فراق دوستانش باد و یاران
که ما را دور کرد از دوستداران
دلم در بند تنهایی بفرسود
چو #بلبل در قفس روز #بهاران
هلاک ما چنان مهمل گرفتند
که قتل مور در پای سواران
به خیل هر که میآیم به زنهار
نمیبینم به جز زنهارخواران
ندانستم که در پایان صحبت
چنین باشد وفای حق گزاران
به گنج شایگان افتاده بودم
ندانستم که بر گنجند ماران
دلا گر دوستی داری به #ناچار
بباید بردنت جور هزاران
خلاف #شرط یاران است #سعدی
که برگردند روز تیرباران
چه #خوش باشد سری در پای یاری
به اخلاص و ارادت جان سپاران
#فراق_دوستانش_باد_و_یاران #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/252
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخت به ذوق میدهد باد ز بوستان نشان
#صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان
گر همه خلق را چو من بیدل و مست میکنی
روی به #صالحان نما خمر به زاهدان چشان
طایفهای سماع را عیب کنند و #عشق را
زمزمهای بیار #خوش تا بروند #ناخوشان
خرقه بگیر و می بده باده بیار و غم ببر
بیخبر است عاقل از لذت عیش بیهشان
سوختگان #عشق را دود به سقف میرود
وقع ندارد این سخن پیش فسرده آتشان
رقص حلال بایدت سنت اهل معرفت
دنیا #زیر پای نه دست به آخرت فشان
تیغ به خفیه میخورم آه نهفته میکنم
گوش کجا که بشنود #ناله زار خامشان
چند نصیحتم کنی کز پی نیکوان مرو
چون نروم که بیخودم شوق همیبرد کشان
من نه به وقت #خویشتن پیر و شکسته بودهام
موی سپید میکند چشم سیاه اکدشان
بوی بهشت میدمد ما به عذاب در گرو
آب حیات میرود ما تن #خویشتن کشان
باد #بهار و بوی #گل متفقند #سعدیا
چون تو فصیح #بلبلی حیف بود ز خامشان
#سخت_به_ذوق_میدهد_باد_ز_بوستان_نشان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/251
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن
خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن
گر نظر صدق را #نام گنه مینهند
حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن
چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق
روز دگر بامداد پاره بر او دوختن
زهد نخواهد خرید چاره رنجور #عشق
شمع و #شراب است و شید پیش تو نفروختن
تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم
شکر خیالت هنوز مینتوان توختن
لهجه #شیرین من پیش دهان تو چیست
در نظر آفتاب مشعله افروختن
منطق #سعدی شنید حاسد و حیران بماند
چاره او خامشیست یا سخن آموختن
#چند_بشاید_به_صبر_دیده_فرو_دوختن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/247
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نبایستی هم اول مهر بستن
چو در #دل داشتی پیمان شکستن
به #ناز وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغ هجر خستن
دگربار از پری رویان جماش
نمیباید وفای عهد جستن
اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم #زین نوبت و تنها نشستن
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
همیگویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
گر آزادم کنی ور بنده #خوانی
مرا #زین قید ممکن نیست جستن
گرم دشمن شوی ور دوست گیری
نخواهم دستت از دامن گسستن
قیاس آن است #سعدی کز کمندش
به جان دادن توانی باز رستن
#نبایستی_هم_اول_مهر_بستن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/245
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان
کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان
بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم
کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان
دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد
میباید این نصیحت کردن به #دلستانان
دامن ز پای برگیر ای #خوبروی #خوش رو
تا دامنت نگیرد دست خدای #خوانان
من ترک مهر اینان در #خود نمیشناسم
بگذار تا بیاید بر من جفای آنان
روشن روان عاشق از تیره شب ننالد
داند که روز گردد روزی شب شبانان
باور مکن که من دست از دامنت بدارم
شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان
چشم از تو برنگیرم ور میکشد رقیبم
مشتاق #گل بسازد با #خوی باغبانان
من اختیار #خود را تسلیم #عشق کردم
همچون زمام اشتر بر دست ساربانان
شکرفروش مصری حال مگس چه داند
این دست شوق بر سر وان آستین فشانان
شاید که آستینت بر سر زنند #سعدی
تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان
#خفته_خبر_ندارد_سر_بر_کنار_جانان #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/249
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما نتوانیم و #عشق پنجه درانداختن
قوت او میکند بر سر ما تاختن
گر دهیم ره به #خویش یا نگذاری به پیش
هر دو به دستت در است کشتن و بنواختن
گر تو به #شمشیر و تیر حمله بیاری رواست
چاره ما هیچ نیست جز سپر انداختن
کشتی در آب را از دو برون حال نیست
یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن
مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست
دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن
پایه #خورشید نیست پیش تو افروختن
یا قد و بالای سرو پیش تو افراختن
هر که چنین روی دید جامه چو #سعدی درید
موجب دیوانگیست آفت بشناختن
یا بگدازم چو #شمع یا بکشندم به #صبح
چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن
ما سپر انداختیم با تو که در جنگ دوست
زخم توان #خورد و تیغ بر نتوان آختن
#ما_نتوانیم_و_عشق_پنجه_درانداختن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/248
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر متصور شدی با تو در آمیختن
حیف نبودی وجود در قدمت ریختن
فکرت من در تو نیست در قلم قدرتیست
کاو بتواند چنین صورتی انگیختن
کیست که مرهم نهد بر #دل مجروح #عشق
کهش نه مجال وقوف نه ره بگریختن
داعیه شوق نیست رفتن و باز آمدن
قاعده مهر نیست بستن و بگسیختن
آب روان سرشک و آتش سوزان آه
پیش تو باد است و خاک بر سر #خود بیختن
هر که به شب #شمع وار در نظر شاهدیست
باک ندارد به روز کشتن و آویختن
خوی تو با دوستان تلخ سخن گفتن است
چاره #سعدی حدیث با شکر آمیختن
#گر_متصور_شدی_با_تو_در_آمیختن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/246
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نبایستی هم اول مهر بستن
چو در #دل داشتی پیمان شکستن
به #ناز وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغ هجر خستن
دگربار از پری رویان جماش
نمیباید وفای عهد جستن
اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم #زین نوبت و تنها نشستن
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
همیگویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
گر آزادم کنی ور بنده #خوانی
مرا #زین قید ممکن نیست جستن
گرم دشمن شوی ور دوست گیری
نخواهم دستت از دامن گسستن
قیاس آن است #سعدی کز کمندش
به جان دادن توانی باز رستن
#نبایستی_هم_اول_مهر_بستن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/245
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
از خانه برون آمد و بازار بیاراست
در وهم نگنجد که چه #دلبند و چه #شیرین
در وصف نیاید که چه مطبوع و چه #زیباست
صبر و #دل و دین میرود و طاقت و آرام
از زخم پدید است که بازوش تواناست
از بهر خدا روی مپوش از زن و از مرد
تا صنع خدا مینگرند از چپ و از راست
چشمی که تو را بیند و در قدرت بی چون
مدهوش نماند نتوان گفت که بیناست
دنیا به چه کار آید و فردوس چه باشد
از بارخدا به ز تو حاجت نتوان #خواست
فریاد من از دست غمت عیب نباشد
کاین درد نپندارم از آن من تنهاست
با جور و جفای تو نسازیم چه سازیم
چون زهره و یارا نبود چاره مداراست
از روی #شما صبر نه صبر است که زهر است
وز دست #شما زهر نه زهر است که حلواست
آن کام و دهان و لب و دندان که تو داری
عیش است ولی تا ز برای که مهیاست
گر #خون من و جمله عالم تو بریزی
اقرار بیاریم که جرم از طرف ماست
تسلیم تو #سعدی نتواند که نباشد
گر سر بنهد ور ننهد دست تو بالاست
#دیگر_نشنیدیم_چنین_فتنه_که_برخاست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/244
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن
نبایستی نمود این روی و دیگر باز بنهفتن
گدایی پادشاهی را به شوخی دوست میدارد
نه بی او میتوان بودن نه با او میتوان گفتن
هزارم درد میباشد که میگویم نهان دارم
لبم با هم نمیآید چو غنچه روز بشکفتن
ز دستم بر نمیخیزد که انصاف از تو بستانم
روا داری گناه #خویش و آنگه بر من آشفتن
که میگوید به بالای تو ماند سرو بستانی
بیاور در چمن سروی که بتواند چنین رفتن
چنانت دوست میدارم که وصلم #دل نمیخواهد
کمال دوستی باشد مراد از دوست نگرفتن
مراد خسرو از #شیرین کناری بود و آغوشی
محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن
نصیحت گفتن آسان است سرگردان عاشق را
ولیکن با که میگویی که نتواند پذیرفتن
شکایت پیش از این حالت به نزدیکان و غمخواران
ز دست #خواب میکردم کنون از دست #ناخفتن
گر از #شمشیر برگردی نه عالی همتی #سعدی
تو کز نیشی بیازردی نخواهی انگبین رفتن
#خلاف_دوستی_کردن_به_ترک_دوستان_گفتن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/243
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سهل باشد به ترک جان گفتن
ترک جانان نمیتوان گفتن
هر چه زان تلختر بخواهی گفت
شکرین است از آن دهان گفتن
توبه کردیم پیش بالایت
سخن سرو بوستان گفتن
آن چنان وهم در تو حیران است
که نمیداندت نشان گفتن
به کمندی درم که ممکن نیست
رستگاری به الامان گفتن
دفتری در تو وضع میکردم
متردد شدم در آن گفتن
که تو #شیرینتری از آن #شیرین
که بشاید به داستان گفتن
#بلبلان نیک زهره میدارند
با #گل از دست باغبان گفتن
من نمییارم از جفای رقیب
درد با یار مهربان گفتن
وان که با یار هودجش نظر است
نتواند به ساربان گفتن
سخن سر به مهر دوست به دوست
حیف باشد به ترجمان گفتن
این حکایت که میکند #سعدی
بس بخواهند در جهان گفتن
#سهل_باشد_به_ترک_جان_گفتن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/242
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دست با سرو روان چون نرسد در گردن
چارهای نیست به جز دیدن و حسرت #خوردن
آدمی را که طلب هست و توانایی نیست
صبر اگر هست و گر نیست بباید کردن
بند بر پای توقف چه کند گر نکند
شرط #عشق است بلا دیدن و پای افشردن
روی در خاک در دوست بباید مالید
چون میسر نشود روی به روی آوردن
نیم جانی چه بود تا ندهد دوست به دوست
که به صد جان #دل جانان نتوان آزردن
سهل باشد سخن سخت که #خوبان گویند
جور #شیرین دهنان تلخ نباشد بردن
هیچ شک مینکنم کآهوی مشکین تتار
شرم دارد ز تو مشکین خط آهو گردن
روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز
پیش بالای تو باری چو بباید مردن
#سعدیا دیده نگه داشتن از صورت #خوب
نه چنان است که #دل دادن و جان پروردن
#دست_با_سرو_روان_چون_نرسد_در_گردن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/239
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه #خوش بود دو #دلارام دست در گردن
به هم نشستن و حلوای آشتی #خوردن
به روزگار عزیزان که روزگار عزیز
دریغ باشد بی دوستان به سر بردن
اگر هزار جفا سروقامتی بکند
چو #خود بیاید عذرش بباید آوردن
چه شکر گویمت ای باد مشک بوی وصال
که بوستان امیدم بخواست پژمردن
فراق روی تو هر روز #نفس کشتن بود
نظر به شخص تو امروز روح پروردن
کسی که قیمت ایام وصل نشناسد
ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن
اگر سری برود بیگناه در پایی
به خردهای ز بزرگان نشاید آزردن
به تازیانه گرفتم که بی #دلی بزنی
کجا تواند رفتن کمند در گردن
کمال شوق ندارند عاشقان صبور
که احتمال ندارد بر آتش افسردن
گر آدمی صفتی #سعدیا به #عشق بمیر
که مذهب حیوان است همچنین مردن
#چه_خوش_بود_دو_دلارام_دست_در_گردن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/240
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
طوطی نگوید از تو #دلاویزتر سخن
با شهد میرود ز دهانت به در سخن
گر من نگویمت که تو #شیرین عالمی
تو #خویشتن #دلیل بیاری به هر سخن
واجب بود که بر سخنت آفرین کنند
لیکن مجال گفت نباشد تو در سخن
در هیچ بوستان چو تو سروی نیامدهست
بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن
هرگز شنیدهای ز بن سرو بوی مشک؟
یا گوش کردهای ز دهان #قمر سخن؟
انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث #خویش
من عهد میکنم که نگویم دگر سخن
چشمان #دلبرت به نظر سحر میکنند
من #خود چگونه گویمت اندر نظر سخن
ای باد اگر مجال سخن گفتنت بود
در گوش آن ملول بگوی این قدر سخن
وصفی چنان که #لایق حسنت نمیرود
آشفته حال را نبود معتبر سخن
در میچکد ز منطق #سعدی به جای شعر
گر سیم داشتی بنوشتی به زر سخن
دانندش اهل فضل که مسکین غریق بود
هر گه که در سفینه ببینند تر سخن
#طوطی_نگوید_از_تو_دلاویزتر_سخن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/241
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد #دل من طاقت هجران دیدن
بر سر کوی تو گر #خوی تو این #خواهد بود
دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن
عقل بی #خویشتن از #عشق تو دیدن تا چند
خویشتن بیدل و #دل بی سر و سامان دیدن
تن به #زیر قدمت خاک توان کرد ولیک
گرد بر گوشه نعلین تو نتوان دیدن
هر شبم زلف سیاه تو نمایند به #خواب
تا چه آید به من از #خواب پریشان دیدن
با وجود رخ و بالای تو کوته نظریست
در #گلستان شدن و سرو خرامان دیدن
گر بر این چاه زنخدان تو ره بردی خضر
بی نیاز آمدی از چشمه حیوان دیدن
هر #دل سوخته کاندر خم زلف تو فتاد
گوی از آن به نتوان در خم چوگان دیدن
آن چه از نرگس مخمور تو در چشم من است
برنخیزد به #گل و #لاله و ریحان دیدن
#سعدیا حسرت بیهوده مخور دانی چیست
چاره کار تو جان دادن و جانان دیدن
#تا_کی_ای_جان_اثر_وصل_تو_نتوان_دیدن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/237
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آخر نگهی به سوی ما کن
دردی به ارادتی دوا کن
بسیار خلاف عهد کردی
آخر به #غلط یکی وفا کن
ما را تو به خاطری همه روز
یک روز تو نیز یاد ما کن
این قاعده خلاف بگذار
وین #خوی معاندت رها کن
برخیز و در سرای در بند
بنشین و قبای بسته وا کن
آن را که هلاک میپسندی
روزی دو به خدمت آشنا کن
چون انس گرفت و مهر پیوست
بازش به فراق مبتلا کن
#سعدی چو حریف #ناگزیر است
تن درده و چشم در قضا کن
شمشیر که میزند سپر باش
دشنام که میدهد دعا کن
زیبا نبود شکایت از دوست
زیبا همه روز گو جفا کن
#آخر_نگهی_به_سوی_ما_کن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/236
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میان باغ حرام است بی تو گردیدن
که خار با تو مرا به که بی تو #گل چیدن
و گر به جام برم بی تو دست در مجلس
حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن
خم دو زلف تو بر #لاله حلقه در حلقه
به سنگ خاره درآموخت #عشق ورزیدن
اگر جماعت چین صورت تو بت بینند
شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن
کساد نرخ شکر در جهان پدید آید
دهان چو بازگشایی به وقت خندیدن
به جای خشک بمانند سروهای چمن
چو قامت تو ببینند در خرامیدن
من گدای که باشم که دم زنم ز لبت
سعادتم چه بود خاک پات بوسیدن
به #عشق مستی و رسواییم #خوش است از آنک
نکو نباشد با #عشق زهد ورزیدن
نشاط زاهد از انواع طاعت است و ورع
صفای عارف از ابروی نیکوان دیدن
عنایت تو چو با جان #سعدی است چه باک
چه غم #خورد گه حشر از گناه سنجیدن
#میان_باغ_حرام_است_بی_تو_گردیدن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/238
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
تیرباران قضا را جز رضا جوشن مکن
هر که ننهادهست چون پروانه #دل بر سوختن
گو حریف آتشین را طوف پیرامن مکن
جای پرهیز است در کوی شکرریزان گذشت
یا به ترک #دل بگو یا چشم وا روزن مکن
کیست کاو بر ما به بیراهی گواهی میدهد
گو ببین آن روی شهرآرا و عیب من مکن
دوستان هرگز نگردانند روی از مهر دوست
نی معاذالله قیاس دوست از دشمن مکن
تا روان دارد روان دارم حدیثش بر زبان
سنگدل گوید که یاد یار سیمین تن مکن
مردن اندر کوی #عشق از زندگانی #خوشتر است
تا نمیری دست مهرش کوته از دامن مکن
شاهد آیینهست و هر کس را که شکلی #خوب نیست
گو نگه بسیار در آیینه روشن مکن
#سعدیا با ساعد سیمین نشاید پنجه کرد
گر چه بازو سخت داری زور با آهن مکن
#چشم_اگر_با_دوست_داری_گوش_با_دشمن_مکن #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/235
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گواهی امین است بر درد من
سرشک روان بر رخ زرد من
ببخشای بر #ناله عندلیب
الا ای #گل #نازپرورد من
که گر هم بدین نوع باشد فراق
به نزد تو باد آورد گرد من
که دیدهست هرگز چنین آتشی
کز او میبرآید دم سرد من
فغان من از دست جور تو نیست
که از طالع مادرآورد من
من اندر #خور بندگی نیستم
وز اندازه بیرون تو در #خورد من
بداندیش #نادان که مطرود باد
ندانم چه میخواهد از طرد من
و گر #خود من آنم که اینم سزاست
ببخش و مگیر ای جوانمرد من
تو معذور داری به انعام #خویش
اگر زلتی آمد از کرد من
تو دردی نداری که دردت مباد
از آن رحمتت نیست بر درد من
#گواهی_امین_است_بر_درد_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/234
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش #خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست
دعوی عشاق را #شرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش #دلیل #ناله زارش گواست
مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقل
عقل گرفتار #عشق صبر زبون هواست
دلشدهٔ پایبند گردن جان در کمند
زهرهٔ گفتار نه کاین چه سبب وان چراست
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
#سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب #شیرین دعاست
#سلسلهٔ_موی_دوست_حلقه_دام_بلاست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/233
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
آخرت رحمی نیاید بر #دل مسکین من
سوزناک افتاده چون پروانهام در پای تو
خود نمیسوزد #دلت چون #شمع بر بالین من
تا تو را دیدم که داری سنبله بر آفتاب
آسمان حیران بماند از اشک چون پروین من
گر #بهار و #لاله و نسرین نروید گو مروی
پرده بردار ای #بهار و #لاله و نسرین من
گر به رعنایی برون آیی دریغا صبر و هوش
ور به شوخی درخرامی وای عقل و دین من
خار تا کی #لالهای در باغ امیدم نشان
زخم تا کی مرهمی بر جان دردآگین من
نه امید از دوستان دارم نه بیم از دشمنان
تا قلندروار شد در کوی #عشق آیین من
از ترش رویی دشمن وز جواب تلخ دوست
کم نگردد شورش طبع سخن #شیرین من
خلق را بر #ناله من رحمت آمد چند بار
خود نگویی چند #نالد #سعدی مسکین من
#ای_به_دیدار_تو_روشن_چشم_عالم_بین_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/230
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله #زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر میدهد #عشق تو گوشمال من
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من
پرتو نور روی تو هر #نفسی به هر کسی
میرسد و نمیرسد نوبت اتصال من
خاطر تو به #خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد #دل رسد خاطر بدسگال من
برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من
چرخ شنید #نالهام گفت منال #سعدیا
کآه تو تیره میکند آینه جمال من
#وه_که_جدا_نمیشود_نقش_تو_از_خیال_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/231
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
تا نکند #گل غرور رنگ من و بوی من
برگ #گل لعل بود شاهد بزم #بهار
آب #گلستان ببرد شاهد #گلروی من
شد سپر از دست عقل تا ز کمین عتاب
تیغ جفا برکشید ترک زره موی من
ساعد #دل چون نداشت قوت بازوی صبر
دست غمش درشکست پنجه نیروی من
#عشق به تاراج داد رخت صبوری #دل
مینکند بخت شور خیمه ز پهلوی من
کردهام از راه #عشق چند گذر سوی او
او به تفضل نکرد هیچ نگه سوی من
جور کشم بنده وار ور کشدم حاکم است
خیره کشی کار اوست بارکشی #خوی من
ای #گل #خوش بوی من یاد کنی بعد از این
#سعدی بیچاره بود #بلبل #خوشگوی من
#دی_به_چمن_برگذشت_سرو_سخنگوی_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/229
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای روی تو راحت #دل من
چشم تو چراغ منزل من
آبیست محبت تو گویی
کآمیختهاند با #گل من
شادم به تو مرحبا و اهلا
ای بخت سعید مقبل من
با تو همه برگها مهیاست
بی تو همه هیچ حاصل من
گویی که نشستهای شب و روز
هر جا که تویی مقابل من
گفتم که مگر نهان بماند
آنچ از غم توست بر #دل من
بعد از تو هزار نوبت افسوس
بر دور حیات باطل من
هر جا که حکایتی و جمعی
هنگامهٔ توست و محفل من
گر تیغ زند به دست سیمین
تا #خون چکد از مفاصل من
کس را به قصاص من مگیرید
کز من بحل است قاتل من
#ای_روی_تو_راحت_دل_من #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/232
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشان بخت بلند است و طالع میمون
علی الصباح نظر بر جمال روزافزون
علی الخصوص کسی را که طبع موزون است
چگونه دوست ندارد #شمایل موزون
گر آبروی بریزد میان انجمنت
به دست دوست حلال است اگر بریزد #خون
مثال عاشق و معشوق #شمع و پروانهست
سر هلاک نداری مگرد پیرامون
بسوخت مجنون در #عشق صورت لیلی
عجب که لیلی را #دل نسوخت بر مجنون
چگونه وصف جمالش کنم که حیران را
مجال نطق نباشد که بازگوید چون
همین تغیر بیرون #دلیل #عشق بس است
که در حدیث نمیگنجد اشتیاق درون
اگر کسی #نفسی از زمان صحبت دوست
به ملک روی زمین میدهد زهی مغبون
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
حدیث #دلبر فتان و عاشق مفتون
جفای #عشق تو چندان که میبرد #سعدی
خیال وصل تو از سر نمیکند بیرون
#نشان_بخت_بلند_است_و_طالع_میمون #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/228
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈