ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته
رخساره زمین چو تو خالی نیافته
تابندهتر ز روی تو ماهی ندیده چرخ
خوشتر ز ابروی تو هلالی نیافته
بر دور عارض تو نظر کرده آفتاب
خود را لطافتی و جمالی نیافته
چرخ مشعبد از رخ تو #دلفریبتر
در #زیر هفت پرده خیالی نیافته
خود را به #زیر چنگل شاهین #عشق تو
عنقای صبر من پر و بالی نیافته
تا کی ز درد #عشق تو #نالد روان من
روزی به لطف از تو مثالی نیافته
افتاده در زبان خلایق حدیث من
با تو به یک حدیث مجالی نیافته
زایل شود هر آن چه به کلی کمال یافت
عمرم زوال یافت کمالی نیافته
گلبرگ عیش من به چه امید بشکفد
از بوستان وصل #شمالی نیافته
#سعدی هزار جامه به روزی قبا کند
یک مهربانی از تو به سالی نیافته
#ای_باغ_حسن_چون_تو_نهالی_نیافته #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/208
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرمست بتی لطیف ساده
در دست گرفته جام باده
در مجلس بزم باده نوشان
بسته کمر و قبا گشاده
افتاده زمین به حضرت او
گردونش به خدمت ایستاده
خورشید و مهش ز #خوبرویی
سر بر خط بندگی نهاده
خورشید که شاه آسمان است
در عرصه حسن او پیاده
وه وه که بزرگوار حوریست
از روزن جنت اوفتاده
لعلش چو عقیق گوهرآگین
زلفش چو کمند تاب داده
در #گلشن بوستان رویش
زنگی بچگان ز ماه زاده
#سعدی نرسد به یار هرگز
کاو #شرمگن است و یار ساده
#سرمست_بتی_لطیف_ساده #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/207
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
ما را ز داغ #عشق تو در #دل دفینهای
دانی که آه سوختگان را اثر بود
مگذار #نالهای که برآید ز سینهای
زیور همان دو رشته مرجان کفایت است
وز موی در کنار و برت عنبرینهای
سر در نیاورم به سلاطین روزگار
گر من ز بندگان تو باشم کمینهای
چشمی که جز به روی تو بر میکنم خطاست
وآن دم که بی تو میگذرانم غبینهای
تدبیر نیست جز سپر انداختن که خصم
سنگی به دست دارد و ما آبگینهای
وآن را روا بود که زند #لاف مهر دوست
کز #دل به در کند همه مهری و کینهای
#سعدی به پاکبازی و رندی مثل نشد
تنها در این مدینه که در هر مدینهای
شعرش چو آب در همه عالم چنان شده
کز پارس میرود به خراسان سفینهای
#ای_صورتت_ز_گوهر_معنی_خزینهای #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/204
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میبرزند ز مشرق #شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه
عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش
هوشم ببر زمانی تا کی غم زمانه
گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن
ور تیر طعنه آید جان منش نشانه
گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا
ز آب حیات بهتر خاک #شرابخانه
آن کوزه بر کفم نه کآب حیات دارد
هم طعم #نار دارد هم رنگ #ناردانه
صوفی چگونه گردد گرد #شراب #صافی
گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه
دیوانگان نترسند از صولت قیامت
بشکیبد اسب چوبین از سیف و تازیانه
صوفی و کنج خلوت #سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه
#میبرزند_ز_مشرق_شمع_فلک_زبانه #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/205
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی
دهان چون غنچه بگشای و چو #گلبن در #گلستان آی
دمادم حوریان از خلد رضوان میفرستندت
که ای حوری انسانی دمی در باغ رضوان آی
گرت اندیشه میباشد ز بدگویان بی معنی
چو معنی معجری بربند و چون اندیشه پنهان آی
دلم گرد لب لعلت سکندروار میگردد
نگویی کآخر ای مسکین فراز آب حیوان آی
چو عقرب دشمنان داری و من با تو چو میزانم
برای مصلحت ماها ز عقرب سوی میزان آی
جهانی #عشقبازانند در عهد سر زلفت
رها کن راه بدعهدی و اندر عهد ایشان آی
خوش آمد نیست #سعدی را در این زندان جسمانی
اگر تو یک #دلی با او چو او در عالم جان آی
#خلاف_سرو_را_روزی_خرامان_سوی_بستان_آی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/203
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
در #خواب گزیده لب #شیرین #گل اندام
از #خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ #دل #صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای به در مینهم از نقطه #شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده #سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
#ای_یار_جفا_کرده_پیوند_بریده #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/206
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیمت #گل برود چون تو به #گلزار آیی
و آب #شیرین چو تو در #خنده و گفتار آیی
این همه جلوه طاووس و خرامیدن او
بار دیگر نکند گر تو به رفتار آیی
چند بار آخرت ای #دل به نصیحت گفتم
دیده بردوز نباید که گرفتار آیی
مه چنین #خوب نباشد تو مگر #خورشیدی
دل چنین سخت نباشد تو مگر خارایی
گر تو صد بار بیایی به سر کشته #عشق
چشم باشد مترصد که دگربار آیی
سپر از تیغ تو در روی کشیدن نهی است
من خصومت نکنم گر تو به پیکار آیی
کس نماند که به دیدار تو واله نشود
چون تو لعبت ز پس پرده پدیدار آیی
دیگر ای باد حدیث #گل و سنبل نکنی
گر بر آن سنبل زلف و #گل رخسار آیی
دوست دارم که کست دوست ندارد جز من
حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی
#سعدیا دختر انفاس تو بس #دل ببرد
به چنین صورت و معنی که تو میآرایی
#قیمت_گل_برود_چون_تو_به_گلزار_آیی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/202
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خرم آن روز که چون #گل به چمن بازآیی
یا به بستان به در حجره من بازآیی
گلبن عیش من آن روز شکفتن گیرد
که تو چون سرو خرامان به چمن بازآیی
شمع من روز نیامد که شبم بفروزی
جان من وقت نیامد که به تن بازآیی
آب تلخ است مدامم چو صراحی در حلق
تا تو یک روز چو ساغر به دهن بازآیی
کی به دیدار من ای مهرگسل برخیزی
کی به گفتار من ای عهدشکن بازآیی
مرغ سیر آمدهای از قفس صحبت و من
دام زاری بنهم بو که به من بازآیی
من #خود آن بخت ندارم که به تو پیوندم
نه تو آن لطف نداری که به من بازآیی
#سعدی آن دیو نباشد که به افسون برود
هیچت افتد که چو مردم به سخن بازآیی
#خرم_آن_روز_که_چون_گل_به_چمن_بازآیی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/201
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شب فراق نخواهم دواج دیبا را
که شب دراز بود #خوابگاه تنها را
ز دست رفتن دیوانه عاقلان دانند
که احتمال نماندست #ناشکیبا را
گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
روا بود که ملامت کنی زلیخا را
چنین جوان که تویی برقعی فروآویز
و گر نه #دل برود پیر پای برجا را
تو آن درخت #گلی کاعتدال قامت تو
ببرد قیمت سرو بلندبالا را
دگر به هر چه تو گویی مخالفت نکنم
که بی تو عیش میسر نمیشود ما را
دو چشم باز نهاده نشستهام همه شب
چو فرقدین و نگه میکنم ثریا را
شبی و #شمعی و جمعی چه #خوش بود تا روز
نظر به روی تو کوری چشم اعدا را
من از تو پیش که #نالم که در #شریعت #عشق
معاف دوست بدارند قتل عمدا را
تو همچنان #دل شهری به غمزهای ببری
که بندگان بنی سعد #خوان یغما را
در این روش که تویی بر هزار چون #سعدی
جفا و جور توانی ولی مکن یارا
#شب_فراق_نخواهم_دواج_دیبا_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/200
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
هر که با شاهد #گلروی به خلوت بنشست
نتواند ز سر راه ملامت برخاست
که شنیدی که برانگیخت سمند غم #عشق
که نه اندر عقبش گرد ندامت برخاست
#عشق غالب شد و از گوشه نشینان صلاح
نام مستوری و #ناموس کرامت برخاست
در #گلستانی کان #گلبن خندان بنشست
سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست
گل صدبرگ ندانم به چه رونق بشکفت
یا صنوبر به کدامین قد و قامت برخاست
دی زمانی به تکلف بر #سعدی بنشست
فتنه بنشست چو برخاست قیامت برخاست
#عشق_ورزیدم_و_عقلم_به_ملامت_برخاست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/199
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا کیام انتظار فرمایی
وقت #نامد که روی بنمایی؟!
اگرم زنده باز #خواهی دید
رنجه شو پیشتر چرا #نایی
عمر کوتهتر است از آن که تو نیز
در درازی وعده افزایی
از تو کی برخورم که در وعده
سپری گشت عهد بُرنایی
نرسیدیم در تو و نرسد
هیچ بیچاره را شکیبایی
به سر راهت آورم هر شب
دیدهای در وداع بینایی
روز من شب شود و شب روزم
چون ببندی نقاب و بگشایی
بر رخ #سعدی از خیال تو دوش
زرگری بود و سیم پالایی
#تا_کیام_انتظار_فرمایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/198
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو از هر در که بازآیی بدین #خوبی و #زیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
ملامتگوی بیحاصل ترنج از دست نشناسد
در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی
به #زیورها بیارایند وقتی #خوبرویان را
تو سیمین تن چنان #خوبی که #زیورها بیارایی
چو #بلبل روی #گل بیند زبانش در حدیث آید
مرا در رویت از حیرت فروبستهست گویایی
تو با این حسن نتوانی که روی از خلق درپوشی
که همچون آفتاب از جام و حور از جامه پیدایی
تو #صاحب منصبی جانا ز مسکینان نیندیشی
تو #خواب آلودهای بر چشم بیداران نبخشایی
گرفتم سرو آزادی نه از ماء مهین زادی
مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی
دعایی گر نمیگویی به دشنامی عزیزم کن
که گر تلخ است #شیرین است از آن لب هر چه فرمایی
گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد
چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی
تو #خواهی آستین افشان و #خواهی روی درهم کش
مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی
قیامت میکنی #سعدی بدین #شیرین سخن گفتن
مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی
#تو_از_هر_در_که_بازآیی_بدین_خوبی_و_زیبایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/197
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو با این لطف طبع و #دلربایی
چنین سنگین #دل و سرکش چرایی
به یک بار از جهان #دل در تو بستم
ندانستم که پیمانم نپایی
شب تاریک هجرانم بفرسود
یکی از در درآی ای روشنایی
سری دارم مهیا بر کف دست
که در پایت فشانم چون درآیی
خطای محض باشد با تو گفتن
حدیث حسن #خوبان خطایی
نگاری سخت محبوبی و مطبوع
ولیکن سست مهر و بیوفایی
دلا گر عاشقی دایم بر آن باش
که سختی بینی و جور آزمایی
و گر طاقت نداری جور مخدوم
برو #سعدی که خدمت را نشایی
#تو_با_این_لطف_طبع_و_دلربایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/196
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی
گواهی میدهد صورت بر اخلاقش به #زیبایی
نگارینا به هر تندی که میخواهی جوابم ده
اگر تلخ اتفاق افتد به #شیرینی بیندایی
دگر چون #ناشکیبایی ببینم #صادقش #خوانم
که من در #نفس #خویش از تو نمیبینم شکیبایی
از این پس عیب شیدایان نخواهم کرد و مسکینان
که دانشمند از این صورت بر آرد سر به شیدایی
چنانم در #دلی حاضر که جان در جسم و #خون در رگ
فراموشم نهای وقتی که دیگر وقت یاد آیی
شبی #خوش هر که میخواهد که با جانان به روز آرد
بسی شب روز گرداند به تاریکی و تنهایی
بیار ای لعبت ساقی بگو ای کودک مطرب
که صوفی در سماع آمد دوتایی کرد یکتایی
سخن پیدا بود #سعدی که حدش تا کجا باشد
زبان درکش که منظورت ندارد حد #زیبایی
#چه_روی_است_آن_که_دیدارش_ببرد_از_من_شکیبایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/194
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
کآدمیزاده نباشد به چنین #زیبایی
راست #خواهی نه حلال است که پنهان دارند
مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی
سرو با قامت #زیبای تو در مجلس باغ
نتواند که کند دعوی همبالایی
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
عیبت آن است که بر بنده نمیبخشایی
به خدا بر تو که #خون من بیچاره مریز
که من آن قدر ندارم که تو دست آلایی
بی رخت چشم ندارم که جهانی بینم
به دو چشمت که ز چشمم مرو ای بینایی
نه مرا حسرت جاه است و نه اندیشه مال
همه اسباب مهیاست تو در میبایی
بر من از دست تو چندان که جفا میآید
خوشتر و #خوبتر اندر نظرم میآیی
دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست
چاره بعد از تو ندانیم به جز تنهایی
ور به #خواری ز در #خویش برانی ما را
همچنان شکر کنیمت که عزیز مایی
من از این در به جفا روی نخواهم پیچید
گر ببندی تو به روی من و گر بگشایی
چه کند داعی دولت که قبولش نکنند
ما حریصیم به خدمت تو نمیفرمایی
#سعدیا دختر انفاس تو بس #دل ببرد
به چنین #زیور معنی که تو میآرایی
باد نوروز که بوی #گل و سنبل دارد
لطف این باد ندارد که تو میپیمایی
#تو_پری_زاده_ندانم_ز_کجا_میآیی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/195
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو #خویشتن بیایی
بشدی و #دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
دل #خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم
نه عجب که #خوبرویان بکنند بیوفایی
تو جفای #خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم ولیکن نه تو #لایق جفایی
چه کنند اگر تحمل نکنند #زیردستان
تو هر آن ستم که #خواهی بکنی که پادشایی
سخنی که با تو دارم به نسیم #صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی
تو که گفتهای تأمل نکنم جمال #خوبان
بکنی اگر چو #سعدی نظری بیازمایی
درِ چشمْ بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
#خبرت_خرابتر_کرد_جراحت_جدایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/193
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی
که بامداد پگاهش تو روی بنمایی
جهان شب است و تو #خورشید عالم آرایی
صباح مقبل آن کز درش تو بازآیی
به از تو مادر گیتی به عمر #خود فرزند
نیاورد که همین بود حد #زیبایی
هر آن که با تو وصالش دمی میسر شد
میسرش نشود بعد از آن شکیبایی
درون پیرهن از غایت لطافت جسم
چو آب #صافی در آبگینه پیدایی
مرا مجال سخن بیش در بیان تو نیست
کمال حسن ببندد زبان گویایی
ز گفت و گوی عوام احتراز میکردم
کز این سپس بنشینم به کنج تنهایی
وفای صحبت جانان به گوش جانم گفت
نه عاشقی که حذر میکنی ز رسوایی
گذشت بر من از آسیب #عشقت آن چه گذشت
هنوز منتظرم تا چه حکم فرمایی
دو روزه باقی عمرم فدای جان تو باد
اگر بکاهی و در عمر #خود بیفزایی
گر او نظر نکند #سعدیا به چشم نواخت
به دست سعی تو باد است تا نپیمایی
#دریچهای_ز_بهشتش_به_روی_بگشایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/192
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است
نه دهانیست که در وهم سخندان آید
مگر اندر سخن آیی و بداند که لب است
آتش روی تو #زین گونه که در خلق گرفت
عجب از سوختگی نیست که خامی عجب است
آدمی نیست که عاشق نشود وقت #بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است
جنبش سرو تو پنداری کز باد صباست
نه که از #نالهٔ مرغان چمن در طرب است
هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا
کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است
خواهم اندر طلبت عمر به پایان آورد
گر چه راهم نه به اندازهٔ پای طلب است
هر قضایی سببی دارد و من در غم دوست
اجلم میکشد و درد فراقش سبب است
سخن #خویش به بیگانه نمییارم گفت
گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است
لیکن این حال محال است که پنهان ماند
تو زره میدری و پرده #سعدی قصب است
#آن_نه_زلف_است_و_بناگوش_که_روز_است_و_شب_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/188
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد #نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا #دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین #خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی #خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که #دل اهل نظر برد که سریست خدایی
پرده بردار که بیگانه #خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی
#عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
در همه شهر #دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم #دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از #دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
#سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که دربند تو #خوشتر که رهایی
خلق گویند برو #دل به هوای دگری ده
نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی
#من_ندانستم_از_اول_که_تو_بی_مهر_و_وفایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/189
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم راحت رسانی ور گزایی
محبت بر محبت میفزایی
به #شمشیر از تو بیگانه نگردم
که هست از دیرگه باز آشنایی
همه مرغان خلاص از بند #خواهند
من از قیدت نمیخواهم رهایی
عقوبت هرچ از آن دشوارتر نیست
بر آنم صبر هست الا جدایی
اگر بیگانگان تشریف بخشند
هنوز از دوستان #خوشتر گدایی
منم جانا و جانی بر لب از شوق
بده گر بوسهای داری بهایی
کسانی عیب ما بینند و گویند
که روحانی ندانند از هوایی
جمیع پارسایان گو بدانند
که #سعدی توبه کرد از پارسایی
چنان از خمر و زمر و #نای و #ناقوس
نمیترسم که از زهد ریایی
#گرم_راحت_رسانی_ور_گزایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/191
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
محبوب منی با همه جرمی و خطایی
من #خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که برد #نام گدایی
صاحب نظران #لاف محبت نپسندند
وان گه سپر انداختن از تیر بلایی
باید که سری در نظرش هیچ نیرزد
آن کس که نهد در طلب وصل تو پایی
بیداد تو عدلست و جفای تو کرامت
دشنام تو #خوشتر که ز بیگانه دعایی
جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم #هوسی بود و هوایی
گر دست دهد دولت آنم که سر #خویش
در پای سمند تو کنم نعل بهایی
شاید که به #خون بر سر خاکم بنویسند
این بود که با دوست به سر برد وفایی
خون در #دل آزرده نهان چند بماند
شک نیست که سر برکند این درد به جایی
شرط کرم آنست که با درد بمیری
#سعدی و نخواهی ز در خلق دوایی
#مشتاق_توام_با_همه_جوری_و_جفایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/190
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود #خود دارد ز تو پروایی
دیوانه #عشقت را جایی نظر افتادهست
کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از #دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت #زیبایی
گویند #رفیقانم در #عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
در پارس که تا بودهست از ولوله آسودهست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بکن #سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
#هر_کس_به_تماشایی_رفتند_به_صحرایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/186
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه من تنها گرفتارم به دام زلف #زیبایی
که هر کس با #دلارامی سری دارند و سودایی
قرین یار #زیبا را چه پروای چمن باشد
هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی
مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکر
تو #دل با #خویشتن داری چه دانی حال شیدایی
همیدانم که فریادم به گوشش میرسد لیکن
ملولی را چه غم دارد ز حال #ناشکیبایی
عجب دارند یارانم که دستش را همیبوسم
ندیدستند مسکینان سری افتاده در پایی
اگر فرهاد را حاصل نشد پیوند با #شیرین
نه آخر جان #شیرینش برآمد در تمنایی
خرد با #عشق میکوشد که وی را در کمند آرد
ولیکن بر نمیآید ضعیفی با توانایی
مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت میآمد
نترسم دیگر از باران که افتادم به دریایی
تو #خواهی خشم بر ما گیر و #خواهی چشم بر ما کن
که ما را با کسی دیگر نماندهست از تو پروایی
نپندارم که #سعدی را بیازاری و بگذاری
که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی
من آن خاک وفادارم که از من بوی مهر آید
و گر بادم برد چون شعر هر جزوی به اقصایی
#نه_من_تنها_گرفتارم_به_دام_زلف_زیبایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/187
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای ولوله #عشق تو بر هر سر کویی
روی تو ببرد از #دل ما هر غم رویی
آخر سر مویی به ترحم نگر آن را
کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی
کم مینشود تشنگی دیده شوخم
با آن که روان کردهام از هر مژه جویی
ای هر تنی از مهر تو افتاده به کنجی
وی هر #دلی از شوق تو آواره به سویی
ما یکدل و تو #شرم نداری که برآیی
هر لحظه به دستانی و هر روز به #خویی
در کان نبود چون تن #زیبای تو سیمی
وز سنگ نخیزد چو #دل سخت تو رویی
بر هم نزند دست خزان بزم ریاحین
گر باد به بستان برد از زلف تو بویی
با این همه میدان لطافت که تو داری
#سعدی چه بود در خم چوگان تو گویی
#ای_ولوله_عشق_تو_بر_هر_سر_کویی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/184
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همه چشمیم تا برون آیی
همه گوشیم تا چه فرمایی
تو نه آن صورتی که بی رویت
متصور شود شکیبایی
من ز دست تو #خویشتن بکشم
تا تو دستم به #خون نیالایی
گفته بودی قیامتم بینند
این گروهی محب سودایی
وین چنین روی #دلستان که تو راست
خود قیامت بود که بنمایی
ما تماشاکنان کوته دست
تو درخت بلندبالایی
سر ما و آستان خدمت تو
گر برانی و گر ببخشایی
جان به شکرانه دادن از من #خواه
گر به انصاف با میان آیی
عقل باید که با صلابت #عشق
نکند پنجه توانایی
تو چه دانی که بر تو نگذشتهست
شب هجران و روز تنهایی
روشنت گردد این حدیث چو روز
گر چو #سعدی شبی بپیمایی
#همه_چشمیم_تا_برون_آیی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/185
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈