eitaa logo
پرتو اشراق
788 دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
13.9هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
⏳ نصایحی سعادت بخش در لحظاتی حسّاس 👳🏻‍♂️ که یکی از دوستان حضرت (علیه السلام) است حکایت کند: 🛌 هنگامی که حضرت را کرده بودند، در آخرین لحظات عمر شریفش، به حضور ایشان شرفیاب شدم، دیدم جلوی آن حضرت طشتی نهاده بودند، کنار بستر آن حضرت نشستم؛ پس از لحظه ای دیدم که خون به همراه پاره های جگر استفراغ می نماید. 💔 أفسوس خوردم و با حالت غم و اندوه گفتم: 👳🏻‍♂️ چرا خودتان را معالجه و درمان نمی کنید؟! 🌷 حضرت به سختی لب به سخن گشود و فرمود: ▪️ای بنده خدا! مگر می شود مرگ را معالجه کرد؟! 👳🏻‍♂️ گفتم: «انّا للّه وانّا الیه راجعون»؛ همه ما از سوی خدا آمده و به سوی او باز خواهیم گشت. 🌷 پس از آن حضرت متوجّه من گردید و فرمود: ▪️به خدا سوگند! (صلی الله علیه و آله) با ما عهد بست که دوازده نفر مسئولیّت إمامت و ولایت امّت را به دوش خواهند گرفت که همگی از فرزندان و (علیهما السلام) می باشند؛ و هر یک به وسیله زهر مسموم و یا به وسیله شمشیر کشته خواهند شد. 👳🏻‍♂️✋🏻 عرضه داشتم: یاابن رسول اللّه! چنانچه ممکن باشد مرا موعظه و نصیحتی بفرما که برایم سودمند باشد؟ 🌷 امام مجتبی (علیه السلام) فرمود: ▪️مهیّا باش برای سفری که در پیش داری و زاد و توشه مورد نیازت را فراهم ساز. ▪️آگاه باش! تو دنیا را می طلبی ولی غافلی از این که مرگ هر لحظه به دنبال تو است. ▪️توجّه داشته باش! تو بیش از سهمیّه و قوت خود از دنیا بهره ای نمی بری؛ و هر چه زحمت بکشی برای دیگران ذخیره خواهی کرد. ▪️آگاه باش! آنچه از دنیا به دست می آوری، اگر حلال باشد باید محاسبه شود، واگر حرام باشد عقاب و عذاب دارد، و چنانچه از راه مشکوک و شبهه ناک باشد مؤاخذه می گردی. ▪️پس سعی کن دنیا را همچون مرداری بدانی که فقط به مقدار نیاز و ضرورت از آن بهره گیری... . ▪️و برای امور دنیویت طوری برنامه ریزی کن که گوئی یک زندگی جاوید و همیشگی داری؛ و برای آخرت خویش به گونه ای باش مثل آن که همین فردا خواهی مرد و از دنیا خواهی رفت. ▪️و بدان که عزّت و سعادت هر فردی در گرو پیروی از دستورات خدا و معصیت نکردن است. 🥀 پس از آن؛ نَفَسِ حضرت، قطع و چهره مبارکش به گونه ای زرد شد که تمام حاضران وحشت زده شدند و گریستند. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۱۳۹، ح ۶. 📗 چهل داستان و چهل حدیث از إمام حسن مجتبی (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🎒 زائرین با معرفت حسینی! 🌹 در هنگام بازگشت، سلام رسول خدا و مژدهء عظیم ایشان گوارای وجودتان! 🔳 ابن قولویه قمی (رضوان الله علیه) کرده است: ⚜️ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ▪️کسى که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت علیه السلام باشد، 👣 اگر پیاده رود خداوند منان به هر قدمی که بر می‌ دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو می‌فرماید تا زمانی که به حائر برسد؛ 🕌 و پس از رسیدن به آن مكان شریف خداوند او را از رستگاران قرار می‌دهد تا وقتی که مراسم و اعمال را به پایان برساند؛ ✨ كه در اين هنگام او را از فائزین محسوب می‌فرمايد تا زمانی که اراده مراجعت نماید در این وقت فرشته‌ای نزد او آمده و می‌گوید: 🌹 (صلی الله علیه و آله) سلام رسانده و به تو می‌فرمایند: ▪️از ابتدا عملت را شروع کن، تمام گناهان گذشته‌ات آمرزیده شد. 📗 کامل الزیارات، تالیف ابن قولویه قمی، صفحه ۲۷۸، باب ۴۷، حدیث ۱. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌟 کراماتی از (ص) - {۴} 🦌 پیمان آهو و اسلام آوردن منافق 📚 مرحوم شیخ طوسی و علاّمه مجلسی و دیگر بزرگان آورده اند: ⚜️ امام صادق (صلوات اللّه علیه) به نقل از امیرالمؤمنین، علیّ (علیه السلام) حکایت فرماید: ⛺ روزی (صلّی اللّه علیه و آله)، عبورش بر آهوئی افتاد که با طناب به میخ چادر و خیمه ای بسته شده بود، آهو با مشاهده آن حضرت به سخن آمد و گفت: 🦌 یا رسول اللّه! من مادر دو نوزاد هستم که تشنه و گرسنه اند و پستان هایم پر از شیر گشته است، مرا آزاد گردان تا بروم بچّه هایم را شیر دهم و چون سیر شوند دو مرتبه بر می گردم؛ و مرا با همین طناب ببند. 🌹 رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله)، فرمود: ❓چگونه تو را آزاد کنم در حالی که شکار این خانواده هستی؟ 🦌 آهو در جواب گفت: یا رسول اللّه! من بر می گردم و با دست خودت مرا به همین شکل ببند. 🌹پس رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله)، پیمان و میثاق از آهو گرفت که سریع باز گردد، بعد از آن حیوان را آزاد نمود. 🦌 آهو رفت و پس از لحظاتی برگشت و حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله)، آن را به همان حالت اوّل بست و سپس از چند نفر سؤال نمود: ❓این آهو از کیست؟ و چه کسی آن را شکار کرده است؟ 👥 گفتند: از فلان خانواده است! ⛺حضرت نزد آن خانواده آمد، در حالی که شکارچی از منافقین بود، با دیدن چنین صحنه ای و شنیدن تمام جریان دست از نفاق خود برداشت و آهو را آزاد کرد و سپس جزء یکی از یاران با وفای حضرت رسول صلوات اللّه علیه، قرار گرفت. 📚 بحارالأنوار ج ۱۷، ص ۳۹۸، 📚 أمالی شیخ طوسی، ج ۲، ص ۶۸. 📕 چهل داستان و چهل حدیث از حضرت رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله)، عبداللّه صالحی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌹 گریه عجیب (صلی الله علیه و آله) از عاقبتشان! 🌌 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شبی در خانه همسرشان بود. نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکی مشغول و گریه و زاری شد. 👣 ام سلمه که جای (صلی الله علیه و آله) را در رختخوابش خالی دید، حرکت کرد تا ایشان را بیابد. 🌴 متوجه شد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در گوشه خانه، جای تاریکی ایستاده و دست به سوی آسمان بلند کرده اند. در حال گریه می فرمود: 🤲🏻 «خدایا! آن نعمت هایی که به من مرحمت نموده ای از من نگیر! 🔅مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان! 🔅خدایا! مرا به سوی آن بدی ها و مکروه هایی که از آنها نجاتم داده ای بر نگردان! 🔅خدایا! مرا هیچ وقت و هیچ آنی به خودم وا مگذار و خودت مرا از همه چیز و از هر گونه آفتی نگهدار!» 👣 در این هنگام، ام سلمه در حالی که به شدت می گریست به جای خود برگشت. 🌹پیامبر (صلی الله علیه و آله) که صدای گریه ایشان را شنیدند به طرف وی رفتند و علت گریه را جویا شدند. ✋🏻 ام سلمه گفت: - یا رسول الله! گریه شما مرا گریان نموده است، چرا می گریید؟ وقتی شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا دارید، این گونه از خدا می ترسید و از خدا می خواهید لحظه ای حتی به اندازه یک چشم به هم زدن به خودتان وا نگذارد، پس وای بر احوال ما! 🌹 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: 🔅«چگونه نترسم و چطور گریه نکنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم، در حالی که (علیه السلام) را (۱) خداوند لحظه ای به خود وا گذاشت و آمد بر سرش آنچه نمی بایست!» (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱. حضرت یونس به رسالت مبعوث شد و در شهر نینوا به تبلیغ قوم خویش پرداخت مردم حقیقت را از او نپذیرفتند. یونس گمان کرد وظیفه اش به پایان رسیده، پیش از آنکه فرمان الهی برسد، خشمگین شهرش را ترک نمود و از میان قومش بیرون رفت همچنان راه می پیمود تا به کنار دریا رسید و در دریا گرفتار شکم ماهی شد یکدفعه به خود آمد که باید صبر و تحمل می کرد و بدون فرمان خداوند از میان قومش بیرون نمی آمد شاید گوش شنوا و دلی حقیقت پذیری در میان ایشان پدید می آمد از این جهت در میان ظلمت ها به مناجات پرداخت و نجاتش را از خداوند منان خواست، خداوند نیز دعای یونس را پذیرفت و او را نجات داد. ۲. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۷. 📗 داستان های بحارالانوار, جلد ۱، محمود ناصری‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🐑 نبرد گوسفندان 🐑🐑 دو گوسفند شاخ دار، به شدت با هم درگیر شده و سخت مشغول کارزار بودند. 🐑 در میانه نبرد، یکی از گوسفندان با شاخ خود محکم به دیگری زد و با همین ضربه، پیروز میدان شد. گوسفند شکست خورده فرار کرد و به سرعت از صحنه مبارزه گریخت. 🌹پیامبر که شاهد این نبرد بود، پس از جدا شدن گوسفندان از هم، لبخندی زد. 👥👤 اصحاب با شگفتی پرسیدند ای ، چرا خندیدید؟ 🌹حضرت فرمود: 🔅از آن گوسفند شکست خورده در شگفتم که امروز مغلوب میدان است و فردای قیامت، او پیروز میدان خواهد بود!! 🔅به خدایی که جانم در دست اوست، در روز قیامت حق او را از گوسفند ستمکار خواهند گرفت. 🔆🔅🔆🔅🔆 🌹 در نقل دیگری آمده است که از یاران خود پرسید: ❓آیا می دانید اینها برای چه شاخ به شاخ هم انداخته اند؟ 👥👤 آنان گفتند نه، نمی دانیم! 🌹 پیامبر فرمود: اما خدا دلیل درگیری آنها را می داند و به زودی بین آنها قضاوت خواهد کرد. ⏳ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از هر فرصتی برای بیدار کردن مردم و توجه دادن آنان به آخرت بهره می جست. 🐑🐑 در این حکایت، نبرد دو گوسفند، فرصتی برای یادآوری و داوری روز فراهم می آورد. 🌹 از سوی دیگر، رسول خدا خود یک انسان باور بود و با دیدن حوادث گوناگون، به یاد آن حادثه هول انگیر می افتاد. 🐘 از این حکایت می توان نتیجه گرفت که حیوانات نیز به گونه ای در قیامت محشور می شوند. 📚 منابع: ۱. بحارالانوار، جلد ۶۴، صفحه ۶. ۲. ضحک النبی، صفحه ۴۶. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🐍 صدقه و اَفعی همراه یهودی!! ⚜️ حضرت اباعبداللّه، امام جعفر صادق (علیه السلام) حکایت فرماید: 🌴 روزی پیامبر عالی قدر اسلام، حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله)، در جمع اصحاب و یاران خود نشسته بود، که یک نفر یهودی از نزدیکی حضرت و اصحابش عبور می کرد، خطاب به رسول خدا کرد و گفت: ✋🏻 سام علیک!!! 🌹 ، در پاسخ به آن یهودی اظهار نمود: (و علیک!) 👥👤 بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول اللّه! یهودی آرزوی مرگ برای شما کرد و گفت: سام علیک، یعنی؛ مرگ بر تو باد!! 🌹حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: 🔅من نیز همانند او جوابش را پاسخ دادم؛ و سپس افزود: این مرد یهودی امروز به وسیله مار سیاهی افعی کشته خواهد شد!! 🌄 و چون عصر همان روز فرا رسید، یهودی در حالی که مقداری هیزم با طناب بسته بود و آن ها را جهت فروش بر پشت خود حمل کرده بود از بیابان بازگشت، پیغمبر اسلام (صلّی اللّه علیه و آله) نیز در همان محلّ با عدّه ای از همان افراد نشسته بود که چشمشان بر آن یهودی افتاد، حضرت به او فرمود: 🔅بار هیزم را زمین بگذار!! 🐍 همین که هیزم ها را زمین نهاد وطناب را باز کرد، مار بزرگی را در بین هیزم ها بی حال و بی حسّ مشاهده کرد. 🌹 حضرت به او خطاب کرد و فرمود:امروز چه کار خیری کرده ای؟ 🍪🍪 گفت: کاری نکرده ام، مگر آن که دو عدد نان همراه خود داشتم یکی از آنها را خوردم و دیگری را به فقیری صدقه دادم! 🌹حضرت رسول فرمود: خداوند متعال، بلا را به وسیله آن صدقه از تو برطرف کرد و پس از آن اظهار داشت: صدقه انواع بلاها را از انسان برطرف می گرداند. 👳🏻‍♂️ سپس یهودی اسلام را پذیرفت و شهادتین را بر زبان خود جاری نمود؛ و مسلمان شد. 📚 بحارالأنوار، ج ۱۸، ص ۲۱. 📚 نقل از فروع کافی: ج ۲، ص ۱۶۲. 📚 مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۱۷۵، ح ۷. 📙 چهل داستان و چهل حدیث از حضرت (صلّی اللّه علیه و آله)، عبداللّه صالحی‏ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🗡️ نهی (علیه السلام) از ترور ⚜️ ثقة الاسلام کلینی (قدس الله روحه الشریف) و مرحوم شیخ طوسی کرده‌اند: 👳🏻‍♂️ گفت: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: ☝🏻همسایه‌ای داريم از اهل همدان كه هنگام یادآوری فضايل (علیه السلام)، ايشان را ناسزا می‌گوید. 🗡️ به خدا قسم اگر اجازه دهيد در كمين او نشسته و او را با شمشير می‌کشم. 🌹امام صادق (علیه السلام) فرمودند: 🔅«ای اباصباح، اين عمل ترور است. همانا ترور را نهی کرده است. ای ابا صباح، اسلام را منع كرده است». 📚 الکافی، تالیف ثقة الاسلام کلینی، جلد ۷، صفحه ۳۷۵، حدیث ۱۶. 📚 تهذيب الاحكام، تالیف شيخ طوسی، جلد ۱۰، صفحه ۲۴۶، حدیث ۲۱۸. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
💚 عشق به خدا، یا رسول؟ ⚜️ محدّثین و مورّخین حکایت کرده اند: 🌴 روزی (صلّی اللّه علیه و آله)، به همراه برخی از اصحاب خود از محلّی عبور می نمود که به نوجوانی برخوردند و پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) به آن نوجوان سلام کرد. 🧑🏻 نوجوان بسیار شادمان و خندان گردید؛ (صلّی اللّه علیه و آله)، به او خطاب نمود و فرمود: 🌹 آیا مرا دوست داری؟ 🧑🏻✋🏻 گفت: آری، به خدا قسم! تو را دوست دارم. 🌹 حضرت فرمود: همانند چشمانت؟ 🧑🏻 گفت: بهتر و بیشتر! 🌹 حضرت افزود: همانند پدرت؟ 🧑🏻 گفت: بیشتر! 🌹 فرمود: همانند مادرت؟ 🧑🏻 گفت: بیشتر! 🌹نیز فرمود: همانند جان خودت؟ 🧑🏻 گفت: یا رسول اللّه! بیشتر از هر چیزی، به تو علاقه مندم و تو را دوست دارم. 🌹 در این هنگام حضرت اظهار نمود: آیا همانند پروردگارت و خدایت مرا دوست داری؟ 🧑🏻☝🏻نوجوان در این لحظه اظهار داشت: خدا، خدا، خدا، نه؛ یا رسول اللّه! هیچ چیزی در مقابل خداوند متعال ارزش ندارد و هیچکس را بر او برتری و فضیلتی نیست؛ یا رسول اللّه! تو را به جهت عشق و ایمان به خدا دوست دارم. 🌹 حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) با شنیدن چنین سخن و اعتقادی راسخ، متوجّه همراهان خود شد و فرمود: 🔅شما نیز این چنین عشق و ایمان داشته باشید و خدا را این چنین دوست بدارید؛ چه این که آنچه از نعمت ها و سلامتی در اختیار دارید، همه از الطاف خداوند متعال است. 🌹 سپس افزود: و اگر مرا دوست دارید، باید به جهت دوستی و ایمان به خدای سبحان باشد. 📕 ارشاد القلوب دیلمی، ص ۱۶۱. 📗 چهل داستان و چهل از حضرت رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله)، عبداللّه صالحی‏ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
📜 خطبه آتشین 👳🏻‍♂️ شنیده بودم که حرفهایی دارد و می خواهد همه بشنوند. 👥👥 مردم در مسجد اجتماع کرده و لحظه شماری می کردند. دسته دسته بر تعداد مردم افزوده می شد. من هم در مسجد بودم و می خواستم بدانم او چه می فرماید! 🌹مقنعه ای بر سر انداخته و چادرش را به خود پیچیده بود و با گروهی از زنان بنی هاشم، با جلال و شکوه به مسجد می آمد. راه رفتنش مثل پدرش بود؛ متین و باوقار. 👥👤ابوبکر هم بین مردم بود. همه منتظر بودند. بین او و جمعیت، پرده ای آویختند. نفس ها در سینه ها حبس بود و سکوت همه جا را فراگرفته بود! 🕌 پس از نشستن، چشمش به منبر پدرش (صلی الله علیه و آله) افتاد و گریه کرد. مردم از گریه دختر پیامبر، سخت گریستند. 🏴 او هنوز داغدار بود. داغ پدر بزرگوارش، چیزی نبود که به این زودی از یادش برود. پس از این که گریه و همهمه مردم فروکش کرد، او صحبتهایش را شروع کرد؛ ▪️خدا را سپاس گفت و به نقش مهم پدر در هدایت مردم اشاره کرد. ▪️حوادث ایام رسالت و را به مردم یادآوری نمود و علی (علیه السلام) را بیشتر به مردم شناساند و به امتی که بعد از رحلت پدرش منحرف شده و دستور او را در مورد امامت علی نادیده گرفته بودند، هشدار داد. ▪️آن گاه به پرداخت و با افشاگری پرده از چهره ابوبکر و اطرافیانش کنار زد. ▪️بالاخره به مرقد مطهر پدرش اشاره کرد و با شکایت به آن حضرت صحبتهایش را خاتمه داد. 👥👥 مردم با یادآوری حوادث دوران رسول اکرم می گریستند و از راه اشتباهی که رفته بودند، پشیمان بودند، ولی چه فایده! 👳🏻‍♂️ تا به حال ندیده بودم زنی به آن خوبی سخنرانی کند و از حق خود و امامت و اسلام دفاع نماید. 🕌 تقریباً مسجد خالی شده بود و من هنوز به صحبتهای بانو فکر می کردم. ⁉️ راستی چرا این همه سفارش پیامبر را در مورد (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) نادیده گرفتیم و غدیر فراموشمان شد؟! (۱) 📚 پی نوشت: ۱. محمد تقی مدرسی، فاطمه زهرا اسوه زندگی، ص ۸۱. 📗 حیات پاکان ۱/ داستان هایی از زندگی پیامبر اکرم، امیرمؤمنان و (علیهم السلام)، مهدی محدثی‏. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🦋 مشاهدات ملکوتی (س) در آخرین لحظات عمر ⏳ ساعت احتضار فرا رسید. 🌌 در این هنگام پرده برداشته شد و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) نگاهی تند و عمیق افکند و فرمود: ▪️«سلام بر ، سلام بر رسول خدا، پروردگارا! مرا با پیامبرت محشور کن و در رضوان خود و جوار رحمت و خانه ات دارالسلام مسکن و مأوا ده». 🌷 آنگاه فرمود: آیا آنچه را که من می بینم شما هم می بینید؟ ⁉️ گفتند، شما چه می بینی؟ 🌷 فرمود: «این موکب های اهل آسمانها است و این هم جبرئیل است، و این هم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که می فرماید: ▪️دختر عزیزم! پیش من آی؛ زیرا آنچه در پیش داری، برای تو بهتر خواهد بود». 🌷 آنگاه چشمان خویش را باز کرد... و فرمود: ▪️«و سلام بر تو ای قابض ارواح! زود مرا قبض روح کن و اذیتم مکن». 🌷 سپس فرمود: ▪️«پروردگارا! به سوی تو می آیم، نه به سوی آتش». 🦋 پس چشمهایش بسته شد، دستها و پاهای خود را دراز کرده و از دنیا رفت. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۸۶. 📓 سیصد و شصت داستان از فضایل مصائب و کرامات (سلام الله علیها)، عباس عزیزی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌴 او را در حالی دید که رنگش پریده و زیر چشمانش به کبودی نشسته بود.⁣ 🌹 دست او را گرفت و با نگرانی پرسید: «دخترم چه شده؟!»⁣ 🌷 (س) که حالا با دیدن پدر انگار درمان تمام دردهایش را یافته بود، با لبخند زیبایی پاسخ داد:⁣ 🔅«چشم هایم درد می کند پدرجان!» 🌹 پیامبر(ص) این بار پرسید: «آیا چیزی میل داری؟»⁣ 🌷 فاطمه (س) نخست سکوت می‌کند، اما بالاخره با اصرار پدر می گوید:⁣ «اشتها به انگور دارم ولی می دانم که فعلاً فصلش نیست!»⁣ 🌹 (ص) تبسمی کرد و فرمود:⁣ «خدا قادر است آن را به ما برساند».⁣ 🤲🏻 خداوندا؛ انگور را با آن کسی که نزد تو بهترین امت من است حاضر فرما.⁣ 🍇 طولی نکشید که صدای در بلند شد و (ع) در حالی که در گوشه ردای خود مقداری انگور پیچیده بود وارد شد.. ⁣⁣📗 منبع: کتاب مهربانو، نشر معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی⁣⁣. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🚩 سیره‌ی سیاسی (سلام الله علیها) ⛰️ جنگ اُحد ⚔️ آتش ، تازه به خاموشی گراييده بود و منافقين سپاه رسول خدا (ص) داشتند پا به فرار می‌گذاشتند که يکی از آنان فرياد برآورد: 🗣️ محمد كشته شد!! 🌴 زهرا(س) که در آن روزها نوجوان بودند، با تعدادی از زنان ديگر به سرعت سمت معركه به راه افتادند. 🌴👣⛰️ فاصله‌ی ميان مدينه و احد را پياده طی كردند و میان میدان، پیامبر(ص) را با دندانی شكسته و پيشانی مجروح يافتند. 🔥 زهرا(س)، صورت پدر را شستشو دادند، اما هنوز زخم پيشانی خونريزی داشت؛ پس قطعه‌ حصيری را سوزاندند و خاكسترش را بر روی زخم ريختند و بدين وسيله، جراحت پدر را مداوا كردند. 🗡️ در همان جنگ، (ص) و اميرالمؤمنين(ع)، شمشير خود را به زهرا(س) دادند تا خون‌هايش را بشويند. 🌷 زهرا (س)، سلاح پدر را برای جنگی كه ممكن بود روز بعد اتفاق بيفتد آماده کردند. 📚 سیره ابن هشام. ج ۳، ص ۱۰۶. 📚 بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۲۰۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
⚜️ (عليه السلام) فرمود: 🌴 مردى خدمت پـيامبر (صلي الله عليه و آله) آمد و گـفت: ✋🏻 اى به چه كسى نيكى كنم؟ 🌹 فرمود: به مـادرت! ✋🏻 عـرض كرد، بعـد از او بـه چه كسى؟ 🌹 فـرمود: به مادرت! ✋🏻 گفت: سپس به چه كسى؟ 🌹 فرمود: به مادرت!! ✋🏻 سـؤال كرد: سپس به چه كسى؟ 🌹 فـرمود: به پـدرت. 📚 الکافي، جلد ۲، صفحه ۱۵۹. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌹 بهترین صفت برای زن از دیدگاه حضرت زهرا (س) 🌴 (ع) می فرماید، جمعی در حضور (ص) بودند و من هم بودم پیامبر (ص) به ما رو کرد و فرمود: ❓به من خبر دهید بهترین چیز برای زنان چیست؟ 👥👤 همه ما از پاسخ صحیح این سؤال در مانده شدیم، سپس حاضران متفرق شدند، من به خانه آمدم و جریان سؤال پیامبر (ص) و عجز ما از جواب به آن سؤال را برای (س) تعریف کردم. 🌹 فاطمه (س) فرمود: ولی من پاسخ سؤال را می دانم، «بهترین چیز برای زنان آن است که مردان نامحرم را نبینند و مردن نامحرم نیز آنها را نبینند». 🌷 به حضور رسول خدا (ص) رفتم و عرض کردم پاسخ آن پرسش که از ما کردی این است: 🔅«بهترین چیز برای زن آن است که نه مرد نامحرم او را بنگرد و نه او مرد نامحرم را بنگرد» ❓فرمود: تو که نزد من بودی، پاسخ این سؤال را ندادی، اکنون بگو بدانم، چه کسی این پاسخ را به تو آموخت؟ 🌷 علی (ع) گفت: (س) این جواب را داد! 🌺 پیامبر (ص) از این پاسخ، خرسند شد و فرمود: 🔅«ان فاطمة بضعة منی»: 🔅«همانا فاطمه (س) پاره تن من است». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۳ و ۲۴. 📕 داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم (ع)، محمد محمدی اشتهاردی‏. 🔅 تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد 🔅 شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد 🔅 تو را کوثر لقب داده خدا، خیر کثیری تو 🔅 به غیر از تو کسی تأویل اعطینا نخواهد شد 🔅 علی از روز اول شد ابوالشیعه پس این گونه 🔅 کسی جز فاطمه مادر برای ما نخواهد شد ‌🖋️ سید علیرضا شفیعی
🌟 بشارت بر تولد نور هدایت و شکافنده علوم 📚 ۳ 1️⃣ مرحوم شیخ صدوق، کلینی، مجلسی و دیگر علماء (رحمت اللّه علیهم) آورده اند: 🌴 روزی سُلَیْم بن قیس هلالی به محضر مبارک مولای متّقیان (علیه السلام) آمد؛ و از آن حضرت چند سؤال کرد؛ و امام (علیه السلام) پاسخ او را بیان فرمود. ⚜️ و سپس حضرت اظهار داشت: 🔅«روزی در محضر (صلی الله علیه و آله) بودیم، که ضمن بیان مطالبی پیرامون اوصیاء و خلفاء بعد از من، افزود: 🔅«اوّلین آنها فرزندم، حسن و سپس حسین (سلام اللّه علیهما) خواهند بود و بعد از او فرزندش علیّ بن الحسین (علیهماالسلام) و پس از او نیز پسرش، به نام محمّد بن علیّ (باقر العلوم علیه السلام) می باشد. ⚜️ و آن گاه خطاب به حسین (علیه السلام) نمود و فرمود: 🔅«به همین زودی در حیات تو فرزندی به نام محمّد بن علیّ - سلام اللّه علیهما - متولّد می شود، پس سلام مرا به او برسان. و سپس تمام دوازده خلیفه خود را تا آخر معرّفی نمود. 📗 تلخیص از غیبة نعمانی، ص ۷۵، ح ۱۰. 📚 کافی، ج ۱، ص ۶۴، ح ۱. 📚 احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۲۶۴. 📚 بحارالأنوار،ج ۳۶، ص ۲۷۳، ح ۹۶. 📚 حلیة الأبرار، ج ۳، ص ۲۵۳، ح ۱. 2️⃣ همچنین آورده اند: 🌹 چون حضرت (علیه السلام) به دنیا آمد، (صلوات اللّه علیه) فرمود: 🔅«فرزندم، باقرالعلوم را بیاورید. 🧒🏻 در این هنگام یکی دیگر از فرزندانش اظهار داشت: چرا این نوزاد را به عنوان باقر مطرح نمودی؟ 📿 امام سجّاد (علیه السلام) سر به سجده نهاد و پس از آن که سر از سجده برداشت، فرمود: 🔅«این نوزاد امام و راهنما و نور هدایت امّت است؛ او گنجینه بردباری و علوم مختلف است؛ او شکافنده همه علوم و فنون خواهد بود، او شبیه ترین مردم به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می باشد. 📘 کفایة الأثر، ص ۲۳۷. 📚 بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۳۸۸، ح ۳. 3️⃣ و نیز آورده اند: ⏳ چون روزهای آخر عمر حضرت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) به پایان رسید جبرئیل امین (علیه السلام) صحیفه ای را از طرف خداوند تقدیم آن حضرت نمود، که هر قسمتی از آن مربوط به یکی از ائمّه اطهار (علیهم السلام) بود که شرح وظائف هر یک به طور فشرده بیان شده بود؛ و هر یک از ایشان وظیفه داشت که در پایان عمر خویش آن را به امام بعد از خود تحویل دهد. 📜 پس هنگامی که امام سجّاد، زین العابدین (علیه السلام) در آخرین لحظات عمر پر برکتش بود، آن صحیفه را تحویل فرزندش (علیه السلام) داد. وقتی امام باقر (سلام اللّه علیه) آن صحیفه را گشود، این شرح وظائف را ملاحظه نمود: 🔅«کتاب خداوند - قرآن - را تفسیر نما، امّت را کمک و راهنمائی کن و حقایق را بیان و روشن ساز و از هیچ قدرتی بیم و هراس نداشته باش مگر از خداوند متعال». 📚 صول کافی، ج ۱، ص ۲۷۹، ح ۱. 📚 أمالی طوسی، ج ۲، ص ۵۶. 📚 بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۱۹۲، ح ۱، و ج ۴۸، ص ۲۷، ح ۴۶. 📙 چهل داستان و چهل از امام محمد باقر (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
⚜️ آزادی گنهکاری که حسن و حسین (ع) را شفیع قرار داد! 🌴 عصر رسول خدا (ص) بود، و (ع) کودک بودند. 👨🏽 شخصی گناهی کرد و از شرم آن گناه، مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (ص) نمی آمد تا اینکه آن شخص، حسن و حسین (ع) را دید، آن دو را بر دوش خود سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ✋🏾 من گنهکارم، در پناه خدا، و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام تا مرا ببخشید! 🌹 (ص) وقتی که آن منظره را دید، آن چنان خندید که دستش را بر دهانش گذاشت، سپس به آن مرد گنهکار فرمود: 🔅«برو جانم تو آزاد هستی!» 🌹آنگاه به حسن و حسین فرمود: 🔅«آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام آیه ۶۴ سوره نساء نازل شد: 🔅«... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیماً»: 🔅«و اگر گنهکاران که بر اثر گناه به خود ستم کردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. مناقب آل ابیطالب، ج ۳، ص ۴۰۰. 📗 داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم (علیهم السلام)، محمد محمدی اشتهاردی 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌪️ تعبیر خواب زینب (س) توسط پیامبر (ص) 🏴 به هنگام رحلت رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا(س) هر دو خوابی دیدند که دلیل بر فوت رسول خدا بود، از این رو شروع به گریه و زاری کردند. 🦋 (س) نزد رسول خدا(ص) آمده گفت: 🌪️ «ای جد بزرگوار! دیشب در خواب دیدم که بادی سیاه وزیدن گرفت و دنیا را تیره و تار ساخت، تاریکی همه جا را فرا گرفت و مرا از سویی به سوی دیگر می برد. 🌳 درخت تنومندی را دیدم و از شدت وزش باد به آن درخت چسبیدم. آن باد درخت را از جای کند و بر زمین انداخت. بعد به شاخه بعد به شاخه بزرگی از شاخه های آن درخت آویختم، آن را نیز کند. به شاخه ای دیگر چسبیدم، آن نیز شکست. به یکی از دو شاخه فرعی آن چسبیدم، آن نیز شکست. در این حال از خواب بیدار شدم». 🌹 (ص) در حالی که می گریست، خطاب به زینب فرمود: ▪️«آن درخت جد تواست و شاخه نخستین مادرت فاطمه است، دومی پدرت علی و آن دو شاخه دیگر، برادرانت، حسنین می باشند که دنیا با فقدان آنان سیاه می گردد، تو در ماتم آنان لباس سیاه به تن خواهی کرد». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. نقدی زینب کبری، ص ۱۸ و ۱۹. 📗 دویست داستان از فضایل، مصایب و کرامات (س)، عباس عزیزی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 لبهایی که پیامبر می بوسید 📚 در روایات متعددی آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیشانی و گلوی (۱) (علیه السلام) و گاه از لب های (۲) او و گاهی، دیگر اعضای(۳) بدنش را می بوسید و گریه می کرد. 👁️ ابوعبدالله قرطبی نقل می کند که با چشم خود دیدم که (صلی الله علیه وآله) امام حسین (علیه السلام) را صدا می کرد و او از دامان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بالا می رفت، آنگاه حضرت از دهان حسین (علیه السلام) می بوسید و می فرمود: ▪️«خدایای من حسین را دوست بدار». (۴) ⚜️ از (علیه السلام) نقل شده که پیامبر (ص) به (علیه السلام) می فرمود او را بگیر و نگه دار آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را در آغوش می گرفت و زیر گلویش می بوسید و گریه می کرد. (۵) 🌹 این عمل، روش همیشگی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بود. دلیل داشت که خود رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به برخی از آنها اشاره می کند؛ زیرا که آن حضرت هنگام بوسیدن بدن امام حسین (علیه السلام) می فرمود: ▪️«اقبل موضع السوف و ابکی اینک»؛ ▪️جایگاه فرود آمدن شمشیرها را می بوسم و می گریم. (۶) 👌🏻 ولی به دلیل بوسیدن دهان، دندان و گلوی او را ناگفته گذاشت که پس از جریان ، در گودال و نیز مجلس یزید، دلیل آن ها برای همه روشن شد. 🏰 هنگامی که یزید سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را در مقابل خود گذاشته و با چوب از دندانهای مبارک او می زد، گفت: 👳🏼‍♂️☝🏻یزید چوب از دندانهای مبارک حسین (علیه السلام) برادر، زیرا دفعاتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را دیدم که آن دندانها را می بوسید. (۷) 📚 پی نوشت ها: ۱. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۸. ۲. همان، ص ۳۲۲. ۳. همان، ص ۳۲۲. ۴. زندگانی امام حسین (علیه السلام) ج ۱، ص ۴۱. ۵. منتهی الامال. ۶. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۶۱. ۷. همان، ج ۴۵، ص ۱۹۰. 📕 فراز هایی از سیره امام حسین (علیه السلام)، حسین اسعدی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
❓رحلت یا شهادت پیامبر؟ 🗓 📚⏳ که به شدت سوال برانگیز است!! 📚 این بیان در صحیح ترین کتاب پس از قرآن نزد اهل سنت آمده که قابل تامل است: ▪️«(آن زن) گفته است در دهان (صلي الله عليه وآله وسلم) در زمان مريضی ايشان به زور دوا ريختيم، پس با اشاره به ما فهماندند كه به من دوا نخورانيد، ما با خود گفتيم اين از آن جهت است كه مريض از دوا بدش می آيد، و وقتی حضرت به هوش آمدند، فرمودند: ❓آيا من شما را از اين كه به من دوا بخورانيد نهی نكردم؟ 🍶 پس فرمودند: بايد در دهان هر كسى كه در اين خانه است، در جلوی چشم من دوا ريخته شود؛ غير از عباس كه او شاهد ماجرا نبوده است». 📚 صحیح البخاری، ج ۶، ص ۱۴، ح ۴۴۵۸. 🔰 حال چند سئوال ایجاد می شود: 1⃣ چرا او و كسانى كه در آن جا حضور داشتند، حرف پيامبر را گوش نكردند و علی رغم نهی آن حضرت، دارو را با زور در دهان آن حضرت ريختند؟! 📖 مگر نه اين كه قرآن كريم می فرمايد: ▪️«وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». الحشر/۷. ▪️«هر دستوری كه رسول به شما داد اطاعت كنيد و از هر چه نهيتان كرد آن را ترك كنيد، و از خدا بترسيد كه خدا عقابی سخت دارد». 2⃣ چرا او، بزرگوار اسلام (صلی الله عليه و آله و سلم) را همانند برخی از کودکان مريضی! فرض کرده که باید به زور دارو به آنها خورانده شود؟! 📖 مگر نه اين كه خداوند می فرمايد: ▪️«وَمَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَي. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يُوحَي». النجم/ ۳ و ۴. ▪️«هرگز از روی هوی و هوس سخن نمی گويد و آنچه مى گويد چيزى جز وحی كه به وی می شود نيست». 3⃣ چرا او فكر كرد كه هر مريضی حتى پيامبر خوردن دوا را دوست ندارد؟ 4⃣ آيا پيامبر اسلام به اندازه اطرافيان درك نمی كردند كه چه چيزى برای ایشان خوب است و چه چيزى بد؟ ⁉️ يا اينكه اطرافيان می خواستند با انجام اين عمل، همان سخن افرادی را تكرار كنند كه به هنگام درخواست قلم و كاغذ به پيامبر گرامى (صلی الله علیه و آله) نسبت هذيان دادند؟! 5⃣ و از همه عجيب تر اين است كه نقل كرده اند: 🍶 پيامبر اسلام بعد از اين كه به هوش آمد، دستور داد به همهء آن جمع، از همان دوا بخورانند غير از عمويش عباس! ❓چرا پيامبر اسلام بدون پرس و جو، همه را یکسان مجازات می كنند؟ 📖 مگر قرآن كريم نفرموده: ▪️«وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري». ❓چرا پس از این دارو خوراندن اجباری، حال پیامبر به گونه ای تغییر می یابد که تا کمتر ۲۴ ساعت از دنیا می‌روند؟ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 دانستنیهای شیرین از دوران شیرخوارگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) 🌠 (ص) متولد گردید و بزرگترین پیمبران الهی پا به عرصۀ وجود نهاد، خبر ولادت این نوزاد مبارک به گوش جدّ بزرگوارش عبدالمطلب رسید و او خود را برای دیدار مولود جدید به خانۀ آمنه رسانید. 🏴 که میان فرزندانش «عبدالله» را بیش از دیگران دوست می داشت و با مرگ او دچار اندوه فراوانی گردیده بود با دیدن فرزند عبدالله چهره اش باز و دیدگانش روشن گردید، و فروغ تازه ای در چشمان وی پدیدار گشت. 🌸 (سلام الله علیها) داستان ولادت نوزاد و شگفتی هایی را که در وقت تولد مشاهده کرده بود برای عبدالمطلب نقل کرد، و با شنیدن سخنان امنه ساعت به ساعت چهرۀ عبدالمطلب بازتر و خوشحال تر می گردید. ⚜️ مراسم نامگذاری: 📚 در اینکه مراسم نامگذاری آن حضرت و همچنین انتخاب نام «محمد» برای آن بزرگوار را چگونه و چه کسی انجام داد در تواریخ اختلاف است و بیشتر گویند: 👌🏻این نام را خود عبدالطملب برای او انتخاب نمود و چون از وی پرسیدند: ❓چرا این نام را برای مولود خود انتخاب کردی با اینکه چنین نامی در میان اسامی پدرانت سابقه نداشته؟ در جواب گفت: 🌹 »می خواستم در آسمان پیش خداوند و در زمین نزد مردم محمود و ستوده باشد». 🌌 برخی هم گویند: مادرش آمنه در خواب مأمور شد تا این نام را روی فرزند خود بگذارد. 🗓️ و در نقلی هم آمده که مراسم نامگذاری را در روز هفتم ولادت، عبدالمطلب انجام داد و در همان روز عبدالمطلب شتری را ذبح کرد و بزرگان قریش را اطعام نمود. 🌺 دوران شیرخوارگی: 🕋 جناب عبدالمطلب (ع) از ولادت نوزاد جدید بسیار خورسند گردید و او را برداشته به درون کعبه آورد و مراسم شکرگزاری را به جای آورد و سپس در صدد برامد تا دایه ای برای شیر دادن وی فراهم کند، و بدین منظور چندی آن حضرت را به ثوبیه - که آزاد کردۀ ابولهب بود - سپردند و او نیز نوزادی به نام مسروح داشت که رسول خدا (ص) را از شیر وی شیر داد و پیش از آن نیز حمزه عموی رسول خدا را شیر داده بود و از این رو حمزه برادر رضاعی آن حضرت نیز محسوب می شد. 🔅و این ثوبیه اباسلمه شوهر ام حبیبه را نیز شیر داده بود و او نیز برادر رضاعی حضرت محسوب می شد و رسول خدا (ص) تا این زن زنده بود احترام او را رعایت می کرد و از او به نیکی یاد می فرمود و با اینکه چند روزی بیشتر آن حضرت را شیر نداده بود پیوسته تا زنده بود مورد لطف و نوازش قرار می داد و چون در سال هفتم هچری از دنیا رفت رسول خدا در جستجوی فرزندش مسروح برآمد تا وی را نیز مورد محبت قرار دهد ولی به آن حضرت خبر دادند که مسروح پیش از مادرش از دنیا رفته است. 🔅و برخی معتقدند که روزهای نخست، مادرش امنه آن حضرت را شیر می داد و چون مدتی گذشت ثوبیه او را شیر داد و به هر صورت دوران شیر دادن ثوبیه بدان حضرت چند روزی بیشتر طول نکشید و سپس حلیمۀ سعدیه دختر ابو ذؤیب که کنیه اش «امّ کبشه» و از قبیلۀ بنی سعد بود آن حضرت را شیر داد و به دایگی او مشغول گردید. ⏳دوران شیرخوارگی پیامبر در خطبه قاصعه: 📗 در كتاب شريف نهج البلاغه در خطبة قاصعه اميرالمؤمنين (ع) فرموده است: 🔅«از روزي كه پيغمبر (ص) از شير گرفته شد خداي تعالي بزرگترين فرشتة خود را همنشين او گردانيد كه در شب و روز او را به سوي راه بزرگواري و اخلاقهاي نيكوي جهان وادار كند و ببرد...». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه که به خطبه «قاصعه» نامیده شده است؛ (اين خطبه را «قاصعه» يعنى تحقير كننده ناميدند كه در آن ارزش هاى جاهلى را كوچك و خوار شمرد و از طولانى ‏ترين سخنرانى ‏هاى امام است كه در سال ۴۰ هجرى در حاليكه سوار بر اسب بود ايراد فرمود). 📙 منبع: سید هاشم محلاتی، زندگانی حضرت محمد (ص)، ص ۵۸ - ۶۰. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
👥👥 صدای ناله‌اش، جمعیت را به گریه انداخته بود. 🌴 تا همین جمعه‌ی قبل، پیامبر برای خطبه خواندن به او تكیه می‌داد. 👌🏻حالا اما برای منبر ساخته بودند. 🌴 ستون چوبی مسجد مدینه، طاقت دوری حجت خدا را نداشت. ⏳صدای ناله‌اش هر لحظه بیشتر می‌شد! 👣 (صلی الله علیه و آله) از منبر جدید پایین آمد؛ 🌴 سراغ تكیه‌گاه قدیمی‌اش رفت؛ در آغوشش گرفت؛ نوازشش کرد؛ ستون حنّانه آرام شد. 👣 پیامبر به منبر جدید برگشت. 🌹 رو به مردم فرمود: 🔅حتی این چوب خشک هم دلش برای من پر می‌کشد؛ 🔅حتی این ستون هم از دوری پیامبرش غصه‌دار می‌شود؛ 🔅ولی انگار برای بعضی از شما، دوری و نزدیكی من فرقی ندارد! 🔅اگر این ستون را در آغوش نمی‌گرفتم، تا قیام قیامت ناله می‌كرد! 📚 بحارالأنوار ج‏ ۱۷، ص ۳۲۶ 📚 تفسیرالعسکری (علیه السلام) ص ۱۸۸. 💓 دلتنگِ شدن از نشانه‌های ایمان است... 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 پیامبر (ص) و نقش پر رنگ جوانان 🔆 ۱ - جوانی به نام در یکی از جنگها اسیر شد و دست به دست گشت تا به (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و در محضر او برده ای بود. او پدری ثروتمند داشت که برای خریدن پسرش نزد پیامبر آمد و گفت: او را به من بده و فدیه اش را بگیر. 🌹 پیامبر فرمود: اختیار با خود اوست اگر خواست بر گردد، من بدون فدیه و رایگان او را به شما بر می گردانم. 👤 زید حاضر شد و سخنان پدر را شنید و گفت: من بر نمی گردم. 🕋 پیامبر که عشق و وفاداری زید را نسبت به اسلام و خودش مشاهده کرد، در کنار کعبه به مردم فرمود: من او را پسر خوانده خود قرار دادم و دختر عمه خود را که زنی آزاد بود به عقد او که برده بود در آورد. در این حرکت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو عادت جاهلی را شکست، یکی اجازه داد برده، فرزندش باشد. دوم اجازه داد زن آزاد، آن هم دختر عمه پیامبر، همسر یک برده شود. (۱) 🔆 ۲- پیامبر در آستانه رحلت، جوانی به نام را فرمانده لشکر کرد و تمام بزرگسالان را مأمور کرد تا از این جوان ۱۸ ساله اطاعت کنند و فرمود: خدا لعنت کند کسی که از لشکر اسامه سرباز زند. 🔆 ۳- پیامبر پیش از هجرت به مدینه، جوانی به نام را مسئول تبلیغ اسلام در مدینه کرد. او جوانی بسیار زیبا از خانواده ای بسیار مرفه بود که در مکه دور از چشم بستگان به حضرت ایمان آورد. والدین تمام امکانات حتی لباس او را گرفتند. او پلاسی به دور خود گرفت و محضر پیامبر اکرم آمد و وفاداری خود را به اثبات رساند و در جنگ احد جزء یاران حضرت شهید شد. 🔆 ۴- (علیه السلام) که به هنگام (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به مدینه، ۲۳ سال بیشتر نداشت بسیار مورد احترام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. 🔆 ۵- - برادر حضرت علی (علیه السلام) - جوانی بود که بنیان گذار اسلام در آفریقا شد. 📚 پی نوشت: ۱. گرچه این ازدواج خیلی ادامه پیدا نکرد و کار به طلاق کشیده شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این همسر طلاق گرفته شده را به عقد خود درآورد تا در این عمل دو ضربه ای که به دختر همه خورده بود: (یکی همسر برده شدن و یکی آنکه آن برده هم او را نگه نداشت،) جبران کند، به علاوه به مردم بگوید (بر خلاف آداب جاهلیت) گرفتن همسر پسر خوانده مثل گرفتن همسر پسر ممنوع نیست. 📗 سیره پیامبر اکرم (ص)، حاج شیخ محسن قرائتی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹تمام ايمان ⚜️ ابن مسعود مى گويد: ⚔️ چون على(ع) به نبرد با پرداخت، پيامبر اسلام(ص) فرمود: 🔅«برزالايمان كله الى الشرك كله»: 🔅تمامى ايمان در برابر تمامى شرك ايستاده است. 🗡️ چون على (ع) عمرو بن عبدود را به قتل رسانيد، (ص) فرمود: 🔅«اى على! تو را بشارت باد كه اگر عمل امروز تو با عمل امت من سنجيده شود، همانا عمل تو از اعمال آن ها برتر خواهد بود. (۱) زيرا خانه اى از مشركان نيست مگر اين كه به سبب كشته شدن عمرو بن عبدود احساس ذلت مى كنند و منزلى از مسلمانان يافت نمى شود مگر اين كه بدين سبب احساس عزت مى كنند». (۲) 👤 عمربن خطاب مى گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود: 🔅«اگر آسمان هاى هفتگانه و زمين هاى هفتگانه را در كفه اى از ترازو بگذارند و ايمان على (ع) را در كفه ديگر ترازو قرار دهند، ايمان على (ع) سنگين تر خواهد بود». (۳) 📚 پی نوشت ها: ۱. قطره اى از اقيانوس، سيد مهدى شمس الدين، ص ۹۶. ۲. بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۲۱۶. ۳. المناقب، خوارزمى، ص ۱۳۱. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 جبرئيل، خادم فاطمه (س) 📚 شده كه (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: ⚜️ بر جبرئيل تفاخر كرد و گفت: 🔅من از تو بهترم! ⚜️ گفت: از چه جهت تو از من بهترى؟ ⚜️ جواب داد: براى اين كه فرشتگان حامل عرش زير نظر من هستند و صاحب صورم و مقرب ترين فرشته خدايم! ⚜️ جبرئيل گفت: من از تو بهترم، زيرا من امين وحى خدا به سوى انبياء مى باشم و هر امتى را كه خداوند هلاك كرده، به دست من بوده است. ✨✨ خطاب آمد: ساكت باشيد! كه به عزت و جلال خودم، افرادى را خلق كرده ام كه از شما بهترند. 🌠 سپس حجابهاى قدرت برداشته شد، ديدند كه بر ساق عرش نوشته شده: 🔅«لا اله الا الله، محمد رسول الله، على و فاطمة و الحسن والحسين خير خلق الله»؛ 🔅«اين پنج نور مقدس، بهترين خلق خدايند». ⚜️ جبرئيل عرض كرد: خدايا، از تو مسئلت دارم كه مرا خدمتگزار اين انوار مقدسه قرار دهى. ✨✨ خواسته اش پذيرفته شد و او جزء اهل بيت و خادم ما گرديد. 🍎 جبرئيل هيچ وقت در خدمتگزارى اهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام) كوتاهى نكرد. گاهى از بهشت مائده آورد و گاه ناقه آورد و به اميرالمؤمنين (عليه السلام) نسيه فروخت، گاهى به صورت دحيه كلبى سيب و به و انار براى حسنين (عليه السلام) آورد و گاه لباسهاى بهشتى، گاهى براى فاطمه زهرا (سلام الله عليها) لباس آورد تا آن حضرت بپوشد و در عروسى يكى از همسايگان شركت كند و در بعضى جنگها به يارى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و على مرتضى (عليه السلام) آمد. در جنگ احد براى اميرمؤمنان على (عليه السلام) ذوالفقار آورد و گفت: 🔅«لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا على». 📚 و بنا به روايتى به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) عرضه داشت: 🔅ناد عليا مظهر العجائب 🔅تجده عونا لك فى النوائب 🔅كل هم و غم سينجلى 🔅بولايتك يا على، يا على! 🌴 گاه به كمك (سلام الله عليها) مى آمد و آسياب را مى گرداند و گاهى گهواره (عليه السلام) را به حركت مى آورد؛ چنان كه در روايت ام ايمن آمده است: 🦋 روزى جبرئيل نازل شد، ديد فاطمه زهرا (سلام الله عليها) خوابيده و امام حسين (عليه السلام) در گهواره گريه مى كند، شروع كرد گهواره را جنباندن و ذكر خواب خواندن و تسلى دادن تا فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از خواب بيدار شد. فاطمه (سلام الله عليها) صداى جبرئيل را شنيد، ولى او را نديد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به آن حضرت فرمودند: 🔅«او جبرئيل امين بود». (۱) 📚 پی نوشت: ۱ هفتاد و دو داستان از شفاعت امام حسين (عليه السلام)، ص ۴۰. ✍🏻 ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)، عباس عزيزى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 لباس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هنگام 🕋 در روايات از لباس مخصوصي براي حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به هنگام ظهور ياد شده است؛ گاهي از پيراهن (صلي الله عليه و آله و سلم) سخن گفته شده و گاه از پيراهن يوسف (عليه السلام) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است. ⚜️ يعقوب پسر شعيب مي گويد: (عليه السلام) فرمود: 🔅«آيا نمي خواهي پيراهني را که به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» ✋🏻 عرض کردم: البته مايلم آن را ببينم. 👕 حضرت، صندوقچه اي را خواست و آن را گشود و از آن پيراهن کرباسي بيرون آورد و آن را باز کرد و در گوشه ي استين چپ آن لکه خوني بود. 🌹 امام (عليه السلام) فرمود: 🔅«اين پيراهن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است و در روزي که چهار دندان پيشين حضرت را (در جنگ احد) شکستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در حالي که اين پيراهن را بر تن دارد، قيام مي کند. من آن خون را بوسيدم و بر ديده ي خود نهادم، آن گاه حضرت لباس را پيچيده و برداشت». (١) 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⚜️ مفضل بن عمر مي گويد: 🌹امام صادق (عليه السلام) فرمود: 🔅«مي داني پيراهن يوسف چه بود؟» ✋🏻 گفتم: خير! 🌹 فرمود: «چون براي (عليه السلام) آتش افروختند، براي او پيراهني آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسيب نرساند و چون وفات او فرا رسيد، آن را در جلد دعايي نهاد و به بازوي فرزندش اسحاق آويخت. او نيز آن را به يعقوب داد. آن گاه که متولد شد، يعقوب آن را در بازوي يوسف قرار داد. بر يوسف نيز حوادثي گذشت تا اين که عزيز مصر شد. چون يوسف آن را در آن جا از جلد بيرون آورد، يعقوب (عليه السلام) بوي آن را شنيد و اين سخن خداوند در قرآن است که در حکايت يوسف از قول يعقوب مي فرمايد: 🔅«و من بوي يوسف را استشمام مي کنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهيد» (٢) و آن همان پيراهني است که از بهشت فرود آمده است». آن همان پيراهني است که از بهشت فرود آمده است ». ✋🏻عرض کردم: قربانت گردم؛ آن پيراهن به دست چه کسي رسيده است؟ 🌹فرمود: « به دست اهل آن است؛ پيراهن همراه قائم ماست؛ آن گاه که ظهور کند ». 🌹سپس فرمود: « هر پيامبري که دانش يا چيز ديگري را به ارث برده است، همه آنها به محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيده است ». (٣) 📚 پی نوشت ها؛ ۱. نعماني، غيبه، ص ۲۴۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۲؛ حليه الابرار، ج ۲، ص ۵۷۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵. ۲- سوره مبارکه يوسف، آيه ۹۴. ۳- کافي، ج ۱، ص ۲۳۲؛ کمال الدين، ج ۲، ص ۶۷۴، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۷. 🖋️ نويسنده: نجم الدين طبسي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq