#شریفه_بنت_الحسن
#حضرت_شریفه
#بیبی_شریفه
بسکه غمگین آمد اینجا زائر و دل شاد شد
دور تا دور ضریحش پنجره فولاد شد
حله شد کربوبلا،گرد و غبار تربتش
نسخه ی درمان برای دردهای حاد شد
دختر آقای درد کوچه و راز مگو
در علاج دردهای لاعلاج استاد شد
از بنرهای تشکر میتوان فهمید که
با تو هر خانه خرابی خانه اش آباد شد
پس شریفه خواست تا در حصن این دارالشفا
با توسل هر که آمد صاحب اولاد شد
با وجود تو ندارد غصه ی درمان،اگر
هر کسی در حله حتی کور مادر زاد شد
پیش چشمان شریفه بعد عمری شد شریف
هر کسی در این حرم از بند خود آزاد شد
ظاهرا گلدسته و صحن و سرا،اما در اصل
در جهان دارالشفای تازه ای ایجاد شد....
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
سالها به غیر احتشام ندیدی
محترمی غیر احترام ندیدی
بیم کجا داشتی ز جنگ و حوادث
صلح پدر را به جز قیام ندیدی
ای که سلامت رسیده از تو به عالم
بعد کربلا دگر سلام ندیدی
ای که طبیبی به درد غربت مردم
زخم گرفتی و التیام ندیدی
نان خور اجداد تو فقیر و اسیرند
وقت اسارت ولی طعام ندیدی
شب شده روزت اگر چه از غم کوفه
شکر خدا کن که روز شام ندیدی
حرف شنیدی ز شمر و حرمله اما
فحش شنیدن ز روی بام ندیدی
نای عمو دیدهای اگر چه سر نی
چوب به روی لب امام ندیدی
شکر خدا کن نرفتهای به خرابه
شکر خدا مجلس حرام ندیدی
#سیدمحمدحسین_حسینی
@raziolhossein
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
در کربلا چها که کشیدم ز دست ظلم
دیدم هزار داغ ولی باورم نبود
یکعمر بوسه زد به سر و صورتم عمو
بعد از عمو حسین کسی یاورم نبود
عمه به جای من کتک از دست شمر خورد
جز او کسی به فکر دل مضطرم نبود
****
دیدم رباب را که کمان تر شد از کمان
میدید روی نیزه سر شیرخواره بود
در قتلگاه جسم عموجانِ من حسین
در زیر پای مرکب و چندین سواره بود
چیزی نمانده بود از آن جسم چاک چاک
دیدم به چشم خویش تنش پاره پاره بود
****
نازک تر از تن عموی من تنِ من است
پای شتر کجا و تن دخترِ حسن
با کعب نی زدند مرا بسکه کوفیان
جسمم کبود گشته چنان مادرِ حسن
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
ای دختر کریم، کرامت گدای توست
درمان درد هر دوجهان از دوای توست
حاذقترین طبیب دوعالم فقط تویی
دنیا شفاگرفتهی دارالشفای توست
تنها نه شیعیان جهان ریزهخوار تو
عالم دخیل بستهی جود و سخای توست
تو یادگار کوفه و شام و مدینهای
حلّه نماد کوچکی از کربلای توست
این حرفها که بر در و دیوار حک شده
تنها نشان اندکی از ماجرای توست
چون مرقد تو قبلهی حاجات عالم است
پس کعبهی دلم حرم باصفای توست
هرچند زائر تو نبودم، ولی دلم
از راه دور شاهد حال و هوای توست
با دستهای خود گرههای بزرگ را
وا کردهای و زخم اسارت به پای توست
حالا ببین که شهر به شهر جهان ما
پیراهن سیاه به تن در عزای توست
باشد که با رضای خدا مستجاب باد
"تعجیل در ظهور" که تنها دعای توست
#مجتبی_خرسندی
@raziolhossein
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
من شریفه یتیمهی حسنم
مثل بابای خود کریم منم
باب حاجاتِ عالمِین شدم
بین ره کشتهی حسین شدم
گر چه بستند کوفیان دستم
چون عمویم گره گشا هستم
کربلا را به چشم خود دیدم
غصه ها را به چشم خود دیدم
تشنگی برده بود هوشِ مرا
پاره کردند هر دو گوشِ مرا
چه بگویم چه صحنه ها دیدم
که به یک نصفِ روز پاشیدم
کوفیان ظلم بی عدد کردند
چادر عمّه را لگد کردند
همهی هست ما به نیزه زدند
سر ششماهه را به نیزه زدند
ناکسان خون به قلبها کردند
خنده بر اشک چشمِ ما کردند
تا عمو رفت من اسیر شدم
نرسیده به کوفه پیر شدم
بارها زیر دست و پا مُردم
چون رقیه منم کتک خوردم
تا که از روی ناقه افتادم
کسی آنجا نیامد امدادم
آسمان از غمم پر از مِه شد
زیر پای شتر تنم لِه شد
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
در این مطب مراجعهی خلق بی حد ست
از غیر دست های شریفه شفا بد ست
با یک سلام نسخهی بیمار را نوشت
هرکس جواب دیده بنر در حرم زده ست
باید که جان بگیرم از او یا که جان دهم
از شدت مصیبت او دل مردد ست
در راه شام بوده پرستار کودکان
از این جهت طبیبهی آل محمد ست
او مادری ترینِ بنات الحسن بُوَد
وقتی که در مسیر اسارت کمان قد ست
شکر خدا که دختر آقای بی حرم
اطراف حله صاحب ایوان و گنبد ست
گفتم به او مرا بفدای حسین کن
بیبی مرا مریض عزای حسین کن
#سیدمهدیار_حسینی
@raziolhossein
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
در شهر حله دختری از آل مصطفی
زد خیمه ای به وسعت تاریخ کربلا
از خاندان صبر و کرامت ، نشانه ای
موسی یدی ، به دوش وی آیات انبیا
هم از بلا به شوق ولا پر کشیده است
هم از ولا خریده به جان کوهی از بلا
دختی عفیف از شجر پاک فاطمه
طفلی شریف ، میوه ای از باغ مرتضی
بوی مدینه میرسد از حله بر مشام
گویا که آرمیده در این خاک مجتبی
ایمان اوست محو امامت ، چه رتبه ای
پیمان او اصیل و حسینی است ، مرحبا
نامش شریفه ، مرتبتش برتر از شرف
صحنش بهشت خاک درش بهتر از طلا
شهرت ، طبیبه معنی ٫٫من اسمه دوا٫٫
خصلت کریمه جلوه ای ٫٫از ذکره شفا٫٫
والا عموی اوست حسین و پدر حسن
جدش علی و جده ی او سرور نسا
عجز طبیب را به حضورش بیاورید
زیرا که اوست داروی هر درد بیدوا
قلبش رئوف و دست عنایات او بسیط
روحش لطیف و آینه ی بخشش و سخا
چون پا به طوف مرقد پاکش گذاشتی
یک ٫٫ربنا٫٫ بگو و ببین شرح ٫٫آتنا٫٫
زائر قدم که بر در این آستانه زد
انگار کرد آمده در عرش کبریا
این طفل ، سفره دار کریم مدینه است
هیهات دست خالی از این جا رود گدا
عیسی دمی که جای عجب نیست مردگان
بیرون روند از حرم او به روی پا
گویید با کلیم بیاید در این حرم
اعجاز او ببیند بی تکیه بر عصا
گویا هنوز میرسد از بارگاه او
«فریاد العطش ٫٫به٫٫ بیابان کربلا»
راس برادران به روی نیزه دید و گفت
خواهر فدای همت مردانه ی شما
شد کشته از جفای گروهی سیاه دل
در آن اسارتی که زد آتش به ما سوا
#رضا_خوبرو
@raziolhossein
. بسمالله الرحمن الرحیم
هذا_یوم_الجمعه
و هو یومک المتوقع فیه ظهورک
دعای سلامتی حضرت فراموش نشود
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
ِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ
السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً
وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ
اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج
۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه
هدیه بفرمایید
🏴اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم 🏴
. اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
#رباعی
یک روز به هیئت سحر میآید
با سوز دل و دیدهٔ تر میآید
یکروز به انتقام هفتاد و دو شمس
با سیصد و سیزده قمر میآید
#عباس_احمدی
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#اسارت
زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی
کریمی و نظاره بر لیاقتم نمی کنی
تو را ز یاد می برم زمان معصیت ولی
مرا مؤاخذه برای غفلتم نمی کنی
دلم شکسته و کسی به داد من نمی رسد
میان راه مانده ام، حمایتم نمی کنی؟!
چه نذرها نکرده ام که زیر و رو شود دلم
به هر دری که می زنم اجابتم نمی کنی
اسیر ظلمت دلم شدم عزیز فاطمه
به یک دعا مرا غریق رحمتم نمی کنی؟!
.....
فدای عمه ای که با دل شکسته ناله زد
برادرم چرا نظر به غربتم نمی کنی؟!
بزرگ این قبیله ام... مرا نزن عقیله ام
کمی حیا و شرم از شرافتم نمی کنی؟!
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#اسارت
همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت
به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت
پی کار خویش بودم پی کار من دویدی
ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت
چه زیان تورا که من هم برسم به آرزویی
نظری که شام هجران برسد به صبح وصلت
دل من گرفته آقا تو بیا برس به دادم
سحری تو یاد من کن که خوشم به این حمایت
به هوای گریه هایم تو فقط بمان برایم
تو بسی برای نوکر به غریبه ها چه حاجت
نفسی که بی تو باشد برود که برنگردد
به تو بسته است جانم ز نخست تا قیامت
منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم
سفرم به گردن تو،تو نما قبول زحمت
همه روضه ها اگرچه زده آتشی به جانت
به غرور تو شرر زد غم روضه ی اسارت
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#اسارت
چارده قرن بدون تو به ما سخت گذشت
از زمانی که تو رفتی به گدا سخت گذشت
ما در آغوش تو بودیم زمانی اما
از زمانی که شدیم از تو جدا سخت گذشت
سر و سامان همه، بی سر و سامان شده ایم
طعنه خوردیم ز هر بی سر و پا سخت گذشت
قدر یک هفته مرا کُشت غروب جمعه
یا که نگذشت زمان بی تو وَ یا سخت گذشت
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی را داری
بیشتر از همه ی ما به شما سخت گذشت
نفسم آه شده، ناله ی جانکاه شده
تو بیا ... آه ، بیا .. آه ، بیا ... سخت گذشت
به گناهان خودم فکر که کردم دیدم
به تو ای شاهد مظلوم چرا سخت گذشت
بیشتر بر تو که خیمه زده ای در صحرا
یا من بندهی تزویر و ریا سخت گذشت؟!
ِ
سخت شد امر فرج چون که میان گودال
شاه معطل شد و بر جد شما سخت گذشت
مثل هر روز بگو گریه به زینب کردی؟
تو بخوان روضه که بر عمه کجا سخت گذشت
شیعه از غصه بمیرد بخدا جا دارد
بین بازار به ناموس خدا سخت گذشت
#یامظلوم
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#حضرت_علی_اکبر
مهر تو بجز سینه ی ما جا شدنی نیست
سنگینی هجران تو حاشا شدنی نیست
طفلی که بزرگی بغلش کرده بزرگ است
هر قطره ی ناچیز که دریا شدنی نیست
بگذار که با طعنه بخندند به اشکم
رسوای غم عشق تو رسوا شدنی نیست
حاجات مرا دور بریزید همینجا
وقتی گره ی کرببلا وا شدنی نیست
در روضه نشستن، همه ی زندگی ماست
هرکس که دلش سنگ شد احیا شدنی نیست
من مَحرم زهرا شدم از بعد مُحرّم
این از کرمش بوده وَ اِلاّ ... شدنی نیست
چون بین شریعه جگر آل علی سوخت
بر گریه کنان آب، گوارا شدنی نیست
جانم بفدای لب خشکیده ی اکبر!
رفع عطشش جز لب بابا، شدنی نیست
چه دیده که بالاسرش ارباب زمین خورد
آیینه ی صد تکه تماشا شدنی نیست
پهلوی علی را نوک سرنیزه دریده
این زخم جگر خورده، مداوا شدنی نیست
عمه وسط لشکریان بود، وگر نه
بر زانوی بابا رمق پا شدنی نیست
#رضا_دین_پرور
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
از خواب چون به یادِ تو بیدار می شوم
با ناله ی دعای فرج یار می شوم
با یک نگاه نافذِ تو " اَیُّهَا العَزیز "
از چشمه سارِ عشقِ تو سرشار می شوم
وقتِ غروبِ جمعه که دلگیر می شود
آماده بهرِ لحظه ی دیدار می شوم
در غفلتم که وقت گُنَه ناظرِ مَنی
آنجا که پیش دیده ی تو خار می شوم
احساس می کنم که؛ مرا می کنی قبول
وقتی دخیلِ دستِ علمدار می شوم
یک " یا حسین " باعثِ تغییرِ حال ماست
وقتی دوباره عبدِ گنهکار می شوم
وقتی که مادر تو دعا می کند مرا
سوی تو می پَرم، چو سَبُکبار می شوم
گَرد و غُبارِ شالِ عزاداریِ تو را
با نقدِ جان خویش خریدار می شوم
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#قتلگاه
تفسیر عشق درس الفبای کربلاست
لب تشنه خضر در پی صحرای کربلاست
«باز این چهشورشاست کهدر خلقعالم است»
نیل و فرات تشنۀ موسای کربلاست
عیسی بهعرشرفت، ولیروضهخواند و گفت
عریان به روی خاک مسیحای کربلاست
باید علی شود زکریّای کربلا
وقتی که روی نِی سر یحیای کربلاست
بعد از گذشت این همه سال از شهادتش
خلقت هنوز مات معمّای کربلاست
ای باخبر ز سرّ معما شما بگو
ای روضهخوانِ ناحیه، آقا شما بگو
آقا نوشتهاند که جدت کفن نداشت
گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت؟
از پایکوب اسب سواران شنیدهام
بردند روی نیزه سری را که تن نداشت
پیچیده بود در خودش از آتش عطش
داغی کهداشت در جگرخود حسن نداشت
انگشتری که با خودش آورده بود کو؟
ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت
چشمی به چشمقاتل و چشمی به خیمهها
همراه کاروان خود ای کاش زن نداشت
حق با شماست شام و سحر گریه میکنید
جای سرشک، خون جگر گریه میکنید
#علی_عباسی
@raziolhossein
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
نامش شریفه بود و شرافت ملازمش
شأن و شکوه حلقه به گوش مداومش
مستوره بود و معجرش از شهپر ملک
خورشید بود ذرهای از مهر دائمش
هفت آسمان به فخر عنان گیر مرکبش
شب پردهدار محمل او صبح خادمش
بنت الکریم بود و کرامت خصال او
بنت الجلال بود و متانت مکارمش
مانند کوه بود و وقارش نمیشکست
منصوره بود و زینب کبری معلمش
در خیمه سوخت چادرش اما رها نشد
یک لحظه بین شعله حجاب مقاومش
نامحرم از زمین و زمان ناگهان دمید
یک تن نبود دور و برش از محارمش
فرصت نداد وا کند او گوشواره را
با لاله برد زیور از او خصم ظالمش
خالی شد از ستاره حرم لیک خصم دون
پر شد ز گوشواره و لاله غنایمش
پهلو شکسته بود و رخش نیلی و کبود
بشناس بنت فاطمه را از علائمش
از زیر پا عقیله تنش را برون کشید
اما دگر شکسته شد آن قد قائمش
زخمی به روی ناقه تعادل دگر نداشت
می اوفتد به خاک و خزان بود موسمش
نگذاشت خصم مجلس ختمش به پا شود
بر ناقه ها گرفت عقیله مراسمش
دنیا به بچههای حسن خوب تا نکرد
این بود از شریفه و آن هم ز قاسمش
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#اسارت
رفته رفته آب می گردد چرا این کاروان؟
تا به خود زینب میاید دختری بر ناقه نیست
#حمید_عربخالقی
@raziolhossein
#حضرت_شریفه #بیبی_شریفه
#شریفه_بنت_الحسن
شهید کاروان بی بی شریفه
گل زهرا نشان بی بی شریفه
شدی زیر هجوم تازیانه
چنان رنگین کمان بی بی شریفه
زمین خوردی و گریان شد برایت
حسن در آسمان بی بی شریفه
اگر چه دیده ای رأس عمو را
به دست این و آن بی بی شریفه
شبانه بر روی خار مغیلان
شدی گرچه دوان بی بی شریفه
گمانم علت جان دادن تو
نه این بوده نه آن بی بی شریفه
نه از سیلی دشمن جان سپردی
نه درد استخوان بی بی شریفه
تو را از پا درآورده است بی شک
حجاب عمه جان بی بی شریفه
شنیدم آستین پاره ای بود
حجاب بانوان بی بی شریفه
تو حق داری اگر دق کرده باشی
از این داغ گران بی بی شریفه
میان راه ماندی تا بسازی
بهشتی در جهان بی بی شریفه
بهشتی که شده رشک تمام
ملائک در جنان بی بی شریفه
بهشتی که گدا از آن همیشه
می آید شادمان بی بی شریفه
پذیرا باش ما را هم در آنجا
ز خود ما را مران بی بی شریفه
تو که مثل امام مجتبایی
کریم و مهربان بی بی شریفه
به روز حشر تنهامان نزاری
کنار ما بمان بی بی شریفه
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#دیر_راهب
#مثنوی
بعد شهر بعلبک آل زیاد
راهشان در دیر راهب اوفتاد
کهنه دیری در درونش راهبی
شعله های طور دل را طالبی
دیر نه، نه، یک جهان دریای نور
او چو موسی بر فراز کوه طور
ترک دنیا گفته ای در کنج دیر
همچو عیسی آسمان را کرده سیر
لحظه لحظه سال ها در انتظار
تا شود دیرش زیارتگاه یار
بی خبر خود رازها در پرده داشت
در تمام عمر یک گم کرده داشت
پیر دیری در نوا چون بلبلی
چشم جانش در ره خونین گلی
با گل نادیده اش می کرد حال
تا شبی بگرفت دامان وصال
دید در پایین دیر خود شبی
هر طرف تابیده ماه و کوکبی
گفت الله کس ندیده این چنین
هیجده خورشید، یک شب بر زمین
این زنان مو پریشان کیستند
گوئیا از جنس انسان نیستند
لاله ی حمرا کجا و آبله
بازوی حورا کجا و سلسله
چیستند این عقده های گوهری
یاس های کوچک نیلوفری
آمده از طور، موسای دگر
در غل و زنجیر، عیسای دگر
سر به نوک نیزه می گوید سخن
یا سر یحیی است پیش روی من
گشته نیلی ماه روی کودکی
بسته دست نونهال کوچکی
طفل دیگر بسته با معبود عهد
یا سر عیسی جدا گشته به مهد
کرد نصرانی نزول از بام دیر
گرد سرها روح او سرگرم سیر
دیده بر شمع ولایت دوخته
چون پر پروانه جانش سوخته
راهب پیر و سر خونین شاه
رازها گفتند با هم با نگاه
شد فراق عاشق و معشوق طی
این به پای نیزه او بالای نی
ناگهان زد بانگ بر فوج سپاه
کای جنایت پیشگان رو سیاه
کیست این سر؟کاین چنین خواند فصیح
وای من داوود باشد یا مسیح
یا شده ایجاد صفین دگر
گشته قرآن بر سر نی جلوه گر
پاسخش گفتند مقصود تو چیست؟
این سر خونین، سر یک خارجیست
کرده سر پیچی ز فرمان امیر
خود شهید و عترتش گشته اسیر
بود هفتاد و دو داغش بر جگر
تشنه لب از او جدا کردیم سر
لرزه بر هفت آسمان انداختیم
اسب ها را بر تن او تاختیم
شعله ها از هر طرف افروختیم
خیمه هایش را سرارسر سوختیم
هر یتیمش از درون خیمه گاه
برد زیر بوته خاری بی پناه
ریخت نصرانی به دامن خون دل
گشت سرتا پا وجودش مشتعل
بر کشید از سینه چون دریا خروش
گفت ای دون فطرتان دین فروش
ثروت من هست چندین بدره زر
در جوانی ارث بردم از پدر
در بهای این همه سیم و زرم
امشب این سر را امانت می برم
می کنم تا صبح با او گفتگو
کز دهانش بشنوم سری مگو
شمر را چون دیده بر زر اوفتاد
عشق سیمش باز در سر اوفتاد
داد، سر را و ز راهب زر گرفت
راهب آن سر را چون جان در بر گرفت
برد سوی دیر سر را با شتاب
کرد ناگه هاتفی او را خطاب
راهب از اسرار، آگه نیستی
هیچ دانی میزبان کیستی؟
میهمانت میزبان عالم است
هر چه گیری احترامش را کم است
این که لب هایش به هم خشکیده است
بحر رحمت از دمش جوشیده است
اینکه زخمش را شمردن مشکل است
زخم هفتاد و دو داغش بر دل است
گوش شو کآوای جانان بشنوی
از دهانش صوت قرآن بشنوی
گرد ره با اشک، از این سر بشنوی
با گلاب و مشک، خاکستر بشوی
برد راهب عاقبت سر را به دیر
تا خدا در دیر خود می کرد سیر
شد چراغ دیر آن سر تا سحر
دیگر این جا دیر راهب بود و سر
خشت خشت دیر را بود این سلام
کای چراغ دیر و مطبخ السلام
ناگهان آمد صدای یا حسین
واحسینا واحسینا وا حسین
آن یکی می گفت حوا آمده
دیگری می گفت سارا آمده
هاجر از یک سو پریشان کرده مو
مریم از سو زند سیلی به رو
آسیه رخت سیه کرده به بر
گه به صورت می زند گاهی به سر
ناگهان راهب شنید این زمزمه
ادخلی یا فاطمه یا فاطمه
آه راهب دیده بر بند از نگاه
مادر سادات می آید ز راه
بست راهب دیده اما با دو گوش
ناله ای بشنید با سوز و خروش
کای قتیل نیزه و خنجر حسین
ای فروغ دیده ی مادر حسین
ای سر آغشته با خون و تراب
کی تو را شسته است با خون و گلاب؟
بر فراز نی کنم گرد تو سیر
یا به مطبخ یا به مقتل یه به دیر؟
امشب ای سر چون گل از هم واشدی
بیشتر از پیشتر زیبا شدی
ای نصاری مرحبا بر یاری ات
فاطمه ممنون مهمان داری ات
هر کجا این سر دم از محبوب زد
دشمنش یا سنگ یا چوب زد
تو نبوی، گرد این سر صف زدند
پیش چشم دخترانش کف زدند
پیش از آن کافتد در این دیرش عبور
من زیارت کردم او را در تنور
راهب اول پای تا سر گوش شد
ناله ای از دل زد و بی هوش شد
چون به هوش آمد به سوی سر شتافت
سینه ی تنگش ز تیر غم شکافت
گفت ای سر تو محمد نیستی
گر محمد نیستی پس کیستی
ناگهان سر، غنچه ی لب باز کرد
با نصاری درد دل ابراز کرد
گفت کای داده ز کف صبر و شکیب
من غریبم من غریبم من غریب
گفت می دانم غریب و بی کسی
گشته ثابت غربتت بر من بسی
تو غریبی که به همرا سرت
هره آید دست بسته خواهرت
باز اعجازی کن ای شیرین سخن
لب گشا و نام خود را گو به من
آن امیر المومنین را نور عین
گفت راهب من حسینم من حسین
من که با تو هم سخن گشته سرم
نجل زهرا زاده ی پیغمبرم
دیده این سر از عدو آزارها
خوانده قرآن بر سر بازارها
اشک راهب گشت جاری از بصر
گفت ای ریحانه ی خیر البشر
از تو خواهم ای عزیز مرتضی
شافع راهب شوی روز جزا
#استاد_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
ابیاتی از یک قصیده...
غریب و بیکس و بی یار و آشنا زینب
به درد و رنج و غم و غصه مبتلا زینب
تو آن اسیر بلائی که کاروان بلا
عنان کشید تو را سوی کربلا زینب
توئی که برتو بلا بر سر بلا آمد
چو گشت جای تو آن دشت پر بلا زینب
توئی که تشنه سر شش برادرت از تیغ
به پیش چشم تو شد از بدن جدا زینب
توئی که شمر ستمگر به پیش دیدۀ تو
سر حسین تو ببرید از قفا زینب
توئی که زیر سم اسب اشقیا دیدی
تن برادر خود را چو توتیا زینب
توئی که بر قد اکبر کفن تو پوشیدی
به جای خلعت شادی به صد نوا زینب
توئی که سینه نمودی ز پنجۀ غم چاک
چو چاک شد گلوی اصغر از جفا زینب
توئی که کتف تو باشد هنوز نیلی فام
ز تازیانۀ بیداد اشقیا زینب
توئی که بر سر بازار شام از ره ظلم
زدند برسر تو سنگ برملا زینب
توئی که با دل آزرده نزد ابن زیاد
بدی ستاده و می خورد او غذا زینب
توئی که بازوی زار تو از جفا بستند
ز ریسمان ستم قوم بی حیا زینب
توئی که بود تو را در خرابه شب تا صبح
ز خاک بستر و از خشت متکا زینب
به حال مرگ اگر دوش «جودیا» بودی
از این مکالمه دادی تو را شفا زینب
#جودی_خراسانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است
عقل بسیط واله و حیران زینب است
ایوب صابر است ولیکن درین مقام
انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است
در قتلگاه، جسم برادر به روی دست
بگرفت کای خدای من این جان زینب است
قربانی تو است بکن از کرم قبول
کاری چنین به عهده ایمان زینب است
در خطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض
گفتی که ممکنات به فرمان زینب است
ابن زیاد شوم به دار الإماره اش
رسوا ز منطق شرر افشان زینب است
با اینکه با عیال برادر به شهر شام
در دست اهل ظلم، گریبان زینب است
بر هم زن اساس جفاکاری یزید
لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است
افزون بود ز حوصله خلق عالمی
درد و غمی که در دل سوزان زینب است
دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد
چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است
#صغیر_اصفهانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
تا حشر اگر که مام جهان دختر آورد
کی دختری چو زینب نیک اختر آورد
دارد شرف به جملهٔ ابناء روزگار
دختر بدین جلال هر آن مادر آورد
پروردن چنین گُهری کارِ دهر نیست
دریای عصمت است که این گوهر آورد
نازم به دختری که ز جودِ وجودِ خویش
بر تارکِ بشر ز شرف افسر آورد
تیغ زبان کشد ز نیامِ کلام چون
دشمن چو کوه گر بُوَد از پا درآورد
او شرزه شیر بیشهٔ فضل و شجاعت است
زشت است کَس به لب سخن از مضطر آورد
#طایی_شمیرانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت
#کوفه
#نیزه
ای کوفه از نوای خوشت نینوا حسین
ای درد عالمی به نگاهت دوا حسین
تا دست پیش آرم و گیرم سرت به بر
با پای نیزه دار جلوتر بیا حسین
خواهم که خون کنم ز رخت پاک حیف، حیف
دستم نمی رسد به سر نیزه ها حسین
تو در تنور و من به قنوت نماز شب
از سوز دل به جان تو کردم دعا حسین
ای کاش می برُید سر خواهر تو را
تیغی که کرد رأس تو از تن جدا حسین
این غم مرا کُشد که به گودال قتلگاه
قاتل برید رأس تو را از قفا حسین
جای تو روی دوش نبی بود از چه رو
در زیر تیغ شمر زدی دست و پا حسین
دردا که شد سیه عوض جامه سیاه
از تازیانه پیکر صاحب عزا حسین
سر بشکنم به چوبۀ محمل که خون از آن
گردد روان به حرمت خون خدا حسین
آن خنجری که حنجر پاک تو را برید
خون گریه کرد و ناله زد و گفت یا حسین
هر کس به وقت مرگ کلامی است بر لبش
«میثم» تو رازند دم مردن صدا حسین
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
هر چند به دل عزا زیاد است حسین
دور و برِ ما جفا زیاد است حسین
ما چشم به یاریِّ خدا دوختهایم
روی لبمان دعا زیاد است حسین
یک لحظه نشد چشم به هم بگذارم
در کوفه سر و صدا زیاد است حسین
اینجا به سَرِ یتیم فریاد زدند
بی عاطفه، بی وفا زیاد است حسین
در کوچه به کوچهاش به من سخت گذشت
چون چهرهی آشنا زیاد است حسین
من صابرهام میان طوفان بلا
اما چه کنم بلا زیاد است حسین
شد درد سری، دردِ سرِ طفلانت
چون سیلیِ بی هوا زیاد است حسین
در مجلسِ صبحِ کاخ، معلومم شد
دور لب تو عصا زیاد است حسین
#مجتبی_شکریان
@raziolhossein
فهرست اشعار محرم و صفر
جهت دسترسی آسانتر به اشعار محرم و صفر از هشتگ های زیر استفاده نمائید
#ورود_به_محرم
#امام_زمان
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
#امام_حسین_مدح
#امام_حسین_شهادت
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_اسارت
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_اباالفضل
#حضرت_اباالفضل_مدح
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#حضرت_علی_اکبر
#حضرت_علی_اکبر_مدح
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_رقیه_شهادت
#حضرت_قاسم_شهادت
#حضرت_قاسم__مدح
#حضرت_عبدالله
#اولاد_حضرت_زینب
#حضرت_مسلم
#اصحاب_امام_حسین
#اصحاب
#حضرت_حر
#حضرت_حبیب
#ورود_به_کربلا
#عاشورا
#شام_غریبان
#قتلگاه
#گودال
#وداع
#روز_یازدهم
#امام_سجاد_شهادت
#اسارت
#تنور_خولی
#کوفه
#دیر_راهب
#شام
#مجلس_یزید
التماس دعا
@raziolhossein
@raziolhossein1