eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
89 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
دل دیوانگیم هست و سر که نه کاریست شکیبایی و اندهناکی سر به خمخانه تشنیع فرو برد خرقه گو در بر من دست بشوی از پاکی دست در کن و هر پرده پندار که هست بدر ای سینه که از دست ملامت چاکی تا به نخجیر سوختگان کردی میل هر زمان بسته سوخته بر فتراکی انت ریان و کم حولک قلب انت فرحان و کم نحوک طرف باکی یا رب آن آب حیات است بدان یا رب آن سرو روان است بدان چالاکی جامه‌ای پهن‌تر از کارگه امکانی لقمه‌ای بیشتر از حوصله ادراکی در شکنج سر زلف تو دریغا من که گرفتار دو مار است بدین ضحاکی آه من باد به گوش تو رساند هرگز که نه ما بر سر خاکیم و تو بر افلاکی الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی آتش سودای تو را آبی بس باد بی فایده مفروش که مشتی خاکی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/101 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تَرَحَّمْ ذِلَّتی یا ذَا المعالی وَ واصِلْنی اِذا شَوَّشْتَ حالی اَلا یا الطَّرْفَینِ سکری سَلِ السّهْرانَ عَنْ طولِ اللَّیالی ندارم چون تو در عالم دگر دوست اگر چه دوستی دشمن‌فعالی کَمالُ الحُسْنِ فِی الدُّنْیا مَصونٌ کَمِثْلِ البَدْرِ فی حَدِّ الکَمالِ مرکب در وجودم همچو جانی مصور در دماغم چون خیالی فَما ذَا النَّوْمِ؟ قیلَ النَّوْمُ راحَه وَ ما لِی النَّوْمُ فی طولِ اللَّیالی دمی و کن که برخور بادی از جمالی اَ لَمْ تَنْظُرْ اِلی عَیْنی وَ دَمْعی تَرَی فِی البَحْرِ اَصْدافَ اللَّآلی به گوشت گر رسانم زار ز درد زارم بنالی لَقَدْ کَلَّفْتَ ما لَمْ اَقْوِ حَمْلاً وَ ما لی حیلَةٌ غَیْرُ احْتِمالی که کوته باد چون دست من از دوست زبان دشمنان از بدسگالی اَلا یا سالیاً عَنّی تَوَقَّفْ فَما قَلْبُ المُعَنّی عَنْکَ سالٍ به چشمانت که گر چه دوری از چشم دل از یاد تو یک دم نیست خالی مَنَعْتُ النّاسَ یَسْتَسْقون غَیْثاً اَنِ اسْتَرْسَلْتُ دَمْعاً کَاللَّآلی جهانی تشنگان را دیده در توست چنین پاکیزه پندارم زلالی وَ لی فیکَ الاِرادَه فَوْقُ وَصْفٍ وَ لَکِنْ لَمْ تُرِدْنی؛ مَا احتیالی؟ چه دستان با تو درگیرد چو روباه که از مردم گریزان چون غزالی جَرَتْ عَیْنایَ مِنْ ذِکْراکَ سَیْلاً سَلِ الجیرانَ عَنّی ما جَرَی لی نمایندت به هم خلقی به انگشت چو بینند آن دو ابروی هلالی حِفاظی لَمْ یَزَلْ ما دُمْتُ حَیّاً وَ لَوْ اَنْتُمْ ضَجِرْتُمْ مِنْ وِصالی دلت سخت است و پیمان اندکی سست دگر در هر چه گویم بر کمالی اِذا کانَ اقْتِضاحی فیکَ حُلْواً فَقُلْ لی ما لِعذّالی وَ ما لی مرا با روزگار بگذار نگیرد سرزنش در تَرانی فِی الوجْدِ بَیْتاً وَ طَرْفی عقْدَ اللَّآلی نگویم قامتت یا چشم همه لطفی و سرتاسر جمالی وَ اِنْ کُنْتُمْ سَئِمْتُمْ طولَ مکْثی حوالیکُمْ فَقَدْ حانَ ارْتِحالی چو خاک شد سودی ندارد اگر خاک وی اندر دیده مالی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/95 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان در بند است گرفتم از غم راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست مانند است؟ پیام من که رساند به یار مهرگسل که برشکستی و ما را هنوز پیوند است قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است که با شکستن پیمان و برگرفتن هنوز دیده به دیدارت آرزومند است بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست به جای خاک که در پایت افکنده‌ست خیال روی تو بیخ امید بنشانده‌ست بلای تو بنیاد صبر برکنده‌ست عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی به هر خم مویت پراکند است اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی گمان برند که پیراهنت است ز دست رفته نه تنها منم در این سودا چه دستها که ز دست تو بر خداوند است فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست بیا و بر من بین که کوه الوند است ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق گمان برند که ز دوست خرسند است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/88 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس نگذشت در تا تو به خاطر منی یک از درون من خیمه به در نمی‌زنی مهرگیاه عهد من تازه‌تر است هر زمان ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم مقبل هر دو عالمم گر تو قبول می‌کنی چون تو بدیع صورتی بی سبب کدورتی عهد وفای دوستان حیف بود که بشکنی صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی از همه کس رمیده‌ام با تو درآرمیده‌ام جمع نمی‌شود دگر هر چه تو می‌پراکنی ای اگر فراق او و آتش اشتیاق او در تو اثر نمی‌کند تو نه که آهنی هم به در تو آمدم از تو که خصم و حاکمی چاره پای بستگان نیست به جز فروتنی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده سخت کمان چه غم گر تو ضعیف جوشنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/81 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جمعی که تو در میان ایشانی زآن جمع به در بود پریشانی ای ذات و شخص روحانی آرام و مرهم جانی خرم تن آن که با تو پیوندد وآن حلقه که در میان ایشانی من نیز به خدمتت کمر بندم باشد که بر تو این شکر که می‌بینم بی فایده‌ای مگس که می‌رانی هر جا که تو بگذری بدین کس شک نکند که سرو بستانی هرک این سر دست و ساعدت بیند گر ندهد به پنجه بستانی من جسم چنین ندیده‌ام هرگز چندان که قیاس می‌کنم جانی بر دیده من برو که مخدومی پروانه به بده که سلطانی من سر ز خط تو بر نمی‌گیرم ور چون قلمم به سر بگردانی این گرد که بر رخ است می‌بینی وآن درد که در است می‌دانی دودی که بیاید از پیداست که آتشیست پنهانی می‌گوید و جان به رقص می‌آید خوش می‌رود این سماع روحانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/74 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی حاکمی گر به قهر می‌رانی کس نشاید که بر تو بگزینند که تو صورت به کس نمی‌مانی ندهیمت به هر که در عالم ور تو ما را به هیچ نستانی گفتم این درد پنهان را به تو گویم که هم تو درمانی بازگفتم چه حاجت است به قول که تو در و می‌دانی نفس را عقل تربیت می‌کرد کز طبیعت عنان بگردانی دانی چه گفت تقوا را پنجه با ما مکن که نتوانی چه خبر دارد از حقیقت پای بند هوای خودپرستان نظر به شخص کنند پاک بینان به صنع ربانی شب قدری بود که دست دهد عارفان را سماع روحانی رقص وقتی مسلمت باشد کآستین بر دو عالم افشانی قصه را نهایت نیست صبر پیدا و درد پنهانی دیگر این حدیث مگوی تا نگویند قصه می‌خوانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/76 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس به چشمم در نمی‌آید که گویم مثل اوست خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست هر که با مستان نشیند ترک مستوری کند آبروی نیکنامان در خرابات آب جوست جز خداوندان معنی را نغلطاند سماع اولت مغزی بباید تا برون آیی ز پوست بنده‌ام گو تاج بر سرم نه یا تبر هر چه پیش عاشقان آید ز معشوقان نکوست عقل باری خسروی می‌کرد بر ملک وجود باز چون فرهاد عاشق بر لب اوست عنبرین چوگان زلفش را گر استقصا کنی زیر هر مویی بینی که سرگردان چو گوست چندان که گفت وصف روی یار حسن بیش از قیاس بسیارگوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/71 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بلبلی خونِ خورد و کرد بادِ غیرت به صدش خار پریشان کرد ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ یادش باد که چه آسان بشد و کارِ مرا مشکل کرد ساروان بارِ من افتاد، خدا را مددی که امیدِ کرمم همرهِ این مَحمِل کرد رویِ خاکیّ و نمِ چشمِ مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه از این کَهگِل کرد در لحد، ماهِ کمان ابرویِ من منزل کرد نزدی شاهرخ و فوت شد امکان چه کنم؟ بازی ایام مرا غافل کرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1112 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم کِی ام دهان و لبت کامران کنند؟ گفتا به چشم هر چه تو گویی چُنان کنند گفتا در این معامله کمتر زیان کنند گفتم به نقطهٔ دهنت خود که بُرد راه؟ گفت این حکایتیست که با نکته‌دان کنند گفتم صَنم‌پَرست مشو با صَمَد نشین گفتا به کویِ هم این و هم آن کنند گفتم هوایِ میکده غم می‌بَرَد ز گفتا خوش آن کَسان که شادمان کنند گفت این عمل به مذهبِ پیرِ مغان کنند گفتم ز لَعلِ نوش‌ْلبان پیر را چه سود؟ گفتا به بوسهٔ شِکَرینَش جوان کنند گفتم که خواجه کِی به سرِ حجله می‌رود؟ گفت آن زمان که مشتری و مَه قِران کنند گفتم دعایِ دولت او وِردِ است گفت این دعا ملایکِ هفت آسمان کنند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1042 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مسلمانان مرا وقتی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به تدبیرش امیدِ ساحلی بود دلی همدرد و مصلحت بین که اِستِظهارِ هر اهلِ بود ز من ضایع شد اندر کویِ جانان چه دامنگیر یا رب منزلی بود هنر بی‌عیبِ حِرمان نیست لیکن ز من محروم‌تر کِی سائلی بود؟ که وقتی کاردانی کاملی بود مرا تا تعلیمِ سخن کرد حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود مگو دیگر که نکته‌دان است که ما دیدیم و محکم جاهلی بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1020 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشا که مدام از پِی نظر نرود به هر دَرَش که بخوانند بی‌خبر نرود ولی چگونه مگس از پِی شکر نرود سوادِ دیدهٔ غمدیده‌ام به اشک مشوی که نقشِ خالِ توام هرگز از نظر نرود ز من چو بادِ صبا بویِ خود دریغ مدار چرا که بی سرِ زلفِ توام به سر نرود دلا مباش چنین هرزه گَرد و هرجایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود که آبرویِ شریعت بدین قَدَر نرود منِ گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود تو کز مکارمِ اخلاق عالَمی دگری وفایِ عهدِ من از خاطرت به در نرود سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم چگونه چون قلمم دودِ به سر نرود به تاجِ هدهدم از رَه مَبَر که بازِ سفید چو باشه در پِی هر صیدِ مختصر نرود بیار باده و اول به دستِ ده به شرطِ آن که ز مجلس سخن به در نرود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1012 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن شبِ قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیرِ دولت در کدامین کوکب است؟ هر از حلقه‌ای در ذکر است کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردن جان زیرِ طوقِ غبغب است شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست تاجِ خورشیدِ بلندش خاکِ نعلِ مرکب است عکس خِوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است آن که ناوک بر من زیر چشمی می‌زند قوتِ جانِ در خندهٔ زیر لب است آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چکد زاغِ کِلکِ من به نام ایزد چه عالی مشرب است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/917 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هوادارانِ کویش را چو جانِ خویشتن دارم فروغِ چشم و نورِ از آن ماهِ خُتَن دارم به کام و آرزویِ چو دارم خلوتی چه فکر از خُبثِ بدگویان، میانِ انجمن دارم مرا در خانه سروی هست کاندر سایهٔ قَدَّش فَراغ از سروِ بستانی و شمشادِ چمن دارم گَرَم صد لشکر از خوبان به قصدِ کمین سازند بِحَمْدِ الله و الْمِنَّه بُتی لشکرشِکن دارم چو اسمِ اعظمم باشد، چه باک از اهرِمَن دارم؟ الا ای پیرِ فرزانه، مَکُن عیبم ز میخانه که من در تَرکِ پیمانه پیمان شِکن دارم خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نِه که من با لَعلِ خاموشش نهانی صد سخن دارم چو در اِقبالش خرامانم بِحَمْدِالله نه میلِ لاله و نسرین نه برگِ نسترن دارم به رندی شهره شد میانِ همدمان، لیکن چه غم دارم که در عالم قَوامُ الدّین حَسَن دارم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/898 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو همچو صبحی و من شمعِ خلوتِ سَحَرم تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سِپُرَم بنفشه زار شود تُربَتَم چو درگذرم بر آستانِ مرادَت گشاده‌ام درِ چشم که یک نظر فِکنی، خود فِکندی از نظرم چه شُکر گویمت ای خیلِ غم، عَفاکَ الله که روزِ بی‌کسی آخر نمی‌روی ز سرم غلامِ مردمِ چشمم، که با سیاه هزار قطره بِبارَد چو دردِ شِمُرَم ،_لیکن کس این کرشمه نبیند که من همی‌ نِگَرَم به خاکِ اگر بگذرد چون باد ز شوق در آن تنگنا کفن بِدَرَم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/894 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غمِ زمانه که هیچش کَران نمی‌بینم دَواش جز مِیِ چون ارغوان نمی‌بینم چرا که مصلحتِ خود در آن نمی‌بینم ز آفتابِ قَدَح ارتفاعِ عیش بگیر چرا که طالعِ وقت آن چُنان نمی‌بینم نشانِ اهل خدا عاشقیست، با خود دار که در مشایخِ شهر این نشان نمی‌بینم بدین دو دیدهٔ حیران من هزار افسوس که با دو آینه رویش عیان نمی‌بینم به جایِ سرو جز آبِ روان نمی‌بینم در این خُمار کَسَم جرعه‌ای نمی‌بخشد ببین که اهل در میان نمی‌بینم نشانِ مویِ میانش که در او بستم ز من مَپرس که خود در میان نمی‌بینم من و سفینهٔ که جز در این دریا بضاعت سخن دُرفشان نمی‌بینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/864 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی گردون ورق هستی ما درننوشتی دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی آمرزش نقد است کسی را که در این جا یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی در مصطبه تنعم نتوان کرد چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی مفروش به باغ ارم و نخوت شداد یک می و نوش لبی و لب کشتی حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی آلودگی خرقه خرابی جهان است کو راهروی اهل پاک سرشتی از دست چرا هشت سر زلف تو تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/777 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی کز عکس روی او شب هجران سر آمدی ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من کز در مدام با قدح و ساغر آمدی خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش تا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست آب خضر نصیبه اسکندر آمدی هر دم پیام و خط آمدی کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم مظلومی ار شبی به در داور آمدی خامان ره نرفته چه دانند ذوق دریادلی بجوی سرآمدی آن کو تو را به سنگ کرد رهنمون ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی گر دیگری به زدی رقم مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/774 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وه! که کارم ز دست می‌برود روزگارم ز دست می‌برود وآنچه دارم ز دست می‌برود یک دمی دارم از جهان و آن نیز چون برآرم ز دست می‌برود ؟_که_روان همچو یارم ز دست می‌برود در خزان ار به دست آرم در بهارم ز دست می‌برود از پی صید چه دام نهم؟ که شکارم ز دست می‌برود ؟ که نثارم ز دست می‌برود نیست جز آب دیده در دستم زان نگارم ز دست می‌برود طالعم بین که: در چنین غم‌ها غمگسارم ز دست می‌برود بخت بنگر که: پای بر دم مار یار غارم ز دست می‌برود دستگیرا، نظر به کارم کن بین که کارم ز دست می‌برود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1141 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هشیار کسی باید کز بپرهیزد وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد آن کس که دارد آراسته‌ی معنی گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد آخر نه منم تنها در بادیه‌ی سودا لب بس شور برانگیزد بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت بی‌مایه زبون باشد هر چند که بستیزد فضل است اگرم عدل است اگرم رانی قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد تا به تو پیوستم راه همه دربستم جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد نظر از رویت کوته نکند هرگز ور روی بگردانی در دامنت آویزد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/547 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کو به مایل نیست حجرهٔ دیو خوان، که آن نیست ،_بی‌خبر_بمیر_از_عشق که ز گل عندلیب غافل نیست دل بی‌عشق چشم بی‌نور است خود بدین حاجت نیست در ره کوی دوست منزل نیست هر که مجنون نشد درین سودا ای ، بگو که: عاقل نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/917 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نیم چون یک نفس بی غم خون خوار اولی‌تر ندارم چون خرم، تنی بیمار اولی‌تر ،_چو_من_زار_و_حزین_اولی نبیند هر که غمخواری، چو من غمخوار اولی‌تر دلی کز یار خود بویی نیابد تن دهد بر باد چنین در کف هجران اسیر و زار اولی‌تر ،_تن_اندر_هجر_او_دارم به شادی چون نیم لایق، مرا تیمار اولی‌تر چو درد او بود درمان، تن من ناتوان خوشتر چو زخم او شود مرهم، افگار اولی‌تر چو روزی من از وصلش همه تیمار و غم باشد به هر حالی مرا درد و غم بسیار اولی‌تر ،_چون_عاشق_یاری،_به_درد_او_گرفتاری همی کن ناله و زاری، که عاشق زار اولی‌تر هر آنچه آرزو داری برو از درگه او خواه ز هر در، کان زند مفلس، در اولی‌تر عراقی، در رخ خوبان یار خود می‌بین نظر چون می‌کنی باری به روی یار اولی‌تر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1122 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه اندر زمین نظیر تو نیست که چون رخ منیر تو نیست ندهم به قد و قامت سرو که چو بالای تو نیست در همه شهر ای کمان ابرو کس ندانم که صید تیر تو نیست دل مردم دگر کسی نبرد که نیست کان اسیر تو نیست گر بگیری نظیر من چه کنم که مرا در جهان نظیر تو نیست ظاهر آنست کان چو حدید درخور صدر چون حریر تو نیست همه عالم به رفت نام که در ضمیر تو نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/614 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشاید گفتن آنکس را هست که ندهد بر چنین صورت از دست نه منظوری که با او می‌توان گفت نه خصمی کز کمندش می‌توان رست به گفتم ز چشمانش بپرهیز که هشیاران نیاویزند با مست سرانگشتان مخضوبش نبینی که دست صبر برپیچید و بشکست نه آزاد از سرش بر‌ می‌توان خاست نه با او می‌توان آسوده بنشست اگر دودی رود بی‌آتشی نیست و گر بیاید کشته‌ای هست خیالش در نظر، چون آیدم ؟ نشاید در به روی دوستان بست نشاید خرمن بیچارگان سوخت نمی‌باید درمندگان خست به آخر دوستی نتوان بریدن به اول نمی‌بایست پیوست دلی از دست بیرون رفته نیاید باز تیر رفته از شست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/288 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم برفت در همه عالم به بی خبرم نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم من از تو روی نخواهم به دیگری آورد که زشت باشد هر روز قبله دگرم بلای تو بر من چنان اثر کرده‌ست که پند عالم و عابد نمی‌کند اثرم قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند میان آن همه تشویش در تو می‌نگرم به جان دوست که چون دوست در برم باشد هزار دشمن اگر بر سرند غم نخورم نشان پیکر نمی‌توانم داد که در تأمل او خیره می‌شود بصرم تو نیز اگر نشناسی مرا عجب نبود که هر چه در نظر آید از آن ضعیفترم به جان و سر که نگردانم از وصال تو روی و گر هزار ملامت رسد به جان و سرم مرا مگوی که چرا پریشانی خیال روی تو بر می‌کند به یک دگرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/328 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نخستین باده کاندر جام کردند ز چشم مست ساقی وام کردند شراب بیخودی در جام کردند لب میگون جانان جام در داد شراب عاشقانش نام کردند کمند زلف خوبان دام کردند به گیتی هر کجا درد بود به هم کردند و نام کردند سر زلف بتان آرام نگرفت ز بس که بی‌آرام کردند به یک جولان دو عالم رام کردند ز بهر نقل مستان از لب و چشم مهیا پسته و بادام کردند از آن لب، کز در صد آفرین است نصیب بی‌دلان دشنام کردند به مجلس نیک و بد را جای دادند به جامی کار خاص و عام کردند به غمزه صد سخن با جان بگفتند به ز ابرو دو صد پیغام کردند جمال خویشتن را جلوه دادند به یک جلوه دو عالم رام کردند دلی را تا به دست آرند، هر دم سر زلفین خود را دام کردند نهان با محرمی رازی بگفتند جهانی را از آن اعلام کردند چو خود کردند راز خویشتن فاش عراقی را چرا بدنام کردند؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/849 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈