🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.سلاماللهعلیها.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 رمان واقعی ، مفهومی و بصیرتی
🐎 #آفتاب_درحجاب
🌴قسمت ۳
بایست بر سر #حرفت زینب! که این هنوز اول #عشق است.
🏴پرتو دوم🏴
سال #ششم هجرت بود که #تو پا به عرصه #وجود گذاشتى اى
#نفرششم_پنج_تن!
بیش از هر کس ، #حسین از آمدنت #خوشحال شد....
دوید به سوى پدر و با خوشحالى فریاد کشید:
_✨پدرجان! پدرجان! خدا یک #خواهر به من داده است!
زهراى مرضیه گفت:
_على جان! #اسم دخترمان را چه بگذاریم؟
حضرت مرتضى پاسخ داد:
_نامگذارى فرزندانمان #شایسته پدر شماست. من #سبقت نمى گیرم از پیامبر در نامگذارى این دختر.
پیامبر در #سفر بود...
وقتى که بازگشت، یکراست به خانه #زهرا وارد شد، حتى پیش از ستردن گرد و غبار سفر، از دست و پا و صورت و سر.
پدر و مادرت گفتند که براى نامگذارى عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم.
#پیامبر تو را چون جان شیرین ، در آغوش فشرد، بر گوشه لبهاى خندانت بوسه زد و گفت:
_نامگذارى این عزیز، کار خود #خداست . من #چشم_انتظار اسم آسمانى او مى مانم.
بلافاصله #جبرئیل آمد و در حالیکه #اشک در چشمهایش حلقه زده بود، اسم ✨ #زینب ✨را براى تو از آسمان آورد،
اى زینت پدر!
اى درخت زیباى معطر!
#پیامبر از جبرئیل سؤ ال کرد که #دلیل این غصه و گریه چیست ؟!
#جبرئیل عرضه داشت:
_✨همه عمر در #اندوه این دختر مى گریم که در همه عمر جز #مصیبت و اندوه نخواهد دید.
#پیامبر گریست.
#زهرا و #على گریستند.
#دوبرادرت حسن و حسین گریه کردند و #تو هم #بغض کردى و لب برچیدى.
همچنانکه اکنون بغض، راه گلویت را بسته است..
و منتظر #بهانه اى تا رهایش کنى و قدرى آرام بگیرى.
و این بهانه را #حسین چه زود به دست مى دهد
🌟یا دهر اف لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاءصیل
#شب_دهم محرم باشد،..
تو بر بالین #سجاد، به #تیمار نشسته باشى ، #آسمان سنگینى کند و #زمین چون جنین ، بى تاب در خویش بپیچد،
#جون_غلام_ابوذر، در کار تیز کردن #شمشیر برادر باشد،..
و برادر در گوشه خیام ، زانو در بغل ، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد.
چه بهانه اى بهتر از این براى اینکه تو #گریه ات را رها کنى و بغض فرو خفته چند ده ساله را به #دامان این خیمه کوچک بریزى.
نمى خواهى حسین را ازاین #حال_غریب درآورى.
حالى که چشم به ابدیت دوخته است و غبار لباسش را براى رفتن مى تکاند.
اما #چاره نیست....
#بهترین پناه اشکهاى تو، همیشه #آغوش حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است باید در سایه سار آن پناه گرفت...
این قصه، قصه اکنون #نیست.
به #طفولیتى برمى گردد که در #آغوش #هیچ_کس آرام نمى گرفتى جز در #بغل_حسین .
و در مقابل حیرت دیگران از مادر مى شنیدى که:
_✨بى تابى اش همه از #فراق حسین است. در آغوش حسین، چه جاى
گریستن ؟!
اما اکنون فقط این #آغوش_حسین است که جان مى دهد براى #گریستن و تو آنقدر گریه مى کنى که از هوش مى روى و حسین را #نگران هستى خویش مى کنى.
حسین به صورتت #آب مى پاشد...
و پیشانى ات را #بوسه_گاه لبهاى خویش مى کند.
زنده مى شوى و #نواى آرام بخش حسین را با گوش جانت مى شنوى که:
_✨آرام باش خواهرم ! صبورى کن تمام دلم! #مرگ، سرنوشت محتوم اهل زمین است . حتى #آسمانیان هم مى میرند. بقا و قرار فقط از آن #خداست و جز خدا قرار نیست کسى زنده بماند. اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند....
🌴ادامه دارد....
🐎اثری از؛ سیدمهدی شجاعی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🐎🐎🐎🌴🌴🐎🌴🌴🌴
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.سلاماللهعلیها.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 رمان واقعی ، مفهومی و بصیرتی
🐎 #آفتاب_درحجاب
🌴قسمت ۴
... اوست که #مى_آفریند، #مى_میراند و دوباره #زنده مى کند #حیات مى بخشد و برمى انگیزد... #جد من که از من #برتر بود، زندگى را #بدرود گفت. #پدرم که از من #بهتر بود، با دنیا وداع کرد. #مادرم و #برادرم که از من #بهتر بودند، رخت خویش از این ورطه بیرون کشیدند. #صبور باید بود، #شکیبایى باید ورزید، #حلم باید داشت...
تو در همان بى خویشى به سخن درمى آیى که:
_✨برادرم! تنها زیستنم! تو #پیامبرم بودى وقتى که جان پیامبر از قفس تن پرکشید. گرماى نفسهاى تو جاى مهر #مادرى را پر مى کرد وقتى که مادرمان با شهادت به عالم غیب پیوند خورد. تو #پدر بودى براى من و حضور تو از جنس #حضور پدر بود وقتى که پرنده شوم یتیمى برگرد بام خانه مان مى گشت.
وقتى که #حسن رفت ، همگان مرا به حضور تو سر سلامتى مى دادند. اکنون این تنها تو نیستى که مى روى،👈این پیامبر من است که مى رود، 👈این زهراى من است ، 👈این مرتضاى من است ، 👈این مجتباى من است. این #جان من است که مى رود.... با رفتن تو گویى همه مى روند. اکنون عزاى یک قبیله بر دوش دل من است ، مصیبت تمام این سالها بر پشت من
سنگینى مى کند. امروز عزاى مامضى تازه مى شود. که تو #بقیۀ_االله منى ، تو تنها #نشانه همه گذشتگانى و تنها #پناه همه بازماندگان...
حسین اگر بگذارد، حرفهاى تو با او تمامى ندارد....
سرت را بر سینه مى فشارد و داروى تلخ #صبر را جرعه جرعه در کامت مى ریزد:
_✨خواهرم ! روشنى چشمم ! گرمى دلم ! مبادا بى تابى کنى ! مبادا روى بخراشى ! مبادا گریبان چاك دهى ! استوارى #صبر از #استقامت توست . #حلم در کلاس تو درس مى خواند، #بردبارى در محضر تو تلمذ مى کند، #شکیبایى در دستهاى تو پرورش مى یابد و #تسلیم_و_رضا دو کودکند که از دامان تو زاده مى شوند و جهان پس از تو را #سرمشق_تعبد مى دهند.
#راضى باش به رضاى خدا که بى رضاى تو این کار، ممکن نمى شود.
در این شب غریب ، در این لحظات وهم انگیز، در این دیار فتنه خیز، در این شبى که آبستن بزرگترین حادثه آفرینش
است ،
در این دشت آکنده از اندوه و مصیبت و بلا، در این درماندگى و ابتلا، تنها #نماز مى تواند چاره ساز باشد.
پس بایست !...
قامت به نماز برافراز و ماتم و خستگى را در زیر سجاده ات ، مدفون کن .
🌟نماز، #رستن از دار فنا و پیوستن به دار بقاست .
🌟نماز، #کندن از دام دنیا و اتصال به عالم عقبى است .
🌟تنها نماز مى تواند #مرهم این دل افسرده و جگر دندان خورده باشد.
انگار #همه_این_سپاه_مختصر نیز به این #حقیقت_شیرین دست یافته اند....
خیمه هاى کوچک و به هم پیوسته شان مثل کندوى زنبورهاى عسل شده است که از آنها فقط نواى #نماز و آواى #قرآن به گوش مى رسد.
🚩سپاه دشمن غرق در #بى_خبرى است ، صداى #معصیت ، صداى #عربده هاى مستانه ، صداى #ساز و دهلهاى رعب برانگیز، به آنها لحظه اى مجال
تامل و تفکر و پرهیز و گریز نمى دهد.
#کاش به خود مى آمدند؛...
کاش از این فتنه مى گریختند،
کاش دست و دامنشان را به این خون عظیم نمى آلودند،
کاش دنیا و آخرتشان را تباه نمى کردند، کاش فریب نمى خوردند؛
کاش تن نمى دادند؛
کاش دل به این دسیسه نمى سپردند.
اگر #قصدشان کشتن حسین است..،
با #ده_یک این سپاه هم حادثه محقق مى شود....
مگر سپاه برادرت چقدر است ؟
چرا #اینهمه انسان ، دستشان را به این خون آلوده مى کنند؟
چرا اینهمه آمده اند تا در سپاه کفر رقم بخورند؟
چرا بى جهت نامشان را در زمره #دشمنان اسلام ثبت مى کنند؟
نمى گویى به شما کمک کنند، شما از یارى آنها بى نیازید، خودشان را از مهلکه دنیا و آخرت درببرند. جان خودشان را نجات دهند، ایمان خودشان را به دست باد نسپرند. یک نفر هم از اهل جهنم کم شود غنیمت است.
این چه #جهالتى است که دامن دلشان را گرفته است؟
این چه #جهل_مرکبى است که سرمایه #عقلشان را به غارت برده است ؟
چرا #راه_گوشهایشان را بسته اند؟
چرا #راه_دلهایشان را گرفته اند؟
انگار #فقط_خدا مى تواند آنان را از این ورطه #هلاکت برهاند.
#باید_دعا_کنى_برایشان....
🌴ادامه دارد....
🐎اثری از؛ سیدمهدی شجاعی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🐎🐎🐎🌴🌴🐎🌴🌴🌴
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.سلاماللهعلیها.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 رمان واقعی ، مفهومی و بصیرتی
🐎 #آفتاب_درحجاب
🌴قسمت ۵
باید #دعاکنى برایشان، باید از #او بخواهى که خواسته هایشانرا #متحول کند، #قفل دلهایشان را بگشاید.
🌟 #دعا مى کنى، همه را دعا مى کنى ،
چه آنها را که #مى_شناسى و چه آنها را که #نمى_شناسى . چه آنها که نامشان را در نامه هاى به برادرت دیده اى و اکنون خبرشان را از سپاه دشمن مى شنوى
و چه آنها که نامشان را ندیده اى و نشنیده اى .
به اسم قبیله و عشیره دعا مى کنى ،
به نام شهر و دیارشان دعا مى کنى .
به نام سپاه مقابل دعا مى کنى!
دعا مى کنى ،
هر چند که مى دانى قاعده دنیا همیشه بر این بوده است . همیشه #اهل_حقیقت #قلیل بوده اند و اهل باطل #کثیر.
باطل ، جاذبه هاى نفسانى دارد. کششهاى شیطانى دارد.
پدر همیشه مى گفت :
_✨لا تستو حشوا فى طریق الهدى لقلۀ
اهله . در طریق هدایت از کمى نفرات نهراسید.
پیداست که #کمى نفرات ، #خاص طریق هدایت است . همین چند نفر هم براى سپاه هدایت #بى_سابقه است . اعجاب
برانگیز است .
پدر اگر به همین تعداد، برادر داشت ، لشکر داشت ،
همراه و همدل و همسفر داشت ،
پایه هاى اسلام را براى ابد در جهان محکم مى کرد.
دودمان #معاویه را برمى چید که این دود اکنون روزگار #اسلام را سیاه نکند.
اما پس از ارتحال پیامبر چند نفر دور حقیقت ماندند؟
راستى نکند که فردا در گیرودار معرکه ، همین سپاه #اندك نیز برادرت را #تنها بگذارند؟
نکند #خیانتى که پشت پدر را شکست ، دل فرزند را هم بشکند؟
مگر همین چند صباح پیش نبود که معاویه فرماندهان و نزدیکان سپاه برادرت مجتبى را یکى یکى #خرید و او تنها و بى یاور ناچار به عقب نشینى و سکوت کرد؟
این را باید به حسین بگویى .
هم امشب بگویى که دل نبندد و به وعده هاى مردم این دنیا.
این درست که #شهادت براى او رقم خورده است و خود طالب
عزیمت است .
این درست که براى شهیدى مثل او فرق نمى کند که هم مسلخانش #چندنفر باشند.
اما به هر حال #تجربه مکرر دلشکستگى پیش از شهادت ، طعم شیرینى نیست .
خوب است در میانه نمازها سرى به حسین بزنى ، هم #دیدارى تازه کنى و هم این #نکته را به خاطر نازنینش بیاورى .
اما نه ، انگار این #بوى_حسین است ، این صداى #گامهاى حسین است
که به #خیمه تو نزدیک مى شود و این دست اوست که یال خیمه را کنار مى زند و تبسم شیرینش از پس پرده طلوع مىکند.
همیشه همین طور بوده است...
هر بار دلت #هواى او را کرده ، او در #ظهور پیش قدم شده و حیرت را هم بر اشتیاق و تمنا و شیدایى ات افزوده.
#تمام_قد پیش پاى او برمى خیزى و او را بر #سجاده_ات مى نشانى.
مى خواهى تمام تار و پود سجاده از بوى حضور او آکنده شود.
مى گوید:
_✨خواهرم ! در نماز شبهایت مرا فراموشى نکنى.
و تو بر دلت مى گذرد...
چه جاى فراموشى برادر؟
مگر جز تو قبله دیگرى هم هست ؟
مگر ماهى ، حضور آب را در دریا
فراموش مى کند؟
مگر زیستن بى یاد تو معنا دارد؟
مگر زندگى بى حضور خاطره ات ممکن است ؟
احساس مى کنى که خلوت ، خلوت نیست و حضور غریبه اى هرچند خودى از حلاوت خلوت مى کاهد، هرچند که آن
غریبه خودى ، «نافع بن هلال» باشد و نگران برادر، بیرون در ایستاده باشد.
پیش پاى حسین ، زانو مى زنى ، چشم در آینه چشمهایش مى دوزى و مى گویى :
_✨حسین جان ! برادرم ! چقدر مطمئنى
به اصحاب امشب که فردا در میان معرکه تنهایت نگذارند؟
حسین ، نگرانى دلت را لرزش مژگانت درمى یابد، عمیق و #آرام_بخش نفس مى کشد و مى گوید:
_✨خواهرم ! نگاه که مى کنم ، از #ابتداى_خلقت_تاکنون و از #اکنون_تاهمیشه ، اصحابى باوفاتر و مهربانتر از اصحاب امشب و فردا نمى بینم . همه اینها که #امشب در سپاه من اند، #فردا نیز د ر کنار من خواهند ماند و پیش از من دستشان را به دامان جدمان خواهند رساند.
احساس مى کنى که سایه پشت خیمه ، بى تاب از جا کنده مى شود و خلوت مطلوبتان را فراهم مى کند.
آرزو مى کنى که کاش #زمان متوقف مى شد.
#لحظه ها نمى گذشت و این خلوت شیرین تا قیامت امتداد مى یافت . اما غلغله ناگهان بیرون ،
#حسین را از جا مى خیزاند و به بیرون خیمه مى کشاند.
تو نیز دل #نگران از جا بر مى خیزى..
🌴ادامه دارد....
🐎اثری از؛ سیدمهدی شجاعی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🐎🐎🐎🌴🌴🐎🌴🌴🌴
ادامه رمان #زندگی_واقعی
راستی...
#شنبه👉 ادامه رو میذارم براتون
به امید خدا 😭🌟✨😓
*┄┅❀✾﷽✾❀┅┄*
🏴عاشـــــورا ٺجــــلے ظهــــور اسٺ🏴
✨ #چهارمین چله؛
دعاےفرج، زیارٺ آل یاسین✨
روز 9⃣2⃣
ݐنجشنبہ بیسٺ و ششمـ مہـــرماه
هشــــــتمـ صفــــــــر
😭 #براے_هم_دعا_ڪنیمـ
😭 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🍂🌹جمع صلوات بچه های باصفای کانال ٨٠٠٠ گل محمدی🍂🌹
🍂جهت نثار روح و علو درجات شهدای عزیز
👣شنبه؛ شہداےٺازه ٺفحص شده اے کہ هنوز گمنامند
👣دوشنبه؛ سید محمدحسین علمـ الہدے
👣چهارشنبه؛ مصطفــے احمدے روشن
#مالتون_حلال
#رزقتون_پربرکت
#حرفهاتون_حیدری
#دلهاتون_حسینی
#صبرتون_زینبی
#زندگیتون_پراز_عطر_شهدا
#عاقبتتون_بخیر
#یاعلی_مدد
🌷 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.سلاماللهعلیها.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 رمان واقعی ، مفهومی و بصیرتی
🐎 #آفتاب_درحجاب
🌴قسمت ۶
تو نیز دل #نگران از جا بر مى خیزى و از #شکاف خیمه بیرون را #نظاره مى کنى....
افراد، همه #خودى اند اما این وقت شب درکنار خیمه تو چه مى کنند؟ پاسخ را حسین به درون مى آورد:
_✨خواهرم ! اینها #اصحاب من اند و سرشان ، #حبیب_بن_مظاهراسدى است . آمده اند تا با تو #بیعت کنند که هزارباره تا پاى جان به حمایت از حرم رسول االله ایستاده اند.
چه بگویم ؟
چه #دریافت_روشنى دارد این حبیب !... دین را چه خوب شناخته است...
بى جهت نیست که امام لقب #فقیه به او داده است .
اسم حبیب اسباب #آرامش_دل است . وقتى #خبر آمدنش به کربلا را شنیدى سرت را از کجاوه بیرون آوردى و گفتى :
_✨سلام مرا به حبیب برسانید.
_✨حسین جان ! بگو که زینب ، #دعاگوى شماست و برایتان #حشر با رسول االله را مى طلبد و تا ابد #خیر و #سعادتتان را از خدا مسالت مى کند.
🏴پرتو چهارم🏴
همین که برادر، #عمامه پیامبر را بر سر بگذارد، #شمشیر پیامبر را در دست بگیرد و به سمت سپاه دشمن حرکت کند
کافیست تا غم عالم بر دلت بنشیند. کافیست تا تمامى مصیبتهاى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بیاورد و غربت و تنهایى
جاودانه پدر، از اعماق جگرت سر باز کند.
اما برادر به این بسنده نمى کند، مقابل دشمن مى ایستد،
تکیه اش را بر شمشیر پیامبر مى دهد و در مقابل سیاهدلانى که به خون سرخ او تشنه اند،
لب به موعظه مى گشاید:
_✨مردم ! در #آرامش ، گوش به حرفهایم بسپارید و شتاب نکنید تا من آنچه #حق_شمابرمن است به جاى آورم که #موعظت شماست و #اتمام_حجت بر شما... درنگ کنید تا من ، #انگیزه سفرم را به این دیار، روشن کنم . اگر عذرم را پذیرفتید و #تصدیقم کردید و با من از در #انصاف درآمدید خوشا به #سعادت شما، که اگر چنین شود، راه هجوم شما بر من بسته است.
اما اگر عذرم را نپذیرفتید و با من از در انصاف در نیامدید، دست به دست هم دهید و تمام #قوا و شرکاء خود را به کار
گیرید، به #مقصود خود عمل کنید و به من مهلت ندهید. چه ، مى دانید که در فضاى روشن و بى ابهام گام مى زنید.
به هرحال #ولایت من با خداست و #پشتیبان من اوست . هم او که #کتاب را فرو فرستاد و ولایت همه صالحان و نیکوکاران را به عهده گرفت.
#بندگان خدا! #تقوا پیشه کند و از #دنیا برحذر باشید. اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود یا یکى براى دنیا باقى بماند، چه کسى #بهتر از #پیامبران براى بقا و #شایسته تر به رضا و #راضى تر به قضاء؟! اما بناى آفریدگار بر این نیست ، که او دنیا را براى #فنا آفریده است.
#تازه هاى دنیا کهنه است ، #نعمتهایش فرسوده و متلاشى شده و روشنایى سرورش ، #تاریک و ظلمت زده.
دنیا، منزلى #پست و خانه اى #موقت است . #کاروانسراست..... پس در اندیشه توشه باشید و بدانید که بهترین ره توشه تقواست . تقوا پیشه کنید تا خداوند رستگارتان کند...
او چون طبیبى که به زوایاى وجود بیمار آگاه است ،
مى داند که مشکل این مردم ، مشکل #دنیاست ،
مشکل #علاقه به دنیا و از یاد بردن خدا و عالم عقبى .
فقط علقه هاى دنیا مى تواند انسان را اینچنین به خاك سیاه شقاوت بنشاند. فقط پشت کردن به خدا مى تواند، پشت #عزت انسان را اینچنین به خاك بمالد. فقط از یاد بردن خدا مى تواند #حجابهایى چنین ضخیم و نفوذناپذیر بر چشم و دل انسان بیفکند تا آنجا که آیات روشن خدا را منکر شود و خون فرزندان پیامبر خدا را مباح بشمرد.
او همچنان با آرامش و حوصله ادامه مى دهد...
و تو از شکاف خیمه مى بینى که دشمن ، بى تاب و منتظر، این پا و آن پا مى کند تا پس از اتمام موعظه به او #حمله_ور شود...
🌴ادامه دارد....
🐎اثری از؛ سیدمهدی شجاعی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🐎🐎🐎🌴🌴🐎🌴🌴🌴
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.سلاماللهعلیها.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 رمان واقعی ، مفهومی و بصیرتی
🐎 #آفتاب_درحجاب
🌴قسمت ۷
به او #حمله_ور شود و خونش را بر زمین بریزد:
_✨مردم ! خداوند تعالى که خود #آفریننده دنیاست ، آن را خانه #نابودى و زوال قرار داده است . #کار این خانه این است که حال دل بستگان به خویش را #دگرگون مى کند. #فریب_خورده کسى است که فریب او را بخورد و بخت برگشته کسى است که در دام #فتنه هاى او بیفتد.مردم ! دنیا شما را نفریبد، هر که به دنیا #تکیه کند، دنیا زیر پایش امیدش را خالى مى کند و هر که طمع به دنیا ببندد، دنیا ناکامش مى سازد.
من اکنون شما را در کارى هم پیمان مى بینم که باعث برانگیختن #خشم_خدا شده. خداى کریم از شما روى گردادنده و عذاب خویش را بر شما حلال کرده.
مردم ! خداى ما #خوب خدایى است و شما بد #بندگانى هستید.
به محمد پیامبر ایمان #آوردید و طاعتش را گردن نهادید و سپس به فرزندان او #هجوم آوردید و کمر به #قتل عترت او بستید.... اکنون این #شیطان است که بر شما مسلط شده و #عظمت حضور خدا را در دلهایتان به غیبت کشانده . پس #ننگ بر شما و
مقصد و مقصود شما..... ما از آن خداییم و به سوى او باز مى گردیم اما پیش روى ما قومى است که از پس ایمان ، به #کفر رسیده است. و قومى که #غرقه ستم است هماره از ساحل لطف و رحمت خدا دور باد...
امید نه،...
که آرزو دارى این امت برگشته از امام ، این قبیله پشت کرده به رائد،
این قوم روبرتافته از قائد با این کلام
تکان دهنده و سخنان هشیارکننده ، ناگهان #به_خودبیاید، آب رفته را به جوى بازگرداند و #حرمت شکسته را ترمیم کند.
اما #پاسخ ، فقط صداى #شیهه_اسبانى است که سم بر زمین مى کوبند و بى تابى سوارانشان را براى هجوم تشدید مى کنند.
دوست دارى #حجاب از #گوشهایشان بردارى و صداى ضجه سنگ و خاك و کلوخ را به آنها بشنوانى و بفهمانى که از سنگ
و خاك و کلوخ کمترند آنها که چشم بر تابش آفتاب حقیقت مى بندند.
دوست دارى پرده از #چشمهایشان بردارى و ملائک را نشانشان دهى که چگونه صف در صف ، گرداگرد امام حلقه زده اند و اشک چشمهایشان شبنم آسا بر گلبرگ بالهایشان نشسته و گریه هایشان خاك پاى امام را تر کرده است.
🕊فرشتگانى که ضجه مى زنند:
اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء(1)
و امام با تکیه بر دستهاى خدا، در گوششان زمزمه مى کند:...
🌴ادامه دارد....
🐎اثری از؛ سیدمهدی شجاعی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🐎🐎🐎🌴🌴🐎🌴🌴🌴