eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
471 عکس
131 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌ضرورت توجه به نقش علامه طباطبایی در احیاء فلسفه اسلامی 🖌علامه آیة الله مصباح یزدی: 🔹باید نقش مرحوم را در احياء فلسفة اسلامي بيان كنيم. 🔸خب همه ما مي‌دانيم كه در قرن اخير كه گرايش‌هاي گوناگون و متضادي احياناً در حوزه‌هاي روحانيت شيعه وجود داشته و افرادي بوده‌اند كه براي احياي فلسفه اسلامي و زنده نگه داشتن آن اقدامات خوبي انجام داده‌اند و با روي آن از جمله خود حضرت (رضوان الله تعالي عليه) و مرحوم آقاي و ديگران؛ مرحوم آشتياني كه اخيراً فوت شده‌اند نيز نقش مهمي در اين زمينه داشتند و به ويژه در مشهد؛ اما منظورم آشتياني استاد بود، آميرزا مهدي آشتياني كه ايشان چند سال هم در قم تشريف داشتند و حوزه تشكيل دادند و آقاي آميرزا احمد هم نقش خودشان را در تهران داشتند. 🔹اينها بزرگاني بودند كه واقعاً ناشناخته هستند و بسياري از طلبه‌هاي ما اصلاً نمي‌شناسند شايد اسمشان را هم ندانند ولي هيچ‌كدام نقششان مثل نقش (رضوان الله تعالي عليه) نبود. 🔸يك برنامه سنجيده، معتدل و پخته داشتند و مشي بسيار حكيمانه‌اي به ويژه در برابر اعتراضاتي كه مي‌شد و فعاليت‌هايي كه عليه ادامه درس ايشان شد؛ حتي از سوي بيت مرحوم اقداماتي شد و ايشان آنچنان حكيمانه برخورد كردند كه خود مرحوم آيت الله بروجردي فرمودند كه شما هر چه را كه وظيفه خود مي‌دانيد عملي كنيد و هيچ‌كدام ديگر اين‌گونه نقشي را نداشتند و اگر اين رفتار مرحوم آقاي طباطبايي و اين تدبير حكيمانه ايشان نبود كه البته ناشي از اخلاص بيش از اندازه ايشان بود، اين فلسفه اين‌گونه در قم رواج نمي‌يافت، فقط موجي ايجاد مي‌شد، رواجي مي‌يافت و سپس به خاموشي مي‌گراييد. از آن زمان به بعد ديگر در قم آن‌چنان مخالفت چشم‌گيري با فلسفه نشد؛ گاهي هم اگر چيزهايي در گوشه و كنار گفته مي‌شود درخور توجه نيست. 🔹در صورتي‌كه پيشتر اين‌گونه نبود برخوردهايي كه حتي با خود امام و فرزندان امام مي‌كردند به خاطر انتساب، با فلسفه با اين برخوردي كه نسبت به آقاي طباطبايي دارند و كتاب‌هاي ايشان و شاگردان ايشان اصلاً قابل مقايسه نيست و اين خب البته پس از فضل الهي، مرهون تدبير و رفتار حكيمانه و پخته ايشان است و نبايد فراموش شود. 🔸اگر ما ايشان را احيا كننده فلسفه در عصر حاضر بدانيم، گزاف نگفتيم. البته در كنارش مرحوم آقاي و ديگران هم بودند ولي به هر حال محور ايشان بود؛ ايشان بود كه پرچم فلسفه را به دست گرفت و تا آخر آن را به زمين نگذاشت و پس از آن هم الحمدلله ايشان حضرت به بهترين نحو راه ايشان را ادامه مي‌دهد. خدا ان‌شاءالله درجات آقاي طباطبايي را عالي‌تر كند و به طول عمر و توفيقات آقاي جوادي بيفزايد. 🔹به هر حال محور ايشان بود؛ ايشان بود كه پرچم فلسفه را به دست گرفت و تا آخر آن را به زمين نگذاشت. منبع: سخنان منتشر نشده آیت الله مصباح یزدی در جمع مسئولان همایش روز جهانی فلسفه 1388 https://eitaa.com/hekmat121
📌هدیه هر شب آیت الله خامنه ای به علامه طباطبایی و آیت الله الهی 🖌علامه آیة الله مصباح یزدی: 🔹داستاني به يادم آمد كه به مرحوم آقاي طباطبايي هم مربوط مي‌شود كه باز شكر نعمت وجود مقام معظم رهبري است؛ خداي متعالي چه كسي به ما داده است. 🔸يك وقت خود ايشان مي‌فرمودند كه من اين را از لب‌هاي خود ايشان شنيدم، بي‌واسطه فرمودند: من هر شب هر شب يك سورة (انا فتحنا) مي‌خوانم ثوابش را هر شب به روح و برادرشان هديه مي‌كنم. 🔺منبع: سخنان آیت الله مصباح یزدی در جمع مسئولان همایش روز جهانی فلسفه 1388 https://eitaa.com/hekmat121
📌 در اين عصر با است 🖌آیة الله مصباح یزدی: 🔸 از شخصيت‌هاي برجسته‌اي كه واقعاً مايه فخر كشور هستند همچنين از ساير عزيزان؛ به‌طور غيابي از حضرت كه افتخار جهان اسلام هستند و دست ما به دامن ايشان نمي‌رسد. 🔹درباره اظهار لطفي كه فرمودند، حقيقتاً ماية شرمندگي بنده است. والا اگر ما اينجا براي چند طلبه بحث فلسفي مطرح مي‌كنيم، معنايش اين نيست كه نام بنده در كنار حضرت آيت الله برده شود؛ من اين را واقعاً از ته دل مي‌گويم و ايشان از مفاخر عالم اسلام مي‌دانم و مفتخرم كه دست ايشان را ببوسم. به‌طور معمول هروقت خدمت ايشان شرفياب مي‌شوم، سعي مي‌كنم اين كار را انجام بدهم. 🔸حق اين كار واقعاً بوسيله ايشان انجام مي‌شود و خوب است كه ايشان به دنيا هم شناسانده شود؛ ايشان واقعاً مجاهدت نمودند و عمر شريف خود را كردند. البته منحصراً نه در تفسير كار مرحوم آقاي طباطبايي را ادامه دادند و با امكاناتي كه حالا فراهم است به بهترين نحو همچنان ادامه مي‌دهند و اين باقيات صالحاتي است كه قرن‌ها دوام خواهد يافت واين افتخار نصيب ايشان مي‌شود كه يك دوره كامل تفسير را با اين عظمت، با اين وسعت و با اين شكوه بيان كنند و خوشبختانه هم‌زمان يا با اندكي تأخير در رسانه‌ها پخش شود مردم استفاده كنند علما استفاده كنند. 🔹بنده از ته دل خيلي خوشحال هستم و دعا مي‌كنم كه خدا توفيقات ايشان را زياد كند و اين كار را به نحو نيكو به پايان برسانند. افزون بر فعاليت‌هاي ديگري كه در زمينه فلسفه، فقه، اصول و ساير علوم دارند. تنها چيزي كه مي‌تواند مجوز اين باشد كه مثلاً بنده هم در اين محفل شركت بكنم اين است كه قدر بزرگان شناخته شود از باب تعرف الاشياء با ضدادها معلوم مي‌شود كه واقعاً آقاي جوادي يعني چي. 🔸بنابراين اگر از ما كاري بربيايد و عرض كنم خدمتي به عنوان يك شاگردي از حضرت آيت الله جوادي بايد ارائه خدمتي بكنيم. رياست فلسفه اسلامي در عصر حاضر با ايشان است. 🔸حضرت عالي يادتان هست و توجه داريد كه مرحوم ميرداماد هرگاه از ابن‌سينا ياد مي‌كند مي‌گويد: قال شريكنا في رياست فلسفه الاسلاميه، شريكنا في رياست الفلسفه، اصل را رياست خودش مي‌داند مي‌گويد ابن‌سينا هم شريك ماست. حالا با اين تلاس مستمر و پيگير و عاشقانه‌اي كه ايشان دربارة كار علمي و تحقيق دارد واقعاً اصل در در اين عصر با آقاي جوادي است. 🔸من ايشان را تازه نمي‌شناسم از وقتي كه ما در مدرسة حجتيه بوديم حجره ما در طبقه دوم و مشرف بر حجره ايشان بود؛ كار ايشان را مي‌توانستيم چك كنيم. شبها معمولاً تا نزديكي‌هاي نيمه‌شب مشغول مطالعه بودند. روز هم ما هيچ‌گاه ايشان را در فراقت نديديم. فقط سر درس چند دقيقه‌اي زودتر مي‌آمدند و يك گپ و مزاحي با دوستان مي‌كردند وگرنه كار ايشان مطالعه يا تدريس و يا بحث بود. 🔹يكي از كساني كه با ايشان هم درس بود، حالا يادي هم از ايشان كرده باشيم شهيد مرحوم آقاي بود. ايشان در فلسفه سال‌ها با آقاي جوادي هم‌بحث بودند. ايشان مي‌آمد در حجره حاج آقاي جوادي و ساعت‌ها اسفار و گاهي شفا و مباحث ديگر را مي‌خواندند و اصلاً خسته نمي‌شدند ايشان در بحث فلسفه و تحقيق و قسمت‌هاي ديگر هم همين‌گونه بود؛ اما چون محور كارشان بيشتر فلسفه بود اصلاً احساس خستگي نمي‌كردند. 🔸عنصري با اين پاكي با اين صداقت با اين فهم با اين استعداد با اين پشتكار با اين تقوا كجا مي‌توان يافت. 🔹متأسفانه دنيا ايشان را نمي‌شناسد و نمي‌تواند هم بشناسند. اصلاً چون در اين فضا نیستند. 🔹فرصت مناسبي است كه ما اقلاً چنين شخصيت‌هايي كه نعمت‌هاي خدايي هستند براي جامعه معرفي كنيم.بايد شرحي از زندگي ايشان به طوري رسا ارائه شود تا ايشان شناخته شود. بيشتر افرادي كه ايشان را مي‌شناسند از طريق درس تفسير ايشان و به واسطه اينكه در تلويزيون پخش مي‌شود مي‌شناسند؛ اما قدرت فلسفي ايشان، عمق مطالعاتشان، احاطه ايشان بر مباحث گوناگون فلسفي و عرفاني چيزهايي‌ست كه كسي درست از آنها سر در نمي‌آورد. اين فرصتي است كه اين كار انجام شود و ايشان معرفي شوند. اين افتخار بايد شامل شاگردانشان و امثال بنده هم بشود كه وقتي چنين استادي داريم، پَرِ «اَكرم العلماء» آن ما را هم مي‌گيرد و الا اينكه ما لايق باشيم در كنار ايشان بگوييم اول ايشان و دوم فلاني، اين تضييع حق ايشان است و ان‌شاءالله كه خداي متعالي به شما توفيق دهد كه از فرصت پيش آمده براي اداي حق علم حق معرفت، حق توحيد، حق اسلام و حق انقلاب بهره‌مند شويد. منبع: سخنان منتشر نشده در جمع مسئولان همایش روز جهانی فلسفه 1388 https://eitaa.com/hekmat121
📌 درآمدی بر دو جریان امتناع اندیش و امتدادگرا 1⃣ تحریف و امتناع 🔸حربه تحریف، تجزیه نگری و تقلیل گرایی بزرگترین حربه امتناعیون برای اثبات ادعای بی اساس "امتناع جریان حکمت و فلسفه در علوم انسانی و طبیعی" است. 🔹جریان امتناع انديش با تجزيه یک نظام فلسفي منسجم و شبکه ای و تقلیل آن به چند گزاره محدود تلاش می کند تا به مخاطب القا کند که حکمت متعالیه هیچ امکانی برای تحول علوم و جامعه ندارد. 🔹 از جمله این اقدامات تحریف و تقلیل پیام حکیمانه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به گفتمان علوم انسانی و همایش آینده فلسفه در ایران است که برخلاف صراحت متن پیام، آن را دلیلی برای "امتناع جریان فلسفه اسلامی در متن علوم انسانی و علوم طبیعی" خوانده اند. 🔸چنانکه بارها در مطالب پیشین نوشته شد ریشه تحریفات و بدفهمی های این جریان در فهم مفهوم امتداد و میان علوم و بنیان‌های معرفتی و فلسفی است به نحوی که از فلسفه و علم تعریف صحیحی ندارند. که همه اینها ناشی از عدم تحصیل در علوم حکمی و فلسفه و اعتماد به مطالعات شخصی است. 2⃣ تحقیق و امتداد (تحليلی از پیام‌های اخیر ) 🔹حکمت متعالیه به عنوان با ۱. تاثیر گذاری مستقیم بر مبانی و مبادي تصدیقی علوم اعم از علوم طبیعی، انسانی و اجتماعی و همچنین ۲. با پایه گذاری (اخلاق، تدبیر منزل و سیاست متعالیه) در جهت گیری و مدیریت علوم و ساختارهای معرفتی و اجتماعی آنها تاثیر می گذارد و از این طریق به جامعه، سیاست، شیوه مدیریت و سبک زندگی، هویت و و می دهد و از این طریق همه علوم و فنون را در جهت مهار می کند. 🔹 برخلاف تلقی جریان امتناع اندیش، باید دانست که اگر مبدأ و معاد علم طبیعی و انسانی و اجتماعی تغییر کرد و براساس سامان یافت لاجرم تأثيري مهم و ژرف بر قلمرو و ساختار علم خواهد داشت. البته تأثيري طبیعی و در چارچوب منطق و روش علمی و منطقی نه دستوری و آمرانه. یعنی با تغییر مبدأ هستی شناسی علم و تبیین ابعاد توحیدی و وجودی موضوعات علم، همه علوم از حاکميت تقلیل گرایی ماتریالیسم و اسارت الحاد و قید آزاد می شود و اين علوم به روند طبیعی کشف حقایق هستی و شناخت لایه های واقعیت باز می گردد. 🔹همچنین با مشخص شدن معاد موجودات، علم و عالم از اسارت سکولاریسم و اباحی گری آزاد می گردد و مسیر تعالی و کمال گرایی توحیدی را طی خواهد نمود، از اين رو، همه علوم با مفهوم سعادت و فضیلت و حیات معقول رابطه مستقیم خواهند یافت و حتی علوم طبیعی نیز هویت انسانی و ساختار الهی می یابند. 🔸بر این اساس، یکی از منابع اصلی و مهم علم تلقی خواهد شد که با روش عمیق و دقیق اجتهاد، افق های جدیدی از واقعیت را برای علم و عالم آشکار می سازد و اصول اخلاقی و ارزش‌های فطری حاکم بر تولید و مدیریت علم را تبیین و تجویز می کند. 🔹 همچنین در باب حکمت عملی باید متذکر شد که برخلاف تصور نادرست جریان امتناع اندیش، قضایا، ساختار و نتيجه از سنخ محض و فاقد حقیقت نیست. بلکه حکمت عملی از سنخ است و به درستی نامیده شده است که به اعتقاد حضرت استاد آیت الله العظمی جوادی آملی محصول و ره آورد و و ناظر به مردم، جامعه و سیاست است. 🔸حکمت عملی و فلسفه عملی، امتداد و ادامه مستقیم و طبیعی نظام و شبکه فلسفه نظری است. به این معنا که فلسفه نظری تصویری جامع و برهانی از نظام و ساختار واقعیت، هستی، انسان و مبدأ و معاد، وحی و شریعت، قانون و سعادت می دهد و پس از آن حکمت عملی و فلسفه عملی را متناسب با خود را تولید می کند. بنابراین امتداد حکمت و فلسفه نظری لزوما به صورت جزء نگری و تناظر یک به یک قواعد فلسفه هستی با جامعه نیست بلکه امتداد کل شبکه و نظام فلسفه وجودی در حکمت و فلسفه عملی و علوم انسانی و اجتماعی است. https://eitaa.com/hekmat121
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 بازگشت به گذشته پرافتخار خویش آیت الله العظمی جوادی آملی در پیامی به این مراسم گرامیداشت بیست و سومین سالگرد ارتحال علامه جعفری(ره) با اشاره به مقام شامخ علمی مرحوم علامه محمد تقی جعفری بیان داشتند: 🔸 مرحوم (رضوان الله تعالی علیه) سعی بلیغش در این بود که گذشته را به یاد ما بیاورد. اینکه گذشته را به یاد ما بیاورد آینده را به خوبی تأمین میکند. 🔸این کتابی که ایشان در شرح نهج البلاغه نوشتند و کتابهای دیگری را که از زبان اهل معرفت نوشتند قسمت مهمّش در این است که ما پرافتخار را که روزی مهمان خدا بودیم در مشهد خدا بودیم در محضر خدا بودیم مخاطب خدا بودیم مستمع خدا بودیم بین ما و خدا سؤال و جوابی شد این صحنه را به یاد بیاوریم. اگر این صحنه را به یاد بیاوریم ماسوای خدا برای ما بی ارزش است؛ دیگر هیچ کس به عبادت خود، به زهد خود، به علم و درس و بحث خود بسنده نمی کند. 🔹مرحوم علامه جعفری در عین حال که تبلیغاتش تألیفاتش بنان و بیانش نسبت به آینده روشن بود اما سعی بلیغش در این بود که گذشته جامعه بشری را بیش از آنچه دیگران میدانند احیا کند. این شرح نهج البلاغه ایشان بخش وسیعی درباره این تذکره است که انسان آنچه در درون دارد به یاد آن باشد آن وقت راحتِ راحت است. وقتی آن صحنه را ببیند آن جلال و شکوه را ببیند آینده را تأمین خوهد کرد. اگر اینچنین باشد معنویت تأمین است اخلاق تأمین است جلال و شکوه تأمین است هیچ نگرانی نیست. @hekmat121
📌فلسفه، فرهنگ و علم ✍(در آمدی بر حکمت و فلسفه از مسیر فرهنگ و علم) 🔹انسان موجودی فرهنگی است و در زیست بوم فرهنگی و نظامی از معانی در هم تنیده و به هم متصل زندگی می کند و همه مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی خود را در نسبت با فرهنگ و نظام معنایی مستقر بر جامعه هماهنگ و تنظیم میکند. به این معنا که در همه این مناسبات و معادلات روحی نهفته است که به آنها معنا و هویت می دهد و همان معنا و هویت سازنده نقش ها، جایگاه‌ها، منزلت ها و کاربست هاست که مجموع آنها یک شبکه بینشی، گرایشی و رفتاری را می سازند. 🔸 در چنین فضایی هیچ واقعیت و پدیده‌ای خنثی و رها نیست بلکه هر کدام از هویت، نقش و جایگاهی در نظام معنایی و محیط زندگی برخوردار است. یعنی در شبکه فرهنگی و نظام معنایی حاکم بر جامعه هر کدام از پدیده ها و واقعیات دارای ربطها و نسبت های وجودی است. 🔹مذاهب، فلسفه ها و ایدئولوژی ها موجود در جامعه به فراخور بهره ای که از حقیقت دارند در ساخت نظام معنایی و زیست بوم فرهنگی نقش مهم و اساسی را دارند. 🔸توضیح اینکه نوع نگرش به عالم و آدم و نوع تعلق انسان به هستی و به سایر موجودات بنای فرهنگ و نظام معنایی یک جامعه را تشکیل می دهد و تعیّن بخش به مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی و سازنده دستگاه محاسباتی و مدیریتی جامعه است. 🔹دستگاه های فلسفی بر اساس تفسیری که از هستی و انسان ارائه می دهد و ترسیمی که از ساختار و روابط موجودات عرضه می دارد و نسبتی را که با مبدا و معاد هستی و معنای زندگی برقرار می کند زمینه شکل‌گیری یک فرهنگ به نظام معنایی متمایز را فراهم می سازد. 🔸فلسفه (به عنوان علم کلی به هستی و روابط هستی) پس از ارائه یک جهانبینی مستدل و ترسیم جامع روابط هستی و ساختار وجودی انسان، در فرایند فرهنگ سازی و پردازش نظام معنایی، در درجه اول به اثبات (اعم از علوم نظری و علوم عملی) و بیان حقیقت وجودی و ماهوی آن موضوعات می پردازد که از این طریق علوم دارای هویت، ساختار و هدف ویژه می‌شوند و بر همین اساس روابط و نسبت های حقیقی میان علوم نظری و عملی برقرار می شود و هر کدام را دارای نقش و جایگاه متناسبی می‌کند. همین امر موجب شکل‌گیری شبکه‌ای حقیقی، هماهنگ و منسجم از علوم و فناوری‌های می‌شود. به تعبیر دیگر اولین خروجی فرهنگی فلسفه ها، علوم و دانش متناسب با ترسیم آنها از روابط موجودات و مبدأ و معاد هستی است: ✔️ فلسفه های الحادی، علوم را الحادی می کنند و بر همین مبنا، هویت، ساختار و جهت علم الحادی و ماتریالیستی می شود. ✔️فلسفه های سکولار علوم را سکولار و خنثی معنا می کنند و آنها را در بسط دنیاگرایی و غفلت از مبدأ و معاد سامان می دهند. ✔️ و در مقابل فلسفه توحیدی، موضوعات علوم را در نسبت با توحید و مراتب وجودی طولی معنا می کند. با معنایابی موضوعات و تبیین حقیقت وجودی و غیبی آن، شبکه ای طولی از علوم نظری و عملی شکل می گیرد که علی رغم تفاوت در موضوعات و روش‌ها و استقلال معرفتی، دارای روابط و مناسبات حقیقی و هویتی هستند و از يک جهت گیری واحد توحیدی و هم افزایی معرفتی برخوردارند. 🔹 فلسفه توحیدی و حکمت متعالیه، با تبیین مبدأ و معاد موضوعات علمی و ترسیم آینده و نقش علم در ساخت حقیقت وجودی انسان و سعادت فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی، غیر مستقیم در و اجزا و روش علم هم تأثیر می گذارد و ساختار و نظم توحیدی و وجودی ویژه ای را پیشنهاد می دهد، نظمی که عالمان را در کشف بهتر و جامع تر واقعیت و ترسیم عینیت یاری می رساند. این تآثیرگذاری نه امری دستوری و آمرانه بلکه پیشنهادی حکیمانه و مقتدرانه است به نحوی که اگر به درستی تبیین شود و موانع فهم کنار رود موجب پذیرش هر عقل سلیم و فطرت حقیقت جویی واقع خواهد شد. این مواجهه همدلانه و فرایند تعاملی میان فلسفه(علم کلی) و دانش های جزئی(اعم از پایه، طبیعی، انسانی و اجتماعی) منجر به شکل گیری علوم و در عین حال توحیدی می شود که هدف آنها کشف حقیقت و شناخت واقعیاتی است که در قلمرو موضوع آنها در یک افقی فراتر از افق طبیعت محدود و نگرش ماتریالیستی و روابط ظالمانه استعماری است. 🔸 با شکل گیری هر سطحی از شبکه ای از علوم و برقراری تناسبات توحیدی میان آنها، به همان میزان، زمینه برای هدایت و مدیریت روابط انسانی، معادلات اجتماعی و هم گرایی جهانی بر پایه توحید، حقیقت و عدالت فراهم می شود. این همان طریق حکیمانه و تجربه شده در است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 ضرورت قدردانی از نقش آیت الله خامنه ای در گسترش فلسفه (به مناسبت روز جهانی فلسفه) 🖌علامه آیة الله مصباح یزدی: 🔹بنده وظيفه خود مي‌دانم كه از نقش مقام معظم رهبري در تأييد فلسفه، صميمانه تشكر كنم و براي ايشان دعا كنم. 🔸مسئله اينجاست كه اگر اساتيد دانشگاه از فلسفه بحث كنند مشكلي را ايجاد نمي‌كند؛ اساتيد حوزه هم يك كسي است؛ استاد فلسفه در حوزه است و درس خودش را مي‌گويد. اين حمايت كردن او از فلسفه و تأييدش مشكلي ايجاد نمي‌كند؛ اما يك كسي در آن مقامي كه ايشان دارند، به حكم پدري و خلاصه اشراف كاملي كه بر همه جهات كشور دارند و بايد همه جهات را در نظر بگيرند شرح و تعديل كنند تا يك سخني بگويند و حركتي انجام بدهند. 🔹در مقام مرجعيت، در مقام رهبري، آن هم كسي كه خودش از مشهد برخاسته، اين‌چنين عرض كنم اين كه كار بسيار است و كاري است كه بنده هيچ تفسيري ديگر براي آن ندارم جز انجام يك كه از اخلاص كامل ايشان سرچشمه گرفته است؛ وگرنه هيچ لزومي نداشت كه ايشان در اين باره صحبت كنند؛ اگر صحبت نمي‌كرد نه به مرجعيت ايشان بر مي‌خورد و نه به رهبري‌شان. چرا بايد حرفي بزند كه كساني در برابر او موضع بگيرند و اين را يك نقطه ضعفي برايش تلقي كنند؟ در گوشه و كنار اين گونه افراد وجود دارند. با اين وجود چرا آقا بايد اقدام به چنين كاري كند و بر آن اصرار ورزند؟ 🔸 حتي شنيدم در اين زمينه كمابيش گفت‌وگويي با برخي از مراجع داشتند و ايشان توضيح دادند كه اين كار اهميت دارد و بايد انجام بشود. 🔹اين كار بسيار بزرگي است و به نظر بنده جا دارد كه باز حالا خودمان بدانيم دست‌كم پيش خودمان از اين كار قدرداني كنيم؛ حالا چه اندازه صحيح باشد در جلسات هم گفته شود و اشاره‌اي شود يا نه، من عقلم نمي‌رسد، هرچه خود آقايان صلاح بدانند؛ اما ما در مقام يك طلبه وظيفه داريم فراموش نكنيم كه اين كار بسيار بزرگي است. 🔸شما كدام مرجع را مي‌شناسيد كه چنين نقشي را ايفا كرده باشد؛ يعني به خودش جرأت دهد كه بيايد در اين مسئله اظهارنظر كند؛ آن هم با تأكيد بسيار و در سخنراني عمومي. حالا اگر يك‌بار يك جايي سفارش مي‌كرد باز يك حرفيست؛ اما ايشان در سخنراني عمومي بارها دربارة فلسفه و تشويق طلبه‌ها به اينكه فلسفه را دنبال كنند و فلسفه ضرورتي دارد و حتي با مراجع در اين زمينه بحث كردند. اين كار بسيار است. به نظر من اين است كه اگر جا داشته باشد و فرصتي پيش بيايد بايد از ايشان قدرداني كرد. 🔹داستاني به يادم آمد كه به مرحوم آقاي طباطبايي هم مربوط مي‌شود كه باز شكر نعمت وجود مقام معظم رهبري است؛ خداي متعالي چه كسي به ما داده است.يك وقت خود ايشان مي‌فرمودند كه من اين را از لب‌هاي خود ايشان شنيدم. بي‌واسطه فرمودند: من هر شب يك سورة (انا فتحنا) مي‌خوانم ثوابش را هر شب به روح و برادرشان هديه مي‌كنم. 🔸اميدواريم خداي متعال به همه ما توفيق دهد كه به بركت اين انقلاب و خون‌هايي كه براي احياي اسلام و ارزش‌هاي اسلامي ما نثار شده است، براي شكرانه اين نعمت بتوانيم قدم‌هايي برداريم و فرصت‌ها را غنيمت شماريم تا هم اداي دين كرده باشيم و هم بهره بيشتري از اين فرصت نصيبمان شود؛ چون معلوم نيست اين فرصت‌ها تا كي ادامه يابد و اين نعمت‌ها هم‌چنان استمرار داشته باشد منبع: سخنان منتشر نشده در جمع مسئولان همایش روز جهانی فلسفه 1388 https://eitaa.com/hekmat121
📌آیة الله شیخ محمد فکور یزدی 🔹آیة الله شیخ محمد فکور یزدى (۱۳۹۴-۱۳۲۴ ق)، از عالمان شیعه در قرن چهاردهم هجری و از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله بروجردی بود. 🔸او فرزند آقا حسین یزدی در سال ۱۳۲۴ ه.ق بود و در احمدآباد اردکان یزد دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را در مدرسه علمیه اردکان طی کرد. سپس جهت ادامه تحصیل راهی یزد شد و در مدرسه عبدالرحیم خان یزد که رونق خاصی داشت، به تحصیل پرداخت. در بیست سالگی وارد حوزه علمیه قم شد و در مدرسه فیضیه اقامت گزید. 🔹طی سال های متمادی که محمد فکور یزدى در حوزه پربرکت قم مشغول تحصیل بود، از محضر استادان زیادی بهره مند گردید، از جمله: شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم؛ سید محمد حجت کوه کمری؛ سید محمدتقی خوانساری؛ سید صدرالدین صدر؛ امام خمینی؛ سید حسین بروجردی طباطبایی؛ سید شهاب الدین مرعشی نجفی؛ سید محمدرضا گلپایگانی. وی در حدود ۱۸ سال از محضر آیت الله العظمی بروجردی بهره برد و به درجه اجتهاد نایل آمد. فلسفه و عرفان را از محضر آموخت و بسيار مورد عنایت و علاقه امام خمینی بود. در دوران تحصیل بیشتر اوقات با شهید محراب آیت الله شیخ محمد صدوقی و دکتر مهدی حائري یزدی مباحثه می کرد. 🔹تدریس و شاگردان حاج شیخ محمد یزدی از مدرسین عالی رتبه حوزه علمیه بود و در صحن بزرگ حضرت معصومه سلام الله علیها، در کنار مرقد شیخ فضل الله نوری تشکیل حوزه درسی داد و به تدریس خارج فقه و اصول و فلسفه و سایر علوم اسلامی پرداخت. ایشان به امر تدریس خیلی اهمیت می داد، از این روی شاگردان زیادی در مکتب ایشان تربیت شدند که برخی از آنان عبارتند از: ✔️سید مصطفی خمینی؛ که بخشی از دروس فلسفه و حکمت را از وی فراگرفت. ✔️شهید محمدعلی حیدری (شرح منظومه را به همراه شهيد آيت الله مصطفي خميني(ره)، در محضر آيت الله شيخ محمد فكور يزدي فراگرفت.) ✔️شیخ محمدتقی مصباح یزدی ✔️سید عباس خاتم یزدی ✔️شیخ حسین راستی ✔️غلامرضا رضوانی خمینی ✔️حاج سید جعفر کریمی ✔️میرزا حسن ابوترابی 🔸آیة الله خاتم یزدی درباره استاد خود می گوید: «ما که در قم بودیم، قسمتی از کتاب رسائل مرحوم شیخ انصاری در علم اصول و مرحوم سبزواری در علم فلسفه را از محضر ایشان آموختیم. وی با وجود اهتمام زیادی که به علم فقه و اصول داشت، هرگز فلسفه و عرفان را از نظر دور نمی داشت. تا جایی که می فرمود: من زمانی، آن قدر به عارف بزگوار، ملای رومی، علاقه داشتم، که سالیان درازی تمام اوقات فراغتم را به خواندن آن می گذراندم و لذت می بردم. وی بر اثر تفکر زیاد در تحقیق مطالب و فهم مسائل، به لقب « » معروف بودند. آن گونه که مشهور است، حضرت آیت الله حائری ایشان را به این لقب خواندند». 🔹عالم صمدانی آیة الله سیّد عبدالکریم کشمیری فرمودند: "روزی در نجف اشرف با مرحوم شیخ محمّد فکور یزدی (مدفون در قبرستان شیخان قم و صاحب استخاره) تصمیم گرفتیم در مدرسه صدر نجف به دیدن مرحوم آقای نجابت برویم. او بالای پشت‌بام مدرسه خوابیده بود و بیدار شد. موقع رفتن به حجره ایشان، چون آقای فکور مسن‌تر از من بودند او را مقدم کردم. آقای نجابت گفت: مرحوم سید علی آقا قاضی نهی می‌فرمود که عام (و شیخ) بر سیّد جلو بیفتد که اگر عمداً بشود… آقای نجابت گفت: در گوشم کسی (یعنی موکلی) گفت: یعنی آقای فکور دارد به طرف شما می‌آید." https://eitaa.com/hekmat121
📌آیة الله شیخ محمد فکور یزدی اشنايي با زندگی نامه در: https://eitaa.com/hekmat121
💠 رسالت الهیات فلسفه 🔹 الهیات فلسفه الهی تمام تلاشش این است که علم را اسلامی کند و خرد و دانش را عقلانی و اسلامی کند تا مع الواسطه، علمِ اسلامی شده، افراد را و جامعه را به خردورزی عقلانی و دینی راهنمایی کند. بنابراین ریاست در این است که تمام علوم را اسلامی میکند. 🔹 دانشگاه رسالتش در تبیین آینده فلسفه در ایران این است که بداند فلسفه امتی دارد و این امت، هستند و اگر علوم تحت تدبیر این امام به خوبی هدایت بشوند بخشهای حکمت عملی هم در شؤون گوناگون و شعب متعددی که دارد هدایت می شوند. 📚 پیام همایش «آیندۀ فلسفه در ایران» تاریخ: 1400/08/12 https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه و حیات بخشی به علوم ✔️فلسفه الهی، علوم مرده را زنده می‌کند و آن علم زنده را به حرکت در مسیر حق وا می دارد ✔️ تأسیس فلسفه الهی برای تربیت و هدایت علوم است تا علوم را اسلامی کند ✔️ فلسفه الهی ثابت می کند این نظام سپهری، مبدأ، غایت، نظم و نظام دارد ✔️علم زنده، علم دینی است ✔️دینی شدن دانشگاه در گرو دینی شدن دانش است ✍سخنرانی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در بیست و یکمین گردهمایی اعضای اسلامی و دوازدهمین گردهمایی اساتید : 🔹 و به دو قسم تقسیم شده است؛ فلسفه «نظری» و فلسفه «عملی». این تقسیم، به علم ربط دارد نه به عامل! هیچ شخصی نیست که فلسفه عملی با او کار نداشته باشد، همه شئون جامعه با فلسفه عملی سروکار دارد، اما وظیفه ای که فلسفه نظری به ویژه فلسفه الهی به عهده دارد و و اساسی آن محسوب می شود این است که علوم را هدایت، تکمیل و رهبری کند و علوم را از کفر نجات دهد. 🔸 الهی برای تربیت و هدایت علوم است تا علوم را اسلامی کند چراکه فلسفه الهی ثابت می کند این نظام سپهری، مبدأ، غایت، نظم و نظام دارد؛ می‌گوید کل موجودات تکلم الهی است و نه کلام الهی؛ کلام قابل ضبط است و می تواند جدا از متکلم باشد اما تکلم وابسته مطلق به متکلم است و بدون متلکم کلامی هم قابل تصور نیست. 🔹 پس علم وقتی علم است، که این مثلث را مثلث ببیند و آن را مثله نکند؛ که آفرید؟ چرا آفرید؟ و چه آفرید؟ در حالی که ، این مثلث الهی را مثله کرده و اینگونه را به تبدیل کرده است، این علم مرده، هیچ کس را عالم نمی کند! و نتیجه ای جز جنگ های جهانی و جنگ های نیابتی در پی ندارد. 🔸، علوم مرده را زنده می‌کند و آن علم زنده را به حرکت در مسیر حق وا می دارد. پس رسالت فلسفه الهی، همانا ، و است. آنگاه در سایه این حرکت، فلسفه عملی هم سامان می‌پذیرد. 🔹 این است که دانش و حکمت و فلسفه در غرب را بررسی، مطالعه و به سؤالات آنان پاسخ دهند تا از برکت این مهم، علم در غرب زنده شود. در واقع شما اساتید علوم عقلی باید علوم را زنده و تربیت کنید. علم زنده، است؛ معنی دینی شدن دانشگاه هم همین دینی شدن دانش است! دینی شدن دانشگاه در گرو دینی شدن دانش است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 علوم انسانی و منطق طهارت روح ✍ آیت الله العظمی جوادی آملی در پیام تصویری به افتتاحیه همایش ملی معنویت و علوم اسلامی: 🔹علوم انسانی گذشته از موضوع و مبادی و مسائل، یک میزان علم حصولی دارد به نام منطق و یک میزان گفتاری و نوشتاری دارد به نام نحو و صرف، در علوم انسانی یک یافتن لازم است این یافتن میزان دارد؛ میزانِ یافتن منطق نیست میزانِ یافتن صرف و نحو یا دستور زبان فارسی نیست. کسانی که در علوم ربّانی تلاش و کوشش می کنند برای این یافتن میزانی را ذکر کردند و آن روح است روح است درجات رشد فرشته شدن است. 🔸 معنویت میزان عالم شدن است. علوم انسانی اگر با این میزان همراه نباشد نتیجه نمی دهد. نگاه به ترازو می خواهد و منطق و صرف و نحو میزان این ملکوت نیست، نشاط درونی و فرشته شدن و مناجات و سحرخوانی را معنویت تامین می کند و این معنویت میزان علوم ربانی است. https://eitaa.com/hekmat121
📌نظام تمایلات در حکمت متعالیه 🔹اساس حکمت و فلسفه اسلامی مفهوم "توحید" است و همه همّ و غم فیلسوفان مسلمان ارائه یک "دستگاه فلسفه توحیدی" است. به نحوی که به تبیین فلسفی و برهانی و ارجاع آنها به حقیقت وحدت بخش و هویت بخش منجر شود. 🔸فیلسوف مسلمان ترسیم توحیدی از هستی و مراتب هستی را مهمترین ره آورد فلسفه می داند. به تعبیر دیگر فلسفه اسلامی محصول دو حرکت اساسی است: ۱. حرکت از ظاهر به باطن و ۲. حرکت از کثرت به وحدت. 🔹رهاورد این دو شناخت اصل واقعیت و کشف حقیقتی است که زیرساخت اصلی نظام آفرینش و بنیان حیات و سعادت انسان را تشکیل می دهد. بنابراین فلاسفه اسلامی به تحلیل وجودی واقعیت و ترسیم توحیدی روابط میان موجودات و ساختار حیات انسانی در نسبت با مبدا و معاد می پردازند. 🔸درحکمت متعالیه روشن استکه "موجودیت هرچیز همان نحوه ارتباطش با حقّ اوّل است و مصداق حکم وجود بر هر چیزی همان وجودِ نسبیِ تعلقی اش به وجود حق الهی است." در اسفار اربعه ملاصدرا بر این اصل که هویات وجودی موجودات از انوار تجلیات حق و لمعات و جمال و جلال هستند برهان اقامه شده است. به این ترتیب "ادراک و دریافت هر شی، صرفاً ملاحظه آن شی است بر وجهی که از آن وجه مرتبط و منسوب به واجب تعالی است و آن وجه همان وجود و موجودیت آن شی است"(ایقاظ النائمین، ص۹۰) 🔸کشف این لایه عمیق معرفتی توسط فلسفه، سازنده زیرساخت های ، و و ارتباطات انسانی است. 🔹 در انسان‌شناسی متعالیه و فلسفه عمل فیلسوفان مسلمان تبیین شده است که رفتار انسانی محصول بینش ها و گرایش ها، اراده ها و انتخاب‌های انسان است. یعنی به طور عادی معرفت مقدمه شوق و شوق مؤکد مقدمه تحریک و اراده است که نهایتا این فرایند به عمل وبرقراری ارتباطات فردی واجتماعی منتهی می شود. هرچند امکان تخطی از این سیر وجود دارد. 🔸بر اساس این تبیین، فلسفه اسلامی از یک سو، و دانشی ویژه‌ای را طراحی و پیشنهاد می دهد که به همه علوم نظری و عملی هویت نظام و جهت می دهد و آنها را در یک شبکه معنایی منسجم و به هم پیوسته طبقه بندی و رده بندی می سازد. 🔹از سوی دیگر فلسفه اسلامی بر اساس مفهوم محوری و بر مبنای اصل بنیادین نوع خاصی از انسانی و وحودی را ترسیم می‌کند که به شکل گیری نظام ارتباطات انسانی، ، تحول وجودی انسان و تکامل همه جانبه زندگی منجر شود. 🔸به اعتقاد فیلسوفان مسلمان و بخصوص شيرازي، ره آورد فلسفه و عقل اگر با گره نخورد و به# انگیزه و توجه وجودی به هدف تبدیل نشود و با حرکت قلبی و ایمان توحیدی همراه نشود ثمر بخش نخواهد بود. آنچه موجب حرکت و استمرار و تداوم حرکت می شود، انگیزه های متعالی مبتنی بر شناخت عمیق و صحیح است. در حکمت متعالیه با برهان فلسفی اثبات شده است که حکمت و يقين زمانی محقق می شود که افراد و جامعه اسلامی اسفار اربعه را همزمان با و بپیمایند. بخصوص "آنکه دل انسان به صیقل ایمان و طهارت از غشاوة تعلق به دونیات مصفّی گشته باشد و دست از نشأة صوري و حيات مجازی شسته" (رساله سه اصل ص۴۱). 🔹صدرالمتألهين در جلد هفتم کتاب شریف اسفار به خوبی از نقش و عشق در شکل گیری نظام رفتاری انسان سخن گفته و براهين فلسفی آن را تبیین فرموده است. در این بحث روشن و مستدل شده است که "جمیع موجودات عاشق خدا هستند"(اسفار ج۷،ص۱۳۷) و بر همین پایه، جمیع موجودات در یک نظام ارتباطی قرار دارند و افعال صادره از موجودات جاندار براساس اتفاق و جزاف نیست بلکه برپایه غایت و اغراض ملائم با طبع و تمایلات عاشقانه "علی نحو الارادة و الاختيار" است. (همان ص١٥١) بر بنیان اراده و اختیار و نوع تمایل به پدیده ها، نظامی از روابط شکل می گیرد و پدیده ها در این نظام ارتباطی معنا و هویت می یابند. حتی افعال صادر از قوه شهوت و غضب نیز هویت متعالی می یابد و در راستای شکل گیری و صورت می پذیرد.(همان، ص۱۵۳) 🔸صدرالمتألهين کمال فرایند تفلسف را به پیوند میزند که مسیر آن اتصال قلبی و پیوند خوردن با مشکات و است. او دررساله سه اصل مینویسد: "و چه جای حواس، عقل نیز تا به نور عشق منوّر نگردد راه به مطلوب اصلی نمی‌برد و همچنان که حواس از ادراک مدرکات قوت نظر عاجزند، عقل نظری از ادراک اولیات امور اخروی عاجز است ... و جز به نور متابعت وحی سید عربی و اهل بیت و - علیه و علیهم السلام و الثناء- ادراک نمی توان کرد و اهل حکمت و کلام را از آن نصیب چندانی نیست: ای دوست حدیث عشق دیگرگون است وز گفت و شنید این سخن بیرون است گر دیده ی دل بازگشایی نفسی معلوم شود که این حکایت چون است" (رساله سه اصل ص۵۵.) ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌نقش ظاهرگرایی در قتل اهل ولایت ✍حکیم متأله صدرالمتألهين شیرازی: 🔹پس زنهار که به علم ظاهر و صلاح بی بصیرت، مفتون و مغرور نگردی، که هر شقاوتی که به مردودان راه یافت، از غرور علم ظاهر و عمل بی ‏اصل راه یافت، 🔸 و آنچه در قصص الانبیاء خوانده‏ای یا از احوال شهداء و اولیاء شنیده‏ای، از مصیبتها و محنتها که بخاندان نبوت و ولایت و اهل بیت عصمت و طهارت راه یافته، اگر نیک دریابی، آنها همه از نفاق و کید اهل شید و ریا و غدر و حیله متشبهان باهل علم و تقوی برخواسته. 🔹علی مرتضی علیه السلام نه بضرب ابن ملجم بر زمین افتاد، بلکه بسکنجبین‏ شهد صلاح ابو موسی اشعری و سرکه نفاق عمرو بن عاص شربت شهادت نوشید، 🔸و امام حسین علیه السلام نه بخنجر بیداد شمر ذی الجوشن خوابید، بلکه بمعجون افیون پر سمّ مکر و افسون و تریاق پرزهر اتفاق اهل نفاق خونش با خاک کربلا آمیخته شد، که" قتل الحسین یوم السقیفة". 🔹و همچنین پارهای جگر حسن مجتبی علیه السلام از کید و غدر نهانی معاویه بخاک محنت ریخت، 🔸و برین قیاس هر چه بسائر ائمه علیهم السلام واقع شده همه بزور شید اعدا و مکر و تلبیس ارباب رزق و ریا بوده، و با این همه ظلم و بیداد و فتنه و فساد که ازیشان سرزد ذره‏ای از جاه و قدر و منزلت اهل ولایت و حقیقت کم نگشت، و در دنیا و آخرت معزز و مکرم بودند و خواهند بود 🔸 بلکه این طایفه اعداء خود را در دین و دنیا رسوا کردند و بعذاب سرمد و سخط الهی تا ابد خویشتن را مبتلی ساختند. آنان که ره دوست گزیدند همه در کوی شهادت آرمیدند همه در معرکه دو کون، فتح از عشق است با آن که سپاه او شهیدند همه (رساله سه اصل، ص: 122) https://eitaa.com/hekmat121
📌خلط قواعد فلسفی با قواعد اصولی آیت الله العظمی مظاهری: 🔹فرمایش است آن که متخصص در فلسفه است انصافا فلسفه حضرت امام خیلی بالا بود خیلی عالی بود و راستی باید بگوییم خیلی بالا بود و ایشان خیلی جاها تصریح می کردند آقا این قواعد را نیاورید در اصول نیاورید در فقه برای این که آن مربوط به تکوین است و مربوط به عالم وجود است آن هم وجود حقه حقیقیه و مربوط به اعتبارات، اعتبارات این حرفها اصلا نباید این حرفها در آن آورده بشود. 🔸 و خود همین مرد بزرگ رضوان الله تعالی علیه بارها و بارها با یک تبسم خاصی با یک تبسم ملیح آوری اما جدی می فرمودند فلسفه را وارد اصول کردند برای این که چاقش کنیم آماسش کردیم و نباید فلسفه بیاید توی اصول. درس خارج اصول آیت الله مظاهری 92/02/16 https://eitaa.com/hekmat121
📌 ابتلائات خلط امور تکوینی و امور اعتباري آیت الله العظمی مظاهری: 🔹تمام اوامر و نواهی اموراعتباری است نه امور تکوینی، امور انتزاعی است نه امور حقیقی، اصلا قضیه تأثیر و تأثر فلسفه نیست، ما عقیده داریم از جاهایی که فلسفه را آوردند توی اصول و اصول به جای این که فربه بشود آماس شد. 🔸... قیاس تشریع به تکوین و این قیاس تشریع به تکوین خیلی جاها ما را مبتلا کرده است. 🔹 ... وقتی انسان فیلسوف بشود به جای خود باید فیلسوف باشد فلسفه را بیاورند توی فقه فلسفه را بیاورند توی اصول خیلی مصائب پیدا می شود فلسفه خیلی خوب است برای کسی که هم ذوق داشته باشد حال انحراف برایش پیدا نشود هم به جا استعمال بشود و اما آوردن فلسفه توی فقه آوردن فلسفه توی اصول مصائب درست می کند. 🔹 از جمله مصائب مسئله ماست و آن این است که اصلا تأثیر و تأثر که ندارد ما باید ببینیم شارع مقدس چه فرموده؟ شارع مقدس فرموده وقتی می خواهی نماز بخوانی 6 تا شرط 6 تا مقدمه تهیه کن یکی قبله و یکی طهارت، طهارت از خبث بدن و لباس یکی طهارت از حدث و یکی هم رو به قبله بودن و یکی در وقت بودن و گفته این ها باید باشد برای این مأمور به این 6 تا بعد هم آن مأمور به تو مرکب است اوله التکبیر آخره التسلیم یک جا هم گفته زن مستحاضه این اوله التکبیر آخره التسلیم مقدمات را بیاور مقارنات را هم بیاور یک چیز باقی می ماند و آن این است که غسلهای شبت را باید بکنی اگر نکنی نماز حالایت باطل است آن غسل را هم بکن همه این ها قرارداد است از شارع مقدس نه تأثیری هست نه تأثری هست نه هست. 🔸 فلسفه شرط و مشروط سبب و مسبب مربوط به تکوینیات است اصول ما فقه ما مربوط به تشریعیات است فلسفه موضوعش وجود است یعنی وجود خارجی اما اصول و فقه موضوعش اعتبارات است انتزاعات است و اصلا قضیه تأثیر و تأثر در کار نیست اگر حرف من درست باشد بر می گردد به این که اصلا این اشکال سالبه به انتفاء موضوع است. 🔹 وجود خارجی که نیست وجود اعتباری است، ما به ازاء در خارج ندارد یعنی تمام اعتباریات ما به ازاء در خارج ندارد آن که ما به ازاء در خارج دارد آن مأتی به من است مأتی به که مأمور به نیست یعنی وضو گرفتن اما این مأمور به نیست وضو گرفتن یک چیز خارجی است این که از آن هم طهارت پیدا می شود که بعضی گفته اند محصل و متحصل ما آن را هم قبول نداریم حالا یک کسی بگوید که بله به واسطه وضو یک نوری پیدا می شود یک واقعیتی پیدا می شود اما بالاخره امور امور در مقابل امور است ما به ازاء در خارج ندارد فرق بین تکوین و تشریع همین است تکوین ما به ازاء در خارج دارد اما تشریع ما به ازاء در خارج ندارد همه اش امور اعتباریه است تأثیر و تأثر نیست آن که هست خواست شارع مقدس است البته گفتم خواست شارع مقدس روی یک مصالح و مفاسد نفس الامری است آن تکوین است اما این خواست شارع مقدس یعنی امر شارع مقدس تمام اوامر و نواهی این ها وقتی که انشاء بشود دست اجراء بشود آن امر در خارج آن نهی در خارج ما به ازاء ندارد مثل وجود به آن می گوییم خود ما هم می گوییم توی فقه می گوییم امور انتزاعیه امور اعتباریه. 🔹 ... در عالم اعتبار شرط و مشروط و جزء و کل و این که تأثیر و تأثر در عالم تکوین بله در عالم اعتبار هیچ کدام این ها را نداریم. 🔸 اگر اسمش را می گذاریم شرط این شرط نماست شرط نیست شرط واقعی شرط فلسفی[است]، شرط شرعی است شرط اصولی است، نه حالا در شریعت هم نروید، عرفی، عرف یک قوانینی دارد همه اش اعتباری است عرف یک شرط و مشروطی دارد همه اش اعتباری است همین جور که شارع مقدس تقنین دارد عرف هم تقنین دارد همین طور که در شریعت مقدس اسلام واقعیت یعنی واقعیت خارجیت به معنی تأثیر و تأثر نیست در قوانین عرفیه هم همین است لذا قوانین عرفیه مثل قوانین شرعیه است این را قیاس با هم کردن خیلی خوب است و اما ما بخواهیم اعتباریات را انتزاعیات را آنها که ما به ازاء در خارج ندارد بگوییم مثل آنها که واقعیت دارد واقعیت به معنا وجود خارجی دارد به معنا این که راستی موجود در خارج است این ها در عالم عرف نیست در همه قوانین دنیا هم نبوده و نیست یک اعتبارات است در شرع مقدس اسلام هم نه بوده نه هست بلکه همه این ها شرط نماست همه این ها جزء نماست همه این ها اسمش را گذاشته ایم سبب اما سبب نماست همه این ها را گفته ایم علت تامه اما علت تامه نماست . درس خارج اصول آیت الله مظاهری 91/07/10 https://eitaa.com/hekmat121
📌طلب و اراده، امتداد حکمت و فلسفه در علم اصول ✍خاطرات آیت الله احمد صابری همدانی: 🔹ما در بحث به درس مرحوم مى رفتیم که شنیدیم مرحوم امام ـ قدس سره ـ درس اصولشان به طلب و اراده رسیده؛ چون این بحث بسیار مهم بود و با مسائل فلسفه و کلام ارتباط داشت و بسیارى از بزرگان چون مرحوم آخوند فرموده اند: «قلم اینجا رسید و سر بشکست». 🔸با چند نفر از فضلاى درس مرحوم داماد گفتیم خوب است این بحث را از آقاى حاج آقا روح اللّه خمینى استفاده کنیم و مشکل را حل نماییم. بالاخره به درس طلب و اراده امام رفتیم و استفاده نمودیم. بعد از چند روز امام مطلب را به اینجا رساندند که عقوبت بر افعالِ اختیاریه است و افعال اختیاریه هم آن است که مسبوق به اراده ماست و افعال مکلفین هم از روى اراده صادر مى شود. من اعتراض کردم، گفتم شما براى ما اصطلاح را بیان فرمودید؛ ولى ما مى خواهیم بدانیم اراده ما از کجا است که افعال ما مسبوق به آن مى شود؟ ما کارى به اصطلاح نداریم. اشکال و اعتراض تکرار شد، ولى جواب قانع کننده داده نشد. امام جمله اى را به عنوان شوخى فرمودند و من هم پررویى کردم چیزى گفتم؛ طلبه ها خندیدند. 🔹بعد از درس، آقاى سبحانى و من خدمت امام آمدیم؛ آقاى سبحانى به امام گفت: حاج آقا، آقاى صابرى است. امام فرمودند تو مى خواهى ایشان را به من معرفى کنى؟! خلاصه آن روز گذشت، ولى اشکال من سبب شد یک هفته بحث طول کشید. احتمال مى دهم حاج آقا سبحانى [این ماجرا را] در خاطر داشته باشند. در این بحث استفاده خوبى بردیم. 🔸به هر حال در این یک هفته امام ـ قدس سره ـ مسألۀ را بسیار دقیق و مفصل بیان فرمودند و به نظرم آخر بحث فرمودند: «قلم اینجا رسید و سر هم نشکست». 🔹در همین درس بود که از مرحوم با عنوان شیخ ما یاد مى کردند و تمجید مى نمودند و از روزى با عظمت و تجلیل اسم بردند که براى ما خیلى مهم تلقى مى شد و اعجاب انگیز شد. 🔸متأسفانه بعضى از مطالب مربوط به اراده مکلفین که در ایراد فرموده بودند در رساله ها درج نشده است. 🔹از مطالبى که امام ـ قدس سره ـ در ضمن بحث طلب و اراده در طى بیانات خود فرمودند سخنى است که براى شاگردان مخصوصاً براى من بسیار جالب بود. مطلب این بود: «بعضى از نفوس مستعد براى کسب فیض از بارى تعالى بدون واسطه نیستند. باید وسایط فیضى در کار باشد؛ مثلاً دیوار استعداد انعکاس نور را بدون واسطه ندارد؛ ولى به وسیله آب یا آیینه، نور خورشید در آن منعکس مى شود؛ آفتاب بر آب مى تابد و از آب به دیوار منعکس مى شود و پرتوى از نور خورشید در سینه دیوار پدیدار مى گردد. وصول فیض بارى تعالى به هر کس و هر چیز و هر انسانى گاهى بدون واسطه ممکن نیست؛ براى نقص زحمتى که در خود موجود هست نه در فیض خداوند و قدرت او؛ در اینجا فیض خدا به وسیله وسایط غیبى الهى و مقربان درگاه او و ذوات مبارک پیامبر بزرگوار و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ به مردم و نفوس ضعیف غیرمستعد مى رسد و فیض خداوند در آنها تجلى پیدا مى کند». ✔️منبع: صحیفه دل، ج2، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 103-110 https://eitaa.com/hekmat121
📌امور اعتباري و حقیقت آیت‌الله العظمی جوادی آملی: 🔹درباره امور# اعتباري درست بحث نشده ما خیال مي‌كنيم امور اعتباري رأساً در برابر تكوينيات و در برابر است خير امر اعتباري سهمي از دارد و علمي كه از امر اعتباري به عنوان اصل اثباتش بحث مي‌كند همان فلسفه مطلق است ما وقتي كه مي‌گوييم «الحكمة اما نظريةٌ و اما عمليةٌ» اين حرف نهايي نيست اين آغاز راه است. 🔸 همه مي‌گويند يا نظري است يا عملي اما چرا؟ اين چرايش را ديگر نمي‌گويند براي اينكه معلوم ما يا نظري است يا عملي معلوم ما نظري است يا عملي يعني چه؟ يعني «الموجود إما حقيقيٌ و إما اعتباريٌ» چون «الموجود إما حقيقيٌ و إما اعتباري» ما اگر به موجود حقيقي علم پيدا كرديم مي‌شود و اگر به موجود اعتباري علم پيدا كرديم و در آن زمينه بحث كرديم اين مي‌شود باز هم اين آغاز راه نيست اين بين راه است. 🔹وقتي گفتيم «الموجود إما حقيقيٌ و إما اعتباري» اين مسئله است براي اينكه اين إما إماي ترديد نيست يك إماي تنويع است و تقسيم ما يك إماي ترديدي داريم چون علم نيست، مسئله نيست انسان شبحي را كه از دور مي‌بيند مي‌گويد إما زيد است و إما عمرو. اينكه مسئله علمي نيست معناي إماي ترديدي «لست ادري» است وقتي «لست ادري» شد علم نيست كه اگر شبحي را كسي از دور ديد بگويد إما زيد است و إما عمرو و يك إماي تقسيمي و تنويعي داريم مثل اينكه مي‌گوييم «العدد إما زوجٌ و إما فرد» در منطق كه مي‌گويند قضاياي منفصله داريم و در قضاياي منفصله إما به كار مي‌رود آن إما غير از اين إماي إما زيد است و إما عمرو است إماي ترديدي مسئله نيست علم نيست إماي در قضاياي مسئله فتواست يعني من يقين دارم كه عدد از اين دو قسم بيرون نيست يقين دارم اگر زوج بود فرد نيست يقين دارم اگر فرد بود زوج نيست اينها همه علم است 🔸 «الموجودُ إما حقيقيٌ و إما اعتباري» اين مي‌شود مسئله اگر مسئله شد بايد جواب اين سؤال را بدهيم كه اين مسئله كدام علم است؟ چه علمي در عالم هست كه يكي از مسائل او اين باشد غير از فلسفه اين مي‌افتد در زير پوشش فلسفه يكي از مسائل اساسي فلسفه اين است كه «الموجودُ إما حقيقيٌ و إما اعتباري» مقسم هم آن موجود حقيقي است موجود حقيقي يك مرحله قوي دارد مي‌شود تكوينيات يك مرحله ضعيف دارد مي‌شود اعتباريات. 🔹 موجود اعتباري از حقيقت دارد آنكه رئيس يك مملكت است رياست خب امر اعتباري است دستور هم يك امر اعتباري است با دستور او كل مملكت حركت مي‌كند مي‌گويد فلان روز تعطيل است فلان روز تحصيل است همه مردم به راه مي‌افتند يا همه مردم تعطيل مي‌كنند. 🔸اين اراده‌هاي فراوان كه حركت مي‌كند يا سبز مي‌شود از يك فرمان اعتباري نشأت گرفته اين سهمي از حقيقت است همه كارهاي ما هم همين طور است حالا ما يك مثال بزرگتري ذكر كرديم. 🔹آنكه مي‌گويد آنكه فلسفه است الموجود الحقيقي است ديگر «الموجود الحقيقي إما حقيقيٌ و إما اعتباري» كه حكمت عملي از آن درمي‌آيد ما از راه حكمت نظري و حكمت عملي رفتيم به «المعلوم إما حقيقيٌ و إما اعتباري» بعد رفتيم «الموجود إما حقيقيٌ و إما اعتباري» بعد رفتيم فرق بين مسئله و ترديد بعد سؤال كرديم كه مسئله كدام علم است؟ بعد به اين نتيجه رسيديم كه فلسفه است. 🔸 آغاز بحث ما اين بود كه حكمت يا نظري است يا عملي، موجود اعتباري يا كاريكاتوري يا انياب و اغوال كه در حكمت عملي نيست يك جايي كه بالأخره قابل بحث باشد ديگر فقه اخلاق حقوق اينها امور اعتباري‌اند قابل بحث‌اند و علم هم هستند. 🔹 خب بنابراين امر اعتباري اين‌چنين نيست كه هيچ سهمي از واقعيت نداشته باشد و چون اصل حكم كلي حقيقت هستي شاملش مي‌شود شدت و ضعف هم دارد درجه حقوق فرق مي‌كند، درجه ماليت فرق مي‌كند، درجه ملكيت فرق مي‌كند. ✍درس خارج فقه آیت الله جوادی 88/12/12 https://eitaa.com/hekmat121
💠 مقاله علمی پژوهشی 🔸 چگونگی امتداد یافتن فلسفه به علوم در فلسفه اسلامی با تأکید بر تقریر آیت‌الله جوادی آملی پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت روز جهانی فلسفه، به بازنشر مقاله ای با عنوان «چگونگی امتداد یافتن فلسفه به علوم در فلسفه اسلامی با تأکید بر تقریر که در نشریه علمی پژوهشی حکمت اسراء به چاپ رسیده است می پردازیم: در چکیده این مقاله علمی پژوهشی آمده است: ▫️ مسئله اساسی پژوهش حاضر پاسخ‌ گویی به این پرسش است که ازنظر فلسفه اسلامی، امتداد و بسط فلسفه به علومِ ناظر به زندگی چگونه رخ می ‌دهد و فلسفه چگونه در تولید و تولد نظریه‌ های علمی نقش ‌آفرینی می ‌کند. این مقاله می ‌کوشد با روش توصیفی ـ تحلیلی،‌ ضمن بازخوانی آن دسته از مباحث فلسفۀ اسلامی (با توجه ویژه به تقریر ) درباره رابطه فلسفه و علوم، ابتدا مهم ‌ترین ابعادِ دیدگاه را دربارۀ رابطۀ فلسفه و علوم توصیف کند و سپس با تحلیل منطقی نکته‌های این دیدگاه، دلالت‌ ها، ظرفیت‌ ها و افق‌ گشایی ‌های آن را دربارۀ چگونگی امتداد فلسفه به علوم آورده ‌ایم. متن کامل: http://news.esra.ir https://b2n.ir/h91861 🆔 @a_javadiamoli_esra https://eitaa.com/hekmat121
بسمه تعالی معرفی آثار اخلاقی و تهذیب برای ورود به وادی تهذیب اخلاق و سیرو سلوک معنوی به چند گونه معرفت نیاز است که در آثار و کتب بزرگان از اهل معنا می توان به آنها دست یافت: 🔸الف: موعظه، تذکر، تنبه جهت بیداری و خروج از غفلت ۱. جهاد اکبر امام خمینی ۲. نامه های عرفانی و مواعظ امام خمینی و برخی بزرگان همچون آیت الله بهجت، آیت الله حق شناس، و... ۳. زندگی نامه برخی از بزرگان اهل معنا همچون‌: امام خمینی، آیت الله قاضی، آیت الله شاه آبادی، آیت الله ملکی تبریزی، آیت الله انصاری همدانی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت الله حسن زاده آملی و ... (حتما زندگی نامه معتبر و بدور از غلو و اغراق باشد) 🔸ب: بنیان‌های معرفتی اخلاق و تهذیب ۱. خودشناسی برای خودسازی آیت الله مصباح یزدی ۲. تقوا، شهید مطهری (ده گفتار) ۳. آزادی معنوی شهید مطهری ۴. جاذبه و دافعه علی (بخش محبت و عشق) شهید مطهری ۵. ولاها و ولایت ها شهید مطهری ۶. گفتارهای اخلاقی، شهید مطهری ۷. انسان در قرآن(۲جلد) آیت الله جوادی املی ۸. مبادي و مراحل اخلاق در قرآن (۲جلد) آیت الله جوادی آملی ۹. دروس معرفت النفس و ولایت تکوینی علامه حسن زاده آملی ۱۰. رساله لقاءالله آیت الله ملکی تبریزی ۱۱. مقالات (۳جلد) آیت الله محمد شجاعی ۱۲. ادب مع الله و اخلاق الهی و.... آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی 🔸ج: مراقبات و دستورالعمل اخلاقی ۱. المراقبات آیت الله ملکی تبریزی ۲. مفتاح الفلاح شیخ بهایی ۳. تذکره المتقین آیت الله شیخ محمد بهاری ۴. دستورالعمل معروف از آخوند ملاحسینقلی همدانی و سید احمد کربلائی و میرزا جواد ملکي تبريزی. 🔸د. تحلیل و تفسیر اخلاقی و عرفانی مناسک شرعی (بخصوص نماز) ۱. اسرار الصلاه ميرزا جواد ملکی تبریزی ۲. آداب الصلاه امام خمینی 🔹این فهرستی از مهم‌ترین آثار اخلاقی و تهذیبی اندیشمندان اخلاقی مسلمان است. اما ترتیب مطالعه و بهره گیری از آنها به لحاظ مخاطب متفاوت است و به طور شخصی می بایست تنظیم شود. https://eitaa.com/hekmat121
📌 نظام تمایلات در حکمت متعالیه بخش دوم 🔹در حکمت متعالیه مبرهن است که انسان بواسطه هم در مسیر حرکت اشتدادی و تکاملی قرار دارد و هم در بی راهه حرکت انحطاطی و سقوط. 🔸 همچنین مبرهن است که انسان موجود و فاعل بالقصد است وبا و آزادی یکی از این دو طریق را انتخاب می کند و خود را می سازد. 🔹 اراده و خواست انسان تابع نیازها، بینش‌ها و گرایش‌های اوست. انسان به میزان بهره گیری از معرفت و اگاهی و به واسطه قوت گرایش ها و نوع تمایلات از اراده قوی و یا ضعیف برخوردار است. اراده قوی به پیشرو بودن انسان می انجامد و اراده ضعیف موجب پیرو بودن و تابع دیگران بودن می شود. 🔸به طور طبیعی و به نحو مقبول، معرفت و آگاهی مقدمه محبت و اشتیاق و یا تنفر و انزجار است و نوع و میزان معرفت و آگاهی تعیّن بخش نوع و میزان محبت و اشتیاق و یا تنفر و انزجار است. در واقع درک کلی و شناخت عقلانی انسان نسبت به نیاز و مطلوب در متن طبیعت و واقع است که زمینه شوق و حرکت صحیح و پیشرو را ایجاد می کند و موجب استقلال در فکر و شخصیت می شود و به می انجامد. استاد از از این نوع رفتار و کنش انسانی به در مقابل یاد می کند. 🔹اما روشن است که همه افراد انسانی براساس و عقلانی حرکت و فعالیت نمی کنند یعنی تحلیل عقلانی از نیازها، مطلوبها راه رسيدن به مطلوب ندارند و حتی اصلا تمایلی به کار عقلانی و شناختی عمیق هم ندارد. بلکه براساس و ادراک سطحی و جزئی به فعالیت می پردازند و بر همین اساس نیازها و مطلوبهای خود را ترسیم می کنند. اراده و انتخاب این افراد تابع لذت‌ها و درک التذاذی و جزئی از نیازها و مطلوبهاست. 🔸بنابراین تحریک و برانگیختن این افراد همیشه متوقف و محصور به تقدم دانش و آگاهی های مستدل و اقناع کننده نیست، بلکه اراده بسیاری از این افراد، تحت تأثير ادراک جزئی و التذادی و عوامل نفسانی و شرایط محیطی همچون قدرت جمعی و یا تبلیغات رسانه ای است. این افراد بر اساس (عقل معطوف به جزییات) و فعال می شوند و صور ذهنی متناسبی را ایجاد می کنند که موجب اشتیاق و برانگیختن آنها شود، انگیزشی که لزوما محصول شناخت کلی و آگاهی مستدل و برهانی از نیازها و مطلوبها نیست بلکه نتیجه تصورات وهمی و تخیلات ذهنی جذّاب و متناسب با لذتهای آنهاست. بسیاری از این افراد حتی به سمت ساخت معرفت متناسب با لذت برای توجیه همین اشتیاق و انگیزش نیز اقدام می کنند تا آن را خوب و زیبا جلوه دهند. 🔸 یکی از ویژگی های نفس آدمي است که کار آن ساخت صورت های ذهنی مطابق با نیاز و شوق درونی است که لزوما واقع نما و حکایتگر حقیقت نیستند بلکه بیشتر برای اقناع خود و توجیه گری اشتیاق و عمل برآمده از آن نزد دیگران است. 🔹 بنابراین مقصود فلاسفه از تقدم معرفت و آگاهی بر شوق و عمل، دانش و معرفت های استدلالی و منطقی نیست، بلکه مقصود ایشان، تقدم و ادراک اولیه از نیازها و مطلوبها و راه ارضای نیازها و وصول به مطلوبهاست که رسيدن به آن را لذت آور و دارای منفعت می داند و آن را پاسخی مناسبی به نیاز و طلب خود می داند. چون اگر صورت و شناخت اولیه ای از امری نباشد، اصلا شوقی ایجاد نمی شود و حرکتی واقع نمی گردد. اين صورت ذهنی یا محصول عقل کل نگر است و یا محصول قوه واهمه (به تعبیر ملاصدرا، عقل معطوف به جزئیات). 🔸مطلب دیگر اینکه، علم و ادراک در قالب صورتهای ذهنی شرط لازم برای شوق و عمل است اما شرط کافی نیست. فلاسفه و حکمای مسلمان تصریح کرده اند که صورت ذهنی فقط شوق اولیه را ایجاد می کند اما تحریک و انجام فعل متوقف بر است. شوق مؤکد صرفا نتیجه علم و صورت ذهنی نیست بلکه و سائق های محیطی در تبدیل شوق عادی به شوق مؤکد تأثير گذار است. به طور مثال در کتاب اشارات و تنبیهات از نقش و آهنگ ملائم در وعظ و بیداری عارف سخن می گوید. همچنین به نقل از استادشان حکیم متأله به نقش برخی از ها در تضعیف اراده و سستی در عمل اشاره می کند. موسیقی فقط یک نمونه از عوامل تاثیرگذار در شکل گیری و برانگیختن و تحریک انسان است. در انسان شناسی متعالیه مبرهن است که هر عامل هنری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی می تواند چنین نقشی را در تحکیم فکر و تحریک قوای شوقیه و اراده داشته باشد. 🔹از منظر حکیمان متعالیه و بخصوص صدرالمتألهين شیرازی، عمل انسان بیش از علم و دانش، محصول است. در مطلب بعد در باره نقش در اراده و عمل گزارشی عرض خواهد شد. ان شاءالله ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌جمع سالم فقه و فلسفه آیت الله العظمی جوادی آملی: 🔸آن فقهايي هم كه به اين مسائل آشنا بودند ديگر درست است بحث فلسفي را در فقه وارد نكردند؛ اما بر خلاف هم حرف نزدند بر خلاف برهان هم سخن نگفتند. يك وقت است كسي مخلوط مي‌كند مسئله عقل و فقه را، فلسفه و فقه را، اين معلوم مي‌شود در هر دو جهت ناقص است اگر كسي فيلسوف بود و فقيه بود و اين‌ها را با هم كرد اين جامع معقول و منقول است به «جمع المكسر» به تعبير حكيم سبزواري. 🔸 اگر كرده باشد بحث‌هاي فلسفي را در فلسفه بحث‌هاي فقهي را در فقه هرگز مخلوط نمي‌كند. 🔹اين تعبير روان مال مرحوم حكيم سبزواري (رضوان الله عليه) كه ما يك جمع سالمي داريم يك جمع مكسر، آن كسي كه در است در است جمع كرده اما جمع مكسر نه جمع سالم. 🔸 آن‌كه در فلسفه است در فقه مجتهد مطلق است مرز همه را جدا كرده اين جمع بين معقول و منقول كرده «بالجمع السالم». 🔹 اين استاد بزرگوار ما هم كاملا مواظب بودند كه بحث‌هاي عقلي با بحث‌هاي نقلي خلط نشود؛ نه اين‌كه در كتاب بحث‌هاي نقلي بر خلاف عقل حرف بزنند. درس خارج فقه آیت الله جوادی آملی 91/08/16 https://eitaa.com/hekmat121
📌دقایق فلسفی در فقه آیت الله العظمی شبیری زنجانی: 🔹 ... جوابی مرحوم آقای خویی دارند که در کلام مرحوم آشتیانی هم هست، و آن این است که این دقّت‌ها، است، و احکام شرعیه بر روی این دقائق مبتنی نیست. 🔸این تعبیر بر مبنای خود ایشان خالی از مسامحه نیست؛ چون خود ایشان عقیده‌اش این است که در تعیین مصادیق موضوعات، میزان دقت است، چه فلسفی باشد و چه غیر فلسفی. 🔹پس این که تنها بگوییم: دقایق فلسفی را نباید در احکام شرع به کار برد، تعبیر کاملی نیست. 🔸البته مراد ایشان ـ که در عبارت‌های بعدی ایشان هم استظهار می‌شود و در کلام مرحوم آشتیانی هم هست ـ این است که در تعیین مفاهیم، فلسفه کاری ندارد که بگوید: معنای فلان عبارت چه چیز است، مقصود این عبارت چیست. اگر معنا را از مصدر خودش که عرف است اخذ کردیم، در تطبیق آن معنا بر مصادیقش دقت میزان است، چه دقت فلسفی باشد و چه غیر فلسفی. 🔸اما بحث در این جا راجع به تعیین مصادیق مفهوم نیست، بلکه برای فهم و تعیین مفهوم است، و در تعیین مفهوم فلسفه و غیر فلسفه هیچ کاره است و مرجع وحید فقط عرف است. در این جا ﴿حرّمت علیکم... أمّهات نسائکم﴾ و «امّ الزوجة» می‌گوید: اقتران امومت با زوجیت موضوع برای تحریم است. درس خارج فقه آیت الله شبیری زنجانی 82/03/17 https://eitaa.com/hekmat121
📌جامعیت شهید اول در علوم نقلی و علوم عقلی 🔆آیت الله العظمی جوادی آملی: 🔹شهيد اول يك خصيصه‌اي دارد كه در كمتر فقها يافت مي‌شود. ايشان خب در فقه خيلي كارهاي عميقي كرده در و خيلي كرده 🔸در فلسفه شاگرد مرحوم بود قطب رازي در قبال قطب شيرازي است قطب شيرازي همان است كه شارح حكمت‌الاشراق است قطب رازي مال همين ورامين است اين محدوده استان تهران را مي‌گفتند ري و منصوب به اين منطقه را مي‌گفتند رازي، رازي رازي يعني همين تهراني و اهل ري و اينها اين استان تهران را الآن مي‌گويند رازي قطب رازي براي همين ورامين بود 🔸مرحوم شهيد در مقدمه دروس در شرح حال خودش مي‌گويد كه من در دمشق فلسفه را خدمت قطب رازي خواندم و از انفاس قدسي او استفاده كردم در شام چون هم نزد فقهاي آن منطقه درس مي‌خواند هم نزد حكما مقدمه دروس را ملاحظه بفرماييد مي‌فرمايد كه من فلسفه را در شام نزد قطب رازي خواندم و از انفاس قدسي او استفاده كردم 🔹 قطب رازي گذشته از اينكه يك حكيم و نامي بود قدرت داوري هم داشت اين الاشارات و التنبيهات كتابي من نه در معقول نه در فقه نه در اصول به اين استحكام نديدم يك كتابي كه چهار نفر رو در روي هم پنجه بكشند كتابهايي كه معمولاً ما در حوزه‌ها داريم همه با قداست و با احترام همراه است مثلاً مرحوم آخوند اگر بخواهد نسبت به مرحوم شيخ اشكال كند مي‌گويد قوله قدس سره در كمال احترام يك چهار تا اشكالي يك اشكالي مي‌كند اين‌گونه از اشكالها غير از پنجه كشيدن و حمله كردن بي محاباست در آن حمله بي محابا هيچ رحمي در آن نيست ابن سينا كتابي نوشته به نام الاشارات و التنبيهات كه تقريباً جزء آخرين نوشته‌هاي اوست فخررازي آمده صدر و ساقه اين كتاب را جرح كرده حمله كرده چنگال كشيده پنجه كشيده و چيزي باقي نگذاشته مرحوم خواجه آمده مدافعانه از حريم شيخ و عليه فخررازي و به چنگال كشيدن پرداخت و چيزي از فخررازي نگذاشت مرحوم قطب رازي وراميني آمده محاكمه كرده اين شارحين را گاهي شارحين و ماتن را اين يك ميزگردي تشكيل داد بين اين دو فحل و دو پهلوان داوري كرده است خب كسي بخواهد بين خواجه نصير و امام رازي داوري بكند بايد يك آدم قدري باشد ديگر اگر مرحوم شهيد در طليعه دروس مي‌گويد من از شيخنا الاستاد قطب رازي فلسفه را آموختم اين است. درس خارج فقه آیت الله جوادی آملی 89/02/15 https://eitaa.com/hekmat121
📌توسل به ائمه أطهار (علیهم السلام) عارف موحد حضرت آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند: 🔸 « .... و تمام طرق .... به ائمه أطهار(علیه السلام)و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا. » 🔺همچنین در باب توسل به حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) فرمودند: 🔹محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به برسد. 🔸سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام است. آیت الله https://eitaa.com/hekmat121