به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
سادَتی اِحْتَرقَ القَلْبُ مِنَ الاَشْواقِ
نشود دفتر درد #دل مجروح تمام
لَوْ اَضافوا صُحُفَ الدَّهْرِ اِلی اَوْراقی
آرزوی #دل خلقی تو به #شیرین سخنی
اثر رحمت حقی تو به نیک اخلاقی
بی عزیزان چه تمتع بود از عمر عزیز
کَیْفَ یَحْلو زَمَنَ البینِ لَدَی العُشّاقِ
من همان عاشقم ار زان که تو آن دوست نهای
اَنا اَهْواکَ وَ اِنْ ملْتَ عَنِ المیثاقِ
حَیْثُ #لا تخْلفُ مَنْظور حَبیبی اَرِنی
چه کنم قصه این غصه کنم در باقی
به دو چشم تو که گر بی تو برندم به بهشت
نکنم میل به حوران و نظر با ساقی
#سعدی از دست غمت چاک زده دامن عمر
بیشتر #زین نکند #صابری و مشتاقی
#به_قلم_راست_نیاید_صفت_مشتاقی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/103
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرم به آخر آمد #عشقم هنوز باقی
وز می چنان نه مستم کز #عشق روی ساقی
یا غایَةَ الأَمانی قَلْبی لَدَیْکَ فانٍ
شَخْصی کَما تَرانی مِنْ غایَةِ اشْتیاقی
ای دردمند مفتون بر خد و خال موزون
قدر وصالش اکنون دانی که در فراقی
یا سَعْدُ کَیْفَ صِرْنا فی بَلدَةٍ هَجَرْنا
مِن بَعْدِ ما سَهِرْنا وَ الاَیْدی فِی العِناقِ
بعد از عراق جایی #خوش #نایدم هوایی
مطرب بزن نوایی زان پرده عراقی
خانَ الزَّمانُ عَهْدی حَتّی بَقیتُ وَحْدی
رُدّوا عَلَیَّ وُدّی بِاللهِ یا رِفاقی
در سرو و مه چه گویی ای مجمع نکویی
تو ماه مشکبویی تو سرو سیم ساقی
اِن مِتُّ فی هَواها دَعْنی اَمُتْ فِداها
یا عاذِلی نَباها ذَرْنی وَ ما اُلاقی
چند از حدیث آنان خیزید ای جوانان
تا در هوای جانان بازیم عمر باقی
قامَ الغیاثُ لَمّا زَمَّ الجِمالُ زَمّاً
و اللَّیلُ مُدْلَهِمُّ وَ الدَّمْعُ فِی المَآقی
تا در میان نیاری بیگانهای نه یاری
درباز هر چه داری گر مرد اتفاقی
#عمرم_به_آخر_آمد_عشقم_هنوز_باقی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/102
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل دیوانگیم هست و سر #ناباکی
که نه کاریست شکیبایی و اندهناکی
سر به خمخانه تشنیع فرو #خواهم برد
خرقه گو در بر من دست بشوی از پاکی
دست در #دل کن و هر پرده پندار که هست
بدر ای سینه که از دست ملامت چاکی
تا به نخجیر #دل سوختگان کردی میل
هر زمان بسته #دلی سوخته بر فتراکی
انت ریان و کم حولک قلب #صاد
انت فرحان و کم نحوک طرف باکی
یا رب آن آب حیات است بدان #شیرینی
یا رب آن سرو روان است بدان چالاکی
جامهای پهنتر از کارگه امکانی
لقمهای بیشتر از حوصله ادراکی
در شکنج سر زلف تو دریغا #دل من
که گرفتار دو مار است بدین ضحاکی
آه من باد به گوش تو رساند هرگز
که نه ما بر سر خاکیم و تو بر افلاکی
الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی
زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
#سعدیا آتش سودای تو را آبی بس
باد بی فایده مفروش که مشتی خاکی
#دل_دیوانگیم_هست_و_سر_ناباکی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/101
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدهست
یا ملک در صورت مردم به گفتار آمدهست
آن پری کز خلق پنهان بود چندین روزگار
باز میبینم که در عالم پدیدار آمدهست
عود میسوزند یا #گل میدمد در بوستان
دوستان یا کاروان مشک تاتار آمدهست
تا مرا با نقش رویش آشنایی اوفتاد
هر چه میبینم به چشمم نقش دیوار آمدهست
ساربانا یک نظر در روی آن #زیبا نگار
گر به جانی میدهد اینک خریدار آمدهست
من دگر در خانه ننشینم اسیر و دردمند
خاصه این ساعت که گفتی #گل به بازار آمدهست
گر تو انکار نظر در آفرینش میکنی
من همیگویم که چشم از بهر این کار آمدهست
وه که گر من بازبینم روی یار #خویش را
مردهای بینی که با دنیا دگر بار آمدهست
آن چه بر من میرود در بندت ای آرام جان
با کسی گویم که در بندی گرفتار آمدهست
نی که مینالد همی در مجلس آزادگان
زان همی #نالد که بر وی زخم بسیار آمدهست
تا نپنداری که بعد از چشم #خواب آلود تو
تا برفتی #خوابم اندر چشم بیدار آمدهست
#سعدیا گر همتی داری منال از جور یار
تا جهان بودهست جور یار بر یار آمدهست
#آن_تویی_یا_سرو_بستانی_به_رفتار_آمدهست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/100
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخت #زیبا میروی یک بارگی
در تو حیران میشود نظارگی
این چنین رخ با پری باید نمود
تا بیاموزد پری رخسارگی
هر که را پیش تو پای از جای رفت
زیر بارش برنخیزد بارگی
چشمهای نیم #خوابت سال و ماه
همچو من مستند بی میخوارگی
خستگانت را شکیبایی نماند
یا دوا کن یا بکش یک بارگی
دوست تا #خواهی به جای ما نکوست
در حسودان اوفتاد آوارگی
#سعدیا تسلیم فرمان شو که نیست
چاره عاشق به جز بیچارگی
#سخت_زیبا_میروی_یک_بارگی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/98
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
یا چو بود اندر #دلم کمتر فزودی کاشکی
آزمودم درد و داغ #عشق باری صد هزار
همچو من معشوقه یک ره آزمودی کاشکی
نغنویدم زان خیالش را نمیبینم به #خواب
دیده گریان من یک شب غنودی کاشکی
از چه ننماید به من دیدار #خویش آن #دلفروز
راضیم راضی چنان روی ار نمودی کاشکی
هر زمان گویم ز داغ #عشق و تیمار فراق
دل ربود از من نگارم جان ربودی کاشکی
نالههای زار من شاید که گر کس نشنود
لابههای زار من یک شب شنودی کاشکی
#سعدی از جان میخورد سوگند و میگوید به #دل
وعدههایش را وفا باری نمودی کاشکی
#عشق_جانان_در_جهان_هرگز_نبودی_کاشکی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/99
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روی بپوش ای #قمر خانگی
تا نکشد عقل به دیوانگی
بلعجبیهای خیالت ببست
چشم خردمندی و فرزانگی
با تو بباشم به کدام آبروی
یا بگریزم به چه مردانگی
با تو برآمیختنم آرزوست
وز همه کس وحشت و بیگانگی
پرده برانداز شبی #شمع وار
تا همه سوزیم به پروانگی
یا ببرد خانه #سعدی خیال
یا ببرد دوست به همخانگی
#روی_بپوش_ای_قمر_خانگی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/97
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بَسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مَجالی
نه رَهِ گُریز دارم نه طریق آشنایی
چه غمْ اوفتادهای را که تواند احتیالی
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
چه #خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
به تو حاصلی ندارد غَمِ روزگار گفتن
که شبی نَخُفته باشی به درازنای سالی
غَمِ حال دردمندان نه عجب گَرَت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
سخنی بگوی با من که چُنان اسیرِ #عشقم
که به #خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
چه نشینی ای قیامت بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی
که نه امشب آن سماع است که دف خلاص یابد
به طپانچهای و بربط برهد به گوشمالی
دگر آفتاب رویت مَنِمای آسمان را
که #قمر ز #شرمساری بِشِکست چون هلالی
خَطِ مشک بوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلمِ غبار میرفت و فرو چکید خالی
تو هم این مگوی #سعدی که نظر گناه باشد
گنه است برگرفتن نظر از چُنین جمالی
#بَسَم_از_هوا_گرفتن_که_پری_نماند_و_بالی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/96
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تَرَحَّمْ ذِلَّتی یا ذَا المعالی
وَ واصِلْنی اِذا شَوَّشْتَ حالی
اَلا یا #ناعِسَ الطَّرْفَینِ سکری
سَلِ السّهْرانَ عَنْ طولِ اللَّیالی
ندارم چون تو در عالم دگر دوست
اگر چه دوستی دشمنفعالی
کَمالُ الحُسْنِ فِی الدُّنْیا مَصونٌ
کَمِثْلِ البَدْرِ فی حَدِّ الکَمالِ
مرکب در وجودم همچو جانی
مصور در دماغم چون خیالی
فَما ذَا النَّوْمِ؟ قیلَ النَّوْمُ راحَه
وَ ما لِی النَّوْمُ فی طولِ اللَّیالی
دمی #دلداری و #صاحب #دلی کن
که برخور بادی از #صاحب جمالی
اَ لَمْ تَنْظُرْ اِلی عَیْنی وَ دَمْعی
تَرَی فِی البَحْرِ اَصْدافَ اللَّآلی
به گوشت گر رسانم #ناله زار
ز درد #ناله زارم بنالی
لَقَدْ کَلَّفْتَ ما لَمْ اَقْوِ حَمْلاً
وَ ما لی حیلَةٌ غَیْرُ احْتِمالی
که کوته باد چون دست من از دوست
زبان دشمنان از بدسگالی
اَلا یا سالیاً عَنّی تَوَقَّفْ
فَما قَلْبُ المُعَنّی عَنْکَ سالٍ
به چشمانت که گر چه دوری از چشم
دل از یاد تو یک دم نیست خالی
مَنَعْتُ النّاسَ یَسْتَسْقون غَیْثاً
اَنِ اسْتَرْسَلْتُ دَمْعاً کَاللَّآلی
جهانی تشنگان را دیده در توست
چنین پاکیزه پندارم زلالی
وَ لی فیکَ الاِرادَه فَوْقُ وَصْفٍ
وَ لَکِنْ لَمْ تُرِدْنی؛ مَا احتیالی؟
چه دستان با تو درگیرد چو روباه
که از مردم گریزان چون غزالی
جَرَتْ عَیْنایَ مِنْ ذِکْراکَ سَیْلاً
سَلِ الجیرانَ عَنّی ما جَرَی لی
نمایندت به هم خلقی به انگشت
چو بینند آن دو ابروی هلالی
حِفاظی لَمْ یَزَلْ ما دُمْتُ حَیّاً
وَ لَوْ اَنْتُمْ ضَجِرْتُمْ مِنْ وِصالی
دلت سخت است و پیمان اندکی سست
دگر در هر چه گویم بر کمالی
اِذا کانَ اقْتِضاحی فیکَ حُلْواً
فَقُلْ لی ما لِعذّالی وَ ما لی
مرا با روزگار #خویش بگذار
نگیرد سرزنش در #لاابالی
تَرانی #ناظِماً فِی الوجْدِ بَیْتاً
وَ طَرْفی #ناثِرٌ عقْدَ اللَّآلی
نگویم قامتت #زیباست یا چشم
همه لطفی و سرتاسر جمالی
وَ اِنْ کُنْتُمْ سَئِمْتُمْ طولَ مکْثی
حوالیکُمْ فَقَدْ حانَ ارْتِحالی
چو #سعدی خاک شد سودی ندارد
اگر خاک وی اندر دیده مالی
#تَرَحَّمْ_ذِلَّتی_یا_ذَا_المعالی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/95
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن که دارد با #دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف مینیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرم تنی که محبوب از در فرازش آید
چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی
همچون دو مغز بادام اندر یکی خزینه
با هم گرفته انسی وز دیگران ملالی
دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کاو را نبوده باشد در عمر #خویش حالی
بعد از حبیب بر من نگذشت جز خیالش
وز پیکر ضعیفم نگذاشت جز خیالی
اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی
سال وصال با او یک روز بود گویی
و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی
ایام را به ماهی یک شب هلال باشد
وآن ماه #دلستان را هر ابرویی هلالی
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
#سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی
#هرگز_حسد_نبردم_بر_منصبی_و_مالی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/94
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا تو جان عزیزی و یار محترمی
به هر چه حکم کنی بر وجود من حکمی
غمت مباد و گزندت مباد و درد مباد
که مونس #دل و آرام جان و دفع غمی
هزار تندی و سختی بکن که سهل بود
جفای مثل تو بردن که سابق کرمی
ندانم از سر و پایت کدام #خوبتر است
چه جای فرق که #زیبا ز فرق تا قدمی
اگر هزار الم دارم از تو بر #دل ریش
هنوز مرهم ریشی و داروی المی
چنین که میگذری کافر و مسلمان را
نگه به توست که هم قبلهای و هم صنمی
چنین جمال نشاید که هر نظر بیند
مگر که #نام خدا گرد #خویشتن بدمی
نگویمت که #گلی بر فراز سرو روان
که آفتاب جهانتاب بر سر علمی
تو مشکبوی سیه چشم را که دریابد
که همچو آهوی مشکین از آدمی برمی
کمند #سعدی اگر شیر #شرزه صید کند
تو در کمند نیایی که آهوی حرمی
#مرا_تو_جان_عزیزی_و_یار_محترمی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/93
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود #صافی تا درنکشد جامی
گر پیر مناجات است ور رند خراباتی
هر کس قلمی رفتهست بر وی به سرانجامی
فردا که خلایق را دیوان جزا باشد
هر کس عملی دارد من گوش به انعامی
ای #بلبل اگر #نالی من با تو هم آوازم
تو #عشق #گلی داری من #عشق #گل اندامی
سروی به لب جویی گویند چه #خوش باشد
آنان که ندیدستند سروی به لب بامی
روزی تن من بینی قربان سر کویش
وین عید نمیباشد الا به هر ایامی
ای در #دل ریش من مهرت چو روان در تن
آخر ز دعاگویی یاد آر به دشنامی
باشد که تو #خود روزی از ما خبری پرسی
ور نه که برد هیهات از ما به تو پیغامی
گر چه شب مشتاقان تاریک بود اما
نومید نباید بود از روشنی بامی
#سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی
در کام نهنگان رو گر میطلبی کامی
#بسیار_سفر_باید_تا_پخته_شود_خامی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/92
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو کدامی و چه #نامی که چنین #خوب خرامی
خون عشاق حلال است زهی شوخ حرامی
بیم آن است دمادم که چو پروانه بسوزم
از تغابن که تو چون #شمع چرا شاهد عامی
فتنه انگیزی و #خون ریزی و خلقی نگرانت
که چه #شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی
مگر از هیئت #شیرین تو میرفت حدیثی
نیشکر گفت کمر بستهام اینک به #غلامی
کافر ار قامت همچون بت سنگین تو بیند
بار دیگر نکند سجده بتهای رخامی
بنشین یک #نفس ای فتنه که برخاست قیامت
فتنه #نادر بنشیند چو تو در حال قیامی
بلعجب باشد از این خلق که رویت چو مه نو
مینمایند به انگشت و تو #خود بدر تمامی
کس نیارد که کند جور در اقبال اتابک
تو چنین سرکش و بیچاره کش از خیل کدامی
آفت مجلس و میدان و هلاک زن و مردی
فتنه خانه و بازار و بلای در و بامی
در سر کار تو کردم #دل و دین با همه دانش
مرغ #زیرک به حقیقت منم امروز و تو دامی
طاقتم نیست ز هر بیخبری سنگ ملامت
که تو در سینه #سعدی چو چراغ از پس جامی
#تو_کدامی_و_چه_نامی_که_چنین_خوب_خرامی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/91
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون تنگ نباشد #دل مسکین حمامی
کهش یار هم آواز بگیرند به دامی
دیشب همه شب دست در آغوش سلامت
و امروز همه روز تمنای سلامی
آن بوی #گل و سنبل و #نالیدن #بلبل
خوش بود دریغا که نکردند دوامی
از من مطلب صبر جدایی که ندارم
سنگیست فراق و #دل محنت زده جامی
در هیچ مقامی #دل مسکین نشکیبد
خو کرده صحبت که برافتد ز مقامی
بی دوست حرام است جهان دیدن مشتاق
قندیل بکش تا بنشینم به ظلامی
چندان بنشینم که برآید #نفس #صبح
کان وقت به #دل میرسد از دوست پیامی
آنجا که تویی رفتن ما سود ندارد
الا به کرم پیش نهد لطف تو گامی
زان عین که دیدی اثری بیش نماندهست
جانی به دهان آمده در حسرت کامی
#سعدی سخن یار نگوید بر اغیار
هرگز نبرد سوختهای قصه به خامی
#چون_تنگ_نباشد_دل_مسکین_حمامی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/90
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
قیمت #عشق نداند قدم صدق ندارد
سستعهدی که تحمل نکند بار جفا را
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه #خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس #شما را
گر سرم میرود از عهد تو سر بازنپیچم
تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
از سر زلف عروسان چمن دست بدارد
به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را
سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان
چون تأمل کند این صورت انگشتنما را
آرزو میکندم #شمع صفت پیش وجودت
که سراپای بسوزند من بی سر و پا را
چشم کوتهنظران بر ورق صورت #خوبان
خط همیبیند و عارف قلم صنع خدا را
همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند
به سر تربت #سعدی بطلب مهرگیا را
هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را
قُل لِصاحٍ تَرَکَ النّاسَ مِن الوَجْد سُکاریٰ
#پیش_ما_رسم_شکستن_نبود_عهد_وفا_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/85
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صاحب نظر نباشد در بند نیک #نامی
خاصان خبر ندارند از گفت و گوی عامی
ای نقطه سیاهی بالای خط سبزش
خوش دانهای ولیکن بس بر کنار دامی
حور از بهشت بیرون #ناید تو از کجایی
مه بر زمین نباشد تو ماه رخ کدامی
دیگر کسش نبیند در بوستان خرامان
گر سرو بوستانت بیند که میخرامی
بدر تمام روزی در آفتاب رویت
گر بنگرد بیارد اقرار #ناتمامی
طوطی شکر شکستن دیگر روا ندارد
گر پستهات ببیند وقتی که در کلامی
در حسن بینظیری در لطف بی نهایت
در مهر بی ثباتی در عهد بی دوامی
لایقتر از امیری در خدمتت اسیری
خوشتر ز پادشاهی در حضرتت #غلامی
ترک عمل بگفتم ایمن شدم ز عزلت
بی چیز را نباشد اندیشه از حرامی
فردا به داغ دوزخ #ناپختهای بسوزد
کامروز آتش #عشق از وی نبرد خامی
هر لحظه سر به جایی بر میکند خیالم
تا #خود چه بر من آید #زین منقطع لگامی
#سعدی چو ترک هستی گفتی ز خلق رستی
از سنگ غم نباشد بعد از شکسته جامی
#صاحب_نظر_نباشد_در_بند_نیک_نامی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/87
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپیچم که مستحب منی
چو سرو در چمنی راست در تصور من
چه جای سرو که مانند روح در بدنی
به صید عالمیانت کمند حاجت نیست
همین بس است که برقع ز روی برفکنی
بیاض ساعد سیمین مپوش در صف جنگ
که بی تکلف #شمشیر لشکری بزنی
مبارزان جهان قلب دشمنان شکنند
تو را چه شد که همه قلب دوستان شکنی
عجب در آن نه که آفاق در تو حیرانند
تو هم در آینه حیران حسن #خویشتنی
تو را که در نظر آمد جمال طلعت #خویش
حقیقت است که دیگر نظر به ما نکنی
کسی در آینه شخصی بدین صفت بیند
کند هر آینه جور و جفا و کبر و منی
در آن دهن که تو داری سخن نمیگنجد
من آدمی نشنیدم بدین شکردهنی
شنیدهای که مقالات #سعدی از #شیراز
همیبرند به عالم چو #نافه ختنی
مگر که #نام #خوشت بر دهان من بگذشت
برفت #نام من اندر جهان به #خوش سخنی
#اگر_تو_میل_محبت_کنی_و_گر_نکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/84
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان #عشق در بند است
گرفتم از غم #دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است؟
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
که با شکستن پیمان و برگرفتن #دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست
به جای خاک که در #زیر پایت افکندهست
خیال روی تو بیخ امید بنشاندهست
بلای #عشق تو بنیاد صبر برکندهست
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به #زیر هر خم مویت #دلی پراکند است
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت #گلآکند است
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر #دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که #سعدی ز دوست خرسند است
#شب_فراق_که_داند_که_تا_سحر_چند_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/88
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زنده بی دوست خفته در وطنی
مثل مردهایست در کفنی
عیش را بی تو عیش نتوان گفت
چه بود بی وجود روح تنی
تا صبا میرود به بستانها
چون تو سروی نیافت در چمنی
و آفتابی خلاف امکان است
که برآید ز جیب پیرهنی
وآن شکن برشکن قبائل زلف
که بلاییست #زیر هر شکنی
بر سر کوی #عشق بازاریست
که نیارد هزار جان ثمنی
جای آن است اگر ببخشایی
که نبینی فقیرتر ز منی
هفت کشور نمیکنند امروز
بی مقالات #سعدی انجمنی
از دو بیرون نه یا #دلت سنگیست
یا به گوشت نمیرسد سخنی
#زنده_بی_دوست_خفته_در_وطنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/83
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سروقدی میان انجمنی
به که هفتاد سرو در چمنی
جهل باشد فراق صحبت دوست
به تماشای #لاله و سمنی
ای که هرگز ندیدهای به جمال
جز در آیینه مثل #خویشتنی
تو که همتای #خویشتن بینی
لاجرم ننگری به مثل منی
در دهانت سخن نمیگویم
که نگنجد در آن دهن سخنی
بدنت در میان پیرهنت
همچو روحیست رفته در بدنی
وآن که بیند برهنه اندامت
گوید این پرگل است پیرهنی
با وجودت خطا بود که نظر
به ختایی کنند یا ختنی
باد اگر بر من اوفتد ببرد
که نماندهست #زیر جامه تنی
چاره بیچارگی بود #سعدی
چون ندانند چارهای و فنی
#سروقدی_میان_انجمنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/82
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی
ای چشم عقل خیره در اوصاف روی تو
چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی
شهری به تیغ غمزه #خونخوار و لعل لب
مجروح میکنی و نمک میپراکنی
ما #خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم
باری نگه کن ای که خداوند خرمنی
گیرم که برکنی #دل سنگین ز مهر من
مهر از #دلم چگونه توانی که برکنی
حکم آن توست اگر بکشی بیگنه ولیک
عهد وفای دوست نشاید که بشکنی
این #عشق را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیدهایم و تو پاکیزه دامنی
از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست
ور متفق شوند جهانی به دشمنی
خواهی که #دل به کس ندهی دیدهها بدوز
پیکان چرخ را سپری باشد آهنی
با مدعی بگوی که ما #خود شکستهایم
محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی
#سعدی چو سروری نتوان کرد #لازم است
با سخت بازوان به ضرورت فروتنی
#آسوده_خاطرم_که_تو_در_خاطر_منی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/85
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
سرگران از #خواب و سرمست از #شرابت دیدمی
روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر
گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی
گر مرا #عشقت به سختی کشت سهل است این قدر
کاش کاندک مایه نرمی در خطابت دیدمی
در چکانیدی قلم بر #نامه #دلسوز من
گر امید صلح باری در جوابت دیدمی
راستی #خواهی سر از من تافتن بودی صواب
گر چو کژبینان به چشم #ناصوابت دیدمی
آه اگر وقتی چو #گل در بوستان یا چون سمن
در #گلستان یا چو نیلوفر در آبت دیدمی
ور چو #خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال
اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی
از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب
کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی
سر نیارستی کشید از دست افغانم فلک
گر به خدمت دست #سعدی در رکابت دیدمی
این تمنایم به بیداری میسر کی شود
کاشکی #خوابم گرفتی تا به #خوابت دیدمی
#ای_دریغا_گر_شبی_در_بر_خرابت_دیدمی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/86
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس نگذشت در #دلم تا تو به خاطر منی
یک #نفس از درون من خیمه به در نمیزنی
مهرگیاه عهد من تازهتر است هر زمان
ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی
کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم
مقبل هر دو عالمم گر تو قبول میکنی
چون تو بدیع صورتی بی سبب کدورتی
عهد وفای دوستان حیف بود که بشکنی
صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی
از همه کس رمیدهام با تو درآرمیدهام
جمع نمیشود دگر هر چه تو میپراکنی
ای #دل اگر فراق او و آتش اشتیاق او
در تو اثر نمیکند تو نه #دلی که آهنی
هم به در تو آمدم از تو که خصم و حاکمی
چاره پای بستگان نیست به جز فروتنی
#سعدی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده
سخت کمان چه غم #خورد گر تو ضعیف جوشنی
#کس_نگذشت_در_دلم_تا_تو_به_خاطر_منی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/81
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چرا #دل به تو دادم که #دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از #دل بروند
تو چنان در #دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی #خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از #عشق نکو باشد و بی #خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم #خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به #شیرینی و چربی بخورند
#سعدیا چرب زبانی کن و #شیرین سخنی
#من_چرا_دل_به_تو_دادم_که_دلم_میشکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/80
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای سرو حدیقه معانی
جانی و لطیفه جهانی
پیش تو به اتفاق مردن
خوشتر که پس از تو زندگانی
چشمان تو سحر اولین اند
تو فتنه آخرالزمانی
چون اسم تو در میان نباشد
گویی که به جسم در میانی
آن را که تو از سفر بیایی
حاجت نبود به ارمغانی
گر ز آمدنت خبر بیارند
من جان بدهم به مژدگانی
دفع غم #دل نمیتوان کرد
الا به امید شادمانی
گر صورت #خویشتن ببینی
حیران وجود #خود بمانی
گر صلح کنی لطیف باشد
در وقت #بهار و مهربانی
#سعدی خط سبز دوست دارد
پیرامن خد ارغوانی
این پیر نگر که همچنانش
از یاد نمیرود جوانی
#ای_سرو_حدیقه_معانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/79
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈