eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست ای که منظور ببینی و تأمل نکنی گر تو را قوت این هست مرا امکان نیست ترک خطا عین صوابست ولیک چه کند بنده که بر فرمان نیست من دگر میل به صحرا و تماشا نکنم که همچو رخ تو به همه بستان نیست ای پری‌روی ملک‌صورت هر که با مثل تو انسش نبود انسان نیست چشم برکرده بسی خلق که مثل صورت دیوار که در وی جان نیست درد با تو همان به که نگوید درویش ای برادر که تو را درد پنهان نیست آن که من در قلم قدرت او حیرانم هیچ مخلوق ندانم که در او حیران نیست عمر گران مایه به پایان آمد همچنان قصهٔ سودای تو را پایان نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/618 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست از و گزیرست و ز نیست دل گم‌کرده در این شهر نه من می‌جویم هیچکس نیست که مطلوب مرا جویان نیست آن پری‌زادهٔ مه‌پاره که منست کس ندانم که به جان در طلبش پویان نیست ساربانا خبر از دوست بیاور که مرا خبر از دشمن و اندیشهٔ بدگویان نیست مرد باید که جفا بیند و منت دارد نه بنالد که مرا طاقت بدخویان نیست عیب مکن ای اگر آدمیی کآدمی نیست که میلش به پری‌رویان نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/617 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست سرو و به بالای تو نه شهد و به گفتار تو نیست خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست کس ندیدست تو را یک نظر اندر همه عمر که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست آدمی نیست مگر کالبدی بی‌جانست آن که گوید که مرا میل به دیدار تو نیست ای که جفا بر سر ما آخته‌ای صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست جور تلخست ولیکن چه کنم گر نبرم چون گریز از لب شکربار تو نیست من سری دارم و در پای تو بازید خجل از ننگ بضاعت که سزاوار تو نیست به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر که مرا طاقت دیدار تو نیست گر نتوانی که کم گیری سر گیر که نظری کار تو نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/615 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو ترک من شاهدی به شنگی نیست چو زلف پرشکنش حلقه فرنگی نیست دهانش ار چه نبینی مگر به وقت سخن چو نیک درنگری چون به تنگی نیست به تیغ غمزهٔ لشکری بزنی بزن که با تو در او هیچ مرد جنگی نیست قوی به چنگ من افتاده بود دامن وصل ولی دریغ که دولت به تیزچنگی نیست دوم به لطف ندارد عجب که چون غلام سعد ابوبکر سعد زنگی نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/612 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خسرو آنست که در صحبت او در بهشتست که همخوابه حورالعینیست دولت آنست که امکان فراغت باشد تکیه بر بالش بی دوست نه بس تمکینیست همه عالم صنم چین به حکایت گویند صنم ماست که در هر خم زلفش چینیست روی اگر باز کند حلقه سیمین در گوش همه گویند که این ماهی و آن پروینیست گر منش دوست ندارم همه کس دارد دوست تا چه ویسیست که در هر طرفش رامینیست سر مویی نظر آخر به کرم با ما کن ای که در هر بن موییت مسکینیست جز به دیدار توام دیده نمی‌باشد باز گویی از مهر تو با هر که جهانم کینیست هر که ماه ختن و سرو روانت گوید او هنوز از قد و بالای تو صورت بینیست بنده که به شاهی برسم مگسی را که تو پرواز دهی شاهینیست نام همه جا رفت به شاهدبازی وین نه عیبست که در ملت ما تحسینیست کافر و کفر و مسلمان و نماز و من و هر کسی را که تو بینی به سر دینیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/611 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل نمانده‌ست که گوی خم چوگان تو نیست خصم را پای گریز از سر میدان تو نیست تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد هیچ مجموع ندانم که پریشان تو نیست در تو حیرانم و اوصاف معانی که تو راست و اندر آن کس که بصر دارد و حیران تو نیست آن چه عیبست که در صورت تو هست وان چه سحرست که در غمزهٔ فتان تو نیست آب حیوان نتوان گفت که در عالم هست گر چنانست که در چاه زنخدان تو نیست از خدا آمده‌ای آیت رحمت بر خلق وان کدام آیت لطفست که در شأن تو نیست گر تو را هست شکیب از من و امکان فراغ به وصالت که مرا طاقت هجران تو نیست تو کجا از این خار که در پای منست یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست آخر ای کعبهٔ مقصود کجا افتادی که از هیچ طرف حد بیابان تو نیست گر برانی چه کند بنده که فرمان نبرد ور بخوانی عجب از غایت احسان تو نیست از بند تو هرگز به درآید؟هیهات! بلکه حیفست بر آن کس که به زندان تو نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/613 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه اندر زمین نظیر تو نیست که چون رخ منیر تو نیست ندهم به قد و قامت سرو که چو بالای تو نیست در همه شهر ای کمان ابرو کس ندانم که صید تیر تو نیست دل مردم دگر کسی نبرد که نیست کان اسیر تو نیست گر بگیری نظیر من چه کنم که مرا در جهان نظیر تو نیست ظاهر آنست کان چو حدید درخور صدر چون حریر تو نیست همه عالم به رفت نام که در ضمیر تو نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/614 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وه که گر من بازبینم روی یار را تا قیامت شکر گویم کردگار را یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بی‌وفا یاران که بربستند بار را مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق دوستان ما بیازردند یار را همچنان امید می‌دارم که بعد از داغ هجر مرهمی بر نهد امیدوارِ را رای رای توست جنگ و آشتی ما قلم در سر کشیدیم اختیار را هر که را در خاک غربت پای در مانْد مانْد گو دگر در بینی دیار را عافیت نظر در منظر مکن ور کنی بدرود کن و قرار را گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین قبله‌ای دارند و ما نگار را خاک پایش شد بازگفتم من بر آن دامن نمی‌خواهم غبار را دوش حورازاده‌ای دیدم که پنهان از رقیب در میان یاوران می‌گفت یار را گر مراد ترک وصل ما بگوی ور مرا رها کن اختیار را درد پوشیده مانی تا جگر پرخون شود بِه که با دشمن نمایی حال زار را گر هزارت غم بود با کس نگویی ای برادر تا نبینی غمگسار را ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن تا به خدمت عرضه دارم افتقار را دوستان گویند چرا دادی به تا میان خلق کم کردی وقار را ما صلاح در بی‌نوایی دیده‌ایم هر کسی گو مصلحت بینند کار را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/610 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت ابر چشمم بر رخ از سودای سیلاب داشت در تفکر عقل مسکین پایمال شد با پریشانی شوریده چشم داشت کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان شحنه سرای عقل در طبطاب داشت نقش کرده محراب تسبیح وجود تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت دیده‌ام می‌جست و گفتندم نبینی روی دوست خود درفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت ز آسمان آغاز کارم سخت می‌نمود کی گمان بردم که شهدآلوده زهر داشت این ره مشکل افتادست در دریای اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/609 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوشم آن سنگ پریشان داشت یار برده دست بر جان داشت دیده در می‌فشاند در دامن گوییا آستین مرجان داشت اندرونم ز شوق می‌سوزد ور ننالیدمی چه درمان داشت می‌نپنداشتم که روز شود تا بدیدم سحر که پایان داشت در باغ بهشت بگشودند باد گویی کلید رضوان داشت غنچه دیدم که از نسیم صبا همچو من دست در گریبان داشت که نه تنها منم ربوده هر غزل داشت رازم از پرده برملا افتاد چند شاید به صبر پنهان داشت ترک جان بباید گفت که به یک دو دوست نتوان داشت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/608 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو ابر زلف تو پیرامن می‌گشت ز ابر دیده کنارم به اشک تر می‌گشت ز شور تو در کام جان خسته من جواب تلخ تو از شکر می‌گشت خوی عذار تو بر خاک تیره می‌افتاد وجود مرده از آن آب جانور می‌گشت اگر مرا به زر و سیم دسترس بودی ز سیم سینه تو کار من چو زر می‌گشت دل از دریچه فکرت به داد نشان حالت زارم که زارتر می‌گشت ز شوق روی تو اندر سر قلم سودا فتاد و چون من سودازده به سر می‌گشت ز خاطرم غزلی سوزناک روی نمود که در دماغ فراغ من این قدر می‌گشت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/607 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت وجود خسته‌ام از بی‌خبر می‌گشت همای شخص من از آشیان شادی دور چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت دل ضعیفم از آن کرد آه آلود که در میانه جگر می‌گشت چنان غریو برآورده بودم از غم که بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشت ز آب دیده من فرش خاک تر می‌شد ز بانگ من گوش چرخ کر می‌گشت قیاس کن که را چه تیر رسید که پیش هجر تو جان سپر می‌گشت صبور باش و بدین روز بنه که روز اولم این روز در نظر می‌گشت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/606 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈