که میرود به شفاعت که دوست بازآرد
که عیش خلوت بی او کدورتی دارد
که را مجال سخن گفتن است به حضرت او
مگر نسیم صبا کاین پیام بگزارد
ستیزه بردن با دوستان همین مثلست
که تشنه چشمه حیوان به #گل بینبارد
مرا که گفت #دل از یار مهربان بردار
به اعتماد صبوری که شوق نگذارد
که گفت هر چه ببینی ز خاطرت برود
مرا تمام یقین شد که سهو پندارد
حرام باد بر آن کس نشست با معشوق
که از سر همه برخاستن نمییارد
درست #ناید از آن مدعی حقیقت #عشق
که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد
به کام دشمنم ای دوست این چنین مگذار
کس این کند که #دل دوستان بیازارد
بیا که در قدمت اوفتم و گر بکشی
نمیرد آن که به دست تو روح بسپارد
حکایت شب هجران که بازداند گفت
مگر کسی که چو #سعدی ستاره بشمارد
#که_میرود_به_شفاعت_که_دوست_بازآرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/571
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که چیزی دوست دارد جان و #دل بر وی گمارد
هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد
روزی اندر خاکت افتم ور به بادم میرود سر
کان که در پای تو میرد جان به #شیرینی سپارد
من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم
هوش من دانی که بردست آن که صورت مینگارد
عمر گویندم که ضایع میکنی با #خوبرویان
وان که منظوری ندارد عمر ضایع میگذارد
هر که میورزد درختی در سرابستان معنی
بیخش اندر #دل نشاند تخمش اندر جان بکارد
#عشق و مستوری نباشد پای گو در دامن آور
کز گریبان ملامت سر برآوردن نیارد
گر من از عهدت بگردم #ناجوانمردم نه مردم
عاشق #صادق نباشد کز ملامت سر بخارد
باغ میخواهم که روزی سرو بالایت ببیند
تا #گلت در پا بریزد و ارغوان بر سر ببارد
آن چه رفتارست و قامت وان چه گفتار و قیامت
چند #خواهی گفت #سعدی طیبات آخر ندارد
#هر_که_چیزی_دوست_دارد_جان_و_دل_بر_وی_گمارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/570
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
تو را که هر چه مرادست میرود از پیش
ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد
تو پادشاهی گر چشم پاسبان همه شب
به #خواب درنرود پادشا چه غم دارد
خطاست این که #دل دوستان بیازاری
ولیک قاتل عمد از خطا چه غم دارد
امیر #خوبان آخر گدای خیل توایم
جواب ده که امیر از گدا چه غم دارد
بکی العذول علی ماجری #لاجفانی
#رفیق غافل از این ماجرا چه غم دارد
هزار دشمن اگر در قفاست عارف را
چو روی #خوب تو دید از قفا چه غم دارد
قضا به تلخی و #شیرینی ای پسر رفتست
تو گر ترش بنشینی قضا چه غم دارد
بلای #عشق عظیمست #لاابالی را
چو #دل به مرگ نهاد از بلا چه غم دارد
جفا و هر چه توانی بکن که #سعدی را
که ترک #خویش گرفت از جفا چه غم دارد
#تو_را_ز_حال_پریشان_ما_چه_غم_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/567
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر از جفای تو روزی #دلم بیازارد
کمند شوق کشانم به صلح باز آرد
ز درد #عشق تو دوشم امید #صبح نبود
اسیر #عشق چه تاب شب دراز آرد
دلی عجب نبود گر بسوخت کآتش تیز
چه جای موم که پولاد در گداز آرد
تویی که گر بخرامد درخت قامت تو
ز رشک سرو روان را به اهتزاز آرد
دگر به روی #خود از خلق در بخواهم بست
مگر کسی ز توام مژدهای فراز آرد
اگر قبول کنی سر نهیم بر قدمت
چو بت پرست که در پیش بت نماز آرد
یکی به سمع رضا گوش #دل به #سعدی دار
که سوز #عشق سخنهای #دلنواز آرد
#گر_از_جفای_تو_روزی_دلم_بیازارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/569
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس این کند که #دل از یار #خویش بردارد
مگر کسی که #دل از سنگ سختتر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت #عشق
دروغ گفت گر از #خویشتن خبر دارد
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد
هلاک ما به بیابان #عشق #خواهد بود
کجاست مرد که با ما سر سفر دارد
گر از مقابله شیر آید از عقب #شمشیر
نه عاشقست که اندیشه از خطر دارد
و گر بهشت مصور کنند عارف را
به غیر دوست نشاید که دیده بردارد
از آن متاع که در پای دوستان ریزند
مرا سریست ندانم که او چه سر دارد
دریغ پای که بر خاک مینهد معشوق
چرا نه بر سر و بر چشم ما گذر دارد
عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب که #سعدی #خود این هنر دارد
نظر به روی تو انداختن حرامش باد
که جز تو در همه عالم کسی دگر دارد
#کس_این_کند_که_دل_از_یار_خویش_بردارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/568
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سروبالایِ کمانابرو اگر تیر زند
عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
سر من دار که در پای تو ریزم جان را
کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را
همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی
تا دگر عیب نگویند من حیران را
لیکن آن نقش که در روی تو من میبینم
همه را دیده نباشد که ببینند آن را
چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب
گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را
گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن
که محالست که حاصل کنم این درمان را
پنجه با ساعدِ سیمین نَه به عقل افکندم
غایت جهل بود مشت زدن سندان را
#سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را
سر بنه گر سر میدان ارادت داری
ناگزیرست که گویی بود این میدان را
#چه_کند_بنده_که_گردن_ننهد_فرمان_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/566
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر #زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد
برون از #خوردن و خفتن حیاتی هست مردم را
به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد
محبت با کسی دارم کز او باخود نمیآیم
چو #بلبل کز نشاط #گل فراغ از آشیان دارد
نه مردی گر به #شمشیر از جفای دوست برگردی
دهل را کاندرون باد است ز انگشتی فغان دارد
به تشویش قیامت در که یار از یار بگریزد
محب از خاک برخیزد محبت همچنان دارد
خوش آمد باد نوروزی به #صبح از باغ پیروزی
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد
یکی سر بر کنار یار و #خواب #صبح مستولی
چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد
چو #سعدی #عشق تنها باز و راحت بین و آسایش
به تنها ملک میراند که منظوری نهان دارد
#غلام_آن_سبک_روحم_که_با_من_سر_گران_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/565
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
الحق آراسته خلقی و جمالی دارد
درد #دل پیش که گویم که به جز باد صبا
کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد
دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه
تشنه میمیرد و شخص آب زلالی دارد
زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراست
زنده آنست که با دوست وصالی دارد
من به دیدار تو مشتاقم و از غیر ملول
گر تو را از من و از غیر ملالی دارد
مرغ بر بام تو ره دارد و من بر سر کوی
حبذا مرغ که آخر پر و بالی دارد
غم #دل با تو نگویم که نداری غم #دل
با کسی حال توان گفت که حالی دارد
طالب وصل تو چون مفلس و اندیشه گنج
حاصل آنست که سودای محالی دارد
عاقبت سر به بیابان بنهد چون #سعدی
هر که در سر #هوس چون تو غزالی دارد
#آن_که_بر_نسترن_از_غالیه_خالی_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/562
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر آن #ناظر که منظوری ندارد
چراغ دولتش نوری ندارد
چه کار اندر بهشت آن مدعی را
که میل امروز با حوری ندارد
چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را
که پنهان شوق مذکوری ندارد
میان عارفان #صاحب نظر نیست
که خاطر پیش منظوری ندارد
اگر سیمرغی اندر دام زلفی
بماند تاب عصفوری ندارد
طبیب ما یکی #نامهربانست
که گویی هیچ رنجوری ندارد
ولیکن چون عسل بشناخت #سعدی
فغان از دست زنبوری ندارد
#هر_آن_ناظر_که_منظوری_ندارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/563
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت #دل امیدوار من دارد
به پای سرو درافتادهاند #لاله و #گل
مگر #شمایل قد نگار من دارد
نشان راه سلامت ز من مپرس که #عشق
زمام خاطر بیاختیار من دارد
گلا و تازه #بهارا تویی که عارض تو
طراوت #گل و بوی #بهار من دارد
دگر سر من و بالین عافیت هیهات
بدین #هوس که سر خاکسار من دارد
به هرزه در سر او روزگار کردم و او
فراغت از من و از روزگار من دارد
مگر به درد #دلی بازماندهام یا رب
کدام دامن همت غبار من دارد
به #زیر بار تو #سعدی چو خر به #گل درماند
دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد
#مگر_نسیم_سحر_بوی_یار_من_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/564
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد
صد کاروان عالم اسرار بگذرد
مست #شراب و #خواب و جوانی و شاهدی
هر لحظه پیش مردم هشیار بگذرد
هر گه که بگذرد بکشد دوستان #خویش
وین دوست منتظر که دگربار بگذرد
گفتم به گوشهای بنشینم چو عاقلان
دیوانهام کند چو پری وار بگذرد
گفتم دری ز خلق ببندم به روی #خویش
دردیست در #دلم که ز دیوار بگذرد
بازار حسن جمله #خوبان شکستهای
ره نیست کز تو هیچ خریدار بگذرد
غایب مشو که عمر گران مایه ضایعست
الا دمی که در نظر یار بگذرد
آسایشست رنج کشیدن به بوی آنک
روزی طبیب بر سر بیمار بگذرد
ترسم که مست و عاشق و بیدل شود چو ما
گر محتسب به خانه خمار بگذرد
#سعدی به #خویشتن نتوان رفت سوی دوست
کان جا طریق نیست که اغیار بگذرد
#هر_گه_که_بر_من_آن_بت_عیار_بگذرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/558
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد
چندین وفا که کرد چو من در هوای تو
وان گه ز دست هجر تو چندین جفا که برد
بگریست چشم ابر بر احوال زار من
جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد
گفتم لب تو را که #دل من تو بردهای
گفتا کدام #دل چه نشان کی کجا که برد
سودا مپز که آتش غم در #دل تو نیست
ما را غم تو برد به سودا تو را که برد
توفیق #عشق روی تو گنجیست تا که یافت
باز اتفاق وصل تو گوییست تا که برد
جز چشم تو که فتنه قتال عالمست
صد شیخ و زاهد از سر راه خدا که برد
#سعدی نه مرد بازی شطرنج #عشق توست
دستی به کام #دل ز سپهر دغا که برد
#بازت_ندانم_از_سر_پیمان_ما_که_برد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/560
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن شکر#خنده که پرنوش دهانی دارد
نه #دل من که #دل خلق جهانی دارد
به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چنو سرو روانی دارد
کافران از بت بیجان چه تمتع دارند
باری آن بت بپرستند که جانی دارد
ابرویش خم به کمان ماند و قد راست به تیر
کس ندیدم که چنین تیر و کمانی دارد
علت آنست که وقتی سخنی میگوید
ور نه معلوم نبودی که دهانی دارد
حجت آنست که وقتی کمری میبندد
ور نه مفهوم نگشتی که میانی دارد
ای که گفتی مرو اندر پی #خون #خواره #خویش
با کسی گوی که در دست عنانی دارد
#عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
#سعدیا کشتی از این موج به در نتوان برد
که نه بحریست محبت که کرانی دارد
#آن_شکرخنده_که_پرنوش_دهانی_دارد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/561
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن کیست کاندر رفتنش صبر از #دل ما میبرد
ترک از خراسان آمدست از پارس یغما میبرد
#شیراز مشکین میکند چون #ناف آهوی ختن
گر باد نوروز از سرش بویی به صحرا میبرد
من پاس دارم تا به روز امشب به جای پاسبان
کان چشم #خواب آلوده #خواب از دیده ما میبرد
برتاس در بر میکنم یک لحظه بی اندام او
چون خارپشتم گوییا سوزن در اعضا میبرد
بسیار میگفتم که #دل با کس نپیوندم ولی
دیدار #خوبان اختیار از دست دانا میبرد
دل برد و تن دردادهام ور میکشد استادهام
کآخر نداند بیش از این یا میکشد یا میبرد
چون حلقه در گوشم کند هر روز لطفش وعدهای
دیگر چو شب نزدیک شد چون زلف در پا میبرد
حاجت به ترکی نیستش تا در کمند آرد #دلی
من #خود به رغبت در کمند افتادهام تا میبرد
هر کو نصیحت میکند در روزگار حسن او
دیوانگان #عشق را دیگر به سودا میبرد
وصفش نداند کرد کس دریای #شیرینست و بس
#سعدی که شوخی میکند گوهر به دریا میبرد
#آن_کیست_کاندر_رفتنش_صبر_از_دل_ما_میبرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/559
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کیست آن فتنه که با تیر و کمان میگذرد
وان چه تیرست که در جوشن جان میگذرد
آن نه شخصی که جهانیست پر از لطف و کمال
عمر ضایع مکن ای #دل که جهان میگذرد
آشکارا نپسندد دگر آن روی چو ماه
گر بداند که چه بر خلق نهان میگذرد
آخر ای #نادره دور زمان از سر لطف
بر ما آی زمانی که زمان میگذرد
صورت روی تو ای ماه #دلارای چنانک
صورت حال من از #شرح و بیان میگذرد
تا دگر باد صبایی به چمن بازآید
عمر میبینم و چون برق یمان میگذرد
آتشی در #دل #سعدی به محبت زدهای
دود آنست که وقتی به زبان میگذرد
#کیست_آن_فتنه_که_با_تیر_و_کمان_میگذرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/557
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کیست آن ماه منور که چنین میگذرد
تشنه جان میدهد و ماء معین میگذرد
سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای
نتوان گفت که #زیباتر از این میگذرد
حور عین میگذرد در نظر سوختگان
یا مه چارده یا لعبت چین میگذرد
کام از او کس نگرفتست مگر باد #بهار
که بر آن زلف و بناگوش و جبین میگذرد
مردم #زیر زمین رفتن او پندارند
کآفتابست که بر اوج برین میگذرد
پای گو بر سر عاشق نه و بر دیده دوست
حیف باشد که چنین کس به زمین میگذرد
هر که در شهر #دلی دارد و دینی دارد
گو حذر کن که هلاک #دل و دین میگذرد
از خیال آمدن و رفتنش اندر #دل و چشم
با گمان افتم و گر #خود به یقین میگذرد
گر کند روی به ما یا نکند حکم او راست
پادشاهیست که بر ملک یمین میگذرد
#سعدیا گوشه نشینی کن و شاهدبازی
شاهد آنست که بر گوشه نشین میگذرد
#کیست_آن_ماه_منور_که_چنین_میگذرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/556
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
انصاف نبود آن رخ #دلبند نهان کرد
زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد
امروز یقین شد که تو محبوب خدایی
کز عالم جان این همه #دل با تو روان کرد
مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری
هرگز نشنیدم که کسی صبر ز جان کرد
تا کوه گرفتم ز فراقت مژهام آب
چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد
زنهار که از دمدمه کوس رحیلت
چون رایت منصور چه #دلها خفقان کرد
باران به بساط اول این سال ببارید
ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد
تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد
هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد
گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت
سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد
از دامن که تا به در شهر بساطی
از سبزه بگسترد و بر او #لاله فشان کرد
شاید که زمین حله بپوشد که چو #سعدی
پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد
#انصاف_نبود_آن_رخ_دلبند_نهان_کرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/554
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زنده شود هر که پیش دوست بمیرد
مرده #دلست آن که هیچ دوست نگیرد
هر که ز ذوقش درون سینه صفاییست
شمع #دلش را ز شاهدی نگزیرد
طالب #عشقی #دلی چو موم به دست آر
سنگ سیه صورت نگین نپذیرد
صورت سنگین #دلی کشنده #سعدیست
هر که بدین صورتش کشند نمیرد
#زنده_شود_هر_که_پیش_دوست_بمیرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/552
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را
یاقوت چه ارزد بده آن قوتِ روان را
اول پدر پیر #خورد رطل دمادم
تا مدعیان هیچ نگویند جوان را
تا مست نباشی نبری بار غم یار
آری شتر مست کشد بار گران را
ای روی تو آرام #دل خلق جهانی
بی روی تو شاید که نبینند جهان را
در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت
حسن تو ز تحسین تو بستست زبان را
آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل
شهد لب #شیرین تو زنبور میان را
زین دست که دیدار تو #دل میبرد از دست
ترسم نبرم عاقبت از دست تو جان را
یا تیر هلاکم بزنی بر #دل مجروح
یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را
وان گه که به تیرم زنی اول خبرم ده
تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را
#سعدی ز فراق تو نه آن رنج کشیدست
کز شادی وصل تو فرامُش کند آن را
ور نیز جراحت به دوا باز هم آید
از جای جراحت نتوان بُرد نشان را
#ساقی_بده_آن_کوزهٔ_یاقوتِ_روان_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/555
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
کجا روم که #دل من #دل از تو برگیرد
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن
که پیش تیر غمت #صابری سپر گیرد
چو تلخ عیشی من بشنوی به #خنده درآی
که گر به #خنده درآیی جهان شکر گیرد
به خسته برگذری صحتش فرازآید
به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد
ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست
که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد
دو چشم مست تو شهری به غمزهای ببرند
کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد
گر از جفای تو در کنج خانه بنشینم
خیالت از در و بامم به عنف درگیرد
مکن که روز جمالت سر آید ار #سعدی
شبی به دست دعا دامن سحر گیرد
#کدام_چاره_سگالم_که_با_تو_درگیرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/551
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هشیار کسی باید کز #عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آن کس که #دلی دارد آراستهی معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد
آخر نه منم تنها در بادیهی سودا
#عشق لب #شیرینت بس شور برانگیزد
بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت
بیمایه زبون باشد هر چند که بستیزد
فضل است اگرم #خوانی عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد
تا #دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد
#سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آویزد
#هشیار_کسی_باید_کز_عشق_بپرهیزد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/547
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلم #دل از #هوس یار بر نمیگیرد
طریق مردم هشیار بر نمیگیرد
بلای #عشق خدایا ز جان ما برگیر
که جان من #دل از این کار بر نمیگیرد
همیگدازم و میسازم و شکیباییست
که پرده از سر اسرار بر نمیگیرد
وجود خسته من #زیر بار جور فلک
جفای یار به سربار بر نمیگیرد
رواست گر نکند یار دعوی یاری
چو بار غم ز #دل یار بر نمیگیرد
چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار
گرم ز دست به یک بار بر نمیگیرد
بسوخت #سعدی در دوزخ فراق و هنوز
طمع ز وعده دیدار بر نمیگیرد
#دلم_دل_از_هوس_یار_بر_نمیگیرد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/550
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آه اگر دست #دل من به تمنا نرسد
یا #دل از چنبر #عشق تو به من وانرسد
غم هجران به سویتتر از این قسمت کن
کاین همه درد به جان من تنها نرسد
سروبالای منا گر به چمن برگذری
سرو بالای تو را سرو به بالا نرسد
چون تویی را چو منی در نظر آید هیهات
که قیامت رسد این رشته به هم یا نرسد
ز آسمان بگذرم ار بر منت افتد نظری
ذره تا مهر نبیند به ثریا نرسد
بر سر #خوان لبت دست چو من درویشی
به گدایی رسد آخر چو به یغما نرسد
ابر چشمانم اگر قطره چنین #خواهد ریخت
بوالعجب دارم اگر سیل به دریا نرسد
هجر بپسندم اگر وصل میسر نشود
خار بردارم اگر دست به خرما نرسد
#سعدیا کنگره وصل بلندست و هر آنک
پای بر سر ننهد دست وی آن جا نرسد
#آه_اگر_دست_دل_من_به_تمنا_نرسد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/545
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
دریای آتشینم در دیده موج #خون زد
خود کرده بود غارت #عشقش حوالی #دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد
دیدار #دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد
دیوانگان #خود را میبست در سلاسل
هر جا که عاقلی بود اینجا دم از جنون زد
یا رب #دلی که در وی پروای #خود نگنجد
دست محبت آنجا خرگاه #عشق چون زد
غلغل فکند روحم در #گلشن ملایک
هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد
#سعدی ز #خود برون شو گر مرد راه #عشقی
کان کس رسید در وی کز #خود قدم برون زد
#بگذشت_و_بازم_آتش_در_خرمن_سکون_زد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/548
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کسی به عیب من از #خویشتن نپردازد
که هر که مینگرم با تو #عشق میبازد
فرشتهای تو بدین روشنی نه آدمیی
نه آدمیست که بر تو نظر نیندازد
نه آدمی که اگر آهنین بود شخصی
در آفتاب جمالت چو موم بگدازد
چنین پسر که تویی راحت روان پدر
سزد که مادر گیتی به روی او #نازد
کمان چفته ابرو کشیده تا بن گوش
چو لشکری که به دنبال صید میتازد
کدام #گل که به روی تو ماند اندر باغ
کدام سرو که با قامتت سر افرازد
درخت میوه مقصود از آن بلندترست
که دست قدرت کوتاه ما بر او یازد
مسلمش نبود #عشق یار آتشروی
مگر کسی که چو پروانه سوزد و سازد
مده به دست فراقم پس از وصال چو چنگ
که مطربش بزند بعد از آن که بنوازد
خلاف عهد تو هرگز نیاید از #سعدی
دلی که از تو بپرداخت با که پردازد
#کسی_به_عیب_من_از_خویشتن_نپردازد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/549
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈