فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سفره ای با نان خشک و پنیر و خرما
🔷 سفره رزمندگان در جبهه دفاع مقدس بسیار ساده بود ولی همت آنها دفاع از انقلاب ، نظام ، استقلال ، تماميت ارضى ، وحدت ملى و در آخر هم شهادت بود.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺شرمنده رزمنده ها!
🌱سید حمید وقتی رزمندگانی را می دید که با وجود مشکلات به جبهه آمده اند، خیلی متأثر می شد و گریه می کرد.
🔹می گفت: «من از دیدن این ها خجالت می کشم. این ها با این وضعیت به جبهه کمک می کنند و به جبهه می آیند، آن وقت من به جبهه آمدنم می بالم و فکر می کنم کار مهمی انجام داده ام».
#شهید_سید_حمید_میر_افضلی
#اخلاص
📚پا برهنه در وادی مقدس، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ اول- ۱۳۹۳؛ ص ۹۴
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺تاریخ دقیق شهادت شهید محمد ابراهیم همت
⚡️متن کامل به همراه مستندات در پایگاه برش ها
https://b2n.ir/365455
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همت افتاد،،،،،
باکری افتاد،،،،،
تا که این انقلاب برپا ماند،،،
یک نفر گریه میکرد،می گفت،،،،
که رفیقم طلائیه جا ماند،،،،،،
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
34.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📎مادر شهید گمنام📎
مصاحبه بامادر شهیدان بارفروش
#سخن_شیرین_یک_مادر
#مادرانه
تولید شده توسط موسسه رسانه ای عظیم
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺اول عملیات!
▫️راوی: حاج حسین یکتا
🔹عازم #عملیات_بدر در #جزایر_مجنون شمالی بودیم. تازه سوار تویوتا شده بودیم . از سردی هوا آب از دماغ همه راه افتاده بود.
🔸 گروهان ما نقطه الحاق لشکر ولی عصر (عج) بود. توی این فکر بودم که در گیرو دار عملیات چه طور می توان آنها را پیدا کرد و شناخت شان تا الحاق صورت بگیرد.
◾️ توی گوش مجتبی گفتم: نقطه سختی را برای عملیات به گروهانت داده اند.
◽️معنا دار نگاهم کرد و گفت: «من اول عملیات راحت می شوم. این مشکل شماست که باید تا آخرش بروید».
🌀می خواستم بگویم «چرا ادای نور بالا ها را در می آوری؟» که منصرف شدم.
⚡️راست می گفت. وقتی از قایق پیاده شدیم. مجتبی، من و شهید محمد باقر فلسفی برای پاک سازی سنگرهای اطراف سیل بند راهی شدیم. هنوز به سنگر دوم نرسیده بودیم که یک عراقی با زیر پوش از سنگر بیرون پرید و در حال فرار تیربارش را روانه ما کرد.
🍁مجتبی به حالت سجده خوابیده بود. پریدم رویش و باقر هم روی من. وقتی به زور خودم را از بین شان بیرون کشیدم، هر دو پر کشیده بودند.
🌦 گلوله ای به پیشانی مجتبی خورده بود. یاد حرفش افتادم که می گفت:«من اول عملیات راحت می شوم».
#شهید_سید_مجتبی_سیفی
#عنایات_و_کرامات_شهدا
#مرگ_آگاهی
📚#کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، صفحات ۲۶۲-۲۶۳ و ۲۷۰
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 لحظاتی از حضور آیتالله رئیسی در ضریح شهدا و زیارت ۳۷ شهید تازه تفحص شده
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 رمضان در غزه امسال رنگ و بویی دیگر دارد...
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شهیدی که آیت الله ناصری مستجابالدعوه بودن وی را بشارت داده است.
#شهید_حمید_قبادی_نیا
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔹محمود به شدت از چهره شدن فرار می کرد و مدام در پی #گمنامی بود.
👇برش یک و دو را ملاحظه بفرمایید.
#شهید_محمود_پایدار
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
برش ها
🔹محمود به شدت از چهره شدن فرار می کرد و مدام در پی #گمنامی بود. 👇برش یک و دو را ملاحظه بفرمایید. #
🔷برش اول:
◽️وقتی که فرمانده دسته بود، یا آن زمان که پیک فرماده تیپ، شهید سلیمانی بود، وقتی مرخصی می آمد، خانواده می پرسیدند: در جبهه چه کاره ای؟
◾️ می گفت: یک بسیجی ساده.
◽️و اگر می گفتند شنیده ایم که پیک فرماده تیپی؟
◾️ می گفت:«من یک بسیجی ساده ام. این حرف ها را چه کسی بهتون گفته. اصلا کسی که شما فکر می کنید من نیستم».
#شهید_محمود_پایدار
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
برش ها
🔹محمود به شدت از چهره شدن فرار می کرد و مدام در پی #گمنامی بود. 👇برش یک و دو را ملاحظه بفرمایید. #
🔷برش دوم:
🔹به شدت از عکس فراری بود و نمی گذاشت سخنرانی هایش را ضبط کنند.
🔸قبل از عملیات خیبر که آخرین روزهای حیات ظاهری اش بود، #شهید_علی_بینا یک ضبط صوت کوچک تهیه کرد و با احتیاط رفت پیش محمود.
⚡️ازش خواست که صحبت کند و او صدایش را ضبط کند تا برای کسانی که می خواهند دنباله رو ایشان باشد، یادگاری بماند.
🍁محمود خیلی عصبانی و ناراحت شد و شروع کرد به گریه کردن. خاک بر سرش می ریخت و می گفت:«خاک بر سر من! من که لیاقت ندارم، این سربازان امام زمان (عج) از من الگو بگیرند».
▪️آنقدر فتیله را برد بالا که شهید بینا از خیر ضبط گذشت.
#شهید_محمود_پایدار
#سیره_اخلاقی_شهدا
#گمنامی_و_فرار_از_چهره_شدن
📚#کتاب_گردان_نیلوفر ؛ خاطرات شهید محمود پایدار. نوشته: محمد رضا عارفی. صفحه 51 و 91.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙راوی: حجتالاسلام مهدوی بیات
🌦حاج حسین خرازی گفته بود تو عملیات خیبر (عملیاتی که از ناحیه دست جانباز شدند) فرشتهها اومدن روح منرو ببرن، من گفتم فعلا میخوام برای خدا بجنگم ...
🔹مگه قرآن نفرمود وقتی اَجَل کسی برسه، فرشته مرگ یک لحظه بهش مهلت نمیده؟ پس مجاهد فی سبیلالله به کجا رسیده که به ملکالموت میگه من هنوز تو این دنیا کار دارم؟
🔅شهید آوینی درباره حاج حسین گفته بود: آن آستین خالی که با باد این سو و آن سو میشود، نشان مردانگیست. گاهی باد باید فقط به افتخار حسین خرازی بوزد تا نامردهای روزگار رسوا شوند.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺معلم شکوفاسازی استعدادها!
▫️راوی: محمدرضا شوقیان و ناصر مرادی
🔹خوب به یاد دارم که می گفت باید استعداد نیروهای انقلاب شکوفا شود. باید هر کدام از این بچه ها یکی از یاران حضرت مهدی (عج) در زمان ظهور باشند. بعد می گفت: «یار امام باید انسانی توانا و دارای قدرت در زمینه های مختلف باشد».
▪️برش یک و دو را ملاحظه بفرمایید.👇
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
برش ها
🔺معلم شکوفاسازی استعدادها! ▫️راوی: محمدرضا شوقیان و ناصر مرادی 🔹خوب به یاد دارم که می گفت باید استع
💠برش یک:
🔹وقتی احساس کرد که بنده در زمینه خط و خطاطی توانا هستم. برای من و چند نفر دیگر، یک دبیر هنر آورد تا عصرها برای ما کلاس بگذارد و استعداد ما به تعبیری شکوفا شود. بعد از آن شروع به کار کردیم. ایشان من را که دانش آموز بودم تشویق کرد و رنگ و قلم تهیه کرد و مشغول دیوار نویسی شدیم. ابتدا دیوارهای مدرسه و سپس سطح محل را پر کردیم.
🔸خلاصه هر کسی را به نحوی پرورش می داد. دوستی داشتیم که توانایی سخنوری و سخنرانی داشت. از او در صبحگاه مدرسه استفاده می کرد. دیگری توانایی مدیریتی داشت برخی کارهای اجرایی مدرسه را به او می سپرد. در کل به کار تشکیلاتی بسیار اعتقاد داشت.
📚کتاب #فراتر_از_زمان؛ خاطرات و زندگی نامه شهید سید محمود افتخاری، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و نشر شهید ابراهیم هادی، نوبت اول۱۳۸۶ ؛ صفحه 81-82.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
برش ها
🔺معلم شکوفاسازی استعدادها! ▫️راوی: محمدرضا شوقیان و ناصر مرادی 🔹خوب به یاد دارم که می گفت باید استع
💠برش دو:
🔹برای برخی بچه ها کلاس عکاسی گذاشت. غالب بچه های این کلاس دوربین های سیاه و سفید داشتند. مربی کلاس آمد و گفت آقای افتخاری اگر می خواهیم کلاس موفق باشد و عکاس تربیت کنیم باید دستگاه ظهور عکس سیاه و سفید داشته باشیم.
▪️ایشان گفت: هزینه دستگاه چقدره؟
▫️گفت: حدود ۲۸۰۰ تومان
▫️افتخاری گفت: «باشه من تا چند روز دیگه این مبلغ را تهیه می کنم».
🌦خب بنده معاون ایشان بودم و خبر داشتم که چنین مبلغی در اختیار ما نیست. ما برای ضروری ترین کارهای مدرسه بودجه نداشتیم. چند روز بعد با افتخاری رفتیم بانک و حقوق سربرج را گرفتیم. ایشان با حق مدیریت و اضافه کاری مبلغ ۲۸۰۰ تومان حقوق گرفت. بعد هم به مدرسه آمدیم. عصر بود که مربی کلاس عکاسی را صدا زد و بدون این که کسی متوجه شود، کل مبلغ حقوق خودش را برای تهیه دستگاه به ایشان داد.
📚کتاب #فراتر_از_زمان؛ خاطرات و زندگی نامه شهید سید محمود افتخاری، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و نشر شهید ابراهیم هادی، نوبت اول۱۳۸۶ ؛ صفحه 110-109.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ، الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ
🌙حلول #ماه_رمضان ماه بندگی خدا بر تمامی مسلمانان جهان تبریک و تهنیت باد.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹سالروز شهادت سردار پرآوازه سپاه اسلام؛ #شهید_محمد_ابراهیم_همت گرامی باد.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺یه وجب روغن!
🔹سرلشکر ناجی فرمانده پادگان بود. وقتی فهمید که سیصد نفر از بچه ها سحری خورده اند که #روزه بگیرند، کفری شده بود. صبح همه را در حیاط پادگان جمع کرد و دستور داد همه آب بخورند. می خواست روزه همه را بشکند.
🔸ابراهیم آرام و قرار نداشت. می دانست که ناجی آن شب برای اینکه مطمئن شود که پخت و پزی صورت نمی گیرد، حتما به آشپزخانه سرکشی می کند.
دستور داد کف آشپزخانه را شستند و سپس روغن ریختند. ناجی آمد. موقع برگشت پایش لیز خورد و چنان زمین خورد که پایش شسکت و تا پایان #ماه_رمضان در بیمارستان بستری بود و همه سربازها یک ماه رمضان بدون ناجی را تجربه کردند.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#مراقبات_ماه_رمضان
#خاطرات_رمضانیه
▫️راوی: پدر شهید.
📚#کتاب_برای_خدا_مخلص_بود، صفحه ۱۷.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از بنایی تا فرماندهی جنگ، #شهید_عبدالحسین_برونسی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔹شب عملیات، نزدیک خاکریز عراقی ها برخورد کرده بودند به میدان مین. هرچه می گشتند معبرش را پیدا نمی کردند.
🔸حاج عبد الحسین برونسی سر درگم بود و چهل پنجاه متر آن طرف تر یک گردان نیرو منتظر دستورش.
🌀میگفت: متوسل شدم به حضرت زهرا سلام الله علیها. دلم شکست.گریه ام گرفت. نمی دانم چند دقیقه گذشت. بی اختیار دستور حمله را صادر کردم.
🌀محمدرضا فداکار می گفت: آن شب حتی یک مین هم عمل نکرد. چند روز بعد، سه نفر از بچه ها رفتند طرف همان میدان مین. پای یکی از آنها بر اثر انفجار مین قطع شد. میدان پر بود از مینهای ضدنفر. کلاه خود را که پرتاب می کردیم، مین ها به یک منفجر میشدند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#شهدا_و_اهل_بیت (ع)
#شهدا_و_حضرت_زهرا
▫️راوی: همرزم شهید
📚#کتاب_خط_عاشقی۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، خاطره ۶۲٫ .
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔴شهادت یکی از فرماندهان قسام در حمله پهبادی رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان
🔹شبکه ماهوارهای الاقصی اعلام کرد هادی مصطفی از فرماندهان گردانهای قسام شاخه نظامی حماس در لبنان در حمله پهبادی رژیم صهیونیستی به خودرویش در نزدیکی تقاطع الحوش در جاده صور به الناقوره در جنوب این کشور به شهادت رسیده است.
#شهادت_جاریست
🔶 و أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِي قَتْلاً فِي سَبِيلِكَ
"و از تو میخواهم که وفاتم را کشته شدن در راهت قرار دهی"
📌 فرازی از دعای امام صادق(ع) در ماه رمضان
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀نمی خوای هر روز شهید باشی؟
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرمانده جاوید الاثری که مربی سردار سلیمانی بود!
🔹 ۲۵ اسفند سالروز شهادت فرمانده عملیات قرارگاه خاتم الانبیا، شهید علی تجلایی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺ازدواج آسان
🔹قرار شده بود زندگی مشترک مان را در خانه پدر علی آقا شروع کنیم. مادر علی آقا اصرار بر #مراسم_عروسی داشت؛ اما ما تصمیم گرفته بودیم برویم قم و برگردیم و زندگی مان را شروع کنیم. خیلی #ساده و انقلابی.
🔸خرید ازدواج ما یک گردنبند ظریف بود که رویش نوشته شده بود علی. حوله و ساک و پیراهن سفید و یک جفت کیف و کفش قهوه ای.
🌀مادر علی که وسایل ما را دید، خودش رفت آینه و شمعدان و برخی لوازم دیگر را گرفت. مادرم اصرار بر خرید سرویس خواب داشت و من زیر بار نمی رفتم. علی آقا با اینکه در قید و بند دنیا نبود، هر چه می آوردند فقط به به و چه چه می کرد و یک بار هم نگفت اینها چیست؟
🍁خرید که کردیم می خواستیم برویم قم. فقط هزار تومان پول برای مان مانده بود. رفتیم قم دو روز ماندیم. نهار که خوردیم، پول مان ته کشید و برای شام دیگر پولی نمانده بود.
⚡️علی می گفت: واقعا ازدواج نصف دین است. از وقتی ازدواج کردم، رفتارم با بچه های جبهه هم نرم تر شده. وقتی توجه می کنم که در خانه زن دارم، سنگین تر و محکم تر راه می روم.
#شهید_علی_تجلایی
#سیره_خانوادگی_شهدا
#ازدواج_آسان
📚کتاب #نیمه_پنهان_ماه، جلد ۲۲؛ علی تجلایی به روایت همسر شهید، نویسنده: راضیه کریمی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۳۳-۳۲٫
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درسی که باید مسئولین از شهید باکری بیاموزند!
🔹 به مناسبت ایام شهادت فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، #شهید_مهدی_باکری
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺یک بیل بدهید!
🔹مهدی #شهردار_ارومیه بود و من معاونش. بعضی شب ها به منزل نمی رفت و هر چه می گفتم کجا بودی، چیزی نمی گفت.
🔸 یک شب باران تندی می بارید. مهدی بلند شد برود،
◾️گفتم : کجا؟
◽️گفت: جای بدی نمی روم.
◾️ خیلی اصرار کردم. گفت: بلند شو برویم.
🌀رفتیم منطقه #حلبی_آباد. آب داشت می رفت خانه یکی از اهالی. در زدیم. پیرمرد با عصبانیت در را باز کرد.
⚡️مهدی تا آمد بگوید آمدیم جلوی این آب را که دارد به منزل شما وارد می شود، را بگیریم، پیر مرد با عصبانیت گفت: آمدی اینجا که چه؟ که آب دارد خانه خرابم می کند. هر چه می توانست به شهردار و کارمندانش گفت و در راه محکم بست.
🍁مهدی از اهل محل که جمع شده بودند، بیلی خواست و مشغول باز کردن مسیر آب شد. کار ما تا نزدیکی های اذان صبح طول کشید.
#شهید_مهدی_باکری
#سیره_مدیریتی_شهدا
#حضور_در_وسط_صحنه_های_مشکلات
▫️راوی: علی عبد العلی زاده
📚کتاب نمی توانست زنده بماند؛ خاطراتی از شهید مهدی باکری، نویسنده: علی اکبری، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول؛ بهار ۱۳۸۹؛ صفحه ۱۴
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir