سر جانان ندارد هر که او را #خوف جان باشد
به جان گر صحبت جانان برآید رایگان باشد
مغیلان چیست تا حاجی عنان از کعبه برپیچد
خسک در راه مشتاقان بساط پرنیان باشد
ندارد با تو بازاری مگر شوریده اسراری
که مهرش در میان جان و مهرش بر دهان باشد
پری رویا چرا پنهان شوی از مردم چشمم
پری را خاصیت آنست کز مردم نهان باشد
نخواهم رفتن از دنیا مگر در پای دیوارت
که تا در وقت جان دادن سرم بر آستان باشد
گر از رای تو برگردم بخیل و #ناجوانمردم
روان از من تمنا کن که فرمانت روان باشد
به دریای غمت غرقم گریزان از همه خلقم
گریزد دشمن از دشمن که تیرش در کمان باشد
خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد
میانت را و مویت را اگر صد ره بپیمایی
میانت کمتر از مویی و مویت تا میان باشد
به #شمشیر از تو نتوانم که روی #دل بگردانم
و گر میلم کشی در چشم میلم همچنان باشد
چو فرهاد از جهان بیرون به تلخی میرود #سعدی
ولیکن شور #شیرینش بماند تا جهان باشد
#سر_جانان_ندارد_هر_که_او_را_خوف_جان_باشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/537
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از تو #دل برنکنم تا #دل و جانم باشد
میبرم جور تو تا وسع و توانم باشد
گر نوازی چه سعادت به از این #خواهم یافت
ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد
چون مرا #عشق تو از هر چه جهان باز استد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد
تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد
جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد
در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گرد سودای تو بر دامن جانم باشد
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من #خود این بخت ندارم که زبانم باشد
جان برافشانم اگر #سعدی #خویشم #خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد
#از_تو_دل_برنکنم_تا_دل_و_جانم_باشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/538
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نظر خدای بینان طلب هوا نباشد
سفر نیازمندان قدم خطا نباشد
همه وقت عارفان را نظرست و عامیان را
نظری معاف دارند و دوم روا نباشد
به نسیم #صبح باید که نبات زنده باشی
نه جماد مرده کان را خبر از صبا نباشد
اگرت سعادتی هست که زنده #دل بمیری
به حیاتی اوفتادی که دگر فنا نباشد
به کسی نگر که ظلمت بزداید از وجودت
نه کسی نعوذبالله که در او صفا نباشد
تو #خود از کدام شهری که ز دوستان نپرسی
مگر اندر آن ولایت که تویی وفا نباشد
اگر اهل معرفت را چو نی استخوان بسنبی
چو دفش به هیچ سختی خبر از قفا نباشد
اگرم تو #خون بریزی به قیامتت نگیرم
که میان دوستان این همه ماجرا نباشد
نه حریف مهربانست حریف سست پیمان
که به روز تیرباران سپر بلا نباشد
تو در آینه نگه کن که چه #دلبری ولیکن
تو که #خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد
تو گمان مبر که #سعدی ز جفا ملول گردد
که گرش تو بی جنایت بکشی جفا نباشد
دگری همین حکایت بکند که من ولیکن
چو معاملت ندارد سخن آشنا نباشد
#نظر_خدای_بینان_طلب_هوا_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/536
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با کاروان مصری چندین شکر نباشد
در لعبتان چینی #زین #خوبتر نباشد
این #دلبری و شوخی از سرو و #گل نیاید
وین شاهدی و شنگی در ماه و #خور نباشد
گفتم به شیرمردی چشم از نظر بدوزم
با تیر چشم #خوبان تقوا سپر نباشد
ما را نظر به خیرست از حسن ماه رویان
هر کو به #شر کند میل او #خود بشر نباشد
هر آدمی که بینی از سر #عشق خالی
در پایه جمادست او جانور نباشد
الا گذر نباشد پیش تو اهل #دل را
ور نه به هیچ تدبیر از تو گذر نباشد
هوشم نماند با کس اندیشهام تویی بس
جایی که حیرت آمد سمع و بصر نباشد
بر عندلیب عاشق گر بشکنی قفس را
از ذوق اندرونش پروای در نباشد
تو مست #خواب نوشین تا بامداد و بر من
شبها رود که گویی هرگز سحر نباشد
دل میبرد به دعوی فریاد شوق #سعدی
الا بهیمهای را کز #دل خبر نباشد
تا آتشی نباشد در خرمنی نگیرد
طامات مدعی را چندین اثر نباشد
#با_کاروان_مصری_چندین_شکر_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/535
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا حال منت خبر نباشد
در کار منت نظر نباشد
تا قوت صبر بود کردیم
دیگر چه کنیم اگر نباشد
آیین وفا و مهربانی
در شهر #شما مگر نباشد
گویند نظر چرا نبستی
تا مشغله و خطر نباشد
ای #خواجه برو که جهد انسان
با تیر قضا سپر نباشد
این شور که در سر است ما را
وقتی برود که سر نباشد
بیچاره کجا رود گرفتار
کز کوی تو ره به در نباشد
چون روی تو #دلفریب و #دلبند
در روی زمین دگر نباشد
در پارس چنین نمک ندیدم
در مصر چنین شکر نباشد
گر حکم کنی به جان #سعدی
جان از تو عزیزتر نباشد
#تا_حال_منت_خبر_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/534
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای #نفسِ خرّمِ بادِ صبا
از برِ یار آمدهای، مرحبا!
قافلهٔ شب چه شنیدی ز #صبح
مرغِ سلیمان چه خبر از سبا
بر سرِ خشم است هنوز آن حریف
یا سخنی میرود اندر رضا
از درِ صلح آمدهای یا خِلاف
با قدمِ #خوف رَوم یا رَجا
بارِ دگر گر به سرِ کویِ دوست
بگذری ای پیکِ نسیمِ صبا
گو رمقی بیش نمانْد از ضعیف
چند کُنَد صورتِ بیجان بقا
آنهمه #دلداری و پیمان و عهد
نیک نکردی که نکردی وفا
لیکن اگر دورِ وصالی بُوَد
صلح فراموش کند ماجرا
تا به گریبان نرسد دستِ مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها
دوست نباشد به حقیقت که او
دوست فراموش کند در بلا
خستگی اندر طلبت راحت است
درد کشیدن به امیدِ دوا
سر نتوانم که برآرم چو چنگ
ور چو دفم پوست بدرّد قَفا
هر سَحر از #عشق دمی میزنم
روزِ دگر میشنوم بر ملا
قصهٔ دردم همه عالَم گرفت
در که نگیرد #نفسِ آشنا
گر برسد #نالهٔ #سعدی به کوه
کوه بنالد به زبانِ صدا
#ای_نفسِ_خرّمِ_بادِ_صبا #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/533
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند #عشق و شکیبایی را
دیده را فایده آن است که #دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست #خورد یا غم رسوایی را
همه دانند که من سبزهٔ خط دارم دوست
نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را
من همان روز #دل و صبر به یغما دادم
که مقید شدم آن #دلبر یغمایی را
سرو بگذار که قدی و قیامی دارد
گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را
گر برانی نرود ور برود باز آید
ناگزیر است مگس دکه حلوایی را
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و #زیبایی را
#سعدیا نوبتی امشب دهل #صبح نکوفت
یا مگر روز نباشد شب تنهایی را
#لاابالی_چه_کند_دفتر_دانایی_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/532
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد
که نه در تو باز ماند مگرش بصر نباشد
نه طریق دوستان است و نه #شرط مهربانی
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
مکن ار چه میتوانی که ز خدمتم برانی
نزنند سائلی را که دری دگر نباشد
به رهت نشسته بودم که نظر کنی به حالم
نکنی که چشم مستت ز خمار بر نباشد
همه شب در این حدیثم که خنک تنی که دارد
مژهای به #خواب و بختی که به #خواب در نباشد
چه #خوش است مرغ وحشی که جفای کس نبیند
من و مرغ خانگی را بکشند و پر نباشد
نه من آن گناه دارم که بترسم از عقوبت
نظری که سر نبازی ز سر نظر نباشد
قمری که دوست داری همه روز #دل بر آن نه
که شبیت #خون بریزد که در او #قمر نباشد
چه وجود نقش دیوار و چه آدمی که با او
سخنی ز #عشق گویند و در او اثر نباشد
شب و روز رفت باید قدم روندگان را
چو به مأمنی رسیدی دگرت سفر نباشد
عجب است پیش بعضی که تر است شعر #سعدی
ورق درخت طوبیست چگونه تر نباشد
#چه_کسی_که_هیچ_کس_را_به_تو_بر_نظر_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/531
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
تا مدعی اندر پس دیوار نباشد
آن بر سر گنج است که چون نقطه به کنجی
بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد
ای دوست برآور دری از خلق به رویم
تا هیچ کسم واقف اسرار نباشد
می #خواهم و معشوق و زمینی و زمانی
کاو باشد و من باشم و اغیار نباشد
پندم مده ای دوست که دیوانه سرمست
هرگز به سخن عاقل و هشیار نباشد
با #صاحب #شمشیر مبادت سر و کاری
الا به سر #خویشتنت کار نباشد
سهل است به #خون من اگر دست برآری
جان دادن در پای تو دشوار نباشد
ماهت نتوان #خواند بدین صورت و گفتار
مه را لب و دندان شکربار نباشد
وان سرو که گویند به بالای تو باشد
هرگز به چنین قامت و رفتار نباشد
ما توبه شکستیم که در مذهب عشاق
صوفی نپسندند که خمار نباشد
هر پای که در خانه فرو رفت به گنجی
دیگر همه عمرش سر بازار نباشد
#عطار که در عین #گلاب است عجب نیست
گر وقت #بهارش سر #گلزار نباشد
مردم همه دانند که در #نامه #سعدی
مشکیست که در کلبه #عطار نباشد
جان در سر کار تو کند #سعدی و غم نیست
کان یار نباشد که وفادار نباشد
#آن_به_که_نظر_باشد_و_گفتار_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/530
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد
گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی
صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد
لعل است یا لبانت، قند است یا دهانت
تا در برت نگیرم، نیکم یقین نباشد
صورت کنند #زیبا بر پرنیان و دیبا
لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد
زنبور اگر میانش باشد بدین لطیفی
حقا که در دهانش این انگبین نباشد
گر هر که در جهان را شاید که #خون بریزی
با یار مهربانت باید که کین نباشد
گر جان #نازنینش در پای ریزی ای #دل
در کار #نازنینان جان #نازنین نباشد
ور زان که دیگری را بر ما همیگزیند
گو برگزین که ما را بر تو گزین نباشد
#عشقش حرام بادا بر یار سروبالا
تردامنی که جانش در آستین نباشد
#سعدی به هیچ علت روی از تو برنپیچد
الا گرش برانی علت جز این نباشد
#گر_گویمت_که_سروی_سرو_این_چنین_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/527
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جنگ از طرف دوست #دل آزار نباشد
یاری که تحمل نکند یار نباشد
گر بانگ برآید که سری در قدمی رفت
بسیار مگویید که بسیار نباشد
آن بار که گردون نکشد یار سبکروح
گر بر #دل عشاق نهد بار نباشد
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی
تا شب نرود #صبح پدیدار نباشد
آهنگ دراز شب رنجوری مشتاق
با آن نتوان گفت که بیدار نباشد
از دیده من پرس که #خواب شب مستی
چون خاستن و خفتن بیمار نباشد
گر دست به #شمشیر بری #عشق همان است
کانجا که ارادت بود انکار نباشد
از من مشنو دوستی #گل مگر آن گاه
کم پای برهنه خبر از خار نباشد
مرغان قفس را المی باشد و شوقی
کان مرغ نداند که گرفتار نباشد
دل آینه صورت غیب است ولیکن
شرط است که بر آینه زنگار نباشد
#سعدی حیوان را که سر از #خواب گران شد
در بند نسیم #خوش اسحار نباشد
آن را که بصارت نبود یوسف صدیق
جایی بفروشد که خریدار نباشد
#جنگ_از_طرف_دوست_دل_آزار_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/529
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را #نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
عجب گر در چمن برپای خیزی
که سرو راست پیشت خم نباشد
مبادا در جهان #دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد
من اول روز دانستم که این عهد
که با من میکنی محکم نباشد
که دانستم که هرگز سازگاری
پری را با بنی آدم نباشد
مکن یارا #دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد
بیا تا جان #شیرین در تو ریزم
که بخل و دوستی با هم نباشد
نخواهم بی تو یک دم زندگانی
که طیب عیش بی همدم نباشد
نظر گویند #سعدی با که داری
که غم با یار گفتن غم نباشد
حدیث دوست با دشمن نگویم
که هرگز مدعی محرم نباشد
#تو_را_نادیدن_ما_غم_نباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/528
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر سروی به بالای تو باشد
نه چون بشن #دلارای تو باشد
و گر #خورشید در مجلس نشیند
نپندارم که همتای تو باشد
و گر دوران ز سر گیرند هیهات
که مولودی به سیمای تو باشد
که دارد در همه لشکر کمانی
که چون ابروی #زیبای تو باشد
مبادا ور بود غارت در اسلام
همه #شیراز یغمای تو باشد
برای #خود نشاید در تو پیوست
همیسازیم تا رای تو باشد
دو عالم را به یک بار از #دل تنگ
برون کردیم تا جای تو باشد
یک امروزست ما را نقد ایام
مرا کی صبر فردای تو باشد
خوشست اندر سر دیوانه سودا
به #شرط آن که سودای تو باشد
سر #سعدی چو #خواهد رفتن از دست
همان بهتر که در پای تو باشد
#اگر_سروی_به_بالای_تو_باشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/526
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا کی ای #دلبر #دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
کی شکیبایی توان کردن چو عقل از دست رفت
عاقلی باید که پای اندر شکیبایی کشد
سروبالای منا گر چون #گل آیی در چمن
خاک پایت نرگس اندر چشم بینایی کشد
روی تاجیکانهات بنمای تا داغ حبش
آسمان بر چهره ترکان یغمایی کشد
شهد ریزی چون دهانت دم به #شیرینی زند
فتنه انگیزی چو زلفت سر به رعنایی کشد
دل نماند بعد از این با کس که گر #خود آهنست
ساحر چشمت به مغناطیس #زیبایی کشد
خود هنوزت پسته خندان عقیقین نقطهایست
باش تا گردش قضا پرگار مینایی کشد
#سعدیا دم درکش ار دیوانه #خوانندت که #عشق
گر چه از #صاحب #دلی خیزد به شیدایی کشد
#تا_کی_ای_دلبر_دل_من_بار_تنهایی_کشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/522
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد
چو #شمع سوخته روزی در انجمن بکشد
به لطف اگر بخرامد هزار #دل ببرد
به قهر اگر بستیزد هزار تن بکشد
اگر #خود آب حیاتست در دهان و لبش
مرا عجب نبود کان لب و دهن بکشد
گر ایستاد حریفی اسیر #عشق بماند
و گر گریخت خیالش به تاختن بکشد
مرا که قوت کاهی نه کی دهد زنهار
بلای #عشق که فرهاد کوهکن بکشد
کسان عتاب کنندم که ترک #عشق بگوی
به نقد اگر نکشد #عشقم این سخن بکشد
به #شرع عابد اوثان اگر بباید کشت
مرا چه حاجت کشتن که #خود وثن بکشد
به دوستی #گله کردم ز چشم شوخش گفت
عجب نباشد اگر مست تیغ زن بکشد
به یک #نفس که برآمیخت یار با اغیار
بسی نماند که غیرت وجود من بکشد
به #خنده گفت که من #شمع جمعم ای #سعدی
مرا از آن چه که پروانه #خویشتن بکشد
#مرا_به_عاقبت_این_شوخ_سیمتن_بکشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/523
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را #خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
چو #شمست خاطر رفتن به جز تنها نمیباشد
دو چشم از #ناز در پیشت فراغ از حال درویشت
مگر کز #خوبی #خویشت نگه در ما نمیباشد
ملک یا چشمه نوری پری یا لعبت حوری
که بر #گلبن #گل سوری چنین #زیبا نمیباشد
پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر
عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمیباشد
چو نتوان ساخت بی رویت بباید ساخت با #خویت
که ما را از سر کویت سر دروا نمیباشد
مرو هر سوی و هر جاگه که مسکینان نیند آگه
نمیبیند کست #ناگه که او شیدا نمیباشد
جهانی در پیت مفتون به جای آب گریان #خون
عجب میدارم از هامون که چون دریا نمیباشد
همه شب میپزم سودا به بوی وعده فردا
شب سودای #سعدی را مگر فردا نمیباشد
چرا بر خاک این منزل نگریم تا بگیرد #گل
ولیکن با تو آهن #دل دمم گیرا نمیباشد
#تو_را_خود_یک_زمان_با_ما_سر_صحرا_نمیباشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/524
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر #خود گفتن #زیبا قدمی باشد
بسیار زبونیها بر #خویش روا دارد
درویش که بازارش با محتشمی باشد
زین سان که وجود توست ای صورت روحانی
شاید که وجود ما پیشت عدمی باشد
گر جمله صنمها را صورت به تو مانستی
شاید که مسلمان را قبله صنمی باشد
با آن که اسیران را کشتی و خطا کردی
بر کشته گذر کردن نوع کرمی باشد
رقص از سر ما بیرون امروز نخواهد شد
کاین مطرب ما یک دم خاموش نمیباشد
هر کو به همه عمرش سودای #گلی بودست
داند که چرا #بلبل دیوانه همیباشد
کس بر الم ریشت واقف نشود #سعدی
الا به کسی گویی کاو را المی باشد
#در_پای_تو_افتادن_شایسته_دمی_باشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/525
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تفاوتی نکند قدر پادشایی را
که التفات کند کمترین گدایی را
به جان دوست که دشمن بدین رضا ندهد
که در به روی ببندند آشنایی را
مگر حلال نباشد که بندگان ملوک
ز خیلخانه برانند بینوایی را
و گر تو جور کنی رای ما دگر نشود
هزار شکر بگوییم هر جفایی را
همه سلامت #نفس آرزو کند مردم
خلاف من که به جان میخرم بلایی را
حدیث #عشق نداند کسی که در همه عمر
به سر نکوفته باشد در سرایی را
خیال در همه عالم برفت و بازآمد
که از حضور تو #خوشتر ندید جایی را
سری به صحبت بیچارگان فرود آور
همین قدر که ببوسند خاک پایی را
قبای #خوشتر از این در بدن تواند بود
بدن نیفتد از این #خوبتر قبایی را
اگر تو روی نپوشی بدین لطافت و حسن
دگر نبینی در پارس پارسایی را
منه به جان تو بار فراق بر #دل ریش
که پشهای نبرد سنگ آسیایی را
دگر به دست نیاید چو من وفاداری
که ترک میندهم عهد بیوفایی را
دعای #سعدی اگر بشنوی #زیان نکنی
که یحتمل که اجابت بود دعایی را
#تفاوتی_نکند_قدر_پادشایی_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/521
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
و آبی از دیده میآمد که زمین تر میشد
تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
همه شب ذکر تو میرفت و مکرر میشد
چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من
گفتی اندر بن مویم سر نشتر میشد
آن نه می بود که دور از نظرت میخوردم
خون #دل بود که از دیده به ساغر میشد
از خیال تو به هر سو که نظر میکردم
پیش چشمم در و دیوار مصور میشد
چشم مجنون چو بخفتی همه لیلی دیدی
مدعی بود اگرش #خواب میسر میشد
هوش میآمد و میرفت و نه دیدار تو را
میبدیدم نه خیالم ز برابر میشد
گاه چون عود بر آتش #دل تنگم میسوخت
گاه چون مجمرهام دود به سر بر میشد
گویی آن #صبح کجا رفت که شبهای دگر
نفسی میزد و آفاق منور میشد
#سعدیا عقد ثریا مگر امشب بگسیخت
ور نه هر شب به گریبان افق بر میشد
#دوش_بی_روی_تو_آتش_به_سرم_بر_میشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/517
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
راست گویی به تن مرده روان بازآمد
بخت پیروز که با ما به خصومت میبود
بامداد از در من صلح کنان بازآمد
پیر بودم ز جفای فلک و جور زمان
باز پیرانه سرم #عشق جوان بازآمد
دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست
باد نوروز علی رغم خزان بازآمد
مژدگانی بده ای #نفس که سختی بگذشت
دل گرانی مکن ای جسم که جان بازآمد
باور از بخت ندارم که به صلح از در من
آن بت سنگ #دل سخت کمان بازآمد
تا تو بازآمدی ای مونس جان از در غیب
هر که در سر #هوسی داشت از آن بازآمد
#عشق روی تو حرامست مگر #سعدی را
که به سودای تو از هر که جهان بازآمد
دوستان عیب مگیرید و ملامت مکنید
کاین حدیثیست که از وی نتوان بازآمد
#ساعتی_کز_درم_آن_سرو_روان_بازآمد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/515
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرمست ز کاشانه به #گلزار برآمد
غلغل ز #گل و #لاله به یک بار برآمد
مرغان چمن نعره زنان دیدم و گویان
زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد
آب از #گل رخساره او عکس پذیرفت
و آتش به سر غنچه #گلنار برآمد
سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه خمار برآمد
زاهد چو کرامات بت عارض او دید
از چله میان بسته به زنار برآمد
بر خاک چو من بیدل و دیوانه نشاندش
اندر نظر هر که پری وار برآمد
من مفلس از آن روز شدم کز حرم غیب
دیبای جمال تو به بازار برآمد
کام #دلم آن بود که جان بر تو فشانم
آن کام میسر شد و این کار برآمد
#سعدی چمن آن روز به تاراج خزان داد
کز باغ #دلش بوی #گل یار برآمد
#سرمست_ز_کاشانه_به_گلزار_برآمد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/516
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که #شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد
همچنان عاشق نباشد ور بود #صادق نباشد
هر که درمان میپذیرد یا نصیحت مینیوشد
گر مطیع خدمتت را کفر فرمایی بگوید
ور حریف مجلست را زهر فرمایی بنوشد
شمع پیشت روشنایی نزد آتش مینماید
گل به دستت #خوبرویی پیش یوسف میفروشد
سود بازرگان دریا بیخطر ممکن نگردد
هر که مقصودش تو باشی تا #نفس دارد بکوشد
برگ چشمم مینخوشد در زمستان فراقت
وین عجب کاندر زمستان برگهای تر بخوشد
هر که معشوقی ندارد عمر ضایع میگذارد
همچنان #ناپخته باشد هر که بر آتش نجوشد
تا غمی پنهان نباشد رقتی پیدا نگردد
هم #گلی دیدست #سعدی تا چو #بلبل میخروشد
#هر_که_شیرینی_فروشد_مشتری_بر_وی_بجوشد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/518
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امروز در فراق تو دیگر به شام شد
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
بیش احتمال سنگ جفا #خوردنم نماند
کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد
افسوس خلق میشنوم در قفای #خویش
کاین پخته بین که در سر سودای خام شد
تنها نه من به دانه خالت مقیدم
این دانه هر که دید گرفتار دام شد
گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم
چشمم در او بماند و #زیادت مقام شد
ای #دل نگفتمت که عنان نظر بتاب
اکنونت افکند که ز دستت لگام شد
نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن
توبت کنون چه فایده دارد که #نام شد
از من به #عشق روی تو میزاید این سخن
طوطی شکر شکست که #شیرین کلام شد
ابنای روزگار #غلامان به زر خرند
#سعدی تو را به طوع و ارادت #غلام شد
آن مدعی که دست ندادی به بند کس
این بار در کمند تو افتاد و رام شد
شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام
جهدم به آخر آمد و دفتر تمام شد
#امروز_در_فراق_تو_دیگر_به_شام_شد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/519
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خواب #خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
نقد امید عمر من در طلب وصال شد
گر نشد اشتیاق او غالب صبر و عقل من
این به چه #زیردست گشت آن به چه پایمال شد
بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب
بوالعجب آن که #خون من بر تو چرا حلال شد
پرتو آفتاب اگر بدر کند هلال را
بدر وجود من چرا در نظرت هلال شد
زیبد اگر طلب کند عزت ملک مصر #دل
آن که هزار یوسفش بنده جاه و مال شد
طرفه مدار اگر ز #دل نعره بیخودی زنم
کآتش #دل چو شعله زد صبر در او محال شد
#سعدی اگر نظر کند تا نه #غلط گمان بری
کاو نه به رسم دیگران بنده زلف و خال شد
#خواب_خوش_من_ای_پسر_دستخوش_خیال_شد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/520
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند
سوز #دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
کاندوه #دل سوختگان سوخته داند
دیوانه گرش پند دهی کار نبندد
ور بند نهی سلسله در هم گسلاند
ما بی تو به #دل برنزدیم آب صبوری
در آتش سوزنده صبوری که تواند
هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید
وین گریه نه آبیست که آتش بنشاند
سلطان خیالت شبی آرام نگیرد
تا بر سر صبر من مسکین ندواند
#شیرین ننماید به دهانش شکر وصل
آن را که فلک زهر جدایی نچشاند
گر بار دگر دامن کامی به کف آرم
تا زندهام از چنگ منش کس نرهاند
ترسم که نمانم من از این رنج دریغا
کاندر #دل من حسرت روی تو بماند
قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان
گر چشم من اندر عقبش سیل براند
فریاد که گر جور فراق تو نویسم
فریاد برآید ز #دل هر که بخواند
شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت
پیداست که قاصد چه به سمع تو رساند
زنهار که #خون میچکد از گفته #سعدی
هرک این همه نشتر بخورد #خون بچکاند
#آن_را_که_غمی_چون_غم_من_نیست_چه_داند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/513
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈