📌ساخت معنایی واقعیت اجتماعی براساس حکمت متعالیه
بخش چهاردهم: ثبات و تغییر در جهان اجتماعی ۳
🔹 مهمترین پیامد و نتیجه این عوارض فکری و فرهنگی و تضاد اجتماعی، سلب ایمان و اعتماد مردم(بخصوص نخبگان و جوانان) از پویایی، زایش و کارآمدی نظام فکری و اعتقادی مستقر در فرهنگ عمومی می شود، و این احساس در جامعه و ذهنیت عمومی شکل می گیرد که برای خروج از بن بست ها و فروبستهای اجتماعی باید به سراغ فلسفه ها و نظام های فکری و اعتقادی دیگری رفت که توان امتداد به عرصه های علم، زبان، هنر و فناوری را داشته باشد و بتواند نسخه های بدیع و کارآمدی را برای ساخت اجتماعي و کنترل و مدیریت تغییرات و تضادهای اجتماعی را داشته باشد. این اتفاق موجب #انقطاع_فرهنگ و ادعای #امتناع زایش فلسفه می شود.
🔸 این سلب ایمان و اعتماد از فلسفه و فرهنگ موجود و گرایش به نظام های فکری و فلسفي و طرح های کلان اجتماعی دیگر، اولا موجب رشد ادعای امتناع زایش و پویایی فلسفه و نفی امکان تدام فرهنگ می شود. ثانیا: فعالیتهای فکری، اجتماعی و رسانهیی جریانهای فکری و فلسفي دیگر برای جلب ایمان و اعتماد مردم می شود و ثالثا موجب ظهور اختلافات عمیق فکری و تشتت عقیدتی و سیاسی می شود و با تکثیر نیروها و ارائه طرح ها و فرضیه های مختلف، طبیعتا قدرت و نیروی انسانها و امکانات و سرمایه ها نیز تقسیم می شود و در نتیجه روز به روز از توان داخلی برای همبستگی و هم افزایی در حل مسائل و مشکلات کلان کاسته می شود و همچنین اقتدار بیرونی و توان و رقابت و رویارویی با سایر مکاتب و جوامع را از دست می دهد. همین امور زمینه و آبستن ظهور مشکلات و بحرانهای بیشتر و سکون و رکود و سقوط می شود.
🔹البته این به معنای نفی آزادفکری و تضارب آرا و اندیشهها نیست که این خود نوعی جمود و تحجر و موجب روزمرگی و رکود میشود. بلکه باید سازوکازی را برای آزادفکری و تضارب اندیشهها در نظر گرفت تا در یک محیط ازاد، منطقی و اخلاقی، افراد متفکر بتوانند نظرات و دیدگاههای خود را بیان کنند و از نقادی و نظرات کارشناسی صاحبنظران و اندیشمندان بهرمند بشوند در اینصورت امکان تبدبل فرضیات و ایدههای خلاقانه به نظریات علمی وجود دارد. در حقیقت "نظریه" در متن روابط علمی عمیق در محیط کاملا علمی باسازوکارهای دقیق منطقی شکل میگیرد. نظریه علمی توانمند درحل مسئله ان طرح و ایدهای است که در چنین محیطی مطرح، نقادی، چکش کاری و اصلاح شود و پس از طی این مراحل، به عنوان خروجی "جامعه علمی" به حوزه عمومی و بخشهای تصمیم گیری و مدیریتی عرضه شود به نحوی که هم بخش اعظمی از جامعه علمی از آن دفاع و ابعاد مختلف ان را تکمیل کنند و هم به مدیران و کنشکران این احساس القا شود که این طرح، مطلبی علمی، مستند، مستدل، منسجم و کارآمد است و خروجی کل نظام علمی و جامعه علمی است و یک حرف شاذ، بدعت آمیز، بلندپروازانه و خیالی نیست. چرا که در این صورت، عرصه عمومی و دستگاههای تصمیمگیری و مدیریتی آن را پس میزنند و حاضر نیستند که ریسک کنند و امکانات و سرمایههای مجموعه خود و همجنین فرصت و زمان مدیریتی خود را به پای یک طرح شاذ و... بگذارند که سرانجام آن مشخص نیست و هیچ مجموعهی علمی صاحب نظر و ذی نفوذ نیز مسؤلیت آنرا نپذیرفته است. البته شاید مدیری به واسطه شجاعت و بیباکی و یا روابط و منافع حزبی و ایدئولوژیکی زیربار این مسئولیت برود اما نوعا اینگونه بوده است که با تغییر دولتها و مدیریتها، تمام پشتیبانیها حذف و از مرجعیت مجموعهها کنار گذاشته میشود.
🔸 بنابراین ۱. حضور فعال و امتداد عینی، آشکار و تأثيرگذار نظام فکری و عقیدتی و دانش های حامل آن همچون فلسفه، کلام و عرفان در چهار عرصهی علم، زبان، هنر و فناوری و ۲. زایش، ابتکار و نوآوری در چهار عرصه مذکور برای جلوگیری از روزمرگی، سکون و رکود در نظریه های علمی، شبکه مفاهیم و ساختار زبانی، نمادها و نشانها و فناوری ها و ۳. ساخت جامعه علمی و شبکه متصل و منسجم متفکران و کنشگران علمی و عملی ضرورتی غیرقابل انکار برای ادامه حیات اجتماعی و بقا نظامات اجتماعی و سیاسی است.
🔹 از آنجا که حرکت، تحوّل، تجدد و تنوع سنّت طبیعی این جهان و هماهنگ با فطرت و سرشت آدمي است و جمود، تحجّر، روزمرگی و سکون با فطرت انسان ناسازگار است، همواره عرصه های علم، زبان، هنر و فناوری با تغییرات و تحولاتی همراه است. از این رو، نظام فکری و عقیدتی می بایست به همه تغییرات و تحولات زیربنایی و روبنایی حیات انسان توجه کند و تبیینی فلسفي از تغییر و تحول و فرآیندهای آن داشته باشد. بدون داشتن نظریهای فلسفي در تبیین چیستی و چگونگی #حرکت و #تغییر نمیتوان در عرصههای چهارگانه مذکور حضوری فعال، پویا، سازنده و تاثیرگذار داشت.
ادامه دارد...
#واقعیت_اجتماعی
#حکمت_متعالیه
#حکمت_عملی
#جامعهشناسی
#فرهنگ
#تربیت
#فرهنگ_سازی
#حرکت
#تغییر
https://eitaa.com/hekmat121/745
📌 تربیت و احساس کرامت
بخش دوم:
🔹نکته مهم و اساسی در مسئله احساس کرامت و بزرگی این است که روح انسان کریم، بزرگ میشود و برای روح بزرگ دنیا و آرزوها و داراییهای دنیایی و اعتبارات اجتماعی هم کوچک میشود لذا شهوات و گناهان هم در چشم او کوچک جلوه میکند. چرا که ریشه همه شهوات و گناهان محبت به دنیا و احساس بزرگی و پایداری داراییهای دنیایی و اعتبارات اجتماعی است چنان که در روایت آمده است:
قَالَ النَّبِیُّ ص: حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کُلِّ حَسَنَة (إرشاد القلوب إلی الصواب،ج 1،ص 21) پیامبر اسلام فرمود: دوستی دنیا منشأ هر اشتباه و کلید هر گناه و سبب نابودی هر نیکویی است.(ر.ک: امام خمینی: شرح چهل حدیث، ص123 و 124 و آداب الصلاه، ص 49 تا 51)
🔸امام خمینی می فرمایند: «اینکه در روایات ما هست که حب الدنیا راس کل خطیئه این یک واقعیتی است و اساس حب دنیا هم ریشه حب دنیا هم حب نفس است که آن هم حب دنیاست تمام فسادهایی که در بشریت پیدا شده است از اولی که بشریت تحقق پیدا کرده است تاکنون و تا آخر منشأش همین حب نفس است.از حب نفس است که حب به جاه حب به مقام حب به مال و حب به همه ی انگیزه های شهوانی پیدا می شود و انبیا اساس کارشان این بوده است که این حب نفس را تا آن مقدار که ممکن است سرکوب کنند و نفس ها را مهار کنند.» (صحیفه امام ج16ص160)
🔹لذا اگر محبت دنیا تضعیف و کوچک شد انسان، ازظاهر دنیا گذر و به حقیقت متنبه میشود وخود را مییابد وبه ارزش سرمایهها وداراییهای خود پی میبرد وبه کشف جایگاه ونقش خود درنظام آفرینش میپردازد. دراین صورت حرکت و تلاش، عمل وطاعت برای او بزرگ میشود وچنین انسانی، بزرگی رادر عبادات وطاعت، پاکدامنی وپرهیزگاری، حرکت وعمل، خدمت ونیکوکاری، بذل وبخشش میداند وحرکت در این راه برای او آسان میشود و سنگینی هزینه کردنها از او برداشته میشود.
🔸این مضمون بسیاری از روایات معصومین علیهم السلام است. به طور نمونه در احادیث امام علی (عليه السلام) آمده است:
🔹 مَن كَرُمَت نَفسُهُ صَغُرَتِ الدُّنيا في عَينِهِ .[غرر الحكم : 9130.]
هر كه كرامت نفْس داشته باشد، دنيا در چشمش خُرد و ناچيز آيد.
🔸 مَن كَرُمَت علَيهِ نَفسُهُ هانَت علَيهِ شَهوَتُهُ .[غرر الحكم : 8771.]
هر كه براى خود احترام قائل باشد خواهش هاى نفسانيش در نظرش بى ارزش باشد.
🔹 مَن كَرُمَت علَيهِ نَفسُهُ لَم يُهِنْها بالمَعصيَةِ .[غرر الحكم : 8730.]
هر كه براى نفْس (شخصيت) خود احترام قائل باشد، آن را با معصيت خوار نمى گرداند.
🔸 مَن كَرُمَت نَفسُهُ قَلَّ شِقاقُهُ و خِلافُهُ.[غرر الحكم :9051.]
هر كه كرامت نفْس داشته باشد، كمتر مخالفت و ناسازگارى كند.
🔹 النَّفسُ الكَريمَةُ لا تُؤثِّرُ فيها النَّكَباتُ.[غرر الحكم: 1555.]
سختى ها و مصائب، در نفْسِ گرانمايه تأثير نمى گذارد.
🔸 النَّفسُ الشَّريفَةُ لا تَثقُلُ علَيها المَؤوناتُ.[غرر الحكم : 1556.]
هزينه ها، بر نفْسِ شريف سنگينى نمى كند.
🔹مَنْ قَنَعَتْ نَفْسُهُ أَعَانَتْهُ عَلَى اَلنَّزَاهَةِ وَ اَلْعَفَاف [غرر الحکم جلد۱ صفحه۶۲۹]
هر که نفسش قانع باشد،او را بر پاکدامنى و پرهیزگارى یارى کند.
🔸 مَنْ كَرُمَتْ نَفْسُهُ اِسْتَهَانَ بِالْبَذْلِ وَ اَلْإِسْعَافِ.[غرر الحکم جلد۱ صفحه۶۲۹]
هر کس نفس او گرامى باشد، نیکوکارى و برآوردن حاجت مردم بر او آسان مى شود.
🔹قَبُولُ عُذْرِ اَلْمُجْرِمِ مِنْ مَوَاجِبِ اَلْكَرَمِ وَ مَحَاسِنِ اَلشِّيَمِ.[غرر الحکم جلد۱ صفحه۵۰۳]
پذیرش عذر مجرم از موجبات بزرگی و زیباییهای اخلاق است.
🔸إِذَا أَخَذْتَ نَفْسَكَ بِطَاعَةِ اَللَّهِ أَكْرَمْتَهَا وَ إِنْ بَذَلْتَهَا فِي مَعَاصِي اللَّهِ ابْتَذَلْتَهَا.[غرر الحکم جلد۱ صفحه۲۸۷]
اگر نفست رابه طاعت الهی مشغول بداری آنرا بزرگ داشتهای ولی اگر در معصيت الهی آنرا بذل وبخشش کردی آنرا به ابتذال کشاندهای.
🔹مَنِ اِسْتَغْنَى كَرُمَ عَلَى أَهْلِهِ وَ مَنِ اِفْتَقَرَ هَانَ عَلَيْهِمْ.[غرر الحکم جلد۱ صفحه۶۴۴]
کشی که بینیازی ورزید نزد اهلش بزرگ داشته میشود وکسی که نیازمند شد نزد آنها خوارمیشود.
🔸مَا أَقْبَحَ شِيَمَ اَللِّئَامِ وَ أَحْسَنَ سَجَايَا اَلْكِرَامِ [غرر الحکم جلد۱ صفحه۷۰۰ ]
بدترین اخلاقها پستی است وبهترین سجایای اخلاقی کرامت است.
🔹مِنْ كَرْمِ اَلنَّفْسِ اَلْعَمَلُ بِالطَّاعَةِ.[عیون الحکم و المواعظ جلد۱ صفحه۴۶۹]
ازنشانههای کرامت نفس عمل به طاعت الهی است.
🔸اَلنَّفْسُ اَلدَّنِيَّةُ لاَ تَنْفَكُّ عَنِ اَلدَّنِيَّاتِ. [عیون الحکم و المواعظ جلد۱ صفحه۴۹]
نفس پست ازپستیها جدا نمیشود.
🔴 ادامه دارد ...
#تربیت
#تنبه
#احساس_بزرگی
#احساس_شخصیت
#بزرگی_روح
#کرامت
#دنیا
#حرکت
#امام_خمینی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 تربیت و احساس کرامت
بخش سوم:
🔹احساس کرامت و بزرگی به این معنا که انسان در خود شرافت و شخصیتی موثر احساس کند اساس نظام تربیت اسلامی است و زیرساخت نظام اخلاقی رشدمحور و مکرمت ساز است(مکارم و زیباییهای اخلاق). این احساس موجب میشود که انسان پایگاه محکمی و ظرفیتهای مناسبی برای حرکت و تعالی داشته باشد و در مسیر حرکت تن به خفت و ذلت، پستی و حقارت ندهد حتی اگر به قیمت جهاد و شهادت باشد. اصل اولی در این طرح تربیتی، تنبّه و توجه دادن به سرمایههای ذاتی و داراییهای درونی و هویتهای واقعی است تا انسان جایگاه خود را در نظام هستی بشناسد و نسبت وجودی خود را با دیگران در حیات اجتماعی تشخیص دهد. که اگر این تنبه و توجه به شناخت صحیح منجر شد گرایشهای متناسب با آن شکل خواهد گرفت امکان حرکت و تلاش بر پایه آن ظرفیتها و داراییها فراهم میشود.
🔸 در مقابل این نظام تربیتی دو طرح و نظام تربیتی دیگر قرار دارد:
۱. طرحی که بر خودشیفتگی و خودبرتربینی استوار است و درصدد فعال سازی حس حسادت و رقابت افراد نسبت به دیگران است و میخواهند با ایجاد دوگانههای احساسی و مقایسههای رقابتی، افراد را به تلاش و کوشش جهت کسب منافع بیشتر، جاه و مقام بالاتر و امثالهم وا دارند. اصل اولی در این طرح تربیتی، ایجاد حس استقلال، حس منفعت طلبی، حس رقابت و توان مقایسه و سنجش خود با دیگران است.
۲. طرح دوم طرحی است که بر تخریب شخصیت و تاکید بر نواقص و ضعفها اصرار دارد و عقب ماندگیهای روحی و دانشی را برجسته میکند و سعی دارد با موعظه و نصیحت افراد را به خود بیاورد تا از طریق مبارزه با غرور و احساس استقلال، درکی از ضعف و نقص را ایجاد کند تا افراد به حرکت و تلاش وا داشته شوند. در این نگاه هر اعتماد به نفسی و احساس استقلال و شخصیتی ، از جنس غرور و استکبار است و باید شکسته شود لذا به "برجک زنی" و "توخالی نشان دادن" افراد تمرکز دارند. اصل اولی در این طرح تربیتی، شکست ذهنیتها، مبارزه با عادتها و تخریب همهی تلقیهای پیشینی آنهاست که افراد تهی بودن خود را درک کنند تا از نو توسط مربی خود را بسازند.
🔹 هر دوی این طرحها علی رغم اختلافات شدید، نمیتواند انسان متعادل در مسیر تعالی را تربیت دهد و رشد جامع را به وجود آورد.
🔸 مهمترین کانون ایجاد و تقویت کرامت و بزرگی انسان، کانون خانواده و در محیط منزل است پدر و مادر نقش اصلی را در این زمینه به عهده دارند چرا که شاکله اولیه شخصیت انسان در کانون خانواده و محيط منزل ساخته میشود و سپس این انسان شکل یافته وارد جامعه میشود و به تقویت و یا تضعیف آن شاکله میپردازد. بنابراین در نظام تربیتی اسلام، خانواده نقش کانونی و محوري در تربیت را برعهده دارد.
📌راهکارهایی برای تقویت احساس کرامت و بزرگی در خانواده
۱. باید سرمایهها وداراییهای خود رابزرگ شمرد و آنرا نعمت بزرگ الهی دانست که می تواند سکوی پرش وحرکت انسان به سوی موفقیت وترقی باشد. بخصوص سرمایههای درونی همچون فطرت، عقل، نفس ناطقه، محبت به اهلبیت وخوبیها، توانایی فهم، توانایی تلاش و حرکت، هویت ملی وخانوادگی رابزرگ شمرد و برنقش تعیین کننده آن در موفقیت وترقی تاکید کرد.
۲. سعی نشود کمبودهای زندگی بزرگ جلوه داده شود و برنبودها وکمبودها بخصوص کمبودهای بیرونی (مالی، مقامی، شهرت) تاکید شود. اگر کمبودی هم درزندگی وجود دارد اولا سعی شود درجه اهمیت آن نسبت به داراییها وسرمایهها کمتر نشان داده شود ثانیا آن کمبودها رایک امتحان و فرصت برای سنجش ایمان وپیشرفت معرفی شود. ثالثا ازاکتسابی بودن وقابلیت اکتساب آن داراییها گفتگو شود. رابعا نمونهها والگوهای موفقی به اهل خانواده معرفی شود که عليرغم داشتن کمبودها و ضعفهایی توانستهاند انسانهای بزرگی بشوند.
۳. از مقایسه زندگی خود بازندگی دیگران کاملا پرهیز شود وبه هیچ وجه نباید اهل خانواده رانسبت به داراییها وسرمایههای دیگران حساس کرد. اگر گاهی ازآن سخن به میان آمد میبایست با هوشمندی ارزش آنرا کم جلوه داد وبر ارزش داراییها وسرمایههای خود تاکید کرد.
۴. الگوی اهل خانواده میبایست انسانهای بزرگ وبا کرامت وعزیز باشد(همچون اهلبیت) و افراد سعی در نزدیکی فکری ورفتاری به آنها راداشته باشند و همواره ازبزرگی وکرامت آنها درمحیط منزل گفتگو شود.
۵. محبت به دیگران وصدقه دادن و انفاق جمعی ومداوم درخانواده وبیان فلسفه آن یکی دیگر از راههای تربیت بزرگمنشانه است.
۶. برقراری ارتباطات صمیمی وخانوادگی باافراد دارای ویژگیهای مثبت اخلاقی مانند بلند نظری، گشاده دستی وبزرگ منشی. موجب سرایت این مکارم اخلاقی درخانواده میشود. همچنین باید از روابط گسترده با انسانهای فرومایه و پست پرهیز کرد تا اخلاق آنهابه اهل خانواده سرایت نکند.
#تربیت
#تنبه
#احساس_بزرگی
#احساس_شخصیت
#بزرگی_روح
#کرامت
#دنیا
#حرکت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملي)
بخش دوم:
🔸 هویت عمل را نیت و قصد عامل تعیین میکند و بواسطه قصد و نیت است که میل عامل جهت مییابد و ارادهی فعلی صورت میپذیرد.
🔹 قصد و نیت عامل تابع ادراکات و آگاهی هایی است که به باور قلبی تبدیل شده باشد به این معنا که عقیده داشته باشد که اگر (الف) را انجام دهد (ب) محقق میشود. این باور موجب تحریک قوه میل و شوق عامل میشود تا عملی را انجام دهد. هرچند ممکن است در نهایت به نتیجه از پیش تعیین شده برسد و یا نرسد، که این نرسیدن یا معلول خطای در باور بوده یا نقص در حرکت و فعالیت.
🔸ادراکات موثر در حرکت به تبع عناصر دخیل در حرکت متنوع است. توضیح اینکه حکما در باب حرکت گفتهاند در هر حرکتی ۶ عنصر دخیل است: ۱. فاعل حرکت، ۲. موضوع حرکت، ۳. مبدأ حرکت، ۴. مقصد و غایت حرکت، ۵. مسافت حرکت، ۶. زمان حرکت.
درباره حرکت ارادی یک عنصر دیگر نیز باید اضافه کرد و آن #طرح و برنامه حرکت است که به چرایی وچگونگی حرکت اختصاص دارد، زیرا نوع حرکات ارادی و تدبیری براساس طرح و برنامهی پیشینی از سوی فاعل مختار سامان مییابد. اگر طرح و برنامهی پیشینی وجود نداشته باشد یا اصلا حرکتی شکل نمیگیرد و یا از دایره حرکت ارادی خارج میشود واز افراد حرکت طبعی و یاحرکت قسری محسوب میشود.
🔹 حرکت وفعالیت ارادی صرفا معلول یک آگاهی وبایک میل خاص به صورت جزیرهای نیست بلکه شبکهای از اگاهیها وامیال درشکلگیری حرکت وفعالیتی دخیلاند هرچند ممکن است بخشی از آن آگاهانه، مستقیم وآشکار نباشد، بلکه غیر مستقیم وپنهان تأثيرگذار باشد. لذا عموم حرکتها وفعالیتهای عامل تحت تأثير دستگاه فکري وشبکهی دانایی اوست(جهانبینی و مجموعه هنجارها وقواعد رفتاری).
🔸 در واقع میان نوع وسنخ آگاهی با نوع وسنخ میل برآمده ازآن، نوعی تناسب وهماهنگی وجود دارد. یعنی هرسنخی ازآگاهیها وباورها، نوع خاصی از امیال را بر میانگیزاند. همین تناسب میان میل واراده وتحریک برقرار است.
🔹بنابراین انواعی از آگاهیها و ادراکات در کیفیت و گسترهی حرکت دخیل است که برخی اژ مهمترین آنها از این قرار است:
- آگاهی از مبدا و اهداف و مقاصد حرکت،
- آگاهی از توانایی ها و استعدادهای فاعل حرکت،
- آگاهی از موانع حرکت،
- اگاهی راه و طریق حرکت و چگونگی خلاص از موانع و اسارتها،
- آگاهی از توشهی راه و لوازم حرکت.
🔹آگاهی وادراک انسان مقول به تشکیک است و به اعتبارات مختلف تقسيمات متنوعی را میپذیرد. در یک تقسیم بندی اولیه اگاهیهای انسانی بر دوگونه است: ۱.ادراک سطحی و احساسی، ۲. ادراک عمقی و تعقلی.
🔸 اساس ادراک سطحی و احساسی، حواس انسان و مواجهه مستقیم با واقعيتهای مشهود بیرونی است که به چنگ حواس درمیآید. این سطح از ادراک، وجه مشترک انسان با سایر حیوانات است که ظاهری، سطحی، حالی و محدود به زمان و مکان است. محصول این نوع از اگاهی، حرکت و فعالیت #التذاذی است؛ حرکتی که مشوّق اصلی آن لذتها و امیال طبیعی در انسان است که به واسطه آگاهیهای سطحی فعّال شده است.
🔹 نوع دوم از ادراکات انسان، ادراکات عقلي و اگاهیهای برآمده از دقتهای قوه فاهمه انسان است که با مداقه در دریافتهای حواس از ظواهر اشیا گذر میکند و به درون اشیا و روابط پنهان میان آنها میپردازد و با استدلال و قیاس لایههایی از حقیقت را نمایان میسازد که با حواس ظاهری قابل درک نیست. این نوع ادراکات، ادراک عمقی، درونی، کلی است ومیتواند زمان ومکان را درنوردد. این ادراک محصول توانایی عقل است که وجه متمایز انسان با سایر حیوانات است. حکما و متفکران مسلمان از جمله علامه طباطبایی درتفسیر المیزان، عقل راملاک امتیاز وکرامت انسان معرفی میکند.
🔸 در واقع ادراکاتی که فعالیتها و حرکات ارادی انسان را به فعالیت تدبیری تبدیل میکند ادراکات عقلي و عمل تعقل است.
🔹 تعقل کار قوه عقل است و رهاورد این کنشگری، ۱. درک کلیات در حوزه مفاهیم و تصورات و ۲. ارائه استدلال قیاسی در حوزه تصدیقات و قضایا است.
🔸 از مهمترین دریافتهای عقل، شناخت واقعیت و جداسازی واقعیات از توهمات و اعتباریات است که نتیجه آن خروج از شک و سفسطه و ورود به وادی حکمت و عقلانیت است.
🔹برای شناخت واقعیت، عقل از ظواهر اشیا و پدیدها عبور می کند و لایه های عمیق تر واقعیت را مطالعه می کند در این فعالیت به برخی حقايق دست مییابد. درک هستی و واقعیت، دریافت وحدت در پس کثرت، اثبات ثبات در درون حرکت، کشف روابط علی و تولیدی میان پدیده ها از جمله نتایج تعقل است که در سامانبخشی به ذهن و عمل بسیار مؤثرند.
🔸حرکت تعقلی و عمل ادراکی دو خروجی مهم دارد:
۱. تحریک امیال وقوای شوقیه
۲. تولید نظامی از آگاهیها و داناییها که در دانشها و رشتههای علمی صورتبندی منطقی و علمی میشود.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملي)
بخش سوم:
🔸 وجه تمایز نوع انسان با سایر حیوانات و برتری بر آنها به لحاظ استعداد و ظرفیت، عقل (قوه ادراک کلیات) و فطرت (استعداد و قوه میل به کمالات و تنفر از نقص) است. این دو استعداد زیرساخت تحریک اراده و عاملیت انسان است. لکن افراد انسان میبایست این کرامت و استعداد نهفته درونی همچون عقل و فطرت را بالفعل کنند. این پدیدهی فعالسازی، نیازمند سعی و کوشش فراوانی نظری و عملی است چرا که انسان به اقتضای طبیعت و خلقت در بستر ماده متولد میشود و در مراحل اولیه حیات، قوانین طبیعت بر او حاکم است و غلبه از آن قوای حیوانی خواهد بود. لذا حکما گفته اند هنگامی که انسان متولد میشود حیوان کامل و انسان بالقوه است که میتواند و میبایست استعداد انسانیت و عاملیت خود را رشد و توسعه دهد.
🔹 از این رو، عقل را باید به صورت تدریجی به کار گرفت و آن را رشد داد. زیرا عقل آدمی در مراحل اولیه حیات بسیار بسیط و بسته است و خود به خود بالفعل و پیچیده نمیشود بلکه بواسطه تربیت و تجربه، مطالعه و علمآموزی بر فعلیت آن افزوده میشود و به تدریج از حالت انفعالی خارج و حالت فعال فعلی به خود میگیرد و به سنجش واردات ذهنی و تدبیر امورات زندگی میپردازد. بنابراین به میزان فعلیتبخشی به عقل و استفاده صحیح و منطقی از آن در فرایند آگاهی و تدبیر امورات، مراتبی از تعقل و تدبیر بوجود خواهد آمد. لذا افراد براساس این مراتب دستهبندی میشوند.
🔸 اساس قدرت عقل، درک مفاهیم کلی و انتزاعی است که براساس آنها نظام معرفتی شکل میگیرد و امکان استدلال قیاسی فراهم میشود. توضیح اینکه انسان در ارتباط با اشیا به مفاهیم جزئی دست پیدا میکند اما مفاهیم جزئی امکانی برای استدلال قیاسی و درک روابط پنهان واقعیات فراهم نمیکند. لکن استعدادهایی در نفس ناطقه وجود دارد که میتواند ادراکات جزئی را مورد بررسی و طبقه بندی قرار دهد و پس از آن به تجزیه و ترکیب و یا تجرید و تعمیم آنها بپردازد و از این طريق مفاهیم جدیدی را ابداع کند و بواسطهی آنها نسبت میان مفاهیم را درک کند و یا از روابط واقعی میان واقعیت بحث و گفتگو کند.
🔹 مفاهیم کلی که محصول فرایند تعقل است بر دو دستهاند. ۱. مفاهیم حقیقی ( که شامل معقولات اولیه/ماهوی، معقولات ثانیه منطقی و فلسفی میشود) ۲. مفاهیم اعتباري.
🔸 انسان بواسطهی مفاهیم حقیقی واقعیتهای حقیقی (موجودات مستقل از آگاهی و ارادهی انسان) را میتواند بشناسد و به روابط واقعی میان پدیدهها پی ببرد. از جمله واقعیترین روابط میان واقعیتها، رابطه علی و معلولی و رابطه سبب و مسببی است که کل موجودات را در یک نظام واحد هماهنگ ترسیم میکند. براساس این مفهوم کلی و بنیادین انسان مییابد که این جهان یک مجموعه به هم پیوسته و به هم مرتبط است که علتی، واجب، احد، بینیاز و کامل دارد. بنابراین اوج رشد و به کارگیری عقل در امور حقیقی درک نظم حاکم بر هستی و شناخت مبدأ و معاد نظام هستی است که نتیجه آن گذار از کثرت به سمت وحدت و پی بردن به واقعيت بنیادین هستی است.
🔹 اما مفاهیم اعتباري ازتاثیر وپیچیدگی بیشتر درارتباط باعمل وحرکتهای ارادی برخوردار است. مفاهیم اعتباری، ابزار اصلی عقل برای تدبیر فعالیتها وزندگی اجتماعي انسان است. بدون این دسته از #مفاهیمِ_عقلساز امکان زندگی اجتماعی وتدبیر اعمال وفعالیتهای ارادی انسان وجود ندارد. لذا کمیت وکیفیت عاملیت انسان به مفاهیم اعتباري گره خورده است.
🔸 انسان به اعتبار قوهی عاقله #موجود_اعتبارساز است واز طریق اعتبارسازی بااشیا وپیده های پیرامون خود ارتباط برقرار میکند وجهان خودرا میسازد. به این معناکه براساس یک طرح پیشینی وذهنی برخی از اشیا وپدیدهها را مطلوب، حسن، زیبا، خوب میبیند وبرخی را نامطلوب، قبیح، زشت و بد میپندارد و برهمین اساس به برخی نزدیک میشود و گمشدهی خود رادر آنها میجوید و به سوی آنها حرکت میکند وبرای کسب آنها تلاش میکند. درعوض ازبرخی دوری میجوید ونسبت به آنها احساس استغنا دارد.
🔹 این قُرب و بُعد، حرکت و تلاش برای نزدیک شدنها واکتسابها ودوریگزیدنها وفاصلهگرفتنها سازنده جهان پیرامونی انسان است.
🔸 انسان براساس فطرت به #کمال_مطلق میل دارد و از نقص تنفر دارد لذا قرب و بعد خود را براساس تصوری که بواسطه عقل یا وهم از کمال و نقص دارد تنظیم میکند و اعتبارات خود را بر آن اساس ترسیم میکند. یعنی اگر نسبت به یک شئ خاصی احساس نیاز کند و اکتساب آن را کمال و مطلوب بپندارد برای آن ارزش قائل میشود واگر امکان دسترسی به آن سخت باشد ورقابت وتزاحمی هم در جریان باشد برمیزان ارزش واعتبار آن میافزاید وحرکت و
تلاش خود رابرای تصاحب آن دوچندان بلکه صدچندان میکند.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#معقولات
#اعتباریات
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش چهارم:
🔹 اعتبارسازی انسان تابع ادراک او از کمال و نقص است چرا که اعتباریات ابزاری برساخته برای رسیدن به کمال مطلوب و دوری از نقائص است. لذا ریشه اعتبارسازی انسان، #فطرت کمالخواهی و تنفر از نقص است. انسان بالفطره عاشق و طالب کمال مطلق است و هر کمال مطلوب محدود و نسبی را از ناحيه کمال بودن می خواهد نه از آن جهت که محدود و آغشته به نقص است. مطلوب انسان "کمال باهو کمال" است نه هر "کمال محدودی از آن جهت که محدود" است.
🔸 کمال و نقص امر اعتباري نیست بلکه اموری حقیقی و متقابل هستند. کمالات انسانی همان مصالح تکوینی و واقعی است که به صورت نقص، نیاز و حوائج جلوهگر میشوند و انسان به سمت آنها میل پیدا میکند. از این رو، تعیین مصادیق کمالات و نقائص رهآورد شناخت انسان از آغاز و انجام خود و درک نیازها و استعدادهای درونی دارد. انسان بواسطه قوای ادراکی هستی اشیا و پدیدهها و از جمله خود را درک و جایگاه هر کدام را نظام هستی مشخص میکند و براساس این شناخت به کمال لایق و نقص موجود در هر کدام پی میبرد. رهآورد این شناخت تعیّن بخش متعلق فطرت کمالخواهی میشود و براین اساس با استعدادها و قوای درونی و همچنین اشیا و پدیدههای بیرونی ارتباط بر محور حب و یا بر پایه بغض برقرار میکند.
🔹 لذا از ویژگیهای انسان داشتن قدرت جاذبه و دافعه مستمر است یعنی همواره انسان در حال جذب و دفع است، جذب کردن و دفع کردن، جذب شدن و دفع شدن. کششهایی در درون انسان وجود دارد که انسان اشیایی را به سوی خود میکشاند و همچنین جاذبههایی وجود دارد که انسان را به سوی خود میکشاند و او را به حرکت وامیدارد. این جاذبه و دافعه هم نشانگر نیاز مستمر و فقر درونی است که موجب شده است انسان یک موجود سیری ناپذیر و بینهایتطلب شود و در هیچ منزلی متوقف نشود و هم سازندهی جوهر آدمی و ماهیتبخش به وجود آدمی است و به فعلیت و گسترش برخی از قوا و استعدادهای انسان و همچنین تضعیف برخی دیگر از قوا و استعدادها و غفلت از آنها میانجامد.
🔸 از آنجا که انسان دارای دو مبدأ میل یعنی #فطرت و #شهوت است دارای دو جهت علوی و سفلی است. یکی انسان را به سمت تعالی و معنویت میکشاند و دیگری انسان را به سمت پایین و طبیعت میکشاند و انسان را به رتبه حیوانات تنزل میدهد. لذا دو وجه متضاد در درون انسان وجود دارد که همواره انسان را به این سو و آن سو میکشانند. اگر سیریناپذیری فطرت و متعلق شهوت تعلق گیرد، انسان در طریق سلفی نیز حد یقف نخواهد داشت و در رذایل و حیوانخویی از حیوانات نیز پستتر خواهد شد. البته شهوت هم میتواند بواسطه عقل در خدمت فطرت قرار گیرد و موجبات فعلیت فطرت را فراهم کند مانند نکاح و تشکیل خانواده.
🔹 نظام جذب و دفع و همچنین خصوصیت اعتبارسازی تابع نیازها و حوائج انسان است و نیازهای انسان همان نقص و نبود کمالات واقعی و مصالح نفسالامری است که انسانها به آنها میل دارد و طالب آنهاست.
🔸 انسان نیازهای متفاوت و متنوعی دارد و همه آنها در یک رتبه و درجه نیستند چون انسان دارای لایهها و ابعاد مختلفی است و به اعتبار هر هر کدام، نیازهایی دارد و از آنجا که همه لایهها و ابعاد انسان در یک سطح و مرتبه نیستند طبیعتا نیازهای همه هم در یک سطح و مرتبه نیستند بلکه دارای سلسله مراتب و درجات خواهند بود. نیازهای حیاتی و غیر حیاتی، نیازهای بنیادین و غیربنیادین. نیازهای معنوی و غیر مادی و نیازهای رفاهی و مادی.
🔹 تعیین سلسله مراتب نیازهای انسان و
رتبهبندی آنها منوط به شناخت انسان و جایگاه او در نظام هستی و کمالات لایق او است. طبیعتا اگر انسان به ابعاد مادی و طبیعی تحویل برده شود، کمال او در تکامل ابعاد مادی و طبیعی است لذا اولویت از آن نیازهای مادی و طبیعی خواهد بود. بر این اساس محور اعتبارسازی انسان نیازهای مادی و طبیعی خواهد بود.
🔸خلاصه نظام اعتبارسازی انسان به نوع سلسله مراتب و رتبهبندی نیازها و حوائج او وابسته است و سلسله مراتب نیازها نیز مبتنی بر شناخت انسان است. از این رو، اعتباریات انسانی، بیاساس و گترهای و بیمبنا نیست که نسبیگرایی مطلق و تکثر بیحد و حصر بر اعتبارسازی و اعتباریات انسانی حاکم باشد و امکان هیچ نوع مقایسه و ارزشگذاری وجود نداشته باشد. بلکه چون اساس اعتباریات ، نیازهای انسان است و نیازها اموری واقعی و قابل شناسایی و ارزشگذاری و رتبهبندی است از این رو، اعتباریات ریشه در شناخت واقعیت دارند و براساس این ابتنا، قابلیت سنجش و مقایسه را دارند.
🔹 اعتباریات به عنوان ابزار پاسخگویی عقل به نیازها، پیامدهایی هم به وجود میآورد که به اعتبار آن پیامدها نیز زمینه و امکان سنجش و مقایسه اعتباریات فراهم میشود.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#معقولات
#اعتباریات
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش پنجم:
🔹 نیازهای انسان چند ویژگی مختلف دارد که به تبع آن یک سلسله اقتضائاتی برای کنش و حرکت انسان فراهم میشود.
۱. تنوع و تکثر نیازهای انسان و محرک های درونی (مادی و معنوی؛ ادراکی و گرایشی؛ کوتاه مدت و بلند مدت؛ واقعی و کاذب؛ ...). توضیح اینکه انسان موجود دارای دو بعد جسمانی و روحانی است و هر کدام از ابعاد مادی و روحانی دارای ساختهای متکثر و لایههای مختلفی است که به اقتضای وجودی یک سلسله نیازهای متناسب دارند.
۲. تنوع و تکثر متعلقهای نیازهای انسان در جهان پیرامونی. به این معنا که در پیرامون انسان اشیا و واقعیتهای مختلفی وجود دارد که گرایش انسان میتواند به آن تعلق بگیرد و آن را نیاز خود بپندارد.
۳. تقدم زمانی ظهور نیازهای مادی و طبیعی و تاخر زمانی آشکار شدن نیازهای معنوی. توضیح اینکه انسان هنگامی که متولد میشود قوای حیوانی او بالفعل میشود و آغاز حیات او با نیازهای مادی است و به طور غریزی و طبیعی در پی اشباع آن نیازهاست. در واقع زندگی انسان با این طبیعت ثانویه و فطرت محجوبه شروع میشود و به طور طبیعی تا مدتها زمینه برای فعال شدن گرایشهای فطری و نیازهای معنوی او فراهم نیست؛ مگر آنکه بعد از رشد قوای عقلي تحت تربیت مربیان فطرتگرا به فطرت مخموره خود بازگردند.
🔸این ویژگیها موجب شده است که دو نوع تزاحم میان نیازها ایجاد شود:
۱. تزاحم میان نیازها و محرکهای درونی به دلیل محدودیتهای توجه قلبی انسان؛ از آنجا که نیازهای انسان متنوع و متکثر به هویتهای متفاوت و متقابل هستد هر انسانی هم یک قلب دارد لذا در یک زمان نمیتواند به چند نیاز متزاحم توجه کند بلکه در هر حالی غلبه از آن یکی از گرایشها و نیازهای برآمده از آن است و باقی گرایشها و نیازهای متقابل مورد غفلت و بیتوجهی قرار میگیرند.
۲. تزاحم میان متعلقهای نیازهای افراد مختلف (به جهت محدویت عالم طبیعت). توضیح اینکه، موجودات عالم طبیعت موجودات محدودی هستند و هرگاه تحت مالکیت و تصرف کسی قرار گرفت از دایره مالکیت و تصرف استقلالی دیگران خارج میشود. لذا اگر چند فرد به یک موجود طبیعی گرایش پیدا کنند و برای مالکیت و تصرف آن اقدام کنند طبیعتا نوعی تزاحم میان خواستهها و منافع آنها ایجاد میشود.
🔹با توجه به مطالب ذکرشده روشنمیشود که نیازهای انسان در تعیین نوع صورت و محتوای حرکت و فعالیتهای انسان دخالت بسیار زیادی دارد و زمینهی حالات مختلف و الگوی متنوعی از زندگی و حرکت انسانی را فراهم میکند. از این رو، نوع تلقی از نیازها و سنخ رتبهبندی آنها و اولویتگذاری از آنها مسئلهای حیاتی در تدبیر زندگی و حرکت و اعتبارسازیهاست.
🔸 براساس اصل فلسفی وحدت نفس وقوا، یکی دیگر از ویژگیهای گرایشات ونیازهای انسان، شبکهای بودن آنهاست به این معنا که براساس نوع تلقی وجهت گرایشها، برخی ازنیازها به صورت مجموعهی شبکهای وهماهنگ درکنار هم قرار میگیرند ویکدیگر راپشتیبانی میکنند (وحدت درعین کثرت) با اشباع یکی از نیازها، بقیه نیازهای همسو نیز طلب برآورده شدن میکنند و طبیعتا گرایشات و نیازهای غیر هماهنگ را طرد میکنند و یااینکه آن نیازها راتحت کنترل وتصرف خود در میآورند و با تغییرجهت، آنها رادر مسیر اشباع شبکه نیازهای تعیین شده به کار میگیرند. به طور مثال براساس تلقی توحیدی از عالم و ادم، شبکه گرایشات و نیازهای توحیدی و معنوی شکل میگیرد وسایر نیازهای مادی وطبیعی نیز در همان جهت به کار گرفته میشود. برخلاف غلبه نگرش وگرایش مادی و طبیعی که همه نیازهای فطری و معنوی راهم درجهت توسعه واشباع نیازهای مادی به کار میگیرد.
🔹 براساس اصل فلسفی حرکت جوهری، حیات طبیعی درحال حرکت تکاملی و فرایندی در نهاد خود است ودراین عالم، هیچ گاه این حرکت متوقف نخواهد شد از این رو، همه امور این جهانی درحال تکامل وتغییر است. این تکامل گاه به صورت اشتداد وجودی است وگاه به صورت تغییر کیفی درذات وتبدّل نوعی است. براین اساس نیازهای انسان نیز از تغییر و تکامل برخوردارند ومتناسب باسنخ آنها تغییر میپذیرند. گاه این نیازها اشتداد وجودی پیدا میکند وبا گذشت زمان وتوالی نسلها، برعمق آن افزوده میشود مثل اشتداد وجودی علم وتکامل وتوسعه کمی وکیفی آن. گاه این نیازها تبدل جوهری مییابد ازیک نیاز به نیازی از جنسی دیگر تبدیل میشود. مثلا محبت طبیعی به موجودی زمینی که درسیر صعودی میتواند به عشق آسمانی والهی مبدّل شود وبالعکس درسیر نزولی.
🔸 براین اساس، نیازهای انسان علیرغم طبیعی وواقعی بودن، الگوهای متنوعی برای زندگی پیشنهاد میدهد و همچنین قابلیت هدایت، تدبیر، مدیریت وکنترل را دارد و رستگاری انسان منوط به این هدایت وتدبیر وهمچنین مدیریت وکنترل است.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#نیاز
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش ششم:
🔸 انسان بواسطه طبیعت جوهریاش موجود سیال و متحرکی است و بواسطه فطرت کمال طلبی، تنوعخواهی و ابداعگری و قدرت خلاقیتش همواره رو به آینده مطلوب دارد؛ لذا بواسطه عقل و اراده و با توجه به تغییرات محیطی و قدرت بهرگیری از امکانات و سرمایهها در وضعیت زندگی خود تغییراتی ایجاد میکند. این تغییرات همواره معطوف به نیازها است.
🔹 نیازهای انسان علیرغم طبیعی وواقعی بودن، به صورت شبکهای، الگوهای متنوع و متضادی را برای زندگی بهتر و تکامل اجتماعی پیشنهاد میدهند؛ لذا نیازمند هدایت، تدبیر، مدیریت وکنترل هستند و این نیازمند یک دستگاه محاسباتی و تدبیرگر است که براساس نوع خاصی از #عقلانیت طرحی از شبکهی نیازها و راهها و پاسخهای متناسب به آنها را ارائه دهد.
🔸 عقلانیت شبکهی معرفتی عام و ویژهای است که مبتنی بر درک عمیق از مناسبات و قوانین حاکم بر نظام هستی، روابط میان موجودات وحیات انسانی (مابعدالطبیعه) سازندهی دستگاه محاسباتی هدایت و تدبیر گرایشات (حب و بغضها) و نیازهای انسان در محیط اجتماعي است که به تبیین اجزا و ارکان تکوّن (پیدایش) و تعیّن (تحقق) پدیدههای انسانی در ساحتهای مختلف و همچنین تفسیر فرآیند رشد و تکامل مناسبات انسانی و ابزارهای هدایت، مدیریت و کنترل آن نیز میانجامد.
🔹 عقلانیت توانایی تحلیل و تبیین فرایند حرکت و فعالیت ارادی انسان در جامعه انسانی را فراهم میکند و این قدرت را به کنشگر اجتماعی می دهد که با تصویرسازی مدلل از فرایندها و نسبتهای حاکم بر پدیدههای انسانی و وضعیت تغییر و تکامل آنها ترسیمی از وضعیت گذشته، امروز و آیندهی مطلوب به دست آورد و با چنین درکی به ساخت زندگی و بهرهگیری از امکانات و سرمایههای درونی و محیطی در مسیر تغییر وضعیت موجود و پیشرفت و تکامل اجتماعی و سعادت جاودانه بپردازد. بر همین اساس اعتبارات انسانی ساخته میشود و معنا، جهت و نظم پیدا میکند.
🔸 چنانکه گذشت عقلانیت مبتنی بر درکی از مناسبات و قوانین حاکم بر نظام هستی و حیات انسان در این کره خاکی است که در تعابیر اسلامی به آن "سنت الله" گفته میشود. سنتهای ثابت و حاکم بر نظام هستی و حیات انسانی زیرساخت اصلی عقلانیت عملی و اجتماعی انسان میتواند باشد. براساس عقلانیت مبتنی بر سنتهای الهی، اصول ثابت و زیربنایی حرکت و تغییر زندگی انسان کشف میشود و امکان پیشبینی، هدایت، تدبیر و مدیریت تحولات اجتماعی و مهندسی جامعه در مسیر تکامل و پیشرفت همهجانبه فراهم میشود.
🔹 با توجه به پیچیدگی تمایلات وگستردگی نیازها و تقاضاها و روابط انسانی و معادلات اجتماعی و فنآوری ها، الگوهای عقلانیت از سادگی یا پیچیدگیهای متناسبی برخوردار است، هرچقدر نیازها وتقاضاها متنوعتر وگستردهتر باشد عقلانیت پیچیدهتر ونظاممندتری را میطلبد تاامکان برنامه وتنظیم زندگی انسان ومدیریت تحولات انسانی درساحتهای فردی واجتماعی فراهم شود.
🔸 با توجه به تغییرات اجتماعی و تحولات تاریخی حیات انسانی که خود یک سنت الهی و قانون لایتخلف تاریخی است، هر عصری الگوی عقلانیتِ متناسب خود را طلب میکند تا امکان نظم بخشی و هماهنگسازی اجزا و ارکان پدیدهها و هدایت و تدبیر وقایع ممکن شود. اما این به معنای نفی هرگونه حقیقتمندی و اثبات تاریخمندی مطلق الگوهای عقلانیت نیست به نحوی که با گذشت یک عصر و کهنه شدن اقتضائات و مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی آن، امکان بهرهگیری از الگوهای سابق در امروز و آینده وجود نداشته باشد. بلکه الگوهای عقلانیت اگر مبتنی بر سنت الله و قوانین ثابت بر حیات و گرایشات فطری انسان باشد، به همان میزان، از ثبات و دوام برخوردار است و همان بخش، جزء ثابت، پایدار و مشترک عقلانیتهای حقیقتمدار و فطرتگرا خواهد بود و بر همین اساس تکامل اجتماعی و اتصال اشتدادی و امتداد فکری و تمدنی یک ملت ویا یک امت ممکن میشود و الا همیشه جوامع در "کون و فساد" خواهند بود و محکوم به انقطاع تمدنی و گسست نسلی و امتناع امتداد فکری و تمدنی هستند.
🔹 از جهات متفاوت برای الگوهای عقلانیت عملی و اجتماعی نیز تقسيمات مختلفی وجود دارد.
- عقلانیت حقیقتگرا / عقلانیت ارادهگرا
- عقلانیت ارزشی / عقلانیت ابزاری
- عقلانیت معناگرا / عقلانیت طبیعتگرا
- عقلانیت وحدتگرا / عقلانیت تضادگرا
- عقلانیت جمعگرا / عقلانیت تقلیلگرا و تحویلیانگار
🔸 هر کدام از این الگوها براساس ظرفیتهایش دستگاه محاسباتی متفاوتی برای تنظیم تمایلات و نیازهای انسان و راهبردهای حرکت و عمل پیشنهاد میدهند که هر کدام امکانهایی را ایجاد و جهان معنایی را محقق میسازند و طبیعتا امکانهایی را مسدود و جهانهای معنایی دیگر را نفی میکنند.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#سنت_الله
#اعتباریات
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش هفتم:
🔸 در یک تقسیم بندی عقلانیت به دوالگوی ۱. عقلانیت وحدتگرا و هماهنگ ساز، ۲. عقلانیت تضادگرا وتصرفی تقسیم میشود.
📌 عقلانیت وحدتگرا
🔹 عقلانیت وحدتگرا وهماهنگساز برمابعدالطبیعه وجودی و حقیقتگرایی استوار است و عالم را دارای نظام حکیمانه و متقن پیشینی وروابط علی ومعلولی برقرار میداند که هرموجودی دراین نظام از ذات وغایت وجایگاه اختصاصی برخوردار است. در این نگرش، نظام آفرینش یک کل به هم پیوسته و هماهنگ و تحت مشيت الهی است و حرکت در جوهر و ذات طبیعت و موجودات جهان طبیعت - به عنوان بخشی از آن کل هماهنگ - نهادینه شده است و جهان طبیعت به عنوان یک کل متغیر، همواره در حرکت و صیرورت وجودی قرار دارد. این صیرورت و حرکت تحت قوانین و سنتهای ثابت الهی تنظیم و هماهنگ و هدایت شده است و همه موجودات این جهان تسبیحگویان در حال سیر صعودی و تکاملی هستند. در این میان به انسان قدرت عقل و اختیار داده شده است تا براساس فکر و اراده مسیر حرکت خود را انتخاب وذات خویش را بسازد یا اینکه هماهنگ با سرشت حرکت و صیرورت موجودات این جهان، مسیر حرکت صعودی خود را انتخاب میکند و با بهرهگیری عادلانه و مسئولانه از سرمایهها و موجودات این جهانی به فعلیت ارزشهای فطری و تکامل همه جانبه ظرفیتها میپردازد و از این طریق به پیشرفت متوازن و حقیقی میرسد و یا برخلاف سرشت عالم، حرکت قهقرایی را انتخاب میکند و با استیلاجویی و تصرف نامتوازن در موجودات دیگر به فعلیت ابعاد ناسوتی و تمایلات طبیعی خود و غفلت از گرایشها و ارزشهای فطری میپردازد.
🔸 اساس این عقلانیت را باید در مکاتب انبیای الهی و حکمای حقیقتگرا جستجو کرد.
🔹 مهندسی اجتماعی و تمدنی براساس این عقلانیت لزوما بر پایه تضاد و ستیز با دیگران و تصرف استیلا جویانه و اراده گرایانه انسان نیست به این معنا که غایت وجودی موجودات این عالم نفی وهمه چیز تحت ارادهی متصرفانه واستخدامگر انسان معنا و هویت پیدا کند. بلکه مهندسی اجتماعی درپرتو شناخت حقیقت وهماهنگی بافطرت وسرشت عالم وآدم ممکن است لذا مهندسی اجتماعی فرع بر ساخت درونی وکنترل هواهای نفسانی وپیروزی عقل وجنود آن برجهل وجنود آن است. تربیت وتقوای الهی در سطح فردی و اجتماعی مقدمهی پیشرفت و تکامل اجتماعی و اساس #سياست الهیه است.
📌 عقلانیت تضادگرا
🔸این عقلانیت بر ارادهگرایی و بر نفی امکان حقیقتیابی استوار است وبا نفی هرگونه ذات وماهیت وغایت مستقل برای موجودات جهان دربرابر ارادهی انسان، بر استخدام و تصرف حداکثری موجودات عالم (کمی و کیفی) در مسیر رفع تمایلات و نیازهای انسان تاکید دارد ومعتقد است که انسان باید بتواند برهمه موجودات عالم استیلا یابد وهمهی آنها را به خدمت بگیرد. لذا میبایست همهی جهان راکل متغیری دانست که انسان با ارادهی متصرفانه و استخدامگر خود به تغییر جهان و مهندسی تکامل اجتماعی آنها بپردازد. لذا اساس عقلانیت خود را بر" تحلیل چگونگی و مکانیزم حرکت در سطح کلان" برپایه منطق دیالکتیک و تضاد استوار ساختهاند. دراین نگرش، تغییر وتکامل با داشتن ذات، غایت وماهیت ناسازگار است لذا لازمه تصرف کردن درجهان نفی ذاتگرایی و توجه به منطقهای دیالکتیکی و سیستمی است منطقی که اشیا و پدیدهها رانه دارای ذات وغایت وماهیت مستقل بلکه کل متغیری میداند که تحت مدیریت وکنترل حداکثری ارادهی متصرفانه انسانِ دارای ارادهی برتر وقدرت بیشتر است. دراین عقلانیت، هرگونه واقع گرایی درشناخت و فطرت بنیانی ارزشها وحسن وقبح ذاتی رفتارها نفی میشود وهمه برساختهی ارادهی متصرفانهی قدرت برتر حاکم بر معادلات اجتماعی و عهدهدار سرپرستی جامعه تلقی میشود.
🔹این دستگاه عقلانیت را دردنیای مدرن ونزد ماکیاولی، بیکن، هابز، هگل، مارکس، نیچه و امثالهم میتوان جستجو کرد.
🔸 البته برخی ازروشنفکران مسلمان و حوزویان که تحت تاثیر ادبیات روشنفکری قرار گرفتند با دغدغههای اجتماعي درادامه همین سنت از عقلانیت تضادگرا برای تغییر معادلات جامعه ومهندسی تکامل اجتماعی پیروی میکنند تا ازاین طریق بتوانند با تمدن غرب بجنگند وتمدن اسلامی راتاسیس کنند. این جریان باادعای تاسیس فلسفههای دیگر همان مسیری راپیشنهاد میکنند از رنسانس آغاز شد و به توسعه تمدن غرب انجامید بااین تفاوت که جهت آن تمدن مادی بود و باید جهت راتغییر دارد ازاینرو، باکمک همان تجربه بشری، به امتناع امتدادحکمت و فقاهت معتقدند وبه دنبال طرح اسلامی ازمهندسی نظام اختیارات اجتماعی، تکامل ساختارهای اجتماعی از طریق "اسلام صرفا انقلابی" و یاتولیدریاضیات اسلامی وتکنولوژیهای سرپرستی اقتدارگرایانه جامعه هستند.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#عقلانیت_وحدتگرا
#عقلانیت_تضادگرا
#سنت_الله
#عاملیت
#سیاست
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش هشتم:
🔸 یکی از تفاوتهای مهم عقلانیت وحدت گرا و تضادگرا در نوع تجویز آنها است:
🔹درعقلانیت وحدتگرا پیشران اصلی حرکت وزندگی، عاملیت انسان است لذااساس این طرح #تربیت وتعالی انسان است. ریشه هرگونه آسیب وبحران اجتماعی به عناصر درونی انسان بازمیگردد و هراصلاح وتغییر نیزبه تحول باطنی انسان ابتنا دارد. فناوری درخدمت انسان هستند
🔸درعقلانیت تضادگرا #صنعت و تکنولوژی حرف اصلی رامیزند. لذا اساس این طرح ساخت فنآوری وتکنولوژیهای ساخت، تسخیر وکنترل انسان و طبیعت است. دراین نگرش، بحرانهای انسانی و اجتماعی ریشه در فناوریها وتکنولوژیها دارد و هرگونه اصلاح وتغییر اجتماعی منوط برتولید فناوریهای متناسب است.
🔹 حرکت وعمل انسان برشاکله شخصیتی انسان استوار است (کل یعمل علی شاکلته). امری که ازآن با لفظ (من) گزارش داده میشود. اگرچه اصل علم به(من) حضوری است اما ویژگیها و ماهیت (من) که همان شاکلهی شخصیت و(من) است امری اکتسابی است که محصول فعلیت قوا و استعدادهای فطری ویا طبیعی انسان است که به تدریج ازوضعیت ناپایدار به وضع پایدار تبدیل شده است. لذا شاکله رانباید با فطرت و طبیعت یکی گرفت. ازاینرو با توجه به ظرفیتها و استعدادهای متنوع و تمایلات و نیازهای افراد و همچنین نوع تربیت ومحيط فعلیتبخشی به استعدادها، وضعیتهای پایدار وشاکلههای متفاوتی درروان افراد ظهور مییابد که موجب ساخت و یا تحول تمایزهای فردی (شخصیت) و تفاوتهای بینشی، گرایشی، رفتاری میشود.
🔸 شاکلههای شخصیتی و رفتاری محصول ۱. دانشهای درونی شده(باور و ایمان) و ۲ ارزشها و صفات نفسانی ملکه شده (خُلقها و هنجارها) و ۳. ویژگیها و تواناییهای جسمی (مزاج، ژنتیک، وراثت) است که به رویهی معمولی و عادت فردی و فرهنگ عمومی تبدیل شده است به نحوی که انسان در اکثریت مواقع با کمترین توجهی براساس آنها انتخاب و اقدام میکند. پی بردن به فرایند ساخت و تحول شخصیت و شاکلهی افراد نیاز به مطالعات دقیق تجربی در اطراف محیط زندگی و فرایند تربیتی اوست.
🔹 هرچند انسان موجود آگاه و مختار است و با اراده کنشهای خود را انتخاب و محقق میسازد اما این اراده تحت تصرف تمایلات درونی، نیازهای طبیعی و کششهای بیرونی است و انسان در نسبت با موقعیتی که در آن قرار گرفته است از میان گزینههای ممکن، یکی را که متناسبتر است انتخاب میکند. از این رو شرایط و محیط بیرونی امکانهایی را برای انتخابهای انسان میگشاید به نحوی که اگر این شرایط و محيط نبود این امکانها به این نحو فراهم نمیشد و به تبع آن اینگونه استعدادها وظرفیتهای انسان به فعلیت نمیرسید.
🔸 نوع انسان در برابر شرایط و محيط دست بسته و مجبور نیست بلکه همواره میتواند با عقل و اراده خلاف جهت آنها حرکت کند و با نفی پیشنهادات محیطی، گونههای دیگر حرکت و کنش را انتخاب کند. اما افراد انسان همه به یک میزان چنین ظهور و بروزی را ندارند. بلکه در یک تقسیم کلی افراد بر سه گونهاند:
۱. تابع شرایط و محیط بیرونی به گونهای که همواره خود را با پیرامون خود مقایسه و میسنجد و سعی در تطبیق حداکثری با محیط و فضای پیرامونی دارد، چنین کسی خود را در آینهی دیگران و موقعیتها میبیند و از این طریق شاکله شخصیتی خود را تعریف میکند و میسازد.
۲. تعاملگرا با شرایط و محیط؛ این افراد رابطهای دو طرف برقرار میکنند از برخی امور تاثیر میپذیرند و در برخی دیگر تاثیر میگذارند. این گونه افراد از یک سو درکی ازخود وشخصیت ومنافع خود دارد واز سوی دیگر به محیط پیرامونی توجه دارد وتلاش میکند به گونهای رفتار کند که درعین همراهی با محیط پیرامونی ومجموعههای اجتماعی، ماهی خودش رااز آب بگیرد ومنافع خودش رابه دست بیاورد.
۳. تغییر دهندهی شرایط ومحیط، به این معنا که چنین افرادی همواره شرایط ومحیط را تحت تاثیر خود قرار میدهند وکمتر ازآن تاثیر میپذیرند(احرار). تلاش میکنند که محیط رااصلاح وتعالی دهند.این افرادرشد ومنافع خود را دررشد واصلاح اجتماعی جستجو میکنند.
🔸 ریشه این تأثير گذاری وتاثیرپذیری دريگانگي و توحید شخصیت و میزان قدرت درونی افراد واحساس استغنای ازشرایط ومحیط پیرامونی است. به هر میزان که انسان دارای کرامت نفس، بزرگی روح واحساس استغنای ازدیگران ومحیط داشته باشد نوعی يگانگي وتوحید شخصیت پیدا میکند وطبیعتا قدرت درونی انسان برای تغییر شرایط و محیط بیشتر است وبه تبع امکان تأثيرگذاري بیشتری براجزا وارکان محیط ومسیر آینده دارد. اما بالعکس، هرچقدر يگانگي شخصیت واعتماد به نفس پایینتر و تعلق انسان به شرایط ومحیط بیشتر باشد قدرت درونی اوکمتر واستقامت او دربرابر کششهای محیطی و اقتضائات آن پایینتر میآید.
🔴 ادامه دارد.
#حرکت
#تعقل
#عقلانیت
#عاملیت
#تربیت
#اخلاق
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش نهم:
🔹 براساس عقلانیت وحدتگرا، انسان برای تعالی و حرکت تکاملی، نیازمند یک دستگاه تربیت اخلاقی هماهنگ و منسجم است تاانسان رااز کثرت تضعیف کننده خارج و به وحدت روحی ويگانگي شخصیت برساند. زیرا زیرساخت اصلی همهی حرکتها وکنشهای فردی و اجتماعی، انسان مهذّب وخودساخته است و اساس هر تغییر و تحول اجتماعی را تحوّل باطنی و انقلاب درونی شکل میدهد.
🔸 دراین طرح، اخلاق برپایه کرامتمداری و بزرگی روح و شکوفایی و پرورش استعدادهای فطری است. مکارم اخلاقی و جنودعقل راکه ریشه در فطرت آدمی دارد در نفس آدمي پروش دهد ونفس را از رذایل اخلاقی و جنودجهل تهذیب وتزکیه کند به نحوی که درخدمت عقل واخلاق قرار گیرند. چرارذایل اخلاقی وجنودجهل نیز استعدادها وظرفیتها وتمایلات نفس ناطقه است که ازدایره تدبیرعقل خارج شدهاند وتحت اشراف قوای متکثر شهوت، غضب ووهم درآمدهاند.
🔸 اگر تمایلات متنوع و ظرفیتهای متکثر انسان تحت اشراف یک قوه واحد و تدبیر کننده درآید انسان دارای يگانگي در شخصیت میشود. این قوه جز عقل نمیتواند باشد چرا که باقی قوای انسان (شهوت، غضب، وهم) همه دعوت به کثرت میکنند. اما عقل میل به وحدت دارد. انسان را از جزئیات به کلیات راهنمایی میکند و همه امور متکثر را مقوله بندی و طبقهبندی میکند.
🔹بنابراین براساس "عقل جامع منور به نور وحی"(حکمت) اخلاق کرامت مدار، بر مدار مکارم اخلاقی و جنودعقل شکل میگیرد که هدف آن ایجاد بزرگی روح و ساخت شخصیت واحدِ باثباتِ متعادل ومتوازن است که از اسارتهای درونی وموانع پیرامونی رهایی یابد(حریّت) و حرکت وزندگی انسان را مزیّن وزیبا ونیکو(حسن) سازد.
🔸موضوع اخلاق، خُلقها و ملکات نفسانی ارادی واکتسابی انسان است که موجب ثبات و پایداری شاکلهی شخصیت و منشأ صدور کنشهای مختلف انسانی هستند. از این رو، دانش اخلاق از ۱. ماهیت خلق و ملکات نفسانی ۲. نحوه ایجاد و پیدایش و ۳. اصلاح و تغییر ملکات نفسانی بحث میکند.
🔹حکما در باب ماهیت خلق گفتهاند: خلق از جمله کیفیات نفسانی است که از پایداری ثبات (بطئ الزوال) برخوردار است و نمیتوان انرا به سادگی دگرگون کرد. مقتضي سهولت انجام فعل بدون احتیاج به تفکر جدید است. در مقابل کیفیات نفسانی سریع الزوال که "حال" خوانده میشود.
🔸مجموعهای از خلقیات در یک فرد، هیئت جمعی دراو به وجود میآورد که در واقع آن هیئت جمعی مصدر افعال و حرکت انسان میشود. توضیح اینکه یک حرکت ویا یک فعل امری مرکب است اگرچه ظاهرا بسیط نمایان میشود اما در هر حرکت و فعلی حیثیتها و جوانب مختلفی وجود دارد که هرکدام به لایهای ازلایههای نفس وبه ملکهای ازملکات نفسانی مرتبط است لذا در شکل گیری آن حرکت و فعل، لایههای مختلف نفس وملکات نفسانی متعددی دخیل است. البته این دخالت به صورت مجموعی وشبکهای است که پیش ازحرکت وفعل در نفس به یکصورت وهیئت جمعی تبدیل شده است.
🔹 منشأ خلق
برای خلق و ملکات نفسانی سه مبدأ ومنشأ قابل ذکر است:
۱. فطرت
۲. طبیعت
۳. وضع واعتباریات
اگرملکات ریشه در فطرت وطبیعت داشته باشد این اختصاصی به یک فرد ویایک جامعه وعصر ندارد بلکه عنصر مشترک حیات همه انسانهاست. اما اگر منشأ ملکات وضع واعتبارات قراردادی باشد طبیعتا به تابع قراردادها وآداب ورسوم تاریخی وفرهنگی است وبا تغییر زمانه و فرهنگ، امکان تغییر و حول آنها وجود دارد. براین اساس شاهد تشابهها و تمایزات میان اخلاق و ملکات افراد هستیم. براین اساس دو بحث مهم جاودانگی و نسبیت اخلاق و همچنین حسن وقبح ذاتی ارزشها وافعال اخلاقی روشن میشود.
🔸وصف ملکات اخلاقی عبارت است از:
کمال ونقص
خیر وشر
حسن وقبح
مطلوبیت ومنافرت
مصلحت ومفسده
🔹 ازطرق مختلفی میتوان اخلاق وملکات نفسانی را تجزیه وتحلیل کرد وبه حسن وقبح انها، مطلوبیت وعدممطلوبیت ومصلحت ومفسده آنها پیبرد:
دین والهیات
عقل وفلسفه
علم تجربی
تاریخ وسرگذشت افراد وجوامع
🔹زندگی انسانها عرصهی ظهور اخلاق و ملکات انسانی است. از اینرو یکی از منابع مهم برای شناخت وتحلیل پیامدها ونتایج ملکات نفسانی و عبرتگیری از آنها تاریخ انسانها وجوامع است. در این مطالعه انسان میتواند به ظهورات اخلاق و ملکات نفسانی وپیامدهای فردی واجتماعی آنها پیببرد ومسیر آینده رادر پرتو گذشته بشناسد.(عقل تاریخی) ازاینرو در سنت اسلامی ومیراث تمدنی اسلام وایران، فضایل ورذایل اخلاقی وپیامدهای ملکات نفسانی رادر پرتو حکایات وسرگذشتهای انبیا، اولیای الهی، شاهان، وزیران، عالمان ورجال دینی تبیین میکردند. هر چند لازم است این سنت فکری ادامه یابد امالازم است این توجه به تاریخ و عبرتگیری ازآن به فلسفه تاریخ ارتقا یابد وموجب کشف سنتهای ثابت اخلاقی شود.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش دهم:
🔹هر حرکت و کنش انسانی را نمیتوان اخلاقی دانست. لذا این پرسش مطرح میشود که پابه و پشتوانه فعل اخلاقی چیست؟ اخلاق در زندگی و جامعه زمانی محقق میشود و به یک عامل تعیین کننده تبدیل میشود که از منطق، پایه و ریشه درست، محکم و مستدل برخوردار باشد و الا به امری تزئینی و شعاری تبدیل میشود به نحوی که بدترین ظلمها و جنایتها به اسم اخلاق انجام پذیرد.
🔸میان #تمایل و #مطالبه فرق وجود دارد. تمایل محصول میل انسان به یک پدیدهی خارجی است در میل نوعی کشش و نیروی جاذبه نهفته است که وقتی پیدا شد انسان را به صورت طبیعی به سوی آن پدیده میکشاند. اما مطالبه محصول اراده و انتخاب انسان است. اراده رابطه انسان با پدیدهها نیست بلکه سنجش و تشخیص مصلحتها و کنترل میلها و ضد میلها همچون تنفر و ترس و مانند آنهاست. از اینرو عمل اخلاقی نه ناشی از تسلط یک میل (مانند عاطفه، شهوت، غضب و ترس) بلکه محصول یک انتخاب و مطالبهی ارادی است که بعد از تمایل و شوق در محیط نفس ناطقه شکل میگیرد.
🔹لذا انسانها دو گونه اند: ۱. متحرک بالاراده و ۲. متحرک بالشوق والمیل. برخلاف حیوان که همیشه متحرک بالمیل است.
🔸متحرک بالاراده نیز دو دسته است: ۱. متحرک بالاراده بر پایه منفعت طلبی، ۲. متحرک بالاراده بر پایه عشق و دلدادگی.
🔹آن دسته ازکنشهای انسان که بر پایههای طبیعی ومعمول زندگی استوار است وبا یک سنجش اولیه انسان به آن اقدام میکند را نمی توان کنش اخلاقی دانست و به تعریف و تمجید از آن و تعظیم و بزرگداشت عامل آن پرداخت. چرا که مقولهای طبیعی است نشانهای از بزرگی و انتخاب ارادی پیچیده از میان چند مسیر متقابل در آن وجود ندارد.
🔸 به طور نمونه انسان به صورت طبیعی در پی رفاه، سود و منفعت بیشتر و گریز از زیان و سختی بیشتر برای خودش است. فعل برآمده از این گرایش و انتخاب، "فعل طبیعی" خواهد بود هرچند اگر دراین فعل سطحی از کمک و خدمت به دیگران هم وجود داشته باشد اما انگیزه وقصد اصلی از فعل رانفع طلبی برآمده از اقتضای طبیعی شکل میدهد. هرچند این فعل از دایرهی فعل اخلاقی خارج است اما في نفسه (لو خلی و طبعه) نه سزاوار تعظیم و تحسین است و نه قابل سرزنش و تنبیه.
🔹 نکته مهم که زیاد مغفول واقع میشود این است که منفعت خواهی و خودخواهی صور و سطوح مختلفی دارد و به اقتضا درک از خود و توسعهی خود، نفعطلبی و خودخواهی هم توسعه مییابد. گاه خود محدود به خود شخصی است که طبیعتا نفع طلبی شخصی قصد کنش و حرکت انسان خواهد بود، اما گاهی خود توسعه یافته و اهل منزل را شامل میشود و آنها نیز در دایره خود تعریف میشوند لذا نفع طلبی هم توسعه مییابد و منافع خانواده نیز جزئی از منافع و مقاصد خود قرار میگیرد. گاه خود در محدوده حزب و گروه تعریف میشود لذا نفع گروهی و حزبی میزان منفعت طلبی و خودخواهی انسان است. اما گاه از این هم فراتر میرود و خود در دایرهی ملیت و جغرافیای سرزمینی معنا میشود طبیعتا دایره نفع طلبی هم توسعه مییابد و فرد خودخواهی و منفعت طلبی خود را در افق منفعت ملی و خود سرزمینی جستجو میکند. همه این صورتها، در دایره (فعل طبیعی) قرار میگیرند که اقتضای طبیعت منفعت طلبی آدمی است. لذا همهی مفاهیم اخلاقی و ارزشی همچون عدالت، آزادی، امانت، نظم، راستی، عفت و مانند آن در پرتو همین طبیعت #منفعتطلبی بازتعریف و در نظام دانایی جایگذاری میشوند. البته چون منفعتطلبی در دایره درک از خود و میزان توسعهی آن قرار دارد، صور مختلفی از منفعت طلبی و کنش برآمده از آن وجود دارد.
🔸 یک نوع از منفعت طلبی ، منفعتطلبی هوشیارانه است که منافع را نه در افق فردی بلکه در افق اجتماعی و نه در کوتاهمدت بلکه در بلندمدت تفسیر میکند. چرا که معتقد است: انسان در زندگی اجتماعی و در ارتباط با دیگران درریک بازه زمانی بلند مدت میتواند به منافع بیشتر دست پیدا کند براین اساس یک سلسله قواعد ارزشی و رفتاری را به صورت قراردادی تعیین میکنند تا با رعایت آنها تضاد و تصادم را به کمترین حد برسانند و امکان دستیابی به سود و منفعت را برای طرفین قرارداد بیشتر کنند.
🔹 درمنطق اخلاق مکرمتمحور نیز خود انسان باید خود را پیدا کند واز طریق بازشناسی شخصیت انسانی واقتضائات وجودی، خود را توسعه دهد وازدایره تنگ وتاریک طبیعت، منفعت وسرزمین خارج شود ودر شعاع بینهایت قرارگیرد تابه بزرگی وکرامت نفس نائل آید. این برآمده از حرکت ارادی مبتنی بر فطرت عشق و دلدادگی به کمال مطلق و زیبایی نامحدود است.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#کنش_اخلاقی
#منفعتطلبی
#عشق
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش یازدهم:
🔹 در این نگرش، انسان واجد فطرت عشق به کمال و عظمت است واین فطرت ازنقص متتفر و ازحقارت نفس ومهارت نفس پرهیزدارد وبر تقویت عظمت وکرامت نفس تاکید دارد واز پستی، حقارت، عجز وذلت پرهیز میدهد بر این اساس توسعهی خودي نه توسعهی کمی وبه اعتبارات پیرامون است که موجب خودبینی و غرور و تکبر میشود که خود نشانه عجز و پستی است، بلکه توسعهای کیفی و مبتنی براتصال وجودی به حقیقت و ارتقای بینشی وگرایشی است. دراین صورت انسان از هرگونه خودبینی و منفعتطلبی رهامیشود ودر افقی دیگر به پدیدهها ومنافع مینگرد وگرایشهای خود را تنظیم میکند. آن افق معنایی متعالی که ریشه در نفس ناطقه و فطرت انسان دارد وهماهنگ با ویژگیهای وجودی و روحانی و غایت خلقت انسان است پایه و پشتوانه اخلاق و مسئولیت اخلاقی است.
🔸 از اینرو، همهی فضایل اخلاقی برتقویت عظمت وکرامت نفس و توسعه کیفی خود و بازیافتن شخصیت انسانی خود است وهمه رذائل اخلاقی ازآنجهت رذیله هستند که در جهت پستی، خواری، عجز وذلت نفس وغفلت از خود حقیقی وساخت خود غیر اصیل وعاریتی قرار دارند.
براساس این بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، همه رذائل اخلاقی همچون نفاق، حیلهگری، مکاری، فریبکاری، اغفال حریف، تهمت و غیبت ناشی از ضعف و ناتوانی و عدم احساس کرامت، قدرت و شخصیت است.
امام علی(ع):
✔️الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ.
✔️ ألا إن الصادق على شفا منجاة وكرامة، ألا وإن الكاذب على شفا مخزاة وهلكة.
✔️لا يكذب الكاذب إلا من مهانة نفسه عليه.
🔹 بر پایهی این بنیاد اخلاقی، تکلیف داشتن و مسئول بودن یکی از نشانههای کرامت و بزرگی و قدرت انسان است برخلاف برخی که آنرا کلفت و مشقت میدانند وازآن فرار کیکنند. ازاینرو انسان اخلاقی، انسان مکلف وانسان مسئول است ودر پذیرش مسئولیت وانجام تکالیف درپی سازندگی وتوسعه کیفی خود است.
🔸ازآنجا که گرایش، محبت وقرب انسان به هر پدیدهای مستلزم نیاز انسان به آن وبازتعریف خود در نسبت باآن پدیده است لذاموجب خضوع وخشوع انسان نسبت به آن پدیده میشود. واحساس بزرگی نسبت به مادون آن میشود، براین اساس بزرگی انسان به اندازه مطالبات و تمایلات اوست. این مطلب دربحث حشرنفوس حکمت متعالیه اثبات شده است ودر روایات معصومین نیزآمده است:
✔️الرجل على دين خليله
✔️من أحب أحدا حشر معه
✔️من احب شيئاً حشره اللّٰه معه ولو كان حجراً
✔️المرْءُ مَع مَنْ أَحَبَّ
✔️أنت مع من أحببت ولك ما اكتسبت
✔️مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمهٔ نانی نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن آنی آنی
🔸 اگرانسان به سمت محدود تمایل داشته باشد ومحدود رامطالبه کند به همان میزان خود رامحدود تعریف کرده است اما اگربه سمت نامحدود وکمال مطلق میل داشته باشد و کمال مطلق را مطلوب و مطالبه خود بداند به همان میزان خود رانامحدود تلقی کرده و به سمت نامحدود و کمال مطلق حرکت میکند طبیعتا امور محدود او را مشغول نمیکنند واز حرکت باز نمیدارند. زیرا اصالت و استقلال و موضوعیت امور محدود نفی میشود و نقش ربطی، طریقی و ابزاری پیدا میکنند و همهی این امور محدود در نسبت با نامحدود معنا و هویت پیدا میکنند.
امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند:
✔️مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسُهُ هانَت عَلَيهِ شَهوَتُهُ.
هر كس براى خودش ارزش قائل باشد، شهوتش نزد او بى ارزش مىشود.
✔️من كَرُمَت عَلَيه نَفسُهُ هانَت عَلَيهِ الدُّنيا.
هر كس براى خودش ارزش قائل باشد، دنيا نزد او خوار مىشود.
✔️مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسُهُ، لَم يُهِنها بِالمَعصِيَةِ.
هر كس براى خودش ارزش قائل باشد، آن را با معصيت، بىارزش نمىسازد.
🔸بنابراین انسانی که به خود توسعه داده و کرامت، ارزش و بزرگی خود را درک کرده باشد خود را با همه شرایط تطبیق نمیدهد بلکه شرایط را با خود منطبق میسازد و پیرامون خود را تغییر میدهد.
امام علی در منشور تربیتی خود (نامه ۳۱) مینویسد:
✔️ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَی الرَّغَائِب، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسکَ عِوَضاً؛ وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً
امام صادق عليه السلام فرمودند:
✔️إِنَّ اللّه فَوَّضَ إِلَى المُؤمِنِ اُمورَهُ كُلَّها وَلَم يُفَوِّض إِلَيهِ أَن يَكونَ ذَليلاً أَما تَسمَعُ اللّه تَعالى يَقولُ: (وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنينَ)؟ فَالمُؤمِنُ يَكونُ عَزيزا وَلا يَكونُ ذَليلاً قالَ: إِنَّ المُؤمِنَ أَعَزُّ مِنَ الجَبَلِ لأَِنَّ الجَبَلَ يُستَقَلُّ مِنهُ بِالمَعاوِلِ وَالمُؤمِنُ لايُستَقَلُّ مِن دينِهِ بِشَىْءٍ
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#کنش_اخلاقی
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش دوازدهم:
🔸تمام احساسات و ارزشهای اخلاقی از پیدا کردن خود واقعی و احساس کرامت، شرافت، عزت، قدرت و عظمت درونی خود و پرهیز از نقص، ذلت و پستی نفس ناشی میشود لذا مجموع روایات اخلاقی بر محور خودشناسی و احساس کرامت و عزت در خود واقعی و کنار زدن خود مجازی و اعتباری و تعصبی تأکید دارند. روایات جهان نفس، شکستن خودي و نفی خودبینی درواقع شکستن این خود مجازی و اعتباری (برآمده از تعصبات قومی، قبیلهگی و یا جاه و مقام و ثروت و شغل و مدرک=ر.ک: خطبه قاصعه) و زنده شدن به خود واقعی وحقیقی است، نه اینکه انسان به ذلت وپستی و حقارت روی آورد که در تضاد با محکمات کتاب و سنت و عقل است.
🔹شرط همهی حرکتها وهنجارها، قوانین و آزادیهای اجتماعی محفوظ ماندن کرامت وعزت انسان و عدم لطمه خوردن آن است.
🔸 پس مهم آن استکه انسان خود را و عالی بودن و زیبا بودن و بنیاد کرامت و ارزش خود را بشناسد و بر اساس آن حرکت و زندگی خود را تنظیم کند.
✔️يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ(ال عمران ۱۰۵)
الإمامُ عليٌّ عليه السلام :
✔️ المَعرِفَةُ بِالنَّفسِ أنفَعُ المَعرِفَتَينِ .
✔️ أفضَلُ المَعرِفَةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ.
✔️أفضَلُ الحِكمَةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ و وُقوفُهُ عِندَ قَدرِهِ.
✔️غايَةُ المَعرِفَةِ أن يَعرِفَ المَرءُ نَفسَهُ.
✔️مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ.
✔️أفضَلُ العَقْل مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ ، فمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ ، و مَن جَهِلَها ضَلَّ.
✔️ نالَ الفَوزَ الأكبَرَ مَن ظَفِرَ بِمَعرِفَةِ النَّفسِ.
🔸خلاصه کرامت وعزت نفس جز با معرفت نفس وشناخت حقیقت انسان ومنشأ کمالات و زیبایی ممکن نیست.
استاد شهید مطهری مینویسد:
(معرفة النفس، خود کافي است براي تشخيص ملائمات و منافرات آن. آگاهي و معرفت به نفس به عنوان چنين گوهري، خود الهام بخش فجور و تقوا. چون نفس از سنخ وجود و هستي و حقيقت است با هرچه بر ضد حقيقت باشد و از نوع باطل و پوچي و عدم باشد مغاير است، چون از سنخ قدرت و ملکوت است با عجز و ضعف و مهانت و هرچه از اين سنخ است مخالف است، چون از نوع قداست است با هرچه آلودگي به ماده و طبيعت و اخلاد الي الارض و خاکي شدن و دنيازدگي است مغاير است، چون از نوع حريت است و عين اختيار و آزادي است بر ضد مملوکيت و اسارت و محدوديت است (اعم از اسارت داخلي يا خارجي) و چون از نوع علم است بر ضد جهل است، چون از نوع نور است بر ضد ظلمت است، چون از نوع حيات است بر ضد موت و مردگي و جمود و انجماد است، چون از نوع رحمت است بر ضد امساک و انقباض است، و چون از نوع عظمت است بر ضد حقارت است.)"یاداشت ج۶ص۴۹۵"
🔹خود حقیقی انسان، نه برآمده جسم و از ابعاد جسمانی و طبیعی انسان است بلکه خود حقیقی ریشه در روح و نفس ناطقه انسانی دارد که مجرد از جسم است و به عالم مجردات تعلق دارد، به کمال مطلق و حقیقت نامحدود تمایل دارد و از نقص و عجز و ذلت متنفر است. خود واقعی انسان قوا و استعدادهای ذاتی (عقل، فطرت، ارادهی اخلاقی) و غایت و مقصود نهایی اوست.
🔸 این نفس که جوهری ملکوتی، نفخهی الهی و از "امر رب" است و به طور فطری و جبلی تمایل به خداوند متعال دارد چرا که او کمال مطلق و حقیقت نامحدود و بری از هرگونه نقصی است.
🔹 انسان فطرتا به کمال مطلق و نامحدود تمایل دارد و آن را میطلبد و در نسبت با آن خود را تعریف میکند و استعدادها و هویت خود را تعیّن میببخشد. لذا به هر آنچه رو میکند و در طلب آن حرکت میکند از آن جهت است که آن را مصداقی از کمال میپندارد. حتی کمال محدود را نه از جهت محدودیت بلکه از جهت کمال بودن آن و بدون لحاظ نقص و محدودیتش مطالبه میکند.
🔸 بر این اساس انسان در هر حرکت به سوی هر کمال و زیبایی و حقيقتي همواره به طور ناخوداگاه در حال حمد و ثنای الهی و پرستش خداوند متعال است.
🔸 بيان علامه طباطبایی در اقامه برهان عقلى اينكه هر ثناء و حمدى به حمد خدا منتهى مىشود:
"برهانهاى عقلى قائم است بر اينكه استقلال معلول در ذاتش و در تمامى شئونش همه بخاطر وبوسيله علت است، وهر كمالى كه دارد سايهايست از هستى علتش، پس اگر براى حسن و جمال، حقيقتى در وجود باشد، كمال آن، و استقلالش از آن خداى واجب الوجود متعالى است، براى اينكه او است علتى كه تمامى علل به او منتهى مىشوند. وثنا وحمد عبارت از اين است كه موجود با وجود خودش كمال موجود ديگرى را نشان دهد، البته موجود ديگرى كه همان علت او است، و چون تمامى كمالها از تمامى موجودات به خداىتعالى منتهى مىشود، پس حقيقت هرثناء وحمدى هم به او راجع مىشود، و به او منتهى مىگردد، پس بايد گفت(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)."
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#کنش_اخلاقی
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش سیزدهم:
🔹میل فطری به خداوند متعال و حرکت ناخوداگاه به سمت او و پرستش و تقدیس ناهوشیارانه، یک ظرفیت و استعداد فوق العاده مهم است که اگر آگاهانه شود تحولی در باطن انسان و توسعه در خودي او ایجاد میشود و چارچوب شخصیتی جدیدی برای انسان ساخته میشود.(حیات طیبه)
🔸 تنها پشتوانهای که میتواند انسان را از قیود منفعت طلبی و خودبینی آزاد کند و تعلقات دست وپاگیر انسان رانسبت به پدیدههای محدود کنار بگذارد تأله وتوحید که نتیجه این رهایی از تعلقات ونفعطلبیها وخودبینیها، خروج از ظلمت و ورود به وادی نور، عظمت و کرامت و استغنای نفس (حیات طیبه) است.
🔹ازآنجاکه یکی ازمحورها و اصول مهم نظام اخلاق اسلامی "توجه نفس" و #اخلاص و نیت_صادقانه ونفی هرگونه شرک است این مهم جز با احساس کرامت و عزت نفس و استغنای از دیگر مخلوقات میسر نمیشود
✔️الْحَمْدُ للهِِ الَّذي وَكَلَني اِلَيهِ فَاَكْرَمَني وَلَمْ يكِلْني اِلَي النّاسِ فَيهينُوني
حمد متعلق به خدایی است که مرا به خودش حوالت داد (حواله کرد) و مرا محترم ساخت و به مردمان واننهاد که مرا خوار و خفیف سازند.
🔹 انسان به واسطه فراموشی خدا، حقیقت خود را فراموش میکند وبا غفلت از کرامت و شخصیت خود است که خود را نیازمند دیگر مخلوقات میپندارد و با ایجاد تهیشدن درون و غلبه احساس نیاز به دیگران و با گسترش نیازها و ارتباطات، طبیعتا محبت ذهنی و مسانخت خلقی و رفتاری با اهل دنیا شکل میگیرد در نتیجه به صورت تدریجی وارد دایره اهل فسق میشود و به اخلاق اهل فسق در میآید:
✔️وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (حشر ۱۹)
ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻣﺒﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﭘﺲ ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻮﺩﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻲ شدند، ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺎﺳﻘﺎﻧﻨﺪ.
انسان فاسق، ازنظر اعتقادی فردی راست اندیش است، ولی درمقام عمل، انسانی راست کردار نیست. انسان زمانی به فسق متهم میشود که درجامعه، رفتارهای ضد عقل وشریعت و ارزشهای اخلاقی را انجام دهد.
🔹از معصوم نقل شده است:
✔️«...فَکُلُّ مَعصِیَةٍ مِنَ المَعاصِی الکِبارِ فَعَلَها فاعِلُها او دَخَلَ فیها داخِلٌ بِجَهَةِ اللَّذَّةِ و الشَّهوَةِ و الشَّوقِ الغَالِبِ، فَهُوَ فِسقٌ و فاعِلُهُ فاسِقٌ خارِجٌ مِنَ الایمانِ بِجَهَةِ الفِسقِ؛
فسق عبارت است از هر نوع نافرمانی خدا که از معاصی بزرگ باشد و شخصی که اقدام به آن کرده و مرتکب چنین گناهی شده، انگیزهاش لذّتجویی، شهوت و غلبه تمایلات نفسانی باشد. چنین کاری، فسق و فاعل آن فاسق بوده که به جهت فسقش از ایمان خارج است.»
در حدیثی از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) درمورد نشانههای فسق و فاسق نقل شده است:
✔️عَلامَةُ الفاسِقِ فَاربَعَةٌ اللَّهوُ وَاللَّغوُ والعُدوانُ والبُهتانُ؛ نشانه فاسق چهار چیز است: لهو، لغو، دشمنی وتهمت.
🔸درآیه دیگر درتبیین مسخ انسان وچیرگی شیطان برانسان، نشانه آنرا فراموشی ذکرخدا معرفی میکند:
✔️اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَاللَّهِ أُولَٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ(مجادله ۱۹)
ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺑﺮﺁﻧﺎﻥ ﭼﻴﺮﻩ ﻭﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪﻩ ﻭﻳﺎﺩﺧﺪﺍ ﺭﺍﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺷﺎﻥ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺣﺰﺏ ﺷﻴﻄﺎﻧﻨﺪ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﺣﺰﺏ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻳﺎﻥ ﻛﺎﺭﺍﻧﻨﺪ.
🔹ازاین آیات به خوبی استفاده میشود که ورود به دایره اهل فسق، اخلاق فاسقانه و حزب شیطان نتیجه مسخ انسان وفراموشی خود واقعی وکرامت حقیقی نفس است و فراموشی خود نتیجه فراموشی خدا و غفلت از یاد خداوند ودلبستن به غیر ووابستگی به پدیدهها محدود، ناقص وزوال پذیر است.
🔸بنابراین برای ارزشهای اخلاقی همچون عدالت، صلح راستی و صداقت و اثبات جاودانگی و محوریت آنها درحیات انسانی جز خداباوری و تأله نمیتوان هیچ مبنا وپشتوانهای یافت والا به امور تزئینی ویا اموری نسبی وموقتی (قراردادی) تقلیل مییابد. همهی پشتوانههای ادعایی دیگر همچون محبت، معرفت، وجدان، طبیعت، آزادی ورهایی زمانی میتوانند پشتوانه وبنیاد اخلاق باشند که برالهیات وجهانبینی توحیدی وفطرت کمالمطلق خواهی وتوحیدی انسان مبتنی باشد والا بدون این، همهی آنها درتوجیه وتبیین اخلاق ناکارآمد هستند وبه هیچ وجه نمیتوان حسن وقبح عقلي ارزشها، الزام اخلاقی وضمانت اجرایی آنهارا تبیین فلسفی کرد.
🔹 دراین رویکرد، اخلاق دارای بنیاد مابعدالطبیعی واقعگرا و برهانی است وبه مبدأ ومعاد هستی وبه غایت وجایگاه انسان درهستی مرتبط است. از اینرو، عقل میتواند ازطریق شناخت روابط هستی وانسان، کمال وحسن ارزشها وافعال را دریافت کند و از نقص وقبیح بازشناسد والبته وحی راهنمایی عقل دراین فراینداکتشافی است.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#کنش_اخلاقی
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش چهاردهم:
🔹 براساس اصالت وجود و حرکت جوهری، ملکات نفسانی واخلاق، #کمال انسان وموجب خروج از نقص و اشتداد وجودی است لذا ملکات نفسانی به کمال و نقص متصف میشوند برخلاف اصالت ماهیت که ملکات نفسانی عوارض ذات محسوب می شوند و از این جهت به حسن و قبح متصف میشوند.
🔸بنابراین مهمترین خصیصه ارزشها و افعال اخلاقی، کمال بودن آنهاست و چون مصداقی از کمال است موجب تمایل و کشش انسان به سمت آنها میشود. البته کمال بودن گاه به اعتبار حسن و زیبایی است گاه به اعتبار مطلوبیت و کارآمدی، گاه به اعتبار حقیقت بودن و مقدس بودن است. بنابراین در اخلاق پیش از هر پرسشی باید از کمال و نقص بودن ملکات ورفتارها پرسش شود و به تبع آن از حسن وقبح، مطلوبیت و منافرت، خیر و شر و امثالهم پرسش کرد.
🔹 کمال بودن یک ملکه اخلاقی و ارزش رفتاری در ملایمت آن با فطرت انسان و سعادت حقیقی اوست به نحوی که سازندهی وجودی و موجب کرامت و توسعهی کیفی خود انسان و خروج از پستیها(لئامت) نواقص و آزادی و رهایی از شوائب نفسانی و اسارتهای درونی و بیرونی (طهارت وشستشوی جان) شود. علاوه بر این، کمال امری پایدار و همیشگی است وموجب سرور وافتخار همهی وجدانهای بیدار وحتی همهی انسانها است. یعنی همه بروجود آن مسرورشوند و افتخار کنند وازاتصاف به ضد آنها ابا داشته باشند.
🔸 شناخت کمال و نقص یک شناخت واقعی و مبتنی بر نوع هستی شناسی و انسان شناسی است. تقلیل هستی به جهان ماده و تقلیل انسان به طبیعت و ابعاد جسمانی طبیعتا در شناخت انسان از #کمال و نقص تأثیر دارد و کمال و نقص صرفا در نسبت انسان با طبیعت و در محدودهی دنیا تعریف و مصداقیابی میشود. از اینرو، متعلق کمالخواهی و تنفر انسان ازنقص، درهمین محدوده مشخص میشود وبالاتر ازآن نادیده گرفته میشود. ازاینرو، کمالات غیر مشهود و غیبی در دستگاه محاسباتی کنشگر نادیده گرفته میشود.
🔹 با نادیده گرفته شدن ابعاد غیبی هستی و انسان و غفلت ازکمالات غیرمادی، عنصر معنا از روابط موجودات، مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی حذف میشود و همه چیز در تحت قوانین طبیعت، مکانیکیوار تعریف و تفسیر میشود و انسان هم به عنوان یک ماشین پیچیده موضوع شناخت کمّی و تجربی قرار میگیرد. از آنجا که شناخت کمّی و تجربی راهی به درون حقیقت انسان و به مبدأ و معاد آن ندارد، فقط امکان شناخت پدیدارها و ظهورات رفتاری را دارد. از این رو، جوهر و ذات انسان از دایرهی معرفت علمی تتظیمگر خارج میشود و به تدریج هم اصل وجود آن نفی میشود. با نفی جوهر و ذات موجودات و خصوصا انسان، طبیعتا حکمت، مابعدالطبیعه و الهیات منتفی و از دایره معرفت علمی تنظیمگر و مداخلهگر خارج میشود(سکولاریسم). باخروج حکمت، مابعدالطبیعه و الهیات ازدایرهی علم(معرفت تتظیمگر زندگی)، معرفت کمی و تجربی جایگزین آن میشود و عهدهدار نظامبخشی، هدایتگری، تنظیمگری، مداخلهگری و مدیریت در همهی ساحتهای حیات انسانی میشود؛ معرفتی که هیچ راهی به جوهر وذات وغیب ومعنا ندارد و شبکهی علم را بر بنیاد پدیدارها و ظهورات رفتاری پایهگذاری میکند.
🔸 ماهیت کمال در علم تجربی به (معیشت)، (منفعت)، (سود) و رفع نیازهای محسوس و مادی فروکاسته میشود. عقل نیز متکفل شناخت و تتظیم همین کمالات میشود. محبت انسانی و وجدان اخلاقی هم درهمین چارجوب و فقط برای تنظیم معیشت وزندگی این جهانی است تازندگی بر این کره خاکی رابرای انسان، راحتتر ومرفهتر سازد. این خطمشئ گذاری موجب تلقی ماشینی ازانسان ومکانیکی به هستی و سرگرم شدن به تولید فنآوریهای پیشرفته برای تسخیر طبیعت میشود. لذا هم وغم انسان میشود صنعت و طبیعت. صنعت بدون معنا، به افزایش قدرت وتوسعهطلبی کمی میانجامد.
🔹ناتوانی علم تجربی از درک تمایلات فطری و نیازهای حقیقی و عجز آن در معنا بخشی به زندگی و شورافرینی در حرکت، موجب بحران معنا و بیبنیادی اخلاق میشود.
🔸بحران معنا ریشه درغفلت ازخودحقیقی وفطرت توحیدی ومعرفت الهی دارد. بحران معنا ریشهی همهی بحرانهای انسان واجتماع است که ناشی از غلبه علم تجربی ومحدودیت شناخت ازحقایق وغفلت ازحقایق مطلق وغیبی میشود. وموحب تولید فناوریهای مخرب برای توسعهطلبی درمسیر تمایلات طبیعی میشود.
🔹محدود سازی قلمرو حرکت وکنش انسانی
نگرش مکانیکی و ماشینی به حیات و انسان موجب بی بنیادی ارزشهای اخلاقی میشود واگر از اخلاق هم سخنی گفته شود منافقانه است.
✔️وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ (طه ۱۲۴)
ﻭﻫﺮﻛﺲ ﺍﺯیادﻣﻦ ﺭﻭﻱ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺗﻨﮓ [ﻭﺳﺨﺘﻲ] ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺭﻭﺯﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻭﺭﺍ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#کنش_اخلاقی
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش پانزدهم:
🔹توجه نفس
🔸 عمل انسان چند لایه دارد: ۱. حرکات جوارح، ۲. صورت و ساختاری که حرکات جوارح را نظم میبخشد، ۳. نیت و قصد کنشکر از عمل که موجب تحریک قوای شوقیه و اراده میشود.
🔹روح و جوهر عمل را نیت وقصد عامل از آن عمل میسازد و آثاروجودی، تربیتی وسازندگی هر عملی به روح آن عمل است وتا هرزمانی که این نیت وقصد باشد عمل وآثار وجودی وتربیتی آن هم هست والا با غفلت از نیت و قصد، عمل از روح خود تهی شده و به عادت تبدیل میشود در این صورت هیچ اثر وجودی و سازندگی برچنین عملی مترتب نیست. ازاینرو، توجه دائمی ومستمر نفس به نیت وقصد عمل و معانی نهفته در آن علاوه بر صورتدهی ونظام بخشی به حرکات جوارحی، موجب سازندگی روح وتوسعهی کیفی خود میشود.
✔️قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ لاَ يَنْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ وَ أَعْمَالِكُمْ وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ وَ نِيَّاتِكُمْ."
✔️عَنِ اَلنَّبِيِّ: إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ اِمْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ اِمْرَأَةٍ يَتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ.
ارزش اعمال فقط بستگى دارد به نيت هر كس آنچه را نيت نموده نصيبش ميگردد در مسأله حركت و هجرت هر كس بانگيزه الهى و قصد ديدار رسول خدا مهاجرت كند چنين هجرتى بطرف خدا و رسول است و هر كس به منظور رسيدن بدنيا و يا دستيابى بزنى و ازدواج با او مهاجرت كند چنين هجرتى به طرف خدا نيست و بطرف همان هدف است."
✔️قَالَ اَلنَّبِيُّ: نِيَّةُ اَلْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ
✔️ امام رضا: نِيَّةُ اَلْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ لِأَنَّهُ يَنْوِي خَيْراً مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ اَلْفَاجِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ وَ نَرْوِي نِيَّةُ اَلْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ لِأَنَّهُ يَنْوِي مِنَ اَلْخَيْرِ مَا لاَ يُطِيقُهُ وَ لاَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ وَ رُوِيَ مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زَادَ اَللَّهُ فِي رِزْقِهِ وَ سَأَلْتُ اَلْعَالِمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ: خُذُوا مٰا آتَيْنٰاكُمْ بِقُوَّةٍ قُوَّةُ اَلْأَبْدَانِ أَمْ قُوَّةُ اَلْقُلُوبِ فَقَالَ جَمِيعاً وَ قَالَ لاَ قَوْلَ إِلاَّ بِعَمَلٍ وَ لاَ عَمَلَ إِلاَّ بِنِيَّةٍ وَ لاَ نِيَّةَ إِلاَّ بِإِصَابَةِ اَلسُّنَّةِ وَ نَرْوِي حُسْنُ اَلْخُلُقِ سَجِيَّةٌ وَ نِيَّةٌ وَ صَاحِبُ اَلنِّيَّةِ أَفْضَلُ وَ نَرْوِي مَا ضَعُفَتْ نِيَّةٌ عَنْ نِيَّةٍ .
📌 نیت و تولید قدرت
🔸 نیت و قصد عامل، تولید قدرت و نیرو هم میکند و جسم را به حرکت و عمل وا میدارد و در مسیر حرکت هم احساس ضعف و خستگی نمیکند.
امام صادق عليه السلام می فرمايد:
✔️ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ؛
اگر انسان نسبت به چيزى تصميم قوى داشت، بدنش احساس ضعف نمی كند.
🔹هر کنشگری براساس هدف، آرمان و نیت، مسیر حرکت خود را برمیگزیند از این رو، این آرمان و هدف فرمانده درونی و جهت دهنده به تمام حرکات انسان از نظر فردی و اجتماعی است.
🔸بر این اساس نباید سنجهی سنجش قدرت و نیروی کنشگر را توان و نیروی جسمی آنها دانست بلکه میبایست بر توان ونیروی باطنی برآمده از هدف و آرمان تکیه کرد. بنابراین هرچقدر آرمان و هدف بزرگتر و تعلق و توجه نفس به آن بیشتر باشد، نیرو و قدرت انسان فزونتر خواهد بود.
1⃣ آرمان مطلق و نامحدود توان و قدرت نامحدود ایجاد میکند ازاینرو، انسان به کنشگری فعال، پرانرژی وامیدوار به آینده مبدل میشود. برای او حرکت دائمی است وهیچ مانعی او را باز نمیدارد.
2⃣ آرمان محدود، توان وقدرت محدود درانسان ایجاد میکند. ازاینرو، میدان حرکت محدود است و حرکت موقتی و پررقابت است و به سرعت باید به هدف مورد تنازع دست یافت. لذا زمان و سرعت در این جهان بسیار مهم است.
3⃣ آرمان وهدف بیارزش، توان وقدرت انسان راتضعیف میکند و او رابه پیرو وتابع بودن برای درک لذتهای جاری زندگی میکشاند.
🔹 از آنجا که غفلت و فراموشی طبیعت آدمی است وبا اشتغال به قصد و عملی از ساير قصدها و اعمال غافل میشود عنصر تذکر ویادآوری به گونههای مختلف درونی وبیرونی درنظام اخلاقی تعبیه شده است. ذکر، دعا، موعظه ونصیحت، هنر و تبلیغ، مجالست بااهل معنا، مطالعه وقرائت مستمر، امربه معروف ونهی ازمنکر، حتی کفارات وتعزیرات هرکدام طریقی برای یادآوری وتوجه دوبارهی نفس به قصد وحقیقت عمل وخروج از غفلت وفراموشی است.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#کنش_اخلاقی
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش شانزدهم:
🔸 عامل اصلی در تغییر و سازندگی حیات انسانی، عاملیت انسان ونیروی عقل، محبت و ارادهی مسئولانه است. نه شرایط اجتماعی ومحیط پیرامونی بگونهای که عاملیت،عامل ثانوی ومحصول شرایط پیرامونی تلقی شود.
🔹 درواقع هردوعامل موثرند ونقشی مهم در سازندگی حیات انسانی وسیر تکاملی بشریت دارند و سازنده تاریخند. اما نقش اصلی ازعاملیت انسان ونیروی عقل، عشق وارادهی اوست که پیشران حرکت انسان وتاریخ است. اما شرایط اجتماعی ومحیط پیرامونی و نیروهای مادی و معنوی میتوانند با عاملیت انسان جهت وصورت متفاوت بدهد وبستر مناسبی برای عاملیت فراهم کنند.
🔸نکته مهم این است که شرایط ومحیط پیرامونی خودمحصول عمومی شدن و فراگیر شدن بخشی از عاملیت انسانی به صورت فرهنگ(نظام معنایی) وساختارهای عینی است که به کنترل ومدیریت سایر عاملیتها میانجامد.
🔹 دراین صورت نمیتوان حکم مطلقی برای نسبت میان عاملیت تکتک افراد و شرایطپیرامونی عرضه کرد. زیرا براساس کیفیت عاملیت کنشگران، میزان و نوع تاثیرگذاری و یا تأثیرپذیری آنها بر شرایط پیرامونی متفاوت است. در مجموع عواملی چند در کیفیت و قدرت عاملیت انسان موثر است که مهمترین آنها از این قرار است:
۱. احساس کرامت، بزرگی وعظمت روحی؛
۲. رشد فکری وشعور اجتماعی؛
۳. داشتن هدف، مقصد، آرمان واقعی وارزشمند؛
۴. قدرت عشق وایمان به حقايق وآرمانها؛
۵. اعتماد به امدادهای غیبی وعناصر جبران کنندهی خلأها وعقبماندگیها؛
۶. خوشبینی واعتماد به نظم آفرینش، قوانین حرکت، نیروها، امکانات وهمراهان؛
۷. امید به پیروزی وتحقق ایندهی روشن.
🔸 چنین کنشگری میتواند بابهرهگیری از امکانات، فرصتها و استعدادهای دیگران، درمحیط پیرامونی حضور فعال و پویا و اثربخش داشته باشد وشرایط رادگرگون وفضای مناسب را برای زندگی وحرکت بهتر فراهم سازد.
🔹 همهی این ویژگیها در پرتو #توحید و تأله میسر است. توحید انسان را به عاملیت موثر وسازنده (قیام) در همهی ساحتهای زندگی دعوت میکند.
🔸 دردرون قیام وحرکت توحیدی دوحرکت نهفته است:
۱. اثبات حقیقت متعالی، یکیسازی درون و بیرون در پرتو حقیقت واحد وتلاش برای اقامه و تحقق عینی آن حقیقت درجان آدمی ومحيط اجتماعی؛
۲. نفی باطل و تخریب و رهایی از روابط غلط و نامتوازن تصلبیافته درجان آدمی(ملکات اخلاقی) و محیط اجتماعي( فرهنگ و ملکات اجتماعی).
✔️"قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ(سبا ۴۶)
🔹 در نظام اخلاق توحیدی، عاملیت انسان به عاملیت فردی فروکاسته نمیشود بلکه انسان موجودی اجتماعی است و در بستر حیات اجتماعی است لذا عاملیتش دو لایه است یعنی علاوه بر #عاملیت_فردی، #عاملیت_جمعی و مشارکت فعال و پویای جمعی مردم هم بسیار مهم است. میان این دو قسم از عاملیت روابط متقابل و تاثیر و تأثر متقابل وجود دارد.
🔸 کنشگران فردی بر اساس نظام اخلاق توحیدی، از چنان توسعهی کیفی در خود برخوردارند که میتوانند رابطهای متقابل بر پایه محبت، ولایت و اخوت برقرار کنند.
🔹هنگامی که مجموعهای از عاملهای فردی بر پایه اهداف و آرمانهای مشترک نوع خاصی از نظاممعنایی و روابط انسانی را در یک شبکهی اجتماعی(جامعه)به وجود میآورند و درآن نیرو و قدرت جدیدی متولد میشود که حاصل جمع جبری نیروهای فردی نیست؛ بلکه ایجاد هویتی جدید است که امکانهایی را برای انسان فراهم میسازد و تحولات بزرگ درحیات انسانی را به وجود میآورد.
🔸عاملیت جمعی دربستر حیات اجتماعی نیازمند به نظمها و رویههای مشترک بیناذهنی است که امکان عاملیت جمعی و همکاری و مشارکت فعال وهمافزا رافراهم کند. لذاعاملیت جمعی برپایهی اهداف و آرمانها و ارزشهای مشترک، هم ساختارساز است و هم ساختارشکن است. یعنی نظمها، رویههای مشترک وساختارهایی رامتناسب با اهداف وآرمانها به وجود میآورد و نظمها و ساختارهای غیر متناسب و غیر هماهنگ بااهداف وآرمانهای جمعی راحتی اگرمتصلب هم شده باشد درهم میشکند وآنها را تغییر میدهد.
🔹براساس لایهی قدرت و کیفیت عاملیت فردی حداقل سه نوع عاملیت جمعی ممکن است:
۱. فعال، پویا و سازنده وپیشرو
۲. فعال، پویا، مخرب وعقب برنده؛
۳. منفعل، ایستا وپیرو.
نوع اول ازآنِ عاملهایی است که ازثبات شخصیت و سلامت واستقامت درفکر وعمل برخوردار است.
نوع دوم از آنِ عاملهایی است که ازثبات وقدرت شخصیت برخوردار است اما از سلامت فکری و عملی برخوردار نیستند و حرکت جمع را به انحراف میکشاند.
نوع سوم عاملهایی هستند که ازثبات شخصیت واعتماد به نفس ضعیفی برخوردارند و هیچ طرحی برای حیات وزندگی خود ندارند وهمواره چشم به طرح ودست دیگران دارند.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#کنش_اخلاقی
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121