eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشا و خرما وقت حبیبان به بوی و بانگ عندلیبان خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست که ساکن گردد آشوب رقیبان دو تن در جامه‌ای چون پسته در پوست برآورده دو سر از یک گریبان سزای دشمنان این بس که بینند حبیبان روی در روی حبیبان نصیب از عمر دنیا نقد وقت است مباش ای هوشمند از بی نصیبان چو دانی کز تو چوپانی نیاید رها کن گوسفندان را به ذئبان من این رندان و مستان دوست دارم خلاف پارسایان و خطیبان بهل تا در حق من هر چه بگویند آشنایان و غریبان لب لبان را خصلتی هست که غارت می‌کند هوش لبیبان نشستم با جوانمردان اوباش بشستم هر چه بر ادیبان که می‌داند دوای درد که رنجورند از این علت طبیبان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/257 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه است بوی از نیازمندان دل از انتظار دهن از امید خندان مگر آن که هر دو چشمش همه عمر بسته باشد به ورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان نظری مباح کردند و هزار معطل دل عارفان ببردند و قرار هوشمندان سر کوی ماه رویان همه روز فتنه باشد ز معربدان و مستان و معاشران و رندان اگر از کمند بروم کجا گریزم که خلاص بی تو بند است و حیات بی تو زندان اگرم نمی‌پسندی مدهم به دست دشمن که من از تو برنگردم به جفای نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو که قیامت است چندان سخن از دهان خندان اگر این شکر ببینند محدثان همه دست‌ها بخایند چو نیشکر به دندان همه شاهدان عالم به تو عاشقند که میان گرگ صلح است و میان گوسفندان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/256 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوش می‌رود این پسر که برخاست سرویست چنین که می‌رود راست ابروش کمان قتل عاشق گیسوش کمند عقل داناست بالای چنین اگر در اسلام گویند که هست و بالاست ای آتش خرمن عزیزان بنشین که هزار فتنه برخاست بی جرم بکش که بنده مملوک بی ببر که خانه یغماست دردت بکشم که درد داروست خارت بخورم که خار خرماست انگشت نمای خلق بودن زشت است ولیک با تو باید که سلامت تو باشد سهل است ملامتی که بر ماست جان در قدم تو ریخت وین منزلت از خدای می‌خواست خواهی که دگر حیات یابد یک بار بگو که کشتهٔ ماست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/255 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران دو آلوده بربودند عقل از دست بیداران نصیحتگوی را از من بگو ای دم درکش چو سیل از سر گذشت آن را چه می‌ترسانی از باران گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی ز توبه توبه کردندی چو من بر دست خماران گرم با بی دوست فردا در بهشت آرند همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران چه بوی است این که عقل از من ببرد و صبر و هشیاری ندانم باغ فردوس است یا بازار تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد بگو نمی‌گیرد به شب از دست عیاران گرت باری گذر باشد نگه با جانب ما کن نپندارم که بد باشد جزای کرداران کسان گویند چون جفا دیدی تحول کن رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/253 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذار تا بگرییم چون ابر در کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران هر کو فرقت روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران با ساربان بگویید احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت چشم گناهکاران ای شب نشینان جانم به طاقت آمد از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران چندین که برشمردم از ماجرای اندوه نگفتم الا یک از هزاران به روزگاران مهری نشسته در بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران چندت کنم حکایت این قدر کفایت باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/254 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان چندین نظرش دست به دامان مرد است که چون سراپای وجودش می‌سوزد و آتش نرسیده‌ست به خامان خون می‌رود از چشم اسیران کمندش یک بار نپرسد که کیانند و کدامان گو خلق بدانید که من عاشق و مستم در کوی خرابات نباشد سر و سامان در پای رقیبش چه کنم گر ننهم سر محتاج ملک بوسه دهد دست دل می‌تپد اندر بر چو کبوتر زین رفتن و بازآمدن کبک خرامان یا متی یرجع نومی و قراری انی و علی العاشق هذان حرامان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/250 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فراق دوستانش باد و یاران که ما را دور کرد از دوستداران دلم در بند تنهایی بفرسود چو در قفس روز هلاک ما چنان مهمل گرفتند که قتل مور در پای سواران به خیل هر که می‌آیم به زنهار نمی‌بینم به جز زنهارخواران ندانستم که در پایان صحبت چنین باشد وفای حق گزاران به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که بر گنجند ماران دلا گر دوستی داری به بباید بردنت جور هزاران خلاف یاران است که برگردند روز تیرباران چه باشد سری در پای یاری به اخلاص و ارادت جان سپاران ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/252 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان گر همه خلق را چو من بی‌دل و مست می‌کنی روی به نما خمر به زاهدان چشان طایفه‌ای سماع را عیب کنند و را زمزمه‌ای بیار تا بروند خرقه بگیر و می بده باده بیار و غم ببر بی‌خبر است عاقل از لذت عیش بیهشان سوختگان را دود به سقف می‌رود وقع ندارد این سخن پیش فسرده آتشان رقص حلال بایدت سنت اهل معرفت دنیا پای نه دست به آخرت فشان تیغ به خفیه می‌خورم آه نهفته می‌کنم گوش کجا که بشنود زار خامشان چند نصیحتم کنی کز پی نیکوان مرو چون نروم که بیخودم شوق همی‌برد کشان من نه به وقت پیر و شکسته بوده‌ام موی سپید می‌کند چشم سیاه اکدشان بوی بهشت می‌دمد ما به عذاب در گرو آب حیات می‌رود ما تن کشان باد و بوی متفقند چون تو فصیح حیف بود ز خامشان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/251 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن گر نظر صدق را گنه می‌نهند حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق روز دگر بامداد پاره بر او دوختن زهد نخواهد خرید چاره رنجور شمع و است و شید پیش تو نفروختن تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم شکر خیالت هنوز می‌نتوان توختن لهجه من پیش دهان تو چیست در نظر آفتاب مشعله افروختن منطق شنید حاسد و حیران بماند چاره او خامشیست یا سخن آموختن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/247 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نبایستی هم اول مهر بستن چو در داشتی پیمان شکستن به وصل پروردن یکی را خطا کردی به تیغ هجر خستن دگربار از پری رویان جماش نمی‌باید وفای عهد جستن اگر کنجی به دست آرم دگر بار منم نوبت و تنها نشستن ولیکن صبر تنهایی محال است که نتوان در به روی دوست بستن همی‌گویم بگریم در غمت زار دگر گویم بخندی بر گرستن گر آزادم کنی ور بنده مرا قید ممکن نیست جستن گرم دشمن شوی ور دوست گیری نخواهم دستت از دامن گسستن قیاس آن است کز کمندش به جان دادن توانی باز رستن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/245 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد می‌باید این نصیحت کردن به دامن ز پای برگیر ای رو تا دامنت نگیرد دست خدای من ترک مهر اینان در نمی‌شناسم بگذار تا بیاید بر من جفای آنان روشن روان عاشق از تیره شب ننالد داند که روز گردد روزی شب شبانان باور مکن که من دست از دامنت بدارم شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان چشم از تو برنگیرم ور می‌کشد رقیبم مشتاق بسازد با باغبانان من اختیار را تسلیم کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان شکرفروش مصری حال مگس چه داند این دست شوق بر سر وان آستین فشانان شاید که آستینت بر سر زنند تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/249 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما نتوانیم و پنجه درانداختن قوت او می‌کند بر سر ما تاختن گر دهیم ره به یا نگذاری به پیش هر دو به دستت در است کشتن و بنواختن گر تو به و تیر حمله بیاری رواست چاره ما هیچ نیست جز سپر انداختن کشتی در آب را از دو برون حال نیست یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن پایه نیست پیش تو افروختن یا قد و بالای سرو پیش تو افراختن هر که چنین روی دید جامه چو درید موجب دیوانگیست آفت بشناختن یا بگدازم چو یا بکشندم به چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن ما سپر انداختیم با تو که در جنگ دوست زخم توان و تیغ بر نتوان آختن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/248 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈