eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام خدمت خوانندگان گرامی کانال سلطان نصیر و تسلیت بابت فرا رسیدن ایام اربعین حسینی به همه شما عزیزان با توجه به اینکه احتمال از بین رفتن کانال عبری وجود داشت . یکی از ادمین های کانال ، زحمت کشیدند . و آیدی خویش را در کانال عبری در اختیار گذاشتند تا در صورت حذف احتمالی کانال دوستان بتوانند آدرس جدید کانال را از ایشان دریافت نمایند . بنابراین آیدی ایشان ارتباطی به بنده ندارد و لطفاً در باب مطالب این کانال از ایشان سوال نپرسید و کماکان تنها راه ارتباطی با بنده آدرس جیمیلی است که در ادامه خواهد آمد . در باب احتمال از بین رفتن کانال ها نیز نگران نباشید تدابیر لازم انجام شده است . اگر کانال. عبری از دسترس خارج شود ،در عرض چند ساعت به مانند گذشته احیاء خواهد شد . بنابراین دشمنان صهیونیستی آموزش زبان عبری بهتر است فکر ریپورت کردن کانال را از سر خویش خارج نمایند . به عزیزانی که در چند ماه اخیر به مجموعه سلطان نصیر پیوسته اند توصیه می نمایم که کانال را با دقت مطالعه نمایند و سپس سوالات خویش را مطرح نمایند . برای مطالعه کانال سلطان نصیر می توانید نام سلطان نصیر را در گوگل سرچ نمایید و به وبلاگ سلطان نصیر مراجعه نمایید . مطالب در این وبلاگ به شکل طبقه بندی شده وجود دارد . و مطالعه آن راحت تر از کانال می باشد. البته باید بگویم که وبلاگ و صفحات فیس بوک و اینیستا گرامی که مطالب را به اشتراک می گذارند زیر نظر بنده نیست و بنده نقشی در اداره شان و حتی سایر کانال های مجموعه سلطان نصیر ندارم . فقیر تنها نویسنده مقالات همین کانال می باشم و لاغیر . و تنها راه ارتباطی با فقیر آدرس جیمیل زیر می باشد : 👇 Soltan313nasir@gmail.com با تشکر : نویسنده سلطان نصیر @soltannasir
@soltannasir { پاسخ به سوالات 137} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 15} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 11} ادامه ...👇 نکته4: در باب اسطوره اوزیریس باید دقت نمود که این اسطوره تا حدودی به اسطوره ایزد اینانای سومری و معشوقه وی یعنی دموزی شباهت دارد . منتهی در اساطیر سومری برخلاف اساطیر مصری دموزی برادر دوقولوی اینانا نمی باشد . اینانا با کوکب زهره در ارتباط است و ایسیس نیز همچنین . اوزیریس با حاصلخیزی در ارتباط است و نیز همچنین . اوزیریس کشته می شود . و دموزی نیز همچنین . با این تفاوت که اوزیریس در اینجا زنده می شود و سپس به جهان زیرین می رود و نقش داور مردگان را بازی می نماید . اما در اسطوره سومری ، به دنبال معشوقه خویش دموزی به جهان زیرین سفر می نماید که داستان آن در الواح میان رودانی آمده است . اکنون نقش اوزیریس را به عنوان ایزد مردگان و حاصلخیزی بررسی می نماییم و در این قسمت می بینیم که داوری مردگان ابتدا از آن رع بود و سپس به اوزیریس رسید و حورس پسر اوزیریس که وی نیز ایزد خورشید است در این داوری وی را همراهی می نماید . { « اوزیریس در نقش شهریار مردگان » در کهن ترین دورهٔ تاریخی تحول کیش اوزیریس نقشی که بدو واگذار شد فرمانروای مردگان بود . در این دوره با آن که اوزیریس را به هیأت شهریاری ترسیم می کردند ، اما این شهریار همیشه شاهی مرده و انسانی مومیائی شده و دارای پوشاک و نشان های سلطنتی بود . اوزیریس در مصر علیا با خدای تدفین « ابیدوس خنتی امینیو» (Khenti_Amentiu) که به هیأت گرگی ترسیم می شد یگانه و کیش او به سرعت گسترش یافت . در این دوره این شهریار مرده «اوزیریس خنتی امینتو » (شهریار ساکنان غرب ) نام داشت ، و غرب برای مصریان مأوای مردگان و جای غروب خورشید و ساکنان غرب مردگان بودند . با آن که مرکز اصلی کیش اوزیریس در بوزیریس واقع در دلتا قرار داشت مرکز مهم تر این کیش در ابیدوس واقع در علیا و در جائی قرار داشت که آرامگاه شهریار سلسلهٔ اول ، چر Djer ، بنا شد ، شهریاری که گاه به غلط او را «خنت» (khent) نامیده اند . با گذشت زمان مردم این مقبره را آرامگاه اوزیریس پنداشتند . در روایت های افسانه ای اوزیریس بیشتر با ابیدوس پیوند دارد ، چرا که در این روایت ابیدوس جائی است که سر همسر مردهٔ خویش را در آن جا یافت . در یادمان های یافته شده در ابیدوس سرواره ئی آراسته به گیس مصنوعی ، پر و شاخ را می بینیم که بربلندای تیری نصب شده بود . ابیدوس در گذر زمان به آرامگاه و گورستانی بدل شد که مصریان استل یا سنگ قبرهائی عمودی به یاد مردگان خود در آن بر پا می کردند . در گذر زمان اوزیریس با خدایانی چون خنتی _آمینتو و عنچتی و سوکر ، خدای ممفیت نکروپولیس در جیزه یگانه شد . در آغاز هدف این یگانگی و تلفیق نه تخطی به قلمرو این خدایان که فرآیندی بود که از طریق تطبیق فراعنه با وظیفه آفرینش و نظم دادن به جهان در کیش خورشید_خدا پیوند داشت . در گسترش کیش اوزیریس تفویض مقام خدای تدفین به او از جانب کاهنان هلیوپولیس مورد مخالفت جدی قرار نگرفت . در این دگرگونی رع خدای برتر باقی ماند و اوزیریس ، ایزیس و حورس فرزند آنان در شمار خانواده رع و خدایان خورشیدی قرار گرفتند . در آغاز قلمرو اوزیریس به دنیائی دیگر محدود می شد و در این قلمرو او خدائی کوچک بود . اوزیریس حتی در آغاز خدای برتر جهان زیرین نبود چرا که 👈خدای برتر جهان زیرین همانا 👈رع بود که در هیأت اوف Auf ، خورشید مرده ، هر شب از دوازده دروازه جهان زیرین می گذشت و با ارواح مردگان سخن می گفت : ارواح خبیث را اندرز می داد و راه ارواح نیکو را روشن می کرد و آنان را شجاعت می بخشید و دردهای آنان را تسکین می داد و منخرین آنان را در قلمروی که هوائی نبود برای دم کشیدن می گشود . بدان سان که بر زمین انسان های خوب و بد فراوانند در جهان زیرین نیز چنین بود ، و خدایان مردگان نیز خدایانی بودند نیک سرشت و بدسرشت . رع یا که اوف باید در برابر ارواح خبیث جهان زیرین پاسداری می شد و این خدایان خبیث خدایانی بودند که اغلب به هیأت اژدرماران غول آسا در می آمدند [ و راه را سد می کردند ] .همیشه اما رع در این نبرد پیروز می شد و هر روز از جهان زیرین سر بر می آورد [ و با نور افشانی او روز آغاز می شد ] . در آغاز یکی از ارواح جهان زیرین و از ارواحی بود که را پاسداری می کردند . بدان سان که گزارش شد فرعون در دین خورشیدی تجسم حورس اکبر پسر رع یا پسر حورس بود و بدین سان تصور می شد که نیز همانند خورشید دیگر بار از جهان زیرین سر بر می آورد و زنده می شود و یکی از نقش های فرعون همانا آرام کردن خبیث در جهان زیرین بود . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌎🌍🌏🌜🌛🌝🌚⭐️💫🌙
@soltannasir { پاسخ به سوالات 138} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 16 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 12} ادامه ...👇 {... از دیرباز یکی از شرایط اصلی تداوم زندگی روح بعد از مرگ حفظ تن بود ، و چنین بود که از روزگار کهن تلفیق اوزیریس و خورشید با ( مالیدن بوی خوش نظیر کافور بر بدن مردگان در طی عمل غسل و تدفین ) تن همراه بود . و چنین بود که غذا ، خادمان فراوان و مجموعه ئی از اوراد ، که کتاب مرده نام یافته ، در دسترس قرار داده می شد تا او را در برابر ارواح خبیث محافظت کند ، و چنین بود که شهریار مرده به گذز از دروازه های جهان زیرین و ورود به جهان ابدی امیدوار می شد . باورهایس از این دست گویای قرار گرفتن در نقش خورشید خدا و بدان سان که گزارش شد فرعون را به هیأت تنی مومیایی شده در شبانه خورشید و همراه با خدایانی تصویر می کردند تصویر می کردند که روح فرعون را در این سفر شبانه پاسداری می کردند. } ( کتاب اساطیر مصر 202 الی 204) همانگونه که ملاحظه نمودید در ابتدا بود که حاکم جهان زیرین بود . اما به مرور نقش خویش را به اوزیریس می دهد . و حورس که وی نیز ایزدی خورشیدی می باشد . اوزیریس پدر خویش را در نقش جدید وی یاری می نماید . اما اکنون بخش داوری مردگان را از کتاب اساطیر مصر نقل می نماییم پس از پایان به تحلیل و داوری و قضاوت وی می پردازیم : 👇 { « داوری مردگان » با اجرای دقیق مراسم آئینی حنوط و تدفین روح مرده به در راه می یافت و در این تالار مرده پاسخ گوی رفتار و کردار دورهٔ زنده بودن خویش بود . تعویذها و ترفندهای به کار بسته شده در پاپیروس همراه مرده همه برای مداهنهٔ خدایان و فریب دادن آنان در مورد منزلت مرده و درستکاری تنظیم شده بود . چنین ترفندهائی اما به سختی می توانست در روبرو شدن با که مرده شهریاری دادگر و مهربان بود و پسر او نیز از این مسیر بر ست پیروز شده بود و مؤثر واقع شود . در محاکمهٔ ست و حورس پیروزی حورس بدان دلیل بود که خدایان او را «صدای حقیقت » شناختند و از گناهانی که ست بدو نسبت داده بود تبرئه و به شهریاری دست یافت . در روایتی از اسطوره ، اوزیریس به یاری ایزیس و نفتیس در این محاکمه به دادگاه خدایان راه می یابد و در داوری در مورد پسران خویش او نیز «صدای حقیقت » نام می گیرد . به منظور تلفیق مراسم آئینی تدفین مرده با اسطورهٔ اوزیریس مورد داوری قرار گرفتن روح مرده در تالار داوری جهان زیرین ضروری بود . در مراسم تدفین مرده علاوه بر نهادن تعویذ و اورادهای مختلف در تابوت مرده کاهنان مشایعت کننده چنین اورادی را بر زبان جاری می ساختند و از آن جا که گسترش چنین کیشی با همگانی شدن آن میسر بود چنین مراسمی نه تنها خاص فرعون که با گذشت زمان در مسیر دست یابی به سعادت ابدی از طریق نیکوکاری و عدالت همگانی شده بود . پیش از این در دوره های آغازین داوری نهائی منسوب به رع و با گذشت زمان مجریان آن جب و تحوت بودند و بی تردید از دورهٔ فرمانروایی سلسلهٔ هجدهم بود که داوری ارواح مردگان به «یگانهٔ نیکو » اوزیریس واگذار شد . بدین روایت اوزیریس در تالار داوری موسوم به «تالار حقیقت » بر تختی نشسته و داوری مردگان را نظارت می کرد . این تخت بر فراز پلکانی قرار داشت که نماد تپه آغازین و جائی بود که رع در آن جا هستی یافت و هم آن جا آفرینش جهان را آغاز کرد . و چنین بود که با گذشت زمان این ویژیگی به اوزیریس نسبت داده شد .تخت همانند صندوقی بود که ادوات مقدس در آن نگهداری می شد و به شکل تابوتی چوبی و آرایش یافته بود ، شبیه تخت فراعنه با زیورهای یوریس ، سوکر شاهین سر ، یگانه شده با اوزیریس که بر فراز تخت داوری می کرد . اوزیریس در چنین هیأتی جبه ئی از پر که نماد عدالت و نیکوکاری بود بر تن داشت و از تمام نشان های سلطنتی و خدائی مثل تاج سفید یا عاطف ، پرهای آرایشی تاج ، عصای سرکج سلطنتی ، شلاق و نیز عصای واس Vas [ نماد توانائی و جاودانگی ] که خاص خدایان است برخوردار بود . در این نقاشی ها چهره اوزیریس را به رنگ سبز نقاشی می کردند و رنگ سبز نماد خدای حاصل خیزی بود . در این تصاویر پشت سر اوزیریس ایزیس و نفتیس و در جلوی او چهار پسر حورس یعنی امست ، حاچی ، اپی ، دوامتوف و قبح سنوف پاسداران کوزه های امعا و احشاء مردگان نقاشی می شدند . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝🌚🌛🌜🌔🌓🌏🌍🌎🌙⭐️☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 139} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 17} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 13} ادامه ...👇 { ...در چهل و دو داور به هیأت مومیائی ها هر یک با سر انسان و پر حقیقت بر سر و با کاردی تیز در دست حضور داشتند . این داوران نماد چهل و دو ولایت یا استان علیا و سفلی و هر یک جنبه هائی از رفتار مرده را داوری می کردند ، مزید بر این چهل و دو داور انئاد بزرگ و انئاد کوچک نیز حضور داشتند . این خدایان هر یک بر تختی نشسته بود و برخی از آنان عبارت بودند از رع_حرختی نشسته بر خویش که هیأت دیگر او در پشت سر او قرار داشت و خدایان دیگر انئاد هلیوپولیس عبارت بودند از «» ، «» ، «» ، « » ، «» ، «» و «» و خدای نهمی در این میان نه اوزیریس که بود . این خدایان ملازم «= کلام توانمند ،» و « = هوش» ، بودند ملازمانی که همیشه در زورق خورشیدی نیز حضور داشتند . انئاد کوچک یا خدایان نه گانه خرد خدایانی ریشدار و با مراسم تدفین پیوند داشتند . به هنگام و به یمن طلسم و تعویذهائی که مردهٔ شده به همراه داشت و به ویژه به یمن کلمهٔ عبور نوشته شده در کتاب مرده ، فرد در گذشته به سلامت از سرزمین وحشتناک واقع در حد سرزمین زندگان و قلمرو مردگان می گذشت و با عبور از این مدخل توسط یا حورس یا به تالار داوری راه می یافت . مرده پس از بوسیدن آستانهٔ داخل می شد و نام دیگر تالار حقیقت تالار مضاعف بود ، شاید بدان دلیل که تندیس ماعت در مدخل و مخرج آن قرار داشت . تخت داوری بین بخش پنجم و ششم دوت Duat یا جهان زیرین قرار گرفته بود . داوری با آن چه « اعترافا منفی » نام داشت آغاز می شد : مرده در برابر هر یک از داوران نام او را بر زبان می راند تا ثابت می کرد که گناهی از او سر نزده و با انجام چنین ترفندی سعی می کرد هر یک از داوران را بفریبد . تعویذهائی که مرده با خود داشت او را پاسداری و چنین تعویذهائی دل مرده را از بیان حقیقت و ذکر گناهان خویش در برابر خدایان باز می داشت . در کیش اوزیریس پرهیزکاری مرده در زمان زنده بودن او باید ثابت شود و هم بدین دلیل مزید بر اعترافات و گزارش مرده گزارش دیگری که به «داوری سماعی » مشهور بود نیز ضرورت داشت ، [ و داوری سماعی عبارت از گرارش دیگرانی بود که در مورد درستی و نادرستی گفتار مرده شهادت می دادند ] دومین بخش این بررسی را ، خدای خرد ، سرپرستی می کرد و او خدائی بود که در دادگاه خدایان برای برای اثبات بی گناهی حورس نقشی اساسی داشت . در «تالار حقیقت » ترازوی بزرگی قرار داشت که بر فراز آن بابونی که نماد تحوت بود نشسته بود . ماعت ، نماد دادگری و انتظام جهان ، در کنار ترازو قرار می گرفت و انوبیس توزین رفتار مرده را بر عهده داشت تا دل مرده نتواند نیرنگی به کار بندد . بابون نماد تحوت نیز با قرار گرفتن بر فراز ترازو این توازن را نظارت می کرد و ارواح دیگرانی که مرده را از نزدیک می شناختند نیز در کنار ترازو می ایستادند . روح مرده به هیأت 👈شاهینی با سر انسان نمایان می شد و دیگر خدایانی که در کنار ترازو قرار داشتند عبارت بودند از «مسخنت =خدا بانوی زایش» ، «شای=تقدیر و سرنوشت فرد در گذشته » رننونت و [ارنونت ] ، خدابانوی پرستار . همهٔ این خدایان دربارهٔ شخصیت مرده نظر می دادند و تحوت در کنار ترازو حاصل کار را بر تخته شستی که در دست داشت ثبت می کرد . رأی هیئت منصفه بدون اتکای به «اعترافات منفی » و انگارهای فرد مرده اعلام می شد . در توزین اعمال مرده انوبیس یا حورس در یک کفه ترازو دل مرده را که جایگاه هوش و بصیرت بود قرار می دادند و در کفه دیگر ترازو هیروگلیف ماعت یا نماد حقیقت که یک پر شتر مرغ بود قرار می گرفت . این را که دل گناهکار سبک تر یا سنگین تر از پر نماد حقیقت بود نمیدانیم ، اگر دل و پر هم وزن بودند مرده بی گناه بود و حاصل این توزین را تحوت بر تخته شستی هود ثبت می کرد و گزارش تحوت توسط انئاد مورد تأیید و عاموت که غولی ترکیبی از شیر ، اسب آبی و تمساح بود و کنار ترازو به انتظار دریدن دل گناهکاران کوژ کرده بود از دل مردهٔ نیکوکار دور می شد . پس از انجام داوری و اثبات بی گناهی مرده ماعت تن مرده را همانند اوزیریس با پر که نماد پرهیزگاری بود می پوشانید و مرده را برای اعلام نتیجه داوری توسط به پیشگاه اوزیریس می فرستاد . در پیشگاه اوزیریس به نشان بی گناه بودن مرده را نان و آبجو می دادند و با این کار مرده زندگی جاوید می یافت . مرده در پیشگاه اوزیریس نیز بی گناهی خود را گزارش و اوزیریس با شنیدن این گزارش به مرده اجازه می داد که ساکن قلمرو اوزیریس شود . } ادامه دارد ... @soltannasir ⭐️☀️🌞🌝🌛🌜🌚🌔🌏🌍
تصویر ایزد فرومایه اوزیریس ، ایزد حاصلخیزی و داوری نشسته بر تخت و پشت سر وی ایزد فرومایه آنوبیس و ایزد فرومایه حورس از ایزدان خورشیدی و پسر اوزیریس @soltannasir
صحنه داوری روح مرده در اساطیر مصری آنوبیس روح مرده را به نزد ترازو می آورد در کنار ترازو عاموت قرار دارد و سمت دیگر ترازو تحوت و سپس حورس روح را به نزد اوزیریس می برد . @soltannasir
قسمت هایی 👆👆 از فیلم خدایان مصر و زورق انتقال روح به جهان زیرین و ایزد فرومایه آنوبیس @soltannasir
@soltannasir { پاسخ به سوالات 140} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 18} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 14} ادامه ...👇 { پس از داوری و با یافتن زندگی جاودان به مرده زنی واگذار می شد که او را در برآوردن نیازهایش در جهان دیگر یاری می کرد . سرزمین مردگان در اسطوره ها همانند سرزمین مصر و دیاری بود که مرده در آن به زراعت و مرمت سدها و آبراهه ها می پرداخت . این سرزمین شبیه منطقه ئی از دلتای نیل در نزدیکی سبنیتوس sebennytos و سرزمین آباد و پر آب و در « کتاب مرده » در شرح آن دیار رودی جاری می بینیم که در آن نه کرمی دیده می شود و نه ماهیی . جادوها و ترفندهای انجام شده توسط خویشان مرده او را در جهان دیگر از انجام کارهای سخت معاف و اوشبتی های نهاده شده در گور او کارهای سخت را برای وی انجام می دادند ، و چنین بود که مرده رها و دل آسوده می توانست بی آنکه کاری سخت انجام دهد در امتداد نیل آسمانی به قایقرانی بپردازد ، با دختران آسمانی دمساز شود ، آواز بخواند و از غذاهائی که باز ماندگانش بدو فدیه می دادند تغذیه نماید . }( کتاب اساطیر مصر صفحات 218 الی 222) نکته 1: مراسم (خوش بو کردن) و مردگان در آیین مصری را به دلیل طولانی بودن نقل ننمودیم . مصریان در این مراسم مرده را خوش بو می نمایند . و این مسئله تا حدی شبیه به خوش بو نمودن بدن میت در دین اسلام است . منتهی با دو روش متفاوت . نکته 2: م به همراه مرده هایی حاوی می گذاشتند تا از خدایان فرومایه خویش به سلامت عبور نمایند . و این مسئله استفاد از اذکار مذهبی مورد. اعتقاد در کفن میت در ادیانی نظیر و به شکلی متفاوت وجود دارد . در دین اسلام و مذهب تشیع مستحب است که بر کفن میت نام مرده و شهادت به یگانگی خداوند نوشته شود . و همچنین نوشتن آیات قرآن و ادعیه ای نظیر و صغیر نیز بر روی مستحب است . این اعمال. به میتی که در دنیا موحد و مومن بوده در عالم برزخ کمک می نماید . نکته 3: ملاحظه نمودید که پیشتر داوری نهایی منسوب به بوده و سپس این نقش به داده شد . در ادامه تفسیری از این مسئله ارائه خواهیم نمود . نکته 4: در اساطیر مصری ایزدبانوی عدالت و حقیقت و دختر رع و همسر تحوت می باشد . و در محفل تالار حقیقت برای داوری حضور دارد . نکته 5: به توصیف شکل روح انسان دقت نمایید که به شکل شاهینی با سر انسان توصیف شده است . در احادیث برادران اهل سنت نیز در باب ارواح مومنین و یا شهدا اینگونه آمده است که:👇 «ارواح المؤمنین (الشهدا )فی حواصل طیور خضر حول العرش» یعنی ارواح مومنین و یا شهدا در بدن پرندگان سبز پیرامون عرش هستند . که این با بینش مصریان در باب ارواح تا حدودی شباهت دارد . و البته ذکر این نکته ضروری است که این مسئله در احادیث متعدد شیعه رد شده است چنانچه : 👇 { طوسي‌ در كتاب‌ «» خود روايت‌ ميكند از شيخ مفيد از ابن‌ قولويه‌ از محمّد بن‌ هَمّام‌ از حِميَري‌ از ابن‌ عيسی از حسين‌ ابن‌ سعيد از قاسم‌ بن‌ محمّد از حسين‌ بن‌ أحمد از ابن‌ ظَبْيان‌ كه‌ ميگويد: من‌ در خدمت‌ حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السّلام‌ بودم‌ كه‌ فرمود: مردم‌ دربارۀ ارواح‌ مؤمنين‌ پس‌ از مرگ‌ چه‌ می گويند؟ عرض‌ كردم‌: می گويند : آنها پس‌ از مرگ‌ در حَواصِلِ طُيور خُضْر (سنگدان‌ و رنگ‌» قرار می گيرند. حضرت‌ فرمود: سبحان‌ الله‌! مؤمن‌ در نزد خدا گرامی ‌تر از آن‌ است‌ كه‌ روح‌ او را در سنگدان‌ مرغی‌ قرار دهد ؛ وليكن‌ چون‌ وقت‌ ارتحال‌ مؤمن‌ می رسد، رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و علیّ و فاطمه‌ و حسن‌ و حسين‌ عليهم‌ السّلام‌ به‌ نزد مؤمن‌ می ‌آيند ، و با آنها ملائكۀ مقرّب‌ پروردگار هستند. پس‌ اگر خداوند زبان‌ مؤمن‌ را به‌ شهادت‌ به‌ توحيد پروردگار و به‌ نبوّت‌ پيامبرش‌ و به‌ ولايت‌ اهل‌ بيت‌ گويا كند ، بر اين‌ معنی رسول‌ خدا و علیّ و فاطمه‌ و حسن‌ و حسين‌ شهادت‌ می دهند و فرشتگان‌مقرّب‌ هم‌ با شهادت‌ آنها شهادت‌ می دهند. و اگر زبان‌ مؤمن‌ در آن‌ حال‌ بسته‌ باشد، خداوند پيامبر خود را از محتويات‌ ضمير آن‌ مؤمن‌ آگاه‌ می كند، پس‌ رسول‌ خدا بر آن‌ گواهی‌ می دهد ، و بر اساس‌ شهادت‌ پيامبر علیّ و حسن‌ و حسين‌ ـ كه‌ بر تمام‌ آنها صلوات‌ و رحمت‌ خدا باشد ـ گواهی می دهند ، و افرادی ‌ كه‌ از فرشتگان‌ حضور دارند آنها نيز گواهی می دهند. و چون‌ پروردگار روح‌ آن‌ مؤمن‌ را بسوی خود قبض‌ كند، آن‌ را در بهشت‌ می برد و در صورتی مثل‌ صورت‌ خود آن‌ مؤمن‌ قرار می دهد بطوریكه‌ در بهشت‌ می خورند و می ‌آشامند ؛ و چون‌ روح‌ تازه‌ و شخص‌ تازه‌ای‌ از دنيا بر آنها وارد شود، آنها را به‌ همان‌ صورت‌هائی‌ كه‌ در دنيا داشتند می‌شناسد. } ادامه دارد ... @soltannasir ⭐️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 141} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 19 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 15 } ادامه ...👇 ادامه نکته 5 : البته در کتاب احادیثی وجود دارد مبنی بر این که روح مرده به صورت پرنده به نزد خانواده خویش می آید . در کتاب معاد شناسی این احادیث را از باب تمثیل می داند : 👇 { ...و در کافی با سند خود از اسحق بن عمّار از حضرت أباالحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام روایت می کند که : «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيِّتِ يَزُورُ أَهْلَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَقُلْتُ: فِي‌ كَمْ يَزُورُ؟ قَالَ: فِي‌ الْجُمُعَةِ وَ فِي‌ الشَّهْرِ وَ فِي‌ السَّنَةِ ؛ عَلَي‌ قَدْرِ مَنْزِلَتِهِ. فَقُلْتُ: فِي‌ أَيِّ صُورَةٍ يَأْتِيهِمْ؟ قَالَ: فِي‌ صُورَةِ طَآئِرٍ لَطِيفٍ يَسْقُطُ عَلَي‌ جُدُرِهِمْ وَ يُشْرِفُ عَلَيْهِمْ ؛ فَإنْ رَءَاهُمْ بِخَيْرٍ فَرِحَ، وَ إنْ رَءَاهُمْ بِشَرٍّ وَ حَاجَةٍ حَزِنَ وَ اغْتَمَّ.» «إسحق‌ بن‌ عمّار ميگويد: از حضرت‌ أبی الحسنِ الاوّل‌ راجع‌ به ارواحِ درگذشتگان‌ پرسش‌ كردم‌ كه‌: آيا آنها اهل‌ خود را ملاقات‌ و ديدار می‌كنند؟ حضرت‌ فرمودند: بلی‌. گفتم‌: در چه‌ مقدار از زمان‌ ديدار می‌كنند؟ حضرت‌ فرمود: در هر جمعه‌ و در هر ماه‌ و در هر سال‌ يكبار ؛ برحسب‌ منزلت‌ و مكانت‌ مؤمن‌. گفتم‌: در چه‌ صورتی‌ آنها برای ديدار أهل‌ خود مي روند؟ حضرت‌ فرمود: در صورت‌ پرندۀ لطيفی كه‌ خود را به‌ روی‌ ديوارها می‌اندازد، بر ديوارهای‌ آنها فرود مي‌آيد و بر آنها اشراف‌ می ‌يابد ؛ پس‌ اگر آنها را در خير و خوبی‌ مشاهده‌ كند خوشحال‌ مي شود، و اگر آنها را در بدی و حاجتمندی‌ بنگرد اندوهگين‌ و غمناک‌ ميگردد. و در «كافي‌» با سند خود از عبدالرّحيم‌ قصير روايت‌ ميكند: 👇 «قَالَ: قُلْتُ لَهُ: الْمُؤْمِنُ يَزُورُ أَهْلَهُ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، يَسْتَأْذِنُ رَبَّهُ فَيَأْذِنُ لَهُ، فَيَبْعَثُ مَعَهُ مَلَكَيْنِ فَيَأْتِيهِمْ فِي‌ بَعْضِ صُوَرِ الطَّيْرِ يَقَعُ فِي‌ دَارِهِ، يَنْظُرُ إلَيْهِمْ وَ يَسْمَعُ كَلَامَهُمْ. » «به‌ آن‌ حضرت‌ عرض‌ كردم‌: آيا مؤمن‌ اهل‌ خود را ديدار و زيارت‌ ميكند؟ فرمود: بلی‌، از پروردگارش‌ إذن‌ مي‌طلبد و او به‌ آن‌ مؤمن‌ اذن‌ ميدهد و دو فرشته‌ نيز همراه‌ او گسيل‌ می‌نمايد، آن‌ مؤمن‌ به‌ صورت‌ بعضی‌ از پرندگان‌ به‌ سراغ‌ اهل‌ خود آمده‌ و در خانه‌اش‌ قرار ميگيرد، بطوريكه‌ نظر به‌ اهلش‌ ميكند و كلام‌ آنها را مي‌شنود.» نزول‌ ارواح‌ به‌ دنيا به‌ صورت‌ پرنده‌، از باب‌ تمثيل‌ است‌ البتّه‌ در اينجا كه‌ حضرت‌ ميفرمايد: به‌ صورت‌ پرنده‌ و طير بر ديوارها می‌نشيند، منظور اين‌ نيست‌ كه‌ واقعاً روح‌ مؤمن‌ تعلّق‌ به‌ صورت‌ مرغی‌ و حيوانی‌ ميگيرد، و انسان‌ ممكن‌ است‌ بعضی‌ از اوقات‌ مرغی‌ را كه‌ بر روی ديوار خانه‌ می بيند واقعاً روح‌ مردۀ او باشد ؛ بلكه‌ حضرت‌ تمثيل‌ مي‌كنند بدين‌ طريق‌ كه‌ همانطور كه‌ مرغها بر روی ديوارهای‌ شما خود را مي‌اندازند و به‌ آسانی رفت‌ و آمد می كنند، همينطور هم‌ روح‌ مؤمن‌ می ‌آيد و سركشی‌ ميكند و از اهل‌ خود و احوالات‌ آنها اطّلاع‌ پيدا ميكند. } ( کتاب معادشناسی علامه طهرانی جلد سوم صفحات 221 الی 233) نکته 6: در اسطوره مصری به شخصی که بیگناهی وی ثابت شود . و آبجو داده می شود . این مسئله تا حدودی شباهت به توصیف در دین اسلام دارد . با این تفاوت که و نوشیدنی ای که در بهشتی که در قرآن مجید و عزیز وعده داده شده ، از جنس شراب انگوری و مسکرات نیست . و همین امروز نیز حق تبارک تعالی این شراب را در کاس وجود عارفان و سالکان الی الله می ریزد . و این طایفه این معنی و حقیقت را نقد در وجود خویش می یابند . نکته 7: به بوسیدن آستانهٔ توسط مرده در اساطیر مصری توجه نمایید . این آداب ، جزء آن دسته آدابی است که از گذشته های دور بین اقوام و ادیان مختلف توحیدی و غیر توحیدی وجود داشته است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝
@soltannasir { پاسخ به سوالات 142} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 20 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 16 } ادامه ...👇 نکته 8: اگر دقت نموده باشید در اسطوره مصری آمده بود که وادی سرزمین مردگان در غرب است . جالب است که در حدیثی در کتاب فروع کافی نیز آمده بهشت دنیا در غرب است و دوزخ دنیا در شرق می باشد به حدیث زیر توجه نمایید : 👇 {باب جنّة الدُّنيا : ضریس کناسی گوید : از امام باقر(ع) پرسیدم : نظر شما در این باره چیست که مردم می گویند : آب فرات از بهشت بیرون می آید ، چگونه چنین است در حالی که آن از مغرب سرچشمه می گیرد و چشمه ها و رودخانه هایی در آن سرازیر می شوند ?! امام باقر(ع) فرمود : همانا برای خداوند بهشتی است که آن را در 👈مغرب آفریده و آب فرات شما از آن بهشت بیرون می آید ، و ارواح مومنان در هر شبانگاه از قبرهای خود بیرون می آیند ، از میوه های آن می خورند ، در آن بهشت می آسایند ، یکدیگر را ملاقات می کنند و همدیگر را می شناسند و چون صبح می شود ، حرکت می کنند و در فضای میان آسمان و زمین می باشند ، و پرواز کنان به سوی آن بهشت باز می گردند ، و چون آفتاب طلوع می کند به قبرهای خود باز می گردند و در فضای بالای قبرها نیز یکدیگر را ملاقات می کنند و همدیگر را می شناسند . حضرتش فرمود : همانا برای خداوند دورخی است در مشرق که آن را آفریده تا ارواح کفّار را در آن جای دهد و آن ها در تمام شب از زقّوم آن می خورند ، از آب سوزان آن می أشامند ، و چون صبح می شود ، به سوی بیابانی در یمن به نام « » که حرارتش از آتش دنیا بیشتر است ، می روند و در آن جا یکدیگر را ملاقات می کنندو همدیگر را می شناسند ، و چون شب فرا می رسد به سوی آن آتش باز می گردند ، و آن ها تا روز قیامت چنین خواهند بود . گفتم : خداوند کارهای شما را اصلاح نماید ! حال یکتاپرستی که نبوّت محمّد (ص) را پذیرفته اند ، ولی گناه کارند و می میرند همان هایی که امامی ندارند و ولایت شما را نیز می شناسند چگونه خواهد بود ? فرمود : آنها در قبرهای خود می مانند و از آن خارج نمی شوند، و هر کدام از آنها که عمل صالح دارد و اظهار دشمنی نسبت به ما اهل بیت نکرده ، برای او روزنه ای به سوی آن بهشتی _که خداوند آن را در مغرب آفریده _باز می شود که تا روز قیامت نسیمی از آن ، بر قبرش وارد می شود . سپس او خداوند را ملاقات می کند و اعمال خوب و بدش را محاسبه می نمایند ، یا به سوی بهشت و یا به سوی دوزخ می برند ، پس عاقبت این ها ، بستگی به فرمان و خواست خداوند دارد . حضرتش فرمود : خداوند با مستضعفان ، ابلهان ، کودکان و فرزندان مسلمانان که به حدّ بلوغ نرسیده و مرده اند نیز چنین رفتار می کند . و برای دشمنان اهل بیت از اهل قبله ، روزنه ای به سوی آتشی که آن را در مشرق آفریده ، باز می کنند و تا روز قیامت از آن ، زبانه و شراره و دود و جوشش آب سوزان نصیبشان می شود ، و بازگشت آن ها به سوی آب سوزان است ، سپس در آتش انداخته می شوند و آن گاه به ایشان گفته می شود : کجاست آن چه 👈 غیر خدا می خوانید? کجاست آن امامی که او را امام خود قرار دادید غیر از آن امامی ، که خداوند او را برای مردم امام قرار داد ? } ( کتاب جلد1 صفحات 555 الی 557) اگر دقت نموده باشید در اسطوره مصری سخن از نیل آسمانی شده بود . به طور کلی در ملل مختلف اعتقاد بر این بود که رودهای بزرگ سرمنشأ آسمانی دارند . معتقد بودند که منشأ آسمانی دارد و مردمان بین النهرین معتقد بودند که منشأ آسمانی دارد و هندی ها اعتقاد بر این دارند که رود منشأ آسمانی دارد . و جالب است که امام باقر (ع) نیز در حدیث می فرماید که رود فرات از بهشتی که در مغرب وجود دارد سرچشمه می گیرد . به راستی این بهشت کجاست ? بر اساس داده های علم جغرافیا امروزه منشأ فرات مشخص است و سخن معصوم شاید چندان با واقعیت عینی تطابق نداشته باشد . اما سوال اینجاست که آیا آنچه ما می بینیم تمام ماجرا است ? آیا عالم همان شکلی است که ما می بینیم ? چرا اسطوره و سخنان معصومین هر کدام _ با روایتی متفاوت _ از عالم شکل دیگری بدست می دهند که این شکل با یافته های علمی امروز همخوانی کامل ندارد ?! به راستی شکل عالم چگونه است ?! ان شاالله روزی که زمین به غیر این زمین مبدل گردد و باز شود و جهان به شکل حقیقی خود متجلی شود . حقیقت مشخص خواهد شد . نکته 9: باید توجه داشت که در جهان بینی حکمای قدیم عنصر متعلق به است . و عنصر متعلق به می باشد . در حدیث نیز اشاره شده بود که در شرق است . یعنی همان سمتی که متعلق به آتش است . و اما مغرب است یعنی همان سمتی که جهت آب می باشد و توجه نمایید که منشأ رود فرات نیز در حدیث از آن بهشتی است که در مغرب قرار دارد . ادامه دارد ... @soltannasir 💧🔥
@soltannasir { پاسخ به سوالات 143} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 21} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 17} ادامه ...👇 اما حال به تفسیر فقرات مربوط به شمس می پردازیم . عزیزان ملاحظه نمودید که ایزدان شمس در تمدن هایی نظیر ایران و بابل و مصر در جایگاه قضاوت و عدالت قرار داشتند . و مردگان را پس از مرگ می نمودند . پس می توانیم دریابیم که شمس کوکب قضاوت و عدالت است . همچنین دیدیم که سلطنت ایزدان خورشیدی در تمدن هایی نظیر و به پایان رسید . هر چند که در تمدن مصر این نقش در برهه ای به و در برهه ای به اوزیریس و در زمانی دیگر به حورس رسید .که نیز ایزد خورشید است . اما حال مسئله را از منظر نجومی بررسی نماییم . می دانیم که نام هفتمین ماه در ایرانی مهر ماه است . همچنین می دانیم که مهر ایزد خورشید است . همچنین ماه در برج میزان قرار دارد . و میزان () وسیله داوری می باشد . در گاهشماری بابلی نیز نام برج میزان شمش است که ایزد خورشید می باشد . همچنین می دانیم که تنها برج منسوب به کوکب شمس در نجوم احکامی ،برج اسد است . پس چرا برج مهر نامیده نشده است ? و در عوض برج میزان مهر نامیده شده است ?! پاسخ این سوال اکنون روشن است . با مطالعه اکنون می دانیم که ایزدان شمس در برج در جایگاه قضاوت قرار دارند . و البته ذکر این نکته نیز ضروری است که به یاد داشته باشیم که کوکب در برج میزان در خویش قرار دارد . و زحل در شرف خویش می باشد . اما نکته جالب دیگر این است که در احادیث ما حضرت امیرالمونین علی بن ابی طالب قسمت کننده و است . به یک نمونه از این احادیث توجه نمایید : 👇 { عن عبدالله بن عباس قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله، معاشر الناس، إنّ علیاً قسیم النار، لا یدخل النار ولی له، و لا ینجو منها عدو له، إنه قسیم الجنة، لا یدخلها عدو له، و لا یزحزح عنها ولی له؛ از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: ...ای مردم! همانا علی، تقسیم کننده (نار) است. کسی که یاور و دوست او باشد؛ وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد؛ از آن نجات نخواهد یافت. همانا او بهشت است. کسی که دشمن او باشد؛ وارد آن نخواهد شد و کسی که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد» } ( امالی شیخ صدوق ص 83) احادیث در این باره بسیار است . فقیر به نقل تنها یک حدیث اکتفا نمودم . و ماجرا زمانی جالب تر می شود که به یاد بیاوریم حضرت (ع) هم شمس الله است و هم اسدالله و هم کوکب حضرتش می باشد چنانچه در حدیث آمده : 👇 { عن أبان بن تغلب قال: کنت عند أبى عبداللّه(ع) إذ دخل علیه رجل من أهل الیمن ... فقال له أبوعبداللّه(ع): ...فما زحل عندکم فى النجوم؟ فقال الیمانى: نجم نحس، فقال له أبوعبداللّه(ع): مه لاتقولنّ هذا فإنّه نجم أمیرالمؤمنین(ع) و هو نجم الأوصیاء(ع) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى کتابه فقال له الیمانى: فما یعنى بالثاقب قال: إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنیا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب .= از ابان بن تغلب روایت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم که مردى از اهل یمن خدمت ایشان رسید ... امام صادق(ع) به او فرمود: مقام👈 زحل در بین ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد یمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس کن و این را مگو; زیرا زحل ستاره امیرالمؤمنین و ستاره اوصیا است و آن همان «نجم ثاقب» است که خداى عزّوجلّ در کتابش ذکر کرده است. آن مرد یمنى گفت: مراد از ثاقب چیست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان👈 هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شکافد تا به نزدیک ترین آسمان برسد و از آن جهت است که خداى عزّوجلّ آن را «نجم ثاقب» (ستاره شکافنده) نامیده است»} (کتاب خصال شیخ صدوق، ج ۲، ص ۴۸۹) آیا این شباهت ها تصادفی است ? یا از این جهت است که کواکب در شکل گیری عالم و عملکرد نظام عالم کبیر موثرند و بر صفات و خصوصیات ما انسان ها نیز تاثیر دارند ?! وگرنه مشخص است که حضرت اسدااله الغالب علی بن ابی طالب (ع) با موجوداتی نظیر ایزد مهر و شمش و رع و حورس و اوزیریس که بعضی از آنان منفی و شیطنی هم هستند یکی نیستند . این شباهت نقش قضاوت تنها از بابت موثر بودن کواکب و صور فلکی دایرة البروج در نظام عالم صغیر و کبیر است . دانستیم که کوکب شمس و زحل در عدالت و قضاوت نقش بسیار مهمی دارند . و این دو کوکب ، کوکب امیرالمومنین (ع) می باشند . و حضرتش نه تنها در قیامت قاضی محشر و قسمت کننده آتش هستند . در دوران زندگی زمینی خویش نیز مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی بودند . به طوریکه اگر حضرتش را شهید راه عدالت بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. ادامه دارد .. @soltannasir 🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 144} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 22} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 18} ادامه ...👇 در باب های حضرت امیرالمومنین (ع) آیت الله شوشتری کتابی تحت نام قضاوت های شگفت انگیز حضرت علی (ع) جمع نموده اند . که هر کسی که بخواهد قضاوت های حضرتش را بخواند به آن کتاب رجوع نماید . در باب حضرت امیرالمومنین (ع) علاوه بر صفات کوکب زحل و ، صفات کوکب عطارد را نیز به تمامی در وجود حضرتش متجلی است . حضرتش یدالله است . و دستان با برج جوزا و کوکب مرتبط است . حضرتش کاتب وحی الهی بودند و کاتب کتاب جفر نیز بودند . و کاتب مصحف نیز بودند . همچنین حضرتش در سخنوری بسیار فصیح و بلیغ بودند . به طوری که اکثر دانشمندان ادبیات عرب حضرتش را افصح فصحای عرب می دانند . همچنین روزگاری حضرتش به داد و ستد نیز مشغول بودند که صفت است . و از سویی حضرتش بزرگی است و شجاع ترین فرد عرب در جنگ بود . بنابراین صفت نیز دارند . از سویی دیگر حضرتش در احادیث با کوکب نیز مرتبط دانسته شده است . چنانچه در احادیث آمده : 👇 { سلمان چنین روایت می‌کند: پیامبر خدا برای ما خطبه خواند و فرمود: «ای مردم، من به زودی از میان شما خواهم رفت و به عالم غیب سفر خواهم کرد. سفارش عترتم را به شما می‌کنم و شما را از بدعت بر حذر می دارم ، چرا که هر بدعتی گمراهی است و بدعت‌گذار در آتش است. ای مردم، هرکس خورشید را از دست داد، باید تمسک به👈 ماه کند؛ کسی که ماه را از دست داد، باید به فرقدان تمسک جوید، و کسی که فرقدان را از دست داد، باید به ستاره های روشن تمسک جوید. سخنم را گفتم و برای خود و شما طلب مغفرت می کنم.»  وقتی پیامبر از منبر پایین آمد، از او معنای شمس و قمر و فرقدان و ستاره های روشن را در سخنانش سؤال کردم.  فرمود:«👈شمس منم و 👈علی قمر است. هرگاه مرا از دست دادید، به او تمسک جویید. فرقدان نیز حسن و حسین هستند که هرگاه علی را از دست دادید باید به این دو تمسک جویید. ستاره های درخشان بعد از آنان نیز امامان نه‌گانه از نسل حسین علیه السلام هستند که نهمین آنها مهدی است.» } (بحار الانوار، ج 36، ص 289، حدیث 111) همچنین در کتاب تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر روایی قمی در ذیل تفسیر سوره مبارکه شمس آمده : 👇 { 12250/2)علی بن ابراهیم با سند خود از سلیمان دیلمی ، به نقل از ابوبصیر ، روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق (ع) در رابطه با فرمایش خدای عزّ و جلّ : « وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا» ، سوال کردم ? فرمود : مقصود از «الشَّمْسِ »👈 رسول خدا -ص) است که خدای عزّو جلّ به وسیلهٔ او دین را برای مردم واضح و روشن نمود . عرض کردم : تفسیر : « وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا » ، چیست ? فرمود منظور 👈امیرالمومنین (ع) است . عرض کردم : مقصود از : « وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا » چیست ? فرمود : امامان ستم پیشه هستند که در برابر آل رسول (ع) صف آرائی کردند و در جایی نشستند که آل رسول (ع) از آن ها شایسته تر هستند و دین خدا را با جور و ستم پوشاندند ، و این همان فرمایش خداوند است که فرموده : « وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا » ، تاریکی ظلم و ستم آن ها روشنایی روز را پوشانده است . عرض کردم : مقصود از « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا » ، چیست ? فرمود : مقصود از آن امام و پیشوایی است که از ذریهّ فاطمه(ع) می باشد ، که از دین و آئین رسول خدا (ص) سؤال می شود و او هم آن را برای کسی که سؤال کرده است ، روشن و واضح می گرداند و خدای عزّ و جلّ از قول او حکایت می نماید و می فرماید : « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا » ، زمانی که روز آن را آشکار و روشن گرداند . } همانگونه که ملاحظه نمودید کوکب قمر نیز با حضرت امیرالمومنین(ع) در ارتباط است . ان شاالله بدان در ادامه خواهیم پرداخت . نکته مهم : باید توجه داشت که حضرت امام علی بن ابی طالب(ع) انسان کامل هستند و مقام انسان کامل قرب قاب قوسین اوادنی است . بنابراین جایگاه انسان کامل فوق افلاک است . و اساساً افلاک و کواکب به برکت وجود انسان کامل خلق شده است . اما این بدان معنا نیست که که جایگاه وی فوق افلاک است و علت خلقت آن است . جسم و روح وی از افلاک و کواکب هیچ تأثیری نمی پذیرد . و یا و زایچه تولد وی در شخصیت وی موثر نیست . اگر غیر این بود کوکب در حدیث به حضرت امیر(ع) منسوب نمی شد . این انتساب از باب تمثیل نبود بلکه در حدیث آمده است که کوکب اوصیا می باشد. ضمن اینکه ما ارتباط معنا دار کواکب زحل را با زندگانی حضرت (ع) مشاهده می نماییم . و ان شاءالله در مورد سایر انبیا الهی نیز در ادامه در این مجموعه دروس نقش پر رنگ بعضی کواکب را نسبت به کواکب دیگر در زندگی این بزرگواران نشان خواهیم داد . ادامه دارد ... @soltannasir 🌝🌞⭐️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 145} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 23} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 19} ادامه ...👇 نکته ای جالب و مهم : یکی از نکات جالب که در باب مقایسه مقام انسان ، علی الخصوص و ایزدان کواکب وجود دارد این است که بر اساس حکمت کهن همه انسانها دارای نفوس فلکی می باشند یعنی دارای نفس فلکی هر هفت کوکب زحل و مشتری و مریخ و شمس و زهره و عطارد و قمر می باشند . همچنین چهار عنصر آتش و باد و آب و خاک را در جسم و جان خویش دارند. ضمن اینکه با سلوک معنوی می توانند سیر افلاک نمایند و از حد افلاک نیز بگذرند . و در نهایت در صورت داشتن دولت مادرزاد به مقام قرب قوسین اوادنی و حضرت اوحی برسند. به همین دلیل در حکمت و عرفان انسان کون جامع نامیده می شود . اما ایزدان کواکب موجوداتی هستند که تنها واجد نفس فلکی کوکب خویش می باشند . ایزدی منفی و شیطنی به مانند رع که از ایزدان خورشیدی است یا ایزد مهر که از ایزدان الهی و مثبت خورشیدی است تنها صفت کوکب خورشید را دارند . و فاقد صفات کوکب زحل و مریخ و مشتری و .. هستند . همچنین تنها با عنصر آتش مرتبط هستند که منسوب به کوکب شمس است و صفات باد و آب و خاک را ندارند . بنابراین این ایزدان کواکب موجوداتی هستند که جامعیت لازم را به مانند ما انسان ها ندارند . درست است که بدلیل نامیرا بودن و جایگاه رفیعشان که با فلک شمس یا سایر افلاک مرتبط است بسیار قدرتمند هستند اما در برابر جایگاه انسان کامل و اولیایی که سیر افلاک نموده اند جایگاهشان نمودی ندارد . بر اساس آنچه گفتیم به نظر فقیر بسیار محتمل است که در باب ایزدان کواکب بگوییم . که این موجودات سیر طولی ندارند و تنها سیر عرضی دارند . یعنی جایگاه هر کدام از ایزدان مربوطه جایگاه فلکی است که بدان منسوب است . یعنی ایزدی به مانند و و نمی توانند با سیر و سلوک به فلک مشتری صعود نمایند . زیرا جایگاهشان فلک شمس است . الله تبارک تعالی در آیه 164 سوره مبارکه صافات به نقل از فرشتگان می فرماید:👈« وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ ﴿۱۶۴﴾=و هيچ يك از ما [فرشتگان] نيست مگر [اينكه] براى او [مقام و] مرتبه اى معين است (۱۶۴)» یعنی فرشتگان جایگاه معلوم دارند . و از جایگاه خویش فراتر نمی توانند بروند . آسمان دوم نمی توانند به جایگاه فرشتگان آسمان سوم برسند . از آنجایی که در آسمانهای هفت گانه را با هفت فلک نخست از نُه گانه یکی می دانستند و در بعضی احادیث نیز نظیر حدیثی که نقل شد که طلوع کوکب (نجم ثاقب) در آسمان هفتم دانسته شده است . بنابراین می توان گفت همانگونه که فرشتگان سیر طولی ندارند . ایزدان کواکب اعم از مثبت و منفی شان به ظن فقیر سیر طولی ندارند . و تنها سیر عرضی می نمایند . نکته1 : ممکن است فرشتگان در اثر تقصیر در عبادت سقوط نمایند . چنانچه در داستان فطرس و امام حسین(ع) در احادیث آمده ، اما اگر به جایگاهشان باز گردند از حد خلقتشان فراتر نمی توانند بروند . نکته2: جنیان نیز توان سیر طولی را دارند . چنانچه در داستان لعنت الله علیه دیدیم که پس از شش هزار سال عبادت به آسمان ها رفت و معلم ملائکه شد و در دروس اشاره نمودیم که احتمالاً جایگاه وی _ با توجه به تطابق عالم کبیر و صغیر _ کجا بوده و چه جایگاه رفیعی داشته و سپس به کجا سقوط نموده است . نکته3: اگر نظریه فقیر را بپذیریم که ایزدان کواکب سیر طولی ندارند . سوالی که پیش می آید این است که ایزدان طبیعت نظیر ایزدان باد(وای ) و (ارت و جبت و .. ) و (آذر) چه ? آیا اینان نیز ندارند ? به ظن فقیر اینان نیز سیر طولی ندارند . که ان شاالله در این باره در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت . نکته 4: با توجه به آنچه در باب جایگاه و مقام انسان کامل گفته شد . آیا به نظر شما پرستش ایزدان کواکب دور از نیست ? آیا انسانی که جایگاه خلیفة اللهی خویش را در جهان هستی دریابد به پرستش حتی ایزدان مثبت آن دست خواهد زد ? ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝🌛🌜⭐️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 146 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 24} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 20 } ادامه ...👇 عزیزان توجه داشته باشید اینکه گفته شد که ایزدان کواکب سیر طولی ندارند . نظر فعلی فقیر است و داده مسلّم و قطعی نیست و نیاز به بررسی بیشتر دارد . اما اکنون به تحلیل اساطیر مصری می پردازیم . گفته شد که شمس در برج میزان در هبوط خویش قرار دارد . و در جایگاه عدالت است . و علت اینکه ایزدان خورشیدی نظیر مهر و شمش و رع و حورس ایزدان عدالت می باشند این مسئله است . در نجوم احکامی می گویند شمس در برج میزان که برج هبوط وی است جایگاهش مناسب نیست . اما شما می بینید که جایگاه وی جایگاهی است که با ویژگی عدالت جویانه شمس تطابق کامل دارد . و شمس در این جایگاه نقش پررنگی در نظام هستی دارد . می دانیم که برج میزان از بروج بادی است . و در جایگاه برج میزان به حساب ارواح در اساطیر و به حساب مردگان پس از حشر در دین رسیدگی می شود . و روح مرده پاسخ گوی اعمال خویش می باشد . بنابراین در دادگاه روح نیاز به سخنوری دارد ? سخن گفتن چه طبیعتی داشت ? بادی هر چند که باد صفت کوکب مشتری اما خدای سخنور کدام است ? عطارد در اساطیر مصری ایزد عطارد کدام است ? تحوت یا توث که در دادگاه مردگان حضور داشت . روح مرده به چه صورت در دادگاه حضور داشت ? پرنده چگونه موجودی است ? در حکمت کهن پرنده موجودی است که در هوا پرواز می نماید و در ضمن سخنور نیز می باشد . بنابراین با عنصر باد مرتبط است که عنصر برج میزان است . و از منظر سخنوری نیز با کوکب عطارد در ارتباط است . و همانگونه که گفته شد سخنوری با باد نیز مرتبط است . از سویی دیگر در دادگاه مرده در ترازو با پر که نماد عدالت بود . مورد ارزیابی قرار می گرفت . قلب چه بود ? گرم و تر و و با کوکب مشتری در ارتباط بود . بنابراین قلب که بادی است در برج میزان که بادی است در ترازو (میزان)و با پر که خود نماد موجود بادی (پرنده) است . مورد ارزیابی قرار می گرفت . اما می دانیم که در علم تنجیم ، زهره ، کوکب برج میزان است . بنابراین زهره در برج میزان با عدالت و رسیدگی به اعمال مرتبط است . در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر پیشه ها آمده : 👇 { کارهای پاکیزه و شگفت و دوستی بازارها و تجارت اندر آن و پیمودن به 👈ترازو و ارش و پیمانه و....} ( التفهیم صفحه 391) بسیار محتمل است که ایزد بانوی ( ایزد عدالت و حقیقت ) ، در اساطیر مصری ایزد مربوط به کوکب زهره در برج میزان باشد . نکته : در اساطیر مصری ملاحظه نمودید که و و آتوم همگی ایزدان خورشیدی می باشند . بنابراین ایزدان زهره نیز ممکن است بیش از یکی باشند . یعنی ایزد زهره است که با باروری و تولید مثل مرتبط است . و چنانچه پیشتر در دروس اشاره شد در برج نشسته است که با تولید مثل مرتبط است . زیرا برج عقرب بر اندام های جنسی دلالت داشت . و ایزد ماعت ، ایزد زهره است که در برج با و داوری ارتباط دارد . اما ایزد حورس در تالار حقیقت در اساطیر مصری ایزد خورشید است و می دانیم که چرا در آن جایگاه قرار دارد . بنابراین ارتباط و و باد و را با برج میزان فهمیدیم . اما زحل چه ? می دانیم در برج میزان در شرف خویش است . بنابراین علی القاعده باید در تالار حقیقت در اساطیر مصری نقش پررنگی داشته باشد . مهمترین و پررنگ ترین نقش در متعلق به کدام ایزد است ? اوزیریس در اسطوره آمده بود که ایستاده و گاه نشسته بر اورنگ به شکل انسانی نمایانده اند که با پارچه های سفید شده ، محکم کفن پیچ شده است . چهرهٔ سبز گونش مزین به سپید بلندی است به نام «آتف» با دو👈 پر 👉 که تاج مصر علیا به شمار می آید . در کتاب التفهیم صفحه 377در باب دلالت کوکب زحل بر چهارپایان آمده : 👇 {جانوران سیاه و آنچه سوراخ اندر زمین دارند . و او راست گاو و بُز و اسپ سیاه و 👈 اشتر مرغ 👉 و سنجاب و سمور و و دله و گربه و موشان و موش دو پای و ماران بزرگ و سیاه و کژدم و کیک و خبزدوک } ملاحظه می نمایید که پر 👈شتر مرغ جز منسوبات کوکب 👈زحل است . اوزیریس خدای حاصلخیزی و کشاورزی بود . و با طغیان سالانه👈 نیل در ارتباط بود در کتاب التفهیم صفحه 391 در باب دلالت کوکب زحل بر پیشه ها آمده :👇 { بناها و بقعات و 👈کشاورزی 👉 و آبادکردن 👈زمین ها و 👈چشمه و 👈آب و بخشیدنش و کارهاء تر و پیراستن و تقدیر کردن چیزها و میراثها و 👈گور کندن و فروختن هر چه از آهن کنند وز اسرب استخوان و موی و 👈نخّاسی (برده داری ) بندگان سیاه وز علمها آنچه به بدی رساند وز عمل سلطان آنچه به شر بود و قهر و غضب کردن و 👈بستن و 👈بندکردن و 👈شکنجه کردن } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌚
@soltannasir { پاسخ به سوالات 147} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 25 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 21 } ادامه ...👇 ملاحظه می نمایید که کشاورزی و آباد کردن زمین ها از احکام کوکب زحل است . و اوزیریس نیز ایزد حاصلخیزی و نباتات بود که با زمین مرتبط است . همچنین آبادکردن چشمه ها و بخشیدن آب نیز جزء احکام کوکب زحل می باشد و اوزیریس نیز با نیل در ارتباط بود . چنانچه در کتاب اساطیر مصر صفحات207 الی 210 آمده : 👇 { ... گسترش کیش اوزیریس به شکلی هم زمان با پیوند اوزیریس با 👈 همراه بود و شاید چنین باوری نخستین بار از این مسیر در اساطیر مصر شکل گرفت . خاستگاه این باور از آن جا بود که بدان سان که هر سال دیگر بار زندگی را از می گیرند انسان نیز می تواند از طریق پیوند با اوزیریس امیدوار باشد که پس از دیگر بار زنده شود در سرزمینی چون که زندگی مردم با طبیعت و جلوه های تغییر فصل ها پیوند داشت پیوند اوزیریس با قدرت های کیهانی شگفت انگیز نبود . بدین سان تردیدی نیست که فراسوی دین خورشیدی نگرشی نهفته بود که با آن که بعدها شکل دیگری یافت اما در آغاز با دربار فرمانروائی پیوند داشت . چرخهٔ طبیعی مهم دیگر در مصر نیل بود ،رودی که طغیان سالانهٔ آن زمین های را زندگی می بخشید و چنین بود اوزیریس با یگانه شد . رع را خدائی ازلی و خود آفریده می پنداشتند و اوزیریس خدای پاسدار حاصلخیزی زمین های درهٔ نیل نیز خدائی نباتی بود . هر سال رسم چنین بود که شکل شده را از دانهٔ شده از زیر جامهٔ مترسک سر بر می آوردند و این مترسک را «سبزهٔ اوزیریس » می نامیدند . بدان سان که گزارش شد در روایتی اسطوره ئی تن مردهٔ اوزیریس را 👈درخت گزی در دل خود جای داد و درختی کشن شد ، که خود نمادی از قدرت خدای حاصلخیزی است . شاید هم در این مرحله بود که ست نماد جنگ طلبی ، مکاری حقیرانه و به تفسیری سیاسی نشانهٔ دوگانگی مصر علیا و سفلی و نیز تجسم صحرا ، بادهای سوزان و عریانی صحاری شد . ست در این روایت نه پسر رع که قاتل اوزیریس و رقیب حورس و غاصب حق او بود پیش از این گفتیم که کیش های حاصلخیزی روستائیان با کیش مردگان پیوند دارد و گسترش کیش اوزیریس در نقش خدای حاصلخیزی مقام خدای مراسم تدفین را برای او تثبیت کرد . با چنین باوری نه تنها فرمانروا که رعایا نیز امیدوار بودند که پس از مردن به زندگانی جاوید دست یابند و در این راه اوزیریس واسطه ئی بود که مردم را در دستیابی به زندگی جاوید یاری میکرد . در چنین باوری اوزیریس نه ترسانندهٔ ارواح خبیث جهان زیرین که نشانهٔ امید داشتن به زندگی جاوید بود . مصریان سنت ها و باورهای کهن خویش را رها نمی کردند و چنین بود که اوزیریس با باورهای کهن تلفیق داده شد . اوزیریس داور نهائی ارواح مردگان ، امید ادامه ٔزندگانی بعد از مردن و حنوط مردگان نیز گامی بود که در پیروی از این باور برداشته میشد . } همچنین ملاحظه نمایید یکی از احکام کوکب زحل گورکندن و ارتباط وی با مرگ است و اوزیریس نیز ایزد مردگان است . و با مراسم تدفین حنوط نیز مرتبط است . همچنین یکی از احکام کوکب زحل در کتاب التفهیم ، بستن و بندکردن و شکنجه کردن است . و اوزیریس نیز در اسطوره داور مردگان بود که گناهکاران را (بر طبق قوانین آئین مصری ) عذاب می دهد . در کتاب التفهیم صفحه 387 در دلالت کوکب زحل بر گروهان مردم آمده : 👇 { خداوندان ضیاع و قهرمانان و عابدان و خویشتن به عذاب داران و بردگان و بندگان به رنج و سفلگان و گرانان و گدایان و 👈خصیان و دزدان و👈 مردگان و 👈مرده کشان و آنکه او را به نیکی یاد نکنند و جادوان و دیوان و غولان } در اسطوره اوزیریس می خوانیم که ست پس از کشتن اوزیریس بدن او را به 13 تکه تقسیم نمود و آلت تناسالی اوزیریس را به رود نیل انداخت و خرچنگ نیل آن را بلعید و بدین خاطر هم نفرین شد . دقت نمایید در کتاب نیز یکی از دلالت های کوکب زحل بر گروه های مردم دلالت وی بر است . همچنین در کتاب التفهیم کوکب زحل ، دلالت بر مردگان و مرده کشان دارد . و اوزیریس نیز با مراسم تدفین و مردگان ارتباط دارد . ملاحظه نمودید که در اسطوره تن مرده اوزیرس را درخت گزی در خود جای می دهد و در کیش اوزیریس یکی از سمبل های وی است . در کتاب فرهنگ نمادها جلد چهارم صفحه 734 در باره درخت آمده : 👇 { درختچه گز در چین به دلیل شباهت با کاج ، و به دلیل 👈مقاوم بودن در مقابل تغییرات آب و هوا نماد جاودانگی ملحوظ شده است . نام «جه_سونگ_دسو» یا استاد باران ، به معنای گز یا کاج سرخ است . در ضمن موسوم به «جو_دئی» به معنای فضیلت درختان است . این فضیلت یا قدرت بدون شک به دلیل صمغ آن موسوم به گز انگبین است که به عنوان دوای جاودانگی مصرف می شود . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌚
@soltannsir { پاسخ به سوالات 148 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 26 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 22 } ادامه ...👇 {...گز درست بر عکس تمر هندی که در سیام ، لائوس ، سیلان و هند جایگاه تاثیرات شوم ملحوظ شده ، و سایه و عطر آن خطرناک هستند ، جایگاه تاثیرات سعد و باعث تبرک شناخته شده است . چوبدستی آن با غلافی از تمر هندی حتی بر علیه کسانی که خود را ضربه ناپذیر کرده اند ، کارآ است ، زیرا چوب آن دارای قدرتی است که این قدرت را از اشباحی که در آن منزل دارند به ارث برده است . حال اینکه قدرت گز ، یا به عبارتی صمغ گز موجب جاودانگی است . لازم به یاد آوری است که درخت گز [گز شاهی ] یکی از درختان اصلی سرزمین کنعان بوده است ، چنانکه ابراهیم این درخت را قبل از اینکه به یهوه توسل جوید در بئر شبع کاشت (پیدایش 21:33) پس از عهد با ابی ملک ، ابراهیم در بئر شبع شوره گزی غرس نمود ، و در آنجا به نام یهوه خدای سرمدی دعا نمود . } ( کتاب فرهنگ نمادها جلد چهارم صفحات 734 و 735) همانگونه که ملاحظه می نمایید گز بدلیل مقاوم بودن نماد جاودانگی می باشد . چوب گز ، سخت می باشد . و دارای اشباح دانسته شده است . در کتاب التفهیم در صفحه 373 در باب درختان منسوب به کواکب و. به طور خاص کوکب زحل آمده : 👇 { مازو و هلیله و زیتون و پلپل و بید و پده و خنجک و بید انجیر و آنچه تهی ندارد از درختان و آنچه مکروه طعم است و گنده بوی یا 👈برش سخت👉 است یا 👈سخت پوست 👉چون گوز (جوز) و بادام } عزیزان ملاحظه نمایید که درختان با چوب سخت جز منسوبات کوکب زحل است . هر چند که نامی از برده نشده اما با توضیحات منسوبات کوکب زحل هماهنگی دارد . زیرا چوب گز سخت و تا حدی شکننده می باشد . اما یکی از تطابق های جالب احکام کوکب زحل که در کتاب التفهیم آمده با ایزد اوزیریس در باب صورت کوکب زحل است . در کتاب التفهیم در باب «آن صورتها که ستارگان را بدو نگارند » صفحه 389 آمده : 👇 { پیری به دست راستش سر مردم و به چپ کف مردم و بر 👈 گرگی بر نشسته و 👈مردگان را به 👈عصا همی جنباند . و دیگر صورتش بر اسب گلگون بر نشسته و بر سر خود و بدست چپ سپر پیش روی داشته و بدست راست شمشیر } عزیزان دقت نمایید اوزیریس نیز در اساطیر ایزد 👈مردگان است که با توصیف شده است : 👈{ اوزیریس در چنین هیأتی جبه ئی از پر که نماد عدالت و نیکوکاری بود بر تن داشت و از تمام نشان های سلطنتی و خدائی مثل تاج سفید یا عاطف ، پرهای آرایشی تاج ، 👈عصای سرکج سلطنتی ، شلاق و نیز 👈عصای واس Vas [ نماد توانائی و جاودانگی ] که خاص خدایان است برخوردار بود .} و نکته جالب ماجرا اینجا است که در تصویر کوکب زحل پیری که صورت کوکب زحل است بر 👈 گرگی سوار شده است . به یاد بیاورید در تالارحقیقت در اساطیر مصری یک ایزد دیگر نیز وجود داشت . و آن آنوبیس است . که سری به شکل سگ و یا شغال و یا گرگ دارد . که به ظن فقیر سگ سیاه است . یک بار دیگر دلالت کوکب زحل را بر جانوران به نقل از کتاب التفهیم می آوریم : 👇 {👈جانوران سیاه 👉و آنچه سوراخ اندر زمین دارند . و او راست گاو و بُز و اسپ سیاه و 👈اشتر مرغ 👉و سنجاب و سمور و و دله و گربه و موشان و موش دو پای و 👈ماران بزرگ و سیاه و کژدم و کیک و خبزدوک } ابتدا باید بگویم در و سایر کتب نجومی سگ و گرگ جزء جانوران منسوب به کوکب مریخ است . اما دقت به تصویر کوکب که پیر سوار بر 👈گرگ شده است . جالب است . و ضمن اینکه در کتاب التفهیم جانوران👈 سیاه منسوب به کوکب زحل می باشند . و ایزدی با سری به شکل و یا گرگ و شغال است . نکته1 : در اساطیر گاه آنوبیس به عنوان فرزند رع و گاه به عنوان فرزند نامشروع اوزیریس شناخته شده است . نکته 2: می توان آنوبیس را همان گرگ و یا سگی دانست که صورت کوکب زحل به شکل پیر مرد بر وی سوار است . به عبارت دیگر می توان آنوبیس را سگ ایزدان دانست . که خود ایزدی بود معاون و مددکار اوزیریس در نقش داور مردگان . به هر حال هر چه که هست پیوند معنا داری بین موجودات سیاه رنگ و گرگ با کوکب زحل وجود دارد . و آنوبیس(فرومایه) نیز سگ ایزدی سیاه رنگ است . همچنین پیوند معناداری بین احکام کوکب زحل و اوزیریس(فرومایه) وجود دارد . که می توان وی را ایزد زحل دانست که در برج میزان در شرف خویش داور مردگان است . ادامه دارد ... @soltannasir 🐕🌚
تصویر ایزد فرومایهٔ آنوبیس که در اساطیر از وی گاه با عنوان فرزند رع و گاه با عنوان فرزند نامشروع اوزیریس یاد شده است . آنوبیس ایزد مردگان است و در داوری قلب مرده نقش دارد . @soltannasir
تصویر ایزد آنوبیس در هیأت سگ سیاه ، همانطور که گفته شد می توان آنوبیس را سگ سیاه اوزیریس دانست . متاسفانه مجسمه هایی به شکل تصویر بالا (آنوبیس) در بازار کشور نیز وجود دارد . @soltannasir
@soltannasir {پاسخ به سوالات 149} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 27} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 23} ادامه ...👇 بسیاری از افراد دو ایزد آنوبیس و اوپوات را با یکدیگر اشتباه می نمایند . به همین خاطر شرحی از هر دو ایزد در ادامه برای شما عزیزان آورده می شود . تا این دو موجود فرومایه را با یکدیگر اشتباه نگیرید . { خدائی بود که به هیأت یا که تصور می شد و چنین می نماید که کیش او از thanis ( نام یونانی شهر باستانی جانت «Djanet» در شمال خاوری دلتای نیل در  ) در نزدیک abydos ( شهری تاریخی و مهم در در نزدیکی رود نیل که به معنای تپه یادگاران است و اشاره به یادگارانی دارد که در این شهر برای سر اوزیریس وجود داشت ) برخاسته و در اکثر نقاط مصر گسترش یافته است . شغال در مصر حیوان صحاری است و مصریان انوبیس را با صحرای غربی یا دیار مردگان پیوند می دادند . انوبیس در نقش خدای مراسم تدفین «خنتی _امینتوkhenti_amintiu » نخستین مقیم غرب ، نام دارد و این نامی است که اوزیریس نیز بدین نام نامیده می شد . چنین می نماید که آنوبیس در نخستین جلوه های خود خدای مرگ و با پیوند داشت. در مراسم آئینی و کهن فرعون در بیست و هشتمین سال فرمانروائی خود با سم در معرض مرگ قرار میگرفت و در این مراسم انوبیس یا کاهنی که نماد او بود ، به همراه یک افعی شرکت می جست . با آن که این مراسم مهجور و دگرگون شد آنوبیس پیام آور باقی ماند و بعدها در چنین نقشی جنگجوئی بود که چندین خنجر و یک افعی یا 👈مار کبری چنبره زده را به همراه داشت، و گفتنی است که اوزیریس نیز در بیست و هشتمین سال فرمانروائی خود [ به دست برادرش ] کشته شد . از آن جا که آنوبیس از سرنوشت مردگان خبر می داد از این طریق با جادو و تفأل پیوند داشت . در پایه بسیاری از جام های تفأل کهن نقش آنوبیس را میتوان دید که خدایان را از رازهای آینده آگاه می سازد . وقتی آنوبیس با کیش و دنیای بعد از مرگ پیوند یافت او را فرزند اوزیریس و نامیدند. پیش از این خواندید که نفتیس با فریب دادن اوزیریس و در آمدن به هیأت از او باردار و آنوبیس از وی زاده شد و بعدها همین شغال یا سگ بود که ایزیس را بعد از مرگ اوزیریس به سوی شوهرش هدایت کرد. ایزیس بعد از زاده شدن آنوبیس وی را به فرزندی پذیرفت و آنوبیس بعد از بزرگ شدن پاسدار او شد. پس از یافته شدن تن اوزیریس ، آنوبیس در نقش شناساننده و به مردم مرهم و داروهائی فراهم ساخت که با آن ها ایزیس و نفتیس را در کردن اوزیریس یاری کرد. بدین سان آنوبیس مراسم تدفین اوزیریس را ترتیب داد و این نخستین مراسم تدفینی بود که الگوی مراسم تدفین های آتی شد ، و در روایتی دیگر سرپرستی مراسم تدفین اوزیریس را آنوبیس و هر دو بر عهده داشتند . با گذشت زمان آنوبیس سه نقش مهم را بر عهده گرفت : آنوبیس در این نقش ها ناظر تن مردگان و بازدارنده تن مومیائی از فاسد شدن ، دریافت کننده مرده مومیائی شده در آرامگاه و انجام دهنده مراسم و راهنمایی روح مرده برای دادن فدایای آسمانی است ، و در چنین نقشی است که در حالی که دست خود را بر تابوت مرده نهاده و از او پاسداری می کند ترسیم می شود . مهم تر از همه ناظر توزین [ ثواب و گناه ] روح مرده است و بدین دلیل است که در تصاویر او را غالباً در کنار ترازوی توزین نیک و بد و در حال گزارش حاصل توزین به تحوت و اوزیریس دیده می شود . در بسیاری از تصاویر آنوبیس به هیأت انسانی با سر شغال یا سگ که ایزیس را همراهی می کند ترسیم می شود و در برخی تصاویر به هیأت شغال یا سگی دیده می شود که بر پایه یکی از ستون های آرامگاه در کمین نشسته است . نماد آنوبیس گاهی پوست گاوی سیاه و سفید است با لکه هائی خون که از تیری آویخته است اما همیشه چنین نیست و نمیتوان این نماد را قطعی دانست . ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🐕⚰
@soltannasir {پاسخ به سوالات 150} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 28} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروائی شمس 24} ادامه...👇 { Upuaut یا وپواوت ، گرگ _ خدای بومی اسیوط ، یا لیکوپولیس Lycopolis ، در میانه بود . این خدا با از خدایان و پیوند داشت و گاهی آنان را با هم اشتباه می کردند . اوپواوت به معنای 👈گشاینده راه ها احتمالاً خدای جنگ و پیشاهنگ سپاه سلطنتی در جنگ بود . از زمانی که اوپوات با پیوند یافت در بسیاری از تصاویر و کارهای صلح آمیز اوزیریس در کنار وی تصویر می شود و بعدها او را انتقام گیرنده اوزیریس و پسر وی می پنداشتند . در برخی از روایات نیز اوپواوت 👈تجلی اوزیریس و در چنین شکلی « تاوی» Eshmunein به معنی قدرت دو جهان نام داشت . در بسیاری از تصاویر اوپواوت بر عرشهٔ زورق اوف_رع به هنگام سفر در جهان زیرین وی را همراهی می کند و در برخی از این تصاویر او را بر عرشه زورق اوزیریس می بینیم . در اغلب روایات اوپواوت گشایندهٔ راه های غرب یا جهان زیرین ، و مردم او را چون رهنمای مردگان در کوره راه های تاریک جهان زیرین نیایش می کردند . اوپواوت را به هیأت گرگی ایستاده یا انسانی سر و سلاح پوشیده تصویر می کردند . } (کتاب اساطیر مصر صفحات 126 الی 131) عزیزان همانگونه که ملاحظه می نمایید هر دو ایزد آنوبیس و اوپوات با تدفین و مرگ در ارتباطند . و هر دو ایزد در روایت های گوناگون با عنوان فرزند اوزیریس نیز شناخته شده اند . البته روایت متفاوتی نیز در باب تولدشان وجود دارد . آنوبیس ایزدی با سر سگ و یا شغال توصیف شده و اوپوات ایزدی با سر گرگ توصیف شده است . ضمن اینکه اوپوات ایزدی جنگجو نیز می باشد که بعضاً به عنوان ایزد جنگ نیز شناخته می شود . و همانگونه که پیشتر گفته شد گرگ جزء حیواناتی است که منسوب به کوکب مریخ است و مریخ ایزد جنگ می باشد . اما اگر به یاد داشته باشید در دیانت زرتشتی ایزد نیز در داوری مردگان دو دستیار داشت ! یکی ایزد و دیگری ایزد ، این سه ایزد ارتباط معناداری با یکدیگر دارند . و در بسیاری از بخش های اوستا در کنار یکدیگر توصیف شده اند . و روزهای هر ماه به ایزد مهر و روز هر ماه به ایزد سروش و روز هر ماه به ایزد رشن اختصاص داده شده است . در ادامه بعضی ویژگی های این دو ایزد را بررسی می نماییم . ادامه دارد ... @soltannasir ⚰🐕
تصویر ایزد آنوبیس ، ایزد مرگ و تدفین و فال سمت راست و تصویر ایزد اوپوات ، ایزد جنگ سمت چپ تصویر . @soltannasir
تصویر ایزد فرومایه اوپوات upuaut ایزد جنگ با سری به شکل گرگ @soltannasir
@soltannasir { پاسخ به سوالات 151} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 29} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 25 } ادامه ...👇 { رشن در زبان اوستایی : ras'nu ، فارسی میانه : ras'n ایزد آیین ایران باستان می باشد. به معنای تقوا یا درخشش است. او پسر اورمزد و سپندارمز است. (یشت 17، بند 16) . او به همراهی بهرام و مهر به میان سپاهیانی که با یکدیگر در نبردند، می رود و پیروزی را به آن که راست کردار است می دهد (یشت 14، بند 47) . یشت دوازدهم از آن اوست. او بیگاناهان را یاری می دهد و دزدان را از میان می برد (یشت 12 ، بند 7_8) او در همه زمین ها و آسمان ها هست (یشت12، بند 9 تا 37) . در متون اوستا به صفات : راست ترین ، بلند ، توانا و پاک ستوده می شود و به فریاد رسنده 👈گله داران و بر اندازنده دزدان است. بنابر متن های فارسی میانه مینوی راستی و سیزدهمین آفریده اورمزد است. یشت دوازدهم به نام او «رشن یشت» گفته شده و ویژگی ها و صفات او بر شمرده شده است. به خاطر اوست که دیوان نمی توانند آفریدگان گیتی را نابود کنند. در سر پل چینود که روان در گذشتگان به داوری کشیده می شود و کردارهای خوب و بد و ثواب ها و گناهانشان سنجیده می شود ، هیأت داوری را سه ایزد تشکیل می دهند : مهر و رشن و سروش . اینان سه تن از ایزدان بزرگ دین زردشتی هستند که معمولاً با یکدیگر همراه اند. در سوی راست مهر ، سروس نیکو و در سوی چپ او رشن بلند و ستبر و گرداگرد او . ترازوی مینوی را رشن در دست دارد . این ترازوی مینوی هرگز خطا نمی کند و به اندازه سر مویی ، نه برای توانگرترین و نه برای درویش ترین مردمان منحرف نمی شود . یوغ ترازویش را سر بر بن البرز و سری بر فراز قله البرز است . در رستاخیز نیز هر کدام از مردگان در طی زمان و پس از گذراندن داوری انجامین در حضور مهر و سروش و رشن دوباره از پل چینود می گذرند . در دستنویس م او 29 یکی از همراهان ایزد رشن 👈 سگ زرین گوش است . این ایزد از همکاران امرداد امشاسپند است و گل نسترن به او اختصاص دارد. } (کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی صفحات 224 و 225) عزیزان دقت نمایید که ایزد رشن به عنوان ایزد عدالت در آیین زرتشتی از گله داران حمایت می کند و همچنین وی ایزد پاسبان کاروان ها می باشد . که از این جهت نقشی شبیه ایزد مرکوری رومی دارد. اما با اینحال وی تمام خصوصیات کوکب عطارد را ندارد بنابراین نمی توان وی را از ایزدان عطارد دانست . اما نکته جالب دیگر درباره وی ، وجودی سگی با صفت زرین گوش همراه وی در متون متأخّر دیانت زرتشتی است . به مدخل سگ زرین گوش که در کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی که در صفحه 274 آمده توجه نمایید :👇 { نخستین چیزی که گیومرث(در متن به جای کیومرث ، گیومرث آمده) از اورمزد خواست ، سگ زرین گوش بود که همراه رشن راست است و پیش 👈پل چینود در جایگاه ایزد مهر ایستاده است . این سگ از جسد گیومرث در برابر اهریمن و دیوان پاسداری می کند . 👈سگ زرین گوش ، روان را از پل چینود به سلامت می گذراند . منبع : دستنویس م او } عزیزان به یاد بیاورید که در اسطوره مصری نیز ایزد ، نیز ایزدی با سر سگ یا شغال است . که روح را به تالارحقیقت رهنمایی می نمایید و عمل توزین قلب مرده را در کنار ایزدبانوی ماعت و و انجام می دهد . اما اگر به یاد داشته باشید در اسطوره مصری آنگونه که گفته شد ایزدی به نام نیز با سری وجود داشت. که وی نیز روزگاری ایزد مردگان بود. چنانچه پیشتر در ارسال 136 پاسخ به سوالات به نقل از کتاب جهان اسطوره ها آوردیم : 👇 { در آنجا او(اوزیریس) جای آنجتی خداوندگار پیشین شهر را گرفت و شکل او را یافت . نیز شاید بعدها در عبیدوس ، واقع در علیا ، آوازه یافت ، یعنی زمانی که با 👈خنتی آمنتی (👈گرگ _ایزد ) یکی شده ، ایزد بزرگ مردگان گردید و خنتی آمنتی نام یافت . یعنی «خداوندگار باختریان» ، همانند مردگان که در باختر _جایگاه به خاموشی گراییدن خورشید _مأوا می گزینند. } حال نکته جالب ماجرا اینجاست که در کتاب منابع دستنویس م او از متون زرتشتی متأخر سگ دومی نیز به نام « پسوشورون » آمده است . که در هدایت روان مرده نقش دارد . به مدخل پسوشورون از کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی صفحه 153 توجه نمایید : 👇 { به فارسی میانه Pasus^urun سگ پسوشورون یا « سگ شبانان » یکی از چند گونه سگ است . پس از درگذشت انسان ، سگ روان را حمایت می کند و از پل چینود می گذراند . او با گرز ایزد مهر نیز ارتباط دارد . وجه پیوند میان این دو ، حمایت از روان گناهکاران دوزخی است . } عزیزان دقت نمایید هم در اساطیر ایرانی و هم در اساطیر مصری ، سگ و یا ایزدانی باسری به شکل سگ و شغال و گرگ که همگی از سگ سانان هستند . روح مرده را به سمت محلی که جایگاه میزان است هدایت می نمایند . ادامه دارد .. @soltannasir 🐕🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 152 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 30 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 26 } ادامه ...👇 همچنین در هر دو نقش در جایگاه و پررنگ است . ولی دو اسطوره تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند . در آیین زرتشتی مسیر ارواح مردگان به شکل پل چینود است که بر بالای کوه باستانی که بسیار به کوه اسلامی شبیه است قرار دارد . ولی در اساطیر مصری مسیر عبور ارواح رود آسمانی است و ارواح مردگان با زورق به تالار حقیقت و محل ترازوی اعمال می رسند . همچنین بین ایزدان و و ، باایزدانی نظیر و اوزیریس و و تفاوت های نسبتاً زیادی وجود دارد . بنابراین در عین اینکه اسطوره ایرانی و مصری با یکدیگر شباهت دارند تفاوت های معنا داری نیز با یکدیگر دارند . اکنون توضیحات استاد را درباره ایزد سروش که در مقدمه سروش یشت هادخت از مجموعه های نوشته اند برایتان نقل نمایم تا تفاوت های دو اسطوره را در عین شباهتشان درک نمایید : 👇 { سروش در اوستا سراوش (Sraos^a) معنی آن اطاعت و فرمانبرداری است ، به خصوص اطاعت از اوامر الٓهی و شنوایی از کلام ایزدی سروش از سرو (sru) که به معنی 👈شنیدن است و در اوستا بسیار استعمال شده ، مشتق می باشد . کلمهٔ سروش به معنی در ادبیّات فارسی معروف است ، کلمات دیگری نیز از جنس آن و از همان ریشه و بنیان در زمان ما باقی است که یادآور معنی اصلی سروش هم می باشد و آن کلمات عبارت است از و سراییدن . در ها کلمه ٔسروش غالباً به معنی مذکور آمده است ، در سایر قسمت های اوستا نیز به همین معنی بسیار استعمال شده است ، حسّ اطاعت و قوّهٔ فرمانبرداری خود یکی از نعم الهی است بسا تمنّای داشتن آن گردیده است . به کلمهٔ سروش حرف أ که از ادوات نفی است افزوده أسراوش گفته اند یعنی نافرمانبرداری و تمرّد از احکام ایزدی ، بسا در یک فقره از اوستا چندین بار کلمهٔ سروش تکرار شده است ، گهی اسم مجرّد به معنی مذکور و گهی اسم خاص فرشته معروف . در قدیم ترین قسمت اوستا نیز چندین بار از سروش فرشته اراده شده است ، در هر جایی از گات ها که به این فرشته بر می خوریم او را دارای مقام بسیار عالی می بینیم و به صفت مهین و بزرگ متّصف است . سروش یکی از مهمّ ترین ایزدان آیین ، مظهر اطاعت و فرمانبرداری است ، نمایندهٔ خصلت رضا و تسلیم است در مقابل آیین خداوندی ، از حیث مقام و رتبه سروش با مهر همسر و برابر است ، حتی گاهی در جزو شمرده می شود . در مقالهٔ امشاسپندان گفتیم که نخست سپنت مینو (خرد مقدس ) در سر امشاسپندان جای داشته ، پس از آنکه از دستهٔ امشاسپندان جدا شده ، برای آنکه عدد هفت را کامل کنند را به جای قرار داده اند و گاهی هم برای تکمیل عدد مقدس سروش را آخرین امشاسپند قرار داده و وهم (بهمن) در سر جای گرفته است . در ادبیّات متأخر مزدیسنا سروش از فرشتگانی است که در روز قیامت برای حساب و میزان گماشته شده است ، از خود گات ها نیز معلوم می شود که این فرشته را در اعمال روز واپسین مدخلیّتی است چه در یسنا 43 در قطعهٔ دوازده به اهورامزدا می گوید : « از آنچه تو فرمان دادی سرنپیچیدم ، وقتی که گفتی برخیز و بشتاب پیش از آنکه سروش من به همراهی اش با گنج و مال مُزد هر یک از دو گروه راستی و دروغ پرست را از سود و زیان تقسیم کند » . غالباً در اوستا سروش با صفت توانا و پیروزمند و خوش اندام ؛ بسا با صفت دلیر و اسلحهٔ قوی آزنده و اهورایی آمده است . در میان اوصافی که برای سروش آورده شده به خصوص صفت « تنو منتر » بسیار قابل دقت است ، این صفت را در تفسیر پهلوی اوستا به (تن فرمان) ترجمه کرده اند یعنی کسی که سراسر وجودش فرمانبرداری است «منتر» به معنای کلام ایزدی است . ترکیب این کلمه با «تنو» (تن) یک صفت بسیار برازنده برای سروش تشکیل داده است ، چه گفتیم که این فرشته مظهر اطاعت از اوامر الهی است . وظیفه اش این است که خاکیان را راه اطاعت نشان دهد و رسم بندگی بیاموزد ، از این رو خود در مقابل قوانین مصدر جلال تسلیم محض است ، چشم و گوش به امر و نهی خدایی دوخته ؛ تن به قبول احکام عالم بالا در داده است . نظر به وظیفهٔ این فرشته است که در اوستا می خوانیم اوست در میان مخلوقات مزدا اوّل کسی که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود ، اوست نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گات های زرتشت را بسرود . ابوریحان بیرونی نیز می نویسد سروش اول کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه نمودن امر کرد . در ادبیّات متأخرین مزدیسنان سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده است و در کتب فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند ، ... } ادامه دارد ... @soltannasir 🌟🌞🌚🌙🌜🌛