برش ها
#شهید_علی_چیت_سازیان
مصیب مجیدی معاون علی آقا بود که قبل از خودش شهید شده بود. در عالم رؤیا ملاقاتش کرد و با التماس به او گفت: دلم برای تو و بقیه شهدای واحد خیلی تنگ شده. از کدام راهکار فتی که به این مقام رسیدی؟
جواب مصیب دو کلمه بود: « #راهکار_اشک » راهکاری که تا صبح شهادتش روز و شبی نبود که اشک توی چشمانش نباشد. به هر بهانه ای گریه می کرد؛ روضه، نماز شب، نماز و حتی توجیه نیروها. با صدای بلند بی ریای بی ریا.
برش اول:
سال ۱۳۶۶ توی #ماووت عراق بودیم. یک باره همه را به خط کرد و دستور حرکت داد. آمدیم سر پل ذهاب، ساختمان بخشداری. همان جایی بود که سال ۱۳۶۱ کار اطلاعات و عملیات را از همان جا شروع کرده بود. تک و تنها رفت روی پشت بام بخش داری. الان دیگر صدای گریه اش بلند شده بود. ضجه می زد و برای ما هم #مجلس_روضه دست و پا کرده بود. فریاد می کشید: «خدایا راضی نباش از رفقایم جا بمانم!».
برش دوم:
آخرین خداحافظی مان بود. می خواست نیمه شب حرکت کند. اما من اصرار داشتم که صبح حرکت کند. می گفتم: شب شگون ندارد. می گفت قول داده ام.
گفت: #نماز بخوانیم تا خدا آرامش دهد.
ساعت دو و نیم شب بود که علی مشغول نماز شد. او مشغول معشوق خودش بود و من هم. می دانستم که این نگاه ها آخرین بهره من از علی است.با یک دست قنوت گرفته بود و شانه هایش از گریه می لرزید. گریه اش تا عمق جانم می نشست و راه نفسم را می گرفت. قنوتش تمام شد؛ اما گریه اش نه. با اینکه زخم های تیر و ترکش نمی گذاشت به راحتی سجده کند؛ اما مشغول بود. هر دو گریه می کردیم. او #گریه_وصال و من گریه فراق.
برش سوم:
آخرین #نماز_جماعت مان بود. علی آقا داشت #قنوت می خواند. امام به رکوع رفت؛ اما علی آقا در قنوت مانده بود. گریه می کرد و با صدای بلند می گفت: «اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک».
این آخرین نماز علی در این دنیا بود.
#شهید_علی_چیت_سازیان
#شهید_مصیب_مجیدی
#سیره_عبادی_شهدا
#راهکار_شهادت
روات: حسین رفیعی، محمد محمدی،زهرا پناهی روا(همسر شهید) و سعید یوسفی
#کتاب_دلیل ؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحات ۲۵۶، ۲۵۳-۲۵۴، ۲۴۹.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
آن سوی معبر.mp3
1.69M
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم
#مستند
#مستند_سوره_های_سرخ
#شهدای_مدافع_حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
مستند سوره های سرخ که هر قسمت به یک شهید قرآنی اختصاص دارد با همکاری سازمان قرآن و عترت بسیج تهران تهیه و تولید شده است. شهید حمید سیاهکالی مرادی متولد سال 1368بود، او با این سن کم توانسته بود فرمانده مخابرات گردان سیدالشهدای تیپ صاحب الامر(عج) استان قزوین شود. 5 آذرماه سال 1394 در حلب سوریه مثل حضرت عباس(ع) از ناحیه دو دست و دو پا دچار مصدومیت شد، به شهادت رسید.
@khateshahadat
میگما: استعفای وزیر کشاورزی
اخیرا باب شده بحث #استیضاح هر یک از وزرای دولت که جدی می شود، بزرگواران با یک #استعفا خودشان را خلاص می کنند. گرچه مجلس فعلی بی عرضه تر از آن است که اعتمادش را از وزیری پس بگیرد؛ خود همین سنگ بزرگ، درست است که نشانه نزدن است؛ اما چوبی است که #گربه دزده را لو می دهد. آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
ای کاش قانونی بود که راه فرار دزدانه این چنین صاحب منصبان را سد می کرد و آبی به جگر سوخته پابرهنگان و مستضعفان می چشاند.
تا زمانی که از قرآن فاصله داریم؛ -همان قرآنی که مجازات مسئولان متخلف را بسیار شدیدتر از مجازات مردم عادی می داند(آل عمران 159 و نمل 21)- روی سعادت دنیا و آخرت را نخواهیم دید.
#میگما ؛ نیش نوشت های پراکنده.
@boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
#قطعه_صوتی
#کتاب_صوتی
#کتاب_گلستان_یازدهم
#شهید_علی_چیت_سازیان
«گلستان یازدهم» خاطرات زهرا پناهیروا، همسر سردار شهید علی چیتسازیان، به قلم بهناز ضرابیزاده است که به همت انتشارات سوره مهر در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
این کتاب با زبانی صادقانه به شرح زندگی یک سال و هشتماهه مشترک شهید چیتسازیان و همسرش پرداخته است.
«گلستان یازدهم» به زیباترین شکل توانسته است قسمت مهمی از نیمه پنهان زندگی شهید چیتسازیان را به مخاطبان معرفی کند.
👇
@khateshahadat
شهید مدرس به شدت مخالف زیاد شدن حقوق #نمایندگان_مجلس بود. منطق ایشان این بود که نمایندگان باید #نوکر مردم باشند و برای خود کیسه ای از نمایندگی ندوزند.
برش اول:
در دوره چهارم مجلس مدرس نماینده اکثریت مجلس و در اوج قدرت و نفوذ بود. در یکی از اعیاد که نمایندگان مجلس هم در خانه مدرس اجتماع کرده بودند، یکی از نمایندگان در نطقی گفت که حقوق صد تومان کفاف مخارج زندگی نمایندگان را نمی کند، ترتیبی دهید که این مبلغ به دویست تومان افزایش یابد.
ایشان فرمودند: روزی که #کاندیدا شدید، حقوق تان معلوم بود. اگر به این حقوق راضی نیستید از نمایندگی مجلس #استعفا دهید و به مردم که موکلین شمایند، اعلام کنید که فقط با حقوق ۲۰۰ تومان حاضر به قبول نمایندگی هستد. اگر قبول کردند که هیچ وگرنه راهی برای این مطلب نیست.
برش دوم:
در لایحه بودجه سال ۱۳۰۶ بنا بر این بود که حقوق نمایندگان زیاد شود. ایشان با این طرح مخالفت کرد و گفت: «ما ولی مردم نیستیم که خودمان مستقلا و با صلاح دید خود اقدام کنیم. ما #وکیل مردمیم و باید طبق نظر موکلین خود اقدام نماید. من از پانصد هزار موکل خود یکی را نمی شناسم که با افزایش حقوق شما به ۳۰۰ تومان موافق باشد. برای اینکه مردم ندارند، فقیرند».
#شهید_سید_حسن_مدرس
#سیره_سیاسی_شهدا
#الزامات_نمایندگی_مجلس
#حقوق_نجومی
#کتاب_تنها_در_محراب ؛ برگ هایی از زندگی شهید آیت الله سید حسن مدرس ؛ پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه؛ ناشر: خیزش نو ؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحات ۳۵-۳۴ , ۷۵.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
تابستان ۱۳۸۹ بود؛ #چهار_ماه قبل از شهادت استاد. روزی برای کاری رفتم خدمت دکتر. اصلا سر حال نبود. گفتم شاید کاری کردم که از دست من ناراحت است. پنج شنبه ها می رفتیم کلاس #کتاب_مصباح_الهدی . بیانات #حاج_اسماعیل_دولابی .
پنج شنبه بعد از کلاس علت ناراحتی اش را پرسیدم.
سفره دلش را باز کرد: «دیگر خسته شده ام. با تمام عشقم به معلمی از آن هم #خسته شده ام. گاهی فکر می کنم هیچ خبری نیست. کلا توی دنیا هیچ خبری نیست. دلم می خواهد #تمام شود».
کلام استادمان را به ایشان تذکر دادم: «مگر استادمان نگفته آن قدر “یا ربّ” بگویید تا نفَس تان بند بیاید. کنایه از این که سالک باید آن قدر بدود تا نفسش بند بیاید و به عجز و درماندگی برسد».
گفت: «بند آمد… بند آمد. دیگر نفسی نمانده که بند بیاید».
وقتی به خانه آمدم توی دفتر خاطراتش نوشتم: «امروز احساس کردم دنیا برای استادم دیگر #تنگ شده است».
وداعش با دنیا چهار ماه بیشتر طول نکشید.
#شهید_مجید_شهریاری
#راهکار_شهادت
#سیره_تهذیبی_شهدا
#کتاب_استاد ؛ خرده روایت های زندگی شهید مجید شهریاری. نویسنده: فاطمه شایان پویا. ناشر: نشر شهید کاظمی. نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۹۸؛ صفحه ۲۱۳ -۲۱۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
خوشا آنان که جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از #شهیدان
#شهیدان را شهیدان می شناسند
شاعر: علیرضا قزوه
#شعر_مقاومت
@boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
روی خط شهادت
مرجع سخنرانی ، مداحی، نماهنگ، مستند درباره فرهنگ جهاد و شهادت
#بنر
https://eitaa.com/khateshahadat
رفته بودم #خواف ؛ تبعید گاه پدرم. به آقا گفتم: نمی شد کاری بکنید که از این #زندان بیغوله نجات پیدا کنید.
گفت: چرا! خیلی هم آسان است. همین یک ماه پیش #رضا_خان پیام داده بود که به شرط عدم دخالت من در #سیاست ، از این جا آزاد می شوم و می توانم در عتبات عالیات ساکن شوم.
به او پیغام دادم: «وظیفه من دخالت در سیاست است. اتفاقا در اینجا خیلی هم به من خوش می گذرد. تو را روزی انگلیسی ها کنار گذاشته و پرتت می کنند. اگر قدرت داشتی و توانستی بیا اینجا. هر چه باشد از تبعیدگاه ها و زندان های خارج از کشور بهتر است. من می دانم که در وطنم به قتل خواهم رسید؛ اما تو در #غربت، در سرزمین بیگانه خواهی مرد».
#شهید_سید_حسن_مدرس
#عنایات_و_کرامات_شهدا
#مرگ_آگاهی
#مرگ_رضا_خان
راوی: سید عبد الباقی مدرس؛ فرزند شهید
#کتاب_تنها_در_محراب ؛ برگ هایی از زندگی شهید آیت الله سید حسن مدرس ؛ پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه؛ ناشر: خیزش نو ؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۸۹.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ النَّوْفَلِيِّ، عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:
مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً غَازِياً، أَوْ آذَاهُ، أَوْ خَلَفَهُ فِي أَهْلِهِ بِسُوءٍ، نُصِبَ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيَسْتَغْرِقُ حَسَنَاتِهِ، ثُمَّ يُرْكَسُ فِي النَّارِ إِذَا كَانَ الْغَازِي فِي طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».
(کتاب کافی، جلد 9 (چاپ دار الحدیث) صفحه 368)
امام صادق (ع) از رسول خدا (ع) روایت کرده که فرموند:
كسى كه در باره مؤمن رزمندهاى که در راه خدا و طاعت او جهاد کرده و بر آن عهد استوار باشد، #غيبت كند، و يا به او #آزار برساند، و يا در غياب او با افراد خانوادهاش بد رفتارى نمايد، در روز #قيامت اين كار او را عَلَم كنند تا همه خوبي هاى او را از بين ببرد، آنگاه او را در آتش سرنگون مىسازند.
#روایات_جهاد_و_شهادت
#جایگاه_رزمندگان
@boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
کتاب گویای قرار بی قرار در قالب #روایی شامل داستان هایی از نزدیکان و دوستان شهید مصطفی صدر زاده است که به قلم فاطمه سادات افقه نوشته شده است . شهید در آبان ماه سال 1394 روز تاسوعا در عملیات محرم در حومه حلب به شهادت رسید .
#قطعه_صوتی
#کتاب_گویا
#کتاب_قرار_بی_قرار
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#شهدای_مدافع_حرم
@khateshahadat
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام خمینی(ره): آنها از #مدرس میترسیدند
انتشار به مناسبت سالروز شهادت عالم و مجاهد آيت الله سيد حسن مدرس" به دستور "رضاخان"
#فیلم
#سخنرانی
#امام_خمینی
#شهید_سید_حسن_مدرس
@khateshahadat
مدتی بود که احمد #انجمن_خیریه ای بین بچه های پایگاه #کرمانشاه تشکیل داده بود و به برخی خانواده های فقیر کمک مالی می کرد.
یک شب که به همین قصد داشت می رفت بیرون پایگاه، با اصرار همراهش شدم. روی صندلی عقب بسته های حاوی قند، روغن، لوازم التحریر بود. در طی مسیر وارد جاده خاکی فرعی شدیم. احمد گفت: اینجا روستای “ #تازه_آباد ” کرمانشاه است. امشب چهره اصلی و بی نقاب این مملکت را می بینی.
وقتی وارد روستا شدیم. احمد در خانه ها را می زد و صاحب خانه ها را به اسم می شناخت و بسته ها را تحویل شان می داد.
داخل خانه ای شدیم. پر از بچه های قد و نیم قد بود. به من گفت به درس و مشق بچه ها رسیدگی کنم.
داخل خانه پیر مرد و پیر زنی شدیم. پیر مرد بیمار بود و حال تکان خوردن نداشت. احمد بالای سرش نشست و سرش را بوسید و نوازشش کرد. پیر مرد دستان احمد را با محبت گرفته بود و رها نمی کرد. بدون اینکه متوجه شود، احمد مقداری پول زیر بالشتش گذاشت و به پیر زن گفت: مادر! #سماور ی که قولش را داده بودم آوردم.
یکی از فقرا با گرفتن بسته، به جان #شاه دعا می کرد. احمد گفت: این کمک ها از طرف آیت الله #خمینی است نه از طرف شاه.
در راه برگشت احمد گفت: این کارها را دوست دارم؛ اما تا حکومت کشور عوض نشود، این کارها سودی ندارد. وضعیت مملکت خراب تر از این حرف هاست.
#شهید_احمد_کشوری
#سیره_اقتصادی_شهدا
#انفاق_و_دست_به_خیری
راوی: محمد نیک رهی
#کتاب_خانه_ای_کوچک_با_گردسوزی_روشن؛ خاطرات شهید احمد کشوری؛ نوشته ایرج فلاح و مسعود آب آذری، ناشرز: نشر یا زهرا، چاپ اول-۱۳۹۰؛ صفحه ۴۹-۵۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
سید بعد از بازگشت از سفر #عتبات عالیات، در شیراز مشغول به تبلیغ و اقامه جماعت شد؛ اما مسجدی که سید در آن مشغول به تبلیغ بود، کوچک بوده و ظرفیت لازم را نداشت. یکی از پیش نهادها باز سازی #مسجد متروکه عتیق بود.
سید به همراه جمعی برای بازدید، به آن مسجد مخروبه مراجعه کرد. سید گفت «باید اینجا را بازسازی و تمیز کنیم». اما کسی دستش به کار نمی رفت و بهانه هم می آوردند.
سید عبایش را کناری گذاشت، شالش را در کمرش محکم کرد و دست به کار شد. مردم که دیدند سید مشغول جمع کردن زباله هاست، شروع کردند به تمیز کردن مسجد.
با دعوت سید و کمک مردم مسجد جامع عتیق باز سازی شده و به مرکز فعالیت های انقلابی شیراز بدل گشت.
گزارشگر #ساواک در این زمینه می نویسد: «نامبرده در آغاز، روی مسجد جامع که خراب بوده، شخصا مانند یک #عمله شروع به کار کرده و سایرین را تشویق به تعمیر این مسجد نموده است».
#شهید_سید_عبدالحسین_دستغیب
#سیره_مدیریتی_شهدا
#پیشگامی_در_اجرای_تصمیمات_عملیاتی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#استقبال_از_گزینه_های_سخت
#کتاب_شاهد_عتیق ؛ نگاهی به زندگانی شهید آیت الله دستغیب؛ نویسنده: علی نور آبادی؛ ناشر: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نوبت چاپ: اول-۱۳۸۳؛ صفحه ۲۲-۲۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#دیدگاه
#خانواده_شهدا
آیت الله العظمی بهجت: #شهادت نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از سوی خداست.
@boreshha
مقام معظم رهبری:
حادثهی عظیم هشت سال [دفاع مقدس]، مجموعهای است از صفات والا، فرهنگهای پسندیده و برگزیده و ممتاز، عقاید و معارف والائی که ملت ما در طول تاریخ ارث برده یا استعدادش را در خودش حفظ کرده بوده، که با #انقلاب_اسلامی این استعدادها بروز کرد. یک #گنجینه ای از همهی اینهاست.
۱۳۸۸/۰۶/۲۴
#فرهنگ_جهاد_و_شهادت_در_کلام_امامین_انقلاب
#عظمت_دفاع_مقدس
@boreshha
در خانه ما معمولا سکوت و آرامشی حکم فرما بود. من و حمید معمولا خانه که بودیم #کتاب می خواندیم.
وقتی حمید افسر نگهبان بود، خودم وسایل مورد نیاز خانه را می خریدم.
به جای این که بروم خانه پدرم، آبجی فاطمه می آمد خانه ما. خیلی زود حوصله اش سر می رفت. می گفت: بیا یه کم #تلویزیون نگاه کنیم. حوصله ام سر رفت. می گفتم: تلویزیون خانه ما معمولا خاموش است، مگر برای اخبار یا #برنامه_کودک.
حمید طبق فتوای حضرت آقا، معتقد بود هر آهنگی که از #صدا_و_سیما ی جمهوری اسلامی پخش شود، لزوما #حلال نیست. به همین خاطر قرار گذاشته بودیم که چشم و گوش مان هر چیزی را نبیند و نشنود.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#سیره_تهذیبی_شهدا
#مراقبت_از_گوش
#احتیاط_در_استفاده_از_تلویزیون
#کتاب_یادت_باشد ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحات ۱۵۳-۱۵۲.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
کتاب گویای ماه هزار تکه با قالب #روایی
در کتاب حاضر نویسنده کوشیده است، مستنداتتاریخی را با ادبیات بیامیزد تا مخاطبان بویژه مخاطبان نوجوان و جوان عمیق تر و بهتر با شخصیت های کتاب همذات پنداری کنند.
نویسنده در این کتاب با زبان شیرین ادبیات به روایت زندگی فرزند اسلام؛ شهید «محمدعلی رجایی» دومین رئیس جمهور ایران اسلامی پرداخته است. ضمن آن که بخش ضمائم و تصاویر و اسناد نیز در دو بخش پایانی کتاب قرار گرفته است.
#قطعه_صوتی
#کتاب_گویا
#شهید_محمد_علی_رجایی
#شهدای_ترور
👇
@khateshahadat
احمد خلبانی به شدن متدین بود. همیشه قبل از پرواز #وضو می گرفت. این عادت احمد به ما هم سرایت کرده بود.
روز ۱۸ بهمن ۵۷ بود. برای مأموریتی از پادگان #پیرانشهر به سمت ارومیه حرکت کردیم. بعد از مأموریت به خاطر وضعیت حاد کشور و تحرکات مرزی عراق، تا ظهر در آسمان بودیم. در حال برگشت بودیم که دستور داده شد تا اطلاع ثانوی در آسمان مناطق مرزی مانور بدهیم. کم کم عصر شد. احمد به خاطر به تأخیر افتادن #نماز خیلی ناراحت بود.
بالاخره با ذوق و شوق در رادیو گفت: راه حل را پیدایش کردم. مگر حضرت علی (ع) به خاطر شرایط جنگی برخی جنگ ها، بر روی اسب نماز نمی خواند؟
گفتم: گل گفتی! من هدایت بالگردت را به عهده می گیرم، تو نمازت را بخوان.
فرامین بالگرد را در دست گرفتم و احمد با خیال راحت نمازش را خواند. این نماز حس بندگی متفاوتی داشت.
#شهید_احمد_کشوری
#سیره_عبادی_شهدا
#انس_با_نماز
راوی: غلام رضا شه پرست
#کتاب_خانه_ای_کوچک_با_گردسوزی_روشن ؛ خاطرات شهید احمد کشوری؛ نوشته ایرج فلاح و مسعود آب آذری، ناشرز: نشر یا زهرا، چاپ اول-۱۳۹۰؛ صفحه ۵۸-۵۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/