eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
80 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🌷عاقبت ارتباط داشتن با خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/189 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷برکات ارج نهادن به ارزش ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/124 🔰 ازخودگذشتگى 🔰 🌷ارزش ازدواج 🌷اهميت دادن به ارزش ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/21 🌷برکات گذاشتن به ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/118 🔰 🔰 🔰 🌷نقش استاد در تعيين سرنوشت https://eitaa.com/dastan_latifeh/135 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🎂استغفار بر https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 داستان سی سال استغفار عارفی سی سال، مرتب ذکر می گفت: استغفر الله مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار میکنی؟ ما که از تو گناهی ندیدیم! جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمداللهِ نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم حجره ی من چه؟ گفتند حجره ی شما نسوخته؛ گفتم: الحمدلله... معنی آن این بود که مال من نسوزد، مال مردم ارتباطی به من ندارد! آن الحمدلله از روی خود خواهی بود نه خدا خواهی چقدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم که شاکر هستیم؟! 🔰 https://eitaa.com/dastan_latifeh/107 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷موجبات و چگونگی https://eitaa.com/dastan_latifeh/351 🔰 ف 🌷 در https://eitaa.com/dastan_latifeh/71 🔰 ✅تاريخ اسلام https://eitaa.com/danestanyhaybozorgan/106 🔰 و اعتبار 💦 🌷از نترسيد 📚 👈مراد، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستایی ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ در راه برگشت، به ﺷﺐ خورد و از قضا در تاریکی شب ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ‌ﺭﺳﯿﺪ، ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ روستا، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ‌ﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: «ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، مراد ﯾﮏ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!» مراد ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺷﯿﺮ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﮐﺮﺩ. ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ است. ﻭﻗﺘﯽ به هوش آمد از او پرسیدند: «برای چه از حال رفتی؟» 👈مراد گفت: «فکر کردم حیوانی که به من حمله کرده یک سگ است!» مراد بیچاره ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ یک به او حمله کرده است وگرنه ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ ﻣﯽ‌ﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ. 👈برچسب ها: فکر بد درگيری https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🌷لزوم گذاشتن به ارزش ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/91 🔰 🔰 🔰 فحشاء 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 ✅دعايي که مستجاب شد ✍️ نقل است در قرن نهم هجری در تبریز کودکی در پشت‌بام بازی می‌کرد، که در حین بازی پایش لیز می‌خورد و از بالا به پایین پرت می‌شود؛ پیرمرد حمّالی که امور زندگی خود را با حمل بار میگذارند كودك را که در حال افتادن بود دید؛ او به زبان محلی خود میگوید: «ساخلیان ساخلار» یعنی «نگهدارنده نگهدار»! در این هنگام بچه آرام پایین آمده، او ‌را میگیرد و بر زمین میگذارد! مردم که شاهد ماجرا بودند حمال پیر را در میان گرفتند، و لباس‌های او را تکه تکه کردند و به عنوان تبرک برداشتند و از او جویا میشدند که چگونه این‌کار را انجام داده؟! آیا او امام زمان است؟!! آیا او‌ از اولیای الهی است؟ و... او پاسخ داد: ای مردم، من آدم فوق‌العاده‌ای نیستم، کشف و کرامت ندارم، اکنون هم کار خارق‌العاده‌ای نکرده‌ام، یک عمر من امر خدا را اطاعت کردم، یک لحظه هم خداوند دعای مرا اجابت کرد. مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد. 🌺بقره آیه ۱۸۶: و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم؛ دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم؛ پس باید دعوت مرا بپذیرند. 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷ميانه روى در هزينه https://eitaa.com/dastan_latifeh/71 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷اعتماد به خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/234 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷 https://eitaa.com/dastan_latifeh/122 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 ✅جايگاه و نقش امام در جامعه https://eitaa.com/dastan_latifeh/396 🌷 (عج)- https://eitaa.com/dastan_latifeh/13 🌷امام نور درخشنده https://eitaa.com/dastan_latifeh/103 🌷 (ع) https://eitaa.com/dastan_latifeh/105 ☺️ و منفی امامان https://eitaa.com/dastan_latifeh/107 🔰 🔰 🔰 📚 زیبا و خواندنی 🔴 👈نقل می‌کنند عدّه‌ای از کرمانشاه عازم بودند که در راه مورد هجوم و قرار گرفتند و کاروان غارت شد. یک نفر از اهل کاروان که جان سالم به در برده بود و امکان و پولی هم به همراه داشت، می‌گوید: از کنار تپّه‌ای بالا آمدم. سیاه چادرهایی دیدم. پیرمردی آن جا بود. بر او وارد شدم. از من پذیرایی کرد. امانتم را به او سپردم. چیزی نگذشت که غارت کاروان تمام شد. دیدم که از کنار تپّه‌ها، دزدان به سمت همین سیاه چادرها می‌آیند و اشیاء را در داخل چادرها می‌گذارند. معلوم شد که پیرمرد، رئیس دزدان این منطقه است. با خودم گفتم: آنها کاروان را غارت کردند، من خودم اموالم را به دستشان سپردم. دزدها که در چادرها جمع شدند، دیدم هوا پس است، یواش یواش به راه افتادم تا لااقل جانم را نجات دهم که پیرمرد صدا زد؛ کجا میروی؟ گفتم اجازه بدهید می‌روم. پیرمرد گفت بیا امانتت را بگیر. تعجّب کردم. وقتی اموالم را گرفتم، زبانم باز شد. گفتم اگر اجازه بدهید دارم. گفت بگو. پرسیدم مگر شما رئیس اینها نیستید؟ من که با دست خودم آورده‌ام؟ پیرمرد گفت درست است که ما دزدی می‌کنیم، اما نیستیم و به خاطر فقرمان دزدی می‌کنیم و با خود پیمانی بسته‌ایم که در امانت نکنیم. این خط را نگه داشته‌ایم. آن چه که مهّم است همین است که انسان چیزی برای خود باقی بگذارد و دستاویزی داشته باشد و بر همه چیز نشورد و پشت پا نزند و همۀ درها را به روی خود نبندد و نکند. برگرفته از : 📚آیه‌های سبز، 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🔰 🌷نمونه موارد امتحان انسان https://eitaa.com/dastan_latifeh/351 🎂امتحان خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/234 ✅نعمت برخوردای از 👈در روایتی دیگر از پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله) نقل می کنند: که روزی ایشان به خانه یکی از مسلمانان دعوت شدند، وقتی وارد منزل او شدند، مرغی را مشاهده کردند، که در بالای دیوار تخم کرد و تخم مرغ افتاد(روی زمین) و نشکست، رسول گرامی(صلی اللّه علیه و آله) در شگفت شدند، صاحب خانه گفت آیا تعجب فرمودید؟ قسم به خدائی که تو را به پیامبری برانگیخته است به من هرگز آسیبی نرسیده است، حضرت برخاستند و از خانه آن مرد بیرون رفتند، و فرمودند: کسی که هرگز مصیبتی نبیند، مورد لطف خدا نیست. - عدل الهی، استاد مطهری، ص 180 🔰 ✅نمونه امداد الهی ويژه معصومان (ع) https://eitaa.com/nsbsva/44 ✅نمونه امدادهای غيبی مرحوم مغفور شیخ جعفر مجتهدی (رضوان الله علیه) می‌فرمودند : در ایام نوجوانی، یک روز که از مدرسه برمی گشتم، در راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست داشت. وقتی به او نزدیک شدم، از من خواست تا اسباب را به منزل او ببرم... به منزل رسیدیم، در را باز کرده و داخل شد و من نیز داخل شدم... ناگهان در بسته شد و من با چند دختر جوان و زیبا، روبرو شدم. آن دختران خواسته نامشروعی داشتند. برای همین به تهدید متوسل شدند و گفتند: ما از تو خواسته‌هایی داریم که اگر انجام ندهی، با رسوایی مواجه خواهی شد. یک لحظه تامل کرده و نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به پله‌هایی افتاد که به پشت بام منتهی می‌شد. خود را از راه پله‌ها به پشت بام رساندم... آنها هم به دنبال من به پشت بام آمدند. با این که ساختمان سه طبقه عظیمی بود و دیوارهای بلندی داشت، با گفتن یک یا علی بی‌درنگ خود را از پشت بام به باغی که کنار آن خانه بود، پرتاب کردم. همین که در حال سقوط بودم، دو دست، در زیر کف پاهایم قرار گرفت و مرا به آرامی پایین آورد. سوخته اهل بیت ص10 ✅برکات امداد رسانی https://eitaa.com/dastan_latifeh/409 🔰 ☺️مردم و امر بمعروف https://eitaa.com/dastan_latifeh/78 🔰 🌷عوارض نبود امنيت https://eitaa.com/dastan_latifeh/358
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🔰 🔰 🌹مورچه و سليمان نبی(ع)🌹 ✍️روزي حضرت سليمان(ع) در كنار دريا نشسته بود، نگاهش به مورچه اي افتاد كه دانه گندمي را با خود به طرف دريا حمل مي كرد. سليمان همچنان به او نگاه مي كرد كه ديد او نزديك آب رسيد. در همان لحظه قورباغه اي سرش را ازآب بيرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه درون آب رفت. سليمان مدتي در اين مورد به فكر فرو رفت و شگفت زده فكر مي كرد. ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد و دهانش را گشود. آن مورچه از دهان او بيرون آمد ولي دانه گندم را همراه خود نداشت. سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد و سرگذشت او را پرسيد. مورچه گفت: «اي پيامبر خدا! در قعر اين دريا سنگي تو خالي وجود دارد و كرمي درون آن زندگي مي كند. خداوند آن را در آنجا آفريد. او نمي تواند از آنجا خارج شود و من روزي او را حمل مي كنم. خداوند اين قورباغه را مأمور كرده مرا درون آب دريا به سوي آن كرم حمل كرده و ببرد. اين قورباغه مرا به كنار سوراخي كه در آن سنگ است، مي برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ مي گذارد. من از دهان او بيرون آمده و خود را به آن كرم مي رسانم و دانه گندم را نزد او مي گذارم و سپس باز مي گردم و به دهان همان قورباغه كه در انتظار من است وارد مي شوم. او در ميان آب شنا كرده مرا به بيرون آب دريا مي آورد و دهانش را باز مي كند و من از دهان او خارج مي شوم. سليمان به مورچه گفت: وقتي كه دانه گندم را براي آن كرم مي بري آيا سخني از او شنيده اي؟ مورچه گفت: آري. او مي گويد: اي خدايي كه رزق و روزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا فراموش نمي كني، رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نكن.(1) « و چون انسان را نعمت بخشيم روي برتابد و خود را كنار كشد و چون آسيبي بدو رسد دست به دعاي فراوان بردارد.»(2) 📚(1)- داستان انبیاء 📚(2)-سوره فصلت - آيه۵۱ ☺️برچسب هان: ☺️حکمت الهی روزی رسانی خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh ✅اميد بخشی 🔴 از مادر! 🌺در زمان حضرت موسی(علیه السلام) جوانی بسیار مغرور زندگی می کرد. ⛔️او همواره مادر پیرش را رنج می داد. بی مهری او به مادر به جایی رسید که روزی مادرش را به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا نهاد تا طعمه درندگان بیابان شود! 🔘هنگامی که مادرش را در آنجا نهاد و از آن کوه پایین آمد تا به خانه بازگردد.. 🌾مادرش در این فکر افتاد که مبادا پسرم در مسیر پرتگاه کوه بیفتد و بدنش زخمی شود و یا طعمه درندگان گردد! 🌺لذا برای پسرش چنین دعا کرد: خدایا! پسرم را از طعمه درندگان و از گزند حوادث حفظ کن تا به سلامت به خانه اش بازگردد. ✨از سوی خداوند به موسی(علیه السلام) خطاب شد: ای موسی! به آن کوه برو و منظره مهر مادری را ببین. 💥 ببین مهر مادری چه ها می کند؟ جفا دیده اما دعا می کند. 🌾موسی به آنجا رفت، وقتی مهر مادری را دریافت، احساساتش به جوش و خروش درآمد، که به راستی مادر چقدر مهربان است. 🌺خداوند به موسی(علیه السلام) وحی کرد: «ای موسی! من به بندگانم مهربانتر از مادر هستم. 📚منبع: سرگذشتهای عبرت انگیز، محمدی اشتهاردی آموزش بذهن سپاری مطالب آموزنده و تکرار آن تا فراموش نشود (منتخبی از کتاب داستان راستان اثر استاد شهید مرتضی مطهری) 🎂اميدهايي که به ثمر نرسيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh/78 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰انضباط https://eitaa.com/dastan_latifeh/310 انبياء انتقام انحراف اندازه اندوه انديشه انذار انزوا طلبى . 🔰انسان 🌷انسان شناسی 🎂(بخش روانشناسی) https://eitaa.com/dastan_latifeh/364 انصاف 🔰انفاق بدست خود نه وصيت بر انفاق ✍️یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا تمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود: سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم. لذا در یک حدیث دیگری پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است 📙نمونه معارف اسلامی، ص ۴۱۹ 📗جامع احادیث شیعه، ج ۸ 👈برچسب ها: پاداش وصيت 🌷بايدها و نبايدهای انفاق https://eitaa.com/dastan_latifeh/71 اولاد اولى الامر 🔰اهانت 🌷بزرگان در قبال اهانت بدکاران https://eitaa.com/dastan_latifeh/360 ✅نمونه تحمل و صبر بزرگان در قبال اهانت ديگران https://eitaa.com/aliasgharnameh/49 🔰اهل بيت (ع) 🎋جايگاه و ضرورت استفاده از اهل بيت عليهم السلام https://eitaa.com/masuman/156 🌷فرق اهل بيت پيامبر (ص) با ديگران https://eitaa.com/dastan_latifeh/105 ايثار ايذاء ايستادگى ايمان https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 2️⃣ حرف ب : 🔰بازگشت 🔰بازى 🌷پيامبر (ص) و بازی کودکان https://eitaa.com/dastan_latifeh/43 🔰 باطل باطن باور 🔰 و بت پرستى https://eitaa.com/danestanyhaybozorgan/106 🔰 ✅بذل و بخشش ✍️ !! آورده‌اند که روزی ﺣﺎﺗﻢ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ: «ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﯾﻤﺘﺮ ﺩﯾﺪه‌اﯼ؟» ﮔﻔﺖ: «ﺑﻠﯽ!، ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ‌ی ﻏﻼﻣﯽ ﯾﺘﯿﻢ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻭﯼ ﺩﻩ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ، ﻓﯽ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﯾﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﮑﺸﺖ ﻭ ﺑﭙﺨﺖ ﻭ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺁﻭﺭﺩ، ﻣﺮﺍ ﻗﻄﻌﻪ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪ، ﺑﺨﻮﺭﺩﻡ.» ﮔﻔﺘﻢ : «ﻭﺍﻟﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﯽ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ» ﺣﺎﺗﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: «ﻏﻼﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﯾﮏ ﯾﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻣﻮﺿﻊ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺨﺖ ﻭ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ... ﭼﻮﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻡ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﻮﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺴﺖ؟» ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﻭﯼ ﻫﻤﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺖ.» ﻭﯼ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ: «ﭼﺮﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺮﺩﯼ؟» ﮔﻔﺖ: «ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﺮﺍ ﭼﯿﺰﯼ ﺧﻮﺵ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺨﯿﻠﯽ ﮐﻨﻢ؟» ﭘﺲ ﺣﺎﺗﻢ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ: «ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑل ﺁﻥ ﭼﻪ ﺩﺍﺩﯼ؟» ﮔﻔﺖ: «ﺳﯿﺼﺪ ﺷﺘﺮ ﺳﺮﺥ ﻣﻮﯼ 🐪🐪🐪ﻭ ﭘﺎﻧﺼﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ🐑🐑🐑» ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﭘﺲ ﺗﻮ ﮐﺮﯾﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﯽ!» ﮔﻔﺖ: «ﻫﯿﻬﺎﺕ! ﻭﯼ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ اﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ، ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﺪﺍﺩﻡ...» "حکایتهای_پندآموز" بخل بداء بدبختى بدبينى 🔰پرهيز از بدزبانی 🌷با زبان خوش خدا را بخوانيد ✍️امام صادق علیه السّلام 🌺در بنی اسرائیل مردی بود که سه سال به درگاه خدا دعا می کرد تا خداوند به او پسری عنایت کند. زمانی که دید پروردگار دعایش را مستجاب نمی کند، به درگاه خدا عرضه داشت: ای پروردگارم آیا من از تو دورم پس صدایم را نمی شنوی! یا تو به من نزدیکی و دعایم را اجابت نمی کنی؟! در عالم خواب به او گفته شد: تو به مدت سه سال خدا را با بد زبانی و قلبی ناپاک و آلوده و نیّت غیر صادق خواندی(لذا دعایت مستجاب نشد). 🌺 پس دست از بد زبانی بردار و قلبت را با تقوای الهی پاک و نیّتت را نیکو کن (تا دعایت مستجاب شود). 🌺حضرت فرمودند: آن مرد چنین کرد و بعد از آن به درگاه خداوند دعا نمود، پس خداوند پسری به او عنایت کرد. 📚كافى ج‏۲ ص‏۳۲۴(باب البذاء ح۷) https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدعت بدكارى بدگمانى بدگويى 🔰بدنامی https://eitaa.com/dastan_latifeh/40 🔰بدي 🎂پرهيز از بدی https://eitaa.com/dastan_latifeh/66 🔰بر و نيکی برائت برابرى برادر برادرى 🔰برتری 🌷معيار برتری https://eitaa.com/dastan_latifeh/85 برترى جويى 🔰برخورد https://eitaa.com/dastan_latifeh/43 برخوردارى بردبارى برزخ برنامه ريزى برهان بزرگوارى بزرگى بزهكارى 🔰بستگان 🎂پرهيز از مکر بستگان مخالف https://eitaa.com/dastan_latifeh/351 🔰بسم الله الرحمن الرحيم 🌷معجزه بسم الله https://eitaa.com/dastan_latifeh/118 🌷برکات بسم الله گفتن 1 -نجات حضرت ابراهيم (ع) از آتش https://eitaa.com/dastan_latifeh/362 2 - عبور از روی آب https://eitaa.com/dastan_latifeh/14 بشارت بشر 🔰بصيرت 🌷بصيران و بی بصيرت ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/107 بعثت بلا بلاغت بلاهت 🔰بلند پروازی ممنوع 💎حکایت عقاب و کلاغ بیشه 👈آورده اند که عقابی بود. بر بچه گوسفند حمله آورد و او را به چنگال صید کرده، در ربود. کلاغی که شوق تقلید داشت، این احوال را دید. خواست که زور خود بر گوسفندی بیازماید، و لیکن پنجه اش در پشم گوسفند چنان اسیر ماند که بیچاره خود را از آن خلاص دادن نتوانست. شبان آمد و او را اسیر یافته، بگرفت و به خانه برد تا از بهر بازیچه به فرزندان خود دهد. چون فرزندان شبان کلاغ را دیدند، از پدر خود پرسیدند که این پرنده چه نام دارد؟ راعی گفت این پرنده ای است که پیش از یک ساعت خود را عقاب تصور کرده بود، اکنون خوب دانسته باشد که کلاغ بیشه است حماقت پیشه. (خلاصه): آدمی را باید که در کاری که مافوقِ استطاعت (توانایی) او باشد قدم ننهد و اگر نهد، هم از سرانجام آن نومید گردد و هم مصدر تضحیک ابنای روزگار شود. 📚 حکایات دلپسند ✍️محمدمهدی واصف 🔰بندگی https://eitaa.com/c/22112254/187 🌷اخلاص در بندگی https://eitaa.com/dastan_latifeh/165 🌷توفيق بندگی https://eitaa.com/dastan_latifeh/120 ✅خدا و بندگان نوح (نوجه گر، گریه کن) اسم حضرت نوح پيامبر عبدالغفار يا سكن بوده است. گویند که ... بعد از طوفان و بالا آمدن آب و غرق شدن خلايق ، جبرييل ملك مقرب نزدش آمد و گفت : چندي پيش شغل تو نجاري بوده است حالا كوزه بساز . ! او كوزه زيادي ساخت ، جبرييل گفت : خدا مي فرمايد : كوزه ها را بشكن ، او هم چند عدد از كوزه ها را بر زمين زد و شكست . بعضيها را آهسته و بعضي را با اكراه شكست ، جبرييل ديد او ديگر نمي شكند . گفت : چرا نمي شكني ؟ فرمود : دلم راضي نمي شود ، من زحمت كشيده ام اينها را ساخته ام . جبرييل گفت : اي نوح مگر اين كوزه ها هيچ كدام جان دارند ، پدر و مادر دارند و . . . ؟ ! آب و گلش از خداست ، همين قدر تو زحمتش را كشيده اي و ساختي ، چطور راضي به شكستن آنها نمي شوي ، چگونه راضي شدي خلقي كه خالق آنها خدا بود ، و جان و پدر و مادر و . . . داشتند را نفرين كردي و همه را به هلاكت رساندي ؛ از اينجا او گريه بسيار كرد و لقبش نوح شد جامع النورين ص 122 🔰 گيرى https://eitaa.com/dastan_latifeh/40 ✅بهانه آوردن یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست. گفت: «اسب دارم؛ اما سیاه است.» گفت: «مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟» گفت: «چون نخواهم داد، همین قدر بهانه بس.» نقل حکایت از عبید زاکانی بازنویسی حکایت به زبان ساده : نقل شده است روزی دوستی از دوستش می خواهد که اسبش را برای انجام کاری به او قرض دهد. صاحب اسب در پاسخ این درخواست دوستش می گوید : من اسب دارم اما اسب من سیاه است و نمی توانی سوار آن شوی. دوستش که از شنیدن این حرف خیلی تعجب کرده بود گفت : مگه نمی شه سوار اسب سیاه شد؟ این چه فرقی با بقیه دارد؟ صاحب اسب گفت چرا می شود سوار شد اما دنبال بهانه ای هستم که اسبم را به تو قرض ندهم. 📚کاربرد : موضوع حل مسئله بهتان بهره مندى بهشت بى باكبى بي تابى بى تبارى بى خيالى بيزارى بيمارى بينش بي‏نيازى بيهوده كارى بيهوده گويى https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حرف ب 📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 3️⃣ حرف پ : 🔰پاداش پارسائى 🔰پاسخ 🌷برکات پرسش و پاسخ https://eitaa.com/dastan_latifeh/355 🔰پاكدامنى 🌷نمونه پاکدامن ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/95 پاكيزگى پايدارى 🔰پدر و مادر 🎂بی احترامی به پدر https://eitaa.com/dastan_latifeh/163 🌷مهربانی با بزرگترها https://eitaa.com/dastan_latifeh/26 🌷مسؤليت پدران https://eitaa.com/dastan_latifeh/45 🌷سبب آمرزش پدر و مادر https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 پرخورى پرده درى 🔰پرستش 🔰پرسش و پاسخ 🌷برکات پرسش و پاسخ https://eitaa.com/dastan_latifeh/355 پرهيزكارى پستى پشتكار پشوا 🔰پشيمانى 🎂نمونه پشيمان شدگان https://eitaa.com/dastan_latifeh/360 پناه پناه بردن 🔰پند 🌷اهميت پند و نصيحت و موعظه https://eitaa.com/dastan_latifeh/132 🌷نمونه پند ها 1 - پند و اندر بر نيکی https://eitaa.com/dastan_latifeh/132 2 - پند و اندرز برخلاف حق https://eitaa.com/dastan_latifeh/362 📚ماه رمضان و حکایات پند آموز مرحوم پدر خودمان رضوان ‏اللَّه عليه، ما از بچگى اين را مى ‏ديديم كه از نظر ايشان آنچه كه مربوط به دين و مذهب بود در نهايت احترام بود؛ نماز يك حقيقت محترم بلكه محترمت رين حقيقت ها بود. ما حس مى ‏كرديم ماه رمضان كه مى ‏آيد واقعاً يك امر قابل احترامى مى ‏آيد، يك امرى مى‏آيد كه دارد استقبال مى ‏شود، از ماه رجب و شعبان به استقبال مى ‏رفتند يعنى مرتب روزه مستحبى مى ‏گرفتند؛ پيشواز مى ‏رفتند. پيشواز رفتن [يعنى‏] مهمانى دارد مى ‏آيد كه ما داريم استقبالش مى ‏كنيم. آداب ماه رجب، آداب ماه شعبان و مستحبات اين دو ماه عمل مى ‏شد. معلوم بود كه به سوى يك امر بزرگ و خطير دارند مى ‏روند. اگر بچه يك ذره قابل باشد در او اثر مى ‏گذارد. اگر در خانواده‏اى بچه حس كند كه پدر راستى را به دليل اينكه راستى است [ترك نمى ‏كند و] دروغ اساساً به زبان اين پدر نمى ‏آيد، او راستگو مى ‏شود. اما بچه ‏اى كه مى ‏بيند پدرش به خاطر كوچكترين منفعتى دروغ مى ‏گويد، اگر پدر يك ساعت بنشيند بگويد بچه جان دروغ نگو، او نمى ‏تواند بپذيرد. مرحوم ابوى ما در بعضى از ساله ا دو ماه رجب و شعبان را پيوسته روزه مى‏گ رفتند و به ماه مبارك رمضان متصل مى ‏كردند، يعنى اين سه ماه را يكسره روزه مى ‏گرفتند. 📚مجموعه آثارشهید مطهری ج 27ص 464 و 559 🔰پوزش خواهى ☺️نمونه پوزش خواهی https://eitaa.com/dastan_latifeh/360 پوشاك پوشش https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰پول و مال 🌷نمونه راهکارهای 🔱 چاره درد سر 📚 ‌بسیار زیبا و خواندنی 🏷دو درويش در راهی با هم می‌رفتند. يكی بی‌پول بود و ديگری پنج دينار داشت. درویش بی‌پول، بی‌باک می‌رفت و به هر جايی که می‌رسيدند، چه ايمن بود و چه ناامن، به آسودگی می‌خوابيد و به چيزی نمی‌انديشيد. اما ديگری مدام در بيم و هراس بود كه مبادا پنج دينار را از كف بدهد. بر چاهی رسيدند كه جای دزدان و راهزنان بود. اولی بی‌پروا دست و روی خود را شست و زير سايه‌ی درختی آرميد. در همين حين متوجه شد که دوستش با خود چه كنم چه كنم می‌كند! برخاست و از او پرسيد: اين چندين چه كنم برای چيست؟ گفت: ای جوانمرد! با من پنج دينار است و اينجا ناامن است و من جرات خفتن ندارم. مرد گفت: اين پنج دينار را به من دِه تا چاره‌ی تو كنم. پس پنج دينار را از وی گرفت و در چاه انداخت و گفت: رَستی از چه كنم چه كنم! ايمن بنشين، ايمن بخسب، و ايمن برو، که آدم فقير، دژی‌ست كه نمی‌توان فتحش كرد. 🌷بجا خرج کردن پول https://eitaa.com/dastan_latifeh/27 🔰پيامبر 🌷حسب و نسب پيامبران (ع) https://eitaa.com/dastan_latifeh/362 پيام رسانى پيروزى پيروى پيرى پيشوا پيكار پيمان 🌷ادامه داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈 4️⃣ حرف ت : 🔰تاريخ تاسف تبانى تباهى تبذير تبرى تبسم تبليغ تجارت تجربه تجسس تجسم اعمال تحريف 🔰تحصيل علم 👈حکايت در اين مورد را با استفاده از لينگ مطالعه بفرمائيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh/306 🔰ترحم 👈حکايتی در مورد ترحم را با استفاده از لينگ مطالعه بفرمائيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh/296 🔰تغافل 👈حکايتی در مورد تغافل را با استفاده از لينگ مطالعه بفرمائيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh/298 🔰پرهيز از تمسخر ديگران 🌱حکایت 👈روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید: من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم ! یک اینکه می گوید :خداوند دیده نمی شود پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد. دوم می گوید :خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد. سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد. بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت ! استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست ! ب هلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه! بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم،استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت ! 👈ميدان ندادن به خبرچينان https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 تحقير ✅جبران تحقير 🔴داستان تربیتی واقعی معلّم از دانش‌آموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را تمسخر کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد. زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگه‌ای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچ‌کس در این مورد صحبت نکند. روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّه‌ها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود. بچّه‌ها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند. دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" می‌نامیدند، نیست و تمام تلاش خود را می‌کرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس‌های بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند کبد جهان است. 📚کتاب زندگانی دکتر ملک حسینی تحمل تحميل 🔰تخصص 🌷اقسام تخصص 👈بايدها و نبايد های تخصص 🎂محل نبايد بکار گيری تخصص https://eitaa.com/dastan_latifeh/236 تدارك تداوم تدبر تدبير تذكر 🔰 ✅اهمیت تعلیم و تربیت 🍎جايزه به معلم نقل شده : عبدالرحمن سلمى، سوره حمد به فرزند امام حسين (ع) آموخت، وقتى كه آن فرزند سوره حمد را نزد امام حسين (ع) به خوبى خواند. امام (ع) هزار دينار و هزار حله به معلم او جايزه و انعام داد، و دهان او را پر از در كرد. بعضى از اين موضوع تعجب كردند، امام (ع) دو شعر زير را خواند: اذا تجاءت الدنيا عليك فجدبها على الناس طرا قبل ان تتقلب فلا الجود يفنيها اذا هى اقبلت ولا البخل يبقيها اذا ما توليت يعنى : وقتى كه دنيا به تو نيكى و سخاوت كرد، تو نيز به وسيله آن به همه مردم نيكى و سخاوت كن، قبل از آن كه اين موفقيت از دستت برود. و بدان كه وجود و بخشش موجب تهيدستى نمى شود. اگر دنيا به انسان روى آورد، و همين طور بخل موجب بقاى (ثروت) دنيا نمى شود، اگر دنيا از انسان روى گرداند (2) به اين ترتيب از امام حسين (ع) درس فضائل اخلاقى و ارزش هاى انسانى مى آموزيم، و در مى يابيم كه امام (ع) چقدر به تعليم و تعلم ارزش مى داد، كه آن همه به معلم احترام كرد و جايزه داد. 📚1- مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 66. 🎂سرزنش بی خيالی نسبت به تربيت فرزندان https://eitaa.com/dastan_latifeh/45 🌷تربيت قبل از تولد https://eitaa.com/dastan_latifeh/47 🌷اهميت تربيت فرزند https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 ✅راهکار های تعليم و تربيت 🌹تغيير صورت مسئله 🔰نمونه بکار گيری اين شيوه را، در داستان امام_باقر و مرد مسیحی مطالعه بفرمائيد. https://eitaa.com/najskfoc/17 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🌷سفارش به ترحم نمونه اى از برخورد نيک 👈به طور كلى رحم , مهربانى و ترحم امرى است كه هميشه در اسلام مطرح است . اين داستان را شنيده ايد كه مردى از اشراف جاهليت , خدمت رسول اكرم ( ص ) آمد و ديد كه ايشان يكى از فرزندانشان را روى زانوى خودشان نشانده اند و او را مى بوسند و مى بويند و به او محبت مى كنند . يك دفعه اين آدم به پيغمبر (ص) رو كرد و گفت : من ده تا بچه دارم و هنوز در عمرم هيچ كدامشان را يكبار هم نبوسيده ام . ( 1 ) . در يكى از رواياتى كه در اين زمينه آمده , نوشته اند : فالتمع وجه رسول الله پيغمبر اكرم از اين حرف چنان ناراحت عصبانى شد كه صورت مباركش قرمز شد و لمعان ( 1 ) پيدا كرد و فرمود : من لا يرحم لا يرحم ( 2 ) آن كه نسبت به ديگرى رحم نداشته باشد , خدا هم به او رحم نخواهد كرد . 📗کتاب : انسان كامل جلد:1 2 . جامع الصغير , ج 2 , ص 183 . 🌷موجبات ترحم الهی https://eitaa.com/dastan_latifeh/116 🔰 گريه امام صادق (ع) بر غيبت امام زمان (عج) سدير صيرفى مى گويد: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسيديم، ديديم آن بزرگوار بر روى خاك نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گريه مى كرد. آثار حزن و اندوه از چهره اش نمايان است و اشك، كاسه چشم هايش را پر كرده بود و چنين مى فرمود: سرور من غيبت (دورى) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ كرده و آرامشم را از دلم ربوده. آقاى من غيبت تو مصيبتم را به مصيبت هاى دردناك ابدى پيوسته است. گفتم : خدا ديدگانت را نگرياند اى فرزند بهترين مخلوق ! براى چه اين چنين گريانى و از ديده اشك مى بارى ؟ چه پيش آمدى رخ داده كه اين گونه اشك مى ريزى ؟ حضرت آه دردناكى كشيد و با تعجب فرمود: واى بر شما، سحرگاه امروز به كتاب (جفر) نگاه مى كردم و آن كتابى است كه علم منايا و بلايا و آنچه تا روز قيامت واقع شده و مى شود در آن نوشته شده، در باره تولد غائب ما و غيبت و طول عمر او دقت كردم. و همچنين دقت كردم در گرفتارى مؤ منان آن زمان و شك و ترديدها كه به خاطر طول غيبت او كه در دل هايشان پيدا مى شود و در نتيجه بيشتر آن ها از دين خارج مى شوند و ريسمان اسلام را از گردن برمى دارند.... اينها باعث گريه من شده است. بحار: ج 51، ص 219؛ روايت تلخيص شده است. 🔰ترس 1️⃣ ترس مثبت 🎂ترس از عذاب الهی بخاطر اعمال زشت https://eitaa.com/dastan_latifeh/197 2️⃣ ترس منفی 🎂ترس از اشياء و موجودات https://eitaa.com/dastan_latifeh/364 🎂ترس از غير خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/362 ترشرويى ترغيب تزكيه نفس تسامح تساوى 🔰 ✅نوشتن تسبيح و تكبير و تهليل انس بن مالك نقل كند كه رسول خدا (ص) فرمود: (خداى تعالى، بنده اش را دو ملك، وكيل فرموده است كه بر او بنويسند. پس چون بميرد، گويند: پروردگارا بنده ات، فلانى را ميراندى ؛ پس حال به كجا رويم ؟ خداوند فرمايد: آسمانم پر است از ملايك كه من را عبادت كنند و زمينم پر از خلق كه من را فرمان برند. به قبر بنده ام رويد و من را تسبيح و تكبير و تهليل گوييد و آن را تا روز قيامت در زمره حسناتش به كتابت آوريد) 📚کتاب توبه استاد حسن زاده، ص 165. *خشتى از طلا و خشتى از نقره * رسول خدا (ص) فرمود: وقتى من را به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگانى ديدم كه با خشت طلا و خشت نقره ساختمانى مى سازند ولى گاهى دست از كار مى كشند از فرشتگان پرسيدم : شما چرا گاهى كار مى كنيد و گاهى از كار دست مى كشيد؟ سبب چيست ؟ پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختمانى به ما برسد مشغول مى شويم و هرگاه نرسد از كار باز مى ايستيم. گفتم : مصالح ساختمانى شما چيست ؟ جواب دادند: (سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر). وقتى مؤ من اين ذكر را مى گويد ما ساختمان را مى سازيم. وقتى كه ساكت مى شود ما نيز دست از كار مى كشيم. 📚بحار: ج 73، ص 346 - بحار: ج 18، ص 292 و 409 - ج 93، ص 83 و 169 با كمى تفاوت. مرتبطات : معراج بهشت ذکر تسليت تسليم تشكر 🔰تشويق https://eitaa.com/dastan_latifeh/27 تصميم 🔰تطميع https://eitaa.com/dastan_latifeh/107 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه حرف ت : تطهير تطير تعاون تعب 🔰تعجب https://eitaa.com/dastan_latifeh/45 تعصب تعلم 🔰 ✅واى به حال فرزندان آخر الزمان روزى رسول خدا (ص) نگاهش به طفلى افتاد و فرمود: واى به حال بچه هاى آخرالزمان از طرف پدرهاى ايشان ! پرسيدند: يا رسول الله از پدرهاى مشرك ؟ فرمود: نه از پدرهاى مؤ من كه واجبات را به فرزندان خود تعليم نمى دهند، و هر گاه ديگرى بخواهد به ايشان تعليم دهد، مانع مى شوند، و خشنود هستند كه فرزندانشان از مال و منال دنيا چيزى بدست آورند (ولى به دين اولادشان اهميت نمى دهند، فقط به فكر رفاه هستند) من از اين پدرها بيزارم، آنها هم از من بيزارند. ✅منقول از لئالى الاخبار. تغافل تفرقه تفريح تفريط 🔰 ✅سفارش رسول خدا به تفكر مردي از حضرت رسول (ص) طلب وصيتي و نصيحتي نمود. حضرت تا سه مرتبه به او فرمود: »اگر من تو را نصيحتي كنم به جا خواهي آورد؟ و هر دفعه آن شخص عرض كرد: بلي. پس حضرت فرمود كه: هر وقت اراده امري مي كني در عاقبت آن تامل كن اگر نيك باشد بكن و الا ترك كن و پيرامون آن نگرد«. 📚مفاتيح الجنان 1 302 🔰 ✅حضرت عيسى (ع) در روايت است كه عيسى بن مريم سه نفر را ديد كه بدنهايشان لاغر و رنگ صورتشان متغير شده، فرمود: چه چيز شما را به اين حال دچار نموده است؟ گفتند: ترس از آتش. فرمود: بر خدا سزاوار است كه هراسان را ايمن كند. از آن ها گذشت و به سه نفر ديگر رسيد كه از آن ها لاغرتر و رنگ پريده‏تر بودند، فرمود: از چه رو چنين شده‏ايد؟ گفتند: از شوق بهشت. فرمود: بر خدا سزاوار است آنچه را اميد داريد به شما عطا كند. از آنها نيز گذشت، سه نفر ديگر را ديد كه از آن ها نحيف‏تر و رنگ پريده‏تر بودند، چنانكه گوئى چهره‏هايشان آيينه نور است. فرمود: چه چيز شما را رنگ پريده و لاغر كرده؟ گفتند: حب خداى عز و جل. آنگاه سه بار فرمود: شما مقربانيد، شما مقربانيد. شوريده نباشد آنكه از سر ترسد + عاشق نبود آنكه ز خنجر ترسد معراج‏السعادة 1 745 تقليد 🔰تقوا ✅تقوا ملاک ارزش انسان ها ✍️روزی سلمان فارسی وارد مسجد نبوی شد و صحابه‌ی پیامبر (ع) به احترام او از جای خود برخاستند و در صدر مجلس به او جای دادند.لحظه‌ای نگذشته بود که یکی از صحابه‌ی معروف نیز وارد مسجد شد، و چون سلمان را در صدر مجلس مشاهده کرد؛لب به اعتراض گشود و گفت: «من هذا العجمی المتصدر فیما بین‌العرب؛این مرد ایرانی و عجمی که در صدر مجلس نشسته در میان عرب‌ها چه می‌کند؟» رسول خدا‌ (ص) با شنیدن این سخن غیر‌اسلامی به خشم آمد و بر بالای منبر قرار گرفت و فرمود: «ای مردم! آگاه باشید که تمام انسان‌ها از زمان حضرت آدم تا زمان ما مثل دندان‌های ما یکسانند،عرب بر عجم،گندمگون بر سیاه پوست امتیازی ندارد،مگر به تقوا» 📚مستدرک الوسائل، ج12 ص89 🌷بايدها و نبايدهای تقوا https://eitaa.com/dastan_latifeh/107 🔰تقيه https://eitaa.com/dastan_latifeh/20 تكبر تكليف تكلف تكيه كردن 🔰تلاش 🌷سفارش به تلاش و کوشش https://eitaa.com/dastan_latifeh/37 تمسخر تملق 🎂تنبلى 💦پرهيز از تنبلی https://eitaa.com/dastan_latifeh/37 🔰تنبيه 🎂مخالفت (ص) با تنبيه https://eitaa.com/dastan_latifeh/43 تندخويى تندرستى تنزيه تنگ چشمى تنگ نظرى تواضع توانگرى توبه توحيد 🔰 🔰 توكل توهين تهجد تهديد 🔰 🌷 🔰 📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 5️⃣ حرف ث : 🔰ثروت = پول ثواب https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا