eitaa logo
برش‌ ها
410 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
446 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
برش‌ ها
#شهید_علی_چیت_سازیان
مصیب مجیدی معاون علی آقا بود که قبل از خودش شهید شده بود. در عالم رؤیا ملاقاتش کرد و با التماس به او گفت: دلم برای تو و بقیه شهدای واحد خیلی تنگ شده. از کدام راهکار فتی که به این مقام رسیدی؟ جواب مصیب دو کلمه بود: « » راهکاری که تا صبح شهادتش روز و شبی نبود که اشک توی چشمانش نباشد. به هر بهانه ای گریه می کرد؛ روضه، نماز شب، نماز و حتی توجیه نیروها. با صدای بلند بی ریای بی ریا. برش اول: سال ۱۳۶۶ توی عراق بودیم. یک باره همه را به خط کرد و دستور حرکت داد. آمدیم سر پل ذهاب، ساختمان بخشداری. همان جایی بود که سال ۱۳۶۱ کار اطلاعات و عملیات را از همان جا شروع کرده بود. تک و تنها رفت روی پشت بام بخش داری. الان دیگر صدای گریه اش بلند شده بود. ضجه می زد و برای ما هم دست و پا کرده بود. فریاد می کشید: «خدایا راضی نباش از رفقایم جا بمانم!». برش دوم: آخرین خداحافظی مان بود. می خواست نیمه شب حرکت کند. اما من اصرار داشتم که صبح حرکت کند. می گفتم: شب شگون ندارد. می گفت قول داده ام. گفت: بخوانیم تا خدا آرامش دهد. ساعت دو و نیم شب بود که علی مشغول نماز شد. او مشغول معشوق خودش بود و من هم. می دانستم که این نگاه ها آخرین بهره من از علی است.با یک دست قنوت گرفته بود و شانه هایش از گریه می لرزید. گریه اش تا عمق جانم می نشست و راه نفسم را می گرفت. قنوتش تمام شد؛ اما گریه اش نه. با اینکه زخم های تیر و ترکش نمی گذاشت به راحتی سجده کند؛ اما مشغول بود. هر دو گریه می کردیم. او و من گریه فراق. برش سوم: آخرین مان بود. علی آقا داشت می خواند. امام به رکوع رفت؛ اما علی آقا در قنوت مانده بود. گریه می کرد و با صدای بلند می گفت: «اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک». این آخرین نماز علی در این دنیا بود. روات: حسین رفیعی، محمد محمدی،زهرا پناهی روا(همسر شهید) و سعید یوسفی ؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحات ۲۵۶، ۲۵۳-۲۵۴، ۲۴۹. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند سوره های سرخ که هر قسمت به یک شهید قرآنی اختصاص دارد با همکاری سازمان قرآن و عترت بسیج تهران تهیه و تولید شده است. شهید حمید سیاهکالی مرادی متولد سال 1368بود، او با این سن کم توانسته بود فرمانده مخابرات گردان سیدالشهدای تیپ صاحب الامر(عج) استان قزوین شود. 5 آذرماه سال 1394 در حلب سوریه مثل حضرت عباس(ع) از ناحیه دو دست و دو پا دچار مصدومیت شد، به شهادت رسید. @khateshahadat
میگما: استعفای وزیر کشاورزی اخیرا باب شده بحث هر یک از وزرای دولت که جدی می شود، بزرگواران با یک خودشان را خلاص می کنند. گرچه مجلس فعلی بی عرضه تر از آن است که اعتمادش را از وزیری پس بگیرد؛ خود همین سنگ بزرگ، درست است که نشانه نزدن است؛ اما چوبی است که دزده را لو می دهد. آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. ای کاش قانونی بود که راه فرار دزدانه این چنین صاحب منصبان را سد می کرد و آبی به جگر سوخته پابرهنگان و مستضعفان می چشاند. تا زمانی که از قرآن فاصله داریم؛ -همان قرآنی که مجازات مسئولان متخلف را بسیار شدیدتر از مجازات مردم عادی می داند(آل عمران 159 و نمل 21)- روی سعادت دنیا و آخرت را نخواهیم دید. ؛ نیش نوشت های پراکنده. @boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
«گلستان یازدهم» خاطرات زهرا پناهی‌روا، همسر سردار شهید علی چیت‌سازیان، به قلم بهناز ضرابی‌زاده است که به همت انتشارات سوره مهر در دسترس مخاطبان قرار گرفت. این کتاب با زبانی صادقانه به شرح زندگی یک سال و هشت‌ماهه مشترک شهید چیت‌سازیان و همسرش پرداخته است. «گلستان یازدهم» به زیباترین شکل توانسته است قسمت مهمی از نیمه پنهان زندگی شهید چیت‌سازیان را به مخاطبان معرفی کند. 👇 @khateshahadat
شهید مدرس به شدت مخالف زیاد شدن حقوق #نمایندگان_مجلس بود. منطق ایشان این بود که نمایندگان باید #نوکر مردم باشند و برای خود کیسه ای از نمایندگی ندوزند. برش اول: در دوره چهارم مجلس مدرس نماینده اکثریت مجلس و در اوج قدرت و نفوذ بود. در یکی از اعیاد که نمایندگان مجلس هم در خانه مدرس اجتماع کرده بودند، یکی از نمایندگان در نطقی گفت که حقوق صد تومان کفاف مخارج زندگی نمایندگان را نمی کند، ترتیبی دهید که این مبلغ به دویست تومان افزایش یابد. ایشان فرمودند: روزی که #کاندیدا شدید، حقوق تان معلوم بود. اگر به این حقوق راضی نیستید از نمایندگی مجلس #استعفا دهید و به مردم که موکلین شمایند، اعلام کنید که فقط با حقوق ۲۰۰ تومان حاضر به قبول نمایندگی هستد. اگر قبول کردند که هیچ وگرنه راهی برای این مطلب نیست. برش دوم: در لایحه بودجه سال ۱۳۰۶ بنا بر این بود که حقوق نمایندگان زیاد شود. ایشان با این طرح مخالفت کرد و گفت: «ما ولی مردم نیستیم که خودمان مستقلا و با صلاح دید خود اقدام کنیم. ما #وکیل مردمیم و باید طبق نظر موکلین خود اقدام نماید. من از پانصد هزار موکل خود یکی را نمی شناسم که با افزایش حقوق شما به ۳۰۰ تومان موافق باشد. برای اینکه مردم ندارند، فقیرند». #شهید_سید_حسن_مدرس #سیره_سیاسی_شهدا #الزامات_نمایندگی_مجلس #حقوق_نجومی #کتاب_تنها_در_محراب ؛ برگ هایی از زندگی شهید آیت الله سید حسن مدرس ؛ پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه؛ ناشر: خیزش نو ؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحات ۳۵-۳۴ , ۷۵. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تابستان ۱۳۸۹ بود؛ قبل از شهادت استاد. روزی برای کاری رفتم خدمت دکتر. اصلا سر حال نبود. گفتم شاید کاری کردم که از دست من ناراحت است. پنج شنبه ها می رفتیم کلاس . بیانات . پنج شنبه بعد از کلاس علت ناراحتی اش را پرسیدم. سفره دلش را باز کرد: «دیگر خسته شده ام. با تمام عشقم به معلمی از آن هم شده ام. گاهی فکر می کنم هیچ خبری نیست. کلا توی دنیا هیچ خبری نیست. دلم می خواهد شود». کلام استادمان را به ایشان تذکر دادم: «مگر استادمان نگفته آن قدر “یا ربّ” بگویید تا نفَس تان بند بیاید. کنایه از این که سالک باید آن قدر بدود تا نفسش بند بیاید و به عجز و درماندگی برسد». گفت: «بند آمد… بند آمد. دیگر نفسی نمانده که بند بیاید». وقتی به خانه آمدم توی دفتر خاطراتش نوشتم: «امروز احساس کردم دنیا برای استادم دیگر شده است». وداعش با دنیا چهار ماه بیشتر طول نکشید. ؛ خرده روایت های زندگی شهید مجید شهریاری. نویسنده: فاطمه شایان پویا. ناشر: نشر شهید کاظمی. نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۹۸؛ صفحه ۲۱۳ -۲۱۴. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند بسی گفتیم و گفتند از را شهیدان می شناسند شاعر: علیرضا قزوه @boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
روی خط شهادت مرجع سخنرانی ، مداحی، نماهنگ، مستند درباره فرهنگ جهاد و شهادت https://eitaa.com/khateshahadat
رفته بودم ؛ تبعید گاه پدرم. به آقا گفتم: نمی شد کاری بکنید که از این بیغوله نجات پیدا کنید. گفت: چرا! خیلی هم آسان است. همین یک ماه پیش پیام داده بود که به شرط عدم دخالت من در ، از این جا آزاد می شوم و می توانم در عتبات عالیات ساکن شوم. به او پیغام دادم: «وظیفه من دخالت در سیاست است. اتفاقا در اینجا خیلی هم به من خوش می گذرد. تو را روزی انگلیسی ها کنار گذاشته و پرتت می کنند. اگر قدرت داشتی و توانستی بیا اینجا. هر چه باشد از تبعیدگاه ها و زندان های خارج از کشور بهتر است. من می دانم که در وطنم به قتل خواهم رسید؛ اما تو در ، در سرزمین بیگانه خواهی مرد». راوی: سید عبد الباقی مدرس؛ فرزند شهید ؛ برگ هایی از زندگی شهید آیت الله سید حسن مدرس ؛ پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه؛ ناشر: خیزش نو ؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۸۹. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ النَّوْفَلِيِّ، عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً غَازِياً، أَوْ آذَاهُ‏، أَوْ خَلَفَهُ فِي أَهْلِهِ بِسُوءٍ، نُصِبَ لَهُ‏ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيَسْتَغْرِقُ‏ حَسَنَاتِهِ، ثُمَّ يُرْكَسُ‏ فِي النَّارِ إِذَا كَانَ الْغَازِي فِي طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ». (کتاب کافی، جلد 9 (چاپ دار الحدیث) صفحه 368) امام صادق (ع) از رسول خدا (ع) روایت کرده که فرموند: كسى كه در باره مؤمن رزمنده‏اى که در راه خدا و طاعت او جهاد کرده و بر آن عهد استوار باشد، كند، و يا به او برساند، و يا در غياب او با افراد خانواده‏اش بد رفتارى نمايد، در روز اين كار او را عَلَم كنند تا همه خوبي هاى او را از بين ببرد، آنگاه او را در آتش سرنگون مى‏سازند. @boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
کتاب گویای قرار بی قرار در قالب شامل داستان هایی از نزدیکان و دوستان شهید مصطفی صدر زاده است که به قلم فاطمه سادات افقه نوشته شده است . شهید در آبان ماه سال 1394 روز تاسوعا در عملیات محرم در حومه حلب به شهادت رسید . @khateshahadat
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام خمینی(ره): آنها از می‌ترسیدند انتشار به مناسبت سالروز شهادت عالم و مجاهد آيت‏ الله سيد حسن مدرس" به دستور "رضاخان" @khateshahadat
مدتی بود که احمد ای بین بچه های پایگاه تشکیل داده بود و به برخی خانواده های فقیر کمک مالی می کرد. یک شب که به همین قصد داشت می رفت بیرون پایگاه، با اصرار همراهش شدم. روی صندلی عقب بسته های حاوی قند، روغن، لوازم التحریر بود. در طی مسیر وارد جاده خاکی فرعی شدیم. احمد گفت: اینجا روستای “ ” کرمانشاه است. امشب چهره اصلی و بی نقاب این مملکت را می بینی. وقتی وارد روستا شدیم. احمد در خانه ها را می زد و صاحب خانه ها را به اسم می شناخت و بسته ها را تحویل شان می داد. داخل خانه ای شدیم. پر از بچه های قد و نیم قد بود. به من گفت به درس و مشق بچه ها رسیدگی کنم. داخل خانه پیر مرد و پیر زنی شدیم. پیر مرد بیمار بود و حال تکان خوردن نداشت. احمد بالای سرش نشست و سرش را بوسید و نوازشش کرد. پیر مرد دستان احمد را با محبت گرفته بود و رها نمی کرد. بدون اینکه متوجه شود، احمد مقداری پول زیر بالشتش گذاشت و به پیر زن گفت: مادر! ی که قولش را داده بودم آوردم. یکی از فقرا با گرفتن بسته، به جان دعا می کرد. احمد گفت: این کمک ها از طرف آیت الله است نه از طرف شاه. در راه برگشت احمد گفت: این کارها را دوست دارم؛ اما تا حکومت کشور عوض نشود، این کارها سودی ندارد. وضعیت مملکت خراب تر از این حرف هاست. راوی: محمد نیک رهی ؛ خاطرات شهید احمد کشوری؛ نوشته ایرج فلاح و مسعود آب آذری، ناشرز: نشر یا زهرا، چاپ اول-۱۳۹۰؛ صفحه ۴۹-۵۰. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
▪️ رهبرانقلاب: میرزا کوچک، مرد تنهایی بود که به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا یک نه‌ی بزرگ گفت. 🗓 ۱۱ آذر سالروز شهادت میرزا کوچک خان جنگلی #شهید_میرزا_کوچک_خان_جنگلی
سید بعد از بازگشت از سفر عالیات، در شیراز مشغول به تبلیغ و اقامه جماعت شد؛ اما مسجدی که سید در آن مشغول به تبلیغ بود، کوچک بوده و ظرفیت لازم را نداشت. یکی از پیش نهادها باز سازی متروکه عتیق بود. سید به همراه جمعی برای بازدید، به آن مسجد مخروبه مراجعه کرد. سید گفت «باید اینجا را بازسازی و تمیز کنیم». اما کسی دستش به کار نمی رفت و بهانه هم می آوردند. سید عبایش را کناری گذاشت، شالش را در کمرش محکم کرد و دست به کار شد. مردم که دیدند سید مشغول جمع کردن زباله هاست، شروع کردند به تمیز کردن مسجد. با دعوت سید و کمک مردم مسجد جامع عتیق باز سازی شده و به مرکز فعالیت های انقلابی شیراز بدل گشت. گزارشگر در این زمینه می نویسد: «نامبرده در آغاز، روی مسجد جامع که خراب بوده، شخصا مانند یک شروع به کار کرده و سایرین را تشویق به تعمیر این مسجد نموده است». ؛ نگاهی به زندگانی شهید آیت الله دستغیب؛ نویسنده: علی نور آبادی؛ ناشر: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نوبت چاپ: اول-۱۳۸۳؛ صفحه ۲۲-۲۰. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
آیت الله العظمی بهجت: نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از سوی خداست. @boreshha
مقام معظم رهبری: حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیم هشت سال [دفاع مقدس]، مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای است از صفات والا، فرهنگهای پسندیده و برگزیده و ممتاز، عقاید و معارف والائی که ملت ما در طول تاریخ ارث برده یا استعدادش را در خودش حفظ کرده بوده، که با این استعدادها بروز کرد. یک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اینهاست. ۱۳۸۸/۰۶/۲۴ @boreshha
در خانه ما معمولا سکوت و آرامشی حکم فرما بود. من و حمید معمولا خانه که بودیم #کتاب می خواندیم. وقتی حمید افسر نگهبان بود، خودم وسایل مورد نیاز خانه را می خریدم. به جای این که بروم خانه پدرم، آبجی فاطمه می آمد خانه ما. خیلی زود حوصله اش سر می رفت. می گفت: بیا یه کم #تلویزیون نگاه کنیم. حوصله ام سر رفت. می گفتم: تلویزیون خانه ما معمولا خاموش است، مگر برای اخبار یا #برنامه_کودک. حمید طبق فتوای حضرت آقا، معتقد بود هر آهنگی که از #صدا_و_سیما ی جمهوری اسلامی پخش شود، لزوما #حلال نیست. به همین خاطر قرار گذاشته بودیم که چشم و گوش مان هر چیزی را نبیند و نشنود. #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #سیره_تهذیبی_شهدا #مراقبت_از_گوش #احتیاط_در_استفاده_از_تلویزیون #کتاب_یادت_باشد ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحات ۱۵۳-۱۵۲. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روی خط شهادت
کتاب گویای ماه هزار تکه با قالب در کتاب حاضر نویسنده کوشیده است، مستنداتتاریخی را با ادبیات بیامیزد تا مخاطبان بویژه مخاطبان نوجوان و جوان عمیق تر و بهتر با شخصیت های کتاب همذات پنداری کنند. نویسنده در این کتاب با زبان شیرین ادبیات به روایت زندگی فرزند اسلام؛ شهید «محمدعلی رجایی» دومین رئیس جمهور ایران اسلامی پرداخته است. ضمن آن که بخش ضمائم و تصاویر و اسناد نیز در دو بخش پایانی کتاب قرار گرفته است. 👇 @khateshahadat
احمد خلبانی به شدن متدین بود. همیشه قبل از پرواز می گرفت. این عادت احمد به ما هم سرایت کرده بود. روز ۱۸ بهمن ۵۷ بود. برای مأموریتی از پادگان به سمت ارومیه حرکت کردیم. بعد از مأموریت به خاطر وضعیت حاد کشور و تحرکات مرزی عراق، تا ظهر در آسمان بودیم. در حال برگشت بودیم که دستور داده شد تا اطلاع ثانوی در آسمان مناطق مرزی مانور بدهیم. کم کم عصر شد. احمد به خاطر به تأخیر افتادن خیلی ناراحت بود. بالاخره با ذوق و شوق در رادیو گفت: راه حل را پیدایش کردم. مگر حضرت علی (ع) به خاطر شرایط جنگی برخی جنگ ها، بر روی اسب نماز نمی خواند؟ گفتم: گل گفتی! من هدایت بالگردت را به عهده می گیرم، تو نمازت را بخوان. فرامین بالگرد را در دست گرفتم و احمد با خیال راحت نمازش را خواند. این نماز حس بندگی متفاوتی داشت. راوی: غلام رضا شه پرست ؛ خاطرات شهید احمد کشوری؛ نوشته ایرج فلاح و مسعود آب آذری، ناشرز: نشر یا زهرا، چاپ اول-۱۳۹۰؛ صفحه ۵۸-۵۷. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/