eitaa logo
برش‌ ها
410 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
446 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینكه یك نهضت مقدس باشد این است كه تك و فرد باشد؛ یعنی برقی باشد كه در یك ظلمت كامل بدرخشد، ندایی باشد در میان سكوتها، حركتی باشد در میان سكونهای مطلق؛ یعنی در یك شرایطی كه خفقان به طور كامل حكمفرماست، تمام مردم دیگر قدرت حرف زدن ندارند، تاریكی مطلق، یأس مطلق، ناامیدی مطلق، سكوت مطلق، سكون مطلق است، یك مرتبه یك مرد پیدا می شود، این سكوتها را می شكند، این سكونها را از میان می برد، حركتی می كند، برقی می شود و در میان یك ظلمت می درخشد، تازه دیگران پشت سرش راه می افتند. آیا نهضت حسینی اینچنین بود یا نبود؟ اینچنین بود. امام حسین چنین نهضتی كرده است. امام حسین در این نهضت چه هدفی داشت؟ ما بعد هم می بینیم ائمه ی دین گفته اند عزای چنین حسینی و چنین حادثه ای تا ابد باید زنده بماند. حسین چه هدفی از این نهضت داشت؟ ائمه ی اطهار چرا این همه اصرار داشتند كه عزای حسین زنده بماند؟ این دو را ما می خواهیم بفهمیم. امّا حسین چرا نهضت كرد؟ چه احتیاجی دارد كه ما بخواهیم از خودمان دلیل ذكر كنیم؟ حسین بن علی خودش دلیل نهضتش را بیان كرد، نه یك جا، نه دو جا و نه ده جا. اگر نگفته بود ما حق داشتیم از پیش خودمان ببافیم. فرمود: «اِنّی ما خَرَجْتُ أَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی» در كمال صراحت می گوید دنیای ما را مفاسد گرفته است، امت جدم فاسد شده اند، قیام كردم برای اصلاح، من یك مرد اصلاح طلبم، «اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ أَبی» هدفی جز امر به معروف و نهی از منكر ندارم. امام حسین هدف نهضت خودش را روشن كرده است، در كمال روشنایی. همچنین فرمود: «أَ لا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهی عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّاً» . پس خودش بیان كرده است. ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 102-101. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🏴 عليه السلام: 🔺دعاهاي مؤمن بر سه گونه است: يا براي او ذخيره مي شود و يا سريعاً اجابت مي شود و يا به واسطة آن دعا، بلائي كه قرار بود به او رسد از او برطرف مي گردد. 📕تحف العقول ص 280 ▪️شهادت حضرت امام سجاد علیه السلام بر تمام شیعیان تسلیت باد.
🌷 لوح | گنجینه‌های جنگ رهبر انقلاب اسلامی: «این رزمندگانی که خاطراتشان را مینویسند یا کسانی که خاطره‌ی پدرها، مادرها، همسرهای شهدا را ثبت میکنند، اینها دارند در واقع جلوی یک ضایعه خسارت‌بار را میگیرند؛ دارند این گنجینه‌های پُرارزش و بی‌بدیل را احیا میکنند.» ۹۷/۷/۴
🏴 شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد. .
💢برای دسترسی به خاطرات کانال می توانید از هشتگ های ذیل استفاده بفرمائید.♡ (فهرست به تدریج به روزرسانی می شود) ♡پاسداشت 14,211 شهید مهر ماه♡ 📆یکم مهر 🔅ولادت شهید خلیل زال پولی 🔅ولادت شهید محمدرضا نظافت 🔅ولادت شهید ولی الله چراغچی 📆پنجم مهر ✅شهادت ✅شهادت 📆هفتم مهر ✅شهادت ✅شهادت ✅شهادت ✅شهادت ✅شهادت ✅شهادت 📆هشتم مهر 🔅ولادت شهید غلام علی پیچک ✅شهادت 📆پانزدهممهر 🔅ولادت شهید نادر عبادی نیا 📆شانزدهم مهر ✅شهادت ✅شهادت 📆هفدهم مهر ✅شهادت 📆بیستم مهر 🔅ولادت شهید ابوالفضل مرادی کوشکی 🔅ولادت 📆بیست و دوم مهر 🔅ولادت شهید سید محمد ابراهیم جنابان ✅شهادت ✅شهادت 📆بیست و سوم مهر ✅شهادت 📆بیست و چهارم مهر ✅شهادت 📆بیست و ششم مهر ✅شهادت ✅شهادت 📆بیست و هفتم مهر ✅شهادت 📆بیست و هشتم مهر ✅شهادت 📆بیست و نهم مهر ✅شهادت 📆بیست و نهم مهر ✅شهادت ✅شهادت ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام♡ 🇮🇷@boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شش روز بعد از شروع جنگ شهید شد. خوابش را که دیدم، پرسیدم چرا سراغ ما را نمی گیری؟ جواب نداد. اصرارم را که دید، گفت: فقط یک مطلب می گویم و آن اینکه ما شهدا، می رویم خدمت حضرت ابا عبد الله (ع). ع ع راوی: حاج علی اکبر مختاران ، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم 1395، ص 23. به نقل از (ماهنامه جاودانه ها، شماره 6، ص 6). ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
با سلام برای دسترسی به خاطرات کانال می توانید از هشتگ های ذیل استفاده بفرمائید. (فهرست به تدریج به روز می شود). پاسداشت 14,161 شهید آبان ماه 📆یکم آبان ✅شهادت ✅شهادت 📆دوم آبان 🔅ولادت 🔅ولادت ✅شهادت 📆سوم آبان 🔅ولادت 📆چهارم آبان 🔅ولادت 🔅ولادت ✅شهادت ✅شهادت ✅شهادت 📆پنجم آبان 🔅ولادت 📆ششم آبان 🔅ولادت 📆هشتم آبان ✅شهادت ✅شهادت (۸ آبان) 📆نهم آبان 🔅ولادت 📆دهم آبان ✅شهادت 📆یازدهم آبان ✅شهادت 📆سیزدهم آبان 🔅ولادت ✅شهادت 📆پانزدهم آبان 🔅ولادت 📆هجدهم آبان ✅شهادت 📆بیستم آبان 🔅ولادت 📆بیست و یکم آبان ✅شهادت ✅شهادت 📆بیست و دوم آبان 🔅ولادت 📆بیست و چهارم آبان ✅شهادت 📆بیست و پنجم آبان 🔅ولادت 📆بیست و هفتم آبان 🔅ولادت 📆بیست و هشتم آبان ✅شهادت 🔅ولادت 📆بیست و نهم آبان ✅شهادت ✅شهادت ✅شهادت ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
2645823.mp3
4.63M
💠 ذکر قلبم شد یا رسول الله... 🔹 🔸 صلوات الله علیه و آله 🔸 علیه السلام 🎤 .
محمود برای زندانی ها خودش را به زحمت می اندخت و حاضر بود برای شان بمیرد. فقط به خاطر اینکه انسانند و به این روز افتاده اند. برش اول: در زندان به سختی مریض شده بودم. مسئولین زندان اجازه اعزام به بیمارستان را نمی دادند. محمود وقتی مطلع شد، گفت: اگر اجازه هم ندهند، در را می شکنم و می برمت بیمارستان. وقتی هم که مسئولین اجازه دادند و در بیمارستان بستری شدم، روزی پنج بار می آمد ملاقاتم. برش دوم: یک روز با عجله آمد پیشم و گفت: بلند شو! یکی از زندانی ها وصیت نامه نوشته و میخواهد خودکشی کند. گفتم: به تو چه ربطی داره؟ گفت: او قبل از اینکه جنایت کار باشد یک انسان است. من نمی توانم شاهد خودکشی یک انسان باشم. رفت پیشش و چند ساعت برایش حرف زد تا اینکه توانست از خودکشی منصرفش کند. از خودکشی که منصرف شد، وصیت نامه جدیدی نوشت. محمود اشک شوق می ریخت؛ به خاطر نجات یک انسان. برش سوم: قرار شده بود زندانی ها را از زندان بیرون ببرند. محمود همه را از یر یک سینی که قرآن و آینه و یک بشقاب آب نبات بود رد می کرد. همه دست در گردن محمود می انداختند و گریه می کردند. در یک سالن منتظر بودیم تا تکلیف شان مشخص شود که ناگهان برق سالن رفت. همه با خود گفتیم: الانه که زندانی ها فرار کنند. برق که آمد همه هفده نفرشان بودند. می گفتند: محمود ما را نماز خوان کرده، اسلام واقعی را به ما معرفی کرده، کجا فرار کنیم. راوی: ابراهیم اطمینان کتاب نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی؛ صفحات: ۳۳/۳۸ و ۳۶-۳۵.
رضا انس خاصی با سجده داشت. در آخرین گشت شناسایی قبل از عملیات، در جزیره مجنون مشغول گشت و شناسایی بودیم. از دور می دیدم که رضا کنا رجاده خاکی در محاصره عراقی ها گیر افتاده بود. می گفت: وقتی سرباز عراقی به من نزدیک شد، به سجده رفتم. سرباز عراقی پا روی کمرم گذاشت و رد شد و رفت. وقتی از تیر رس دشمن دور شد به من گفت: محسن! من از سجده برات رهایی گرفته ام. از آن به بعد بود که به سجده های طولانی بین بچه ها مشهور شده بود و همین سجده هم بال پروازش شد. دو ماه قبل از عملیات کربلای چهار در سد گتوند، وقتی هواپیماهای عراقی محل استقرار بچه ها را بمباران کردند، رضا حمیدی نور نبود. آمدم کنار نیزار؛ همان خلوتگاه بعد از نمازهایش. خبری از رضا نبود. فقط یک بدن بی سر افتاده به حال سجده بود. هاشم زودتر از من رسیده بود آنجا و داشت دنبال سرش می گشت. آخر کار سرش را کنار بوته نعنا پیدا کرد. ناهش دوخته شده بود به آسمان. گویی داشت ندیدنی ها را می دید. راوی: محسن جامه بزرگ ؛ نوشته حمید حسام؛ نشر شهید کاظمی؛ جاپ اول ناشر-بهار ۱۳۹۸ ؛ صفحه 45-44. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
حاج حسن انس عجیبی با داشت و این روحیه را به نیروهای تحت امرش تسری می داد. قرار بود تستی را در فضای باز تست کنیم. موقع تست باران گرفت. به حاج حسن گفتم: بگذاریمش برای بعد. او مخالفت کرد و گفت: این تست باید الان انجام بگیرد حتی اگر نتیجه اش منفی باشد. اتفاقا نتیجه تست مثبت شد. بچه ها از خوشحالی همدیگر را در آغوش می گرفتند. حاج حسن مثل عادت همیشگی اش شروع کرد به خواندن دو رکعت . بعد از نماز شروع کرد برای بچه ها سخنرانی کردن. توی ذهنم بود که حتما می خواهد از پاداش نیروها برای شان بگوید؛ اما مطلب دیگری گفت: «بچه ها حالا که این تست با موفقیت انجام شده یعنی خدا به ما نگاه کرده و به ما نظر دارد. پس بیاییم از این به بعد به همدیگر قول دهیم نمازمان را بخوانیم.». برای ما می گفت گرنه نماز او همیشه اول وقت بود. ؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛ نشر یا زهرا (س)، چاپ سوم- پاییز ۱۳۹۵؛ صفحه ۹۳. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
محمدرضا سفت و سخت پای ایستاده بود و هزینه هایش را هم پرداخت کرد. برش اول: شب میلاد امام حسین (ع) بود. از هیئت برمی گشتیم. در مسیر برگشت را دیدیم که وضعیت پوشش نامناسبی داشتند. محمدرضا گفت: از کنار ماشین ها رد می شویم و فقط می دهیم. کنار هر ماشینی سرعت را کم می کردیم و تذکر می دادیم. از کاروان که گذشتیم به خاطر سرعت بالا تصادف کردیم. سرو صورت مان خونی شده بود. مردم کنار ما جمع شده بودند. آخرین ماشینی که کنار ما توقف کرد، یکی از همان ماشین هایی بود که به آنها تذکر داده بودیم. وقتی ما را شناختند بوق زنان ابراز شادی کرده و رفتند. با محمدرضا متحیرانه به همدیگر نگاه کردیم و از نتیجه امر به معروف مان خنده مان گرفت. برش دوم: محمد رضا همراه دوستانش راهی نانوایی بود. جلو نانوایی که می رسند می بینند چند نفر از اراذل و اوباش به نانوایی محله حمله کرده اند و دارند شاطر را کتک می زنند تا دخلش را خالی کنند. محمدرضا با آنکه در آن زمان ۱۴ سال بیشتر نداشت، سریع خودش را وارد معرکه کرده و به دفاع از نانوا می پردازد. یکی از اراذل با شیشه شکسته نوشابه، زخمی به گردن او زد که وقتی بردیمش بیمارستان ۱۸ بخیه خورد. راوی: دوست شهید. کتاب ابو صال؛ خاطرات شهید محمد رضا دهقان امیری،نوشته محدثه علی جان زاده روشن، نشر شهید کاظمی، چاپ چهارم-بهار ۹۶؛ صفحه ۳۱ و ۷۶. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه : اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه‌های پیکار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به (ع) است. من تکلیف می‌کنم شما رزمندگان را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
یک روز مانده بود به عملیات بیت المقدس. شهید محمدجعفر نصر اصفهانی رفته بود حمام برای غسل شهادت. آمد گردان با هم، هم صحبت شدیم و آخر سر رساندمش. تا حرکت کردیم گفت: روضه حضرت زهرا (س) بخوان. تا شروع کردم حالش بارانی بارانی بود. خواست پیاده شود گفت: اگر من شهید شدم، روز قیامت شهادت بده که من برای حضرت زهرا (س) گریه کردم. راوی: غلام رضا رمضانی کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره ۶ . ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🌹با نور تو راه مستقیمی داریم در صحن تو جنةالنعیمی داریم 🌹دلتنگ کریم اهل‌بیتیم ولی صد شکر که "سَیّدالکریمی" داریم یوسف رحیمی
SavabeZiyarat_5987936472282431818.mp3
810.6K
🌹چرا حضرت ثواب زیارت علیه السلام را دارد؟ .
فرازی از وصیت نامه : در زمان غیبت کبری به کسی گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور (عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
بنر اول شهدای شاخص آذر ماه
حمید خیلی به مستحبات پای بند بود. کافی بود روایتی درباره کار مستحبی ببیند، بهش عمل می کرد؛ حتی در بدترین شرایط بهش پایبند بود. برش اول: با موتورش تصادف کرده بود. رفتیم بیمارستان. دکتر ده روز براش استراحت مطلق نوشته بود. کمر درد شدیدی داشت. حتی در این حالت مقید بود که بعد از اذان مغرب موقع بنشیند. می گفت: «از امام صادق (ع) روایت داریم که اگر شب نشسته آب بخوریم، رزق مان بیشتر می شود». برش دوم: رفته بودیم فروشگاه محصولات فرهنگی امام زاده. تصمیم گرفتیم برای منزل جدید مان تابلویی از امام خامنه ای بگیریم. موقع حساب کردن، از فروشنده پرسید: «انگشتر درّ نجف دارید؟» نداشت. از فروشگاه که بیرون آمدیم، انگشتانش را تا جلوی صورتم بالا آورد و گفت: «این درّ نجف همیشه همراهمه. شنیده ام هر کسی انشگتر درّ نجف همراهش باشد، روز قیامت نمی خورد.باید بروم این نگین را دو تکه اش کنم تا تو هم داشته باشی. دوست ندارم روز قیامت حسرت بخوری».....
برش‌ ها
حمید خیلی به مستحبات پای بند بود. کافی بود روایتی درباره کار مستحبی ببیند، بهش عمل می کرد؛ حتی در بد
برش سوم: قرار بود روز جمعه حمید با یکی از دوستانش برود قم. داشتم توی آشپزخانه برایش کتلت درست می کردم. ساکش را که بستم از فرط خستگی کنار پذیرایی دراز کشیدم. حمید داشت قرآنش را می خواند. وقتی دید آنجا خوابم گرفته، آمد بالای سرم و گفت: «تنبل نشو. بلند شو بگیر راحت بخواب.» با خنده و شوخی می خواست بلندم کند. گفت: به نفع خودت است که بلند شوی و با وضو بخوابی وگرنه باید سر و صدای مرا تحمل کنی . شاید هم مجبور شوم پارچ آبی را روی سرت خالی کنم. حدیث داریم بستر کسی که بی وضو می خوابد مثل مردار و بستر آنکه با وضو بخوابد همچون است و تا صبح برایش ثواب می نویسند. آنقدر گفت و سرو صدا کرد که به وضو گرفتن رضایت دادم. ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحات ۲۳۰، ۸۳ و ۱۶۴. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
علی آقا بعد از ، رسم سرکشی به را راه انداخت. دیگر همه بچه ها می دانستند بیشتر و پیشتر از خانواده خود، باید از خانواده شهدا دلجویی کنند. خودش با عصا جلو می افتاد و بقیه بچه ها پشت سرش. کلامش در خانه هر شهید تکراری بود: «شهادت حق شهید شما بود. اگر می ماند از عدل و فضل خدا دور بود. دعا کنید ما هم به راه آنها وفادار بمانیم». این سرکشی ها به همدان محدود نشد و به شهرهای دیگر استان سرایت پیدا کرد. برش اول: بعد از آماده رفتن به خانه شهدا شدیم. علی آقا گفت: اول خانواده شهدای متأهل. رفتیم خانه شهید احمدی پور. قنداقه فرزند شهید را دست علی آقا دادند. سرش را گذاشت روی قنداقه و آرام آرام شروع کرد به گریه کردن. وقتی سرش را برداشت، پارچه سفید قنداقه خیس اشک هایش بود. برش دوم: رفته بودیم شهر رزن. دیدار پدر و مادر شهید. در بین صحبت ها پدر شهید گفت: ما که توفیق دیدار امام خیمنی (ره) را نداریم. تلویزیونی هم نداریم که گه گاه چهره امام را از ببینیم. بعد از صحبت هایی پدر شهید علی آقا غیبش زد. می خواستیم از رزن خوارج شویم که علی آقا با تلویزیونی در دست برگشت. رفته بود تلویزیون خانه خودشان را از همدان آورده بود برای پدر شهید. رویان: ، اکبر امیر پور و قاسم بابا نظر نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحات ۹۴ و ۱۰۸-۱۰۹. @boreshha
🌟ویژه ولادت امام عسکری 🔰پوستر| برادران امام 🌺 آن کس که دنبال راه امام عسکری(ع) است، این همان ارتباط مستحکم تشکیلاتی است میان امام و پیروانش .