📖 طنز در شعر رودکی✍
#سایت_راسخون
#دکتر_محمدرضا_ترکی
بخش دوم✏️✏️
بود اعور و کوسج و لنگ و پس من
تشنه بر او چون کلاغی بر اعورا
(دیوان، ص ۵۰۰)
تصویری است طنزآمیز از اسب شاعر و خود او که ما را بیشتر به یاد دُنکیشوت و مرکوب ناتوان و زهوار در رفتهی او میاندازد!
🔹🔹🔹
گرنه بدبختی مرا که فگند
به یکی جاف جاف زود غَرس
در مرا پیش شیر بپسندد
من نتاوم بر او نشسته مگس
(دیوان، ص ۵۰۳)
شکوهای است لطیف از معشوقی که با همهی ناپارسایی و بدخلقی در چشم شاعر، عزیز و دوست داشتنی نمینماید! «جاف» به معنی روسپی و «زود غرس» به معنی زود خشم است.
🔹🔹🔹
گرد گل سرخ اندر خطّی بشکیدی
تا خلق جهان را بفکندی به خلالوش
کافور تو با لوس بود مشک تو با ناک
با لوس تو کافور کنی دائم مغشوش!
(دیوان، ص ۵۰۳)
روی طنز با معشوقی است که با آرایش و تصنّع، برای خود جمالی دروغین میآفریند و در میان خلق فتنه به پا میکند. از نظر شاعر، این رفتار از قبیل درآمیختن کافور با لوس[=غش] و مشک با ناک[ =مشک تقلبی] است! «خلالوش» به معنی غلغل و غوغا باید باشد.
#تئوری_طنز
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖 طنز در شعر رودکی✍
#سایت_راسخون
#دکتر_محمدرضا_ترکی
بخش سوم✏️✏️✏️
در مواردی هجوی ملیح و تقریباً بهدور از درشتگویی شعر رودکی را آراسته است. رودکی نشان میدهد که دستی نیز در هجو دارد و میتواند مخالفان خود را با تیغ زبان برجای بنشاند.
اینک نمونههایی از این قبیل هجوها:
چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفله دون و ژکور
خواجه ابوالقاسم از ننگ تو
برنکند سر به قیامت ز گور!
(دیوان، ص ۵۰۲)
که گویی در هجو یکی از بزرگزادگان ناخلف روزگار است. «ژکور» به معنی زُفت و بخیل است.
🔹🔹🔹
هست بَر خواجه پیخته ز فِتَن
راست چون بر درخت پیچد سن
این عجبتر که مینداند او
شِعر از شَعر و خنب از خن
(دیوان، ص ۵۰۵)
ظاهراً در هجو یکی از ندمای خواجه وزیر یا یکی از بزرگان است که هِر از بِر و شِعر از شَعر نمیداند، اما خود را همچون من[پیچک] بر درخت دستگاه او پیچیده است! «خنب» به معنی خُم و «خن» گویا به معنی زیرزمین است.
🔹🔹🔹
و نیز در نکوهش حرص کسی سروده است:
خُلّخیان خواهی و جمّاش چشم
گِرد سُرین خواهی بارک میان
کشکین نانت نکند آرزوی
نان سَمَن خواهی گرد و کلان!
(دیوان، ص ۵۰۹)
🔹🔹🔹
اما این دو بیت مشهور را نیز که در نکوهش زاهدان ربایی سروده شده میتوان از مصادیق طنز دانست:
روی به محراب نهادن چه سود
دل به بخارا و بتان تراز
ایزد ما وسوسهی عاشقی
از تو پذیرد، نپذیرد نماز!
(دیوان، ص ۵۰۳)
#تئوری_طنز
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖 طنز در شعر رودکی✍
#سایت_راسخون
#دکتر_محمدرضا_ترکی
بخش چهارم✏️✏️✏️✏️
مادر می را بکرد باید قربان
بچهی او را گرفت و کرد به زندان
بچهی او را از او گرفت ندانی
تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان
جز که نباشد حلال دور بکردن
بچهی کوچک ز شیر مادر و پستان
تا نخورد شیر هفت مه به تمامی
از سرِ اردیبهشت تا بُن آبان
آنگه شاید ز روی دین و ره داد
بچه به زندان تنگ و مادر قربان...
(دیوان، ص ۵۰۶)
"مادر می" از قصاید رودکی است. مضمون این قصیده، همواره مدنظر شاعران بوده و مورد تتبع شاعرانی چون بشّار مرغزی و منوچهری دامغانی قرار گرفته است. سرآغاز این قصیده را میتوان از نمونههای نخستین طنز در شعر فارسی دانست. این قصیده ظاهراً اولین قصیدهی کامل فارسی است که به دست ما رسیده است.(سبک خراسانی در شعر فارسی، ص ۱۴۸) فقط این چکامه را وامدار مؤلف ناشناختهی تاریخ سیستان(تألیف پس از ۴۴۵ ه.ق)هستیم. تاریخ سروده شدن این قصیده، با توجه به مأخذ پیشین، بین سالهای ۳۱۱-۳۲۹ ه.ق است.(تاریخ سیستان، صص ۳۱۷-۳۲۳)
مادر می، در عین حال یک "خمریه" است که شاعر در آن به توصیف شراب و چگونگی ساختن آن پرداخته است. با توجه به همین فضاست که طنزی لطیف و پوشیده در شعر رودکی، در همان ابیات نخست شکل گرفته است.اگر دقت کنیم، میبینیم که شاعر در بیان شیوهی شرابسازی، با زرنگی خاصی از اصطلاحات دینی یاری گرفته و واژگانی را که به حوزهی شریعت ارتباط مییابد، برای سرودن خمریه بهکارگرفته است!
واژگانی چون: قربان(قربانی کردن)، حلال، دین و داد اصطلاحاتی هستند متفاوت با فضای کلی شعر که در ابیات نخست خودنمایی میکنند. لحن شاعر در بیت سوم دقیقاً لحن فقیهی است که گویی مسئلهای شرعی را بیان میکند که "باید توجه داشت هیچ مادری را هرچند واجبالقتل باشد، تا زمانی که به فرزند خود شیر میدهد نباید کشت یا به او آسیب رساند."چنانکه میدانیم استفاده از «پارادکس» یا «متناقضنما» یکی از شگردهای مؤثر طنزآفرینی است و رودکی با توجه بههمین شیوه است که طنزی ظریف و پوشیده را در شعر خود پرورده است! اما برای توضیح پیشتر در مورد نقش پارادکس در آفریدن طنز باید به مقالهی «طنز حافظ» از استاد گرامی محمدرضا شفیعی کدکنی مراجعه کرد.(زمینه اجتماعی شعر فارسی،ص ۳۰۵)
📎📎📎
آدرس منبع:
rasekhoon.net
#تئوری_طنز
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚رابطهی طنز و تجربهی زیباشناختی✍
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
بخش اول🖍
بهرهی زیباشناختی داشتن در چیزی با بهرهی کاربردی یا بهرهی شناختی داشتن در آن فرق دارد. یک کلکسیونر ممکن است از نگاه کردن به مجسمهی اِتروسکی خود لذت ببرد، چون پیشنهادهای خیرهکنندهای را که هفتهی بعد در حراج ساتبی برخواهد انگیخت به ذهنش میآورد. یک تاریخدان ممکن است از بررسی آن برای پیبردن به رسوم خاکسپاری مردمان آن زمان لذت ببرد. ولی کسی که زیباشناسانه از مجسمه لذت میبرد بهجای هرگونه منفعت کاربردی یا شناختی احتمالی، به ظاهرش و احساسی که برمیانگیزاند توجه دارد.
🔸
همین امر، یعنی توجه کردن به چیزی برای لذت از تجربهاش به جای کسب دانش یا رسیدن به یک هدف، دربارهی شادمانی طنز هم صدق میکند. ما به خنده نمیافتیم تا چیزی را بهدست آوریم. بدون مشغولیات کاربردی و شناختی، فقط با نگاه کردن، گوش کردن و فکر کردن لذت میبریم. نظریهپردازان طنز و هنر هر دو دربارهی «فاصله» همان چیزی را گفتهاند که من دربارهی «فراغت داشتن» گفتهام.
🔸
موضوع شادمانی، بهمانند موضوع تجربهی زیباشناختی میتواند چیزی در دنیای طبیعی باشد، مانند یک سنگ یا ابر غریبْشکل؛ چیزی باشد که برای جلب توجه ساخته شده، مانند یک فیلم یا چیزی کاربردی که ویژگیهای جالبی هم دارد، مثل دستگاه تشتکگذار بطری در نوشابهسازی.
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚رابطهی طنز و تجربهی زیباشناختی✍
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
بخش دوم🖍🖍
طنز و تجربهی زیباشناختی در تکیهشان بر خیالپردازی و غافلگیری نیز وجهاشتراک دارند. اغلب در هر دو، چیزها را از دیدگاههای نامعمول میبینیم، شباهتهای غیرمنتظرهای پیدا میکنیم و خلاقانه فکر میکنیم. هم طنزپردازان و هم هنرمندان عموماً برای هوشمندی و خلاقانه بودن رویاهایی که میسازند، تحسین میشوند.
🔸
طنز و تجربهی زیباشناختی را میتوان با تاکیدی که بر خیالپردازی و غافلگیری و لذت بردنشان از تجربهی بهصرف خود دارند، بهعنوان نوعی بازی فهمید. نظر آکویناس که «آن واژگان و نیاتی که هدفی فراتر از لذت روح را دنبال نمیکنند، بازیگوشانه یا طنزآمیز خوانده میشوند» برای تجربهی زیباشناختی هم صادق است. در بازی، قراردادهای معمول دربارهی آنچه میشود گفت یا انجام داد به تعلیق درمیآید و به این ترتیب، ما به طنزپردازان، رماننویسان و درامنویسان، آزادی درخور توجهی میدهیم تا از قید و بند قواعد زبانی دربارهی راستگویی و حقیقت، آداب شخصیتی و رسوم اجتماعی رها باشند. این جواز اغلب منجر به پرسشهای اخلاقی دربارهی طنز و هنر میشود.
🔸
رابطهی میان طنز و تجربهی زیباشناختی، با آن هنرهای ادبی و نمایشیای که برای برانگیختن شادمانی خلق شدهاند، تقویت میشود. ما آنها را به شکل عمومی «کمدی» مینامیم، شامل کمدی صحنه و فیلم، اُپرای کمیک، کارتون و داستانگویی، مقاله، داستان و شعر کمیک. لذت بردن از یک اجرا از «رویای شب نیمهی تابستان» [نام نمایشنامهای کمدی از ویلیام شکسپیر] یا خواندن اثری از مارک تواین، نمونهای از تجربهی زیباشناختی است.
🖇🖇🖇
منبع:
(فلسفه طنز.جان موریل.محمود فرجامی.دانیال جعفری. صفحه ۱۳۰-۱۳۱)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
#روانشناسی_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜فرق دو کمال✏️
#چنته
#محمدعلی_مجاهدی
شیخ کمال خجندی(د ۷۹۲ ق) طبع بسیار خلاق و نازکاندیشهای داشته چندان که عبدالرحمن جامی(د ۸۹۸ ق) اشعار او را با کمالالدین اسماعیل اصفهانی(د ۶۳۵ ق) اشتباه میگرفته. تنها تفاوت صوری و آشکار آن دو این بوده که شیخ کمال خجندی محاسن انبوهی داشته ولی کمالالدین اسماعیل برعکس کوسه بوده است. با عنایت به این نکته مرور شعر خاتمالشعراء عبدالرحمن جامی دراینباره دلنشینتر میشود:
🔸قطعه🔸
دو کمالاند در جهان مشهور
یکی از اصفهان، یکی ز خجند
این یکی در غزل عدیمالمثل
وآن دگر در قصیده بیمانند
در میان کمال این دو کمال
نیست فرقی مگر به مویی چند!
📎📎📎
منبع:
(چنته. محمدعلی مجاهدی.صفحه۲۹)
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنزآوری در غزلهای سعدی✍
#لبخند_سعدی
#اسماعیل_امینی
کاروان میرود و بار سفر میبندند
تا دگربار که بیند که به ما پیوندند
خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو دل از صحبت ما برکندند
آنهمه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند
طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین
مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند
ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند
عیب شیریندهنان نیست که خون میریزند
جرم صاحبنظرانست که دل میبندند
مرض عشق نه دردیست که میشاید گفت
با طبیبان که در این باب نه دانشمندند
ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند
که در این مرحله بیچاره اسیری چندند
طبع خرسند نمیباشد و بس مینکند
مهر آنان که به نادیدن ما خرسندند
مجلس یاران بینالهی سعدی خوش نیست
شمع میگرید و نظارگیان میخندند
🔹🔹🔹
کاروان بار سفر بسته و دلداران را با خود میبرد و مشتاقان، بیچاره و ناکام برجای ماندهاند و در این حال درماندگی حرفهایی میزنند که هم تلخ است و هم شیرین و خندهدار. از شیریندهنان رفع اتهام میکنند و خون خود را به گردن میگیرند که دل به آنان بستهاند. به طبیبان میگویند که شما دانش درمان مرض عشق را ندارید. در تعبیر «مرض عشق» درماندگی عاشقان نمایان است. از ساربان عاجزانه میخواهند که از سفر منصرف شود. اگرچه میدانند که آن زیبارویان از ندیدن این مشتاقان خرسندند، در بیت پایانی، نالهی شاعر عاشق ما را مایهی خوشی یاران مینامد مثل گریهی شمع که موجب خندهی ناظران است.
🔗🔗🔗
منبع:
(لبخند سعدی.اسماعیل امینی.صفحه۲۴۰-۲۴۱)
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖شعرهای فرانو✏️
آی خشک
دلاک هم دلاکهای قدیم
یک لحظه بیکار نبودند
حجامت میکردند، زالو میگذاشتند
دندان میکشیدند، مشتومال میدادند
بیکار که میشدند سر همدیگر را میتراشیدند
گاهی هم رگ می زدند
و با یک لنگ وارد تاریخ میشدند!
(صفحه ۱۹)
🔸🔸🔸
ادبار
ورق که برگشت، گوشیها خاموش میشود
واتساپ از کار میافتد، پیامک قطع میشود
ساعت میخوابد، معده ترش میکند
فشارسنج ارور میدهد
ورق که برگشت
هیچجا زنگ نزن
۱۱۸ زنگ بزنی
آتشنشانی میآید
(صفحه۲۹)
🔸🔸🔸
فرانکلین
میگفت: ممیزی، سانسور نیست
ویراستاری مدرن است
به رونق کتاب میاندیشد
اگر ویراستار نبود
هیچ مترجمی قد نمیکشید
ناشر، پشت ویترین میخوابید
کتاب، در کارتون سازی
نویسنده، جلوی دانشگاه!
(صفحه ۳۷)
🔸🔸🔸
تحقیقات
تیمور، لنگ نبود، کفش تنگ پایش را میزد
آغامحمدخان، خواجه نبود، وازکتومی کرده بود
رودکی، کور مادرزاد نبود، با عینک دودی و عصا حال میکرد
تاریخ را سرسری قبول نکنید، کمی فکر کنید
راستی اسب سفید رستم چه رنگی بود؟
نر بود یا ماده؟
(صفحه ۴۶)
🔸🔸🔸
اصلاحات
دانشمندان با اصلاح ژنتیک
قد درخت خرما را به دو متر رساندهاند
نهال گردو را یکساله به بار نشاندهاند
و هزار کار غیرممکن را ممکن ساختهاند
اما هنوز نتوانستهاند
غرور آدمها را پایین بکشند
و بیشعوری را از آنها بگیرند!
(صفحه ۵۳)
🔸🔸🔸
مرغ سحر
به شعر، وکالت دادیم از درد بنویسد
شعر را آنچنان پیچیده کردند
که درد، ناشناس ماند
به طنز، وکالت دادیم از درد بنویسد
چنان لودگی کردند که درد مسخرهی عام و خاص شد
درد را به دریا گفتیم، دریا خشکید
به کوه گفتیم، کوه فرو ریخت
به ناچار در موسیقیمان پنهان کردیم
درد، ملی شد!
(صفحه ۶۴)
🖇🖇🖇
منبع:
(رادیاتور.اکبر اکسیر)
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝حکایت همچنان باقیست...👌
#گل_آقا
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖غزل دود😷
#گل_آقا
#عمران_صلاحی
#دیوان_ابوطیاره
این شهر که آلودهترین شهر جهان است
تا خرخره در گرد و مه و دود نهان است
سوزنده ازین سرب به هنگام تنفس
هم روده و هم معده و هم چشم و دهان است
گردد حاجیفیروز و زند دایرهزنگی
پشت کامیون هرکه یکی لحظه روان است
دیشب پشهای خون مرا خورد و سیه شد
زیرا که مرکّب به رگم در جریان است
خیزید و ببندید یکی ماسک به بینی
باد سیه از پشت مینیبوس وزان است
امروز به جای نیِ استاد کسایی
گازیست که از اگزوز پیکان و ژیان است
بربند لب از گفتن این شعر (مدادا)!
«چیزی که عیانست چه حاجت به بیانست»
🔹مداد ۱۳۷۳🔹
📎📎📎
منبع:
(دیوان ابوطیاره. عمران صلاحی. صفحه۶۵)
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜سرخریش مظلوم🎅
#بزم_ایران
#سید_محمدرضا_طباطبایی_یزدی
ظهیر فاریابی از شعرای فاضل و از مداحین قزلارسلان -که از سلجوقیان است- بود. روزی در دربار شاه صحبت ریش سیاه و سفید به میان آمد که کدام بهتر و موقّرتر است و ریش ظهیر سرخرنگ بود، شاه به او ملتفت شده، گفت: تو در این خصوص چیزی بگو، بدیهتاً این شعرها انشاد نمود:
واعظی بر فراز منبر گفت
که چو پیدا شود سرای نهفت
ریشهای سیاه روز امید
باشد اندر پناه ریش سفید
ریشهای سفید را ز گناه
بخشد ایزد به ریشهای سیاه
مردکی سرخریش حاضـر بـود
دست در ریش زد چو این بشنود
گفت ما خود درین شماره نئیم
در دو گیتی بـه هـیـچکــار نــهایـــم
بنده آن سرخریش مظلوم است
که ز انعام شاه محروم است
شاه بخندید و او را انعام داد.
🖇🖇🖇
منبع:
(بزم ایران. باب اول. سیدمحمدرضا طباطبایی یزدی.صفحه۳۳۸)
#طنز_و_اخلاق
#فکاهیات_مطایبات
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝طنز کودکان و نوجوانان👦
#کتاب_طنز
#منوچهر_احترامی
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
بخش اول✏️
طنز موقعیت برای کودکان ایدهآل مناسبی است. بچهها در درک موقعیت بسیار توانا هستند و طنزنویس با استفاده از عامل توصیف، میتواند موقعیتهای طنزآمیز را به خوبی بیان کند. در همین راستا، طنز کلامی هم میتواند به تاثیر طنز موقعیت بیفزاید و ترکیبی از این دو شیوهی ارائهی طنز، با رعایت دایرهی اطلاعات بچهها میتواند مناسبترین شیوهی ارائهی طنز نوشتاری کودکان و نوجوانان باشد.
(منوچهر احترامی)
🔹منظور از طنز برای کودکان چیست و چه گونههایی دارد؟🔹
امروزه، تعریف طنز با هجو، هزل و ... در هم آمیخته شده است. شاید دلیل اینکه حتی عدهای هجو را سخیف یا یکی از غنیترین زمینههای بررسی مسائل اجتماعی شعر فارسی و ادبیات قلمداد میکنند نیز همین باشد. حبیبالله کاسب در کتاب «چشمانداز تاریخی هجو» معتقد است: « اگر طنز را لطیفهای بدانیم که خنده را بهانهای برای بیان حقایق تلخ قرار میدهد، میتوان به قول فروید هجو را لطیفهی تهاجمی دانست.»
در واقع، تفکیک هجو، طنز، هزل و ... در عمل از یکدیگر بسیار مشکل است. نکتهی مهم این است که مرز بین هجو و طنز بزرگسالان و کودکان و نوجوانان نیز بسیار باریک و لغزنده بوده و شناخت این مرز دشوار است. شاید نمونهی بارز آن، سریالها و برنامههای طنز تلویزیونی باشند که اگرچه برای مخاطب بزرگسال ساخته میشود ولی مخاطبان خردسالش بیشتر است و بالعکس!
#تئوری_طنز
#منوچهر_احترامی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝طنز کودکان و نوجوانان👦
#کتاب_طنز
#منوچهر_احترامی
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
بخش دوم✏️✏️
در یک دستهبندی کلی، میتوان طنز را به طنز نوشتاری و تصویری تقسیمبندی کرد. طنز تصویری هم خود به دو بخش کاریکاتور، کارتون و حتی گرافیک طنزآمیز در کتابها و نشریات و بخش دیگر برنامههای تصویری اعم از انیمیشن، فیلم، کارتون و ... تقسیم میشود. عمران صلاحی معتقد است: « در طنز کودکان و نوجوانان کلام باید در خدمت موقعیت باشد، چون بچهها از حرکت و جنبوجوش بیشتر لذت میبرند. استقبال کودکان از فیلمهای کمدی و کارتونی این را ثابت میکند.
در طنز کلامی، طنزپرداز بیشتر به بازیهای زبانی میپردازد، که این نوع طنز برای بچهها ثقیل است. در واقع ایهام، ابهام و سایر صنایع ادبی، که در طنز بزرگسال کاربرد و تاثیر فراوانی دارد، بهتر است در طنز کودک مورد استفاده قرار نگیرد. در واقع، این دستهبندی بر اساس شیوهها و ابزارهای ارائهی طنز به مخاطب است. در همین چارچوب، میتوان انواع دیگری از طنز را مثل طنزهای کلامی، طنز موقعیت، طنز شخصیت و ... در نظر گرفت. باید دانست که گاه طنز تصویری برای بچهها جذابتر است، چون آنها حوصله و فرصت خواندن ندارند. بههمین دلیل کتابهای کمیکاستریپ، که متن کمی دارند، برای بچهها جالب است.»
#تئوری_طنز
#منوچهر_احترامی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝طنز کودکان و نوجوانان👦
#کتاب_طنز
#منوچهر_احترامی
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
بخش سوم✏️✏️✏️
حال برای یافتن خاستگاه طنز احترامی در زمینهی کودکان، باید تفاوتی بین گروه کودکان مخاطب و خوانندگان بزرگسال قائل شویم. از زاویهی دید ادبی، کودکان در مواجهه با طنز احترامی دوگونه رفتار از خودشان نشان میدهند:
- با کاراکتر حسنی، علاءالدین... همدست شده، همذاتپنداری کرده، تصویری دیگر از عالم خود را مییابند.
- در مجموعه کتابهای احترامی دنیای جدیدی را کشف میکنند و از سطح واقعیتهای شناخته شدهشان، به سطح واقعیتهای ممکن، اما نایاب و شاید دور از دسترس، ارتقا یافته، درهای دنیای تخیل به رویشان گشوده میشود.
در هر دو حالت تصور شده، خندههای کودکانه خندههای شادی خواهد بود، نه خندههای ناشی از خواندن یک طنز. اما بزرگسالان - از آنجا که بزرگسالان کاراکترهایی چون حسنی، علاءالدین و ... را فروتر از خود میبینند و این امری کاملاً طبیعی است- حرکات و رفتار آنها را متفاوت با پیشبینی ذهنی خود مییابند، لذا به رفتار آنها میخندند. درست همانطور که به کارهای کودکان خود میخندند. این نقطه، ایجاد طنزی آشنا برای بزرگسالان است که احترامی از آن بهرهای هوشمندانه برده است.
در مقام تعریف، احترامی عالم کودکی را عالم همدلی میشناساند. به نظر او عالم کودکی عالمی ساده، صمیمی، یکدست، آزاد و صادق است. احترامی باور دارد که در عالم کودکی، با وجود تفاوتهای فراوان بین کودکان، حرف اول و آخر را صداقت و مهربانی میزند و همهی انسانها بهدلیل صداقت، قابلفهم و تحمل هستند. او در مقام قضاوت، اصالت را به عالم کودکی میدهد و باور دارد هرکس بهدلیلی شایستهی تقدیر و تشویق است و از جهت دیگر رفتار کودکان نشاندهندهی آن است که کودک همیشه فارغ از قراردادهای بزرگسالان قدم برمیدارد، رفتار میکند و به راه خودش میرود.
🔗🔗🔗
منبع:
(کتاب طنز ۶ . صفحه ۹۱-۹۲)
#تئوری_طنز
#منوچهر_احترامی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بخشی از مثنوی با معرفتهای عالم🧔
#رفوزهها
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
شهر بدون مرد، شهر درده
قربون شكل ماه هرچی مرده
قربون اون مردای دلشكسته
قربون اون دستای پینهبسته
مردای ده، مردای كاه و گندم
مردای ده، مردای خوان هشتم
مردای پشت كوه، مثل خورشید
تو دلشون هزار جام جمشید
مردای سوخته زیر هرم آفتاب
مردای ناب و كمنظیر و كمیاب
كیسه چپقها به پر شالشون
لشكر بچهها به دنبالشون
بیل و كلنگشون همیشه براق
قلیونشون به راه، دماغشون چاق
صبح سحر پا میشن از رختخواب
یكسره روپان تا غروب آفتاب
چارتای رستمن به قد و قامت
هیكلشون توپ، تنشون سلامت
نبوده غیرگردهی گلاشون
غبار اگر نشسته رو كلاشون
كلامشون دعا، دعاشون روا
سلام و نون و عشقشون بیریا
مردای نازدار، مرد شهرن
با خودشون هم این قبیله قهرن
مردای اخم و طعنهی بیدلیل
مردای سرشكستهی زن ذلیل
مردای دكترای حل جدول
مردای نقنقوی لوس تنبل
لعنت و نفرین میكنن به جاده
اگر برن چار تا قدم پیاده
مردای خواب تو ساعت اداری
تازه دو ساعتم اضافهكاری
توی رگاشون میكشه تنوره
تریگلیسیرید و قند و اوره
انگار آتیش گرفته ترمههاشون
همیشه تو همه سگرمههاشون
به زیردست، ترشی و عبوسی
به منشی اداره چاپلوسی
برای جستن از مظان شكها
دایرةالمعارف كلكها
بچه به دنیا میآرن با نذور
اغلبشون یه دونه اونهم به زور
پیش هم از عاطفه دم میزنن
پشت سر اما واسه هم میزنن
اینجا فقط مهم مقام و پسته
مردای شهری كارشون درسته
منبع:
(رفوزهها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحه۱۹۸-۲۰۰)
#طنز_سیاسی
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بخشی از فایدهٔ خامسه✏️
#کتاب_فوائد
#ادیب_الممالک_فراهانی
قال المُصنَّفُ: اذا وجدوا اى اتَّفَق لهم عذائاً مُفتاً كغذاء سيُّمِ المِيِّتِ اوچِلَّتِهِ اَو غِيرِ ذلك.
وَالمُفت كَما ذكرَهُ صاحِبُ كتابِ شرحِ الاَماثلةِ، عَبدُالوهّابِ الخراسانی هو إن لم يَدَهوا(نداده باشد) بشيیءٍ مِن اسبابِهِ پولاً بل ذهبوا و جلسوا فی أَخوَنِةِ(خانهها) النّاس و ياكلون فى مالكون الغذاء مُهيَّئاً لهم جايت خالى برادر که ببینی چه میکنند، وای اگر صاحب خانهی بیچاره فقیر باشد.
فَیَلزِمُ الاَکل ای لَم یَکُن اَن یگذِرَ مِن مِثلهِ وَ اِن کانوا ناخوشين و قَطَعوا بِاَنَّهُم إن أكَلوا فَيَميتون و مَعَ ذلك فَلم یگذروا مِنه؛ فقال: جان فدای یک شكم، كما قال ابراهيم النّيريزى اعلىالله مَقامَه: ما خَلقتُ الجِنَّ و الاِنسَ الّا لِيَاكُلون و يَشرَبون:
شعر :
منم فتاده به غربت، به عشق نان و پیاز
پنیر گو نفسی هم، به خوان ما پرداز
و حينئِذٍ اى حينَ وَجَدوا و لم يكن مانعاً غيرُ ما ذَكَرناه و هُوَ فِی الحقيقةِ ليس بِمانعٍ ما يُمكن اى بِقدرِ ان دخلوا انگشتانَهُم فی حلوقِهِم و خَرَجوا الغَذاءَ... فامتلَئوا مِنَ الپلو و الچلو و الخورش لِرُفقائهِم الدّينی و بِعبارَةٍ اُخرى بِقدرِ أَن تَوَقَّفَ الغذاءُ يومين اوثلثةَ يوم فى مِعدَتِهِم كَما قال... عمل ابراهيم المذكور حتى رايت بعدَ ثلثه ايام أنَّه دَرَزَ(دراز کرد) يَدَهُ فِي حَلْقِهِ و خَرَجَ الغذاء مِن حلقه بِحيث لم يَتَصرَّف الطَّبيعة فيه فَذَهَبَ وَ قَيَىء(قی کرد) و كذا رجلٌ مِن اهلِ الخراسان و كذا احمد النّظنزى و هو رجلٌ رايتُهُ فِى الطَّهران و كُنتُ مَعَهُ فى مدرسةٍ واحدةٍ فِى اطاقينِ متماسيّن ثمانَيةَ ايّام وَلَم اَرَ مِنْهُ أَن يَشتَرى يک پول ناناً بل توقَّفَ إِلى أَنْ يَجدوا غذاءً مُفتاً و لو عَشرةٌ كانت. نعوذ بِالله فَليطلب حالُه مِن عجائبِ الرّوزگار كما قيل (قائلُهُ الطَّهماسِبُ الشّيرازى) حين كَوْنِنا جالسينَ فى پاى السّماوَر نَصيحةً لِوَلَدِهِ عباسقلى:
به مال مفت رسیدی، شهید کن خود را
که اتفاق چنین دیر دیر میافتد
كما انَّ ابراهيم المذكور قَد ماتَ بذلك...
📎📎📎
منبع:
(دگرخند.سیدعلی موسوی گرمارودی.صفحه۱۱۷-۱۱۸)
#طنز_و_دین
#فکاهیات_مطایبات
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖طنز دربارهی پهلوی✏️
#اخبار
#عمران_صلاحی
سرها
پایین
اما نه برای فکر کردن
قدها
دولّا
اما نه به خاطر تواضع
بهبه! چه ترانهای، چه سازی
بهبه! چه صدای دلنوازی
پروانه فرار کرده از باغ
ابر آید و ماه را فشارد
آهسته و نرم زیر دندان
کاین سکه تقلبی نباشد
در پای درختها تبرها
این بود خلاصهی خبرها
[تهران ۵۶/۷/۸]
🔹🔹🔹
طنز اجتماعی، با رویکرد سیاسی، طنز آشکار، طنز موقعیت و طنز عبارت، لایههای
تو در توی مرتبط با همدیگر در این شعر را تشکیل داده است.
تناقضهایی که طنز آشکار را ایجاد میکنند، از همان ابتدا بیان شده است: «سرها/ پایین/ اما نه برای فکر کردن/ قدها/ دولّا/ اما نه به خاطر تواضع». شاعر، تصویری کنایهآمیز از مردمی میدهد با سرهای خمیده، قامتهای دولّا، مردمی یا خمیده در زیر بار استبداد و یا متملق... .
در ذهن و زبان شاعر، تقلب حتی در قلمرو طبیعت گسترده شده است. ابر، سکهی ماه را دندان میزند تا مبادا تقلبی باشد.
زاویهی دید از آسمان، از ماه، به زمین برمیگردد. درختها و تبرها، این استعاره معانی متعدد را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. قطع شدن درختهای سرسبز و بلند: «در پای درختها تبرها/ این بود خلاصهی خبرها».
🔗🔗🔗
منبع:
(طنز درباره پهلوی. محمدعلی علومی.صفحه۳۰۳-۳۰۴)
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝منوچهر احترامی و شاه در زیر میز🤴
#کتاب_طنز_۶
#منوچهر_احترامی
شعر «کابوس شوم» یا «شاه در زیر میز» را منوچهر احترامی درست مقارن آخرین روزهای اقامت شاه در ایران سروده است. این شعر از جهت روانی و در برداشتن بسیاری از نکات، مورد توجه مردم قرار گرفت و نامهای معروف و اشاره به محتوای دستورهای شاه، بهخصوص آنچه در همان روزها به صورت نوار گفتار او خطاب به نظامیان منتشر شده بود، بسیار بر دل مردم نشست و پس از شعر «خواب شاه» یکی از معروفترین شعرهای اباذر مزدک[اسم مستعار] شد.
قسمتی از این شعر اینچنین است:
... آریا مرد...ی [پفیوزی]
بود در رختخواب خود روزی
داشت در بین خواب و بیداری
حالتی بین مرگ و بیماری
روی درهم کشیده واخورده
عينهو آدم دواخورده
آن دماغ درشت شامیوه
گشته پژمرده چون زن بیوه
پای لرزان و دست و دل لرزان
لرزش بیضتین بدتر از آن
...
گفت: از شخص بنده پند بگیر
همتی کن، بکش، ببند، بگیر
مردهها را ببر به گورستان
زندهها را بریز در زندان
شده از تانک استفاده کنی
نظم را ملزمی اعاده کنی
شاه پژمرده این سخن چو شنید
خون افسرده در رگش جوشید
نیش وی رفت تا بناگوشش
آفرین زد به کارتر و هوشش
داد زد: های! ای نخست وزیر!
همتی کن، بکش، ببند، بگیر
هرکسی را صلاح میدانی
بچپان داخل هلفدانی
بگو از قول من به زندانبان
بنویسد به سر در زندان
هر که دارد عقیدهای موجود
بسپارد به بنده وقت ورود
نسپارد اگر شود مفقود
بنده مسئول آن نخواهم بود
قلدری کن که قلدران رستند
همگیشان چماق در دستاند
قلدری ضامن بقای من است
قلدری خصلت بابای من است
اینهمه خرج اسلحه کردیم
دخل مطلوب پس نیاوردیم
فوراً ابلاغ کن به سربازان
توپچیها، گلولهاندازان
...
گفت: اینبار اوامر عالی
شود اجرا بدون ماسمالی
رفت و تا تیر داشت تیر انداخت
عدهای را به زور گیر انداخت
...
شاه از این عمل خوشش آمد
کرد خمیازهای و کش آمد
شب شد و اشتهای او شد باز
دست را کرد توی سفره دراز
اولین لقمه را که میبلعید
باز فریاد «مرده باد» شنید
یک طرف بانگ مرگ بر یارو
بانگ «الله اکبر» از یک سو...
🖇🖇🖇
منبع:
(کتاب طنز۶. سیدعبدالجواد موسوی. صفحه۷۸-۷۹)
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
▫️استاد کریمی مراغهای در گذشت
استاد کریمی مراغهای شاعر سرشناس و مرثیه سرای برجسته آذربایجان و ایران پس از طی یک دوره بیماری امروز بیستم بهمن ماه چشم از جهان فروبست.
استاد میرزاحسین #کریمی_مراغهای دارای نشان درجه یک هنری بود و گواهینامه هنری درجه یک شعر آیینی کشور طی سال ۱۳۹۹ به پاس ۸۹ سال فعالیت شعری به وی اعطا شد.
اعطای این نشان هنری به پاس سرودن بیش از ۳۵۰ هزار بیت شعر اجتماعی، طنز، مداحی و مرثیه توسط این شاعر بلند آوازه آذربایجان به ایشان تعلق گرفت.
اشعار اجتماعی و طنز استاد کریمی در قالب ۲۵ جلد کتاب رنگارنگ و اشعار مرثیه و مداحی این استاد در قالب ۳۰ جلد چاپ و منتشر شده است.
این شاعر معاصر خطه آذربایجان متولد ۱۳۱۰ در مراغه و ساکن این شهر و ادامهدهنده سبک سنّتی و کلاسیک شعر بود .
اکثر اشعار او هرچند به ترکی آذربایجانی سروده شده است ولی به علت مقید بودن به سبک قدیم و اوزان شعری، با تعبیرات و اصطلاحات عربی و فارسی بسیاری آمیختگی داشت.
🔸حلقهشعرولاییفرات
@foratpoem
📚شبسرودهها🇮🇷
#انقلاب_اسلامی
#سید_حسن_حسینی
🔸نفس صبح🔸
با دیو سیاه شب درآویختهایم
در جام جنون بادهی خون ریختهایم
از باد سحر نشان ما را جویید
ما با نفس صبح درآمیختهایم
(ص۶۸۴)
🔹فجر🔹
در ظلمت شب ستاره را رنگ زدند
مردانه به دامان فلق چنگ زدند
شب شیشهی عمر دیو بدطینت بود
در مطلع فجر شیشه بر سنگ زدند
(ص۶۷۸)
🔸تکبیر🔸
با شحنهی شب شبانه درگیر شدیم
از قلهی خون خود سرازیر شدیم
تا بهر نماز، عاشقان برخیزند
در شهر صلای سرخ تکبیر شدیم
(ص۶۹۶)
🔹پیر تبردار🔹
قومی که ز خواب جهل بیدار نبود
بر لوح دلش شعار پیکار نبود
از سلطهی بتگران نمیگشت خلاص
گر همچو توأش پیر تبردار نبود
(ص۶۶۵)
🔸وحدت🔸
تا بر سر گور خصم دستافشانیم
ای دوست بیا سرود وحدت خوانیم
تکرار خطا دوباره ما را نسزد
ما عاقبت تفرقه را میدانیم!
(ص۶۹۹)
🔹هشدار🔹
هشدار! که باغ، شورهزاران نشود
این خانه مکان لاشخواران نشود
میراث گرانبار شهیدان، هشدار!
بازیچهی خیل بیتباران نشود
(ص۶۹۰)
📎📎📎
منبع:
(مجموعه کامل اشعار. سیدحسن حسینی)
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#انقلاب_اسلامی
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#سید_حسن_حسینی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝هنر طنز و قلمرو آن[بخشی از مقاله]✍
#قند_پارسی
#ابوالقاسم_رادفر
بخش اول✏️
طنز از آنجا آغاز میشود که رعایت حقوق دیگران نشود و آزادی توأم با مسئولیت مورد تعدی واقع شده و بیبندوباری و هرج و مرج بهعنوان آزادی تبلیغ گردد. نظام جامعه در مسیر درست و سیر طبیعی خود مورد تهدید قرار گیرد. ستم و تجاوز در اشکال گوناگون چهره نماید. منادیانِ آزادی خود عاملان بدبختی و جلادان فکر و اندیشه و آزادی گردند. فکر و اندیشه که باید چون چراغی فراراه افراد جامعه و راهگشای مشکلات و محرومیتهای مردم مظلوم و رنجیده باشد، یکباره تغییر جهت بدهد.
🔸
در نهایت ترقی و اعتلا جای خود را به انحطاط و سقوط میدهد. پویایی اندیشه و حرکت ناشی از آن کم کم به رکود میانجامد. وقتی که رکود و انحطاط فرهنگی در تار و پود جامعه ریشه دواند، آن را چون کرم از رگ و ریشه میپوساند، زیرا توقف فکر و اندیشه و فقر فرهنگی چیزی نیست که بشود بهسادگی از کنار آن گذشت و آن را به فراموشی سپرد و بهزودی جبران ضایعات و کمبودهای ناشی از آن را کرد.
🔸
سالها نیرو و تلاش مستمر نیاز است تا سرچشمههای اندیشهی تابناک و زایـا کـه بـه وسیلهی افکار گمراهکننده و منحرف عقیم شده بود، شکوفایی و زایندگی خود را بازیابد و زلالِ فکر و پویایی اندیشهی سالم و درست را در کالبد مرده و تحلیل رفتهی اجتماع رسوخ دهد تا بهمدد مصلحان و دلسوزان جامعه به نشو و نما ادامه داده و به بار بنشیند و ثمر دهد.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#پرتال_جامع_علوم_انسانی
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝هنر طنز و قلمرو آن(بخشی از مقاله)✍
#قند_پارسی
#ابوالقاسم_رادفر
بخش دوم✏️✏️
وقتی در جامعهای اعمال خلاف انسانی در زمینههای فکری، اجتماعی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی و فرهنگی صورت گرفت و عواملی به هر نوع درصدد جا انداختن و تثبیت آن برآمدند، اینجاست که هنرمندان و اصلاحطلبان وظیفه و رسالتشان ایجاب میکند که دست به اقدام بزنند و طنزنویس بنابر هدف و جهتی که انتخاب کرده تا پرده تزویر و ریا از روی نابرابریها بردارد، در انجام این امر وظیفه سنگینتری به عهده دارد.
🔸
البته اگر این اقدام مبتنی بر یک جهانبینی درست و مسئولانه نباشد در دراز مدت نتیجهی عکس میدهد و طنز، حربهی آگاهی و بیداری، به عامل سرکوب و اختناق تبدیل میشود و حاکمیت ستمگران و کارفرمایان را در شکلهای گوناگون بر گُردهی محرومان و فلاکتزدگان جامعه بار میکند. اگر حسننیت و قصد خدمت هم در میان باشد، باز کوشش انجام شده صرفاً در حد یک مُسکّن پایین میآید و نمیتواند شفادهندهی دائمی و آخرین دوا باشد، لذا زیربنای فکری صحیح مبتنی بر جهاناندیشی درست میتواند طنزنویس را دارای قلمی همچون تیغ تیز برای شکافتن اندام عفونی و دملهای چرکین جامعه کند و اینگونه طنزپردازان و هنرمندان متعهد و مسئول هستند که خدمتشان به نفع عموم مردمِ دستبستهی پایدربند انواع بیعدالتیها و زورگوییها تمام میشود.
🔸
اینجاست که طنز همچون ادبیات راستین و متعهد به بازگو کردن حوادث زندگی به صورتهای نو و جدید کمر میبندد و آینهی افکار و تجلیات درونی انسانها میشود. مهارت طنزپرداز اگر درست در پرداختن یک اثر هنری به کار گرفته شود میتواند چنان صحنههایی بیافریند که چون تصویری حقیقی و زنده از برابر دیدگان عبور کند تا حدی روشن که ما بتوانیم آنها را لمس کنیم و بفهمیم و آنچنان در بیننده و خواننده تاثیر بگذارد که عامل حرکت و جهتی برای بهترسازی خود و جامعه شود.
🔸
آری، ادبیات حقیقی و طنز واقعی آموزگارانی هستند که از حقایق تلخ سرپوش برمیدارند و عدم تساویها و نابرابریها را لخت و عریان با حالت خشم و نفرت به نمایش میگذارند و رسواگر مادر دردها و حقکشیهای خانمان برانداز میشوند و علاوه بر کشف دوروییها و ظاهرسازیها، روح مسئولیت و خیرخواهی را در انسانها بیدار میکنند.
📎📎📎
منبع:
(نشریه قندپارسی.سال۱۳۷۲.شماره۶.صفحات۷۰-۷۶)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#پرتال_جامع_علوم_انسانی
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚ترافیک🚙
#گل_آقا
#کیومرث_صابری_فومنی
🔸برای این روزها...🔸
#طنز_سیاسی
#فکاهیات_مطایبات
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan