#مناجات_با_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مدح_امام_جواد سلاماللهعلیه
ما را هر آنچه حضرت استاد یاد داد
یک گوشه چشم کودک سلطان به باد داد
جایی برای عرضه ی حاجت نداشتیم
ما را پناه گوشه ی باب الجواد داد
دستش به کم نمی رود و کم نمی دهد
کم خواستیم حاجت خود را، زیاد داد
بیهوده تا غروب پی کسب روزی ام
رزق مرا جواد همان بامداد داد
سلطان طوس با قسم یا ابالجواد
هر حاجتی که پیش از این ها نداد؛ داد
از کربلا فضلیت مشهد فزون تر است
این را جواد یاد من بی سواد داد
در چشم او چه بود که با یاد مادرش
ابروی او به عاشق حکم جهاد داد
#محسن_عرب_خالقی
@poem_ahl
#مدح_اهل_بیت سلاماللهعلیهم
#مناجات_با_اهل_بیت سلاماللهعلیهم
#مولودی_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مدح_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مولودی_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
روشن تر از روز است خیلی بامرامند
وقتی کریمان با گدایان هم کلامند
الحق که آقازاده ها یک یک امیرند
الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند
در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم
وقتی گدای این درم، مردم گدامند
عین عدم هستیم و با آنان وجودیم
پس ما همان هاییم که آن ها بنامند
سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد
این خانواده از طفولیت امامند
چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم»
فرزندهای فاطمه با احترامند
هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند
این چهارده تا روشنی صبح و شامند
این چهارده آیینه از بس که شبیه اند
وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند
و الله این پروانگی ما می ارزد
هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد
معشوق عالم می شود یک روز، عاشق
مجنون ما اندازه لیلا می ارزد
قلاده ما را همین گوشه ببندید
سگ هم کنار خانه این ها می ارزد
سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم
هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد
یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم
حالا که شد مال تو از حالا می ارزد
این گریه ها را آیه تطهیر گفتند
یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد
با کاظمین تو بهشتی دارم این جا
پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد
پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً
وقتی عصای حضرت موسی می ارزد!
دستی بکش بینا کنی این چشم ها را
با معجزات تو چه نابینا می ارزد!
کافی ست ما را این که بابای تو خندید
لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد
آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت
دارد زیادش می کند لطف زیادت
آقا منم، آن رختْ پاره، پا برهنه
آن شب، شب جمعه، مرا که هست یادت!
تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم
من کیستم؟ من از گدایان بلادت
من از در این خانه ات جایی نرفتم
پس رو مگردان از گدای خانه زادت
آن که مرا حالا مُرید تو نوشته
حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت
تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را
نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت
تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید
عرض ارادت می کند بر بامدادت
بابای تو با دیدن تو گریه می کرد
با گریه لطف دیگری دارد عبادت
آباء و اجدادت همه یک یک جوادند
پس می نویسیمت جواد بن الجوادت
بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم
جبریل حتی می گذارد بال و پر هم
به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً
وقتی دوا می سازم از این خاک در هم
تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت
بال و پر ما سوخته حتی جگر هم
با آبروی تو تهجّد آبرو یافت
فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم
با این جمالی که تو را دادند، باید
بین خریداران تو باشد پدر هم
نام مرا هم بین این عشاق بنویس
بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم
ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت
یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم
در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز!
این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم
هستند یک یک شیرها دنبال دامت
چشمان آهوی خراسانِ پدر هم
فهم من از لطف جوادی تو این است:
که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم
ما را ببر تا کاظمین این بار با هم
ما را بخر در کاظمین این بار درهم
جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد
وقتی کریمیِ خدا آخر ندارد
ما را برای در زدن معطل نکردند
اصلاً بیوت این کریمان در ندارد
این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است
نام علی که اصغر و اکبر ندارد
طفل رباب است و ولیکن عادتش بود
از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد
بین مقامات رباب این شأن کافی ست
که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد
وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت
میدان علمداری ازین بهتر ندارد
وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت
آخر گمان کردند که لشگر ندارد
طفل است و بابای بلاتکلیف مانده
حیرانی است و کودکی که سر ندارد
گیرم که از فردا دوباره آب وا شد
چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
ای بیکران که هرچه جهان مبتلای توست
هستی، نفس، نفس، نفسش در هوای توست
جاروکش حریم تو شهپرّ قدسیان
جبریل، خادمِ درِ مهمانسرای توست
در عرش و فرش و هرچه جهانهای مختلف
هر کس که هست، بوسهدهِ خاک پای توست
خورشید ذرّهایست که همواره روز و شب
پرّان در آستانهی ایوانطلای توست
صبح از کرانههای سکوت تو جاری است
شب گوشِ جان سپرده به سوز صدای توست
جان ریزهخوارِ خوانِ مناجاتِ مرتضاست
دل خوشهچینِ ملتمسِ ربنای توست
تبعیدیانِ گمشده در تیهِ ظلمتیم
چشمان ما هنوز به دست دعای توست
دل را چه غم، غریبِ دو عالم اگر شود؟
در قبر و در قیامت اگر آشنای توست
پیوندِ غیر، سستتر از تار عنکبوت
رکن رکین و حصن حصین هم ولای توست
ردّ و قبولِ عامه نیرزد به ارزنی
هرآینه رضای خدا در رضای توست
#مبین_اردستانی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مشهد
ای آن که کاروبار تو مشکلگشایی است
در آستان لطف تو کارم گدایی است
از بس که مهربان و رئوفی برای تو
فرقی نکرده است که زائر کجایی است
دیدیم در نگاه بلند کبوتران
در این حریم اوج اسارت، رهایی است
ما صاف و ساده در طلب دیدن توایم
آقا قبول کن، دل ما روستایی است
دلهای عاشقان بلادیدهی تو را
از هرچه غیر دوست امید جدایی است
ما از عدم به عشق تو رفتیم تا وجود
پیش از الست قدمت این آشنایی است
تنها نه این که حج فقیرانی ای امام
هرکس که زائر تو شود کربلایی است
با دست خالی آمدم و دست پُر شدم
سهم من از زیارت تو این رباعی است؛
"دل خسته و روسیاه، با بار گناه
افتاده دلم به راه، با بار گناه
چون ذره پِیِ کسب فروغ از خورشید
رفتم به پناه شاه، با بار گناه"
#مجتبی_خرسندی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#رجب
#نجف
دمِ صبح آمده ام، چون به دمت محتاجم
خیمه ات کو! به غبار قدمت محتاجم
گریه ام از سر بیچارگی و دربدری است
دلخوشی همه عالم! به غمت محتاجم
ریشهء رشد مرا خاک گناهم سوزاند
منِ تاریک، به نورِ حرمت محتاجم
آنقدر خیر رساندی که بد عادت شده ام
دست من نیست اگر بر کرمت محتاجم
شرم دارم به کسی رو بزنم غیر خودت
تا گدایم به زیاد و به کمت محتاجم
لشکرت غرق سپهدار، ولی تنهایی!
به غلامی که شده هم قَسَمَت محتاجم
حسرتا! قطرهء خونم سر راه تو نریخت
من به وادی پُر از پیچ و خمت محتاجم
کمتر از مورم و مامور سلیمان نشدم
به حسین و نظری باعظمت محتاجم
یاعلی ماه رجب آمده دستم خالی است
به دعای تو و صاحب علمت محتاجم
بغلم کن که پُر از دردم و بی درمانم
به طواف حرم محترمت محتاجم
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
بسم علی حضرت رحمان علی
باطن نورانی قرآن علی
نفس علی، روح علی، جان علی
منکر تو نیست مسلمان علی
بنده الله شدم با علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
کیست علی آینه دار خدا
جانِ نبی بود و نگار خدا
بوده به دستش همه کار خدا
در دل ما هست کنار خدا
ای نجفت کعبه دلها علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
هرکه نشد خارِ درت، خوار شد
حب تو میزان شد و معیار شد
خال لبت کعبه ی سیار شد
شیعهی تو اصل و نسب دار شد
خورده به قنبر نسب ما علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
صدق تویی صادق و اصدق تویی
حیدری و قادر مطلق تویی
فاتح کارزار خندق تویی
حکم رسول است فقط حق تویی
پس همه باطلند الا علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
گوش به فرمان لبت آفتاب
حب تو ایمان شد و بغضت عذاب
باتو حساب بدی ام بی حساب
جای نبی در شب هجرت بخواب
گفت نبی بین خطرها علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
سنگ تو بر سینه زدن دین ما
نوکریت مذهب و آیین ما
سر بزن ای شاه به تدفین ما
کاش بیایی دم تلقین ما
زود به دادم برس آنجا علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
روی جهاز شتران ماه شو
روشنی آخر این راه شو
کوری آن چند نفر شاه شو
رخ بنما و ولی الله شو
نیست کسی غیر تو مولا علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
آه که هنگام عداوت شد و
بر ولی الله خیانت شد و
پشت علی خلوت خلوت شد و
پشت در خانه قیامت شد و
گفت در آن فاجعه زهرا علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
این طفل به خواب رفته در گهواره
شاهی است که تکیه داده بر گهواره
تنها نه دو تکه چوب بنگر که شده است
خورشید و ستاره و قمر گهواره
وقتی که به مهد اشک میریخت مدام
میریخت به آسمان گُهَر گهواره
هرگز نشود ادا مقامش حتی
با زر بنویسند اگر گهواره
یک غنچه در آغوش گرفت و داده است
اندازه آسمان ثمر گهواره
میخورد تکان و با نوایی جانسوز
میداد ز کربلا خبر گهواره
مقصود نه روضه است اما دیدند
در خاک بدن، به نیزه سر، گهواره
میرفت به دست ناکسان دست به دست
بر جان رباب زد شرر گهواره
#داریوش_جعفری
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مدح_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#مشهد
یا به این کوچه معروف گدا را نکشید
یا کشیدید ز ما دست عطا را نکشید
رزق ما دیدنتان بود، غذا را نکشید!
ما گداییم، شما منت مارا نکشید!
منت از ماست که بر دیدنمان آمده اید!
به گدایان گرفتار، بفرما زده اید
قصه ی لطف شما قصه ی اقیانوس است
حکم ما شب زده ی در به در فانوس است
برسانید به هرکس ز خودش مایوس است
غصه ای هست اگر! چاره ی آن در طوس است
عاقبت کلبه ی احزان رضا گلشن شد
با جواد ابن رضا چشم همه روشن شد
آسمان خنده به لب میل به باران دارد
ماه از شوق به کف آینه قرآن دارد
شاه ما گرچه حسودان فراوان دارد
چشمشان کور که خورشید به دامان دارد!
عجب است این پسر امروز پیمبر نشده
هیچ مولودی از او با برکت تر نشده!
وجناتش، سکناتش، شرف مصطفوی
ریخته در نظرش معجزه های نبوی
خنده اش فاطمی و جذبه چشمش علوی
چه بگوییم به او؟ قند و نبات رضوی!
قل هو الله احد ریخته بر لبهایش
ای به قربان صدای خودش و بابایش
سیر کردیم به قرآن خدا خط به خطش
خیره ماندیم به تفسیر و کلام و لغتش
با خداوند یکی بوده دقیقا صفتش
جان به این خالق و این دیکته بی غلطش!
"چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی"
سجده کردیم بر آن خال سیاه عربی!
ای دل از سنگشدن دل بکن و گوهر باش
آب هر چشمه نشو قطره ای از کوثر باش
سلطنت خواهی اگر در دو جهان نوکر باش
کاظمینی شده دست علی اصغر باش
که خدا عیدی مارا دو برابر داده
رزق ما میرسد امشب ز دو آقا زاده
این پسر کیست که منظومه ی عرفان شده است
شیرخواره ست ولی پیر بزرگان شده است
ششمین جلوه ی سی جزء ز قرآن شده است
علی دیگری از عرش نمایان شده است
شیر شیر است دلیر است چه کوچک چه بزرگ
برمیاید ز علی ابن حسین کار سترگ
نخل اگر نخل رباب است ثمردار تر است
دست اگر دست حسین است گهردار تر است
این پسر از همه در معرکه سردار تر است
از دوصد مرد به پیکار جگردار تر است
تیغ شمشیر خود از پیچش مو ساخته است
جوشن جنگی خود را ز گلو ساخته است
حیفِ این گل، قدم آخر این راه شد و
چشم برهم زدنی آمد و شش ماه شد و
نفسش تنگ شد و بسته و کوتاه شد و..
دیر از آمدن حرمله آگاه شد و..
همه گفتند که این بار نباید بزند
هیچکس فکر نمیکرد چنین بد بزند!
حنجر سرخ و سفیدش که به یک سو خم شد
بین خون آینه ی صورت او مبهم شد
گلوی نازک و آن تیرِ سه لب توام شد
بدن و صورت و حنجر همگی درهم شد..
سری اصلا به تنش نیست ولی جان دارد
لطف تیر است که این طفل سه دندان دارد
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت
که زیر سایه این خیمه کرده ایم اقامت
شفیع گریه کنانش ائمه اند یکایک
به این دلیل که جمع است در حسین امامت
کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بارعلم را به شانه اش نکشیده ست
بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت
کسى که در پى کار حسین نیست، محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا
به نزد فاطمه ریزد ز دیده اشک ندامت
به روز حشر که جمله فقیر و کاسه به دستند
خدا به زائر تو میدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قیامت خود را سند زده ست به نامت
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
یا عیسیِ گهوارهای یا موسیِ طوری
با شیفتگان سخنت گرم حضوری
با هر که نشستم دم از ایوان نجف زد
در قلب چه نزدیکی و از چشم چه دوری
من مات علی حب علی مات شهیدا
در قبر محبان تو نور است چه نوری
در مملکت حب تو گل میدمد از سنگ
از ما کسی اسلام نیاورده به زوری
مارا سگ کوی تو شدن «عِنْدَ مَلیٖک» است
بالله نه طمعکار بهشتیم و نه حوری
ای شمس بفرما که به تاریکی قبرم
نوری بدهد قنبرت از گرد عبوری
مهر علی از همت زهرا به دل افتاد
خورده گذر مادری اطراف تنوری
از حب علی هیچ کسی رنج ندیده
آزار سلیمان نرسیدهست به موری
#وحید_عظیم_پور
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#اسارت
حال که ای همسفر، بی تو سفر میکنم
زاد ره خویش را، خون جگر میکنم
تیره کنم صبح را، شعله زنم شام را
ز آنکه شب خویش را، بی تو سحر میکنم
بیکفن و چاک چاک پیکر تو نقش خاک
چاک به دل میزنم خاک به سر میکنم
من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر
خیز و نگه کن ببین با که سفر میکنم
هر قدمم میزنند، نام تو را میبرم
هر طرفم میکشند، بر تو نظر میکنم
هر خطر آید به پیش، بر دل و جان میخرم
در عوض از دخترت، رفع خطر میکنم
گر بگذارد عدو لحظهای آسودهام
زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر میکنم
ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟
مثل تو پیش بلا سینه سپر میکنم
گفتهی «میثم» به خلق، سوز دگر میدهد
روز جزا من به او، لطف دگر میکنم
#غلامرضا_سازگار
@poem_ahl
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
جبریل شنید از تو برای خبر آمد
پر سوخت و پر ریخت و بی بال و پر آمد
می خواست بگوید که خدا داخل کعبه است
دیوار ترک خورد و خبر زودتر آمد
بتخانه فرو ریخت و میخانه بنا شد
از میکده ساقی سر کوی و گذر آمد
ای عشق بفرما قدمت روی سر ما
خاکیم و از این شاد که ما را پدر آمد
میخانه نه آن است که گفتند و شنیدیم
میخانه از اطراف ضریح تو برآمد
با عشق تو بر نقره زدم بوسه و دیدم
از جای لبم خوشهی انگور درآمد
محراب به محراب پی قبله دویدم
ایوان طلاکوب توام در نظر آمد
میخواستم از مدح تو چیزی بنویسم
یک واژه نگفتم من و عمرم به سرآمد
آیات خدا را همه در شور تو دیدم
هر آیه که خواندم به لبم نیشکر آمد
با اشک وضو کردم و قرآن که گشودم
بدخواه تو در آیه فقط کور و کر آمد
#محسن_ناصحی
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_رضا سلاماللهعلیه
این دل شده مؤمن به علیّاً ولی اللّه
طاهر شده باطن به علیّاً ولی اللّه
ممنون پدر مادر خویشم که درونم
مؤمن شده هر ژن به علیّاً ولی اللّه
بیچاره و بدبخت و ذلیل است به قرآن
هرکس شده خائن به علیّاً ولی اللّه
اصلاح شد و سمت علی شد متمایل
هر نامتقارن به علیّاً ولی اللّه
خوردند محک اول خلقت شب قالوا
انس و ملک و جن به علیّاً ولی اللّه
ذوق است ولی معتقدم اینکه فرو ریخت
ایوان مدائن به علیّاً ولی اللّه
ایرانیم و معتقدم ضامن آهو
ما را شده ضامن به علیّاً ولی اللّه
هنگام نماز است ببینید که برخاست
فریادِ مؤذّن به علیّاً ولی اللّه
#محسن_ناصحی
@poem_ahl
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#نجف
آن که در دفترم از عشق، غزل ریخته است
باده در جام من از صبح ازل ریخته است
کام این شعر به شیرینی شکّر شده است
بس که از گوشه ی لب هاش عسل ریخته است
کعبه پیش قدمش خانه تکانی کرده ست؟
چه قدر روی زمین لات و هُبَل ریخته است
کهکشان دور سرش جای گل لاله و یاس
زهره و مشتری و شمس و زُحل ریخته است
دست بر تیغ دو سر برده و می بینم باز
چه قَدَر کار سرِ پیکِ اَجل ریخته است
احتیاجی به اذان نیست، مؤذّن خاموش
هر کجا هست علی، خیرالعمل ریخته است
نجفش در نظر اهل دل «عشق آباد» است
پیش او آبروی «تاج محل» ریخته است
خیرِ محض است علی، طالب خیرند همه
مِهر او در دل اقوام و ملل ریخته است
#محمد_قاسمی
@poem_ahl
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#نجف
#تبری
در دل بیت الحرام انگار غوغایی شده
کعبه بعد از قرن ها اکنون تماشایی شده
خلوت انس خدا با حیدرش برپا شد و
کار میکائل اینجا مجلس آرایی شده
بس که این مولود حرمت داشته نزد خدا
مُوْلِدَش با دست ابراهیم، بنّایی شده
باید از روح الامین پرسید تا حالا چه کس
این چنین از جانب یزدان پذیرایی شده؟
در همین بدو تولّد قدرتش شد آشکار
چون حریف لشگر بت ها به تنهایی شده
از همین الان مشخّص می شود از قامتش
مادر او صاحب چه سرو رعنایی شده
هفت دفعه پاره کرده بند این قنداقه را
به به! این تصویر عجب تصویر زیبایی شده
خشت خشتِ کعبه جانی تازه پیدا کرده است
خانه زادش بس که انفاسش مسیحایی شده
مصطفایی که نگاهش می کند با ذوق و شوق
مهرْ سیمایی ست، محو ماهْ سیمایی شده
این که قرآن کِی به قلب مرتضی نازل شده ست
چارده قرن است در عالم، معمّایی شده
گفت حق: «عبدی اطعنی» در اطاعت از خدا
کار این آقا از اوّل کارفرمایی شده
کاملا پیداست او از هر کسی بالاتر است
پس «علی» بهرش چه نام با مُسمّایی شده
هر کسی شد خاکسار آستان قُدسی اش
در لباس بندگی، روزیش آقایی شده
هر که را زهرا دعا کرده ست مولایی شد و
هر که را حیدر نظر کرده ست زهرایی شده
هِی نجف رفتند و ما هِی غصّه خوردیم از فراق
سهم ما از عشق، تنها حسّ تنهایی شده
هر کسی جایی ندارد در دلش حبّ علی
مادرش حدّ اقل یک بار «هر جایی» شده
مست از جام تولّای علی شد بیشتر
هر کسی محض رضای او تبرّایی شده
#محمد_قاسمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
ماه و خورشید نمک گیر نگاهت هستند
عرشیان معتکف چشم سیاهت هستند
کهکشان ها ز غبار سر راهت هستند
هر دو عالم همه در خیل سپاهت هستند
«رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر» شاه علی ست
پای محراب دو ابروی تو زانو زده ام
صد و ده بار مدد گفتم و یا هو زده ام
همه ی عمر به دست کرمت رو زده ام
دل خود را گره بر آن خَم گیسو زده ام
«رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر» شاه علی ست
رزقم از میکده ی شاه عرب می ریزد
سیزده جام که از خُم رجب می ریزد
با شراب نگهت طعم رطب می ریزد
این چه سری است از این باده طرب می ریزد
«رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر» شاه علی ست
شاهکار هنرستان خدایی حیدر
عزت از نور کلام تو گرفته منبر
نفس پیغمبری و فرق ندارد دیگر
بوده پیغمبر علی یا که علی پیغمبر
«رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر» شاه علی ست
مس دل در پی ایوان طلا افتاده
گذر سعی من از سمت صفا افتاده
تا که چشم کرم یار به ما افتاده
این همه دور و بر شاه، گدا افتاده
«رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر» شاه علی ست
شرح و تفسیر دم و باز دمت قرآنم
من همان نوکرت از طایفه ی سلمانم
رعیت ساکن در کشورتان ایرانم
می رسد از کرمت خرجی و آب و نانم
«رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر» شاه علی ست
بیشتر حرف تو در عالم بالاست علی
سجده ی بندگی اش زینت دنیاست علی
همدم و هم نفس حضرت زهراست علی
فاطمه مادرمان و پدر ماست علی
«رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر» شاه علی ست
زلفِ مُشکین تو و عطر تنت را عشق است
مرتضی آیه به آیه سخنت را عشق است
علی عالی اعلی شدنت را عشق است
یا اباالعشق، حسین و حسنت را عشق است
«رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر» شاه علی ست
#محمدجواد_مهدوی
@poem_ahl
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
خدا می خواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد
خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد
خدا می خواست از رخساره ی خود پرده بردارد
خدا می خواست تا دست خودش در آستین باشد
علیٌ حُبّه جُنَّه، قسیم النار و الجَنَّه
خدا می خواست آن باشد، خدا می خواست این باشد
علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج
به پیغمبر نشانش داد تا حق الیقین باشد
به جز نام علی در پهنهی تاریخ نامی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد
به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد
مرا تا خطبه های بی الف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبه ی بی نقطه ی تو نقطه چین باشد
مرا در بیت بیت شعرهایم دستگیری کن
غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد
غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیرالمؤمنین باشد
#احمد_علوی
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
شانه می زد تا به گیسوی علی، بنت اسد
می شنید از هر سرِ مو «قل هو الله احد»
مست شد از عطر جاری در هوای خانه اش
به چه عطری خوش به حال شانه و دندانه اش
مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز
از هزاران نکته ی باریک تر از مو، هنوز
پیچ و تاب راه عشق، از پیچ و تاب زلف توست
ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست
آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازک تر است
در معاد عاشقان، یک تار موی قنبر است
تیغِ کج، شد عاشقانت را صراطَ المستقیم
یک دعا داریم، آن هم "یا علی و یا عظیم"
ساقیِ بزمِ "سَقاهُم رَبُّهُم" هستی، علی
از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی
می کشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون
در هوایت، میشویم "السّابقونَ السّابقون"
میشویم السابقون، در عشقِ تو مولا به صف
میشویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف
#قاسم_صرافان
@poem_ahl
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#نجف
#کربلا
قبل از سخن و هر عملی سینه دریده
حتی خود حق بهر علی سینه دریده
سر را نشکسته است ولی سینه دریده
امروز اگر ربّ جلی سینه دریده
معشوق رسیده است، پس این شوق از این است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
هم رتبه ی آب آمده از عالم بالا
بابای تراب آمده از عالم بالا
پرسید: شراب آمده از عالم بالا؟
فی الفور جواب آمده از عالم بالا:
در عشق، شرابِ علوی ناب ترین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
او یاور یکتای هو الله احد شد
در کعبه ی حق مظهر الله صمد شد
خشنود دل مادر او تا به ابد شد
چون بنت اسد بود و دگر ام اسد شد
او قبله و مقصود همه اهل یقین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
گشتند ملائک همه خرسند به دورش
عشاق رسیدند چو اسپند به دورش
حجاج همه وقت طوافند به دورش
قبل از همه چرخید خداوند به دورش
«حق است علی» حک شده بر عرش برین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
قطره همه ی عمر نگاهش پیِ نهر است
هر نهر امیدش همه در وصلتِ بحر است
«دریاست علی» زمزمه ی صاحب دهر است
بر طبق حدیثِ نبوی علم چو شهر است
فرمود که من شهر و علی باب مدینه است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
تا دید علی دست گدا گشته مشخص
انگشترش از زیر عبا گشته مشخص
پس معنی آیات ولا گشته مشخص
با نور علی نور خدا گشته مشخص
خورشیدِ سماواتیِ ربُ الارضین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
حیدر که رجز خواند عدو بی خبر افتاد
در معرکه دیدند هزاران سپر افتاد
با تیغ دو سر، سر پیِ سر ضربدر افتاد
با شیر خدا هر که در افتاد ور افتاد
پس خصم علی تا به ابد نقش زمین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
تنها اسدالله به خیبر شده فائق
مبهوت شدند آن دو فراری منافق
از واهمه گشتند به هر سو متفرق
جا داشت همان لحظه که طاغوت کند دق
نفرین خدا پشت سر آن دو لعین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
تا هست علی هیبت اسلام بماند
اوهام شیاطین همه ناکام بماند
میخواست دل فاطمه آرام بماند
نگذاشت علی فاطمه گمنام بماند
حیدر همه ی دغدغه اش ماندن دین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
بی مهرِ علی کل عبادات تلف شد
امشب دلم از حب علی پر ز شعف شد
پابوسی سلطان نجف باز هدف شد
هرکس که شبی داخل ایوان نجف شد
با مهرِ علی داخل در حصن حصین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
من زار علیاً بنجف صار سعیدا
و مَضْجَعُهُ لیس مِنَ العرش بعیدا
جِبْریٖلُ یُنادِی بِنِدٰاءٍ لَنْ یَبِیٖدَا:
من مات على حبّ علی مات شهیدا
با حب علی هر جگر پاک عجین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
از شهر نجف راهی دربارِ حسینیم
دیوانه و آواره ی بین الحرمینیم
در کرب و بلا غرق غم و شیون و شینیم
مبهوت نظر بر حرم نور دو عینیم
خاک حرم کرب و بلا نقش جبین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
گفتند حسین از کمرش تیر کشیده
گفتند که از پشت سرش تیر کشیده
قطعا همه ی بال و پرش تیر کشده
زینب به روی تل جگرش تیر کشیده
از قتل حسین است که این داغ به سینه است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
#محمدجواد_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
به اوج می برد امشب مرا هوای شما
که عشق را بنویسم، فقط برای شما
نگاه می کنم این جا به رد پای شما
و می رسم به خدا، تا خدا، خدای شما
که آفرید شما را زمین هوایی شد
و کعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد
و بال حور و ملک فرش این قدم ها شد
زمین برای حضور تو در تمنا شد
ز اشک شوق ملائک ستاره پیدا شد
و عشق بر تن هفت آسمان هویدا شد
عصای دست نبی بوده ای و دست خدا
تو دستگیر کلیمی، تو دستگیر عصا
شکوه عدل شما را عقیل می داند
نگاه بت شکنت را خلیل می داند
شکاف کعبه شما را دلیل می داند
و شأن وصف تو را جبرئیل میداند
که از زبان خدا بر تو آفرین می گفت
و با صدای بلند خودش چنین می گفت:
رقم زده است خدا عشق را به نام علی
فلک نشسته به حسرت برای گام علی
ملک نشسته دو زانو به احترام علی
"علی امام من است و منم غلام علی"
به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسم داشت
و با صدای شما با نبی تکلم داشت
کرامتی که تو داری الی الابد باشد
همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد
شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد
گواه من سر عمرو بن عبدود باشد
#مجید_تال
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#تبری
می نویسم که مرا غیر علی یاری نیست
در دو عالم به جز او سید و سالاری نیست
در دلم غیر تولّای علی کاری نیست
دو جهان غیر علی امر دگر جاری نیست
می نویسم که پناهندۀ حیدر هستم
اوست سلطانم و من بندۀ حیدر هستم
پدر و مادر من خوب امانت دارند
از ازل تا که مرا حبّ علی بسپارند
عهد کردند که دست از همه کس بردارند
به خدا غیر علی از همه کس بی زارند
یاد دادند به من هر نَفَس آن پاک دلان
لعنت آل پیمبر به فلان بن فلان
هرکه با آل علی نیست یقین با ما نیست
اوست یکتا و بجز فاطمه اش همتا نیست
حائلی بِین خدا و علی و زهرا نیست
جز عبودیّتِ حق فرقِ دگر اینجا نیست
علی آن آب حیاتی است که دل خانۀ اوست
دل توحیدیِ ما واله و مستانۀ اوست
اینک ای اهل تولّا شب یلدای شماست
شب میلاد علی سرور و مولای شماست
شب، شب مستی و مجنونی و احیای شماست
وسط کعبه قدمگاه مسیحای شماست
ذات معبود علی، ساجد و مسجود علی است
در دل کعبه همان کعبۀ مقصود علی است
همه آنان که دلی مست و پریشان دارند
سَر و سِرّ و سحری با شَه خوبان دارند
بادۀ نادِ علی بر لب عطشان دارند
لبِ خندان، دلِ شادان، رخِ گریان دارند
کیست تا هم نفسِ سُبحه و سجاده شود
همّ و غم، وا نَهَد و مست، از این باده شود
انبیایند همه عمر، گرفتار علی
اولیایند همه مَحرم اسرار علی
حَسنینند همان حیدر کرّار علی
همۀ خلق سرِ سفرۀ افطار علی
کیست این فوقِ بشر، ناطق قرآن خدا
نه خدا هست و نه از حضرت معبود جدا
هرکسی دینِ علی دارد و دنیای ثواب
روز را در صف حرب است و سحر در محراب
با یتیمان و اسیران و غریبان بیتاب
پیشِ طاغوت چنان موج خروشان در آب
پیش مظلوم، علی خاضع و خوشرفتار است
در برِ ظلم، اَشِدّاءُ علی الکفار است
در شبستانِ علی بال و پری باید ریخت
در پی هر قدمش جان و سری باید ریخت
وسط معرکه هایش سپری باید ریخت
در حمایت ز ولایت هنری باید ریخت
کربلای همۀ اهل هنر در راه است
هر کسی کرب و بلایی نشود گمراه است
گفت راوی: که پس از هلهله و حملۀ چند
ناگهان شد سرِ شاهی به سر نیزه بلند
قاری فاطمه بر نیزه به گیسوی کمند
دید اهل حرمش خسته و در اوج غمند
نظری کرد سوی قلب صبور زینب
شد سوی مقتل خون وقت عبور زینب
دید از دور که هفتاد و دو تن افتاده
هر طرف پیکر یک پاره بدن افتاده
صاحب قافله بی غسل و کفن افتاده
راهِ یک نیزه شکسته به دهن افتاده
یا رب این هدیۀ ناقابل و این قربانی
می شوم همسفرِ کعبِ نی از مهمانی
#محمود_ژولیده
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#تبری
من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم
پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم
كعبه اي در سينه ام دارم كه زايشگاه توست
از شكاف كعبه گاهي پرده بالا مي زنم
اين غبار روي لبهام از فراق بوسه نيست
در خيالم بوسه بر پاي تو مولا مي زنم
از در مسجد به جرم كفر هم بيرون شوم
در ركوعت مي رسم خود را گدا جا مي زنم
اينكه روزي با تو مي سنجند اعمال مرا
سخت مي ترساندم لبخند اما ميزنم
من زني را مي شناسم در قيامت، بگذريم
حرفهايي هست كه روز مبادا مي زنم
#کاظم_بهمنی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#نجف
در میان بیقراریها قرار آمد به دست
روزى راز و نیاز از حال زار آمد به دست
روز، هجران میکشیم و شب، تقاضا میشویم
از خروش عاشقان لیل و نهار آمد به دست
نیستم گرچه کلیمالله اما در نجف
فرصت گفتار با پروردگار آمد به دست
هرچه را بخشید میریزم بهپای فاطمه
خرج یارش میکنم هر چه ز یار آمد به دست
خار را با مهر تو چیدیم گل برداشت شد
گل بدون مهر تو چیدیم خار آمد به دست
گفت خالق بعد از این تو خلق کن گفتی به چشم
چشم باز و بسته کردی روزگار آمد به دست
ابرویت مثل کمان خم شد ولی شمشیر شد
بعد از آن لا سیف الا ذوالفقار آمد به دست
کعبه شد شأن نزولت پس تو رب الکعبهای
اینچنین شد که طواف هفت بار آمد به دست
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#نجف
غیر ازین در، خواهش احسان نمیآید به کار
التماس از دست این و آن نمیآید به کار
اهل تعارف نیستم جان قابل تعارف نبود
محضر معشوق حتی جان نمیآید به کار
یا که کشکول گدایی یا وبال گردن است
گر نباشد دست بر دامان نمیآید به کار
بی سر و سامان شدن سیر و سلوک عاشق است
طالب دل را سر و سامان نمیآید به کار
خلوت یک کنج یوسف را عزیز مصر کرد
بیگناهان را چرا زندان نمیآید به کار
کار، کار پنجهی مشکل گشای مرتضاست
این گره طوری ست که دندان نمیآید به کار
کوفه هم ویرانه بود اول، علی، آباد کرد
چه کسی گفته دل ویران نمیآید به کار
دوستانت خاک را اینقدر ارزش دادهاند
ورنه بی کنعانیان کنعان نمیآید به کار
لطف کن قلادهام را گوشه صحنت ببند
در نجف غیر از سگ دربان نمیآید به کار
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
کعبه امشب ماه در دامان تو است
آسمان مبهوت و سرگردان تو است
جان پاک رحمةُ للعالمین
صاحب البیت خدا مهمان تو است
باز کن آغوش و بر گیرش ببر
این نه مهمان تو بلکه جان تو است
چشم زمزم پر شده از اشک شوق
وصف حیدر بر لب خندان تو است
اینکه امشب در بغل بگرفته ای
قبلۀ تو، عشق تو، ایمان تو است
حال کن ای کعبه امشب با علی
یا علی و یا علی و یا علی
کعبه جان جان دین است این پسر
قبلۀ اهل یقین است این پسر
گر چه نوزاد است نوزادش مخوان
مرشد روح الأمین است این پسر
کلّ خلق آفرینش را سبب
هستی هست آفرین است این پسر
دست داور، روی قرآن، پشت دین
جان ختم المرسلین است این پسر
آفتابی در گریبان حرم
آسمانی در زمین است این پسر
نام والایش بود مولا علی
یا علی و یا علی و یا علی
ای بتان کعبه حیدر آمده
بت شکن در بیت داور آمده
این علیّ ابن ابیطالب بود
یا خلیل الله دیگر آمده
آن که بت های حرم را بشکند
بر سر دوش پیمبر آمده
نغمۀ ایّاک نعبد سر دهید
بتگران را عمر بر سر آمده
قهرمان خندق و بدر و اُحد
فاتح احزاب خیبر آمده
می کند توحید را احیا علی
یا علی و یا علی و یا علی
فاطمه بنت اسد لب باز کن
قدر و جاه خویش را ابراز کن
بر خلایق بانگ من مثلی بزن
تا علی داری به مریم ناز کن
ای همای قلّه قاف کمال
با امیر المؤمنین پرواز کن
مادر مولا ز مولا دم بزن
با ثنای او سخن آغاز کن
چنگ زن بر دامن نوزاد خویش
نغمه با شور ولایت ساز کن
از تو زیبد تا بگویی یا علی
یا علی و یا علی و یا علی
ای صفا ای مروه ای رکن ای مقام
ای منی ای زمزم ای بیت الحرام
بر نبی گویید اینک تهنیت
از علی گیرید امشب احترام
این امیر است این امیر است این امیر
این امام است این امام است این امام
موسی از او گفته در تورات مدح
عیسی از او برده در انجیل نام
آسمان گردد به دورش روز و شب
آفتاب افتد به پایش صبح و شام
خوانده او را خالق یکتا علی
یا علی و یا علی و یا علی
یا محمّد، حیدر است این یار تو است
جان تو، محبوب، تو دلدار تو است
بازوی، تو شیر، تو شمشیر تو
یاور تو، حیدر کرّار تو است
چشم باز او شهادت می دهد
کز ولادت عاشق دیدار تو است
جان شیرین را گرفته روی دست
جان نثار مکتب ایثار تو است
دفتر مدحش رسولان را کتاب
مادح او خالق دادار تو است
با ندای لافتی الاّ علی
یا علی و یا علی و یا علی
ای محمّد را تو جان و جانشین
کلّ قرآن، کلّ ایمان، کلّ دین
رهبر و فرماندۀ خیل ملک
مرشد و استاد جبریل امین
ای گرفته از وجودت آبرو
نام زیبای امیرالمؤمنین
هم به کام اولیا عین الحیوة
هم به چشم انبیا حقّ الیقین
هم تویی شمشیر احمد در نیام
هم تویی دست خدا در آستین
در صف بذل و صف هیجا علی
یا علی و یا علی و یا علی
کبریا غیب و تو او را مظهری
مصطفی شهر علوم و تو دری
تو خدا را چشم و دست و صورتی
تو علی، تو مرتضی، تو حیدری
ردّ شمس و معجز شقّ القمر
از تو می آید تو، دست داوری
در زمین قدر تو را نشناختند
در تمام آسمان ها رهبری
گر چه خلق عالمت گفتند وصف
تو ز وصف خلق عالم برتری
هم علی هستّی و هم اعلا علی
یا علی و یا علی و یا علی
درد و درمان و دوای من تویی
ذکر و تسبیح و دعای من تویی
موقف و لبّیک و احرام و طواف
مروه و سعی و صفای من تویی
هر چه بودم با تو بودم از نخست
هر که هستم آشنای من تویی
گر نبودی قل هو الله احد
فاش می گفتم خدای من تویی
کار عیسی با دلم کرد آنکه گفت
یا علی جان مقتدای من تویی
کن غلامی مرا امضا علی
یا علی و یا علی و یا علی
یا امیرالمؤمنین یا ذالنّعم
یا امام المّتقین یا ذالکرم
ای کلیم الله طور دل بگو
ای مسیح عالم خلقت بدم
گر تویی رضوانم از دوزخ چه باک؟
ور تویی امروزم از فردا چه غم
تا ببندم خویشتن را بر شما
نام «میثم» را تخلّص کرده ام
ذرّه ای بودم که گشتم آفتاب
قطره ای بودم که افتادم به یم
غرق گشتم در تو سر تا پا علی
یا علی و یا علی و یا علی
#غلامرضا_سازگار
@poem_ahl