eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
هر صبح که روی لاله شبنم گیرد بالای بنفشه در چمن گیرد کاو دامن خویشتن فراهم گیرد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1541 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یاران موافق همه از دست شدند در پای اجل یکان یکان پست شدند دوری دو سه پیشتر ز ما شدند ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1538 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هرگز من ز علم محروم نشد کم ماند ز که معلوم نشد معلومم شد که هیچ معلوم نشد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1540 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هم دانهٔ امید به خرمن ماند هم باغ و سرای بی تو و من ماند با دوست بخور گرنه به دشمن ماند ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1539 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد از کوزه شکسته‌ای دمی آبی سرد یا خدمت چون خودی چرا باید کرد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1535 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یک قطرهٔ آب بود با شد یک ذرهٔ خاک با زمین یکتا شد آمد مگسی پدید و ناپیدا شد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1536 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یک جام صد و دین ارزد یک جرعهٔ می مملکت چین ارزد تلخی که هزار جان شیرین ارزد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1537 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن لعل در آبگینهٔ ساده بیار وآن محرم و مونس هر آزاده بیار باد است که زود بگذرد باده بیار ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1534 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با جوانی سر است این پیر بی تدبیر را جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب با یکی افتاده‌ام کاو بُگسلد زنجیر را چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیم‌تن آرزویم می‌کند کآماج باشم تیر را می‌رود تا در کمند افتد به پای گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را کس ندیدست آدمیزاد از تو سخن شِکَّر از پستان مادر یا شیر را روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را در پای جانان گر به خدمت سر نهی همچنان عذرت بباید تقصیر را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/643 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
این مطرب از کجاست که برگفت دوست تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست دل زنده می‌شود به امید وفای یار جان رقص می‌کند به سماع کلام دوست تا نفخ صور بازنیاید به هرک اوفتاد مست محبت ز جام دوست من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم هیچ ارمغانیی نبرم جز سلام دوست رنجور به نشود جز به بوی یار ور رفتنیست جان ندهد جز به دوست وقتی امیر مملکت بودمی اکنون به اختیار و ارادت دوست گر دوست را به دیگری از من فراغتست من دیگری ندارم قایم مقام دوست بالای بام دوست چو نتوان نهاد پای هم چاره آن که سر بنهی بام دوست درویش را که برد پیش پادشاه هیهات از افتقار من و احتشام دوست گر کام دوست کشتن باک نیست اینم حیات بس که بمیرم به کام دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/642 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اول دفتر به ایزد دانا صانع پروردگار حی توانا اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم صورت آفرید و سیرت از در بخشندگی و بنده‌نوازی مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا قسمت می‌خورند مُنعِم و درویش روزی می‌برند پشّه و عَنقا حاجت موری به علم غیب بداند در بن چاهی به صخرهٔ صَمّا جانور از نطفه می‌کند، شکر از نی برگِ تر از چوب خشک و چشمه ز خارا شربت نوش آفرید از مگس نحل نخل تناور کند ز دانهٔ خرما از همگان بی‌نیاز و بر همه مشفق از همه عالم نهان و بر همه پیدا پرتو نور سرادقات جلالش از عظمت، ماورای فکرت دانا خود نه زبان در دهان عارف مدهوش حمد و ثنا می‌کند که موی بر اعضا هر که نداند سپاس نعمت امروز حیف بر نصیب رحمت فردا بار خدایا مهیمنی و مدبر وز همه عیبی مقدسی و مبرا ما نتوانیم حق حمد تو گفتن با همه کروبیان عالم بالا از آنجا که فهم اوست سخن گفت ور نه کمال تو، وهم کی رسد آنجا؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/643 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای پیکِ پی‌خجسته که داری نشانِ دوست با ما مگو به‌جز سخنِ دوست حال از دهان دوست شنیدن چه بُوَد یا از دهانِ آن‌ که شنید از دهانِ دوست ای یارِ آشنا عَلَمِ کاروان کجاست؟ تا سر نهیم بر قدمِ ساربانِ دوست گر زر فدای دوست کنند اهلِ روزگار ما سر فدای پای رسالت‌رسانِ دوست دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت دستم نمی‌رسد که بگیرم عنانِ دوست رنجورِ دوست چنانم که هرکه دید رحمت کند مگر دوست گر دوست بنده را بِکُشَد یا بپرورد تسلیم از آنِ بنده و فرمان از آنِ دوست گر آستینِ دوست بیفتد به دستِ من چندان که زنده‌ام سرِ من و آستانِ دوست بی‌حسرت از جهان نرود هیچ‌کس به در إِلّا شهیدِ به تیر از کمانِ دوست بعد از تو هیچ در گذر نکرد وان کیست در جهان که بگیرد مکانِ دوست؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/641 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا دست‌ها کمر نکنی بر میان دوست بوسی به کام ندهی بر دهان دوست دانی حیات کشته چیست سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست بر ماجرای خسرو و قلم کشید شوری که در میان من است و میان دوست خصمی که تیر کافرش اندر غزا نکشت خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست دل رفت و دیده شد و جان ضعیف ماند وآن هم برای آن که کنم جان فشان دوست روزی به پای مرکب تازی درافتمش گر کبر و باز نپیچد عنان دوست هیهات کام من که برآید در این طلب این بس که من برود بر زبان دوست چون جان سپردنیست به هر صورتی که هست در کوی و بر آستان دوست با همی‌برم این شوق تا به خاک وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست فریاد مردمان همه از دست دشمن است فریاد از دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/640 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم ور نسازد می‌بباید ساختن با دوست گر قبولم می‌کند مملوک می‌پرورد ور براند پنجه نتوان کرد با بازوی دوست هر که را خاطر به روی دوست رغبت می‌کند بس پریشانی بباید بردنش چون موی دوست دیگران را عید اگر فرداست ما را این دمست روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست هر کسی بی جولان می‌کند تا به چوگان که در فتادن گوی دوست دشمنم را بد نمی‌خواهم که آن بدبخت را این عقوبت بس که بیند دوست همزانوی دوست هر کسی را به صحرایی و باغی می‌رود هر کس از سویی به دررفتند و عاشق سوی دوست کاش باری باغ و بستان را که تحسین می‌کنند بودی چو یا چون روی دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/635 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست چنان به دام تو الفت گرفت مرغ که یاد می‌نکند عهد آشیان ای دوست گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست جفا مکن که بزرگان به خرده‌ای ز رهی چنین سبک ننشینند و سرگران ای دوست به لطف اگر بخوری من روا باشد به قهرم از نظر مران ای دوست مناسب لب لعلت حدیث بایستی جواب تلخ بدیعست از آن دهان ای دوست مرا رضای تو باید نه زندگانی اگر مراد تو قتلست وارهان ای دوست که گفت از آسیب بگریزد به دوستی که می‌برد گمان ای دوست که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/638 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شادی به روزگار گدایان کوی دوست بر خاک ره نشسته به امید روی دوست گفتم به گوشه‌ای بنشینم ولی ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست صبرم ز روی دوست میسر نمی‌شود دانی طریق چیست تحمل ز دوست ناچار هر که به غم روی دوست داد کارش به هم برآمده باشد چو موی دوست خاطر به باغ می‌رودم روز نوبهار تا با درخت بنشینم به بوی دوست فردا که خاک مرده به حشر آدمی کنند ای باد خاک من مطلب جز به کوی دوست چراغ می‌نکند در شب فراق ترسد که دیده باز کند جز به روی دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/636 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موییت گرفتاری هست گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کآری هست هر که عیبم کند از و ملامت گوید تا ندیده‌ست تو را بر منش انکاری هست صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم همه دانند که در صحبت خاری هست نه منِ خام طمع تو می‌ورزم و بس که چو منْ سوخته در خیلِ تو بسیاری هست باد، خاکی ز مُقام تو بیاورد و ببرد آب هر طیب که در کلبه هست من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست من از این مُرَقّع به درآیم روزی تا همه خلق بدانند که زُنّاری هست همه را هست همین داغ محبّت که مراست که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست نه حدیثیست که پنهان مانَد داستانیست که بر هر سر بازاری هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/630 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا با تو چیزی در میان هست و گر نه روی در جهان هست وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست مبر ظن کز سرم سودای رود تا بر زمینم استخوان هست اگر پیشم نشینی نشانی و گر غایب شوی در نشان هست به گفتن راست حسنت ولیکن گفت تا زبان هست ندانم قامتست آن یا قیامت که می‌گوید چنین سرو روان هست توان گفتن به مه مانی ولی ماه نپندارم چنین دهان هست بجز پیشت نخواهم سر نهادن اگر بالین نباشد آستان هست برو که کوی وصل جانان نه بازاریست کان جا قدر جان هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/634 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر چه در روی تو گویند به هست وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی نیست که چون تو به هست ای که مانند تو به سخندانی نیست نتوان گفت که طوطی به شکرخایی هست نه تو را از من مسکین نه خندان را خبر از مشغله سودایی هست راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی صبر نیکست کسی را که توانایی هست هرگز از دوست شنیدی که کسی بشکیبد دوستی نیست در آن که شکیبایی هست خبر از نبودست و نباشد همه عمر هر که او را خبر از شنعت و رسوایی هست آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست همه را دیده به رویت نگرانست ولیک همه کس را نتوان گفت که بینایی هست گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/631 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست روا بود که چنین بی‌حساب ببری مکن که مظلمه خلق را جزایی هست توانگران را عیبی نباشد ار وقتی نظر کنند که در کوی ما گدایی هست به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست کسی نماند که بر درد من نبخشاید کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی از این طرف که منم همچنان صفایی هست به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت هنوز جهل مصور که کیمیایی هست به کام نرسیدیم و جان به حلق رسید و گر به کام رسد همچنان رجایی هست به جان دوست که در اعتقاد نیست که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/633 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زهی که با چون تو سروبالاییست که از خدای بر او نعمتی و آلاییست هر آن که با تو دمی یافتست در همه عمر نیافتست اگرش بعد از آن تمناییست هر آن که رای تو معلوم کرد و دیگربار برای می‌زند نه بس‌راییست نه عاشقست که هر ساعتش نظر به کسی نه عارفست که هر روز خاطرش جاییست مرا و یاد تو بگذار و کنج تنهایی که هر که با تو به خلوت بود نه تنهاییست به اختیار شکیبایی از تو نتوان بود به اضطرار توان بود اگر شکیباییست نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست شب فراق تو هر شب که هست یلداییست خلاص بخش خدایا همه اسیران را مگر کسی که اسیر کمند حکیم بین که برآورد سر به شیدایی حکیم را که از دست رفت شیداییست ولیک عذر توان گفت پای را در این لَجَم چو فرو شد نه اولین پاییست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/629 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا از آن‌چه که بیرونِ شهر، صحرایی‌ست قرینِ دوست به هرجا که هست کسی که روی تو دیدست از او عجب دارم که باز در همه عمرش سرِ تماشایی‌ست امیدِ وصل مدار و خیالِ دوست مبند گرت به از ذکرِ دوست، پروایی‌ست چو بر ولایتِ دست یافت لشکرِ به دست باش که هر بامداد، یغمایی‌ست به بوی زلف تو با باد، عیش‌ها دارم اگرچه عیب کنندم که بادپیمایی‌ست فَراغِ صحبتِ دیوانگان کجا باشد تو را که هر خمِ مویی، کمندِ دانایی‌ست؟ ز دستِ تو هرجا که می‌روم دستی نهاده بر سر و خاری شکسته در پایی‌ست هزار سرو به معنی به قامتت نرسد وگرچه سرو، به صورت، بلندبالایی‌ست تو را که گفت که حلوا دهم به دستِ رقیب؟ به دستِ زهر ده که حلوایی‌ست نه خاص در سرِ من، در جهان آمد که هر سری که تو بینی، رهینِ سودایی‌ست تو را ملامتِ حلال کی باشد؟ که بر کناری و او در میانِ دریایی‌ست ،_صحرایی‌ست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/628 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست بیا بیا که توام بیا ای دوست اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست سرم فدای قفای ملامتست چه باک گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست به اگر بخرامی جهان خراب کنی به خسته اگر تشنه‌ای هلا ای دوست چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد به از تو ستانند ای دوست وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر به حق آن که نیم یار بی‌وفا ای دوست هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست غم تو دست برآورد و چشمم ریخت مکن که دست برآرم به ربنا ای دوست اگر به آمدی هلا برخیز و گر به بردن آمدی بیا ای دوست بساز با من رنجور ای یار ببخش بر من مسکین بی‌نوا ای دوست حدیث اگر نشنوی چه چاره کند به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/639 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آب حیات من است خاک سر کوی دوست گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست دوست به هندوی گر بپذیرد مرا گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست گر متفرق شود خاک من اندر جهان باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست هر غزلم صورت حالی در او نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست لاف مزن شعر تو سحر گیر سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/637 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقت طرب یافتم آن طناز را ساقی بیار آن جام می، مطرب بزن آن ساز را امشب که بزم عارفان از رویت روشن است آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را دوش ای پسر می چشمت گواهی می‌دهد باری حریفی جو که او مستور دارد راز را روی و آواز دارند هر یک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب را چشمان ترک و ابروان جان را به می‌زنند یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را شور غم چنین حیف است پنهان داشتن در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را پرغوغا شدست از فتنهٔ چشم ترسم که آشوبِ برهم زند را من مرغکی پربسته‌ام زان در قفس بنشسته‌ام گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را تو مرغ به دام آورده‌ام مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/632 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈