برآمد باد #صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند #گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از #خواب برخاست
حسد گو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرم است ای #گل کجایی
که بینی #بلبلان را #ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودهست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه #دل بر سرای عمر #سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
#برآمد_باد_صبح_و_بوی_نوروز #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/406
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس
پستان یار در خم گیسوی تابدار
چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس
یک شب که دوست فتنه خفتست #زینهار
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس
تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ #صبح
یا از در سرای اتابک غریو کوس
لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفته بیهوده خروس
#امشب_مگر_به_وقت_نمیخواند_این_خروس #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/401
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بوی #بهار آمد بنال ای #بلبل #شیرین #نفس
ور پایبندی همچو من فریاد میخوان از قفس
گیرند مردم دوستان #نامهربان و مهربان
هر روز خاطر با یکی ما #خود یکی داریم و بس
محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان
تو #خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس
#شیرین بضاعت بر مگس چندان که تندی میکند
او بادبیزن همچنان در دست و میآید مگس
پند خردمندان چه سود اکنون که بندم سخت شد
گر جستم این بار از قفس بیدار باشم #زین سپس
گر دوست میآید برم یا تیغ دشمن بر سرم
من با کسی افتادهام کز وی نپردازم به کس
با هر که بنشینم دمی کز یاد او غافل شوم
چون #صبح بی #خورشیدم از #دل بر نمیآید #نفس
من مفلسم در کاروان گوهر که #خواهی قصد کن
نگذاشت مطرب دربرم چندان که بستاند عسس
گر پند میخواهی بده ور بند میخواهی بنه
دیوانه سر #خواهد نهاد آن گه نهد از سر #هوس
فریاد #سعدی در جهان افکندی ای آرام جان
چندین به فریاد آوری باری به فریادش برس
#بوی_بهار_آمد_بنال_ای_بلبل_شیرین_نفس #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/402
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یاری به دست کن که به امید راحتش
واجب کند که صبر کنی بر جراحتش
ما را که ره دهد به سراپرده وصال
ای باد #صبحدم خبری ده ز ساحتش
باران چون ستارهام از دیدگان بریخت
رویی که #صبح خیره شود در صباحتش
هر گه که گویم این #دل ریشم درست شد
بر وی پراکند نمکی از ملاحتش
هرچ آن قبیحتر بکند یار دوستروی
داند که چشم دوست نبیند قباحتش
بیچارهای که صورت رویت خیال بست
بی دیدنت خیال مبند استراحتش
با چشم نیمخواب تو خشم آیدم همی
از چشمهای نرگس و چندان وقاحتش
رفتار شاهد و لب خندان و روی #خوب
چون آدمی طمع نکند در سماحتش
#سعدی که داد وصف همه نیکوان به داد
عاجز بماند در تو زبان فصاحتش
#یاری_به_دست_کن_که_به_امید_راحتش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/398
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که بی دوست میبرد #خوابش
همچنان صبر هست و پایابش
خواب از آن چشم چشم نتوان داشت
که ز سر برگذشت سیلابش
نه به #خود میرود گرفته #عشق
دیگری میبرد به قلابش
چه کند پای بند مهر کسی
که نبیند جفای اصحابش
هر که حاجت به درگهی دارد
لازمست احتمال بوابش
ناگزیرست تلخ و #شیرینش
خار و خرما و زهر و جلابش
سایرست این مثل که مستسقی
نکند رود دجله سیرابش
شب هجران دوست ظلمانیست
ور برآید هزار مهتابش
برود جان مستمند از تن
نرود مهر مهر احبابش
#سعدیا گوسفند قربانی
به که #نالد ز دست قصابش
#هر_که_بی_دوست_میبرد_خوابش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/400
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
معلمت همه شوخی و #دلبری آموخت
جفا و #ناز و عتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
هزار #بلبل دستان سرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
برفت رونق بازار آفتاب و #قمر
از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم #عشق تو شاعری آموخت
مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه
که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
مگر دهان تو آموخت تنگی از #دل من
وجود من ز میان تو #لاغری آموخت
بلای #عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع
چنان بکند که صوفی قلندری آموخت
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن
کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت
من آدمی به چنین شکل و قد و #خوی و روش
ندیدهام مگر این شیوه از پری آموخت
به #خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست
ندانمش که به قتل که شاطری آموخت
چنین بگریم از این پس که مرد بتواند
در آب دیده #سعدی شناوری آموخت
#معلمت_همه_شوخی_و_دلبری_آموخت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/399
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس ندیدهست به #شیرینی و لطف و #نازش
کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش
مطرب ما را دردیست که #خوش مینالد
مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش
بارها در #دلم آمد که بپوشم غم #عشق
آبگینه نتواند که بپوشد رازش
مرغ پرنده اگر در قفسی پیر شود
همچنان طبع فرامش نکند پروازش
تا چه کردیم دگرباره که #شیرین لب دوست
به سخن باز نمیباشد و چشم از #نازش
من دعا گویم اگر تو همه دشنام دهی
بنده خدمت بکند ور نکنند اعزازش
غرق دریای غمت را رمقی بیش نماند
آخر اکنون که بکشتی به کنار اندازش
خون #سعدی کم از آن است که دست آلایی
ملخ آن قدر ندارد که بگیرد بازش
#کس_ندیدهست_به_شیرینی_و_لطف_و_نازش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/393
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که #نازک بود تن یارش
گو #دل #نازنین نگه دارش
عاشق #گل دروغ میگوید
که تحمل نمیکند خارش
نیکخواها در آتشم بگذار
وین نصیحت مکن که بگذارش
کاش با #دل هزار جان بودی
تا فدا کردمی به دیدارش
عاشق #صادق از ملامت دوست
گر برنجد به دوست مشمارش
کس به آرام جان ما نرسد
که نه اول به جان رسد کارش
خانه یار سنگدل این است
هر که سر میزند به دیوارش
خون ما #خود محل آن دارد
که بود پیش دوست مقدارش
#سعدیا گر به جان خطاب کند
ترک جان گوی و #دل به دست آرش
#هر_که_نازک_بود_تن_یارش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/395
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که #نامهربان بود یارش
واجب است احتمال آزارش
طاقت رفتنم نمیماند
چون نظر میکنم به رفتارش
وز سخن گفتنش چنان مستم
که ندانم جواب گفتارش
کشته تیر #عشق زنده کند
گر به سر بگذرد دگربارش
هر چه زان تلختر بخواهد گفت
گو بگو از لب شکربارش
#عشق پوشیده بود و صبر نماند
پرده برداشتم ز اسرارش
وه که گر من به خدمتش برسم
خود چه خدمت کنم به مقدارش
بیم دیوانگیست مردم را
ز آمدن رفتن پری وارش
کاش بیرون نیامدی سلطان
تا ندیدی گدای بازارش
#سعدیا روی دوست #نادیدن
به که دیدن میان اغیارش
#هر_که_نامهربان_بود_یارش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/394
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش
میوه نمیدهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتش
داروی #دل نمیکنم کان که مریض #عشق شد
هیچ دوا نیاورد باز به استقامتش
هر که فدا نمیکند دنیی و دین و مال و سر
گو غم نیکوان مخور تا نخوری ندامتش
جنگ نمیکنم اگر دست به تیغ میبرد
بلکه به #خون مطالبت هم نکنم قیامتش
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش
هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی #دل
گوش مدار #سعدیا بر خبر سلامتش
#آن_که_هلاک_من_همیخواهد_و_من_سلامتش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/397
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خجل است سرو بستان بر قامت بلندش
همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش
چو درخت قامتش دید صبا به هم برآمد
ز چمن نرست سروی که ز بیخ برنکندش
اگر آفتاب با او زند از گزاف #لافی
مه نو چه زهره دارد که بود سم سمندش
نه چنان ز دست رفتهست وجود #ناتوانم
که معالجت توان کرد به پند یا به بندش
گرم آن قرار بودی که ز دوست برکنم #دل
نشنیدمی ز دشمن سخنان #ناپسندش
تو که پادشاه حسنی نظری به بندگان کن
حذر از دعای درویش و کف نیازمندش
شکرین حدیث #سعدی بر او چه قدر دارد
که چنو هزار طوطی مگس است پیش قندش
#خجل_است_سرو_بستان_بر_قامت_بلندش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/396
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد #دل تا ز تو واستانمش
قوت #شرح #عشق تو نیست زبان خامه را
گرد در امید تو چند به سر دوانمش
ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد
فارغی از فغان من گر به فلک رسانمش
آه دریغ و آب چشم ار چه موافق منند
آتش #عشق آن چنان نیست که وانشانمش
هر که بپرسد ای فلان حال #دلت چگونه شد
خون شد و دم به دم همی از مژه میچکانمش
عمر من است زلف تو بو که دراز بینمش
جان من است لعل تو بو که به لب رسانمش
لذت وقتهای #خوش قدر نداشت پیش من
گر پس از این دمی چنان یابم قدر دانمش
نیست زمام کام #دل در کف اختیار من
گر نه اجل فرارسد #زین همه وارهانمش
#عشق تو گفته بود هان #سعدی و آرزوی من
بس نکند ز عاشقی تا ز جهان جهانمش
پنجه قصد دشمنان مینرسد به #خون من
وین که به لطف میکشد منع نمیتوانمش
#دست_به_جان_نمیرسد_تا_به_تو_برفشانمش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/392
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈