#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
دست نوازشش دگر از کار مانده است
بر بازویش مدال غم یار مانده است
با اینکه نا ندارد و قامت کمان شده
چون کوه پشت حیدر کرار مانده است
هر شب برای غربت و مظلومی علی
تا صبح گریه کرده و بیدار ماندهاست
حالش وخیم تر شده از حرص و جوشها
غصه زیاد خورده که بیمار مانده است
زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد
در کار این مریضه پرستار مانده است
از نحوه قدم زدنش حدس میزنم
چشمان ضرب دیده او تار ماندهاست
کمتر شده تورم پلکش ولی هنوز
بر پیکرش جراحت بسیار مانده است
هر ثانیه تنفس او کند میشود
بد جور در میان در انگار مانده است
از پارگی پیرهنش چند رشته نخ
با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است
ای فضه لا اقل تو جواب مرا بده
این جای پای کیست به دیوار ماندهاست؟
#علی_صالحی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مناجات_با_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
تا که لبریز شد از عشق تو پیمانه دل
شده چون عرش خدا منزل ویرانه دل
باده عشق بود ورنه کجا تا به ابد
رسد امروز چنین نالهی مستانه دل
دل اگر هست دل زینب کبری باشد
آفرین باد بر این همت مردانه دل
ز آشنا تا که به گوش دلش آواز رسید
شد خموش از سخن مردم بیگانه دل
گفت ای همسفر از خواهر خود رنجیدی
تو چه دیدی ز من ای گوهر یکدانه دل
دست کوتاه بود تا که سر پاک تو را
از سر نیزه کشانم به سوی خانه دل
#عبدالحسین_رضایی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
بنا نبود کسی پیکر تو را ببرد
عبای کهنه ی پیغمبر تو را ببرد
بنا نبود کسی نیزه بی هوا بزند
بنا نبود که بال و پر تو را ببرد
بنا نبود که در روز آخر عمرت
اجل بیاید علی اکبر تو را ببرد
بنا نبود برای دو قطره آب فرات
سه شعبه حنجره ی اصغر تو را ببرد
بنا نبود اگر در غروب کشتندت
شبانه جانب کوفه سر تو را ببرد
تمام جسم تو گیرم مقطع الاعضا
بنا نبود که انگشتر تو را ببرد
ز روی نیزه صدا می زدی که ای خواهر
بنا نبود کسی معجر تو را ببرد
#مهدی_صفی_یاری
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
ما سائل غمیم بدنبال ماتمیم
در روز چند بار سر سفره غمیم
بالاى بام خانه تو را جار میزنیم
زهرا اگر قبول کند مثل پرچمیم
دم میدهیم و میت مان زنده میشود
حداقل در این دهه عیسى بن مریمیم
مابین گریه فاطمه سرمیزند به ما
فرقى نمیکند که زیادیم یا کمیم
ما را اگر غلام سیاه آفریده اند
خیلى شبیه رخت سیاه محرمیم
هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو
یعنى هنوز هم که هنوز است با همیم
امروز پاى روضهی تو گریه مى کنیم
فردا شریک حج رسول مکرمیم
هنگام گریه قطره به قطره تبرکیم
هنگام گریه آب فراتیم، زمزمیم
با تو در این زمین خدا آشنا شدیم
ممنون آن گناه نخستین آدمیم
ما را بخر، ضرر بده اصلا، چه میشود؟
خوبیم یا بدیم همینیم درهمیم
واى از کسى که پیر شد و کربلا نرفت
ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم
گریه بده وگرنه ازینجا نمیرویم
ما سائل غمیم بدنبال ماتمیم
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
دور تو میگردم آقا در مدار روضهات
عمر من طی شد میان روزگار روضهات
هر کسی هر جا دلش بند است، آنجا میرود
من فقط هستم دچار تو، دچار روضهات
هیچ کس باریدنم را جز برای تو ندید
ابرم اما، ابرِ باران بهار روضهات
بر لبم لبخند هست و در دلم بزم عزا
ظاهرا شاد از درونم غصه دار روضهات
من یقین دارم که در هیئت دَم شش گوشهام
یک زیارت آی، میچسبد کنار روضهات !!
اوج خوشحالی من آنجاست که در هیئتم
زندگی زیباست، زیر سایه سار روضهات
روزهایی که بدون روضههای تو گذشت
ثانیه در ثانیه بودم خمار روضهات
من رفیقم با رفیقت، دشمنم با دشمنت
پس بصیرت دارم از شعر و شعار روضهات
جنگ خواهم کرد با هر کس که بدخواه شماست
دستِ خالی نیستم با ذوالفقار روضهات
زیر چوب پرچمت میمیرم آقا عاقبت
میثم تمّار هستم پای دار روضهات
#رضا_قاسمی
@poem_ahl
#مناجات
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
بار ما را نخریدن به اصرار کشید
لطف او جنس مرا سوی خریدار کشید
جگرم آب شد و ریخت که خاموش شدیم
چقدر سوختنت از جگرم کار کشید
روی دیوار تو اعلامیه اش را بزند
آن که بین من و تو این همه دیوار کشید
وقت برگشت ز کوی تو دلم جا می ماند
چقدر این دلم از دست من آزار کشید
کاش میشد بنویسند به پرونده ی من
خجلتی را که زلیخا سر بازار کشید
مال جامانده همان شان حرم را دارد
دست آنکه ز کف پای کسی خار کشید
به خدا بیشتر از داشته ها می ارزد
احتیاجی که مرا تا دم دربار کشید
باید از خیر مداواش گذشت و جان داد
به طبیبی که خودش را سوی بیمار کشید
عالمی را ببرد زیر پر منت خویش
آن که یکبار فقط منت دلدار کشید
ما گنه کار ولی مال رضاییم هنوز
چون که بیش از دگران ناز گنه کار کشید
اشتباهات من افتاد همه گردن او
زحمت آبروی ریخته را یار کشید
تیر از هر طرفی خورد ولی آه نگفت
مرتضی هرچه کشید از نوک مسمار کشید
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
آمدم تا که از این وضع نجاتم بدهی
از عذابت برَهانی و براتم بدهی
تو غنی هستی و من از همه محتاج ترم
مستحق نیستم آیا که زکاتم بدهی ؟
کرم توست که آورده مرا تا اینجا
پس فقط دست خود توست ثباتم بدهی
دیدی این نفس چه بازیچه ی شیطانم کرد؟!
آمدم خاتمهای بر هَمَزاتم بدهی
خیلی از سختی جان کندن خود می ترسم
دارم امّید نجات از سَکَراتم بدهی
تو اگر اشک دهی گریه کنم نذر حسین
چه نیازی ست دگر آب حیاتم بدهی
قصه ی زندگی ام را برسان تا این که
مرگ را در سفری به عتباتم بدهی
#علی_صالحی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#گریز_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
در گنهکاری ز بس مشهور هستم
هر کجایی می روم مقهور هستم
طعنه ی مردم به من، دردی ندارد
درد من این است از تو دور هستم
بال پرواز مرا غفلت شکسته
در حصار جهل خود محصور هستم
غافل از سرمایه ی عمرم که طی شد
در سراشیبی تند گور هستم
معصیت های زیادم را ندیدم
بر عبادات کمم مغرور هستم
ذره ای سختی صدایم را درآورد
این همه نعمت، ولی من کور هستم
حق من عریانی و بی آبرویی است
با بزرگی خودت مستور هستم
سرپرستم باش در بازار دنیا
کودکی ناپخته و محجور هستم
سائلم، دور و بر باب الجوادم
در شعاع انتشار نور هستم
وقت جان کندن به دنبال رضایم
مثل سلمانی نیشابور هستم
خادم زوار اربابم حسینم
از تبار فُطرس و منصور هستم
دوست دارم روضه را، پس در قیامت
با غم ارباب خود محشور هستم
ساربان مزدش گرفت اما خدایا
شاکی از وجدان آن مزدور هستم
در نیامد خاتم از انگشت و می گفت:
حلقه ات تنگ است پس مجبور هستم …
#محمدجواد_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
خاکی اَم بس که زمین خوردم و غفلت کردم
آه دیگر به زمین خوردنم عادت کردم
چقدر توبه شکستم، چقدر برگشتم
چقدر پیش تو احساس خجالت کردم
جای تو دل به همه دادم و خارم کردند
رحم کن بر من ساده که حماقت کردم
دارد این عمر تلف می شود و می بینم
نه شدم عابد درگاه نه همت کردم
مزه ی نام حسین از دهنم دیگر رفت
بس که هی پشت سر خلق تو غیبت کردم
دست احسان تو را پس زدم و کج رفتم
جای تو با خود ابلیس رفاقت کردم
به امانت شرف و ثروت و جاهم دادی
من آلوده خیانت در امانت کردم
یاد بی کس شدنم، یاد تو افتادم من
سر این سفره فقط صحبت حاجت کردم
نظری کن که دگر سمت معاصی نروم
خسته ام بس که از این نفس شکایت کردم
نخورد مهر عذاب تو به پیشانی من
همه ی عمر فقط سجده به تربت کردم
لذت ماه مبارک سفر کرببلاست
میل شب های حرم میل زیارت کردم
تو خودت شاهد من باش که در هیئت ها
از تن بی سر ارباب روایت کردم
نیزه دار آمد و افتاد به جان بدنش
وای من کهنه حصیری شده دیگر کفنش
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
با این که هر دفعه تو می بینی گناهم را
اما نمی آری به رویم اشتباهم را
اینجا پر است از رو سفیدان تو یا الله
پس من کجا مخفی کنم روی سیاهم را؟
مردم سیاهی های رویم را نمی بینند
از دور می بینند تنها روی ماهم را
من بعد از این هم سر به راه تو نخواهم شد
پس تو عوض کن سمت راه خویش راهم را
محتاج جز تو بودن اصلا به صلاحم نیست
از هر کسی بهتر تو می دانی صلاحم را
دیدی اگر جایی به جز تو چشمم افتاده
قدرت بده تا این که بردارم نگاهم را
بر حب حیدر تکیه دادم که نمی افتم
می ترسم از این که بگیری تکیه گاهم را
بگذار گرم روضه ها باشد نفس هایم
خرج حسین بن علی کن سوز و آهم را
#آرش_براری
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
صفای اشک به دل های بی شرر ندهند
به شمع تا نکشد شعله، چشم تر ندهد
امیر قافله ی اشک چشم بیدار است
به دست هر صدفی رشته ی گهر ندهند
هوای چشم تو ای گل هنوز بارانی ست
چرا به مرغ گرفتار این خبر ندهند؟
مباد خون تو ای گل، نصیب خار مباد
به دست هر مژه ای پاره ی جگر ندهند
ز شرم روی تو گل ها ز شاخه می ریزند
بگو که قافله را از چمن گذر ندهند
به دست سرو امان نامه ی تهیدستی ست
که گفته است که آزادگان ثمر ندهند؟
مراد اهل نظر گنج بی نیازی هاست
به عالمی نظر کیمیا اثر ندهند
چه جای ناله که در بارگاه استغنا
مجال آه به دل های شعله ور ندهند
چو شمع رشته ی باریک عمر می سوزد
چرا مجال به «پروانه» تا سحر ندهند؟
#محمدعلی_مجاهدی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
دلگیری از دستم خدای مهربان من
بند آمده از ترس خشم تو زبان من
دنیا خریدم آخرت از پیش چشمم رفت
کاری بکن برعکس شد سود و زیان من
گفتم که در پیری عبادت می کنم حالا
شرمنده ام کرده ست جسم ناتوان من
حسرت گرفته لحظه هایم را دلم خون است
راحت ز دستم رفت وقت من زمان من
هی توبه کردم هی گنه کردم نفهمیدم
این نفس وامانده چه می خواهد ز جان من
کاری بکن وقتی میان قبر می آیم
باشند علی و بچه هایش میزبان من
سیر حرم معناش سیر جنت الاعلی ست
شش گوشه ی آقاست در واقع جنان من
لطف رقیه شامل احوال ما گشته
عبدالحسین هستند کل خاندان من
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#شب_قدر
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
موعد دیدار تو راحت نمی آید به دست
طینت پاکیزه با غفلت نمی آید به دست
شد شب قدر و همه درهای رحمت باز شد
درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست
چه کنم شب های احیا هم اگر غفلت کنم
وای بر من دیگر این فرصت نمی آید به دست
نوبتی باشد اگر هم نوبت زاری ماست
رستگاری خارج از نوبت نمی آید به دست
هرچه به من می دهند از باب خلوت می دهند
چیز قابل داری از جلوت نمی آید به دست
بی گمان نابرده رنج از گنج ها بی بهره ام
روضه ی رضوان که بی زحمت نمی آید به دست
هرکه باتقوا شود نزدت گرامی می شود
تا نباشم بنده، شأنیت نمی آید به دست
شکر نعمت نعمت ام افزون کند با این حساب
تا نباشد سجده ای نعمت نمی آید به دست
هرچه فرصت داشتم با دست خود سوزانده ام
مهلتی دیگر از این بابت نمی آید به دست
گریه غسل توبه ی هر دیده ی آلوده ای ست
تر نشد چشمی اگر عفت نمی آید به دست
شیعیان مرتضی مثل خودش با غیرت اند
بی ولای مرتضی غیرت نمی آید به دست
از ازل روزی رسانم حیدر است و رزق من
بی نگاه ویژه ی حضرت نمی آید به دست
حال خوش، توفیق اشک بر شهید کربلا
جز شب جمعه شب رحمت نمی آید به دست
تشنه های سیم و زر آخر نفهمیدند که
با جسارت کوهی از ثروت نمی آید به دست
چه به روزت پنچه ی شمر لعین اورده است؟
یوسف خوش چهره گیسویت نمی آید به دست
#علیرضا_خاکساری
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
در اصل هجران تشنگی و وصل باران است
حسی که من دارم همان حس بیابان است
نزدیکی و دوری ملاک وصل و هجران نیست
راضی ست او، وصل است؛ ناراضی ست، هجران است
بازار ما گرم است از سنگ سر کوچه
دیوانه محتاج اذیت های طفلان است
پروانه گر چه سوخته اما پشیمان نیست
روزی پشیمان می شود هر که پشیمان است
گاهی به جای حرف باید گریه را آورد
بهتر به حاجت می رسد طفلی که گریان است
فردا گریبان گناهش را نمی گیرند
هر که سر هجران تو پاره گریبان است
با قصد قربت آمدیم و قرب مان دادید
مهمان تو انگار نه انگار مهمان است
قصر است زندانی که یوسف را بغل کرده
قصری که یوسف را به زندان برده زندان است
باید برای تو که منت بر سرم داری
این آبرو را داد، جان دادن که آسان است
مردم که می خندند ما یک گوشه می گرییم
آدم که عاشق می شود حالش پریشان است
تکلیف این دل را که آواره است روشن کن
دل که بلاتکلیف شد آنقدر حیران است
تنبیه کردم این لبی را که نبوسیدت
بنگر که از حسرت چگونه زیر دندان است
سینه زنان مویه کنان دامن کشان آمد
زینب گلش را دید اما دید عریان است
بر روی کشته لااقل چیزی میاندازند
گیرم که این افتاده اصلا نامسلمان است
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
از بس گناه بر دل خود بار می کنم
خود را میان نفس گرفتار می کنم
پل های بازگشت خودم را شکسته ام
دارم علیه خویش فقط کار می کنم
قلبی که جایگاه تو و اهل بیت توست
در حیرتم چگونه لجن زار می کنم؟!
تو عاشقانه حاجت من را نمی دهی
من جاهلانه این همه اصرار می کنم
من بنده ی توام، چه کنم ؟! دوست دارمت
باشد بزن، دو مرتبه تکرار می کنم
دنیا نشد ببینمش اما به روز حشر
سجده به پای حیدر کرار می کنم
تشنه شدن بهانه ی ذکر مصیبت است
یاد حسین لحظه ی افطار می کنم
یاد مدافعان حرم آه می کشم
گریه به یاد زینب و بازار می کنم
اصلا کسی به عمه ی ما ناسزا نگفت
سیلی به او زدند؟! نه، انکار می کنم
دست خودم که نیست، فقط داد می زنم
وقتی که یاد مجلس اغیار می کنم
#محمدجواد_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#عید_نوروز
#دو_بیتی
مادرِ آینه ها، مادرِ پیغمبرها
ای به قربانِ سرِ تو همه ی مادرها
عید نوروز پسر، خانه ی مادر برود
حَرَمت کو که بیایند، همه نوکرها!؟
#محسن_عرب_خالقی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
شرط تطهیر گناهان خاکساری کردن است
پای این درگاه، صورت را غباری کردن است
با طهارت باش در مجلس که درگاه خداست
گریه کردن نخل جان را آبیاری کردن است
دل اگر ناپاک شد بهتر که خاکستر شود
علت این سوختن، دل را بهاری کردن است
وقت طوفان، ماهی آرام است با دریای خویش
این سوار موج بودن، شهسواری کردن است
با تو ام! ای نفس که من را به زندان بُرده ای
این چه طرز اشتباه و بَرده داری کردن است
من همان طفلم که راه خانه را گم کرده ام
کار من هر صبح تا شب آه و زاری کردن است
التماس هیچکس را من نکردم جز علی
سائلی بین نجف چون شهریاری کردن است
بهترین اوصاف اکبر، شاهزاده بودن است
رزق آقازاده ی ما اشک، جاری کردن است
بهترین زاویه ی شش گوشه در پائین پاست
بهترین حال گدایی کفشداری کردن است
گر میان کربلایی روضه ی اکبر نخوان
این شب جمعه چه وقت سوگواری کردن است
پهلویش از بس شکسته بوی مادر می دهد
پیش اکبر کار زهرا بیقراری کردن است
بسکه پاره پاره افتاده میان هر مسیر
سختی کار پدر فکر مزاری کردن است
پیش زینب اکبرش را صدطرف دیده حسین
کار دشمن بین خنده، سرشماری کردن است
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
مستحب است شب اول ماه قمری
نوکر در به درت را به زیارت ببری
آمدم پیش تو شاید صدقه جمع کنم
با دو تا کاسه ی اشکی به همین مختصری
آمدم از تو گدایی بکنم کرب و بلا
ور نه هر جا بروم هست کمی سیم و زری
پر من مثل پر فطرستان سوخته است
به من سوخته پر هم برسان بال و پری
سگ قلاده گشاده همه جا در به در است
خسته ام از خودم و خسته ام از در به دری
پیشمرگ توام و جان به کف قافله ات
لشکر شاه پر است از خدم و دور و وری
پارس کردن بلدم خواسته باشید شما
امر فرما به اشاره به سری یا نظری
بارم افتاده زمین بار مرا هم بردار
چون که ارباب بُوَد ضامن هر کارگری
بدم اما بدی ام را نزدی بر رویم
گر چه از زشتی رفتار بدم با خبری
قسم چادر زهرا گرو باشد پیشت
ریخته آبرویم، آبرویم را بخری
یادت افتادم و از دور سلامت کردم
تو به من، بیشتر از من به تو، دلتنگ تری
یک خط از روضه ی گودال بگو گریه کنیم
پنجه ی شمر کجا و گره ی موی سری
#علیرضا_وفایی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
حالا که مهمان تو در ماه صیامم
بر تشنه کام کربلا اول سلامم
مانند طفلی که زبان تازه گشوده است
با اشک روضه وا شود بر توبه کامم
با بسم رب الکربلا روزه گرفتم
با روضه داری روزهداری شد مقامم
یعنی که مهمانی تو بزم حسین است
بوی محرم میدهد ماه صیامم
مهمان نوازی می کند او از غلامش
آن که به مهمانی نکردند احترامش
رحمی به نوزاد و جوان او نکردند
رحمی به طفل نیمه جان او نکردند
هر جا که گریه کرد خندیدند بر او
شش ماهه ای آورد خندیدند بر او
تشنه شدم تا آب دیدم گریه کردم
یاد لبش آهی کشیدم گریه کردم
وقتی هلال ماه را دیدم به چشمم
گویا سری بر نیزه ها دیدم به چشمم
ماهی که زلفش آسمان را ریخت بر هم
زخم جبینش نقطه پرگار عالم
قرآن که خواندم روضه ای دیگر به پا شد
هر آیه آن روضه تشت طلا شد
با خیزران زد بر لبش قرآن نخواند
تا پرتو خورشیدی اش پنهان بماند
یارب عنایت کن به حق کشته اشک
در کاسه چشمم بریز اشک مدامم
گرچه رفیق نیمه راهش بودم اما
حق رفاقت را به من کرده تمامم
با آنکه بد بودم ولی رزق مرا داد
نانی به غیر از نان او باشد حرامم
حتی نیاورده به رویم رو سیاهم
باز آبرو داده میان خاص و عامم
شرمنده ام شرمنده روی حسینم
پیش مرام و لطف او من بی مرامم
#موسی_علیمرادی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
پای دل در پیشگاه یار لغزش میکند
هر چه با ما میکند این نفس سرکش میکند
زیر گوش من بزن شاید بیاید اشک من
عاقبت این گریه ما را اهل بخشش میکند
اول ماه آمدم ردّم نکن ای با مرام
سفره داری تو را عالم ستایش میکند
آی قربان کریمی که گدا را پس نزد
رب ما با عبد خاطی نیز سازش میکند
جان سلطان خراسان آبرویم را مریز
این گناه آلوده دارد از تو خواهش میکند
هر زمان دلگیر بودم گفته ام یا فاطمه
کودک آزرده را مادر نوازش میکند
بد خمارم چاره من چیست انگور نجف
مست حیدر دور این میخانه گردش میکند
لذت افطار قنبرهاست خرمای علی
نوکری را رزق او دارای ارزش میکند
حُب حیدر شرط اصلی قبول بندگی است
روز حشر او را خدا معیار سنجش میکند
چاره بی تابی ما صحن شاه کربلاست
آتش دل در حریم او فروکش میکند
روزه دار تشنه لب فابک علی العطشان حسین
گریه را تنها خدا بر او سفارش میکند
آنقدر زیر سم مرکب پاشیده شد
بوریا با گریه گفت این جسم ریزش میکند
#بردیا_محمدی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مجلس_شام
بس کن یزید شعله به هفت آسمان مزن
دیگر نمک به زخم دل کودکان مزن
از سلسله کبود شده پیکرم ولی
زخمم بزن به پیکر و زخم زبان مزن
راس بریده گریه به حالِ سه ساله کرد
بس کن یزید طعنه به اشک روان مزن
این لب ترک ترک شده و سنگ خورده است
ای بی حیا دگر به لبش خیزران مزن
بس کن یزید دختر او نیمه جان شده
بردار چوب و در برِ این نیمه جان مزن
هرجاکه رفت سر، پیِ سر مادرش رسید
در پیش چشم مادر قامت کمان مزن
#محمود_اسدی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#اسارت
هر چند بی پیکر ولی آخر رسیدی
شکر خدا بالا سرم، با سر رسیدی
بابا گمانم با دو تا معجر رسیدی!
اما چرا بی اکبر و اصغر رسیدی؟
رفتی که برگردی، حسابی دیر کردی
دیر آمدی و دخترت را پیر کردی
بابا بگو مویت چرا تغییر کرده
رنگِ سر و رویت چرا تغییر کرده
اینقدر ابرویت چرا تغییر کرده
اصلا بگو بویت چرا تغییر کرده
هم عطر سیب پیکر تو فرق کرده
هم حالت موی سر تو فرق کرده
دیگر برای من جگر باقی نمانده
دیگر برایت بال و پر باقی نمانده
دیگر برایم چشم تر باقی نمانده
دیگر برایت موی سر باقی نمانده
با تو تنور خانه بد تا کرده انگار
زخم گلویت هم دهن وا کرده انگار
پیش خدا رفتی خبر دارم عزیزم
بی من کجا رفتی خبر دارم عزیزم
بر نیزه ها رفتی خبر دارم عزیزم
تشت طلا رفتی خبر دارم عزیزم
تشت طلا رفتی چرا؟ آغوش من بود
بر نیزه ها رفتی چرا؟ آغوش من بود
هم دوریِ این فاصله آزارمان داد
هم زخم های سلسله آزارمان داد
هم پای غرقِ آبله آزارمان داد
هم خنده های حرمله آزارمان داد
این بی حیایِ بد دهن آتش بگیرد
ای کاش مثل موی من آتش بگیرد
هی زیر دست و پاش گفتم دخترم... زد!
گفتم کمی آرام او محکم ترم زد
با آن کمانی که به حلق اصغرم زد،
عمدا همان را چند باری بر سرم زد
دیگر رمق در دست و پایم نیست بابا
دیگر صدایی در صدایم نیست بابا
#وحید_محمدی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#ماه_رمضان
دوریم از رخ ماه؛ أین بقیة الله
ماندیم در دل چاه؛ أین بقیة الله
دلتنگ یار بودیم هر روز؛ وقت و بی وقت
گفتیم گاه و بی گاه، أین بقیة الله
یا رب تفضّلی کن؛ خسته شدیم از این غم
با ما کمی بیا راه؛ أین بقیة الله
ماه خداست این ماه از برکتش به مهدی
ما را رسان در این ماه؛ أین بقیة الله
یک شب نجف عطا کن تا در حریم حیدر
گوییم تا سحرگاه، أین بقیة الله
آب از سرم گذشته؛ عمرم به سر رسیده
از سینه می کشم آه، أین بقیة الله
هربار روضه رفتیم؛ هربار گریه کردیم
گفتیم ناخودآگاه، أین بقیة الله
در بین آتش و دود، مادر صدات می زد
أین بقیة الله ،أین بقیة الله
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
آن کس که اول ماه دست مرا گرفته
سی شب برای من در میخانه جا گرفته
با یار وعده دارم هر شب همین حوالی
شب های ساکت من بوی خدا گرفته
هر کس بد مرا گفت او خوبی مرا گفت
پشت مرا همیشه بی ادعا گرفته
صد بار گم شدم من در کوچه های دنیا
من کور بودم و او بهرم عصا گرفته
ای دوست قدیمی من را که خاطرت هست
من آن بدم که قلبم بوی خطا گرفته
تنگ است دست سائل خرجی ما ز باباست
از دست مرتضی بود هر چه گدا گرفته
حق می دهی به چشمم غیر از علی نبینم
چشم مرا شکوه ایوان طلا گرفته
برکت به اشکمان زد رحمت به حالمان زد
زهرا برای عُشّاق دست دعا گرفته
یک سال هم گذشت و ما کربلا نرفتیم
خیلی دلم برای صحن و سرا گرفته
بالاترین عبادت خون گریه بر حسین است
عابد عبادتش را از کربلا گرفته
افطار سینه زن ها با گریه می شود باز
نوکر به یاد ارباب آب و غذا گرفته
ای روزه دار تشنه، تشنه فقط حسین است
جای فرات آن لب بر چکمه ها گرفته
با قاتلش بگویید ذبح غریب زشت است
پیش نگاه زهرا خنجر چرا گرفته ؟
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#ماه_رمضان
#مناجات_با_خدا
آغاز می کنم سخنم را به یا حسین
در می زنم به خانه ی معبود با حسین
کاری به خاطر رمضانم نکرده ام
اما گرفت دست تهیِ مرا حسین
ما روزه دارها همه یاد لب توییم
ای تشنه لب تر از همه ی تشنه ها حسین
آخر مرا برای خودش می خرد شبی
من می شوم مسافر کرب و بلا حسین
دوباره سفره ی شب زنده دارها وا شد
دوباره خانه ی دلدار، خانه ی ما شد
دوباره زمزمه ی دانه های تسبیحم
دوباره دست دعای من و مفاتیحم
دوباره با شهدا افتتاح می خوانم
و پای دِین خدا با امام می مانم
دوباره بال گشایم دو دست خالی را
فرازهای ابوحمزه ی ثمالی را
ببار ابر خطاپوش، ماه رحمت شد
ببخش صاحبِ خانه دوباره زحمت شد
دلا بیا که خطا را به آه می بخشند
بیا که کوه گنه را به کاه می بخشند
بیا به خاطر زهرا گناه را می بخشند
منی که بی سر و پایم کجا و مهمانی
صدای دعوت و این سفره های نورانی
ندای دعوت و این سفره های روحانی
کنار سفره من آداب را نمی دانم
فقط رسیده ام خواب را نمی دانم
به روزه خوار بگو توبه در حضور اینجاست
هزار توبه شکستی بیا غفور اینجاست
کنار یار نشستن چه لذتی دارد
گناهکار هم انگار عزتی دارد
به جز کنار دعاخوان دلم نمی ماند
دلم گرفته چرا روضه ای نمی خواند
دل شکسته بیارید التیام اینجاست
فقیر و خسته بیایید بار عام اینجاست
خوشا به حال هر آن کس که ناله ای دارد
و التماس به دخت سه ساله ای دارد
@poem_ahl