#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسین سلاماللهعلیه
سر نخواهم کرد خم پیش کسی الا حسین
قلب من خورده به نام نامی مولا حسین
در رهش امروز هر کس یک قدم برداشته
خوب می داند تلافی می کند فردا حسین
آه از آن روزی که خلوت می شود دور مزار
بعد می بینی که مانده پیش تو ؟ تنها حسین
بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم
از همه عالم کفایت می کند ما را حسین
شک ندارم نوکران را از صف یوم الحساب
می کشد بیرون ملک، می گوید: این ها با حسین
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست
لحظه ای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین
کوله باری از گناه آورده ام، چون گفته اند
با دو قطره اشک، پاکش می کند یکجا حسین
رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست
کَلْمَةُ الحسنی حسین و عُروهُ الوثقی حسین
بس که بخشیده ست می ترسم میان قتلگاه
شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین
مادرم می گفت اگر شوق حرم داری بگو
بعد تسبیحات بی بی حضرت زهرا، حسین
هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه
خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین!
#سعید_پاشازاده
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
به داد نوکر عاصی فقط رسیده حسین
مرا همین که خریده حسن، خریده حسین
کمال بندگی ام انقطاع از دنیاست
دل مرا ز همه جز حسن بریده حسین
حسن کریم، حسن سفره دار، حسن آقا
بدون اذن حسن سفره ای نچیده حسین
ازل حسین و ابد هم حسین و فی مابین
شده گدای حسن هر چه آفریده حسین
حسن امامِ حسین و حسین امامِ حسن
حسن مراد حسین و حسن مرید حسین
به یا حمید و به یا عالی و به یا فاطر
حسن گرفته گناه مرا ندیده حسین
دو گوش تا نجف آورده ام به عشق علی
یکی شنیده حسن، آن یکی شنیده حسین
طرف حساب خدا در صف جزا حسن است
اگر چه هست به جا وعده و وعید حسین
هنوز عطر حسن می رسد ز کرببلا
ز بس که از لب قاسم عسل چشیده حسین
حرم نخواست حسن، پس حرم نخواه از او
حرم بخواه از ارباب سر بریده حسین
زنی پی سر تو روی نیزه می گردد
زنی شبیه به زهرای قد خمیده حسین
بگو که خواهرت آرام تر به سر بزند
بگو کسی به دهانت نمی دویده حسین
بگو که خنجر خود را کسی در این گودال
به روی بوسه زینب نمی کشیده حسین
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#محرم
#صفر
بر تو آن هایی که ابراز ارادت می کنند
خویش را با این ارادت با سعادت می کنند
کارشان در این دو ماهه گریه بین روضه هاست
با لباس مشکی ات کسب شرافت می کنند
بر عبادت هایشان مهر قبولی می زنند
در نماز خود فقط سجده به تربت می کنند
گرچه در دنیا غم بسیار بر خود می خرند
روز محشر که بیاید عزم جنت می کنند
آبرویی را که دارم از تو دارم یا حسین
خلق از عشق شما بر من محبت می کنند
با وضو در خانه ای که روضه باشد می رویم
روضه هایت خانه ها را با قداست می کنند
یادمان باشد که از لطف حسین آقا شدیم
ما که چیزی نیستیم آنها عنایت می کنند
گر نریزیم اشک در غم های تو پیش خدا
روز محشر چشم ها از ما شکایت می کنند
پیر ما می گفت اسلام از محرم زنده ماند
اشک ها از دین پیغمبر حراست می کنند
مانده ام در این روایت که پیمبر گفته است
دوستداران تو در محشر شفاعت می کنند
ما اگر جامه ز تن کندیم مجنونیم و بس
این کبودی ها محبت را روایت می کنند
عده ای بی فکر در فکر و خیالی باطل اند
دائما از ما به کذب و طعنه صحبت می کنند
هرکجا سید علی هل من معینش شد بلند
سینه زن های حسین فورا اجابت می کنند
زندگی ساده و بی زرق و برقی بایدش
آن کسی را که اطاعت از ولایت می کند
حرف وقتی بی عمل باشد ندارد فایده
سربلندی می کند هر کس اطاعت می کند
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#اسارت
باور نمی کردم گذرها را ببندند
من را که می بینند درها را ببندند
خورشید بودم زیر نور ماه رفتم
جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم
در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم
این چند شب یک خواب راحت هم نکردم
من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت
این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت
امروز جان دادم اگر، جانت سلامت
دندان من افتاد، دندانت سلامت
حالا که می آیی کفن بردار حتما
ای یوسف من پیرهن بردار حتما
حالا که می آیی ستاره کم بیاور
با دخترانت گوشواره کم بیاور
حیرانم اما هیچکس حیران من نیست
باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست
اینجا برای خیزران لب را نیاری
آقا خدا ناکرده زینب را نیاری
اصلا ببین گل ها توان خار دارند؟
پرده نشینان طاقت بازار دارند؟
من راضی ام انگشتر من را بگیرند
وقت کنیزی دختر من را بگیرند
اینجا برای نعل پا دارند آنقدر
کنج تنور خانه جا دارند آنقدر
مهر و وفا که نه جفا دارند، اما
اینجا کفن نه بوریا دارند اما
باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد
حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
بعد از لبت فرات به دردم نمی خورد
اصلاً نه، کائنات به دردم نمی خورد
با من مگو از آب که با یاد تشنگیت
این مایه ی حیات به دردم نمی خورد
دریا پس از حکایت در هم شکستن ات
ای کشتی نجات به دردم نمی خورد
دنیا اگر چه مثل گلستان، برای من
مِنهای کربلات به دردم نمی خورد
وقتی نماز من به تو وصلم نمی کند
قد قامت الصّلاه به دردم نمی خورد
چشمم به غیر گریه برای تو یا حسین
در اغلب جهات به دردم نمی خورد
گاهی به سمت روضه و گاهی سوی گناه
این پای بی ثبات به دردم نمی خورد
وقتی حواله ام ندهد ثامن الحجج
رفتن پی برات به دردم نمی خورد
#محمد_قاسمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#محرم
هزار و سیصد و هشتاد و چند سال تمام
برای ماتم تو گریه کرده ایم مدام
هـزار و سیصد و هشتاد سال سینه زنی
هزار و سیصد و هشتاد سال ناآرام
هـزار و سیصد و هشتاد سال می گذرد
کسی ندیده به حزن و عزای تو اتمام
هـزار سال ندیده و هرگز کسی نمی بیند
غمی فراتر از این ماتم تو در اسلام
هنوز هم که هنوز است ما عزاداریم
و هست پرچم سرخ تو بر سر هر بام
که گفته است حسینیه ها شود تعطیل؟
که گفته روضه و غم را دگر کنیم تمام
تمام دلخوشی ما همین محرم توست
بدون بزم عزا خوب نیست این ایام
به شرط این که بهانه به مغرضان ندهیم
به وقت روضه و گریه و دم اطعام
به لظف مادر سادات گریه خواهیم کرد
دوباره یاد غریبی اهل بیت امام
به یاد غربت جسمی که بود روی زمین
رسید خواهر مظلومه اش در آن هنگام
و داد زد که مگر یک نفر مسلمان نیست
میان این همه بی غیرت نمک به حرام
جواب دختر خیرالنساء که هلهله نیست
حیا کنید نگویید این همه دشنام
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#نجف
من نیستم از باده ی این بادیه خشنود
کو آتش جامی که که کند درد مرا دود
از شیخ بپرهیز که یک عمر عمل کرد
برعکس همان چیز که خود یکسره فرمود
دلخسته ام از خرقه ی موسایی فرعون
دلخسته ام از ژست خلیلانه ی نمرود
دلخسته ام از شهر ریا، شهر تظاهر
ای شهر پر از رنگ و پر از حاشیه بدرود
باید بروم شهر نجف جای من آنجاست
ما را ببر ای عشق به سرمنزل مقصود
ای کاش به گیسوی ضریحش بزنم چنگ
تا چند بسوزیم و بسازیم چنان عود
گویند علی می زده صد وصله به کفشش
ای کاش دل خسته ی من کفش علی بود
گفتند علی کیست؟ همان کعبه ی سیار
گفتند علی کیست؟ همان قبله ی موجود
آن کوه تر از کوه تر از کوه تر از کوه
آن رودتر از رودتر از رودتر از رود
آن مرد که مبهوت جمالش شده یوسف
آن مرد که مبهوت صدایش شده داوود
یک دانه ی انگور ضریحش به لبم خورد
دیگر پس از آن این لب وامانده نیاسود
هرچند که نوشیدم از این جام کمی دیر
با هیچ شرابی نشدم مست چنین زود
قرآن و نماز و حرم و روزه و حج هم
جز عشق علی هیچ به عشاق نیفزود
پس ای ترک کعبه بگو کیست، بگو کیست
در خانه ی معبود به جز حضرت معبود؟!
از باده ی باد است لبش تر لب دریا
هو می کشد از عشق علی مست و کف آلود
ما نیز ببینیم همه روی علی را
بر کعبه اگر تکیه زند حضرت موعود
#محسن_کاویانی
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_رباب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
بس کن رباب نیمهای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمهای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده
با دستهای بسته مزن چنگ بر رُخَت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رُخَت
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
سهمت دوباره خندۀ انظار میشود
ترسم که نیزه دار کمی جابهجا شود
از روی نیزه رأس عزیزت رها شود
یک شب ندیدهایم که بی غم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت ناامید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمیکند
مادر نگفته است و زبان وا نمیکند
بس کن رباب زخم گلو را نشان مده
قنداقه نیست، دست خودت را تکان مده
دیگر ز یادت این غم سنگین نمیرود
آب خوش از گلوی تو پائین نمیرود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمیشود
این گریهها برای تو اصغر نمیشود
#حسن_لطفی
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت
نیمه جان هستی و من چون جان گرفتم در برت
همچو گیسویت مرا این سو و آن سو میکشی
می کُشی آخر مرا با خنده های آخرت
بین میدان و حرم کردی تو سرگردان مرا
من نمی دانم چه گویم در جواب مادرت
عذر خواهی می کنم من گر نمی بوسم تو را
ای به قربان سرت، ترسم جدا گردد سرت
می کنم دفنت اگر پشت حرم، از من مرنج
تاب زیر سم مرکب را ندارد پیکرت
#سید_محسن_حسینی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
حال ما خوب است وقتى چشم ما بر این در است
بى کریمان بدتر است و با کریمان بهتر است
بر نمیگردد دگر این شب نشینیهاى ما
قبر ما در پیش رو و عمر ما پشت سر است
سوختن مزد من است از عشق مزدم را بده
قیمت خاکستر پروانه ها عین زر است
هرکه کوچک شد به پاى تو بزرگش میکنند
خادم پایین مجلس از همه بالاتر است
زیر پاى این و آن هر وقت میافتم خوشم
سنگ فرش این حرم بودن به از انگشتر است
اجرت چشم مرا این گریه ام پرداخت کرد
آب کوزه دستمزد زحمت کوزه گر است
خاک باقیمانده پروانه را مهرش کنید
بهترین خاکها در دین من خاکستر است
اینکه من کارم شده گریه نبوده کار من
کار کار بچه هاى دختر پیغمبر است
حرف با ارباب دارم با رقیه میزنم
چون شنیدم بیشتر بابا به حرف دختر است
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
روح مسیح در نفس جانفزای توست
خورشید انبیا سر از تن جدای توست
جان نبی تویی که «أنا مِن حسین» گفت
خون خدا تویی که خدا خونبهای توست
هر قطره اشکِ ریخته، یک بحر رحمت است
هر سینهای که سوخته، یک کربلای توست
از بس که تیر و نیزه فرو رفته بر تنت
پنداشتم که پیکر تو نینوای توست
قرآن روی سینۀ پیغمبر خدا!
باور کنم که دامن گودال، جای توست؟
رود فرات تو، نمی از اشکهای ماست
لبخند سرخ فتح خدا زخمهای توست
پیغمبری نیامده بعد از نبی، ولی
وحی دوباره در نفس دلربای توست
هر جا که انبیا همه با هم نشستهاند
دیدم خدا مؤسس بزم عزای توست
زینب به محمل ار شکند سر، عجیب نیست
دشمن به پای نیزه اسیر صدای توست
«میثم» چگونه شرح غمت را دهد حسین!
جایی که خالق تو مصیبت سرای توست
#غلامرضا_سازگار
@poem_ahl
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#شام
سوگند به ربنای زینب
من سجده کنم به پای زینب
زینب علیِ پس حجاب است
او امِّ ترابِ بوتراب است
او صاحب معجزات تام است
شمشیر برنده اش کلام است
هشتاد و چهار اسیر هر شب
بودند دخیل صبر زینب
هم معنی پنج اصل دین است
هم بر دل پنج تن نگین است
یک ممتحنه مثال زهراست
در قامت او جلال زهراست
معنای صراط مستقیم است
شاگرد خطابه اش کلیم است
هر چند غم است روزگارش
یک ذره نشد کم از وقارش
گیرم برسد هزار لشگر
هیچ است به پیش دخت حیدر
بانوی دو عالم است زینب
نام دگرش غم است زینب
او دیده هر انچه کس ندیده
از کوچه به کربلا رسیده
ای کاش اگر سوار می رفت
با محمل پرده دار می رفت
ای کاش اگر به شام می رفت
با عزت و احترام می رفت
در غصه و غم نشست زینب
در کوچه سرش شکست زینب
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#کوفه
ای کاش نامه ام را از یار می نوشتم
در لحظه فراق از دیدار می نوشتم
حالا که با رقیه در راه این دیاری
ای کاش از خرابه از خار می نوشتم
رونق گرفته کار نیزه فروش کوفه
باید برایت از این بازار می نوشتم
افتاده پیکر من بر زیر پای طفلان
می شد، برایت از این آزار می نوشتم
آتش درست کردند روی سرت بریزند
ای کاش از در و از دیوار می نوشتم
کوفه مرا به یاد شهر مدینه انداخت
جای قناره باید مسمار می نوشتم
#یاسین_قاسمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#خرابه_شام
#کربلا
#شب_جمعه
سلام می دهم از راه دور در شب جمعه
سلام بر حرم تو، سلام بر شب جمعه
به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا
سلام می دهمت با دو چشم تر، شب جمعه
فقط نیامده بانوی بی نشان به زیارت
رسیده است پدر در بر پسر، شب جمعه
نشسته زینب کبری کنار حضرت زهرا
حسن نشسته کنار پیامبر، شب جمعه
چه قدر فطرس پر سوخته ست گرد ضریحت
کنار این همه مرغ شکسته پر، شب جمعه
هنوز خاطره ی اوّلین زیارت خود را
مُرور می کنم ای مهربان به هر شب جمعه
فقط دعای فرج، تحت قُبّه ی تو بخوانم
دوباره زائر قبرت شوم اگر شب جمعه
چه عطر سیب لطیفی گرفته است فضا را
پُراز شمیم تو گشته ست هر سحر، شب جمعه
به حق لحظه ی بر نیزه رفتن سر طفلت
مرا به کرببلا باز هم ببَر، شب جمعه
چه صحنه های عجیبی عبور کرد ز چشمم
پدر، خرابه، سه ساله، کنار سر، شب جمعه
#محمد_قاسمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#خرابه_شام
ماه شب های همه، خورشید ناپیدا حسین
هر کسی تنهاست ذکرش می شود تنها حسین
دستگیری می کند از عاشق بی دست و پا
می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین
بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی
از همه دل کنده ام در این جهان إلّا حسین
کار من گریه است از بدو تولد تا ابد
خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا، حسین
بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت
بار آفت خورده ات را می خرد یکجا حسین
سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم
چون که می دانم در آن ها هست استثنا حسین
چون که محتاج خدا بودم میان روضه ها
وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین
هم امامت، هم قیامت، هم شفاعت می کند
روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین
کاف، ها، یا، عین، صادِ سوره ی مریم جدا
سوره والفجر، روی نیزه شد معنا حسین
من فدای دختری که در خرابه بود و گفت:
با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین
خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو
که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا، حسین ؟!
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#دو_بیتی
یارب، به حرم دور ز دیرم فرما
کن خویش به خویش و غیر غیرم فرما
این بنده نکرده کار خیری عمری
از لطف، تو عاقبت به خیرم فرما
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
اومــدم آشتی کنــم وقــتــشه حـالا - آخدا
روت و برنگردون از من، جون مولا آخدا
من میخوام ساده و بی پرده باهات حرف بزنم
مِثِه اون چوپون که بود دورۀ موسی آخدا
هر چی بنده بد باشه، تو زود ازش راضی میشی
نمی خوای میــون مردم بشِه رسوا آخدا
من که روشو ندارم، اِسمتـو برلب بیارم
امّا تو گــفـتــی بیــا بگو خــدایــا، آخــدا
بَدَم و، یه عُمریه برای این که خوب بشم
می کنم هِی با خودم امروز و فردا آخدا
کی میتـونه به تو نارو بزنه، رسـوا نـشـه
خــال تو بــالاتَــره از همــه خــالا آخـدا
من میخوام غیر خودت به هیچ کسی رو نندازم
دَستــامُو دراز کنــم پیش تو تنهــا آخــدا
تو که بهتر از همه میدونی من چی کاره
جــونِ مولا - نزنی پَــردَه مو بــالا آخدا
تو که بیشتر از خودم تُو مردم آبروم دادی
می دونــم- نمی کنی مشت منــو وا آخدا
بــاورم نمی شه فردا تو منو بســوزونی
دشمــن مــولا بــایستــه به تمــاشــا آخدا
هرچی من بد می کنم بازم تو خوبی میکنی
نه با من با هر بَدی خوب میکنی تا آخدا
بَدی مو قبول دارم تو خوبی کن به روم نیار
چون کـوتاهه پیش تو دیــوار حاشا آخدا
به گُل روی علی و بچّه هاش خوارم نکن
بی- اونا چی کــار کنـم روز مبــادا آخدا
بَسکه بد سر زده از من دیگه سَرخورده دلم
به ســرم هرچــی بیاد حَــقَّـمه امّا - آخدا
دیده رو، ندیده گیر، منو به اربابم ببخش
مَــردِ مَردا - پسر بی بــی و مــولا آخدا
همونی که همۀ بی گـونه ها دیـوونه شن
که نــداشت یه ذَرّه از دُشمنا پَــروا آخـدا
اونی که به زیر بار زور نرفت و کشته شد
با لـب تــشنــه کنــار دو تــا دریــا آخــدا
دست آخر اومدن خیـمه هاشم آتیش زدند
بچّه هــاشم فراری همه به صحــرا آخـدا
تو اگه بخوای بشه"انسونی"ام آدم می شه
لُری می گم، لُری می گم،منو بـپّا ؛ آخدا
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#دو_بیتی
یا رب به وفا دل غم اندوزم ده
چون شمع زبان آتش افروزم ده
هر چیز که خواهی بستانی بستان
سوگند به سوز اهل دل، سوزم ده
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#دو_بیتی
از دور به من گوشه چشمی بفکن
نزدیک به خویش ساز و کن دور ز من
گفتنی به دل شکسته جا میگیرم
گر من دل بشکسته ندارم، بشکن
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
ای اشک سینه سوز اثری داشتی چه شد؟
ای آه آتشین شرری داشتی چه شد؟
«پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل
یا مرتضی علی پسری داشتی چه شد؟»
پر زد سپس به وادی بطحی و داد زد
ام البنین تو تاج سری داشتی چه شد؟
کس نیست پرسشی کند از شاه کربلا
ای آفتاب دین قمری داشتی چه شد؟
ای نور عین فاطمه با قد خم چرا
چون سرو راستین کمری داشتی چه شد؟
آه از دمی که زخم زبان زد ستمگری
ای شاه باز، بال و پری داشتی چه شد؟
#ولی_الله_کلامی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
زینب به زمین دید، چو صد پاره تنی چند
پژمرده ز کین دید، گل یاسمنی چند
تنها به زمین دید، فتاده همه بی سر
بر نوک سنان، رفته سر بی بدنی چند
یک جا به سنان رفته، سر بی تن چندی
یک جا به زمین خفته، تن بی کفنی چند
از یک طرف افتاده ز پا با تن صد چاک
شمشادِ قد و ماهِ رخِ سیم تنی چند
یک سو ز جفا کاری گرگان جفاکار
غلتیده به خون، یوسف گل پیرهنی چند
از تیشه ی ظلم سپه کوفی و شامی
افتاده ز پا، شاخ گل نسترنی چند
از ضربت شمشیر و سنان سپه کفر
افتاده به میدان بلا، صف شکنی چند
رنگین شده از خون، بدن لاله عذاران
چون گوهر غلتان، شده دُرّ عدنی چند
افتاده ز کین دید، سلیمان زمان را
غلتیده به خون، از ستم اهرمنی چند
رو کرد سوی جسم برادر به فغان گفت :
بنْگر ز وفا، جانب یک مشت زنی چند
ای جان برادر! ندهد خصم امانم
تا با تن صد چاک تو، گویم سخنی چند
از پای جهان، بند ستم، گر تو گشودی
اکنون، بنِگر بسته ی بند و رسنی چند
«ترکی» ز بصر، فاطمه ریزد دُر خونین
خوانند گر این مرثیه، در انجمنی چند
#ترکی_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
پیمان وفا با نگه مست تو بستیم
بستیم در میکده پیمانه شکستیم
یک دم نسپردیم ره عقل و خرد را
دیوانه تو مست تو از روز الستیم
ناز تو خریدیم به محراب عبادت
قامت چو به قد قامت زیبای تو بستیم
شب بود و من و دل به هوای سر زلفت
دیوانه صفت سلسله ها را بگسستیم
رفتیم به سر منزل عشاق بلا کش
در حلقه سودا زدگان تو نشستیم
وقت است کنی جلوه به خلوتگه عشاق
هرچند که خواریم گل روی تو خستیم
#حاج_مرزوق_عرب
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#دیر_راهب
#اسارت
خون شد دلم ز حسرت خونین دلان چند
دارم نهان باین دل پرخون فغان چند
آه از دمیکه آل علی را اسیروار
بردند سوی شام بخواری خسان چند
برناقه هراسیر گشودی چو دیده را
دیدی سران چند بنوک سنان چند
افتادشان گذار به دیریکه اندر آن
بودند ز اهل ملت عیسی کسان چند
آن دم به پیر سپردند ظالمان
آن شب سر امام امم با سران چند
راهب سر امام به یک خانه ای گذاشت
آمد برون ز خانه و بعد از زمان چند
زآن خانه آه و ناله و شور و فغان شنید
چون بنگریست دید که آنجا زنان چند
افغان کنان و موی پریشان نشسته اند
یکجا بناله همنفس و همزبان چند
یک زن از آن میانه کشیدی بحال زار
از دل فغان چند ز سوز نهان چند
گفتی بناله ای شه خوبان بگو که من
این بد که با تو کرد بگفتا بدان چند
گفتا ز حالت حرمت ده خبر به من
گفتا مپرس حالت بیخانمان چند
گفتا چه کرد خواهر تو زینب فگار
گفتا که پیر گشت ز داغ جوان چند
راهب ز هوش رفت و به هوش آمد و ندید
دیگر اثر به خانه از آن نوحه خوان چند
آمد به پیش آن سر و با آه وناله گفت
کای بر در تو خیل ملک خادمان چند
هستی اگر نه عیسی مریم بگو که ای
من دیده ام ز معجزه ات فضل و شأن چند
کاندر صحف به شأن مسیحا ندیده ام
بر گو که بوده اند همان بانوان چند
بگشود لب چو غنچه سر شاه تشنه لب
کرد از برای راهب ترسا بیان چند
گفتا که سبط احمد مرسل منم حسین
باشد مرا ز دست ستم داستان چند
در راه دوست تشنه لب از راه دشمنی
کشتند دوستان مرا دشمنان چند
در پای دین نموده ام این راه طی ز سر
بودم همیشه پیشرو کاروان چند
اینجا پی زیارت من امشب آمدند
با مادرم ز خلد برین حوریان چند
امشب برون ز دیر تو منزل گرفته اند
فرزند ناتوان من و ناتوان چند
چون راهب این شنید و مسلمان شد از یقین
آورد پیش زین العباد ارمغان چند
دیوانه وار روی به ویرانه ها نهاد
در ناله گشت همنفس وحشیان چند
#فدایی_مازندرانی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#دیر_راهب
بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کُن از چهرهات شبِ ما را
“من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند”
که بی حرم چه کُنَم غصههای فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
به موجِ سینه زنانت قسم به نامِ توام
که بُرده گریهیِ ما آبرویِ دریا را
گدایِ هر شبم و کاسه گردم و ندهم
به یک نگاهِ کریمانهات دو دنیا را
مرا بِبَر بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را
مرا بِبَر که ببینم به نیزه سرها را
خدا کند که بیایی شبی به روضهیِ ما
شنیدهام که به سَر سَرزَدی کلیسا را
خوشا به پنجهی راهب که شانهات میزد
به آنکه بُرد دلِ راهبانِ ترسا را
به پیرمردِ غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
خوشا به بزم عزاخانهاش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضههایِ زهرا را
چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من
چرا نشاند به خون این دو چشمِ زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت؟
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را؟
به رویِ نیزه سَرَت بود و خیمهها میسوخت
رسید شعله و زلفِ تو در هوا میسوخت
#حسن_لطفی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#مناجات_با_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل دربهدری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
در غیبت شه روی به شهزاده می آرند
صد شکر که در خانهی آقا، پسری هست
هر جا قد و بالای رشیدی ست، یقیناً
دنبال سرش نیمنگاه پدری هست
یا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم، خانهات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی
تا خانهی آباد شما بنده پذیر است
ویرانه ترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
با عشق تو باید پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است، صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشتنمایی که تو داری
باید که برای تو کرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
از سفرهی پر جود و سخایی که تو داری
تو آن قدر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
فردای قیامت به خدا خوب ترینند
در بین شهیدان، شهدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سر کویت
ای آب حیاتم، نمی از آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
مانند حسن جود بود عادت و خویت
عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت
پایین قدمهای حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
اینقدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت
حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl