eitaa logo
برش‌ ها
410 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
452 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
علی عباس خیلی با انس داشت. همیشه یک کوچک داشت و هر فرصتی که گیر می آورد به ذکر گفتن و قرآن خواندن مشغول می شد. درست در همان زمانی که حکومت فاسد پهلوی کلاس های آواز و رقص را ترویج می کرد، علی عباس با دوستانش در مدرسه راهنمایی علی محمد ساکی داشتند و برخی معلم ها به حسن تلاوت بچه ها نظارت داشتند. . نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: دوم-1397. صفحه 24-25. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهادت را به هر کسی نمی دهند، باید التماس کنی. کتاب عارفانه صفحه 121. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران
من جا دارد در اینجا حرف و سخن خودم را مزیّن کنم به تکریم از مادران و در دو نسل: یکی در نوبت دفاع مقدّس، یکی در نوبت دفاع از حرم که همسران شهدا، چه نقش ماندگار و بی‌نظیری را از خودشان به یادگار گذاشتند و حقّاً باید در برابر آنها فرود آورد. متأسّفانه نسبت به این عزیزان، این بزرگان، این بزرگواران، فعّالیّتِ تولید هنری خیلی کم شده؛ این ظرفیّت فوق‌العاده برجسته‌ای است و جا دارد که بیشتر از این، کار بشود. 15 بهمن 99.
واقعی اگر یک معصیتی را انجام دهد، سنگینی آن را مانند کوه احد بر روی شانه اش احساس می کند؛ اما اگر معصیتی انجام دهد، مانند کسی است که مگسی را از روی صورتش بلند کند. کتاب عارفانه صفحه 86. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران
فرمانده نیروی قدس سپاه؛ اما خاک کف پای پدر و مادر👇👇👇
دور و نزدیک می شد، همچنان که بزرگ تر هم می شد اما تنهاترین چیزی که در زندگی اش تغییر نمی کرد احترامی به پدر و مادرش بود. برش اول: عادت داشت به پدر و ماردش زنگ بزند. فرمانده نیروی قدس بود و باید مسائل امنیتی را رعایت می کرد. هر بار که زنگ می زد باید سیم کارتش را عوض می کرد، یا از سیمکارت من استفاده می کرد، در دل پایگاه های عراق و سوریه هم که بود تماس هر شبش ترک نمی شد. با یک تماس دل خوش شان می کرد و چشمه دعای شان را جاری می کرد. برش دوم: از راه که می رسید حاج حسن؛ پدرش را می برد بعدش خودش لباس های پدرش را می شست. می نشست کنار بابا دستش های چروکیده اش را نوازش می کرد و می بوسید. می رفت جورابش را می آورد و موقع پوشاندن جوراب لبهایش را می گذاشت . مادرش در بستری بود. از که آمد بی معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند حتی برادر و خواهر هاش. وقتی با مادرش تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می کشید روی پاهای خسته مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود ، اشک های چشمش پای مادر را شستشو می داد. کسی از حاج قاسم توصیه ای خواسته بود. دفتر را گرفت و چند بند نوشت که یکی اش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد». برش سوم: در (س) که مراسم برگزار می شد، پدرش را که حالا از پا افتاده بود می آورد. برایش از پتوها و متکا تکیه گاهی درست می کرد. طوری که بتواند به راحتی از منبر و روضه استفاده کند. ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحات 76-77 و 106-107 و 178. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مجلس یقه سفیدها مجلس مانند ادوار گذشته، به طرح شفافیت آرای نمایندگان رای منفی داد تا به همه مردم اعلام کند درست است که رهبری معظم ما را "از انقلابی ترین مجلس ها" خوانده اما نه تا این حد. نماینده انقلابی باید: اولا رای بدهد؛ زیرا فلسفه وجودی اش در مجلس همین است. پس نمی تواند در رای گیری شرکت نکند یا رای ممتنع دهد. دوما باید برای رای اش پیش خدا حجت شرعی داشته باشد. این چنین شخصی ابا ندارد که مردم بفهمند یا نه. زیرا پیش خدا روسفید است. پس با شجاعت از رای اش دفاع می کند. اما نماینده انقلابی نما، فقط می خواهد "آسته بیاد آسته بره گربهه شاخش نزنه" تا کی؟ تا انتخابات و شاید انتخاب های بعدی. پس نباید یک رای(شما بخوانید مصلحت مردم) برایش دردسر ساز شود. در کشور ما مهم ترین شرط رسیدن به مسئولیت "یفه سفیدی" است. یعنی مسئولیت می پذیرد به شرطی که مسئولیت پذیر نباشد. این شرط در همه دو راهی ها اصل حاکم است. و ما فاصله زیادی با مجلس انقلابی داریم؛ مجلسی که با جان و مال و آبرو پای نظام و پابرهنگانش بایستد. مجلس فعلی نهایتا " مجلس اقدام های انقلابی غیر معارض با دنیای نمایندگان" است. بیاییم توقعات مان را واقعی تر کنیم. ✍️میگما؛ نیش نوشت های پراکنده @boreshha
فهرست موضوعی کتاب عارفانه.pdf
81.3K
فهرست موضوعی در قالب پی دی اف
فهرست موضوعی کتاب عارفانه.xlsx
19.6K
فهرست موضوعی در قالب اکسل
کسی است که هم درد خدا را داشته باشد و هم درد خلق خدا را. کتاب مرتضی مطهری صفحه 10. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران
عبدالله با وجود همه تلخی ها سختی های زندان، انسانی نرم خو و داراری اخلاقی خاص و شیرین بود. در نامه ها خود را برادر بسیجی یا برادر رزمنده خطاب می کرد. برش اول: وقتی هواپیمای حامل در نزدیکی روستای شویبه مورد هدف ارتش بعث عراق قرار گرفت و سقوط کرد، نامه ای به اهالی این روستا نوشت و در پایان نوشت: شما عبد الله میثمی. اینجا هم حاضر نبود از عنوانش استفاده کند. برش دوم: جلسه در گرماگرم عملیات کربلای چهار بود. وقتی جلسه تمام شد، آخر شب بود و جا برای استراحت همه نبود. رقت داخل قرارگاه و روی زمین خوابید. هر چه اصرار کردند و گفتند که اینجا مناسب شأن شما نیست، حرفش یک کلمه بود؛ نه! می گفت: مگر شأن من کجاست؟ حتی فرمانده سپاه هم نتوانست حریفش گردد. صبح بعد از نماز هم، با پیر مرد آبدار چی همسفره شد. فرماندهان هم یک به یک به جمع دو نفره شان ملحق شدند. ، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ صفحات 77 و 104 و 117 و 170-171. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
بچه ها باید شما معراج داشته باشد تا حقیقت بندگی را حس کنید. کتاب عارفانه صفحه 39 ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران https://eitaa.com/joinchat/1348665433C2abac165d0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرازی از : می خواهم شهید شوم تا خونم به سرور شهیدان، حسین علیه السلام گواه یدهد که من مانند نیستم و رهرو راهش بودم. ع ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عماد همیشه مخفی بود و اصلا نبود. او با خدا معامله کرده بود. بهش گفتم: «بابا! اگه شهیدی شدی و حزب الله انکار کرد که فرمانده جهادیش بودی چه کار کنیم؟» گفت: از هیچ کس توقع ندارم که این مسئله را تأیید کند. اگر مصلحت حزب الله در انکار من باشد بگذار انکار کنند. اتفاقا عماد که شهید شد برخی که شهادت فرمانده جهادی حزب الله را ضربه ای به می دانستند، به پیشنهاد کردند وجود و عضویتش در تشکیلات حزب الله را انکار کند، اما سید حسن گفت: اعلام می کنیم؛ با افتخار هم اعلام می کنیم. وقتی در ماه ضاحیه روی دوش هزاران نفر تشییع شد، تازه مردم می شناختندش. ؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول؛ ۱۳۹۶؛ خاطره شماره 82 و 96. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔰سخن‌نگاشت | تولید هنری درباره مادران و همسران شهدا باید بیشتر شود 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: جا دارد سخن خودم را مزیّن کنم به تکریم از مادران و همسران شهدا در دو نسل: یکی در نوبت دفاع مقدّس، یکی در نوبت دفاع از حرم که چه نقش ماندگار و بی‌نظیری را از خودشان به یادگار گذاشتند و حقّاً باید در برابر آنها سر تعظیم فرود آورد. متأسّفانه نسبت به این بزرگواران، فعّالیّتِ تولید هنری خیلی کم شده؛ این ظرفیّت فوق‌العاده برجسته‌ای است و جا دارد که بیشتر از این، کار بشود. ۹۹/۱۱/۱۵ 🌸 ارتباط تصویری رهبر انقلاب با جمعی از مداحان، به‌مناسبت سالروز میلاد حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔰بازخوانی کتاب معراج السعاده زین پس اگر خدا توفیق دهد سعی می کنیم عکس نوشت هایی از معراج السعاده را تقدیم خواهیم کرد. منبع مورد استفاده گزیده معراج السعاده به اهتمام احمد احمدی بیرجندی در 234 صفحه و چاپ انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي می باشد. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مقدمه یک: آیت الله العظمی به کتاب معراج السعاده اثر ملا احمد نراقی عنایتی ویژه داشتند و مطالعه آن را برای سیر و سلوک معرفی می کردند: نامه ای خدمت شان نوشته ای بودم و در آن جهت خودسازی و توفیق راهنمایی خواسته بودم. وقتی خدمت شان رسیدم، فرمودند: اگر بگویم عمل می کنی یا مثل من یک گوشَت در و دیگری دروازه است؟ وقتی اطمینان دادم که عمل می کنم، فرمودند: « کتاب معراج‌السعادة مرحوم نراقی را تهیه کنید و مطالعه کنید. در غیر واجباتتان به آن فکر کنید تا کاملاً برایتان هضم بشود. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
• روحانی شهید علی سیفی (استان آذربایجان شرقی؛ شهرستان مراغه) (۱۳۶۴ ه.ش- عملیات والفجر 8) • شهید حمیدرضا جعفرزاده (استان کرمان، شهرستان کرمان) (۱۳۶۴ ه.ش)
مقدمه دوم: هادی سال های آخر را به ایران می آمد. باهم به مسجدالشهدا و مجلس دعای حاج مهدی سماواتی و بعضی مواقع مسجد ارگ و مجلس حاج منصور می رفتیم. در آخرین سفر رفتار و اخلاق او خیلی تغییر کرده و معنوی تر شده بود. یک شب بهش گفتم: هادی چه طور این همه تغییر کردی؟ گفت: کتابی هست به نام . اگر کسی واقعا بخواهد تغییر کند و به سعادت یا معراح برسد باید از روی آن بخواند. بعدش کتاب خودش را آورد و هر شب موضوعی از مطالب آن را مطرح می کرد و می گفت به این توصیه ها عمل کنید تا به سعادت برسید. مثلا یک شب بحث را پیش می کشید و توصیه می کرد از صحبت های بی فایده پرهیز کنیم و قبل از صحبت به مفید بودن یا نبودنش فکر کنیم. یک شب دیگر درباره صحبت می کرد و اینکه نباید به بهانه خنده و شوخی دیگران را به خاطر لهجه مسخره کنیم و شب دیگر در مورد حیا و عفت صحبت می کرد و اینکه باید در صحبت و نگاه و حضور در پیش به حد ضرورت اکتفا کنیم تا مبادا عفت مان آسیب ببیند. یک روز رفت پاساژ مهستان تا مقداری وسایل بخرد تا به نجف ببرد. برای ما هم را خریده بود تا ما هم مثل خودش بیفتیم توی مسیر اصلاح و نورانی شدن. راوی: خواهر شهید ؛ . نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: یازدهم-۱۳۹۶؛ صفحه ۱۰۶-۱۰۷. ؛ صفحه ۲۲۲. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/