خطا کردی به قول دشمنان گوش
که عهد دوستان کردی فراموش
که گفت آن روی شهرآرای بنمای
دگربارش که بنمودی فراپوش
دل سنگینت آگاهی ندارد
که من چون دیگ رویین میزنم جوش
نمیبینم خلاص از دست فکرت
مگر کافتاده باشم مست و مدهوش
به ظاهر پند مردم مینیوشم
نهانم #عشق میگوید که منیوش
مگر ساقی که بستانم ز دستش
مگر مطرب که بر قولش کنم گوش
مرا جامی بده وین جامه بستان
مرا نقلی بنه وین خرقه بفروش
نشستم تا برون آیی خرامان
تو بیرون آمدی من رفتم از هوش
تو در عالم نمیگنجی ز #خوبی
مرا هرگز کجا گنجی در آغوش
خردمندان نصیحت میکنندم
که #سعدی چون دهل بیهوده مخروش
ولیکن تا به چوگان میزنندش
دهل هرگز نخواهد بود خاموش
#خطا_کردی_به_قول_دشمنان_گوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/384
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
رفتی و نمیشوی فراموش
میآیی و میروم من از هوش
سحر است کمان ابروانت
پیوسته کشیده تا بناگوش
پایت بگذار تا ببوسم
چون دست نمیرسد به آغوش
جور از قبلت مقام عدل است
نیش سخنت مقابل نوش
بیکار بود که در #بهاران
گویند به عندلیب مخروش
دوش آن غم #دل که مینهفتم
باد سحرش ببرد سرپوش
آن سیل که دوش تا کمر بود
امشب بگذشت #خواهد از دوش
شهری متحدثان حسنت
الا متحیران خاموش
بنشین که هزار فتنه برخاست
از حلقه عارفان مدهوش
آتش که تو میکنی محال است
کاین دیگ فرونشیند از جوش
#بلبل که به دست شاهد افتاد
یاران چمن کند فراموش
ای #خواجه برو به هر چه داری
یاری بخر و به هیچ مفروش
گر توبه دهد کسی ز #عشقت
از من بنیوش و پند منیوش
#سعدی همه ساله پند مردم
میگوید و #خود نمیکند گوش
#رفتی_و_نمیشوی_فراموش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/381
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی #خویشش
وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
هر که از یار تحمل نکند یار مگویش
وان که در #عشق ملامت نکشد مرد مخوانش
چون #دل از دست به درشد مثل کره توسن
نتوان باز گرفتن به همه شهر عنانش
به جفایی و قفایی نرود عاشق #صادق
مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش
خفته خاک لحد را که تو #ناگه به سر آیی
عجب ار باز نیاید به تن مرده روانش
شرم دارد چمن از قامت #زیبای بلندت
که همه عمر نبودهست چنین سرو روانش
گفتم از ورطه #عشقت به صبوری به درآیم
باز میبینم و دریا نه پدید است کرانش
عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش
چه گنه کردم و دیدی که تعلق ببریدی
بنده بی جرم و خطایی نه صواب است مرانش
نرسد #ناله #سعدی به کسی در همه عالم
که نه تصدیق کند کز سر دردیست فغانش
گر فلاطون به حکیمی مرض #عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش
#هر_که_سودای_تو_دارد_چه_غم_از_هر_که_جهانش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/385
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیامت باشد آن قامت در آغوش
شراب سلسبیل از چشمه نوش
غلام کیست آن لعبت که ما را
غلام #خویش کرد و حلقه در گوش
پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد #خواب در چشمان من دوش
نه هر وقتم به یاد خاطر آید
که #خود هرگز نمیگردد فراموش
حلالش باد اگر #خونم بریزد
که سر در پای او #خوشتر که بر دوش
نصیحتگوی ما عقلی ندارد
برو گو در صلاح #خویشتن کوش
دهل #زیر #گلیم از خلق پنهان
نشاید کرد و آتش #زیر سرپوش
بیا ای دوست ور دشمن ببیند
چه #خواهد کرد گو میبین و میجوش
تو از ما فارغ و ما با تو همراه
ز ما فریاد میآید تو خاموش
حدیث حسن #خویش از دیگری پرس
که #سعدی در تو حیران است و مدهوش
#قیامت_باشد_آن_قامت_در_آغوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/383
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر یکی از #عشق برآرد خروش
بر سر آتش نه غریب است جوش
پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق
دامن عفوش به گنه بربپوش
بوی #گل آورد نسیم صبا
#بلبل بیدل ننشیند خموش
مطرب اگر پرده از این ره زند
بازنیایند حریفان به هوش
ساقی اگر باده از این خم دهد
خرقه صوفی ببرد می فروش
زهر بیاور که ز اجزای من
بانگ برآید به ارادت که نوش
از تو نپرسند درازای شب
آن کس داند که نخفتهست دوش
حیف بود مردن بی عاشقی
تا #نفسی داری و #نفسی بکوش
سر که نه در راه عزیزان رود
بار گران است کشیدن به دوش
#سعدی اگر خاک شود همچنان
ناله زاریدنش آید به گوش
هر که #دلی دارد از انفاس او
میشنود تا به قیامت خروش
#گر_یکی_از_عشق_برآرد_خروش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/380
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلی که دید که غایب شدهست از این درویش
گرفته از سر مستی و عاشقی سر #خویش
به دست آن که فتادهست اگر مسلمان است
مگر حلال ندارد مظالم درویش
دل شکسته مروت بود که بازدهند
که باز میدهد این دردمند را #دل ریش
مه دوهفته اسیرش گرفت و بند نهاد
دو هفته رفت که از وی خبر نیامد بیش
رمیدهای که نه از #خویشتن خبر دارد
نه از ملامت بیگانه و نصیحت #خویش
به شادکامی دشمن کسی سزاوار است
که نشنود سخن دوستان نیک اندیش
کنون به سختی و آسانیش بباید ساخت
که در طبیعت زنبور نوش باشد و نیش
دگر به یار جفاکار #دل منه #سعدی
نمیدهیم و به شوخی همیبرند از پیش
#دلی_که_دید_که_غایب_شدهست_از_این_درویش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/379
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گردن افراشتهام بر فلک از طالع #خویش
کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
عمرها بودهام اندر طلبت چاره کنان
سالها گشتهام از دست تو دستان اندیش
پایم امروز فرورفت به گنجینه کام
کامم امروز برآمد به مراد #دل #خویش
چون میسر شدی ای در ز دریا برتر
چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش
افسر خاقان وان گاه سر خاک آلود
خیمه سلطان وان گاه فضای درویش
#سعدی ار نوش وصال تو بیابد چه عجب
سالها #خورده ز زنبور سخنهای تو نیش
#گردن_افراشتهام_بر_فلک_از_طالع_خویش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/378
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم قبول کنی ور برانی از بر #خویش
نگردم از تو و گر #خود فدا کنم سر #خویش
تو دانی ار بنوازی و گر بیندازی
چنان که در #دلت آید به رای انور #خویش
نظر به جانب ما گر چه منت است و ثواب
غلام #خویش همیپروری و چاکر #خویش
اگر برابر #خویشم به حکم نگذاری
خیال روی تو نگذارم از برابر #خویش
مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند
که راضیم که قفا بینم از ستمگر #خویش
حدیث صبر من از روی تو همان مثل است
که صبر طفل به شیر از کنار مادر #خویش
رواست گر همه خلق از نظر بیندازی
که هیچ خلق نبینی به حسن و منظر #خویش
به #عشق روی تو گفتم که جان برافشانم
دگر به #شرم درافتادم از محقر #خویش
تو سر به صحبت #سعدی درآوری هیهات
زهی خیال که من کردهام مصور #خویش
چه بر سر آید از این شوق غالبم دانی
همانچه مورچه را بر سر آمد از پر #خویش
#گرم_قبول_کنی_ور_برانی_از_بر_خویش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/375
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت
به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن
که به اتفاق بینی #دل عالمی سپندت
نه چمن شکوفهای رست چو روی #دلستانت
نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت
گرت آرزوی آنست که #خون خلق ریزی
چه کند که شیر گردن ننهد چو گوسفندت
تو امیر ملک حسنی به حقیقت ای دریغا
اگر التفات بودی به فقیر مستمندت
نه تو را بگفتم ای #دل که سر وفا ندارد
به طمع ز دست رفتی و به پای درفکندت
تو نه مرد #عشق بودی #خود از این حساب #سعدی
که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت
#دل_هر_که_صید_کردی_نکشد_سر_از_کمندت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/377
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کسی را #هوسی در سر و کاری در پیش
من بیکار گرفتار هوای #دل #خویش
هرگز اندیشه نکردم که تو با من باشی
چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش
این تویی با من و غوغای رقیبان از پس
وین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
همچنان داغ جدایی جگرم میسوزد
مگرم دست چو مرهم بنهی بر #دل ریش
باور از بخت ندارم که تو مهمان منی
خیمه پادشه آن گاه فضای درویش
زخم #شمشیر غمت را ننهم مرهم کس
طشت زرینم و پیوند نگیرم به سریش
عاشقان را نتوان گفت که بازآی از مهر
کافران را نتوان گفت که برگرد از کیش
منم امروز و تو و مطرب و ساقی و حسود
خویشتن گو به در حجره بیاویز چو خیش
من #خود از کید عدو باک ندارم لیکن
کژدم از خبث طبیعت بزند سنگ به نیش
تو به آرام #دل #خویش رسیدی #سعدی
می #خور و غم مخور از شنعت بیگانه و #خویش
ای که گفتی به هوا #دل منه و مهر مبند
من چنینم تو برو مصلحت #خویش اندیش
#هر_کسی_را_هوسی_در_سر_و_کاری_در_پیش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/376
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار #خویش
ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار #خویش
خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع
لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار #خویش
من هم اول روز گفتم جان فدای روی تو
شرط مردی نیست برگردیدن از گفتار #خویش
درد #عشق از هر که میپرسم جوابم میدهد
از که میپرسی که من #خود عاجزم در کار #خویش
صبر چون پروانه باید کردنت بر داغ #عشق
ای که صحبت با یکی داری نه در مقدار #خویش
یا چو دیدارم نمودی #دل نبایستی شکست
یا نبایستی نمود اول مرا دیدار #خویش
حد #زیبایی ندارند این خداوندان حسن
ای دریغا گر بخوردندی غم غمخوار #خویش
عقل را پنداشتم در #عشق تدبیری بود
من نخواهم کرد دیگر تکیه بر پندار #خویش
هر که #خواهد در حق ما هر چه #خواهد گو بگوی
ما نمیداریم دست از دامن #دلدار #خویش
روز رستاخیز کان جا کس نپردازد به کس
من نپردازم به هیچ از گفت و گوی یار #خویش
#سعدیا در کوی #عشق از پارسایی دم مزن
هر متاعی را خریداریست در بازار #خویش
#یار_بیگانه_نگیرد_هر_که_دارد_یار_خویش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/374
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به عمر #خویش ندیدم شبی که مرغ #دلم
نخواند بر #گل رویت چه جای #بلبل باغ
تو را فراغت ما گر بود و گر نبود
مرا به روی تو از هر که عالمست فراغ
ز درد #عشق تو امید رستگاری نیست
گریختن نتوانند بندگان به داغ
تو را که این همه #بلبل نوای #عشق زنند
چه التفات بود بر ادای منکر زاغ
دلیل روی تو هم روی توست #سعدی را
چراغ را نتوان دید جز به نور چراغ
#به_عمر_خویش_ندیدم_شبی_که_مرغ_دلم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/373
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین #دل
گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از #گل
ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی
از آن #خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل
گر او سرپنجه بگشاید که عاشق میکشم شاید
هزارش صید پیش آید به #خون #خویش مستعجل
گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من
بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل
ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
به #خونم گر بیالاید دو دست #نازنین شاید
نه قتلم #خوش همیآید که دست و پنجه قاتل
اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند
شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل
ز عقل اندیشهها زاید که مردم را بفرساید
گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل
مرا تا پای میپوید طریق وصل میجوید
بهل تا عقل میگوید زهی سودای بیحاصل
عجایب نقشها بینی خلاف رومی و چینی
اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل
در این معنی سخن باید که جز #سعدی نیاراید
که هرچ از جان برون آید نشیند #لاجرم بر #دل
#گرم_بازآمدی_محبوب_سیم_اندام_سنگین_دل #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/371
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا رسد که برآرم هزار #ناله چو #بلبل
که احتمال ندارم ز دوستان ورقی #گل
خبر برید به #بلبل که عهد میشکند #گل
تو نیز اگر بتوانی ببند بار تحول
اَمَااُخالِصُ وُدّی؟ اَلَم اُراعِکَ جَهدی؟
فَکَیْفَتَنقُضُ عَهدی؟ وَ فیمَ تَهجُرُنی؟ قُل!
اگر چه مالک رقی و پادشاه به حقی
همت حلال نباشد ز #خون بنده تغافل
مَنِالمُبَلّغُ عَنّی اِلیٰ مُعَذِّب ِ قلبی
اِذا جَرَحْتَفُؤادی بِسَیْف ِ لَحْظُکَ فَاقْتُل
تو آن کمند نداری که من خلاص بیابم
اسیر ماندم و درمان تحمل است و تذلل
لَأوْضَحَنَّبِسِرّی و لَو تَهَتَّکَ سِتْری
اذَالْاَحِبَّةُتَرضیٰ دَعِ اللَّوائِمَ تَعذُل
وفا و عهد مودت میان اهل ارادت
نه چون بقای شکوفهست و #عشقبازی #بلبل
تَمِیلُبَینَ یَدَینا و #لا تَمِیلُ اِلَینا
لَقَدشَدَدتَ عَلَینا اِلامَ تَعقِدُ فَاحلُل
مرا که چشم ارادت به روی و موی تو باشد
دلیل صدق نباشد نظر به #لاله و سنبل
فُتاتُشَعرِکَ مِسکٌ اِنِ اتّخَذت عبیرا
وَ حَشوُثَوبِکَ وردٌ و طِیبُ فِیکَ قَرَنفُل
تو #خود تأمل #سعدی نمیکنی که ببینی
که هیچ بار ندیدت که سیر شد ز تأمل
#مرا_رسد_که_برآرم_هزار_ناله_چو_بلبل #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/370
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی بده آن #شراب #گلرنگ
مطرب بزن آن نوای بر چنگ
کز زهد ندیدهام فتوحی
تا کی زنم آبگینه بر سنگ
خون شد #دل من ندیده کامی
الا که برفت #نام با ننگ
#عشق آمد و عقل همچو بادی
رفت از بر من هزار فرسنگ
ای زاهد خرقه پوش تا کی
با عاشق خسته #دل کنی جنگ
گرد دو جهان بگشته عاشق
زاهد بنگر نشسته #دلتنگ
من خرقه فکندهام ز #عشقت
باشد که به وصل تو زنم چنگ
#سعدی همه روز #عشق میباز
تا در دو جهان شوی به یک رنگ
#ساقی_بده_آن_شراب_گلرنگ #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/372
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم #لاجرم ز خیال
بدار یک #نفس ای قائد این زمام جمال
که دیده سیر نمیگردد از نظر به جمال
دگر به گوش فراموش عهد سنگین #دل
پیام ما که رساند مگر نسیم #شمال
به تیغ هندی دشمن قتال مینکند
چنان که دوست به #شمشیر غمزه قتال
جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و #خون خلق حلال
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
اگر مراد نصیحت کنان ما این است
که ترک دوست بگویم تصوریست محال
به خاک پای تو داند که تا سرم نرود
ز سر به در نرود همچنان امید وصال
حدیث #عشق چه حاجت که بر زبان آری
به آب دیده #خونین نبشته صورت حال
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال
به #ناله کار میسر نمیشود #سعدی
ولیک #ناله بیچارگان #خوش است بنال
#جزای_آن_که_نگفتیم_شکر_روز_وصال #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/369
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشم خدا بر تو ای بدیع #شمایل
یار من و #شمع جمع و شاه قبایل
جلوه کنان میروی و باز میآیی
سرو ندیدم بدین صفت متمایل
هر صفتی را #دلیل معرفتی هست
روی تو بر قدرت خدای #دلایل
قصه لیلی مخوان و غصه مجنون
عهد تو منسوخ کرد ذکر اوایل
نام تو میرفت و عارفان بشنیدند
هر دو به رقص آمدند سامع و قایل
پرده چه باشد میان عاشق و معشوق
سد سکندر نه مانع است و نه حایل
گو همه شهرم نگه کنند و ببینند
دست در آغوش یار کرده حمایل
دور به آخر رسید و عمر به پایان
شوق تو ساکن نگشت و مهر تو زایل
گر تو برانی کسم شفیع نباشد
ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل
با که نگفتم حکایت غم #عشقت
این همه گفتیم و حل نگشت مسائل
#سعدی از این پس نه عاقلست نه هشیار
#عشق بچربید بر فنون فضایل
#چشم_خدا_بر_تو_ای_بدیع_شمایل #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/368
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
نه دست با تو درآویختن نه پای گریز
نه احتمال فراق و نه اختیار وصول
کمند #عشق نه بس بود زلف مفتولت
که روی نیز بکردی ز دوستان مفتول
من آنم ار تو نه آنی که بودی اندر عهد
به دوستی که نکردم ز دوستیت عدول
ملامتت نکنم گر چه بیوفا یاری
هزار جان عزیزت فدای طبع ملول
مرا گناه #خود است ار ملامت تو برم
که #عشق بار گران بود و من ظلوم جهول
گر آن چه بر سر من میرود ز دست فراق
علی التمام فروخوانم الحدیث یطول
ز دست گریه کتابت نمیتوانم کرد
که مینویسم و در حال میشود مغسول
من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی
حکیم را نرسد کدخدایی بهلول
طریق #عشق به گفتن نمیتوان آموخت
مگر کسی که بود در طبیعتش مجبول
اسیر بند غمت را به لطف #خویش بخوان
که گر به قهر برانی کجا شود مغلول
نه زور بازوی #سعدی که دست قوت شیر
سپر بیفکند از تیغ غمزه مسلول
#من_ایستادهام_اینک_به_خدمتت_مشغول #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/365
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#رفیق مهربان و یار همدم
همه کس دوست میدارند و من هم
نظر با نیکوان رسمیست معهود
نه این بدعت من آوردم به عالم
تو گر دعوی کنی پرهیزگاری
مصدق دارمت والله اعلم
و گر گویی که میل خاطرم نیست
من این دعوی نمیدارم مسلم
حدیث #عشق اگر گویی گناه است
گناه اول ز حوا بود و آدم
گرفتار کمند ماه رویان
نه از مدحش خبر باشد نه از ذم
چو دست مهربان بر سینهی ریش
به گیتی در ندارم هیچ مرهم
بگردان ساقیا جام لبالب
بیاموز از فلک دور دمادم
اگر دانی که دنیا غم نیرزد
به روی دوستان #خوش باش و خرم
غنیمت دان اگر دانی که هر روز
ز عمر مانده روزی میشود کم
منه #دل بر سرای عمر #سعدی
که بنیادش نه بنیادیست محکم
برو شادی کن ای یار #دل افروز
چو خاکت میخورد چندین مخور غم
#رفیق_مهربان_و_یار_همدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/362
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوست دارم که بپوشی رخ همچون #قمرت
تا چو #خورشید نبینند به هر بام و درت
جرم بیگانه نباشد که تو #خود صورت #خویش
گر در آیینه ببینی برود #دل ز برت
جای #خندهست سخن گفتن #شیرین پیشت
کآب #شیرین چو بخندی برود از شکرت
راه آه سحر از شوق نمییارم داد
تا نباید که بشوراند #خواب سحرت
هیچ پیرایه #زیادت نکند حسن تو را
هیچ مشاطه نیاراید از این #خوبترت
بارها گفتهام این روی به هر کس منمای
تا تأمل نکند دیده هر بیبصرت
باز گویم نه که این صورت و معنی که تو راست
نتواند که ببیند مگر اهل نظرت
راه صد دشمنم از بهر تو میباید داد
تا یکی دوست ببینم که بگوید خبرت
آن چنان سخت نیاید سر من گر برود
نازنینا که پریشانی مویی ز سرت
غم آن نیست که بر خاک نشیند #سعدی
زحمت #خویش نمیخواهد بر رهگذرت
#دوست_دارم_که_بپوشی_رخ_همچون_قمرت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/366
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشسته بودم و خاطر به #خویشتن مشغول
در سرای به هم کرده از خروج و دخول
شب دراز دو چشمم بر آستان امید
که بامداد در حجره میزند مأمول
خمار در سر و دستش به #خون هشیاران
خضیب و نرگس مستش به جادویی مکحول
بیار ساقی و همسایه گو دو چشم ببند
که من دو گوش بیاکندم از حدیث عذول
چنان تصور معشوق در خیال من است
که دیگرم متصور نمیشود معقول
حدیث عقل در ایام پادشاهی #عشق
چنان شدهست که فرمان عامل معزول
شکایت از تو ندارم که شکر باید کرد
گرفته خانه درویش پادشه به نزول
بر آن سماط که منظور میزبان باشد
شکم پرست کند التفات بر مأکول
به دوستی که ز دست تو ضربت #شمشیر
چنان موافق طبع آیدم که ضرب اصول
مرا به عاشقی و دوست را به معشوقی
چه نسبت است بگویید قاتل و مقتول
مرا به گوش تو باید حکایت از لب #خویش
دریغ باشد پیغام ما به دست رسول
درون خاطر #سعدی مجال غیر تو نیست
چو #خوش بود به تو از هر که در جهان مشغول
#نشسته_بودم_و_خاطر_به_خویشتن_مشغول #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/364
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول
من گوش استماع ندارم لمن یقول
تا عقل داشتم نگرفتم طریق #عشق
جایی #دلم برفت که حیران شود عقول
آخر نه #دل به #دل رود انصاف من بده
چون است من به وصل تو مشتاق و تو ملول
یک دم نمیرود که نه در خاطری ولیک
بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول
روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم
پروانه را چه حاجت پروانه دخول
گنجشک بین که صحبت شاهینش آرزوست
بیچاره در هلاک تن #خویشتن عجول
نفسی تزول عاقبة الامر فی الهوی
یا منیتی و ذکرک فی النفس #لایزول
ما را به جز تو در همه عالم عزیز نیست
گر رد کنی بضاعت مزجاة ور قبول
ای پیک #نامهبر که خبر میبری به دوست
یالیت اگر به جای تو من بودمی رسول
دوران دهر و تجربتم سر سپید کرد
وز سر به در نمیرودم همچنان فضول
#سعدی چو پایبند شدی بار غم ببر
عیار دست بسته نباشد مگر حمول
#بیدل_گمان_مبر_که_نصیحت_کند_قبول #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/367
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم
صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم
خورشید بر سرو روان دیگر ندیدم در جهان
وصفت نگنجد در بیان #نامت نیاید در قلم
گفتم چو طاووسی مگر عضوی ز عضوی #خوبتر
میبینمت چون نیشکر #شیرینی از سر تا قدم
چندان که میبینم جفا امید میدارم وفا
چشمانت میگویند #لا ابروت میگوید نعم
آخر نگاهی بازکن وانگه عتاب آغاز کن
چندان که #خواهی #ناز کن چون پادشاهان بر خدم
چون #دل ببردی دین مبر هوش از من مسکین مبر
با مهربانان کین مبر #لاتقتلوا صید الحرم
خار است و #گل در بوستان هرچ او کند نیکوست آن
سهل است پیش دوستان از دوستان بردن ستم
او رفت و جان میپرورد این جامه بر #خود میدرد
سلطان که #خوابش میبرد از پاسبانانش چه غم
میزد به #شمشیر جفا میرفت و میگفت از قفا
#سعدی بنالیدی ز ما مردان ننالند از الم
#جانا_هزاران_آفرین_بر_جانت_از_سر_تا_قدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/363
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقتها یک دم برآسودی تنم
قال مولائی لطرفی #لا تنم
اسقیانی و دعانی افتضح
#عشق و مستوری نیامیزد به هم
ما به مسکینی سلاح انداختیم
لا تحلوا قتل من القی السلم
یا غریب الحسن رفقا بالغریب
خون درویشان مریز ای محتشم
گر نکردستی به #خونم پنجه تیز
ما لذاک الکف مخضوبا بدم
قد ملکت القلب ملکا دائما
خواهی اکنون عدل کن #خواهی ستم
گر بخوانی ور برانی بندهایم
لا ابالی ان دعالی او شتم
یا قضیب البان ما هذا الوقوف
گر خلاف سرو میخواهی بچم
عمرها پرهیز میکردم ز #عشق
ما حسبت الان الا قد هجم
خلیانی نحو منظوری اقف
تا چو #شمع از سر بسوزم تا قدم
در ازل رفتهست ما را دوستی
لا تخونونی فعهدی ماانصرم
بذل روحی فیک امر هین
خود چه باشد در کف حاتم درم
بندهام تا زندهام بی #زینهار
لم ازل عبدا و اوصالی رمم
شنعة العذال عندی لم تفد
کز ازل بر من کشیدند این رقم
گر بنالم وقتی از زخمی قدیم
لا تلومونی فجرحی ما التحم
ان ترد محو البرایا فانکشف
تا وجود خلق ریزی در عدم
عقل و صبر از من چه میجویی که #عشق
کلما اسست بنیانا هدم
انت فی قلبی الم تعلم به
کز نصیحت کن نمیبیند الم
#سعدیا جان صرف کن در پای دوست
ان غایات الامانی تغتنم
#وقتها_یک_دم_برآسودی_تنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/361
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو #بلبل سحری برگرفت نوبت بام
ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام
نگاه میکنم از پیش رایت #خورشید
که میبرد به افق پرچم سپاه ظلام
بیاض روز برآمد چو از دواج سیاه
برهنه بازنشیند یکی سپیداندام
دلم به #عشق گرفتار و جان به مهر گرو
درآمد از درم آن #دلفریب جان آرام
سرم هنوز چنان مست بوی آن #نفس است
که بوی عنبر و #گل ره نمیبرد به مشام
دگر من از شب تاریک هیچ غم نخورم
که هر شبی را روزی مقدر است انجام
تمام فهم نکردم که ارغوان و #گل است
در آستینش یا دست و ساعد #گلفام
در آبگینهاش آبی که گر قیاس کنی
ندانی آب کدام است و آبگینه کدام
بیار ساقی دریای مشرق و مغرب
که دیر مست شود هر که می #خورد به دوام
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم
شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام
به هیچ شهر نباشد چنین شکر که تویی
که طوطیان چو #سعدی درآوری به کلام
رها نمیکند این نظم چون زره درهم
که خصم تیغ تعنت برآورد ز نیام
#چو_بلبل_سحری_برگرفت_نوبت_بام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/359
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈