eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
89 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
کنون که بر کفِ جامِ بادهٔ صاف است به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است چه وقتِ مدرسه و بحث کشف کَشّاف است؟ فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام، ولی بِه ز مالِ اوقاف است به دُرد و صاف تو را حکم نیست خوش دَرکَش که هر چه ساقی ما کرد عینِ الطاف است بِبُر ز خلق و چو عَنقا قیاس کار بگیر که صیت گوشه‌نشینان ز قاف تا قاف است همان حکایت زردوز و بوریاباف است خموش و این نکته‌های چون زر سرخ نگاه‌دار که قَلّابِ شهر، صرّاف است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/773 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کنارِ آب و پایِ بید و طبعِ شعر و خوش معاشر و ساقی گُلعِذاری خوش ،_که_قدرِ_وقت_می‌دانی گوارا بادَت این عِشرت که داری روزگاری خوش هر آن کس را که در خاطر ز باریست سِپندی گو بر آتش نِه ،که دارد کار و باری خوش عروسِ طَبع را زیور ز فکرِ بِکر می‌بندم بُوَد کز دستِ ایّامَم به دست اُفتَد نگاری خوش شبِ صحبت غنیمت دان و دادِ خوشدلی بِسْتان که مهتابی افروز است و طَرْفِ لاله زاری خوش که مستی می‌کند با عقل و می‌بخشد خُماری خوش به غفلت عمر شُد ، بیا با ما به میخانه که شنگولانِ خوش باشت، بیاموزند کاری خوش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/942 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کمان سختْ که داد آن لطیف بازو را؟ که تیر غمزه تمامست صید آهو را هزار صید پیش تیر باز آید بدین صفت که تو داری کمان ابرو را تو به جوشن و برگستوان نه محتاجی که روز معرکه بر زره کنی مو را دیار هند و اقالیم ترک بسپارند چو چشم ترک تو بینند و زلف هندو را مغان که خدمت بت می‌کنند در فرخار ندیده‌اند مگر بت‌رو را حصار قلعهٔ باغی به منجنیق مده به بام قصر برافکن کمند گیسو را مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را بهای روی تو بازار ماه و بشکست چنان که معجز موسی طلسم جادو را به رنج بردن بیهوده گنج نتوان برد که بخت راست فضیلت، نه زور بازو را به روی نکو کسی دهد که احتمال کند زشت نیکو را ؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/544 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کم کن طمع از جهان و می‌زی خرسند از نیک و بد زمانه بگسل پیوند هم بگذرد و نماند این روزی چند ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1551 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند چه شود گر به سلامی ما شاد کند؟ امتحان کن که بَسی گنجِ مرادت بدهند گر خرابی چو مرا، لطفِ تو آباد کند یا رب اندر آن خسرو انداز که به رحمت گذری بر سرِ فرهاد کند شاه را بِهْ بُوَد از طاعتِ صدساله و زهد قدرِ یک ساعته عمری که در او، داد کند تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند گوهرِ پاکِ تو از مِدْحَتِ ما مُستَغنیست فکرِ مَشّاطِه چه با حُسنِ خداداد کند؟ ره نبردیم به مقصودِ خود اندر خُرَّم آن روز که رَهِ بغداد کند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1050 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند که هر که به تو پرداخت صبر نتواند مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد دلش ببخشد و بر جانت آفرین اگر به دست کند باغبان چنین سروی چه جای چشمه که بر چشم‌هات بنشاند چه روزها به شب آورد جان منتظرم به بوی آن که شبی با تو روز گرداند به چند حیله شبی در فراق روز کنم و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند جفا و سلطنتت می‌رسد ولی مپسند که گر سوار براند پیاده درماند به دست رحمتم از خاک آستان بردار که گر بیفکنیم کس به هیچ نستاند چه حاجت است به قتل عاشق را حدیث دوست بگویش که جان برافشاند پیام اهل است این خبر که داد نه هر که گوش کند معنی سخن داند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/511 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کشیدم رنج بسیاری دریغا به کام من نشد کاری دریغا ،_در_که_دیدم_باز_کردم ندیدم روی دریغا شدم نومید کاندر چشم امید نیامد خوب رخساری دریغا که در چشمم نزد خاری دریغا مرا یاری است کز من یاد نارد که دارد این چنین یاری؟ دریغا دل بیمار من بیند نپرسد که چون شد حال بیماری؟ دریغا ندادم بار یک باری دریغا ز اندوه فراقش بر من رسد هر لحظه تیماری دریغا به سر شد روزگارم بی‌رخ تو نماند از عمر بسیاری دریغا نپرسد از ، تا بمیرد جهان گوید که: مرد، آری دریغا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/913 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند ز سیر نباشد ز عیش بس نکند در این روش که تویی پیش هر که بازآیی گرش به تیغ زنی روی بازپس نکند چنان به پای تو در مردن آرزومندم که زندگانی چنان نکند به مدتی یاد دوستی نکنی که یاد تو نتواند که یک نکند ندانمت که اجازت نوشت و فتوی داد که خلق بریزی مکن که کس نکند اگر نصیب نبخشی نظر دریغ مدار شکرفروش چنین ظلم بر مگس نکند بنال اگر دوستان داری که هیچ از این در قفس نکند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/489 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کشید کار ز تنهاییم به شیدایی ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی؟ ز سرنوشت قلم نامه گشت سودایی مرا تو عمر عزیزی و رفته‌ای ز برم چو خوش بود اگر، ای عمر رفته بازآیی ،_کمر_بسته‌ایم،_تا_چو_قلم به سر کنیم هر آن خدمتی که فرمایی به احتیاط گذر بر سواد دیدهٔ من چنان که گوشهٔ دامن به خون نیالایی نه مرد تو بودم ازین طریق، که عقل درآمده است به سر، با وجود دانایی ،_که_امید_بسته‌ام_در_تو در امید که بگشاید؟ ار تو نگشایی به آفتاب خطاب تو خواستم کردن دلم نداد، که هست آفتاب هر جایی سعادت دو جهان است دیدن رویت زهی! سعادت، اگر زان چه روی بنمایی! ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/932 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد محقق است که او بصر دارد ،_سرِ_طاعت نهاده‌ایم مگر او به تیغ بردارد کسی به وصلِ تو چون شمع یافت پروانه که زیرِ تیغِ تو هر دم سری دگر دارد به پای بوس تو دستِ کسی رسید که او چو آستانه بدین در، همیشه سر دارد ز زهدِ خشک ملولم کجاست بادهٔ ناب؟ که بویِ باده مدامم دماغ تر دارد ،_این_نه_بس_که_تو_را دمی ز وسوسهٔ عقل بی‌خبر دارد؟ کسی که از رهِ تقوا قدم برون ننهاد به عزمِ میکده اکنون رهِ سفر دارد دل شکستهٔ به خاک خواهد برد چو لاله، داغ هوایی، که بر جگر دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1132 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کسی به عیب من از نپردازد که هر که می‌نگرم با تو می‌بازد فرشته‌ای تو بدین روشنی نه آدمیی نه آدمیست که بر تو نظر نیندازد نه آدمی که اگر آهنین بود شخصی در آفتاب جمالت چو موم بگدازد چنین پسر که تویی راحت روان پدر سزد که مادر گیتی به روی او کمان چفته ابرو کشیده تا بن گوش چو لشکری که به دنبال صید می‌تازد کدام که به روی تو ماند اندر باغ کدام سرو که با قامتت سر افرازد درخت میوه مقصود از آن بلندترست که دست قدرت کوتاه ما بر او یازد مسلمش نبود یار آتشروی مگر کسی که چو پروانه سوزد و سازد مده به دست فراقم پس از وصال چو چنگ که مطربش بزند بعد از آن که بنوازد خلاف عهد تو هرگز نیاید از دلی که از تو بپرداخت با که پردازد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/549 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست در رهگذرِ کیست که دامی ز بلا نیست همراهِ تو بودن گُنَه از جانب ما نیست روی تو مگر آینهٔ لطفِ الهیست حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست نرگس طلبد چشمِ تو، زهی چشم مسکین خبرش از سر و، در دیده حیا نیست از بهرِ خدا زلف مَپیرای که ما را شب نیست که صد عربده با بادِ صبا نیست در بزمِ حریفان، اثرِ نور و صفا نیست تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟ دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست گر پیر مغان مرشدِ من شد چه تفاوت در هیچ سری نیست که سِرّی ز خدا نیست عاشق چه کُنَد گر نَکِشَد بارِ ملامت با هیچ سپرِ تیرِ قضا نیست در صومعهٔ زاهد و در خلوتِ صوفی جز گوشهٔ ابروی تو محرابِ دعا نیست ای چنگ فروبرده به خونِ فکرت مگر از غیرتِ قرآن و خدا نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/690 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس نگذشت در تا تو به خاطر منی یک از درون من خیمه به در نمی‌زنی مهرگیاه عهد من تازه‌تر است هر زمان ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم مقبل هر دو عالمم گر تو قبول می‌کنی چون تو بدیع صورتی بی سبب کدورتی عهد وفای دوستان حیف بود که بشکنی صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی از همه کس رمیده‌ام با تو درآرمیده‌ام جمع نمی‌شود دگر هر چه تو می‌پراکنی ای اگر فراق او و آتش اشتیاق او در تو اثر نمی‌کند تو نه که آهنی هم به در تو آمدم از تو که خصم و حاکمی چاره پای بستگان نیست به جز فروتنی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده سخت کمان چه غم گر تو ضعیف جوشنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/81 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس ندیده‌ست به و لطف و کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش مطرب ما را دردیست که می‌نالد مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش بارها در آمد که بپوشم غم آبگینه نتواند که بپوشد رازش مرغ پرنده اگر در قفسی پیر شود همچنان طبع فرامش نکند پروازش تا چه کردیم دگرباره که لب دوست به سخن باز نمی‌باشد و چشم از من دعا گویم اگر تو همه دشنام دهی بنده خدمت بکند ور نکنند اعزازش غرق دریای غمت را رمقی بیش نماند آخر اکنون که بکشتی به کنار اندازش خون کم از آن است که دست آلایی ملخ آن قدر ندارد که بگیرد بازش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/393 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس مشکل اجل را نگشاد کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد عجز است به دست هرکه از مادر زاد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1552 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست سرو و به بالای تو نه شهد و به گفتار تو نیست خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست کس ندیدست تو را یک نظر اندر همه عمر که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست آدمی نیست مگر کالبدی بی‌جانست آن که گوید که مرا میل به دیدار تو نیست ای که جفا بر سر ما آخته‌ای صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست جور تلخست ولیکن چه کنم گر نبرم چون گریز از لب شکربار تو نیست من سری دارم و در پای تو بازید خجل از ننگ بضاعت که سزاوار تو نیست به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر که مرا طاقت دیدار تو نیست گر نتوانی که کم گیری سر گیر که نظری کار تو نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/615 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس به چشمم در نمی‌آید که گویم مثل اوست خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست هر که با مستان نشیند ترک مستوری کند آبروی نیکنامان در خرابات آب جوست جز خداوندان معنی را نغلطاند سماع اولت مغزی بباید تا برون آیی ز پوست بنده‌ام گو تاج بر سرم نه یا تبر هر چه پیش عاشقان آید ز معشوقان نکوست عقل باری خسروی می‌کرد بر ملک وجود باز چون فرهاد عاشق بر لب اوست عنبرین چوگان زلفش را گر استقصا کنی زیر هر مویی بینی که سرگردان چو گوست چندان که گفت وصف روی یار حسن بیش از قیاس بسیارگوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/71 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس این کند که ز یار و دیار برگردد کند هرآینه چون روزگار برگردد تنکدلی که نیارد کشید زحمت ملامتش نکنند ار ز خار برگردد به جنگ خصم کسی کز حیل فروماند ضرورتست که بیچاره وار برگردد به آب تیغ اجل تشنه است مرغ که نیم کشته به چند بار برگردد به سنگ حوادث کسی چه چاره کند جز این قدر که به پهلو چو مار برگردد دلم نماند پس این چیست هر ساعت که در دو دیده یاقوت بار برگردد گر از دیار به وحشت ملول شد گمان مبر که به معنی ز یار برگردد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/575 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس درنیامده‌ست بدین از دری دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری خورشید اگر تو روی نپوشی فرو رود گوید دو آفتاب نباشد به کشوری اول منم که در همه عالم نیامده‌ست زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری هرگز نبرده‌ام به خرابات راه امروزم آرزوی تو در داد ساغری یا به حسن روی تو کس نیست در جهان یا هست و نیستم ز تو پروای دیگری بر سرو قامتت و بادام روی و چشم نشنیده‌ام که سرو چنین آورد بری رویی که روز روشن اگر برکشد نقاب پرتو دهد چنان که شب تیره اختری همراه من مباش که غیرت برند خلق در دست مفلسی چو ببینند گوهری من کم نمی‌کنم سر مویی ز مهر دوست ور می‌زند به هر بن موییم نشتری روزی مگر به دیده قدم نهی تا در رهت به هر قدمت می‌نهد سری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/139 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس این کند که از یار بردارد مگر کسی که از سنگ سختتر دارد که گفت من خبری دارم از حقیقت دروغ گفت گر از خبر دارد اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد که از صفای درون با یکی نظر دارد هلاک ما به بیابان بود کجاست مرد که با ما سر سفر دارد گر از مقابله شیر آید از عقب نه عاشقست که اندیشه از خطر دارد و گر بهشت مصور کنند عارف را به غیر دوست نشاید که دیده بردارد از آن متاع که در پای دوستان ریزند مرا سریست ندانم که او چه سر دارد دریغ پای که بر خاک می‌نهد معشوق چرا نه بر سر و بر چشم ما گذر دارد عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر کدام عیب که این هنر دارد نظر به روی تو انداختن حرامش باد که جز تو در همه عالم کسی دگر دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/568 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس از این نمک ندارد که تو ای داری دل ریش عاشقان را نمکی تمام داری نه من اوفتاده تنها به کمند آرزویت همه کس سر تو دارد تو سر کدام داری ملکا مها نگارا صنما بتا متحیرم ندانم که تو چه داری نظری به لشکری کن که هزار بریزی به خلاف تیغ هندی که تو در نیام داری صفت رخام دارد تن نرم دل سخت نیز با او نه کم از رخام داری همه دیده‌ها به سویت نگران حسن رویت منت آن کمینه مرغم که اسیر دام داری چه مخالفت بدیدی که مخالطت بریدی مگر آن که ما گداییم و تو احتشام داری به جز این گنه ندانم که محب و مهربانم به چه جرم دیگر از من سر انتقام داری گله از تو حاش لله نکنند و نباشد مگر از وفای عهدی که نه بر دوام داری نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم که تو در نشستی و سر مقام داری سخن لطیف نه سخن که قند مصری خجل است از این حلاوت که تو در کلام داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/124 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن کلاه گوشه به آیین سروری بشکن به زلف گوی که آیین بگذار به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن برون خرام و ببر گوی خوبی از همه کس سزای حور بده رونق پری بشکن به آهوان نظر آفتاب بگیر به ابروان دوتا قوس مشتری بشکن تو قیمتش به سر زلف عنبری بشکن چو عندلیب فصاحت فروشد ای تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/819 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کردم گذری به میکده دوش سبحه به کف و سجاده بر دوش کین جا نخرند زرق، مفروش تسبیح بده، پیاله بستان خرقه بنه و پلاس درپوش ؟ در میکده رو، می‌نوش گر یاد کنی ساقی جان و و دین کنی فراموش ور بینی عکس روش در جام بی‌باده شوی خراب و مدهوش در ترک مراد خویشتن کوش چون ترک مراد خویش گیری گیری همه آرزو در آغوش گر ساقی خم درد دردی دهدت، مخواه سر جوش تو کار بدو گذار و خوش باش گر زهر تو را دهد بکن نوش چون راست نمی‌شود، ، این کار به گفت و گوی، خاموش! ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1102 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کدام کس به تو ماند که گویمت که چون اویی ز هر که در نظر آید گذشته‌ای به نکویی لطیف‌جوهر‌ و جانی غریب‌قامت و شکلی نظیف‌جامه و‌ جسمی بدیع‌صورت و هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق غلام مجلس آنم که مجلس اویی ندیدم آبی و خاکی بدین لطافت و پاکی تو آب چشمهٔ حیوان و خاک غالیه‌بویی تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت تو حال تشنه ندانی که بر کنارهٔ جویی صبای روضهٔ رضوان ندانمت که چه بادی نسیم وعدهٔ جانان ندانمت که چه بویی اگر من از یک‌تو برآورم دم عجب مدار که آتش درافتدم به دوتویی به کس مگوی که پایم به سنگ برآمد که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی دلی دو دوست نگیرد دو مهر نپذیرد اگر موافق اویی به ترک بگویی کنونم آب حیاتی به حلق تشنه فروکن نه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی به اختیار تو چه التماس برآید گر او مراد نبخشد تو کیستی که بجویی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/281 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کجایی؟ ای ز جان خوشتر، شبت خوش باد، من رفتم بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم ،_بر_سر_کویت_دلم_را_هیچ_اگر_بینی ز من یاد آور، شبت خوش باد من رفتم ز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستی مرا بگذاشتی بر در، شبت خوش باد من رفتم ،_من_با_ناله_و_زاری مرا کان نیست این بهتر، شبت خوش باد من رفتم مرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند بماندم عاجز و مضطر، شبت خوش باد من رفتم بماندم واله و حیران میان خاک و خون غلتان دو لب خشک و دو دیده تر ، شبت خوش باد من رفتم ،_ز_خان_و_مانم_آواره نه در دست و نه ، شبت خوش باد من رفتم مرا گویی که: ای عاشق، نه ای وصل مرا لایق تو را چون نیستم در خور، شبت خوش باد من رفتم همی گفتم که: ناگاهی، بمیرم در غم نکردی گفت من باور، شبت خوش باد من رفتم عراقی می‌سپارد جان و می‌گوید ز درد : کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1079 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈