شکست عهد مودت نگار #دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن #خون #خوار #خویش نپسندم
اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم
بیار ساقی سرمست جام باده #عشق
بده به رغم مناصح که میدهد پندم
من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بیحساب فرزندم
به خاک پای تو سوگند و جان زنده #دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم
بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم
به #خنده گفت که #سعدی از این سخن بگریز
کجا روم که به زندان #عشق دربندم
#شکست_عهد_مودت_نگار_دلبندم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/336
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم
به دیدار تو #خوشنودم به گفتار تو خرسندم
اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد
مباد آن روز و آن خاطر که من با جز تو پیوندم
کسی مانند من جستی زهی بدعهد سنگین #دل
مکن کاندر وفاداری نخواهی یافت مانندم
اگر #خود نعمت قارون کسی در پایت اندازد
کجا همتای من باشد که جان در پایت افکندم
به جانت کز میان جان ز جانت دوستتر دارم
به حق دوستی جانا که باور دار سوگندم
مکن رغبت به هر سویی به یاران پراکنده
که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم
شراب وصلت اندرده که جام هجر نوشیدم
درخت دوستی بنشان که بیخ صبر برکندم
چو پای از جاده بیرون شد چه نفع از رفتن راهم
چو کار از دست بیرون شد چه سود از دادن پندم
معلم گو ادب کم کن که من #ناجنس شاگردم
پدر گو پند کمتر ده که من #نااهل فرزندم
به #خواری در پیت #سعدی چو گرد افتاده میگوید
پسندی بر #دلم گردی که بر دامانت نپسندم
#خرامان_از_درم_بازآ_کت_از_جان_آرزومندم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/337
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بیجان بودم
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
بی تو در دامن #گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیه خار مغیلان بودم
زنده میکرد مرا دم به دم امید وصال
ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن #لاله و ریحان بودم
تا مگر یک #نفسم بوی تو آرد دم #صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
#سعدی از جور فراقت همه روز این میگفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
#آمدی_وه_که_چه_مشتاق_و_پریشان_بودم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/334
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه #دلها بردی ای ساقی به ساق فتنهانگیزت
دریغا بوسه چندی بر زنخدان #دلاویزت
خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی
سپر انداخت عقل از دست #ناوکهای #خونریزت
برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی
فغان از قهر لطفاندود و زهر شکرآمیزت
لب #شیرینت ار #شیرین بدیدی در سخن گفتن
بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت
جهان از فتنه و آشوب یک چندی برآسودی
اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنهانگیزت
دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری
چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت
دمادم درکش ای #سعدی #شراب صرف و دم درکش
که با مستان مجلس درنگیرد زهد و پرهیزت
#چه_دلها_بردی_ای_ساقی_به_ساق_فتنهانگیزت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/333
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو هفته میگذرد کان مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
حریف عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم
به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی
به جای #خود که چرا پند دوستان نشنیدم
مرا به هیچ بدادی خلاف #شرط محبت
هنوز با همه عیبت به جان و #دل بخریدم
به خاک پای تو گفتم که تا تو دوست گرفتم
ز دوستان مجازی چو دشمنان برمیدم
قسم به روی تو گویم از آن زمان که برفتی
که هیچ روی ندیدم که روی درنکشیدم
تو را ببینم و #خواهم که خاک پای تو باشم
مرا ببینی و چون باد بگذری که ندیدم
میان خلق ندیدی که چون دویدمت از پی
زهی خجالت مردم چرا به سر ندویدم
شکر #خوش است ولیکن حلاوتش تو ندانی
من این معامله دانم که طعم صبر چشیدم
مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت
که هیچ در همه عالم به دوست برنگزیدم
بنال مطرب مجلس بگوی گفته #سعدی
شراب انس بیاور که من نه مرد نبیدم
#دو_هفته_میگذرد_کان_مه_دوهفته_ندیدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/331
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من با تو نه مرد پنجه بودم
افکندم و مردی آزمودم
دیدم #دل خاص و عام بردی
من نیز #دلاوری نمودم
در حلقه کارزارم انداخت
آن نیزه که حلقه میربودم
انگشت نمای خلق بودم
و انگشت به هیچ برنسودم
عیب دگران نگویم این بار
کاندر حق #خویشتن شنودم
گفتم که برآرم از تو فریاد
فریاد که نشنوی چه سودم
از چشم عنایتم مینداز
کاول به تو چشم برگشودم
گر سر برود فدای پایت
مرگ آمدنیست دیر و زودم
امروز چنانم از محبت
کآتش به فلک رسید و دودم
وان روز که سر برآرم از خاک
مشتاق تو همچنان که بودم
#من_با_تو_نه_مرد_پنجه_بودم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/335
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
شاکر نعمت و پرورده احسان بودم
چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم
خار #عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد
که سر سبزه و پروای #گلستان بودم
روز هجرانت بدانستم قدر شب وصل
عجب ار قدر نبود آن شب و #نادان بودم
گر به عقبی درم از حاصل دنیا پرسند
گویم آن روز که در صحبت جانان بودم
که پسندد که فراموش کنی عهد قدیم
به وصالت که نه مستوجب هجران بودم
خرم آن روز که بازآیی و #سعدی گوید
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
#عهد_بشکستی_و_من_بر_سر_پیمان_بودم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/332
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چون تو به #دلبری ندیدم
گلبرگ چنین طری ندیدم
مانند تو آدمی در آفاق
ممکن نبود پری ندیدم
وین بوالعجبی و چشم بندی
در صنعت سامری ندیدم
با روی تو ماه آسمان را
امکان برابری ندیدم
لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم
چون در دو رسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم
مه را که خرد که من به کرات
مه دیدم و مشتری ندیدم
وین پرده راز پارسایان
چندان که تو میدری ندیدم
دیدم همه #دلبران آفاق
چون تو به #دلاوری ندیدم
جوری که تو میکنی در اسلام
در ملت کافری ندیدم
#سعدی غم #عشق #خوبرویان
چندان که تو میخوری ندیدم
دیدم همه صوفیان آفاق
مثل تو قلندری ندیدم
#من_چون_تو_به_دلبری_ندیدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/330
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
میروم بیدل و بی یار و یقین میدانم
که من بیدل بی یار نه مرد سفرم
خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم
وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم
غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم
پای میپیچم و چون پای #دلم میپیچد
بار میبندم و از بار فروبستهترم
چه کنم دست ندارم به گریبان اجل
تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم
آتش خشم تو برد آب من خاک آلود
بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم
هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی
حرفها بینی آلوده به #خون جگرم
نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر
تا به سینه چو قلم بازشکافند سرم
به هوای سر زلف تو درآویخته بود
از سر شاخ زبان برگ سخنهای ترم
گر سخن گویم من بعد شکایت باشد
ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم
خار سودای تو آویخته در دامن #دل
ننگم آید که به اطراف #گلستان گذرم
بصر روشنم از سرمه خاک در توست
قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم
گر چه در کلبه خلوت بودم نور حضور
هم سفر به که نماندست مجال حضرم
سرو بالای تو در باغ تصور برپای
شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم
گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست
که به #دل غاشیه بر سر به رکاب تو درم
گر به دوری سفر از تو جدا #خواهم ماند
شرم بادم که همان #سعدی کوته نظرم
به قدم رفتم و #ناچار به سر بازآیم
گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم
شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو
به مگسران ملامت ز کنار شکرم
از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
#میروم_وز_سر_حسرت_به_قفا_مینگرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/329
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شب دراز به امید #صبح بیدارم
مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم
عجب که بیخ محبت نمیدهد بارم
که بر وی این همه باران شوق میبارم
از آستانه خدمت نمیتوانم رفت
اگر به منزل قربت نمیدهی بارم
به تیغ هجر بکشتی مرا و برگشتی
بیا و زنده جاوید کن دگربارم
چه روزها به شب آوردهام در این امید
که با وجود عزیزت شبی به روز آرم
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
چه کردهام که به هجران تو سزاوارم
هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم
هنوز با همه بی مهریت طلبکارم
من از حکایت #عشق تو بس کنم هیهات
مگر اجل که ببندد زبان گفتارم
هنوز قصه هجران و داستان فراق
به سر نرفت و به پایان رسید طومارم
اگر تو عمر در این ماجرا کنی #سعدی
حدیث #عشق به پایان رسد نپندارم
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
یکی تمام بود مطلع بر اسرارم
#شب_دراز_به_امید_صبح_بیدارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/326
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
چو التماس برآمد هلاک باکی نیست
کجاست تیر بلا گو بیا که من سپرم
ببند یک #نفس ای آسمان دریچه #صبح
بر آفتاب که امشب #خوش است با #قمرم
ندانم این شب قدر است یا ستاره روز
تویی برابر من یا خیال در نظرم
خوشا هوای #گلستان و #خواب در بستان
اگر نبودی تشویش #بلبل سحرم
بدین دو دیده که امشب تو را همیبینم
دریغ باشد فردا که دیگری نگرم
روان تشنه برآساید از وجود فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنهترم
چو میندیدمت از شوق بیخبر بودم
کنون که با تو نشستم ز ذوق بیخبرم
سخن بگوی که بیگانه پیش ما کس نیست
به غیر #شمع و همین ساعتش زبان ببرم
میان ما به جز این پیرهن نخواهد بود
و گر حجاب شود تا به دامنش بدرم
مگوی #سعدی از این درد جان نخواهد برد
بگو کجا برم آن جان که از غمت ببرم
#یک_امشبی_که_در_آغوش_شاهد_شکرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/327
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم
برفت در همه عالم به بی #دلی خبرم
نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم
نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم
من از تو روی نخواهم به دیگری آورد
که زشت باشد هر روز قبله دگرم
بلای #عشق تو بر من چنان اثر کردهست
که پند عالم و عابد نمیکند اثرم
قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند
میان آن همه تشویش در تو مینگرم
به جان دوست که چون دوست در برم باشد
هزار دشمن اگر بر سرند غم نخورم
نشان پیکر #خوبت نمیتوانم داد
که در تأمل او خیره میشود بصرم
تو نیز اگر نشناسی مرا عجب نبود
که هر چه در نظر آید از آن ضعیفترم
به جان و سر که نگردانم از وصال تو روی
و گر هزار ملامت رسد به جان و سرم
مرا مگوی که #سعدی چرا پریشانی
خیال روی تو بر میکند به یک دگرم
#نرفت_تا_تو_برفتی_خیالت_از_نظرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/328
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم این بی تو که پروای تماشا دارم
کافرم گر #دل باغ و سر صحرا دارم
بر #گلستان گذرم بی تو و #شرمم #ناید
در ریاحین نگرم بی تو و یارا دارم
که نه بر #ناله مرغان چمن شیفتهام
که نه سودای رخ #لاله حمرا دارم
بر #گل روی تو چون #بلبل مستم واله
به رخ #لاله و نسرین چه تمنا دارم
گر چه #لایق نبود دست من و دامن تو
هر کجا پای نهی فرق سر آن جا دارم
گر به مسجد روم ابروی تو محراب من است
ور به آتشکده زلف تو چلیپا دارم
دلم از پختن سودای وصال تو بسوخت
تو من خام طمع بین که چه سودا دارم
عقل مسکین به چه اندیشه فرا دست کنم
دل شیدا به چه تدبیر شکیبا دارم
سر من دار که چشم از همگان در دوزم
دست من گیر که دست از دو جهان وادارم
با توام یک #نفس از هشت بهشت اولیتر
من که امروز چنینم غم فردا دارم
#سعدی #خویشتنم #خوان که به معنی ز توام
که به صورت نسب از آدم و حوا دارم
#منم_این_بی_تو_که_پروای_تماشا_دارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/324
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من آن نیام که #دل از مهرِ دوست بردارم
و گر ز کینهٔ دشمن به جان رسد کارم
نه رویِ رفتنم از خاکِ آستانهٔ دوست
نه احتمالِ نشستن نه پایِ رفتارم
کجا روم که #دلم پایبندِ مهرِ کسی ست
سفر کنید #رفیقان که من گرفتارم
نه او به چشمِ ارادت نظر به جانبِ ما
نمیکند که من از ضعف #ناپدیدارم
اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من این طریقِ محبت ز دست نگذارم
مرا به منظرِ #خوبان اگر نباشد میل
درست شد به حقیقت که نقشِ دیوارم
در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم
به #عشقِ رویِ تو اقرار میکند #سعدی
همه جهان به در آیند گو به انکارم
کجا توانمت انکارِ دوستی کردن
که آبِ دیده گواهی دهد به اقرارم
#من_آن_نیام_که_دل_از_مهرِ_دوست_بردارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/325
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در #دل غم تو کنم خزینه
گر یک #دل و گر هزار دارم
این خسته #دلم چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم
من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه #خوار دارم
در آب دو دیده از تو غرقم
و امید لب و کنار دارم
دل بردی و تن زدی همین بود
من با تو بسی #شمار دارم
دشنام همیدهی به #سعدی
من با دو لب تو کار دارم
#نه_دسترسی_به_یار_دارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/321
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
باز از #شراب دوشین در سر خمار دارم
وز باغ وصل جانان #گل در کنار دارم
سرمست اگر به سودا برهم زنم جهانی
عیبم مکن که در سر سودای یار دارم
ساقی بیار جامی کز زهد توبه کردم
مطرب بزن نوایی کز توبه عار دارم
سیلاب نیستی را سر در وجود من ده
کز خاکدان هستی بر #دل غبار دارم
شستم به آب غیرت نقش و نگار ظاهر
کاندر سراچه #دل نقش و نگار دارم
موسی طور #عشقم در وادی تمنا
مجروح لن ترانی چون #خود هزار دارم
رفتی و در رکابت #دل رفت و صبر و دانش
بازآ که نیم جانی بهر نثار دارم
چندم به سر دوانی پرگاروار گردت
سرگشتهام ولیکن پای استوار دارم
عقلی تمام باید تا #دل قرار گیرد
عقل از کجا و #دل کو تا برقرار دارم
زان می که ریخت #عشقت در کام جان #سعدی
تا بامداد محشر در سر خمار دارم
#باز_از_شراب_دوشین_در_سر_خمار_دارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/323
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم
به حقیقت اثر لطف خدا مینگرم
تا مگر دیده ز روی تو بیابد اثری
هر زمان صد رهت اندر سر و پا مینگرم
تو به حال من مسکین به جفا مینگری
من به خاک کف پایت به وفا مینگرم
آفتابی تو و من ذره مسکین ضعیف
تو کجا و من سرگشته کجا مینگرم
سر زلفت ظلمات است و لبت آب حیات
در سواد سر زلفت به خطا مینگرم
هندوی چشم مبیناد رخ ترک تو باز
گر به چین سر زلفت به خطا مینگرم
راه #عشق تو دراز است ولی #سعدی وار
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
#گر_به_رخسار_چو_ماهت_صنما_مینگرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/318
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
ستم از کسیست بر من که ضرورت است بردن
نه قرار زخم #خوردن نه مجال آه دارم
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم
نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم
بسم از قبول عامی و صلاح نیکنامی
چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم
تن من فدای جانت سر بنده وآستانت
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم
چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد
نه مروت است اگر من نظر تباه دارم
چه شب است یا رب امشب که ستارهای برآمد
که دگر نه #عشق #خورشید و نه مهر ماه دارم
مکنید دردمندان #گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
که نه روی #خوب دیدن گنه است پیش #سعدی
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم
#من_اگر_نظر_حرام_است_بسی_گناه_دارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/320
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
طاقت نمیدارم ولی افتان و خیزان میبرم
از دست او جان میبرم تا افکنم در پای او
تا تو نپنداری که من از دست او جان میبرم
تا سر برآورد از گریبان آن نگار سنگدل
هر لحظه از بیداد او سر در گریبان میبرم
خواهی به لطفم گو بخوان #خواهی به قهرم گو بران
طوعا و کرها بندهام #ناچار فرمان میبرم
درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود نه ره به درمان میبرم
ای ساربان آهسته رو با #ناتوانان صبر کن
تو بار جانان میبری من بار هجران میبرم
ای روزگار عافیت شکرت نکردم #لاجرم
دستی که در آغوش بود اکنون به دندان میبرم
گفتم به پایان آورم در عمر #خود با او شبی
حالا به #عشق روی او روزی به پایان میبرم
#سعدی دگربار از وطن عزم سفر کردی چرا
از دست آن ترک خطا یرغو به قاآن میبرم
من #خود ندانم وصف او گفتن سزای قدر او
گل آورند از بوستان من #گل به بستان میبرم
#من_دوست_میدارم_جفا_کز_دست_جانان_میبرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/319
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیتو حرام است به خلوت نشست
حیف بود در به چنین روی بست
دامن دولت چو به دست اوفتاد
گر بهلی باز نیاید به دست
این چه نظر بود که #خونم بریخت؟
وین چه نمک بود که ریشم بخست؟
هر که بیفتاد به تیرت نخاست
وان که درآمد به کمندت نجست
ما به تو یکباره مقید شدیم
مرغ به دام آمد و ماهی به شست
صبر قفا #خورد و به راهی گریخت
عقل بلا دید و به کنجی نشست
بار مذلت بتوانم کشید
عهد محبت نتوانم شکست
وین رمقی نیز که هست از وجود
پیش وجودت نتوان گفت هست
هرگز اگر راه به معنی برد
سجدهٔ صورت نکند بتپرست
مستی خمرش نکند آرزو
هر که چو #سعدی شود از #عشق مست
#بیتو_حرام_است_به_خلوت_نشست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/322
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به خدا اگر بمیرم که #دل از تو برنگیرم
برو ای طبیبم از سر که دوا نمیپذیرم
همه عمر با حریفان بنشستمی و #خوبان
تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم
مده ای حکیم پندم که به کار در نبندم
که ز #خویشتن گزیر است و ز دوست #ناگزیرم
برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان
بگذار تا ببینم که که میزند به تیرم
نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم
بروید ای #رفیقان به سفر که من اسیرم
تو در آب اگر ببینی حرکات #خویشتن را
به زبان #خود بگویی که به حسن بینظیرم
تو به #خواب #خوش بیاسای و به عیش و کامرانی
که نه من غنودهام دوش و نه مردم از نفیرم
نه توانگران ببخشند فقیر #ناتوان را
نظری کن ای توانگر که به دیدنت فقیرم
اگرم چو عود سوزی تن من فدای جانت
که #خوش است عیش مردم به روایح عبیرم
نه تو گفتهای که #سعدی نبرد ز دست من جان
نه به خاک پای مردان چو تو میکشی نمیرم
#به_خدا_اگر_بمیرم_که_دل_از_تو_برنگیرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/317
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم
از دنیی و آخرت گزیر است
وز صحبت دوست #ناگزیرم
ای مرهم ریش دردمندان
درمان دگر نمیپذیرم
آن کس که به جز تو کس ندارد
در هر دو جهان من آن فقیرم
ای محتسب از جوان چه #خواهی
من توبه نمیکنم که پیرم
یک روز کمان ابروانش
میبوسم و گو بزن به تیرم
ای باد #بهار عنبرین بوی
در پای لطافت تو میرم
چون میگذری به خاک #شیراز
گو من به فلان زمین اسیرم
در #خواب نمیروم که بی دوست
پهلو نه #خوش است بر حریرم
ای مونس روزگار #سعدی
رفتی و نرفتی از ضمیرم
#گر_من_ز_محبتت_بمیرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/316
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم
مگر ببینمت از دور و گام برگیرم
من این خیال نبندم که دانهای به مراد
میان این همه تشویش دام برگیرم
ستادهام به #غلامی گرم قبول کنی
و گر نخواهی کفش #غلام برگیرم
مرا ز دست تو گر منصفی و گر ظالم
گریز نیست که #دل #زین مقام برگیرم
ز فکرهای پریشان و بارهای فراق
که بر #دل است ندانم کدام برگیرم
گرم هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من آن نیم که ره انتقام برگیرم
گرم جواز نباشد به بارگاه قبول
و گر مجال نباشد که کام برگیرم
از این قدر نگریزم که بوسی از دهنت
اگر حلال نباشد حرام برگیرم
#من_این_طمع_نکنم_کز_تو_کام_برگیرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/315
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از تو با مصلحت #خویش نمیپردازم
همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
گر توانی که بجویی #دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم
نه چنان معتقدم کهم نظری سیر کند
یا چنان تشنه که جیحون بنشاند آزم
همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش
تو به هر ضرب که #خواهی بزن و بنوازم
گر به آتش بریم صد ره و بیرون آری
زر #نابم که همان باشم اگر بگدازم
گر تو آن جور پسندی که به سنگم بزنی
از من این جرم نیاید که خلاف آغازم
خدمتی #لایقم از دست نیاید چه کنم
سر نه چیزیست که در پای عزیزان بازم
من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست
بیشتر #زین چه حکایت بکند غمازم
ماجرای #دل دیوانه بگفتم به طبیب
که همه شب در چشم است به فکرت بازم
گفت از این نوع شکایت که تو داری #سعدی
درد #عشق است ندانم که چه درمان سازم
#از_تو_با_مصلحت_خویش_نمیپردازم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/314
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نظر از مدعیان بر تو نمیاندازم
تا نگویند که من با تو نظر میبازم
آرزو میکندم در همه عالم صیدی
که نباشند #رفیقان حسود انبازم
درد پنهان فراقم ز تحمل بگذشت
ور نه از #دل نرسیدی به زبان آوازم
چون کبوتر بگرفتیم به دام سر زلف
دیده بردوختی از خلق جهان چون بازم
به سرانگشت بخواهی #دل مسکینان برد
دست واپوش که من پنجه نمیاندازم
مطرب آهنگ بگردان که دگر هیچ نماند
که از این پرده که گفتی به درافتد رازم
کس ننالید در این عهد چو من در غم دوست
که به آفاق نظر میرود از #شیرازم
چند گفتند که #سعدی #نفسی باز #خود آی
گفتم از دوست نشاید که به #خود پردازم
#نظر_از_مدعیان_بر_تو_نمیاندازم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/313
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈