eitaa logo
برش‌ ها
382 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
351 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
تو بودی. بقیه دارن اداتو در میارن. .
شهید_حسن_شاطری در مدتی که رئیس هیئت ایرانی بازسازی لبنان بود، کارهای ناممکنی را ممکن کرد. در کار یک شعار داشت و آن این بود که «بهترین کار با بیشترین زحمت در کمترین زمان». شرایطی را که بانک بین المللی با تأیید مجلس بازسازی و توسعه برای جاده ها و پل ها اعلام کرده بودند، نمی پذیرفت. می گفت: ما باید جاده ای بسازیم که تا پنجاه_سال ماندگار باشد. آنها می گفتند زیر سازی آسفالت 20 سانتی متر و آسفالت روی کار دو تا چهار سانتی متر برای عبور هشت الی نه میلیون اتومبیل. مهندس در ابتدای کار، آزمایشگاه مرکزی خاک شناسی را تأسیس کرد و از هر 150 متر نمونه خاک برمی داشتند و طبق نتایج علمی زیر سازی می کردند. در بعضی مناطق زیر سازی تا 70 سانتی متر انجام می شد. آن هم برای عبور 20 میلیون اتومبیل. برای عایق سطح زیرین زیرسازی هم ماده به نام ژئوتکستال از ترکیه، ایران و یونان وارد می کردیم. آسفالت روی کار هم پنج سانتی متر بود. با همه این کارها هزینه تمام شده طرح ها، یک سوم هزینه هایی بود که حندین سال قبل انجام گرفته بود. شهید حسام می گفت: اگر آمار و ارقام را اعلام کنیم و مردم بفهمند که طرح های قبلی با هزینه چند برابر و کیفیت پایین انجام شده رسوایی به بار خواهد آمد. کتاب_معمار_محبت؛ خاطرات شهید حسن شاطری. نوشته عبدالقدوس الامین. ترجمه زهرا عباسی سمنانی. ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. نوبت چاپ: دوم-1397. صفحه 200-201. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
احساس می کردم هیچ کس مرا به اندازه او دوست ندارد. اصلاً دوست داشتنش نوع دیگری بود. هیچ وقت مرا به خاطر خودش نمی خواست. دوست داشتنش دنیایی و زمینی نبود. مثل مادری بود که می خواست بچه اش خوب تربیت شود. همیشه به خوب شدن من می اندیشید. گاهی که می خواست از من کند. سجاده اش را پهن می کرد. نماز می خواند. با آن قد بلند و سر خمیده اش آنقدر سر سجاده می نشست که حدس میزنم دارد با خودش می کند. می فهمیدم که می خواهد نکته ای را تذکر دهد. مثل بچه ای که می داند می خواهد تنبیه شود، می رفتم منتظر می نشستم تا حرفش را بزند. این اواخر هر بار نمازش طولانی می شد، مثل بچه های شلوغ و منتظر تنبیه، می رفتم می نشستم تا بیاید از شلوغ کاری هایم به خودم شکایت کند. راوی: فاطمیه امیرانی؛ همسر شهید ؛ حمید باکری صفحه 13 و 28. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شب عروسیش بود. اذان که شد، همه را بلند کرد که بخوانند. یکی را فرستاد جلو، بقیه هم پشت سرش، خواندند. ، جلد 16؛ صفحه 48. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شب ولادت امیر المؤمنین حضرت علی علیه السلام را خدمت همه شیعیان و ارادت مندان حضرتش تبریک عرض می کنیم. خاطرات ارادت شهدا به حضرت امیر علیه السلام را با هشتگ زیر مشاهده بفرمایید. ع .
آیه 39 سوره حج: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ. به آنها که جنگ بر آنان تحمیل شده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قدر بر نصرت آنهاست. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفسیر کوتاه آیه با صدای حجت الاسلام قرائتی
غلام رضا عالی در تظاهرات 21 بهمن 1357، با اصابت گلوله به کاسه سر در حالت کما در بیمارستان بستری و شب چهلم به منزل منتقل می شود در حالی که به علت اصابت گلوله، حافظه اش پاک شده بود و امکان تکلم هم نداشت: بعد از مرخصی از بیمارستان حال خوشی نداشتم. همه کارهایم حتی نظافت، بر عهده افراد خانواده بود. این حالت، مخصوصا اینکه احساس می کردم خانواده ام خسته شده اند، خیلی ناراحتم می کرد. از مادرم خواستم رختخوابم را سمت قبله پهن کند. به (ع) متوسل شدم که یا شفایم و یا مرگم را از خدا بگیرد. در عالم رؤیا محضرشان رسیدم. فرمودند: تو شفا یافتی، اما باید به دیدار بروی. محضر امام (ره) رسیدم و شرح حالی دادم و از امام (ره) برای انجام مقدمات اعزامم به آلمان کمک خواستم و گفتم: «از همه راه های طبیعی بهبودی نا امید شدم». امام (ره) فرمود: «صبر کنید. از جده ام فاطمه زهرا (س) که نا امید نشده اید». استکان چایی را خودشان شرین کرده، مقداری دعا بر آن خواندند و خود چشیدند. آنگاه آن را با قاشق بر دهانم ریختند. از قم که برگشتیم، روز ۱۳ رجب، روز ولادت (ع) زبانم بر تکلم باز شد. ادامه دارد... ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
ادامه مطلب قبل زبانم باز شده بود، اما زبان داشتم و برخی کلمات را فراموش می کردم. با این حال علاقه زائد الوصفی به اهل بیت (ع) داشتم. به حضرت علی (ع) متوسل شدم. در عالم رؤیا خدمت شان رسیده، عرض حاجت کردم. فرمودند: تو بخوان ما درست می کنیم. فردای آن روز که در جایی مشغول صحبت بودم، یاد خواب دیشب افتادم. شروع کردم به خواندن مدح حضرت علی (ع): علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه هما را با کمال تعجب، بدون هیچ وقفه و لکنتی مداحی کردم و از آن به بعد، این مسئولیت را دارم و در شهرهای مختلف نیز برنامه اجرا می کنم. در سال ۱۳۹۴ که دیداری با مقام معظم رهبری داشتم آنجا هم مداحی کردم و از ایشان انگشتر و چفیه هدیه گرفتم. ع ع (زندگی نامه شهید زنده غلام رضا عالی)، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید هادی، تاریخ چاپ: اول- ۱۳۹۵؛ صفحات ۷۷-۶۵ و 130-134. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید محمد هادی ذوالفقاری: بچه های ایران و عراق! من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادم . یکی از دلایلی که به آمدم همین بود که پیشرفت کنم. نجف شهری است که مثل است که گناه ها را به سرعت از آدم می گیرد و جای گناهان ثواب می دهد. این مولای ما خیلی مهربان است. مرا در دفن کنید. دوست دارم نزدیک امام باشم. (ع) ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
انسان كه در روز در پرتو خورشيد تلاش مى‏كند و يا شب در پرتو چراغ يا شمع كارى انجام مى‏دهد، به همه چيز توجه دارد جز به آنچه پرتوافشانى مى‏كند كه اگر پرتوافشانى او نبود همه حركت ها متوقف و همه جنب و جوش‏ها راكد مى‏شد. پرتوافشانان و شمع هاى فروزنده اجتماع‏اند كه اگر پرتوافشانى آنها در ظلمات استبدادها و استعبادها نبود بشر ره به جايى نمى‏برد. ، ج‏24، ص: 446. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید حسن آزادی جانشین تیپ «۲۱ امام رضا (ع)» (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید مدافع حرم سیدقاسم سادات (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۳ ه.ش)
🌹سالروز شهادت حسین خرازی فرمانده لشکر۱۴ امام حسین(ع) ✍️ شهید حسین خرّازی (۱۳۳۶-۱۳۶۵ش)، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع) در دوران جنگ تحمیلی بود. او در محله کلم کوی اصفهان به دنیا آمد. در سال 1355 بعد از اخذ دیپلم طبیع یبه خدمت سربازی اعزام شد و در این دوره به عملیات سرکوبگرانه ظفا رعمان اعزام شد. او این سفر را سفر معصیت می دانست و همه نمازهایش را در آن تمام خواندند. ✅او يك سال پس از انقلاب، همزمان با توطئه گروهك هاي ضد انقلاب در گنبد و تركمن صحرا، به آن منطقه اعزام شد و در فرونشاندن غائله این دو شهر و سپس در آزادسازی شهرهای دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت از دست افراد مسلح، نقش مؤثری داشت. ✅عمليات هاي فرمانده كل قوا، ثامن الائمه، فتح المبين، بيت المقدس، خيبر، بدر، والفجر8 و كربلاي 4 و 5، صحنه هاي فراواني از رشادتها، ابتكار، خلاقيت و حسن فرماندهي اين سردار رشيد اسلام بود، او در عمليات خيبر در اسفند 1362، دستِ راست خود را در راه خدا تقديم كرد. ✅ سرانجام اين سردار رشيد اسلام ، پس از سی جراحت در طول جنگ، در جريان عمليات بزرگ و غرورآفرين كربلاي 5، در روز جمعه هشتم اسفند 1365، در شلمچه روحش آسمانی شد و پيكر مطهرش پس از تشييعي با شكوه، در گلستان شهداي اصفهان (تخت فولاد) رخ در نقاب خاک کشید. روحش شاد و یادش گرامی باد. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
حسین روی بچه ها خیلی حساس بود. ، لشکر حضرت رسول (ص) در کانی مانگا عملیات می کرد. گردانی از ما هم گردان احتیاط بود. فرماندهی، بالای ارتفاع بود و برای اعزام گردان احتیاط، باید با لشکر حضرت رسول ارتباط مخابراتی می‌گرفتیم. فرماندهی روی ارتفاعات لری مستقر بود. چون ارتباط‌ گیری آنجا زیر تیر بود، محسن زاهدی مسئول مخابرات به من گفت: تو برو بالای ارتفاع، اگر حسین آمد بفرستش پایین. ما از پایین ارتباط برقرار می کنیم. ما تا ساعت یازده شب منتظر ماندیم و نیامد و گرفتیم خوابیدیم. به ناگاه با صدای جیغ حسین از خواب بیدار شدم. سریع رفتم داخل سنگر مخابرات و بچه ها را بیدار کردم. علیخانی را دیدم که شلوارش گتر نکرده بود. گفتم: سریع گتر کن تا حسین نیامده. کِش نداشت. تا بتواند کاری بکند حسین از راه رسید. وضعیت لباس او و خواب بودن همه ما، اعصابش را به هم ریخته بود. ما را از پنجره انداخت بیرون. یادداشتی به محسن زاهدی نوشت و به من گفت دستش برسانم. نوشته بود: حاج محسن یک دست کتک لازم است، سریع بیا بالا. محسن زاهدی تا قضیه را فهمید تا صبح بالا نیامد. راوی: محمد سعید رشادی ؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحه ۴۲ تا ۴۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
وفات عمه سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیها را به همه اعضای محترم کانال تسلیت عرض می کنم. خاطرات ارادت شهدا به آن بانوی معظم را با هشتگ ذیل پیگیری بفرمایید. س ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙زینبم اما نه آن زینب که رفت از کربلا... 🔻روضه (س) ⏱ | 05:11 👤استاد
شب آخری که حرم (س) بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود. مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند. این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند. شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد. بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد. نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که ندیده بودیمش. اصرار کردم که قضیه چیست؟ گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم. خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت: فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد. فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت. ع س .جلد 9؛ کتاب احمد متوسلیان خاطره شماره 97 و 99. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
(علیهاالسلام)... مقام معظم رهبری: من یی را زیارت کردم که بجد و با صدق واقعی می‌گفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمی‌گفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار می‌کردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان‌طوری که (سلام‌الله‌علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛ جز زیبائی ندیدم. حادثه‌ی کربلا چیز کوچکی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خون‌های ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یک حقیقت زیبا مشاهده می‌کند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانواده‌های بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری‌ در آنها هم بود؛ آنها هم می‌گفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». این هاست که به یک ملت اقتدار می دهد؛ این‌هاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود می‌آورد؛ این هاست که تهدیدهای قدرت‌های مادی دنیا، عربده‌های مستانه‌ی دولت‌های متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمی‌لرزاند. ۱۳۸۹/۰۷/۲۸ سالروز وفات حضرت عقیله‌ی بنی‌هاشم تسلیت باد.
فرازی از : رسول خدا (ص) فرمودند: اگر مسلمانی صدای مسلمانی را بشنود و به او کمک نکند، او مسلمان نیست. [می خواهیم] به امام حسین (ص) ثابت کنیم که تا خون در رگ هایمان جریان دارد، نمی گذاریم به خواهرت، عمه مان زینب اهانت شود. ای خواهران و برادران؛ بدانید سوریه ما بوده و اگر ما در آنجا حضور داریم، بدانید که هدف دشمنان رسیدن به ایران است. ع س ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
گزیده معراج السعاده (8): بدن انسان مانند کشوری است که دارای مناصب مختلف است. هر یک از نیروهای ظاهری و باطنی وظیفه ای معین دارند و همه در خدمت انسان هستند. در میان نیروها وجود دارد که عبارتند از عقل، غضب، شهوت و وهم. منشأ تمام اختلافات بین قوا عقل است که نمی گذارد قوای سه گانه از حد خود تجاوز کرده، نفس را مطیع خود سازند. اگر عقل نباشد قوای دیگر مشکلی باهم ندارند؛ منتهی همه خواست های انسان را در حد حیوانیت و حتی شیطان بودن تنزل می دهند. این عقل است که اگر بر سایر قوای نفس غلبه کند انسان را تا مرز عروج می دهد. گزیده معراج السعاده صفحه 23. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
تمرین کنید که همیشه سرتان پایین باشد تا آلوده به گناه نشوید. کتاب بی خیال صفحه 54. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران https://eitaa.com/joinchat/1348665433C2abac165d0
🔰 به (س) ارادتی کامل داشت. برش اول: اسم دخترم را گذاشته بودم . (همسر خواهر شوهرم) این اسم را برازنده دخترم که از سادات بود، نمی دانست. بعد از شهادتش وقتی این را فهمیدم، دنبال این بودم که یک اسم مناسب انتخاب کنم. یک بار که شهید سلیمانی خانه شهید محرابی، آنجا سر حرف را باز کردم و از ایشان خواستم اسمی را انتخاب کنند. حاج قاسم گفت: پیامبر (ص) اسم را برای دختر حضرت زهرا (س) انتخاب کرد. حضرت زهرا (س) هم به خاطر علاقه پیامبر (ص) این اسم را گذاشت روی دخترش. شد زینب. شما هم همین اسم را بگذارید روی دخترتان. خم شد دخترم را که حالا زینب شده بود بوسید. چون اسم دختر بزرگ شهید محرابی هم زینب بود، خندید و گفت: زینب ها زیاد شدند. دست کرد توی جیبش و یک انگشتر داد بهم و گفت: هر وقت زینب بزرگ شد، بدید دستش بکنه. ادامه دارد.... .
ادامه مطلب قبل برش دوم تکفیری ها رسیده بودند نزدیک (س)؛ آن قدر که تیرهای کلاش به در و دیوار حرم می خورد.حاج قاسم تاب نداشت ببیند حرم حضرت زینب در خطر باشد. خودش کلاش به دست گرفت و آمد پا به پای بچه ها از حرم دفاع کرد. آنقدر ایستاد تا تیر خورد به دستش. هر چه اصرار کردیم برنگشت عقب. با همان دست مجروح کنار بچه ها و حضرت زینب (س) ایستاد. ع س ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحات152 و 117. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/