eitaa logo
طرز طنز
62 دنبال‌کننده
124 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚تتبع، استقبال و بدرقه✍ بخش سوم✏️✏️✏️ در تذکره‌های متوسطان و متأخران بسیار است مواردی حاکی از این‌که فی‌المثل، مطلع فلان کس را جواب می‌گفتند، و بهمان و بیسار و چنین و چنان گفتند، از جمله در ترجمه‌ی مجالس‌النفائس می‌خوانیم: «... این بحر و قافیه را که خواجه حافظ گفته مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو، اکثر شعرا تتبع کرده‌اند، مولانا بنایی از آن جمله چنین گفته: می‌کنم جامه‌ی خود در رهِ میخانه گرو که مرا جام میِ کهنه به از جامه‌ی نو امیر محمد صالح گفته: هرچه داری شب نوروز به می ساز گرو غمِ فردا چه خوری، روز نو و روزی نو اما مولانا ملک گفته: شب عیدم به قدح کرد اشارت مه نو من و میخانه، دگر جان گرو و جامه گرو در محلی که این مطلب مولانا جامی را: کارِ ما جز فکرِ مُردن نیست دور از یار ما وه که یار ما ندارد هیچ فکرِ کار ما جواب می‌گفتند... شاه غریب میرزا گفته: گر گشادِ کار ما بودی ز زلف یارِ ما این‌چنین آشفته و درهم نبودی کارِ ما مولانا ملک گاو گفته: کارِ ما نبود به جز مهر و هوای یارِ ما یار هم دانسته باشد از هوایِ کار ما 🖇🖇🖇 منبع: (نقیضه و نقیضه‌سازان. مهدی‌اخوان‌ثالث. صفحه ۸۲-۸۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تفاوت نگاه بودیسم ذِن و فلسفه‌ی غرب به طنز🧐 بخش اول✏️ برای ذِن، طنز به آن دلیل ارزشمند است که به قطع وابستگی‌های‌مان به دکترین‌ها، به فهمِ مفهومی و به خودِ موهوم کمک می‌کند، چرا که طنز برخورد احساس و فهم، معکوس کردن دیدگاه‌ها و عاجز کردن منطق را دربر دارد. و هم‌چون بصیرت که گاهی شکلی از آن است، طنز به همان اندازه برق‌آسا و غیرمنتظره فرود می‌آید. «آها»ی ناگهانی بصیرت از «ها ها»ی فهمیدن یک لطیفه چندان دور نیست. گفت‌وگو میان استادان و شاگردان، اغلب انتقال‌های شناختیِ غیرمنطقی را دربر می‌گیرد، همچون وقتی که توزان (تونگ-شان) می‌پرسد: «بودا چیست؟» و پاسخ می‌شنود: «مقداری کتان». تناقضات به شکلی مشابه برای عاجز کردن ذهن منطقی مفیدند و بنابراین، به آن‌ها توجه می‌شود. حتی نیازی نیست پاسخ به پرسش‌های شاگردان اصلاً معنایی داشته باشد، همچون وقتی‌که رینزای به همه‌ی پرسش‌ها بدون استثنا با «کواتز»[یک کلمه‌ی بی‌مفهوم] یا با چوب زدن، سیلی زدن و پیچاندن بینی آن‌ها پاسخ می‌دهد. هدف همه‌ی این کارهای بی‌سر و ته برای خارج کردن قطار فکر از ریلش است، تا شاگرد به سطحی پایه‌ای‌تر از آگاهی برسد، ماهیت حقیقی واقعیت و گول‌زنندگی ذات شخصی فرد را ببیند. به این ترتیب، طنز در ذن نماینده‌ی عالی‌ترین شکل تفکر انتقادی است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تفاوت نگاه بودیسم ذِن و فلسفه‌ی غرب به طنز🧐 بخش دوم✏️✏️ مورد مشابه در تفکر غربی نظر شوپنهاور است، مبنی بر این‌که بخشی از لذت طنز ناشی از شعف ما در کشف نواقص تفکر مفهومی است: « از این رو برای ما باید مسرّت‌بخش باشد که برای یک‌بار هم که شده، آن حاکم سخت‌گیر، خستگی ناپذیر و دردسر ساز، یعنی منطق محکوم به ناکامی شود.» از دیدگاه ذن، «می‌اندیشم پس هستم» یا کوجیتوی دکارتی از همان ابتدا هم مشکل‌دار به‌نظر می‌رسد؛ چرا که لازمه‌ی آن، ایده‌ی موهوم ذهن شخصیِ مادی و نیز اعتمادی اغراق شده به عقل است. اگر ذات من اندیشیدن است، پس لازم است همه‌چیز اندیشیدنی باشد. تکیه بر کوجیتوی دکارتی به‌عنوان نقطه‌ی آغازین نیز به گمان من، عامل اصلی فقیر بودن طنز در آرای بسیاری از فلاسفه‌ی غربی است. آن‌ها همه‌چیز را زیادی جدی می‌گیرند؛ چرا که خودشان را زیادی جدی می‌گیرند و به این دلیل خودشان را زیادی جدی می‌گیرند، چون «خود»شان را زیادی جدی می‌گیرند. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تفاوت نگاه بودیسم ذِن و فلسفه‌ی غرب به طنز🧐 بخش سوم✏️✏️✏️ در نتیجه‌ی کار با مفروضات خردگرایی، فلاسفه‌ی غربی معمولاً وقتی با ناسازگاری‌های عظیم حل‌نشدنی در زندگی روبه‌رو می‌شوند، دچار پریشانی می‌شوند. مثلاً وقتی به‌نظر می‌رسد خودِ مادی‌شان با این فکر تهدید می‌شود که مرگ‌شان ممکن است پایان خودشان باشد، با حاشیه‌روی، ناامیدی یا عصیان واکنش نشان می‌دهند. در مقابل، متفکران ذن، هیچ‌کدام از دشواری‌های متفکران غربی را با پوچی ندارند؛ چرا که موضع اصلی ذن یک موضع آیرونیک است. و از آن‌جا که ذن بنا را بر برآوردن نیازهای فهم من از دنیا به‌عنوان جهانی مبتنی بر نظامی عقلایی نگذاشته است، برای آن‌هنگام که پدیده‌ها توضیح‌دادنی نیستند، آمادگی دارد. کسی که می‌تواند غیرواقعی بودن ذهن شخصیِ مادی را درک کند، یعنی کسی که در واقع به دنبال درک این واقعیت به‌عنوان عالی‌ترین نوع بصیرت است، برخلاف خردگرایی غربی برای هر‌چیزی آماده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تفاوت نگاه بودیسم ذِن و فلسفه‌ی غرب به طنز🧐 بخش چهارم✏️✏️✏️✏️ به همین ترتیب، نامنطبق بودن امیال و امکانات نیز معضلی برای ذن نیست؛ چرا که ذن به‌دنبال حفظ امیال است. کسی می‌تواند در از دست دادن داشته‌های مادی لبخند بزند که به آن‌ها وابستگی ندارد. به همین شکل، عدم وابستگی به خود است که اجازه‌ی خندیدن به خود را می‌دهد؛ آن‌چنان که توماس مِرتون درباره سالکی -که در مطالعه‌ی ذن به بصیرت رسیده- می‌گوید: « قبول کامل هیچ‌بودگی خویش نه تنها دشوار نیست، بلکه منشأ و کانون لذتی توصیف‌ناپذیر است.» بنابراین، طنز نه تنها برای رسیدن به بصیرت به‌کار می‌رود، بلکه با فهم ناگهانِ ماهیت فریبنده‌ی خویش به خودی خود می‌تواند شکلی از شادمانی عمیق باشد. بهترین شوخی‌ای که می‌توانم تجربه کنم خودم هستم. 📎📎📎 منبع: (فلسفه طنز. جان موریل. محمود فرجامی. دانیال جعفری. صفحه ۲۲۰-۲۲۲) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚نمونه‌هایی از دوبیتی‌های طنزآمیز از کتاب «الا دختر»🧕 اثر خواندنی ✏️ 👌بعد از گزینش و آماده‌سازی دوبیتی‌ها متوجه شدم امروز، روز بزرگداشت هم هست!😍 [در بیان سوزش عشق مجازی و شِکوه از دنیاخواهی زاهدان ریایی] الا دختر که چشمونت درشته ز هجرونت مرا باری به پشته ریاضت‌کش خریده باغ بادوم مرا کیفیت چشم تو کشته 🔹🔹🔹 [در راستای تولید علم و آماده‌سازی داوطلبان برای کنکور سراسری] الا دختر که موی بور داری ز دختر بودنت منظور داری بیا تا جزوه‌ای از هم بگیریم شنیدم مثل من کنکور داری 🔸🔸🔸 [در اهمیت دقت در امر انتخاب همسر] الا دختر که بابای تو پیره توجه کن که بی‌مایه فطیره زن هرکس شدی، الله الله زنِ شاعر نشو، شاعر فقیره 🔹🔹🔹 [در مبدأ و معاد] الا دختر که بابایت رییسه سرِ خوان بزرگون کاسه‌لیسه اگرچه مبدأت دروازه غاره معادت احتمالاً انگلیسه 🔸🔸🔸 [در حب‌الوطن] الا دختر که بابایت سفیره ز محرومان خارج دستگیره از اینجا تا به خارج خیلی راهه بگو تا دست ما را هم بگیره 🔹🔹🔹 [در طعن عملیات زیبایی] الا دختر که منظورت به مایه دوپنجم از قیافه‌ت آشنایه دماغت کار دکترهای تهرون تتوی ابرویت کار کجایه؟ 🔸🔸🔸 [در مبانی استتیک] الا دختر که مویت رنگ کاهه از آن بدتر که ماتیکت سیاهه تو خلاقیتت خوبه، ولیکن اصول استتیکت افتضاحه 🔹🔹🔹 [در تلمیح] الا دختر مرا بیچاره کردی میان قبطیان آواره کردی تو که حال زلیخا را نداری چرا پیراهنم را پاره کردی 🔸🔸🔸 [در بیان نقش خانواده در امنیت اجتماعی] الا دختر که موهای تو بوره گمونم روسری‌ت از جنس توره خودت باربی‌تر از بالابلندان چرا داداشت اینقد لندهوره 🔹🔹🔹 [در اعتذار از معشوق آنلاین] الا دختر که یاهویت به‌راهه تماماً استتوست اشک و آهه نپرس از من چرا پی‌ام نمی‌دی گرفتارم، خدای من گواهه 🔸🔸🔸 [در ذم سخن‌چینی] الا دختر، نگفتم حرف تو شه؟ الهی حرف‌بَر بی‌آبرو شه خودت گل، مادرت گل، خواهرت گل ولی داداش تو آدم‌فروشه 🔹🔹🔹 [در نقدر سکولاریزم، آته‌ایزم، لیبرالیزم، آزادی زنان و در عدالت‌خواهی همه‌جانبه ] الا دختر که استقلال داری نظرگاهی پرنسیپال داری به هرکس می‌رسی شهد و مربا به ما که می‌رسی تبخال داری 🔸🔸🔸 [در نفرین] الا دختر که تیپت تیپ روزه دو چشم روشنت گیتی‌فروزه اَدِت کردم، ردم کردی، چرا پس؟ الهی هارد لپ‌تاپت بسوزه 🔹🔹🔹 [در سبک هندی] درازِ گیسوانت چون کمنده جمالت رَشک گلزار هلنده بیا پایین، خیالم را نپیچون الا دختر که مضمونت بلنده 🔸🔸🔸 [در مفاخره و تبلیغ و ختم کلام] الا دختر که دل پیشت اسیره وصالت آرزوی این حقیره اگرچه خونه و ماشین ندارم دوبیتی‌هایم اما بی‌نظیره 👌خواندن قسمت شرح لغات و اصطلاحات دشوار در انتهای این کتاب هم خالی از لطف نیست!📝 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖وضع هر سال✍ کسی‌که صاحب عنوان و پول و اموال است هزار نوكر مثل منش به دنبال است به هر کجا که رود، خلق دور او جمع‌اند ظهور حضرت او چون ظهور دجال است مگیر دیپلم و لیسانس و بی‌سواد بمان چرا که وضع زمان بر مراد جُهّال است ز نرخ ماهی و اوضاع نان منال امسال که این گرانی و این وضع، وضع هر سال است حقوق چون که بگیرم بیا و از نزدیک ببین که بر سر تقسیم آن چه جنجال است كلاه من به کف نانوا و پشت کتم به دست موجر و کفشم به دست بقال است بیا ز بندۀ شرمنده این سخن بشنو تو را که عیش جهان آرزو و آمال است: «برو غنی شو اگر راحت جهان طلبی که در نظام طبیعت فقیر پامال است»! [توفیق هفتگی. ۱۴ آذر ۱۳۴۷] 📎📎📎 منبع: (سوسه. مجیدنظافت یزدی. صفحه۳۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
اثری پژوهشی- تحلیلی از دکتر ، براساس بیانات حضرت امام خمینی(رضوان‌الله تعالی علیه) از اولین روزهای نهضت تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی(۱۳۴۱-۱۳۶۶ ه.ش) منتشر شده در دوره‌ی ۲۲جلدی صحیفه‌ی امام. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖سخنرانی(۱)📼 🗓زمان: ۸ صبح ۲۶ فروردین ۱۳۴۳/ ۲ ذی الحجه ۱۳۸۳ 🕌مکان: قم، مسجد اعظم 📄موضوع: تحلیلی از قیام ۱۵ خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما و روحانیان شما دیدید که روزنامه‌ی اطلاعات در روز سه‌شنبه هجدهم فروردین نوشت که ... جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت. ... این علمای اسلام، این علمای اسلام در ماورای جو هستند؟ این‌هایی که با شما یک قرارداد سری کرده‌اند خوب اسم ببرید. آقا، اگر مردی اسم ببر؛ بگو که خمینی توی حبس[بود] ما رفتیم پیش او و او گفت که بر گذشته‌ها صلوات!... (صحیفۀ امام، ج۱: ۲۹۰) ✍ افشای ادعای مطبوعات رژیم شاه مبنی بر توافق روحانیان با انقلاب سفید، با بهره‌گیری از لحن مطایبه‌آمیز و کنایی. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖سخنرانی(۲)📼 🗓زمان: ۸ صبح ۲۶ فروردین ۱۳۴۳/ ۲ ذی‌الحجه ۱۳۸۳ 🕌مكان: قم، مسجد اعظم 📄موضوع: تحلیلی از قیام ۱۵ خرداد عملکرد دولت و رسالت علما و روحانیان ... «مملکت مترقی»! تو از لولهنگ(آفتابه)سازی هم باز بالا نرفتی. رزم‌آرا گفت: ما غیر از لولهنگ‌سازی چیزی بلد نیستیم. کشتندش. این «مملکت مترقی»! این مملکت مترقی که الان نسبت به هر چیزش احتیاج دارد به خارج؟ از اسرائیل کارشناس می‌آورد، ای وای! به اسرائیل می‌فرستد که یاد بگیرند. (صحیفۀ امام، ج ۱ :۳۰۵) ✍ افشای پوشالی بودن داعیۀ ترقی مملکت از جانب رژیم در برابر وابستگی شدید به بیگانگان با لحنی کنایی و ریشخندآمیز. 📎📎📎 منبع: (تبسم دوست. اسماعیل امینی. صفحه ۲۹ و ۳۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚کاریکلماتور✏️ 🔸مجموعه‌ای از کاریکلماتورهای زنده‌یاد پرویز شاپور، منتشر شده در شماره دوازدهم نشریه‌ی گل آقا🔸 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜حکایت شاعران طامع💵 شاعری در مدح خواجه‌ای بخیل قصیده‌ای بگفت و بر [ا]و خواند، هیچ صله نداد. يک‌هفته صبر کرد و اثری ظاهر نشد. قطعه‌ی تقاضایی* بگفت و بگذرانید، خواجه التفات ننمود. پس از چند روز هجو کرد، خواجه به‌روی خود نیاورد. شاعر بیامد و بر در خانه‌ی او بنشست. چون خواجه بیرون آمد و او را چنان دید، گفت: «ای شوخ‌چشم بی‌حیا! مدح گفتی هیچت ندادم، قطعه‌ی تقاضا آوردی پروا نکردم، هجو کردی به‌روی خود نیاوردم، دیگر به چه امیدی اینجا نشسته‌ای؟» گفت: «بدان امید که بمیری و مرثیه‌ات نیز بگویم!» خواجه بخندید و او را صله‌ای نیکو بخشید. 🔸نظیر: بزرگوارا در انتظار بخشش تو نمانده است مرا بیش ازین شکیبایی سه شعر رسم بود شاعران طامع را یکی مدیح و دوم قطعه‌ی تقاضایی اگر بداد ثنا و اگر نداد هجــا ازین سه‌گانه دو گفتم دگر چه فرمایی؟ (دیوان کمال‌الدین اصفهانی. صفحه۴۱۳) * قطعه شعری که به‌وسیله‌ی آن، مادح از ممدوح صله یا زمینی خواهد. 🖇🖇🖇 منبع: (خواندنی‌های ادب فارسی.علی‌اصغر حلبی.صفحه۶۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی اجمالی معنا و مفهوم واژه‌ی «تطفیل»✍ تطفیل ( = Going uninvited to a feast): طفیلی شدن. تَطَفَّلَ وطَفَلَ: صَارَ طُفَيليّاً. و الطفيلي: الذي يَدْخُلُ وَليمةٌ وَ لَمْ‌يُدْعَ إليها، وَ هُوَ منسوب إلى رَجُلٍ آسمهُ طُفَيل‌العرائس(لسان العرب). و نیز گفته‌اند تطفیل، عبارت از دخول در سفره‌ی مردمان برای خوردن طعام و نان است، بی‌آنکه شخص را دعوت کرده باشند. و آن را از لئامت و پست‌فطرتی دانسته‌اند، و گفته‌اند: وَ مِنَ اللوم التطفيل، وهُوَ التعرُّضُ لِلطَّعَامِ، مِنْ غَيْرِ أَنْ يُدعَى إِلَيْهِ. و علت اینکه تطفیل را جزو مباحثِ مُزاح و شوخ‌طبعی یاد کرده‌اند به احتمال زیاد این است که کارهای آنان و حرکات و اعمالشان در عروسی‌ها و مجالس سرور مایه‌ی خنده و لاغی و خوشی وقت مردم می‌شده است. کسانی که به تطفیل مشهورند در ادب تازی و فارسی بسیارند و محققان و دانشمندان اسلام در اخبار آنها کتاب‌های زیادی پرداخته‌اند. 🔹🔸🔹 جاحظ بصری و ابن‌عبد ربه و راغب اصفهانی و دیگران فصول مشیعی درباره‌ی آنان و اخبارشان آورده‌اند و خطیب بغدادی (وفات ۴۶۳ هـ. ق.) مورّخ معروف تاریخ بغداد، کتابی جداگانه به نام التطفیل پرداخته است. مقصود از طفیل هم که یاد شد طفیل العرائس است که همۀ طفیلی‌ها بدو منسوب‌اند. شاید مشهورترین نماینده‌ی تطفیل اشعب‌طمّاع باشد که نوادر و شوخ طبعی‌های او حتی در این اواخر توجه مستشرقان را به خود جلب کرده و از جمله روزنتال کتابی نوشته به نام مزاح در اسلام نخستین (Humour in Early Islam) که اخبار اشعب را در آن گردآوری کرده است و بحثی نیز در ماهیت مزاح و خنده در آغاز آن آورده که اهمیت بسیار دارد. 🔹🔸🔹 [جاحظ، البيان والتبيين، ۲۲۱-۲۵/۳؛ ابن‌عبدربه، العقد الفريد ۲۰۵۱۲/۶؛ ابن‌ندیم، الفهرست، ۲۰۹، چاپ تجدّد؛ دینوری المعارف، ۶۱۲، دکتر ثروت عکاشه. جاحظ گوید: طفیل العرائس را گفتند: «دو دو تا چند تا می‌شود؟» گفت «چهار تا کلوچه!» (البيان و التبيين، ۲۲۱/۳). قيل لطفيلِ العرائس: «كَمْ اثنان في اثْنَيْنِ؟» قال: «اَرْبَعَةُ اَرْغِفَةٍ».] سنائی در هجو شاعران معاصر خود گوید: عامیان را خدایگان دانند مهتران را به پاسبان خوانند همه تطفیل‌ْخوی و جاسوس‌اند! همه ناشسته روی و منحوس‌اند یک قصیده دویست‌جا خوانده پیش هر سِفله ریش را لانده (حدیقه، ۴۹۲، مدرس) 🔗🔗🔗 منبع: (تاریخ طنز و شوخ‌طبعی در ایران و جهان اسلام. دکتر علی‌اصغر حلبی. صفحه ۱۱۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖عیال میال✏️ 🔖 یکی از نکات مهمی از خوانش دقیق این سروده به دست می‌آید، این است که: شاعر، با اینکه فکاهی[که متاسفانه به عقیده‌ی عده‌ای کم‌ارزش شمرده می‌شود، درحالی‌که هرگز این‌گونه نیست!] سروده، تازه آن هم با محوریت ابتکاری برخاسته از ویژگی زبانی مردم جامعه‌اش، اما همواره تلاش کرده -از ابتدا تا انتهای اثر- مهندسی ادبی و محتوایی ساختمان سروده کم‌نقص، جذاب و چشم‌نواز باشد. البته با تأمل در دیگر آثار این شاعر فقید می‌توان گفت که این نوع دقت و تلاش از مختصات ادبی است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش اول✏️ می‌گویند طنز همزاد آدمیزاده است تا زندگی را تاب آورد؛ و دیوانگی کردن یا در ستایش دیوانگی سخن گفتن، از بزرگ‌ترین شگردهای طناز است، تا هرآنچه را که باید گفت و به زبان جد یارای گفتن و شنیدن آن نیست، واگوید. بنابراین دیوانگی را نیز قدمتی است به دیرپایی تاریخ حیات بشریت، تا آدمی عقل دوراندیش را کناری نهد و در آینه‌ی جادویی دیوانگی، هرآنچه را که نادیدنی یا ناگفتنی است، عیان بیند و بگوید. اینجاست که طناز با دیوانگی کردن یا ستایش از دیوانگی به محاکمه‌ی هنجارهای نابهنجار می‌پردازد و تا آنجا پیش می‌رود که ناراستی‌ها را به محکمه می‌کشد و چه‌بسا حرکت‌آفرین نیز می‌شود. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش دوم✏️✏️ رساله‌ی «در ستایش دیوانگی» اثر «دِسیدریوس اِراسموس»، ادیب و عالم دینی هلندی قرن شانزدهم میلادی گواهی بر این مدعاست. اِراسموس، در نقد اوضاع اجتماعی زمان خود و در اعتراض به بیدادگری‌های اصحاب کلیسا و استبداد هولناک قرون وسطایی دیوان‌های تفتیش عقاید، تصمیم می‌گیرد که رساله‌ای در دفاع از دیوانگی خطاب به دوست خود «تامس مور» سیاست‌مدار و اندیشمند شهیر انگلیسی بنویسد. انتشار این کتاب در تمام جهان مسیحی آن عصر، چنان هیاهویی برانگیخت که به‌عقیده‌ی بسیاری از مورخان، هم در پیشرفت و تکامل فکری رنسانس -خاصه در ایتالیا- و هم در جریان رفرماسیون مارتین لوتر موثر واقع شد و بر آثار هنری غالب نویسندگان قرن شانزدهم و ادبیات فرانسوی نیز تأثیر گذاشت. همزمانی نشر این کتاب با حرکت‌های رفرمیستی کالون و مارتین لوتر در جهان مسیحیت آن زمان از یک‌سو و ارتباط اِراسموس با چهره‌های معروف سیاسی و فکری هم‌عصرش از سوی دیگر، علی‌القاعده باید وی را از اعتراض و هجوم متعصبان در امان نگاه می‌داشت، اما پس از بیست سال، تحسین‌ها به اعتراض بدل شد و نویسنده‌ی آن توسط حکمای مذهبی سوربن، به الحاد و کفر متهم و حکم سوزاندن او صادر گردید، ولی چون به نویسنده دسترسی پیدا نکردند، نماینده و اولین مترجم کتاب او به زبان فرانسوی، در آتش سوزانده شد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸از زبان دیوانگی🔸 اِراسموس، در این کتاب، از حق‌ناشناسی با اعمال و قصور نوع بشر در حیرت است که «اگرچه همگی از هواخواهان پرجمعیت دیوانگی‌اند و فواید آن را با ميل و لذت احساس می‌کنند، با این حال حتی یک‌تن پس از قرن‌ها تا امروز، کلام محبت‌آمیزی در تمجید از دیوانگی نگفته است.» لاجرم دفاع از دیوانگی را بر عهده‌ی خود دیوانگی می‌نهد و می‌گذارد که خود سخن گوید تا اثبات کند که نه‌تنها انسان زاییده‌ی فراموشی - ابزار دیوانگی - است و اصل و منبعش را مدیون اوست، بلکه همه‌ی خوشبختی‌هایی را که زندگی انسان شامل آن است نیز مدیون آن است، به گونه‌ای که زندگی آدمی بدون دیوانگی غیر قابل تحمل خواهد شد. «هیچ اجتماعی بی‌ کمک دیوانگی پایدار نمی‌ماند و هیچ پیوند قابل‌اعتمادی به وجود نمی‌آید و بنابراین هر قدر کسی دیوانه‌تر باشد، خوشبخت‌تر است، چرا که سراسر جهان از سویی تا سویی دیگر، برای دیوانگی، بهترین معابد و پرستشگاه‌هاست. اگر افراد بشر متقابلاً یکدیگر را حتی در رابطه‌ی دوستی یا ازدواج فریب نمی‌دادند، چاپلوسی نمی‌کردند، چشم‌پوشی و کتمان به‌کار نمی‌بردند و خلاصه آن که اگر هرکس اندکی بدن خود را با شهد دیوانگی مالش نمی‌داد، خوشبختی وجود نداشت.» 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش چهارم✏️✏️✏️✏️ او سپس از زندگی عقلا شاهد می‌آورد که: « همواره با مسکنت و گرسنگی و بدبختی دست به گریبانند و زندگی را در فراموشی و گمنامی و نفرت دیگران می‌گذرانند، حال آن‌که جیب دیوانگان سرشار از سکه‌های طلاست و در حکومت دولت‌ها شرکت می‌کنند و از همه‌ی امتیازات برخوردارند. بنابراین عقل به‌چه‌کار خواهد آمد، وقتی بزرگان از هیچ چیز به قدر عقل نفرت ندارند؟...» بنابراین بزرگترین بدبختی ملت آن است که «اختیارش دست مردمی فلسفه‌باف یا مدعی دانش بیفتد.» آن‌گاه نتیجه می‌گیرد: «دیوانگی اساس و مبنای اجتماع است. همین دیوانگی است که امپراتوری‌ها، حکومت‌ها، محاکم و دارالشوراها را اداره می‌کند.» سپس در یک کلام خلاصه می‌کند: «زندگی آدمی، یک بازی دیوانگی است.»! 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش پنجم✏️✏️✏️✏️✏️ دیوانگی برای نشان دادن تسلط خود بر زندگی آدمیان، در کتاب، به ارائه‌ی مستندات گوناگونی از میان اقشار و طبقات مختلف متوسل می‌شود. ابتدا زندگی ارباب انواع را شاهد می‌آورد که: «در آن جز دیوانگی مطلق چیزی نیست.» سپس به زنان، پیران، کودکان و کاشفان اشاره می‌کند که هرکدام به نوعی از دیوانگی سهم دارند. پس از آن به زندگی سالکان مذهبی یا راهبان، پادشاهان، شاهزادگان، درباریان و بزرگان اطراف شاه اشاره می‌کند و در نهایت لبه‌ی تیز حملات خود را متوجه پاپ، کاردینال و اسقف‌ها می‌کند که: «همه از لطف و عنایت دیوانگی، زندگی دلپذیر و خالی از هر غم و رنجی دارند و بعضاً همچنان که شایسته‌ی همه‌ی آزادمردان است، صمیمانه و با حق‌شناسی، دیوانگی را مورد پرستش و ستایش قرار می‌دهند.» کتاب، با آوردن مستنداتی از سخنان بزرگان در ستایش از دیوانگی به پایان می‌رسد و مؤلف، آن را با این عبارت تمام می‌کند که: «ای دوستان و هواخواهان دیوانگی، خوش باشید، کف بزنید، خوش بیاشامید و سلامت زندگی کنید.» 🖇🖇🖇 منبع: (نشریه گل‌آقا. کیومرث صابری فومنی. سال هفتم - شماره دوازدهم. صفحه۱۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی✍ 🔹تناقض‌گویی🔹 پارادوکس یا متناقض‌نما تصویری است که دو روی ترکیب آن به لحاظ مفهوم، یکدیگر را نقض می‌کنند.»(المعجم:ص۳۸۲). به‌عبارتی دیگر ترکیبی که از نظر ظاهر ضدیت دارند؛ اما از نظر واقع و نفس‌الامر وحدت دارند؛ وحدتی ناشی از مبانی عرفانی و اعتقادی همه‌ی مثال‌های پارادوکس از نوعی تعبیر و تفسیر و تاویل عرفانی، فلسفی، اعتقادی و ایدوئولوژیکی برخوردار است. (نقد بدیع:ص۹۶) ساخت ترکیبات متناقض در شعر صائب را می‌توان نوعی سبک ادبی شاخص برای طنزپردازی وی به‌شمار آورد. در حقیقت شعر صائب آیینه‌ای است که رفتار متناقض مردم روزگارش را در بیان متناقض‌نما نمایش می‌دهد. او برای نشان دادن حقیقت ذات این افراد که می‌خواهند با ریاکاری خود را مثبت نشان دهند، از بیان پارادوکسی استفاده می‌کند که تصویری گویا از دو بعد متناقض وجود آنان است. طنز زمانی از ساختار متناقض‌نما حاصل می‌شود که مخاطب با خلاف عادت‌ها مواجه می‌شود. 🔸🔸🔸 شود ز آب وضو تازه داغ‌های ریا مگر شراب نمازی کند ردای مرا (صائب: ج۱ ص۳۰۸) شاعر در این بیت براساس تناقض‌گویی و تقابل آب وضو و شراب، برخی ناروایان اهل شریعت را به ریا متهم می‌کند. 🔸🔸🔸 توبه نتوان کرد از می تا شراب ناب هست از تیمم دست باید شست هرجا آب هست (همان: ج۲ ص۴۱۹) دلیل شرعی آوردن برای باده‌خواری، تناقض‌گویی محسوب می‌شود. همچنین شراب ناب را به‌جای آب مطهر در نظر گرفتن و وضو ساختن کاملاً تقابل ایجاد کرده و ابراز طنز شاعر ساخته که با تمثیل مصرع دوم، بیانی گزنده و نیشدار بوجود آورده است. 🔸🔸🔸 عکس خود را دید در می، زاهد کوتاه‌بین تهمت آلوده‌دامانی به جام باده بست (همان: ج۲ ص۶۰۹) نفاق و نماز ریایی زاهد مورد ملامت قرار گرفته و همچنین کوتاه‌بینی با بیان تناقضی «آلوده دامانی جام باده» طنز زیبایی ساخته است. 🔸🔸🔸 واعظ تو همان در درک‌الاسفل جهلی بهر تو اگر منبر صدزینه بسازند (همان: ج۲ ص۲۱۲۰) بیان منبر صدزینه و درک‌الاسفل، تناقضی برای ذکر جهل واعظ است. او در ظاهر بر بلندی منبر جلوس کرده و در نظر عوام، بلندمرتبه است؛ اما از نظر صائب، جاهلی بیش نیست. 🔸🔸🔸 چنان شد عام در دوران چشمش وسعت مشرب که با سجاده زاهد ساحت میخانه می‌روبد (همان: ج۲ ص۱۲۶) شاعر زاهدی را توصیف می‌کند که با سجاده (نماد قداست و پاکی) ساحت میخانه را که با شرع در تضاد است، می‌روبد. با سجاده‌ی میخانه را جارو کردن تناقضی است که طنز زیبایی ایجاد کرده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی✍ 🔹حسن‌تعلیل🔹 حسن‌تعلیل آن است که برای امری دلیلی تخیلی و غیرطبیعی و ادعایی بیاورند که با آن امر ارتباط لطیفی داشته باشد. بسیاری از طنزهای صائب نتیجه‌ی حسن‌تعلیل است. 🔸🔸🔸 بی‌نیازست ز پوشش سر ارباب جنون سر بی‌مغز به دستار نهان می‌دارند (همان: ج۲ ص۱۷۰۲) طنز صریح و زهردار صائب به زاهدان ریاکاری است که آنان را ارباب جنون می‌نامد و حسن‌تعلیلی می‌آورد که آن‌ها برای آن دستار بر سر می‌بندند، تا سر بی‌مغز خود را پنهان کنند. 🔸🔸🔸 ملایمت طمع از زاهدان خشک مدار که هر گلی که ز کاغذ بود گلابش نیست (همان: ج۲ ص۸۸۶) با حسن‌تعلیل طنزی ایجاد کرده است که برخی زاهدان خشک‌اندیش به گل کاغذی مانند شده‌اند که از آن گلاب به‌دست نمی‌آید. 🔸🔸🔸 دوری ز خرابات نه از خشکی زهدست ترسم گرو باده نگیرند ردایم (همان: ج۴ ص۵۹۳۴) علت دوری شاعر از خرابات، خشکی زهد نیست؛ بلکه می‌ترسد ردایش را در گرو باده قبول نکرده و به او باده‌ای ندهند. حسن‌تعلیل باعث ایجاد طنز شده است. 🔸🔸🔸 نه ز زهدست اگر لب نگذارم به شراب ساغری نیست در این بزم به اندازه‌ی من (همان: ج‌۳ ص۶۳۰۵) شراب نخوردن شاعر، به‌خاطر زهد نیست؛ بلکه با حسن‌تعلیل طنزی آفریده و می‌گوید که در این بزم پیمانه‌ای به اندازه‌ی من وجود ندارد. 🔸🔸🔸 عکس خود را دید در می زاهد کوتاه‌بین تهمت آلوده دامانی به جام باده بست (همان: ج۳ ص۱۲۱۳) یکی از عللی که زاهد جام‌باده را آلوده‌دامن می‌داند این است که عکس خود را در آن دیده و در واقع آن‌که آلوده دامن است، خود زاهد است. 🔸🔸🔸 مرا چو سبحه گره آن زمان به کار افتاد که کار من ز توکل به استخاره رسید (همان: ج۲ ص۴۰۲۹) شاعر یکی از علل گره افتادن در کار خود را استخاره به‌جای توکل می‌داند. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی✍ 🔹بزرگ‌نمایی🔹 بزرگ‌نمایی در اصطلاح اهل‌ادب، زیاده‌روی نامعقولی است در توصیف کسی یا چیزی؛ به‌عبارت دیگر، نوعی بیان اغراق‌آمیز است که نقاب نابسامانی‌های جامعه را به‌کناری زده و حقایق را با زبان طنز بیان می‌کند. «طنزنویس چهره‌ی بدی‌ها و مفاسد را با اغراق و درشت‌نمایی آفتابی می‌کند و سعی دارد تفاوت وضعیت نابسامان موجود را با وضعیت آرمانی نشان دهد.»(زبان، صور و اسباب ایجاد طنز ص۱۱۶) 🔸🔸🔸 به زاهدان نکند می ز ننگ آمیزش وگرنه هیزم خشک‌ست مفت آتش تیز (صائب: ج۵ ص۲۳۱۹) بزرگ‌نمایی در مصرع اول، سازنده‌ی طنز بیت است. خشکی و جهل زاهد تعبیر به هیزم خشک شده که مناسب آتش می‌باشد. بیان این مطلب، تمسخری به زاهد و ناآگاهی وی از عشق الهی می‌باشد. 🔸🔸🔸 زمین از سایه‌اش چون آسمان نیلوفری گردد به این عمامه‌ واعظ چون به منبر می‌تواند شد (همان: ج۳ ص۱۴۱۹) بزرگی دستار واعظ با اغراق مطرح شده است که بر سر او سنگینی می‌کند. شاعر به تمسخر گفته واعظ با این سنگینی عمامه آیا می‌تواند بر منبر برود؟ بیت، طنزی گزنده در خود دارد. 🔸🔸🔸 بی زرق و ریا نیست نماز شب زاهد معیوب بود هرچه به شب تار فروشند (همان: ج۴ ص۲۱۲۲) در این بیت، آن‌قدر در مورد عیوب زاهد اغراق شده است که حتی نماز شب او نیز بی‌ارزش و معیوب دانسته می‌شود. 🔸🔸🔸 در و دیوار در وجد آمد و از جا نمی‌جنبد ز زهد خشک، زاهد زیر دیوارست پنداری (همان: ج۶ ص۳۲۹۵) زاهد تنگ‌نظر، از اجسامی چون در و دیوار هم بی‌ارزش‌تر دانسته شده است، چراکه از درک وجد و شوق عاشقانه‌ی ناشی از معرفت باطنی بازمانده است، درحالی‌که در و دیوار به وجد آمده‌اند؛ ولی او خاموش است. تشخیص موجود در مصرع اول اغراق‌گونه است. همچنین «زیر دیوار بودن زاهد» تمسخری اغراق‌آمیز به زاهد دارد. 🔸🔸🔸 مکن اسراف در اسباب شید و زرق ای زاهد که چندین مرده را آن گنبد عمامه بس باشد (همان: ج۳ ص۱۵۰۰) شاعر با لحنی طنزگونه، دستار زاهد را اسباب ریاکاری وی قلمداد کرده و می‌گوید که هر چه بزرگ‌تر باشد، دلیل بر آلوده بودن بیشتر وی به اسباب ریاکاری است و در این سخن بزرگ‌نمایی کرده است. 🖇🖇🖇 منبع: (ماهنامه تخصصی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی.سال سیزدهم.شماره دوم.اردیبهشت۹۹. صفحات۱۶۷-۱۷۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan