه كرده‌ام. فَقُلْتُ: مَوْلاىَ اسْتَغْفِرُ اللَّهَ. آقايم! من از اين گناهى كه مرتكب شدم استغفار مى‌كنم. 🌲 فقالَ: يا حَسَنُ! ما ذَنْبُ الْايّامِ حَتّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمونَ بِها اذا جوزيتُمْ بِاعْمالِكُمْ فيها. حسن! پس از آنكه شما مى‌بينيد بشر جز نتيجه اعمال خودش نيست پس گناه ايام و روزها چيست؟! دوشنبه و چهارشنبه چه گناهى دارد؟! 13 و 15 چه گناهى دارد؟ فَما ذَنْبُ الْايّام؟! 🌲 قالَ الْحَسَنُ: انَا اسْتَغْفِرُ اللَّهَ ابَداً وَ هِىَ تَوْبَتى آقا جان! استغفار مى‌كنم و توبه من همين باشد كه در حضور شما توبه كردم. 🌲 قالَ: وَ اللَّهِ ما يَنْفَعُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُعاقِبُكُمْ بِذَمِّها عَلى ما لا ذَمَّ عَلَيْها فيهِ به خدا قسم كه اين حرف‌ها كه ايام را گنهكار بدانيد و براى آنها شئامت و نحوست قائل شويد، نه تنها فايده‌اى به حالتان ندارد، بلكه خداوند شما را معاقب خواهد كرد، خدا عليه شما اعلام جرم خواهد كرد كه چرا مخلوق بى‌گناه مرا مجرم دانستيد؟ من اين روزگار را بى‌گناه دانستم. اى كسى كه مى‌گويى «فلك كج رفتار» تو گنهكارى! بنده بى‌گناه خدا را مجرم مى‌دانى! خدا در قيامت مى‌آيد از تو سؤال مى‌كند، مى‌گويد بگو اين موجوداتى كه در مدارهاى خودشان حركت مى‌كردند كدام يك از آن‌ها از مسير خودشان منحرف شدند كه انحراف آنها از مسيرشان سبب نكبت و بدبختى تو شد؟! 🌲 أ ما عَلِمْتَ يا حَسَنُ؟ [آيا دانستى حسن؟] ✅ اصل كلى: بشر بايد بداند كه خدا پاداش و كيفر را روى يك حساب معين مى‌دهد؛ بر حساب اعمال و افكار و عقايد بشر مى‌دهد، بر اثر اخلاق نيك يا بد بشر مى‌دهد. بنابراين انسان نبايد در اين زمينه‌ها كوچكترين فكرى يا خيالى به خودش راه بدهد. 📘 مجموعه آثار شهيد مطهري (دفاع از 13(پانزده گفتار))، ج‏25، ص:410-411 🌐 @aliebrahimpour_ir
ادعیه علما برای بیماری.jpg
809.5K
📥 #دانلود #تصویر مخصوص پرینت A5 📌 برخی از سفارش‌های عالمان ربانی برای در امان ماندن از بلاها و #بیماری ها براساس روایات معصومان #عکس #کرونا 🌐 @aliebrahimpour_ir
کرونا به زبان آدمی‌زاد در هفته پیش‌رو - دکتر حمیدرضا قادری.pdf
6.92M
📌 به زبان آدمی‌زاد در هفته پیش‌رو ✅ مجموعه استوری‌های آقای دکتر میر حمیدرضا قادری ( ) (@drhamidqaderi) که به نوعی جمع‌بندی همه نکاتی است که این‌طرف و آن‌طرف خوانده‌ایم. 🔺پی‌نوشت: دکتر قادری از معدود افراد عاقلِ معتدلِ فهیمِ هوشمندی است که می‌شناسم. ، و در این متن مشهود است. 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 ☑️ دعا وقت مهمات و رنج و اندوه 🌐 @aliebrahimpour_ir
آگهی فروش توسط صداوسیما پس از شکست و عدم اقبال از سوی مردم! 🌐 @aliebrahimpour_ir
❇️یکی از عکس‌العمل‌هایی که در برابر پاسخ به مطرح می‌شود، استناد به «الباطِلُ يَمُوت بِتَرك ذِكرِه؛ با ترک یادآوری‌اش، می‌میرد» است. بر اساس این روایت در برابر خیلی از اشکالات و افراد اصلا نباید پاسخ داد، همین که پاسخی داده نشود، خودش برطرف می‌شود. این نقد به بسیاری از مباحث از جمله نیز وارد می‌شود. در جریان‌شناسی جریانات باطل شناسایی و معرفی می‌شوند؛ در حالی که خود این باطل‌شناسی، نوعی ذکر باطل است؛ در حالی که مرگ باطل، با ترک ذکر است! ✳️این عبارت را از جنبه‌های مختلف می‌توان بررسی کرد. من در اینجا بدون نظارت به محتوا، از جنبه‌ی «روایت‌بودن» گزارشی از جست‌وجویم را ارائه می‌دهم: برای تحقیقات، خواستم این نقد و روایت را بیاورم و بررسی‌اش کنم. در جامع‌الاحادیث جست‌وجو کردم. در هیچ یک از کتب روایی، این عبارت یافت نشد. تنهاوتنها موردی که این تعبیر یافت شد، در عبارات مرحوم علی دوانی در مقدمه ترجمه جلد51 بحارالانوار بود. وی در این مقدمه، یکی از عوامل پیدایش، بقا و تقویت بهائی‌گری را، عدم توجه علمای شیعه به فتنه باب و بهاء و سهل‌گرفتن کار آن‌ها به دلیل «الباطِلُ يَمُوت بِتَرك ذِكرِه» می‌داند. (ص172) ✅ در گروهی متشکل از جمعی اساتید تاریخ و حدیث، منبع را پرس‌وجو کردم. نتیجه جالب بود: 🔻در مجامع روایی شیعه، چنین چیزی وجود ندارد. 🔻تنها نقلی شبیه به این عبارت از عمر بن خطاب (خلیفه دوم) نقل شده است که کاندهلوی در کتاب حیاة‌الصحابه (ج5:ص135) به نقل از ابونعیم اصفهانی در حلیة‌الاولیاء، (ج1:ص55) آورده است. 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 آقای مقدم، کجایی؟ / آقای الوند، روحت شاد! 🌟 1. بعد از کلی انتظار از اول عید شروع شد. اما متفاوت‌تر از هر پایتخت و تناب‌نده‌تر از همیشه. مزیت نسبی پایتخت چی بود؟ یک سریال صددرصد ایرانی با مایه‌های بسیار قوی هویت و ارزش‌های دینی. در همان گیروداری که برخی مازندرانی‌ها با ساخت سریال مخالفت کردند و ساخت فصل4 تقریبا لغو شده بود، جمله «یک فیلم ایرانیِ کامل و درست است» آقا بود که نگاه مسئولین را تغییر داد. آقا به سیروس مقدم گفته بود «پایتخت‌ها را پیگیری کرده‌ام و روابط سالم بین خانواده‌های ایرانی و شئونات یک خانواده ایرانی در این سریال‌ها رعایت شده است. به مسئولان صداوسیما هم گفته‌ام که این سریال‌ها الگوی خوبی برای سریال‌سازی است.» 🌹 2. ، شهره بود به نمایش یک خانواده کاملا معمولی از طبقه متوسط، اما با روابط حسنه و اخلاق خوب. چه کسی هست که گریه نقی سر قبر مادر را یادش نیاید؟ سکانس دوپینگ نقی با همسرش شب قبل از کشتی در سالن را فراموش کرده باشد؟ همه اعضای خانواده بدی داشتند، ولی خوبی‌ها و صفای باطن‌شان بدی‌ها را پوشش می‌داد. کمک هم بودند و همراه. هر قسمت هم یک دردسر جدیدی که سریال را هیجان‌انگیز می‌کرد. ما عشق می‌کردیم ببینیم این خانواده چطور مشکلات بیرون را به کمک همراهی درون، حل می‌کنند. 🎥 3. هرچه پایتخت جلوتر آمد، نقش کم و کمتر شد. این اواخر، خبرگزاری‌ها اخبار پایتخت را نه از قول غفوری (تهیه‌کننده) و نه حتی مقدم، بلکه از نقل می‌کنند. در پشت‌صحنه پایتخت5، تناب‌نده بیشتر از بقیه در حال مدیریت عوامل پشت صحنه بود. خصوصا در دو فصل اخیر، دیگر خبری از نماهایِ خاصِ ابژکتیوِ معروف به «سیروس‌مقدمی» هم نیست! سیروس مقدم، به کارخانه سریال‌سازی تلویزیون معروف است. مردم را خوب می‌شناسد. کارنامه‌اش این را اثبات می‌کند؛ اما پایتخت6 را چه شده؟ آیا سیروس مقدم واقعا در پشت صحنه پایتخت6 بوده؟؟ 🕷 4.اوج از تناب‌نده رو دست خورد. پایتخت5 شد تبلیغ ترکیه. فیلم سینمایی «قسم» هم افتضاحی شد که اوجی‌ها تا جایی شد سعی کردند بپوشانندش! همین یک ماه پیش هم مهناز افشار افشا کرد که تناب‌نده در توییت‌ها و موضع‌گیری‌هایش –از آن طلبه بیچاره تا همین اخیر- نقش کلیدی داشته و درخواست کرده بود نگذارند همین‌طور پاک‌وپاکیزه جاخالی کند. تا توانست دوشید. وسط پایتخت6 هم که نتوانست از خوردن این لقمه چرب دل بکند، با پررویی گفت، بعد از پایتخت6 دیگر با صداوسیما همکاری نمی‌کنم. 🎭 5.اتمسفر پایتخت6 حال آدم را بد می‌کند. شیرازه از هم پاشیده. بچه‌ها پشت بزرگترها بدگویی می‌کنند و با ادبیات بدی با هم حرف می‌زنند. حتی تک‌تک کاراکترها هم شیرینی همیشگی را ندارند. مثلا برای من فهیمه از همه نقش‌ها، بانمک‌تر بود، مخصوصا دیالوگ گفتنش. اما در 6 اینقدر غیرطبیعی سانتال شده، آدم کهیر می‌زند. از نظر داستانی هم داغان است. پایان هر قسمت، بدون هیچ درام و تنشی تمام می‌شود! نمایش دردها و واقعیت‌ها جای خود را به صحنه‌های لودگی بی‌منطق داده: وسط یک مراسم تکریم و اینطور رقص و خوانندگی؟! 🏴 6.اگر می‌خواهید نقش یک متغیر را بدانید، آن را حذف کنید و وضعیت را با قبل مقایسه کنید. پایتخت6 اما در فقدان مرحوم ، از همیشه بیشتر، تناب‌نده‌تر شده. اگر در این شک دارید، «گینس» (اولین فیلم سینمایی تنابنده) را ببینید تا متوجه شوید عمق بی‌مایگی داستان و دیالوگ‌های زشت پایتخت6 بیشتر از همه از چه کسی آب می‌خورد. روحت شاد خشایار الوند! نبودت بدجوری حس می‌شود. روحت شاد. 🌐 @aliebrahimpour_ir 1399.01.03
، سریعتر از تمام کانال‌های خبری (آخرین خبر و خبرفوری و...)، نامه بچه‌های برای اعزام گروه‌های جهادی به آمریکا و اروپا را پوشش خبری می‌دهد! 📎 https://t.me/IranintlTV/50171 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 مربی د[و]ر[ان] گذشته و بحران پیله ناامیدی 🔸 من در کلاس نویسندگی، متن مرحوم را مشق نوشتن می‌کردم. شاگرد شاگردان او در نویسندگی محسوب می‌شوم. در کلاس‌ها و گفت‌وگوهایم هم همیشه کتاب او را معرفی و توصیه کرده‌ام و می‌کنم. (هرچند با عموم اظهارعقیده‌هایی که ورای اصول نویسندگی در متن بروز می‌دهد، هم‌دل نبوده و نیستم) 🔸 اما معتقدم متاسفانه او جزو آن مربیانی بود که -به‌قول دیالوگ معروف آژانس‌شیشه‌ای- "دوره‌اش گذشته". نه فقط بابایی، درباره رسول جعفریان هم همین نظر را دارم. این بزرگواران، دورانی را به تامل و مطالعه گذراندند ولی در نهایت چون نتوانستند خودشان راه به جایی پیدا کنند، یک‌سر از عقیده و آرمان‌شان گذشتند و فرمان چرخاندند و نسبت به کل مسیر ابتدا و سپس شدند. از آن زمان هم در پیله خود خزیدند و مشغول شدند به بازتولید مکرر این ناامیدی و بدبینی در یادداشت‌های روزانه و هفتگی و واگویه‌ی آن در قالب تطبیق بر نمونه‌های روزمره. نه مسئله‌ای را حل کردند، نه تقریر جدیدی از مسائل ارائه دادند و نه حتی پرسش قابل‌توجهی بر پرسش‌های پیشین افزودند. 🔶 تجربه‌ی میدانی نشان می‌دهد این بحرانِ برای تمامی افراد در اواسط عمر رخ می‌دهد. بحران کمرشکنی است که تصورش هم برایم واهمه ایجاد می‌کند. فعلا تنها امیدم، "إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي" است. 🔻پی‌نوشت: خبر درگذشت استاد رضا بابایی را شنیدم. قلم استواری داشت؛ سرمشق، معیار و الگو بود. خواندن متن کتاب اش -جدای از محتوا- خودش سلوک بهتر نوشتن است؛ ان‌شاءالله باقیات‌الصالحاتی برایش باشد. حیف که سرطان و ، روحش را آنقدر آزرد که جسمش تاب نیاورد... روحش شاد. 🔖آخرین یادداشت او که تبلور تامی از روح ناامید اوست:👇 t.me/rezababaei43/1269 eitaa.com/aliebrahimpour_ir/722 🌐 @aliebrahimpour_ir ۱۳۹۹.۰۱.۱۸
🖌درس بزرگ من در فقدان مربی نویسندگی، استاد رضا بابایی: eitaa.com/aliebrahimpour_ir/722
📌 «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد» 📍 در خبر آمد رئیس با دستور ویژه جهت بررسی حواشی نوشته: «لازم است بررسی شود که این اقدام حاصل اشتباه، بی‌توجهی و است یا نتیجه عملیات مرموز و فتنه‌انگیز فرهنگی دشمن». ❎محل این خبر ورای مضمونش، بیش‌ازپیش لزوم بررسی وادادگی یا ستون‌پنجم را روشن می‌کند! دقت کنید: دلیل نوشتن این نامه، حواشی «"قسمت آخر" "پایتخت"» است! 🔰یعنی چه؟ رئیس صداوسیما، آنچه را که به چشمش آمده، نه اصل سریال‌های با مضامین فاضلابی و نه حتی و دوم همین پایتخت است (که چرخش 180 درجه‌ای نسبت به کلان‌مضامین مثبت فصول پیشین داشت). بلکه او تنها آخرین سکانس از آخرین قسمت سریال را دیده! سکانس آخر پایتخت، دهن‌کجی کاملا مشخص بود به عنوان مهر پایان یک فصل عقبگرد. سکانسی که البته صریح بود و رو بازی کرد. الحق محتوای نامناسبی هم نداشت! ❇️ اگر وادادگی یا نفوذی هم هست، در آن اذهان یخ‌زده است که سکانس آخر را می‌بیند ولی کاری با سریال‌های پی‌درپی ندارد! در ، یا دوست‌دختربازی در . مگر نه تنابنده که وضعیت و سابقه و موضع‌اش کاملا روشن است! ✅ مشکل اینجاست آشپزباشی دیگ آشی که درونش سگ افتاده را نمی‌بیند، ولی به دستگیره شکسته‌اش گیر می‌دهد! 🤦🏻‍♂️ 🔸 پی‌نوشت: تصویری از دقایق پایانی سریال سرنوشت؛ خود میزانسن دلالت روشنی دارد؛ آنجا که در ادامه‌ی یک فصل رابطه، دخترک و پسرک با واژگان صریحی که اختصاص به روابط دخترپسری دارد (من فک کردم دیگه باهام ) قهرشان را آشتی می‌کنند. 🌐 @aliebrahimpour_ir
🔖تاملاتی در (سیستم) 📌1.جایگاه و معرفی 🔹اگر من مفهوم «جوهر» یا «حیوان» یا «عرض» را محلّ بحث و تامل خود قرار دهم و یافته‌های معرفتی به دست آورم، یافته‌هایم در کدام دانش طبقه‌بندی می‌شوند؟ بدون شک . نزدیک‌ترین فصل مرتبط فلسفه، فصل ماهیات است که به‌صورت خاص به انواع و اقسام ماهیات و عوارض آن می‌پردازد. 🔹بنابراین هنگامی که مفهوم «نظام (سیستم)» به صورت یک «»‌ای که سلسله‌ای از اجناس را تشکیل می‌دهد، لحاظ کنیم و مورد مطالعه قرار دهیم، یک کار فلسفی انجام می‌دهیم که در متواضعانه‌ترین حالت، در فصل ماهیات فلسفه جای می‌گیرد. علامه‌طباطبایی، ذیل تقسیم جوهر به پنج قسم: ماده، صورت، جسم، نفس و عقل، می‌گوید: «مستند این تقسیم، در حقیقت استقراست». چرا «نظام» قسم ششم آن نباشد؟ (یا مثلا چرا قسم پنجم کیفیات نباشد؟) 🔹خلاصه، مطالعه کلی‌طبیعی « ()» و بحث از و لوازم آن، یک مطالعه‌ی کاملا فلسفی است، همچون سایر مطالعات فلسفی در ماهیات. اگر این تاملات، حجیم شد، خود می‌توانند فصل جدید و در ادامه علم جدیدی را بنا کنند: « (سیستم)» یا « (سیستم)»، به‌معنای مطالعات عقلانی درباره سیستم. 🔻پی‌نوشت: آیا این تاملات الزاما نظریه یا فصلی مشبع هستند؟ قطعا خیر؛ هرچند که آرمان هر تاملی دست‌یابی به نظریه است! این تاملات -چنانکه ابتدای هر مسیر علمی اقتضا دارد- و ایده‌هایی هستند که می‌توانند زمینه‌ساز و الهام‌بخش گام‌های بعدی باشند. [🔺این مسیر چگونه طی می‌شود؟ من و را در دست راست و مطالعات نگرش سیستمی مغرب‌زمینان را در دست چپ نگه داشته‌ام. چشمم بین این دو دست در رفت‌وبرگشت است؛ کلیدواژه‌ها و مسائل را از دست چپ می‌گیرد و در دست‌ راست جست‌وجو می‌کنم. سعی می‌کنم و را برای فهم نگرش سیستمی به خدمت بگیرم.] 🌐 @aliebrahimpour_ir
از سه شب پیش با خانواده برنامه‌ریزی کردیم سر زمان آمدن! تدارک تخمه و لوازم. صندلی‌ها را چیدیم. دنبال کابل اچ‌دی‌ام‌آی مغازه‌ها را گشتم! شام را خوردیم. همه آماده بودند. یک بار فرآیند خرید را در طی کردم. پول کسر شد ولی برگشت به صفحه اصلی فیلیمو. فک کردم شاید اشتباهی دکمه نامربوط زدم. دوباره پرداخت کردم! دوباره همان! زنگ زدم به پشتیبانی؛ گفت پیگیری می‌کنم. سرور شلوغ است؛ پیگیری می‌کنیم!!! گفتم یعنی امشب نمی‌شود فیلم را دید؟ گفت نه! ارواح عمه‌ی سرور! خداروشکر 23نفر را در فلش داشتم... این بود داستان دیدن ما و تلاش برای ندیدن نسخه‌های غیرقانونی! 😒 🌐 @aliebrahimpour_ir
🔖تاملاتی در (سیستم) 📌2.ضرورت و اهمیت 🔹اگر زیربنایی‌ترین مفهوم نظری نوین است، شاید بی‌راه نباشد که مفهوم «سیستم» زیربنایی‌ترین مفهوم کاربردی و عملی این تمدن بدانیم. ما درباره‌ی عقلانیت، هم بیشتر خوانده‌ایم و ترجمه کرده‌ایم و هم تا حدی موضع خود را روشن کرده و نوشته‌ایم. اگر تا چندی پیش -به‌خاطرغلبه‌ی روح اخباری‌گری در بینش ما- عقل کاملا در مقابل تفسیر می‌شد و عقل‌گرایی در مقابل دین و ایمان‌گرایی قرار می‌گرفت؛ امروزه متفکرین و صاحبان قلم به راحتی از واژه « » سخن می‌گویند. این بدین معناست که ذاتِ واژهِ عقلانیت دیگر سرتاسر غربی و نجس محسوب نمی‌شود که نشود برایش پسوند اسلامی آورد. امروزه ما معتقدیم، عقلانیت تبلوریافته در اندیشه اسلامی، از جهات متعدد بر عقلانیت‌های غربی برتری دارد. (برای نمونه ر.ک: مقاله رئالیسم انتقادی حکمت صدرایی، حمیدپارسانیا) 🔹اما مفهوم اینطور نیست. هرچند سیستم و نظریه‌ی سیستم‌ها در علوم مهندسی به صورت کاربردی تدریس می‌شود، اما کمتر مطالعه و بحث شده است و از آن کمتر، موضع اثباتی و حلی توسط اندیشمندان بومی درباره آن گرفته شده است. همان اهمیتی که در کاوش مفهوم عقلانیت و نظریه‌پردازی بومی حول آن وجود دارد، درباره مفهوم سیستم وجود دارد؛ اگر بیشتر نباشد! 🔹با این همه، این‌ها همگی دفاعی جدلی و از جنس مماشات با خصم، درباره اهمیت و ضرورت تاملات هستی‌شناختی نظام (سیستم) است. حتی اگر این مفهوم، این منزلت معرفتی را در شکل‌دهی به و بشری خصوصا در قرن اخیر نداشت، باز هم به‌عنوان یک مفهوم عادی این حق را داشت درباره‌اش تامل صورت بگیرد. همانطور که در فلسفه از «جسم» بحث می‌کنیم و اقوال مختلف را می‌آوریم و درباره اینکه از «» تشکیل شده یا نه گفت‌وگو می‌کنیم؛ چرا از کلی‌طبیعی «سیستم» بحث نکنیم؟ بحثی که به مراتب مهم‌تر و راهگشاتر است. همچنان‌که حکمای اسلامی، تعاریف و و و و را از فیلسوفان یونانی گرفتند، آوردند، خواندند، بحث ‌نمودند و بیش‌ازپیش در آن واکاوی نمودند. الکلام الکلام. 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 درد مفهوم‌زدگی! ☘ معدنچی‌ها گرمازده می‌شوند؛ اسکیموها سرمازده؛ ملوانان دریازده؛ و ما طلبه‌ها ، و ! ☘ علم‌زدگی یعنی فکر می‌کنیم برای هرکاری -حتی یک گعده باشد یا شام‌خوردن؛ فیلم‌دیدن باشد یا یک چایی‌خوردن هم- باید و داشته باشیم؛ مگرنه نه آب خوش از گلوی خودمان پایین می‌رود و نه می‌گذاریم از گلوی دیگری پایین برود! فکر می‌کنیم برای هرکاری حتماوحتما باید قبلش یک داشته باشیم تا آن کار داشته باشد! 🍀 مفهوم‌زدگی دو اشکال مهم دارد: 🌾 اول، عیب آن است! آدم مفهوم‌زده فکر می‌کند از هر کار باید نظریه یا مفهومی روشن از کار داشته باشد؛ درحالی که همیشه نظریه و مفهوم دقیق و روشن و معنای واقعی، از کار و مواجهه عینی با مسئله به دست می‌آید. یعنی مفهوم‌زده از طرفی هدفش علم و نظریه است، اما چون به دلیل همین مفهوم‌زدگی‌اش از تجربه‌عینی فاصله می‌گیرد، هیچگاه به هدفش نمی‌رسد و همیشه مثل چرخ‌عصاری دور خودش خواهد چرخید. علاوه‌براین، او حتی مانع تجربه‌های عینی آدم‌های دیگر می‌شود و آن‌ها را به جهالت متهم می‌کند و اجازه نمی‌دهد آن‌ها در یک به نظریه و مفهوم عینی دست پیدا کنند. 🌾 دوم، آسیبی است که آدم مفهوم‌زده به خودش وارد می‌کند. او هیچ‌گاه نمی‌تواند لذت واقعی را از پدیده‌ها و موقعیت‌ها بچشد و بی‌واسطه آن‌ها را لمس کند. مفهوم‌زدگی همچون دردی ، همیشه واسطه‌ای است بین او و تجربه‌ها. ازطرف‌دیگر، او همیشه در ذهن خویش زندانی است. او تنها هنگامی آرامش می‌یابد که بتواند یک نظم مفهومی از مسئله در ذهنش بسازد و همین‌که چنین چیزی در ذهنش ساخت، خیالش راحت می‌شود. آن هنگام که دیگران در حال ارتباط عمیق و لذت از طبیعت و واقعیت هستند، او به نقاشی‌های ذهنی‌اش دلخوش است. ☘ عمق فاجعه اینجاست که نمی‌شود با حرف‌زدن و گفت‌وگو، آدم مفهوم‌زده را سر عقل آورد؛ چون او برای هر عیب و مشکلی که درونش دارد -حتی همین علم‌زدگی‌اش- یک چارچوب‌مفهومی قشنگ از قبل طراحی کرده! هرچه بگویی، او برایت ثابت می‌کند که نه‌تنها او مشکلی ندارد؛ بلکه خودت در اشکال غوطه‌وری و خبر نداری! مفهوم‌زدگی، چیزی از جنس سوفسطایی مطلق است! به قول ، سوفسطی یا منکر واقعیت، قابل گفت‌وگو نیست و تنها دلیل عملی می‌طلبد! تنها چیزی که شاید مفهوم‌زده را سر عقل بیاورد، این است که از خود واقعیت و عینیت، سیلی بخورد! ☘ خدا همه‌ی ما را -خصوصا ما طلبه‌ها را- از این بلای خانمان‌سوز نجات بدهد که امیدی جز به رحم او نیست: وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي ۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ 🌹 شاید حرف هم همین بود، آنجا که گفت: "کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ کار ما شاید این است  که در افسون گل سرخ باشیم اردو بزنیم..." 🌐 @aliebrahimpour_ir [۱۳۹۸.۰۱.۲۹]
📌 وحشت تنهاشدن ✨ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِینَ بِهِبَتِک، وَ اکفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِینَ بِصِلَتِک حَتَّی لَا نَرْغَبَ إِلَی أَحَدٍ مَعَ بَذْلِک، وَ لَا نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِک. ✨ خدایا؛ ما را با خودت از بخشش دیگران بی‌نیاز کن، و با پیوندمان به خودت، دیگران را دور کن، تا با وجود عطای تو از دیگری چیزی نخواهیم و با احسان تو از احدی نهراسیم. 🔖 ؛ 🌐 @aliebrahimpour
🔖تاملاتی در (سیستم) 📌3.مبدا تصوری یا تعریف نظام (سیستم) 🔹طبق مبانی حکمت اسلامی، . ما در هیچ‌جای فلسفه اسلامی نمی‌بینیم که برای تعاریف، استدلال بیاورند. مثلا تضاد تعریف می‌شود به: «أنّهما أمران وجوديّان غير متضايفين، متعاقبان على موضوع واحد، داخلان تحت جنس قريب، بينهما غاية الخلاف» آیا کسی برای این تعریف پرقید، استدلالی می‌آورد؟ خیر! چرا جوهر به «اذا وجدت فی الخارج وجدت لا فی موضوع» یا چرا جسم به «الجوهر الممتد فی جهاته الثلاث» تعریف می‌شود؟ فلاسفه –همچون علامه طباطبایی در بدایه و نهایه- تعریف موردنظر را می‌آورند و سپس عوارض و لوازم آن را بحث می‌کنند. آنچه استدلال‌بردار و قابل بحث است، نسبت آن با است: آیا این لازمه، واقعا لازمه تعریف است یا خیر؟ 🔹در سیستم‌شناسی یا (نظام) نیز تعریفی از سیستم ارائه و سپس لوازم آن تعریف بررسی می‌شوند. این لوازم، گاه هستی‌شناختی‌اند و گاه منطقی و روش‌شناسانه. 🔹تعریف‌های متعددی از سیستم ارائه شده است. می‌گوید سیستم «کل سازمان‌یافته‌ای مرکب از عناصری متعدد که می‌توان آن‌ها را تنها در خصوص یکدیگر و بر حسب مکانی که در این کل دارند، تعریف کرد». معتقد است «مجموعه واحدهایی که بین خود ارتباط متقابل دارند». می‌گوید «مجموعه‌ی عناصری که با مجموعه‌ای از روابط به هم مرتبط هستند». نیز می‌گوید «واحدی کلی که از روابط فی‌مابین موجود بین عناصر یا کنش‌ها یا اشخاص سازمان یافته است». (ر.ک: نظریه سیستم‌ها، ص5-6) 🔹اگر بخواهیم شسته‌ورفته جمع‌بندی کنیم، مفهوم سیستم (نظام) سه مولفه و مقوم ذاتی دارد: «1.مجموعه‌ای از 2.با 3.که (غایت یا کارکردی) دارد.» آیا این مفهوم و مولفه‌های آن غیر اسلامی یا ضد اسلامی است؟ آیا رنگی از امانیسم و سکولاریسم و هر ایسم دیگری در آن وجود دارد؟ آیا تضادی بین این مولفه‌ها با معرفتی از معارف اسلامی مثل خدا، عدالت، تقوا و... می‌یابید؟ به نظر می‌رسد خیر. تعریف روشن و از هرگونه است؛ غیر از آنچه شاید در ذهن‌های ، کرده باشد که این‌ها نیز، نیازمند « » هستند. 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 را با صدای «استاد» بشنویم! 🌺 مدت‌ها مشتاق شنیدن صوت کامل جلسات طرح کلی در ماه رمضان سال ۵۳ بودیم. 🌺دوستان بزرگوار صهبا خبر خوبی دادند: انتشار مجموعۀ صوتی این جلسات در ماه مبارک رمضان امسال. 🎉🎊 🌸امسال، ماه مبارک، پای منبر استاد می‌نشینیم و «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» را می‌شنویم. 🌼علاقه‌مندان برای دسترسی به صوت سخنرانی‌ها می‌توانند به نشانی jahadi.ir مراجعه کنند، و یا از طریق کانال @sahba_nashr در پیام‌رسان بله صوت‌ها را دریافت کنند. کانال خانه طلاب جوان در ایتا (@khanetolab) نیز این صوت‌ها را بازنشر می‌کند. ❇️ لینک دریافت: 📎 http://jahadi.ir/sahba/tarhekoli 🌐 @aliebrahimpour_ir
رسالتنا - شهیدصدر.pdf
4.26M
📥 : الاسلام یقود الحیات المدرسه الاسلامیه رسالتنا 👤 نوشته شهید 🌐 @aliebrahimpour_ir