📚سلمانی🤓
#ابوتراب_جلی
#محبوب_دیر_آشنا
بهر اصلاح سر پس از یکسال
رفته بودم دكان سلمانی
چشم بد دور، دكهای ديدم
در سياهی چو شام ظلمانی
سقف آن همچو حال بنده خراب
در و ديوار، رو به ويرانی
چندتا قاب عكس آويزان
همه در حال نيمهپنهانی
يک طرف عکس رستم و سهراب
یکسو افراسیاب تورانی
صورتی از برهمن و بودا
زیر تصویر مزدک و مانی
مرغکی پرشکسته توی قفس
بود در چهچه و غزلخوانی
دو سه تا مشتری در آن حفره
مات و مبهوت همچو زندانی
پيرمردی گرفته تيغ بهدست
همچو جلّاد عهد سامانی
ديدم آیينهای مقابل خود
قاب آیينه بود سيمانی
عكس خود را در آینه ديدم
خارج از شكل و وضع انسانی
چشمها چپ، دهان كجوكوله
چهره چون گيوههای سنجانی
لُنگی انداخت او به گردن من
چون رسن بر گلوی یک جانی
گفتم:«این عکسهای رنگی را
که چپاندی درین هُلُفدانی
از کجا جمع کردهای؟»، گفتا:
ای گرفتار جهل و نادانی!
این جماعت ز عهد کیکاووس
تا به پایان عهد ساسانی
مشتریهای سابقم بودند
تو ازین ماجرا چه میدانی؟
همه را بنده کردهام اصلاح
نه که اصلاح مفت و مجانی
من از اینها گرفتهام بسیار
اسکناس هزار تومانی
حال برگو سرت چه فرم زنم؟
بابلی، آملی، خراسانی؟
جوشقانی، ابرقویی، رشتی؟
سوئدی، انگلیسی، آلمانی؟»
گفتمش:«میل میل سرکارست
هر طریقی که خوب میدانی»
گفت:«شغل تو چیست؟» گفتم:«من
شاعرم، شهره در سخندانی»
گفت:«این از قیافهات پیداست
که به نوع بشر نمیمانی»!
در حقیقت همین هنر کافیست
از برای سواد ایرانی
جای هرچیز، قاسم الرزاق
شعر بر ما نموده ارزانی»
دست بر شانه برد و شد مشغول
در سر من به شانهگردانی
چند تاری كه داشتم بر سر
همه را ريخت روی پيشانی
گفت: «اين فرم بوده از اول
سر ميرزا حبيب قاآنی»
پس از آن موی من به چپ پیچاند
گفت: «اين هم كليم كاشانی»
بهسوی راست برد و با خنده
گفت: «اينست فرم خاقانی»
پس به بالا كشاند مويم و گفت:
«بارکاللّه، عبيد زاكانی»
بعد از آن ريخت جمله را درهم
گفت: «اين هم حسينقلیخانی»
گفتمش:«دست من به دامن تو
رحم کن از سر مسلمانی
ترسم اکنون به یاد تو افتد
سر میرزا رضای کرمانی»
الغرض تا به خویش جنبیدم
رفت مویم به عالم فانی
سرم از زیر تیغ بیرون شد
پاک و پاکیزه، صاف و نورانی
کار اصلاح ای عجب گاهی
میشود باعث پشیمانی
📎📎📎
منبع:
(محبوب دیرآشنا. سیدعمادالدین قرشی. صفحه۴۲-۴۴)
#طنز_و_اخلاق
#فکاهیات_مطایبات
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝رد تئوری برتری ✍
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
#محمود_فرجامی
#دانیال_جعفری
فرانسیس هاچیسون در «تأملاتی بر خنده» مدعای توماس هابز را، مبنی بر اینکه ابراز حس برتری ویژگی ذاتی خنده است، رد میکند. او میگوید اگر هابز درست گفته باشد، دو نتیجه گریز ناپذیرند:
🔸اول، جایی که مقایسهای میان ما با دیگران یا با وضعیت گذشتهی خودمان نباشد، نمیبایست خندهای هم در کار باشد.
🔸دوم، هرگاه ما «فخرِ ناگهان»(sudden glory) را حس کنیم، باید بخندیم، ولی هیچیک از این دو لزوماً صادق نیستند. برای مثال ما گاهی به یک استعاره و تشبیه عجیب میخندیم بدون اینکه خود را با آن مقایسه کنیم.
روانشناسی معاصر، از نظر هاچیسون، مبنی بر اینکه ما برای خندیدن نیاز به مقایسه کردن خودمان با کسی نداریم، پشتیبانی میکند... هاچیسون استدلال میکرد که احساس برتری برای بهخندهافتادن نه ضروری است نه کافی.
برای نمونه، ما نسبت به افرادی که به آنها ترحم میورزیم حس برتری داریم بدون اینکه به ایشان بخندیم. اگر نجیبزادهای خوشلباس در لندن از داخل کالسکه دستهای گدای مفلس را ببیند، بعید است درک اینکه از آنها خوشبختتر است باعث خندیدنش شود، «ما بیشتر در معرض ابتلا به گریستن هستیم تا خندیدن».
فلاسفه بعد از این نقد ساختارمند بر تئوری برتری، دو تئوری ارائه کردند که در آنها خنده ضداجتماعی نبود:
🔹تئوری ناسازگاری(Incongruity Theory)
🔹تئوری تسکین(Relief Theory)
🔗🔗🔗
منبع:
(فلسفه طنز.جانموریل.محمود فرجامی.دانیال جعفری. صفحه ۴۲-۴۳)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
#طنز_و_اخلاق
#محمود_فرجامی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝فخرِ ناگهان sudden glory✍
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
#محمود_فرجامی
#دانیال_جعفری
فخرِ ناگهان، همان حسّی است که آن اطواری را که خنده مینامیم باعث میشود و دلیل آن یا عمل ناگهانی خود شخص است، که به نظرش خوشایند آمده، یا درک چیزی ناجور در دیگری که ناگهان فرد را به تحسین از خود وامیدارد. این نوع خنده بیش از همه در کسانی شایع است که از حضیض ناتوانیهای خود آگاهاند؛ کسانی که مجبورند برای رضایت از خود به نواقص دیگران توجه کنند. بنابراین، خندیدن به عیبهای دیگران عمدتاً نشانهی بزدلی است. از شایستهترین کارها برای انسانهای بزرگ این است که به دیگران کمک کنند تا از تحقیر و استهزا رها شوند و دیگر اینکه خود را تنها با برترینها مقایسه کنند.
🔗🔗🔗
منبع:
(فلسفه طنز.جانموریل.محمود فرجامی.دانیال جعفری. صفحه ۳۸)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
#طنز_و_اخلاق
#محمود_فرجامی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز، تزکیه و تکامل✍
#تعریب
#علامه_حسنزاده_آملی
به طور کلی با بهکارگیری هوشمندانه و عالمانهی طنز میتوان اخلاق جامعه را در ابعاد گوناگون ارتقا بخشید؛ در ارتباط با خداوند متعال و ادب حضور در پیشگاه حضرت حق و اولیای او؛ در ارتباط با خود در حوزههای خودشناسی، نظافت، بهداشت و آراستگی و .... در ارتباط با دیگران در آداب سخن گفتن، ازدواج، تعامل با خانواده و ....؛ در ارتباط با محیط زیست در حوزهی حفظ محیط زیست و توسعه آن و ....؛ در همهی اینها طنز میتواند نقش شایستهای ایفا کند.
علّامه حسنزادهآملی(رحمةالله علیه) در نکوهش نفساَمّاره، اشعار طنزگونهای به صنعت تعریب سروده که برخی ابیات آن چنین است:
مـَـن كـَرَّدَ نَفسَه پيرويّاً
فَلْيَقْعُدَنْ فِيالدّوزخِ جِثِيّاً
مَن اَفکَنَد بِدَستِها زمامَه
فَمالَه الخوشیِ و السَّلامَه
مَن كانَ ذا دِرايةٍ و هوش
شَبَّها بِالاَستَر الچَموش
فَالقُربَ مِنها لگدٌ و گازٌ
وَالحَرفُ في ركوبها درازٌ
إن جاوَزَت عَن حَدِّها بِموئی
فَإنَّها أمّارَةٌ بِالسّوئی
ربِّ پَنَهـتُ بــِک مِن هَواها
بدبختُ مَن لايترس أذاها
(حسن زاده آملی ۱۳۶۴: ۲۰۴)
🔸
طنز با توجهدادن فرد و جامعه به معایب و مفاسد خود، با رذایل اخلاقی مبارزه میکند و موجب رشد فضایل اخلاقی میشود. در نتیجه باعث تزکیه و به تکامل رساندن فرد و جامعه میگردد. طنز در واقع این قابلیت را دارد که از طریق خنده و نشاط و طعنه زدن، فرد و جامعه را از بیماریهایشان آگاه کند؛ بیماری که درد خود را فراموش کرده و آن را حس نمیکند، ولی طنز میتواند این بیمار را به هوش آورد تا به چارهجویی و درمان درد خویش بپردازد. در عبارت زیر، جایگاه طنز اصیل در جامعه چه نیکو تبیین شده است:
« قلم طنزنویس کارد جراحی است، نه چاقوی آدم کشی. با همهی تیزی و برندگیاش، جانکاه و موذی و کشنده نیست، بلکه آرامبخش و سلامتآور است. زخمهای نهانی را میشکافد و چرک .... و عفونت را میزداید و بیمار را بهبود میبخشد.» (آرینپور، ۱۳۷۲، ج ۲: ۳۶)
📎📎📎
منبع:
(دوفصلنامه علمی- پژوهشی انسان پژوهی دینی. شماره ۳۸. پاییز و زمستان ۱۳۹۶. صفحات ۷۷-۷۸)
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#صنعت_تعریب
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚ضد انتزار🖍
#جمعه
#رباعیات
#عباس_صادقی_زرینی
راحت همگی به راحتی تن دادیم
یک مشت شعار نامعین دادیم
هر هفته غروب جمعهها ما تنها
آموزش منتظر نشستن دادیم
🔹🔹🔹
از نقطهی کور این جهان میآییم
با فتنهی آخرالزمان میآییم
این جمعه بیا حوصلهمان سر رفته
آقا تو نیایی خودمان میآییم!
🔹🔹🔹
امروز نشد! به فکر فردا باشیم
در فکر همان روز مبادا باشیم
هر هفته همیشه جمعهها تعطیلیم
یکشنبه دوشنبهای بیا تا باشیم
🔹🔹🔹
کوریم و ندیدیم خدایی هرگز
یکبار نگفتیم کجایی، هرگز
ما کار مهمتر از شما هم داریم
حق داری اگر جمعه نیایی هرگز
🔹🔹🔹
ما غرق لب ساحل دریا هستیم
ما در وسط جزیره تنها هستیم
دیدیم چرا نیامدی، حق داری
تعطیلتر از جمعه خود ما هستیم
🔗🔗🔗
منبع:
(ضد انتزار. عباس صادقی زرینی)
#طنز_و_دین
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜با این خری راست گفتی✍
#علی_اصغر_حلبی
#تاریخ_طنز_و_شوخطبعی_ایران_و_جهان_اسلام
چنین گویند که عمرولیث به یک چشم نابینا بود. چون امیرِ خراسان شد، روزی رفت که گوی زند. او را سپهسالاری بود نامش اَزهرِ خر. این ازهرِ خر بیامد و عنان او را بگرفت و گفت: نگذارم که تو گوی زنی و چوگان بازی!
عمرولیث گفت: چون است که شما گوی زنید و روا دارید، و چون من گوی زنم روا ندارید؟
ازهر گفت: از بهر آنکه ما را دو چشم است، اگر گوی در چشم ما افتد از یک چشم کور شویم و یک چشم بماند که بدو جهانِ روشن ببینیم، و تو یک چشم داری، اگر اتفاق بد را یک گوی بدان چشم تو افتد، امیری خراسان را بدرود باید کرد!
عمرولیث گفت: با این خری راست گفتی، پذیرفتم که تا من زنده باشم گوی نزنم.
🔗🔗🔗
منبع:
(تاریخ طنز و شوخطبعی در ایران و جهان اسلام.علیاصغر حلبی.صفحه۱۸۸-۱۸۹)
#فلسفه_طنز
#طنز_سیاسی
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝 قسمتی از مقاله « توصیف بهار در شعر شاعران طنزپرداز»✍
🔸خانهتکانی🔸
#مقاله_پژوهشی
#سید_محمد_حسینی_شبانان
📎📎📎
منبع:
(مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی. تابستان و پاییز۱۳۸۲.صفحات۱۹۰-۱۹۱)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#فکاهیات_مطایبات
#یادداشت_ها_و_مقالات
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖کاریکلماتورهای بهاری✏️
#کاریکلماتور
#پرویز_شاپور
🔹ماهیِ منزوی در دریا هم تُنگش را ترک نمیکند.
(ص۳۰)
🔸اگر بهار بودم تیر چراغبرق را هم از نعمت روییدن محروم نمیکردم.
(ص۳۱)
🔹باد کلاه سر کسی نمیگذارد.
(ص۶۱)
🔸اگر زمستان میدانست درخت غرق شکوفهی بهار چقدر زیباست موقع رفتن پشت سرش را نگاه میکرد.
(ص۶۱)
🔹تصویر درخت بهاری آب را شکوفهباران میکند.
(ص۶۲)
🔸با چوب درختی که در بهار سبز نشود تابوت میسازم.
(ص۶۳)
🔹ای کاش گل سرخ میتوانست در فصل پاییز صورتش را با سیلی سرخ نگهدارد.
(ص۶۴)
🔸عاشق باغبانی هستم که بیشتر از نوبهاران نگران شیشهی شکستهی گلخانه است.
(ص۷۳)
🔹شکوفههای بهاری آرزوهای بربادرفتهی پاییز هستند.
(ص۷۸)
🔸خوشبختانه تبعیض نژادی نتوانسته است دامن گلهای رنگارنگ بهاری را آلوده کند.
(ص۷۸)
🔹بهار بخاطر گل پرپر شده به زلالی شبنم اشک میریزد.
(ص۷۸)
🔸ماهی در تُنگ آب به عظمت دریا پی میبرد.
(ص۷۸)
🔹درخت غرق شکوفه هم نمیتواند فرارسیدن بهار را به آدم بدبین بشارت دهد.
(ص۸۰)
🔸شکوفهای که روی درخت خشک بنشیند در دم جان میسپارد.
(ص۸۵)
🔗🔗🔗
منبع:
(گزینهی کاریکلماتورهای پرویز شاپور)
#فلسفه_طنز
#کاریکلماتور
#پرویز_شاپور
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
🌺باسلام و عرض تبریک عید نوروز خدمت همه دوستان و بزرگواران همراه🌺
🔸از خدای بزرگ سالی پر از عافیت و برکت و موفقیت برای یکایک شما عزیزان خواستارم🙏
#حسن_ملکان
#نوروز_۱۴۰۲
📚سال نو بر شما مبارک باد🗓
#دیوان_شوخ
#ابوالقاسم_حالت
شد دگرباره از قدوم بهار
دمن و دشت پر ز نقش و نگار
در کنار چمن ز گوهر و دُر
ابر سازد دهان گل را پر
بر لب جویبار از ژاله
گشت پر می پیالهی لاله
تا وزان شد نسیم عنبر بو
سبزه آمد به رقص بر لب جو
غنچه از روی خود فکند نقاب
گل ز رخسار کرد رفع حجاب
بی سرِخر به بوستان بلبل
دمبهدم ... میزند با گل
آرزو دارم اندرین نوروز
همه باشند خرم و پیروز
ننه جان سال پیش خوش نگذشت
بار ما زین زمانه بار نگشت
بچهات بسکه با خرک ور رفت
به زمین خورد و پای او در رفت
دختر من سرش کچل گردید
زین جهت مادرش مچل گردید
چندروزی حسین سرخک داشت
مدتی احترام كورک داشت
کرد رم در طویله یابویم
لگد انداخت بر سر و رویم
گربه هی گوشتهای ما را خورد
گرگ هی گوسفند ما را برد
کرد لب تا خروس از هم باز
حلق او را گرفت روبه گاز
بود لوطی ازین جهت منتر
که نرقصد به ساز او عنتر
موش با گربه گشت از اول یار
خورد و برد آنچه بود در انبار
زن خود را حسین داد طلاق
زآنکه بسیار گشته بود او چاق
چونکه سوری به پای سور رسید
بسکه هیخورد، ناگهان ترکید
واژگون شد یکی دو طیاره
پاک صدتکه گشت و صدپاره
اتولی بین راه پنچر شد
باعث زحمت مسافر شد
یافت طباخ سوء پیشینه
کز چه رو سوخته است خاگینه
سال پیشین نشاط من کم بود
دلم از غم دچار بلغم بود
خواهم از لطف کردگار امسال
همه باشید خرم و خوشحال
دلتان از
ملال منفک باد
سال نو بر شما مبارک باد
[توفيق - ۲۵/۱/۷]
📎📎📎
منبع:
(دیوان شوخ. ابوالقاسم حالت. صفحه۴۳۹)
#طنز_و_اخلاق
#فکاهیات_مطایبات
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖ماه رمضان✍
#دیوان_اشعار
#شهاب_ترشیزی
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚وصف طعام🍗
🔹خواجه حافظ فرماید:
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شدهام بیسر و سامان که مپرس
🔸مولانا در جواب گوید:
دارم از کلّه و کیپا گله چندان که مپرس
که چنان زو شدهام بیسر و سامان که مپرس
کس به بالای مُزَعفَر مکناد آشِ تُرُش
که چنانم من ازین کرده پشیمان که مپرس
روزهداری و ریاضت هوسم بود، ولی
چشمکی میزند آن کلهی بریان که مپرس
گرچه پالوده ندارد سر دندانِ رهی
من چنان عاشقمش از بُنِ دندان که مپرس
گفتم ای دل ز قطایف چقدر بتْوان خورد؟
گفت گر هست تو را هاضمه چندان که مپرس
حال مطبخْدلم از برهی بریان پرسید
گفت آن دیدم از آن آتشِ سوزان که مپرس
بعد سالی که نشینم نفسی با کنگر
تندییی میکشم از تیزی ترخان که مپرس
من به یک زَلّه کزین خانه ببندم روزی
غصهای میخورم از طعنهی دربان که مپرس
همچو بُسحاق ز شیراز برای بُغرا
تا به حدّیست مرا میل خراسان که مپرس
🫕کیپا: شیردان که با نخود و برنج و پیاز و اندکی قیمه پُر ساخته بپزند.
🍚مُزَعفَر: پلویی که در آن زعفران باشد و زردهپَلاو نیز گویند.
🍜قطایف: گویند مُحَرَّفِ رشتهختایی ست و شَعریه نیز گویند.
🌿کنگر: سبزیییست صحرایی
🍱زَلّه: باقیماندهی خوان
🍵بُغرا: آشِ خمیری که بُغراخانِ خراسانی اختراع نمود
📎📎📎
منبع:
(دیوان اطعمه مولانا ابواسحاق حلاج شیرازی. محسن آزرم .صفحه ۸۳)
#بسحاق_اطعمه
#فکاهیات_مطایبات
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
#مجموعه_کامل_شعر
#سید_حسن_حسینی
📚قحطی✍
تکلیف اتاق تاریک را
کلید برق، روشن میکند
و تکلیف سیگار زر را
کبریتِ بیخطر!
تکلیف دهلیزهای درون را
نه کلید برق
نه کبریت بیخطر
تنها
اندکی خدا میبایست
خدایی که سخت
نایاب است!
🔗🔗🔗
(صفحه ۴۶۴)
📚سوال ✍
چیست دل در قفس سینهی این بوالهوسان؟
شاعری آخر شب
زیر لب زمزمه میکرد و
به یغما میرفت:
کهنه آونگی آویخته از سقف هوا
بین شیطان و خدا در نوسان!
🔗🔗🔗
(صفحه۵۰۳)
📚پیوستگی✍
شاعری بنده نبود
و از آنجایی که بنده نبود
جیبش آکنده نبود
تیشه و ارّه نداشت
عاشق رنده نبود
شاعری
بر لب تصویرش
خنده نبود!
🔗🔗🔗
(صفحه ۵۱۰)
📚قریحهی زوری ✍
شاعری زوری بود
چون سماور همهجا میجوشید
دلِ از فرطِ حسد خونشدهاش
قوری بود!
روزی از این شاعر پرسیدند
بهترین گل چه گلیست؟
پاسخ شاعر ما -یا به تعبیر دگر قُلقُلِ او-
گل شیپوری بود!
یک عدد پاورقی:
شاعر مورد بحث
شپش روح عذابش میداد!
🔗🔗🔗
(صفحه ۵۲۱)
📚خیال موهوم ✍
شاعری سودایی
-در خیالی که نداشت-
برتر از حافظ و خلّاقتر از سعدی بود
لیکن از بختِ بدش
دائماً در صف ابداع و سخنپردازی
نفرِ بعدی بود!
🔗🔗🔗
(صفحه ۵۲۰)
📚سهنما به سبک سینما ✍
در اتوبانِ سلوک
شاعری هرولهای کرد و گذشت
زاهدی چپ شد و مُرد
عارفی
پنچری روح گرفت!
🔗🔗🔗
(صفحه۵۲۲)
#طنز_و_دین
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝رابطهی علم خدا و گناه آدمی✍
#چنته
#محمدعلی_مجاهدی
گویند سراج قمری در سرودن هزل دستی به تمام داشت و از مشرب فلسفی عمر خیام نیشابوری پیروی میکرد. وی این رباعی را سرود و در میان مردم، زبان به زبان گشت:
من می خورم و هرکه چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود!
عزالدین کرجی در پاسخ او سرود:
گفتی که گنه به نزد من سهل بود
این نکته نگوید آنکه او اهل بود
علم ازلی علت عصیان بودن
نزد عقلا ز غایت جهل بود
🖇🖇🖇
منبع:
(چنته. محمدعلی مجاهدی. صفحه۹۱)
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍
#بیّنات
#طنز_مقدس
#علی_نجفی_صحنهای
#علوم_قرآن_و_حدیث
بخش اول✏️
مفسران در تفسیر کلمهی «استهزاء» در آيهی شريفهی: اَللّهُ يَستَهزِئُ بِهِم وَ يَمدُّهُم في طُغيانِهِم يَعمَهون؛(بقره،۱۵/۲) خداوند آنها را به استهزاء میگیرد و آنها را به خود وامیگذارد تا در طغیان خود سرگردان شوند. حرفها و توجیههای بسیار آوردهاند که در ذیل قسمتی از گفتهها و آرای آنها را با هم مطالعه میکنیم:
استهزاء از مادهی «هزء» به معنای درهم شکستن که اگر به «باء» متعدی شود بهمعنای سبک گرفتن و دستانداختن میآید. و در اصطلاح بهمعنی اهانت و تحقیر و یادکردن عیوب و کمبودهای کسی بهنحوی که باعث خندهی دیگران شود. و گفتهاند این معنا در فرهنگ عرب یک کار منفی و خلاف اخلاق است که نسبت دادن آن به باریتعالی قبیح است. مثلاً صاحب تفسير روضالجنان بعد از چند توجیه در این خصوص مینویسد:
این جملهای است در معنی این آیه بر وجهی که آیت را بیرون آرد از اضافت قبیح و عیب بر خدایتعالی.
و یا صاحب تفسير «من وحیالقرآن» نوشتهاند:
نسبت دادن استهزاء به باریتعالی درست نیست چون متضمن نوعی خدعه است.
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_مقدس
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍
#بیّنات
#طنز_مقدس
#علی_نجفی_صحنهای
#علوم_قرآن_و_حدیث
بخش دوم✏️✏️
بههمینخاطر مفسران یا با زیرکی از کنار این آیه گذشتهاند و یا به توجیهاتی که با ظاهر آیه سازگاری ندارد، پرداختهاند. مثلاً بعضی در تفسیر کلمه «استهزاء» آن را به کلمهی «مکر» ارجاع دادهاند و در تفسیر این کلمه هم توجیهاتی مثل استعمال آن در تدبیر خوب و بد، مکر ابتدایی و ثانوی و اینکه مراد از مکر عذاب خداست، پرداختهاند.
در مورد این آیه از شیعه و سنی روایتی به این مضمون نقل شده که در آخرت وقتی کفار در آتش جهنم معذبند، ناگهان دری از بهشت بر روی آنها باز میشود و همه به سرعت به طرف آن حرکت میکنند ولی همینکه میخواهند وارد آن شوند درِ بهشت بسته میشود و همهی مؤمنین به آنها میخندند.
مرحوم فیض و علامه شبر - رحمةاللهعليهم - در تفسیر این آیه گفتهاند: خداوند در دنیا به این نحو آنها را مسخره میکند که در عین اینکه احکام اسلام را قبول ندارند ولی خداوند آنها را مکلف به آن میسازد و مکلف ساختن کسی که آن حکم را قبول ندارد نوعی مسخره کردن اوست.
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_مقدس
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍
#بیّنات
#طنز_مقدس
#علی_نجفی_صحنهای
#علوم_قرآن_و_حدیث
بخش سوم✏️✏️✏️
در حدیثی از امام کاظم(علیهالسلام) آمده است:
«استهزاء منافقان در دنیا این است که خداوند برای اینکه آنها در ظاهر اظهار اسلام کردهاند ظواهر احکام مسلمین را بر آنها جاری میکند.»
مرحوم طبرسی در جوامعالجامع در تفسير «الله يستهزئ بهم» میگوید: «یعنی خداوند بر آنها حقارت و نابودی نازل میکند.» او در مجمعالبیان برای توجیه این کلمه پنج احتمال ذکر میکند که توجیه مهم و نزدیک به مضمون این آیه این است که خداوند در ظاهر به آنها نعمت و در واقع عذاب میدهد، بعد از «ابنعباس» نقل میکند که خداوند به آنها نعمت میدهد و آنها تصور میکنند که این نعمت پاداش رفتار و کردار صحیح آنان است، درحالیکه خداوند فقط بهاینمنظور به آنان نعمت میدهد که آنان در عملِ زشتِ خود غوطهور شوند، در نتیجه به عذاب و بدبختی که نتیجهی عمل خودشان است گرفتار شوند و از این جهت به این نعمت دادن «استهزاء» گفته شده است که ظاهر آن نعمت، ولی در واقع کشاندن آنها به هلاکت است.
اما این معنی با ظاهر آیه سازگار نیست. درست است که باریتعالی در دنباله آیه فرموده است: «ما به آنها مهلت دهیم تا در طغیان و سرکشی خود غوطهور شوند.» اما نمیتوان از آن بهدست آورد[که] خداوند در برابر خطاکاری آنها نعمت میدهد، آن هم به این هدف که آنها گمراهتر شوند. به نظر میرسد مسخره کردن آنها همان مطلبی است که در ادامهی آیه به آن تصریح شده است.
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_مقدس
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍
#بیّنات
#طنز_مقدس
#علی_نجفی_صحنهای
#علوم_قرآن_و_حدیث
بخش چهارم✏️✏️✏️✏️
خداوند در این آیات در ادامهی به طنز گرفتن کفار، منافقین را با عباراتی طنزآمیز چون «ما يَخدَعونَ اِلّا اَنفُسِهِم وَ ما يَشعُرون؛ اینان در کمال ناآگاهی به خود نیرنگ میزنند» و خود را فریب میدهند و سر خود کلاه گذاشتهاند، [معرفی میکند.]
بُعد تعبیر قرآن از بیایمانی آنها بسیار جالب است. قرآن از بیایمانی آنها به مرض یاد میکند، برای اینکه به آنها سرکوفت بزند و آنها را نسبت به کارشان عصبانی و تحقیر کند. اضافه میکند که خداوند مرض آنها را زیاد و در آن غوطهورشان سازد.
قرآن با مریض خواندن آنها خواسته است غیرمستقیم تصمیمات و اقدامات آنها را ناسالم، ناقص و علیل معرفی کند؛ چهاینکه مرض را به قلب نسبت داده است و قلب کلمهای چندپهلو است که هم بهمعنی مرکز ادراکات و احساسات و عواطف و هم به مرکز سلامتی و حفظ بدن و روح اطلاق میشود و هیچ بعید نیست که قرآن خواسته باشد این نکته را با زیرکی به مخاطب خود گوشزد کند که سراپای وجود آنها مرض است و آنها نمیتوانند نیت و کار سالم داشته باشند. باید توجه داشت که این آیه شاهبیت و نقطهی طلایی این آیات است، و قبل و بعد این آیهی شریفه مقدمه و زمینهساز لبهی تیز و ویرانکنندهی پیکانهای تند و بُرّندهای است که پشتسرهم کار این مردمان شوربخت را یکسره ساخته است.
بعد برای اینکه آنها را کاملاً خُرد و نسبت به راه و کارشان ناامید و شکستخورده معرفی کند، میگوید: «برای آنها عذاب[ی] دردناک است، بهخاطر اینکه دروغگو بودند.»
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_مقدس
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍
#بیّنات
#طنز_مقدس
#علی_نجفی_صحنهای
#علوم_قرآن_و_حدیث
بخش پنجم✏️✏️✏️✏️✏️
جالب توجه اینکه قرآن همواره منافقین و کفار را «دروغگو» میداند. صرفنظر از اینکه دروغ صفتی مذموم و حکایت از پستی و ضعف انسانها دارد، معرفی آنها بهاینعنوان جهت دیگری دارد و آن اینکه قرآن با این جهتگیری میخواهد بگوید آنها در عین اینکه به خدا، قیامت و نبوت پیامبران علم دارند، به انکار و نفی آن میپردازند؛ یعنی انکار آنها انکاری از سر علم و آگاهی است، نه از روی جهل و غفلت. بههمین خاطر قرآن در بعضی آیات تصریح میکند «هیچ انسانی پیامبری را انکار نکرد؛ اِلّا مِن بَعدِ ما جاءَهُم بَيِّنَه» چهاینکه دروغ بهاین معنی است که خلاف واقع خبر داده شود و الا اگر نسبت به آن امر جهل و یا غفلتی وجود داشته باشد وصف آنها به «کذب» صحیح نمیباشد و باید گفت «بما كانوا يجهلون» و يا «يغفلون».
بعد قرآن برای معرفی بیشتر آنها با بیانی طنزآمیز به دو شاخصهی مهم از پندارهای باطل آنها اشاره میکند: «آنها اهل فساد و ویرانی هستند، اما درعینحال خود را اهل اصلاح و مصلح میدانند.» وقتی به آنها گفته میشود ایمان بیاورید کمااینکه مردم ایمان آوردهاند، میگویند: «آیا ایمان بیاوریم کمااینکه انسانهای بیخرد و سفیه ایمان آوردهاند.» قرآن چنین به آنها جواب میدهد: «آگاه باشید که خود اینها سفیه و بیخردند لکن نمیدانند.» و در جهل مرکب هستند. بعد قرآن به آخرین شاخصه از کارهای آنها اشاره میکند و میگوید: «هر گاه [با] کسانی که ایمان آوردهاند ملاقات کنند میگویند ایمان آوردهایم و هرگاه با شیاطین خود خلوت میکنند میگویند ما با شماییم.» و با تأکید میگویند: «جز این نیست که ما از مسخرهکنندگان هستیم.» اینکه آنها بهجایاینکه خود را مؤمن بدانند مسخرهگر معرفی میکنند، قرآن به این طریق به زبان خودِ آنها میخواهد نهایت حماقت آنها را به تصویر بکشد.
📎📎📎
منبع:
(مقاله طنزمقدس. علینجفیصحنهای. بیّنات. سال۱۵. بهار۱۳۸۷. شماره۱. صفحات۱۷۴-۲۱۴)
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_مقدس
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚آرزوی همگان رؤیت مسئولین است🤓
#شاخنامه
#مسلم_حسنشاهی_راویز
🔸شعرخوانی دوست شاعر و طنزپردازم جناب آقای حسنشاهی در دیدار شاعران با رهبری🔸
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝تفنن خندهدار✍
#خنده
#هانری_برگسون
#مهستی_بحرینی
بخش اول✏️
معنی خنده چیست؟ چهچیزی در کُنه امور خندهدار نهفته است؟ میان شکلک درآوردن یک دلقک، بازی با کلمات، اشتباه گرفتن شخصی با شخص دیگر یا چیزی با چیز دیگر در نمایشی سبک و سرگرمکننده، یا صحنهای از یک کمدی ناب چه وجهاشتراکی میبینیم؟ از راه چه تقطیری میتوانیم عصارهای بهدست بیاوریم که همیشه یکسان است و انبوهی از فراوردههای گوناگون، رایحهی تند یا عطر لطیف خود را از آن وام میگیرند؟ بزرگترین اندیشمندان، از ارسطو تاکنون به این مسئلهی کوچک پرداختهاند، مسئلهای که هر کوششی را عقیم میگذارد، مجال تعمق نمیدهد، میگریزد، قد علم میکند و تأمل فلسفی را گستاخانه به چالش میطلبد.
توجیه اینکه ما نیز به این مسئله پرداختهایم این است که هدفمان محدود کردن تفنن خندهآور در چهارچوب یک تعریف نیست. ما بیش از هر امری، در آن چیزی زنده میبینیم که حتی اگر اندک هم باشد، با همان احترامی که برای زندگی قائلیم با آن برخورد میکنیم؛ و به اینکه شاهد رشد و شکوفاییاش باشیم بسنده میکنیم. این تفنن خندهآور، از گونهای به گونهی دیگر با تحولی تدریجی و نامحسوس، در پیش چشممان به طرزی شگفتآور استحاله مییابد.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#مهستی_بحرینی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝تفنن خندهدار✍
#خنده
#هانری_برگسون
#مهستی_بحرینی
بخش دوم✏️✏️
ما از آنچه خواهیم دید، کمترین چیزی را نادیده نخواهیم گرفت و کوچک نخواهیم شمرد. وانگهی شاید از این رابطهی پیگیر، چیزی انعطافپذیرتر از تعریفی نظری به دست بیاوریم، شناختی عملی و نزدیک همچون شناختی که از رفاقتی دیرپا زاده میشود؛ و شاید هم به این نتیجه برسیم که بیآنکه بخواهیم، به شناختی سودمند دست یافتهایم.
تفنن خندهدار، حتی در بیشترین کژرویها و انحرافات خویش، منطق خاص خود را دارد و در عین خُلبازی روشمند است. خیالپردازی میکند و من هم به این نکته معترفم، اما در این خیالپردازی تصاویری به ذهن متبادر میکند که در کل یک اجتماع پذیرفته و فهمیده میشود. بنابراین چگونه ممکن است که ما را از فرایند تخیل بشری، بهویژه تخیل اجتماعی، مشترک و مردمی آگاه نسازد؟ این تفننِ نشئتگرفته از زندگی واقعی و همگونشده با هنر، چگونه ممکن است که برایمان پیامی نیز دربارهی هنر و زندگی نداشته باشد؟
🖇🖇🖇
منبع:
(خنده. هانری برگسون. مهستی بحرینی. صفحه۲۳-۲۴)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#مهستی_بحرینی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜اَلحَمدُلِلّه...🤲
#لطایف_الطوائف
#فخرالدین_علی_صفی
♦️حکایت♦️
عربی در بیست و هفتم رمضان، ماه را دید گداخته و باریک شده، گفت:
«اَلحَمدُلِلّهِالَّذی انحَلَّ جِسمَکَ کَما خَمَّصتَ بَطنی»؛ سپاس مر آن خدای را که گداخت جسم تو را، همچنانکه تهی ساختی تو شکم مرا.
📎📎📎
منبع:
(لطایفالطوایف. فخرالدین علیصفی. صفحه۱۴۳)
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#فکاهیات_مطایبات
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنزآوری در غزلهای سعدی✍
#لبخند_سعدی
#اسماعیل_امینی
شوخی مکن ای یار که صاحبنظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد
من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند
اهل نظرانند که چشمی به ارادت
با روی تو دارند و دگر بیبصرانند
هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا
بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند
ساقی بده آن کوزهٔ خُمخانه به درویش
کانها که بمُردند گِل کوزهگرانند
چشمی که جمال تو ندیدهست چه دیدهست؟
افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند
تا رای کجا داری و پروای که داری؟
کز هر طرفت طایفهای منتظرانند
اینان که به دیدار تو در رقص میآیند
چون میروی اندر طلبت جامهدرانند
«سعدی» به جفا ترک محبت نتوان گفت
بر در بنشینم اگر از خانه برانند
🔸🔹🔸🔹
یار در وضعیت طنزآمیزی قرار دارد، چنانکه بیگانه و آشنا و همهی صاحبنظران به او نگاه میکنند.(آیا در کلمهی پس و پیش ایهام است؟) همگان به او نظر دارند مگر آنکه از بصیرت بیبهره باشند. در بیت چهارم در توضیح آن گروه بیبصیرت میگوید، «هرکس غم دین دارد و هرکس غم دنیا» یعنی غیر از غم عشق هرچه هست بیهوده است و نشان بیبصیرتی است.
طلب کوزهی شراب برای درویش تهیدست، خندهدار است، اما در مصراع بعد با طنزی تلخ دلیل این طلب را بیان میکند. آنان که مُردند گِل کوزهگران شدند. در بیت بعد به حال اهل پرهیز از زیبارویان افسوس میخورد که عمر به غفلت میگذرانند و هیچ نمیبینند. این ندیدن بازگشتی است به همان تعبیر بیبصیرتی که در ابیات قبل آمد.
🖇🖇🖇
منبع:
(لبخند سعدی. اسماعیل امینی. صفحه۳۵۲)
#تئوری_طنز
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan