eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
من از اینجا به ملامت نروم که من اینجا به امیدی گروم گر به عقلم سخنی می‌گویند بیم آن است که دیوانه شوم گوش رفته به آواز سماع نتوانم که نصیحت شنوم همه گو باد ببر خرمن عمر دو جهان بی تو نیرزد دو جوم دوستان عیب و ملامت مکنید کانچه کاشته باشم دروم من بیچاره گردن به کمند چه کنم گر به رکابش نروم گفت به بینی بی‌وفا یارم اگر می‌غنوم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/280 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم بپرس حال من آخر چو بگذری روزی که چون همی‌گذرد روزگار مسکینم؟ من اهل دوزخم ار بی تو زنده شد که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی که بی وجود جهان نمی‌بینم چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به شب فراق منه پیش بالینم ضرورت است که عهد وفا به سر برمت و گر جفا به سر آید هزار چندینم نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان به هر جفا که توانی که سنگ چو آمدمت تا چو ثنا گویم چو بکردی زبان تحسینم مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت تو می‌کشی به سر پنجهٔ نگارینم چو آهو بسوخت در تنگ برفت در همه آفاق بوی مُشکینم هنر بیار و زبان آوری مکن چه حاجت است بگوید شکر که ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/283 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری که بود ز عزیزان تحمل به هر سلاح که مرا بخواهی ریخت حلال کردمت الا به تیغ بیزاری تو در من از آن و که من ترش بنشینم ز تلخ گفتاری اگر دعات ارادت بود و گر دشنام بگوی از آن لب که شهد می‌باری اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد که در کمند تو راحت بود گرفتاری به انتظار عیادت که دوست می‌آید خوش است بر رنجورِ ، بیماری گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم به آن که به دست رقیب نسپاری تو می‌روی و مرا چشم و به جانب توست ولی چه سود که جانب نگه نمی‌داری گرت چو من غم زمانه پیش آرد دگر غم همه عالم به هیچ نشماری درازنای شب از چشم دردمندان پرس که هر چه پیش تو سهل است سهل پنداری حکایت من و مجنون به یکدگر ماند نیافتیم و بمردیم در طلبکاری بنال اگر چاره وصالت نیست که نیست چاره بیچارگان به جز زاری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/127 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از آن روز که در بند توام آزادم پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند در من از بس که به دیدار عزیزت شادم خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت تا بیایند عزیزان به مبارک بادم من که در هیچ مقامی نزدم خیمه‌ی انس پیش تو رخت بیفکندم و بنهادم دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ یاد تو مصلحت ببرد از یادم به وفای تو کز آن روز که منی دل نبستم به وفای کس و در نگشادم تا خیال قد و بالای تو در فکر من است گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم به سخن راست نیاید که چه سخنی وین عجبتر که تو و من فرهادم دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک حاصل آن است که چون طبل تهی پربادم می‌نماید که جفای فلک از دامن من دست کوته نکند تا نکند بنیادم ظاهر آن است که با سابقه‌ی حکم ازل جهد سودی نکند تن به قضا در دادم ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم داوری نیست که از وی بستاند دادم دلم از صحبت به کلی بگرفت وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم هیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسد عجب ار دیوان نرسد فریادم حب وطن گر چه حدیثیست صحیح نتوان مرد به سختی که من این جا زادم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/342 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من ای ساقی از این شوق که دارم مستم تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم به حق مهر و وفایی که میان من و توست که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم پیش از آب و من در من مهر تو بود با آوردم از آن جا نه به بربستم من توام از روی حقیقت لیکن با وجودت نتوان گفت که من هستم دائما عادت من گوشه نشستن بودی تا تو برخاسته‌ای از طلبت ننشستم تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم با تو نگفتم که مرو در پی نروم باز گر این بار که رفتم جستم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/347 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد که راحت امیدوار من دارد به پای سرو درافتاده‌اند و مگر قد نگار من دارد نشان راه سلامت ز من مپرس که زمام خاطر بی‌اختیار من دارد گلا و تازه تویی که عارض تو طراوت و بوی من دارد دگر سر من و بالین عافیت هیهات بدین که سر خاکسار من دارد به هرزه در سر او روزگار کردم و او فراغت از من و از روزگار من دارد مگر به درد بازمانده‌ام یا رب کدام دامن همت غبار من دارد به بار تو چو خر به درماند دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/564 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی که روی چون از دوستان بپوشیدی من از جفای زمان نخفتم دوش تو را چه بود که تا می‌خروشیدی قضا به مظلوم و محروم دگر نمی‌شود ای بس که کوشیدی کنون حلاوت پیوند را بدانی قدر که غم هجران تلخ نوشیدی به مقتضای زمان اقتصار کن که آن چه غایت جهد تو بود کوشیدی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/153 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست که راحت رنجور بی‌قرار منست به در نرود چشم بخت من همه عمر گرش به ببینم که در کنار منست اگر معاینه بینم که قصد جان دارد به جان مضایقه با دوستان نه کار منست حقیقت آن که نه در اوست جان عزیز ولیک درخور امکان و اقتدار منست نه اختیار منست این معاملت لیکن رضای دوست مقدم بر اختیار منست اگر هزار غمست از جفای او بر هنوز بنده اویم که غمگسار منست درون خلوت ما غیر در نمی‌گنجد برو که هر که نه یار منست بار منست به و نمی‌رود من که یاد دوست و منست ستمگرا بسوخت در طلبت دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست و گر مراد تو اینست بی‌مرادی من تفاوتی نکند چون مراد یار منست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/25 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مکن سرگشته آن را که دست آموز غم کردی به پای هجرانش لگدکوب ستم کردی قلم بر بی‌دلان گفتی نخواهم راند و هم راندی جفا بر عاشقان گفتی نخواهم کرد و هم کردی بدم گفتی و خرسندم عفاک الله نکو گفتی سگم و خشنودم جزاک الله کرم کردی چه لطف است این که فرمودی مگر سبق اللسان بودت چه حرف است این که آوردی مگر سهو القلم کردی عنایت با من اولی‌تر که تأدیب جفا دیدم گل افشان بر سر من کن که خارم در قدم کردی غنیمت دان اگر روزی به شادی دررسی ای پس از چندین تحمل‌ها که بار غم کردی شب غم‌های را مگر هنگام روز آمد که تاریک و ضعیفش چون چراغ کردی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/159 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مقصود عاشق شیدا همه او دان مطلوب وامق و عذرا همه او دان زیبایی هر چهرهٔ زیبا همه او دان یاری ده محنت زده مشناس جز او کس فریادرس بی‌کس تنها همه او دان در دیدهٔ هر پیدا همه او دان هر چیز که دانی جز از او، دان که همه اوست یا هیچ مدان در دو جهان، یا همه او دان بر لاله و گلزار و گلت گر نظر افتد گلزار و گل و لاله و صحرا همه او دان پیش و پس و راست و چپ و بالا همه او دان ور آرزویی هست به جز دوست تو را هیچ بایست، ، و تمنا همه او دان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1029 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مقامِ امن و مِیِ بی‌غَش و رَفیقِ شَفیق گَرَت مُدام مُیَسَّر شود زِهی توفیق هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق دریغ و دَرد که تا این زمان ندانستم که کیمیایِ سعادت، رَفیق بود رَفیق به مَأمَنی رو و فرصت شِمُر غنیمتِ وقت که در کمینگهِ عُمرَند، قاطِعانِ طَریق بیا که توبه ز لَعلِ نگار و خندهٔ جام حکایتیست که عقلش نمی‌کُنَد تَصدیق خوش است خاطرم از فکرِ این خیالِ دَقیق حلاوتی که تو را در چَهِ زَنَخدان است به کُنهِ آن نَرِسَد صد هزار فکرِ عمیق اگر به رنگِ عقیقی شد اشکِ من، چه عجب؟ که مُهرِ خاتَمِ لَعلِ تو هست همچو عقیق به خنده گفت که غلامِ طبعِ توام ببین که تا به چه حَدَّم همی‌کُنَد تَحمیق ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/931 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
معلمت همه شوخی و آموخت جفا و و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار دستان سرای عاشق را بباید از تو سخن گفتن دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت مگر دهان تو آموخت تنگی از من وجود من ز میان تو آموخت بلای تو بنیاد زهد و بیخ ورع چنان بکند که صوفی قلندری آموخت دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت من آدمی به چنین شکل و قد و و روش ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت به خلق فروبرده پنجه کاین حناست ندانمش که به قتل که شاطری آموخت چنین بگریم از این پس که مرد بتواند در آب دیده شناوری آموخت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/399 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
معاشران گره از زلفِ باز کنید شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید وَ اِنْ یَکاد بخوانید و در فَراز کنید رَباب و چنگ به بانگِ بلند می‌گویند که گوشِ هوش به پیغامِ اهلِ راز کنید به جانِ دوست که غم پرده بر شما نَدَرَد گر اعتماد بر الطافِ کارساز کنید میانِ عاشق و معشوق فَرق بسیار است چو ناز نماید، شما نیاز کنید که از مُصاحبِ ناجِنس اِحتِراز کنید هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به بر او نَمُرده به فتوایِ من نماز کنید وگر طلب کند اِنعامی از شما حَوالَتَش به لبِ کنید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/990 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست می بده تا دهمت آگهی از سِرِّ قضا که به رویِ که شدم عاشق و از بوی که مست کمر کوه کم است از کمر مور این جا ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست به جز آن نرگس مستانه که چشمش مَرِساد زیر این طارِم فیروزه کسی خوش ننشست چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست حافظ از دولت تو سلیمانی شد یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/995 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
معاشران ز حریفِ شبانه یاد آرید حقوقِ بندگیِ مخلصانه یاد آرید به صوت و نغمهٔ چنگ و چَغانه یاد آرید چو لطفِ باده کُنَد جلوه در رخِ ساقی ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید چو در میانِ مراد آورید دستِ امید ز عهدِ صحبت ما در میانه یاد آرید سمندِ دولت اگر چند سرکشیده رَوَد ز همرهان به سرِ تازیانه یاد آرید ز بی‌وفاییِ دورِ زمانه یاد آرید به وَجهِ مرحمت ای ساکنانِ صدرِ جلال ز رویِ و این آستانه یاد آرید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/993 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مطربِ عجب ساز و نوایی دارد نقشِ هر نغمه که زد راه به جایی دارد که خوش‌آهنگ و فرح‌بخش هوایی دارد پیر دُردی‌کَش ما گر چه ندارد زر و زور خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد محترم دار کاین مگسِ قندپَرست تا هواخواهِ تو شد فَرِّ هُمایی دارد از عدالت نَبُوَد دور گَرَش پُرسد پادشاهی که به همسایه گدایی دارد دردِ است و جگرسوز دوایی دارد ستم از غمزه میاموز که در مذهبِ هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد نغز گفت آن بتِ ترسابچهٔ باده‌پرست شادیِ رویِ کسی خور که صفایی دارد خسروا درگاه‌نشین فاتحه خواند وز زبان تو تمنای دعایی دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1124 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشو، مشو، ز من خسته‌دل جدا ای دوست مکن، مکن، به کف اندُهم رها ای دوست ،_که_بی‌تو_مرا_جان_به_لب_رسید،_برس بیا که بر تو فشانم روان، بیا ای دوست بیا، که بی‌تو مرا برگ زندگانی نیست بیا، که بی‌تو ندارم سر بقا ای دوست ،_کسی_دگر_دارد من غریب ندارم مگر تو را ای دوست چه کرده‌ام که مرا مبتلای غم کردی؟ چه اوفتاد که گشتی ز من جدا ای دوست؟ کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟ که اوفتاد جدایی میان ما ای دوست برغم دشمن شاد از درم درآ ای دوست از آن نفس که جدا گشتی از من بی‌دل فتاده‌ام به کف محنت و بلا ای دوست ز دار ضرب توام سکه بر وجود زده مرا بر آتش محنت میازما ای دوست چو از زیان منت هیچگونه سودی نیست مخواه بیش زیان من گدا ای دوست ز لطف گرد بی‌غمان بسی گشتی دمی به گرد پر غمان برآ ای دوست ز شادی همه عالم شدست بیگانه دلم که با غم تو گشت آشنا ای دوست ز روی لطف و کرم شاد کن بروی خودم که کرد بار غمت پشت من دوتا ای دوست ز همرهی ز راه واماندم ز لطف بر در خویشم رهی نما ای دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/921 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشنو سخن از زمانه ساز آمدگان می خواه مروق به طراز آمدگان کس می ندهد نشان ز بازآمدگان ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1659 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موییت گرفتاری هست گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کآری هست هر که عیبم کند از و ملامت گوید تا ندیده‌ست تو را بر منش انکاری هست صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم همه دانند که در صحبت خاری هست نه منِ خام طمع تو می‌ورزم و بس که چو منْ سوخته در خیلِ تو بسیاری هست باد، خاکی ز مُقام تو بیاورد و ببرد آب هر طیب که در کلبه هست من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست من از این مُرَقّع به درآیم روزی تا همه خلق بدانند که زُنّاری هست همه را هست همین داغ محبّت که مراست که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست نه حدیثیست که پنهان مانَد داستانیست که بر هر سر بازاری هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/630 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مسلمانان مرا وقتی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به تدبیرش امیدِ ساحلی بود دلی همدرد و مصلحت بین که اِستِظهارِ هر اهلِ بود ز من ضایع شد اندر کویِ جانان چه دامنگیر یا رب منزلی بود هنر بی‌عیبِ حِرمان نیست لیکن ز من محروم‌تر کِی سائلی بود؟ که وقتی کاردانی کاملی بود مرا تا تعلیمِ سخن کرد حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود مگو دیگر که نکته‌دان است که ما دیدیم و محکم جاهلی بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1020 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاق توام با همه جوری و جفایی محبوب منی با همه جرمی و خطایی من به چه ارزم که تمنای تو ورزم در حضرت سلطان که برد گدایی صاحب نظران محبت نپسندند وان گه سپر انداختن از تیر بلایی باید که سری در نظرش هیچ نیرزد آن کس که نهد در طلب وصل تو پایی بیداد تو عدلست و جفای تو کرامت دشنام تو که ز بیگانه دعایی جز عهد و وفای تو که محلول نگردد هر عهد که بستم بود و هوایی گر دست دهد دولت آنم که سر در پای سمند تو کنم نعل بهایی شاید که به بر سر خاکم بنویسند این بود که با دوست به سر برد وفایی خون در آزرده نهان چند بماند شک نیست که سر برکند این درد به جایی شرط کرم آنست که با درد بمیری و نخواهی ز در خلق دوایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/190 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را باری به چشم احسان در حال ما نظر کن کز پادشاهان راحت بود گدا را سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را من بی تو زندگانی را نمی‌پسندم کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را حال نیازمندی در وصف می‌نیاید آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را بازآ و جان از من ستان به خدمت دیگر چه برگ باشد درویش بی‌نوا را یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت چندان که بازبیند دیدار آشنا را نه ملک پادشا را در چشم وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی تا مدعی نماندی مجنونِ مبتلا را قلم به سختی رفتست و نیکبختی پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/40 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مست خراب یابد هر لحظه در خرابات گنجی که آن نیابد صد پیر در مناجات می‌بیز هر سحرگاه خاک در خرابات یک ذره گرد از آن خاک در چشم جانت افتد با صدهزار خورشید افتد تو را ملاقات نز خویش گردی آگه، نز جام، نز شعاعات در بیخودی و مستی جایی رسی، که آنجا در هم شود عبادات، پی گم کند اشارات تا گم نگردی از خود گنجی چنین نیابی حالی چنین نیابد گم گشته از ملاقات ؟ کفر است زهد و طاعت تا نگذری ز میقات تا تو ز خودپرستی وز جست وجو نرستی می‌دان که می‌پرستی در دیر عزی و لات در صومعه تو دانی می‌کوش تا توانی در میکده رها کن از سر فضول و طامات جان باز در خرابات، تا جرعه‌ای بیابی مفروش زهد، کانجا کمتر خرند طامات لب تشنه چند باشی، در ساحل تمنی؟ انداز خویشتن را در بحر بی‌نهایات تا گم شود نشانت در پای بی‌نشانی تا در کشد به کامت یک ره نهنگ حالات چون غرقه شد یابد حیات باقی اسرار غیب بیند در عالم شهادات ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/869 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مژدهٔ وصلِ تو کو کز سرِ جان برخیزم طایرِ قُدسم و از دامِ جهان برخیزم از سرِ خواجگیِ کون و مکان برخیزم یا رب از ابرِ هدایت بِرَسان بارانی پیشتر زان که چو گَردی ز میان برخیزم بر سرِ تربتِ من با مِی و مُطرب بنشین تا به بویت ز لحد رقص کُنان برخیزم خیز و بالا بنما ای بتِ حرکات کز سرِ جان و جهان دست فشان برخیزم تا سحرگه ز کنارِ تو جوان برخیزم روز مرگم نفسی مهلتِ دیدار بده تا چو ز سرِ جان و جهان برخیزم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/888 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مزن بر ز نوکِ غمزه تیرم که پیشِ چشمِ بیمارت بمیرم زکاتم دِه که مسکین و فقیرم چو طفلان تا کِی ای زاهد، فریبی به سیبِ بوستان و شهد و چُنان پُر شد فضایِ سینه از دوست که فکرِ خویش گم شد از ضمیرم قدح پُر کن که من در دولتِ جوانبخت جهانم گر چه پیرم که روزِ غم به جز ساغر نگیرم مبادا جز حسابِ مُطرب و مِی اگر نقشی کشد کِلکِ دبیرم در این غوغا که کَس کَس را نپُرسد من از پیرِ مُغان منّت پذیرم خوشا آن دَم کز اِستغنایِ مستی فَراغت باشد از شاه و وزیرم من آن مرغم که هر شام و سحرگاه ز بامِ عرش می‌آید صَفیرم چو گنج او در سینه دارم اگر چه مُدَّعی بیند حقیرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/892 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈