جمعی که تو در میان ایشانی
زآن جمع به در بود پریشانی
ای ذات #شریف و شخص روحانی
آرام #دلی و مرهم جانی
خرم تن آن که با تو پیوندد
وآن حلقه که در میان ایشانی
من نیز به خدمتت کمر بندم
باشد که #غلام #خویشتن #خوانی
بر #خوان تو این شکر که میبینم
بی فایدهای مگس که میرانی
هر جا که تو بگذری بدین #خوبی
کس شک نکند که سرو بستانی
هرک این سر دست و ساعدت بیند
گر #دل ندهد به پنجه بستانی
من جسم چنین ندیدهام هرگز
چندان که قیاس میکنم جانی
بر دیده من برو که مخدومی
پروانه به #خون بده که سلطانی
من سر ز خط تو بر نمیگیرم
ور چون قلمم به سر بگردانی
این گرد که بر رخ است میبینی
وآن درد که در #دل است میدانی
دودی که بیاید از #دل #سعدی
پیداست که آتشیست پنهانی
میگوید و جان به رقص میآید
خوش میرود این سماع روحانی
#جمعی_که_تو_در_میان_ایشانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/74
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی
دیوِ #خوشطبع بِه از حورِ گرهپیشانی
آرزو میکندم با تو دمی در بستان
یا به هر گوشه که باشد که تو #خود بستانی
با من کشتهٔ هجران #نفسی #خوش بنشین
تا مگر زنده شوم زآن #نفس روحانی
گر در آفاق بگردی به جز آیینه تو را
صورتی کس ننماید که بدو میمانی
هیچ دورانی بی فتنه نگویند که بود
تو بدین حسن مگر فتنه این دورانی
مردم از ترس خدا سجده رویت نکنند
بامدادت که ببینند و من از حیرانی
گرم از پیش برانی و به شوخی نروم
عفو فرمای که عجز است نه بی فرمانی
نه گزیر است مرا از تو نه امکان گریز
چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی
بندگان را نبود جز غم آزادی و من
پادشاهی کنم ار بنده #خویشم #خوانی
زین سخنهای #دلاویز که #شرح غم توست
خرمنی دارم و ترسم به جوی نستانی
تو که یک روز پراکنده نبودهست #دلت
صورت حال پراکندهدلان کی دانی
نفسی بندهنوازی کن و بنشین ار چند
آتشی نیست که او را به دمی بنشانی
سخن زندهدلان گوش کن از کشته #خویش
چون #دلم زنده نباشد که تو در وی جانی
این توانی که نیایی ز در #سعدی باز
لیک بیرون روی از خاطر او نتوانی
#کبر_یک_سو_نِه_اگر_شاهد_درویشانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/72
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد #زین آتش نهانی
#شیراز در نبستهست از کاروان ولیکن
ما را نمیگشایند از قید مهربانی
اشتر که اختیارش در دست #خود نباشد
میبایدش کشیدن باری به #ناتوانی
خون هزار وامق #خوردی به #دلفریبی
دست از هزار عذرا بردی به #دلستانی
صورت نگار چینی بی #خویشتن بماند
گر صورتت ببیند سر تا به سر معانی
ای بر در سرایت غوغای #عشقبازان
همچون بر آب #شیرین آشوب کاروانی
تو فارغی و #عشقت بازیچه مینماید
تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی
میگفتمت که جانی دیگر دریغم آید
گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنی
سروی چو در سماعی بدری چو در حدیثی
#صبحی چو در کناری #شمعی چو در میانی
اول چنین نبودی باری حقیقتی شد
دی حظ #نفس بودی امروز قوت جانی
شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه #خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بیگنه برانی
روی امید #سعدی بر خاک آستان است
بعد از تو کس ندارد یا غایة الامانی
#ذوقی_چنان_ندارد_بی_دوست_زندگانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/73
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بندهام گر به لطف میخوانی
حاکمی گر به قهر میرانی
کس نشاید که بر تو بگزینند
که تو صورت به کس نمیمانی
ندهیمت به هر که در عالم
ور تو ما را به هیچ نستانی
گفتم این درد #عشق پنهان را
به تو گویم که هم تو درمانی
بازگفتم چه حاجت است به قول
که تو #خود در #دلی و میدانی
نفس را عقل تربیت میکرد
کز طبیعت عنان بگردانی
#عشق دانی چه گفت تقوا را
پنجه با ما مکن که نتوانی
چه خبر دارد از حقیقت #عشق
پای بند هوای #نفسانی
خودپرستان نظر به شخص کنند
پاک بینان به صنع ربانی
شب قدری بود که دست دهد
عارفان را سماع روحانی
رقص وقتی مسلمت باشد
کآستین بر دو عالم افشانی
قصه #عشق را نهایت نیست
صبر پیدا و درد پنهانی
#سعدیا دیگر این حدیث مگوی
تا نگویند قصه میخوانی
#بندهام_گر_به_لطف_میخوانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/76
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
به #غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی
دم عیسیست پنداری نسیم باد نوروزی
که خاک مرده باز آید در او روحی و ریحانی
به جولان و خرامیدن در آمد سرو بستانی
تو نیز ای سرو روحانی بکن یک بار جولانی
به هر کویی پری رویی به چوگان میزند گویی
تو #خود گوی زنخ داری بساز از زلف چوگانی
به چندین حیلت و حکمت که گوی از همگنان بردم
به چوگانم نمیافتد چنین گوی زنخدانی
بیار ای باغبان سروی به بالای #دلارامم
که باری من ندیدستم چنین #گل در #گلستانی
تو آهو چشم نگذاری مرا از دست تا آن گه
که همچون آهو از دستت نهم سر در بیابانی
کمال حسن رویت را صفت کردن نمیدانم
که حیران باز میمانم چه داند گفت حیرانی
وصال توست اگر #دل را مرادی هست و مطلوبی
کنار توست اگر غم را کناری هست و پایانی
طبیب از من به جان آمد که #سعدی قصه کوته کن
که دردت را نمیدانم برون از صبر درمانی
#بهار_آمد_که_هر_ساعت_رود_خاطر_به_بستانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/75
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای #خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز #خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو #خواهی
مرا مگو که چه #نامی به هر لقب که تو #خوانی
چنان به نظره اول ز شخص میببری #دل
که باز مینتواند گرفت نظره ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت #خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
تو را که دیده ز #خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو #سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر #خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
#ندانمت_به_حقیقت_که_در_جهان_به_که_مانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/71
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگویم آب و #گل است آن وجود روحانی
بدین کمال نباشد جمال انسانی
اگر تو آب و #گلی همچنان که سایر خلق
گل بهشت مخمر به آب حیوانی
به هر چه #خوبتر اندر جهان نظر کردم
که گویمش به تو ماند تو #خوبتر ز آنی
وجود هر که نگه میکنم ز جان و جسد
مرکب است و تو از فرق تا قدم جانی
گرت در آینه سیمای #خویش #دل ببرد
چو من شوی و به درمان #خویش درمانی
دلی که با سر زلفت تعلقی دارد
چگونه جمع شود با چنان پریشانی
مرا که پیش تو اقرار بندگی کردم
رواست گر بنوازی و گر برنجانی
ولی خلاف بزرگان که گفتهاند مکن
بکن هر آن چه بشاید نه هر چه بتوانی
طمع مدار که از دامنت بدارم دست
به آستین ملالی که بر من افشانی
فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود
برای عید بود گوسفند قربانی
روان روشن #سعدی که #شمع مجلس توست
به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی
#نگویم_آب_و_گل_است_آن_وجود_روحانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/70
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه طریق دوستان است و نه #شرط مهربانی
که به دوستان یک #دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
غم #دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
مده ای #رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت #خون مجنون
اگر این #قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند #سعدی ز محبت تو #خون شد
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
#نه_طریق_دوستان_است_و_نه_شرط_مهربانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/69
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی
وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند
همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی
تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند
ور همین پرده زنی پرده خلقی بدرانی
تو ندانی که چرا در تو کسی خیره بماند
تا کسی همچو تو باشد که در او خیره بمانی
نوک تیر مژه از جوشن جان میگذرانی
من تنک پوست نگفتم تو چنین سخت کمانی
هر چه در حسن تو گویند چنانی به حقیقت
عیبت آن است که با ما به ارادت نه چنانی
رمقی بیش نماندهست گرفتار غمت را
چند مجروح توان داشت بکش تا برهانی
بیش از این صبر ندارم که تو هر دم بر قومی
بنشینی و مرا بر سر آتش بنشانی
گر بمیرد عجب ار شخص و دگر زنده نباشد
که برانی ز در #خویش و دگربار بخوانی
#سعدیا گر قدمت راه به پایان نرساند
باری اندر طلبش عمر به پایان برسانی
#همه_کس_را_تن_و_اندام_و_جمال_است_و_جوانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/68
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟
وی باغ لطافت به رویت که گزیدهست؟
زیباتر از این صید همه عمر نکردهست
#شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدهست
ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان
دانی که سکندر به چه محنت طلبیدهست؟
آن #خون کسی ریختهای یا می سرخ است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی
جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیدهست
نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد
تا هیچکس این باغ نگویی که ندیدهست
بسیار توقف نکند میوهٔ بر بار
چون عام بدانست که #شیرین و رسیدهست
گل نیز در آن هفته دهن باز نمیکرد
وامروز نسیم سحرش پرده دریدهست
در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی
کشتی رود اکنون که تتر جسر بریدهست
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگر بار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدهست
#سعدی در بستان هوای دگری زن
وین کشته رها کن که در او #گله چریدهست
#ای_لعبت_خندان_لب_لعلت_که_مزیدهست؟ #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/66
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
آزاد بندهای که بود در رکاب تو
خرم ولایتی که تو آنجا سفر کنی
دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ
یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی
من با تو دوستی و وفا کم نمیکنم
چندان که دشمنی و جفا بیشتر کنی
مقدور من سریست که در پایت افکنم
گر زآن که التفات بدین مختصر کنی
عمریست تا به یاد تو شب روز میکنم
تو خفتهای که گوش به آه سحر کنی
دانی که رویم از همه عالم به روی توست
زنهار اگر تو روی به رویی دگر کنی
گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم
آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی
شرط است #سعدیا که به میدان #عشق دوست
خود را به پیش تیر ملامت سپر کنی
وز عقل بهترت سپری باید ای حکیم
تا از خدنگ غمزه #خوبان حذر کنی
#فرخ_صباح_آن_که_تو_بر_وی_نظر_کنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/65
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی
ز دست #عشق تو یک روز دین بگردانم
چه گردد ار #دل #نامهربان بگردانی
گر اتفاق نیفتد قدم که رنجه کنی
به ذکر ما چه شود گر زبان بگردانی
گمان مبر که بداریم دستت از فتراک
بدین قدر که تو از ما عنان بگردانی
وجود من چو قلم سر نهاده بر خط توست
بگردم ار به سرم همچنان بگردانی
اگر قدم ز من #ناشکیب واگیری
و گر نظر ز من #ناتوان بگردانی
ندانمت ز کجا آن سپر به دست آید
که تیر آه من از آسمان بگردانی
گرم ز پای سلامت به سر در اندازی
ورم ز دست ملامت به جان بگردانی
سر ارادت #سعدی گمان مبر هرگز
که تا قیامت از این آستان بگردانی
#چرا_به_سرکشی_از_من_عنان_بگردانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/67
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی
طوطی خموش به چو تو گفتار میکنی
کس #دل به اختیار به مهرت نمیدهد
دامی نهادهای که گرفتار میکنی
تو #خود چه فتنهای که به چشمان ترک مست
تاراج عقل مردم هشیار میکنی
از دوستی که دارم و غیرت که میبرم
خشم آیدم که چشم به اغیار میکنی
گفتی نظر خطاست تو #دل میبری رواست
خود کرده جرم و خلق گنهکار میکنی
هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف
با دوستان چنین که تو تکرار میکنی
دستان به #خون تازه بیچارگان خضاب
هرگز کس این کند که تو عیار میکنی
با دشمنان موافق و با دوستان به خشم
یاری نباشد این که تو با یار میکنی
تا من سماع میشنوم پند نشنوم
ای مدعی نصیحت بیکار میکنی
گر تیغ میزنی سپر اینک وجود من
صلح است از این طرف که تو پیکار میکنی
از روی دوست تا نکنی رو به آفتاب
کز آفتاب روی به دیوار میکنی
زنهار #سعدی از #دل سنگین کافرش
کافر چه غم #خورد چو تو زنهار میکنی
#سرو_ایستاده_به_چو_تو_رفتار_میکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/64
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چون که به بخت ما رسد این همه #ناز میکنی
ای که نیازمودهای صورت حال بیدلان
#عشق حقیقت است اگر حمل مجاز میکنی
ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو
در نظر سبکتکین عیب ایاز میکنی
پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم
قبلهٔ اهل #دل منم سهو نماز میکنی
دی به امید گفتمش داعی دولت توام
گفت دعا به #خود بکن گر به نیاز میکنی
گفتم اگر لبت گزم می #خورم و شکر مزم
گفت #خوری اگر پزم قصه دراز میکنی
#سعدی #خویش #خوانیم پس به جفا برانیم
سفره اگر نمینهی در به چه باز میکنی
#چشم_رضا_و_مرحمت_بر_همه_باز_میکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/63
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی
گفت ار نظری داری ما را به از این بینی
خورشید و #گلت #خوانم هم ترک ادب باشد
چرخ مه و #خورشیدی باغ #گل و نسرینی
حاجت به نگاریدن نبود رخ #زیبا را
تو ماه پری پیکر #زیبا و نگارینی
بر بستر هجرانت شاید که نپرسندم
کس سوخته خرمن را گوید به چه غمگینی
بنشین که فغان از ما برخاست در ایامت
بس فتنه که برخیزد هر جا که تو بنشینی
گر بنده #خود #خوانی افتیم به سلطانی
ور روی بگردانی رفتیم به مسکینی
کس عیب نیارد گفت آن را که تو بپسندی
کس رد نتواند کرد آن را که تو بگزینی
#عشق لب #شیرینت روزی بکشد #سعدی
فرهاد چنین کشتهست آن شوخ به #شیرینی
#روزی_به_زنخدانت_گفتم_به_سیمینی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/61
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
بازار #خویش و آتش ما تیز میکنی
گر #خون #دل #خوری فرح افزای میخوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز میکنی
بر تلخ عیشی من اگر #خنده آیدت
شاید که #خنده شکرآمیز میکنی
حیران دست و دشنه #زیبات ماندهام
کآهنگ #خون من چه #دلاویز میکنی
#سعدی #گلت شکفت همانا که #صبحدم
فریاد #بلبلان سحرخیز میکنی
#دیدار_مینمایی_و_پرهیز_میکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/62
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شب است و شاهد و #شمع و #شراب و #شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
به #شرط آن که منت بندهوار در خدمت
بایستم تو خداوندوار بنشینی
میان ما و #شما عهد در ازل رفتهست
هزار سال برآید همان نخستینی
چو صبرم از تو میسر نمیشود چه کنم
به خشم رفتم و باز آمدم به مسکینی
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
نیاید و تو به از من هزار بگزینی
به رنگ و بوی #بهار ای فقیر قانع باش
چو باغبان نگذارد که سیب و #گل چینی
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
هزار تلخ بگویی هنوز #شیرینی
لگام بر سر شیران کند صلابت #عشق
چنان کشد که شتر را مهار دربینی
ز نیکبختی #سعدیست پایبند غمت
زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان
ز روی #خوب، لکم دینکم و لی دینی
#شب_است_و_شاهد_و_شمع_و_شراب_و_شیرینی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/60
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
ور به چوگانم زند هیچش مگوی
بر سر عشاق طوفان گو ببار
در ره مشتاق پیکان گو بروی
گر به داغت میکند فرمان ببر
ور به دردت میکشد درمان مجوی
ناودان چشم رنجوران #عشق
گر فرو ریزند #خون آید به جوی
شاد باش ای مجلس روحانیان
تا که #خورد این می که من مستم به بوی
هر که سودانامه #سعدی نبشت
دفتر پرهیزگاری گو بشوی
هر که نشنیدهست وقتی بوی #عشق
گو به #شیراز آی و خاک من ببوی
#خواهم_اندر_پایش_افتادن_چو_گوی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/17
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امروز چنانی ای پریروی
کز ماه به حسن میبری گوی
میآیی و در پی تو عشاق
دیوانه شده دوان به هر سوی
اینک من و زنگیان کافر
وان ملعب لعبتان جادوی
آورده ز غمزه سحر در چشم
در داده ز فتنه تاب در موی
وز بهر شکار #دل نهاده
تیر مژه در کمان ابروی
نرخ #گل و #گلشکر شکسته
زآن چهره #خوب و لعل #دلجوی
چاکر شده شاه اخترانت
شیر فلکت شده سگ کوی
بر بام سراچهٔ جمالت
کیوان شده پاسبان هندوی
عارض به مثل چو برگ نسرین
بالا به صفت چو سرو #خودروی
گویی به چه شانه کردهای زلف
یا #خود به چه آب شستهای روی
کز روی به #لاله میدهی رنگ
وز زلف به مشک میدهی بوی
چون #سعدی، صد هزار #بلبل
گلزار رخ تو را غزلگوی
#امروز_چنانی_ای_پریروی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/59
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا کی روم از #عشق تو شوریده به هر سوی
تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی
صد نعره همیآیدم از هر بن مویی
خود در #دل سنگین تو نگرفت سر موی
بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان
تا باد مگر پیش تو بر خاک نهد روی
سرگشته چو چوگانم و در پای سمندت
میافتم و میگردم چون گوی به پهلوی
خود کشتهٔ ابروی توام من به حقیقت
گر کشتنیم باز بفرمای به ابروی
آنان که به گیسو #دل عشاق ربودند
از دست تو در پای فتادند چو گیسوی
تا #عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد
سر بر نگرفتم به وفای تو ز زانوی
بیرون نشود #عشق توام تا ابد از #دل
کاندر ازلم حرز تو بستند به بازوی
#عشق از #دل #سعدی به ملامت بتوان برد
گر رنگ توان برد به آب از رخ هندوی
#تا_کی_روم_از_عشق_تو_شوریده_به_هر_سوی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/57
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گل است آن یا سمن یا ماه یا روی
شب است آن یا شبه یا مشک یا موی
لبت دانم که یاقوت است و تن سیم
نمیدانم #دلت سنگ است یا روی
نپندارم که در بستان فردوس
بروید چون تو سروی بر لب جوی
چه #شیرین لب سخنگویی که عاجز
فرو میماند از وصفت سخنگوی
به بویی الغیاث از ما برآید
که ای باد از کجا آوردی این بوی
الا ای ترک آتشروی ساقی
به آب باده عقل از من فرو شوی
چه شهرآشوبی ای #دلبند #خودرای
چه بزم آرایی ای #گلبرگ #خودروی
چو در میدان #عشق افتادی ای #دل
بباید بودنت سرگشته چون گوی
دلا گر عاشقی میسوز و میساز
تنا گر طالبی میپرس و میپوی
در این ره جان بده یا ترک ما گیر
بر این در سر بنه یا غیر ما جوی
بداندیشان ملامت میکنندم
که تا چند احتمال یار بدخوی
محال است این که ترک دوست هرگز
بگوید #سعدی ای دشمن تو میگوی
#گل_است_آن_یا_سمن_یا_ماه_یا_روی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/56
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرحبا ای نسیم عنبر بوی
خبری زآن به خشم رفته بگوی
#دلبر سست مهر سخت کمان
صاحب دوست روی دشمن #خوی
گو دگر گر هلاک من #خواهی
بی گناهم بکش بهانه مجوی
تشنه ترسم که منقطع گردد
ور نه باز آید آب رفته به جوی
صبر دیدیم در مقابل شوق
آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی
هر که با دوستی سری دارد
گو دو دست از مراد #خویش بشوی
تا گرفتار خم چوگانی
احتمالت ضرورت است چو گوی
پادشاهان و گنج و خیل و حشم
عارفان و سماع و هایاهوی
#سعدیا شور #عشق میگوید
سخنانت نه طبع #شیرین گوی
هر کسی را نباشد این گفتار
عود #ناسوخته ندارد بوی
#مرحبا_ای_نسیم_عنبر_بوی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/54
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از هر چه میرود سخن دوست #خوشتر است
پیغام آشنا #نفس روحپرور است
هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و #دلم جای دیگر است
شاهد که در میان نبود #شمع گو بمیر
چون هست اگر چراغ نباشد منور است
ابنای روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زندهدلان کوی #دلبر است
جان میروم که در قدم اندازمش ز شوق
درماندهام هنوز که نزلی محقر است
کاش آن به خشم رفتهٔ ما آشتیکنان
بازآمدی که دیدهٔ مشتاق بر در است
جانا #دلم چو عود بر آتش بسوختی
وین دم که میزنم ز غمت دود مجمر است
شبهای بی توام شب گور است در خیال
ور بی تو بامداد کنم روز محشر است
گیسوت عنبرینهٔ گردن تمام بود
معشوق #خوبروی چه محتاج #زیور است؟
#سعدی خیال بیهده بستی امید وصل
هجرت بکشت و وصل هنوزت مصور است
زنهار از این امید درازت که در #دل است
هیهات از این خیال محالت که در سر است
#از_هر_چه_میرود_سخن_دوست_خوشتر_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/55
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقت آن آمد که #خوش باشد کنار سبزه جوی
گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی
ور به خلوت با #دلارامت میسر میشود
در سرایت #خود #گل افشان است سبزی گو مروی
ای نسیم کوی معشوق این چه باد خرم است
تا کجا بودی که جانم تازه میگردد به بوی
مطربان گویی در آوازند و مستان در سماع
شاهدان در حالت و شوریدگان در های و هوی
ای #رفیق آنچ از بلای #عشق بر من میرود
گر به ترک من نمیگویی به ترک من بگوی
ای که پای رفتنت کند است و راه وصل تند
بازگشتن هم نشاید تا قدم داری بپوی
گر ببینی گریهٔ زارم ندانی فرق کرد
کآب چشم است این که پیشت میرود یا آب جوی
گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش
گوی مسکین را چه تاوان است چوگان را بگوی
ای که گفتی #دل بشوی از مهر یار مهربان
من #دل از مهرش نمیشویم تو دست از من بشوی
#سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه
شاهد بازی فراخ و زاهدان تنگخوی
#وقت_آن_آمد_که_خوش_باشد_کنار_سبزه_جوی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/53
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو سیمینا به صحرا میروی
نیک بدعهدی که بی ما میروی
کس بدین شوخی و رعنایی نرفت
خود چنینی یا به عمدا میروی
روی پنهان دارد از مردم پری
تو پری روی آشکارا میروی
گر تماشا میکنی در #خود نگر
یا به #خوشتر #زین تماشا میروی
مینوازی بنده را یا میکشی
مینشینی یک #نفس یا میروی
اندرونم با تو میآید ولیک
خائفم گر دست غوغا میروی
ما #خود اندر قید فرمان توایم
تا کجا دیگر به یغما میروی
جان نخواهد بردن از تو هیچ #دل
شهر بگرفتی به صحرا میروی
گر قدم بر چشم من #خواهی نهاد
دیده بر ره مینهم تا میروی
ما به دشنام از تو راضی گشتهایم
وز دعای ما به سودا میروی
گر چه آرام از #دل ما میرود
همچنین میرو که #زیبا میروی
دیده #سعدی و #دل همراه توست
تا نپنداری که تنها میروی
#سرو_سیمینا_به_صحرا_میروی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/52
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈