کس درنیامدهست بدین #خوبی از دری
دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری
خورشید اگر تو روی نپوشی فرو رود
گوید دو آفتاب نباشد به کشوری
اول منم که در همه عالم نیامدهست
زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری
هرگز نبردهام به خرابات #عشق راه
امروزم آرزوی تو در داد ساغری
یا #خود به حسن روی تو کس نیست در جهان
یا هست و نیستم ز تو پروای دیگری
بر سرو قامتت #گل و بادام روی و چشم
نشنیدهام که سرو چنین آورد بری
رویی که روز روشن اگر برکشد نقاب
پرتو دهد چنان که شب تیره اختری
همراه من مباش که غیرت برند خلق
در دست مفلسی چو ببینند گوهری
من کم نمیکنم سر مویی ز مهر دوست
ور میزند به هر بن موییم نشتری
روزی مگر به دیده #سعدی قدم نهی
تا در رهت به هر قدمت مینهد سری
#کس_درنیامدهست_بدین_خوبی_از_دری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/139
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو بستانی تو یا مه یا پری
یا ملک یا دفتر صورتگری
رفتنی داری و سحری میکنی
کاندر آن عاجز بماند سامری
هر که یک بارش گذشتی در نظر
در #دلش صد بار دیگر بگذری
میروی و اندر پیت #دل میرود
باز میآیی و جان میپروری
گر تو شاهد با میان آیی چو #شمع
مبلغی پروانهها گرد آوری
چند #خواهی روی پنهان داشتن
پرده میپوشی و بر ما میدری
روزی آخر در میان مردم آی
تا ببیند هر که میبیند پری
آفتاب از منظر افتد در رواق
چون تو را بیند بدین #خوش منظری
جان و خاطر با تو دارم روز و شب
نقش بر #دل #نام بر انگشتری
#سعدی از گرمی بخواهد سوختن
بس که تو #شیرینی از حد میبری
#سرو_بستانی_تو_یا_مه_یا_پری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/140
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هرگز این صورت کند صورتگری
یا چنین شاهد بود در کشوری
سرورفتاری صنوبرقامتی
ماه رخساری ملایک منظری
میرود وز #خویشتن بینی که هست
در نمیآید به چشمش دیگری
صد هزارش دست خاطر در رکاب
پادشاهی میرود با لشکری
عارضش باغی دهانش غنچهای
بل بهشتی در میانش کوثری
ماهرویا مهربانی پیشه کن
خوبرویی را بباید #زیوری
بی تو در هر گوشه پایی در #گل است
وز تو در هر خانه دستی بر سری
چون همایم سایهای بر سر فکن
تا در اقبالت شوم نیک اختری
در خداوندی چه نقصان آیدش
گر خداوندی بپرسد چاکری
مصلحت بودی شکایت گفتنم
گر به غیر از خصم بودی داوری
#سعدیا داروی تلخ از دست دوست
به که #شیرینی ز دست دیگری
خاکی از مردم بماند در جهان
وز وجود عاشقان خاکستری
#هرگز_این_صورت_کند_صورتگری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/136
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز #بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
یا خلوتی برآور یا بُرقَعی فروهِل
ور نه به شکل #شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است #زیر دامن یا #گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی #دلفریبت
تو در میان #گلها چون #گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این میکِشد به زورم وآن میکُشد به زاری
ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد
در بند #خوبرویان #خوشتر که رستگاری
ز اول وفا نمودی چندان که #دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست
درمان درد #سعدی با دوست سازگاری
#چون_است_حال_بستان_ای_باد_نوبهاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/134
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
بار دوم ز بار نخستین نکوتری
انصاف میدهم که لطیفان و #دلبران
بسیار دیدهام نه بدین لطف و #دلبری
زنار بود هر چه همه عمر داشتم
الا کمر که پیش تو بستم به چاکری
از #شرم چون تو آدمیان در میان خلق
انصاف میدهد که نهان میشود پری
شمشیر اختیار تو را سر نهادهام
دانم که گر تنم بکشی جان بپروری
جز صورتت در آینه کس را نمیرسد
با صورت بدیع تو کردن برابری
ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود
بر حال من ببخشی و حالت بیاوری
صید اوفتاد و پای مسافر به #گل بماند
هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری
صبری که بود مایه #سعدی دگر نماند
سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری
#هر_نوبتم_که_در_نظر_ای_ماه_بگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/135
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای کآب زندگانی من در دهان توست
تیر هلاک ظاهر من در کمان توست
گر برقعی فرونگذاری بدین جمال
در شهر هر که کشته شود در ضمان توست
تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب
کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان توست
گر یک نظر به گوشهٔ چشم ارادتی
با ما کنی و گر نکنی حکم از آن توست
هر روز خلق را سر یاری و #صاحبیست
ما را همین سر است که بر آستان توست
بسیار دیدهایم درختان میوهدار
زین به ندیدهایم که در بوستان توست
گر دست دوستان نرسد باغ را چه جرم
منعی که میرود گنه از باغبان توست
بسیار در #دل آمد از اندیشهها و رفت
نقشی که آن نمیرود از #دل نشان توست
با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست همچنان #دل من مهربان توست
#سعدی به قدر #خویش تمنای وصل کن
سیمرغ ما چه #لایق زاغ آشیان توست
#ای_کآب_زندگانی_من_در_دهان_توست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/133
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند #دلداری
جان به دیدار تو یک روز فدا #خواهم کرد
تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری
یعلم الله که من از دست غمت جان نبرم
تو به از من بتر از من بکشی بسیاری
غم #عشق آمد و غمهای دگر پاک ببرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
می حرام است ولیکن تو بدین نرگس مست
نگذاری که ز پیشت برود هشیاری
میروی خرم و خندان و نگه مینکنی
که نگه میکند از هر طرفت غمخواری
خبرت هست که خلقی ز غمت بیخبرند
حال افتاده نداند که نیفتد باری
سرو آزاد به بالای تو میماند راست
لیکنش با تو میسر نشود رفتاری
مینماید که سر عربده دارد چشمت
مست #خوابش نبرد تا نکند آزاری
#سعدیا دوست نبینی و به وصلش نرسی
مگر آن وقت که #خود را ننهی مقداری
#خبر_از_عیش_ندارد_که_ندارد_یاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/132
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا #دلیست گرفتار #عشق #دلداری
سمن بری صنمی #گلرخی جفاکاری
ستمگری شغبی فتنهای #دل آشوبی
هنروری عجبی طرفهای جگرخواری
بنفشه زلفی نسرین بری سمن بویی
که ماه را بر حسنش نماند بازاری
همای فری طاووس حسن و طوطی نطق
به گاه جلوه گری چون تذرو رفتاری
دلم به غمزه جادو ربود و دوری کرد
کنون بماندم بی او چو نقش دیواری
ز وصل او چو کناری طمع نمیدارم
کناره کردم و راضی شدم به دیداری
ز هر چه هست گزیر است و #ناگزیر از دوست
چه چاره سازد در دام #دل گرفتاری
در اشتیاق جمالش چنان همینالم
چو #بلبلی که بماند میان #گلزاری
حدیث #سعدی در #عشق او چو بیهده است
نزد دمی چو ندارد زبان گفتاری
#مرا_دلیست_گرفتار_عشق_دلداری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/128
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
و گر نه فتنه ندیدی به #خواب بیداری
زمانه با تو چه دعوی کند به بدمهری
سپهر با تو چه پهلو زند به غداری
معلمت همه شوخی و #دلبری آموخت
به دوستیت وصیت نکرد و #دلداری
چو #گل لطیف ولیکن حریف اوباشی
چو زر عزیز ولیکن به دست اغیاری
به صید کردن #دلها چه شوخ و #شیرینی
به خیره کشتن تنها چه جلد و عیاری
دلم ربودی و جان میدهم به طیبت #نفس
که هست راحت درویش در سبکباری
گر افتدت گذری بر وجود کشته #عشق
سخن بگوی که در جسم مرده جان آری
گرت ارادت باشد به شورش #دل خلق
بشور زلف که در هر خمی #دلی داری
چو بت به کعبه نگونسار بر زمین افتد
به پیش قبله رویت بتان فرخاری
دهان پر شکرت را مثل به نقطه زنند
که روی چون #قمرت #شمسهایست پرگاری
به گرد نقطه سرخت عذار سبز چنان
که نیم دایرهای برکشند زنگاری
هزار #نامه پیاپی نویسمت که جواب
اگر چه تلخ دهی در سخن شکرباری
ز خلق گوی لطافت تو بردهای امروز
به #خوبرویی و #سعدی به #خوب گفتاری
#دو_چشم_مست_تو_برداشت_رسم_هشیاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/130
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
که #خوش بود ز عزیزان تحمل #خواری
به هر سلاح که #خون مرا بخواهی ریخت
حلال کردمت الا به تیغ بیزاری
تو در #دل من از آن #خوشتری و #شیرینتر
که من ترش بنشینم ز تلخ گفتاری
اگر دعات ارادت بود و گر دشنام
بگوی از آن لب #شیرین که شهد میباری
اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد
که در کمند تو راحت بود گرفتاری
به انتظار عیادت که دوست میآید
خوش است بر #دلِ رنجورِ #عشق، بیماری
گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
به #شرط آن که به دست رقیب نسپاری
تو میروی و مرا چشم و #دل به جانب توست
ولی چه سود که جانب نگه نمیداری
گرت چو من غم #عشقی زمانه پیش آرد
دگر غم همه عالم به هیچ نشماری
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
که هر چه پیش تو سهل است سهل پنداری
حکایت من و مجنون به یکدگر ماند
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری
بنال #سعدی اگر چاره وصالت نیست
که نیست چاره بیچارگان به جز زاری
#من_از_تو_روی_نپیچم_گرم_بیازاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/127
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر به تحفه جانان هزار جان آری
محقر است نشاید که بر زبان آری
حدیث جان بر جانان همین مثل باشد
که زر به کان بری و #گل به بوستان آری
هنوز در #دلت ای آفتاب رخ نگذشت
که سایهای به سر یار مهربان آری
تو را چه غم که مرا در غمت نگیرد #خواب
تو پادشاه کجا یاد پاسبان آری
ز حسن روی تو بر دین خلق میترسم
که بدعتی که نبودهست در جهان آری
کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری
ز چشم مست تو واجب کند که هشیاران
حذر کنند ولی تاختن نهان آری
جواب تلخ چه داری بگوی و باک مدار
که شهد محض بود چون تو بر دهان آری
و گر به #خنده درآیی چه جای مرهم ریش
که ممکن است که در جسم مرده جان آری
یکی لطیفه ز من بشنو ای که در آفاق
سفر کنی و لطایف ز بحر و کان آری
گرت بدایع #سعدی نباشد اندر بار
به پیش اهل و قرابت چه ارمغان آری
#اگر_به_تحفه_جانان_هزار_جان_آری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/125
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر #دل بماند باری
هر دم غم فراقش بر #دل نهاد باری
هر لحظه دست هجرش در #دل شکست خاری
ای زلف تو کمندی ابروی تو کمانی
وی قامت تو سروی وی روی تو #بهاری
دانم که فارغی تو از حال و درد #سعدی
کاو را در انتظارت #خون شد دو دیده باری
دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را
بشنو تو این سخن را کاین یادگار داری
#عمری_به_بوی_یاری_کردیم_انتظاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/129
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈