تو را سماع نباشد که سوز #عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
چو هر چه میرسد از دست اوست فرقی نیست
میان #شربت نوشین و تیغ زهرآلود
نسیم باد صبا بوی یار من دارد
چو باد #خواهم از این پس به بوی او پیمود
همیگذشت و نظر کردمش به گوشه چشم
که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
به صبر #خواستم احوال #عشق پوشیدن
دگر به #گل نتوانستم آفتاب اندود
سوار عقل که باشد که پشت ننماید
در آن مقام که سلطان #عشق روی نمود
پیام ما که رساند به خدمتش که رضا
رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
شبی نرفت که #سعدی به داغ #عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز #خواهد بود
#تو_را_سماع_نباشد_که_سوز_عشق_نبود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/471
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند
طریق #عشق جفا بردن است و جانبازی
دگر چه چاره که با زورمند برنایند
اگر به بام برآید ستاره پیشانی
چو ماه عید به انگشتهاش بنمایند
در گریز نبستهست لیکن از نظرش
کجا روند اسیران که بند بر پایند
ز #خون عزیزترم نیست مایهای در تن
فدای دست عزیزان اگر بیالایند
مگر به خیل تو با دوستان نپیوندند
مگر به شهر تو بر عاشقان نبخشایند
فدای جان تو گر جان من طمع داری
غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند
هزار سرو خرامان به راستی نرسد
به قامت تو و گر سر بر آسمان سایند
حدیث حسن تو و داستان #عشق مرا
هزار لیلی و مجنون بر آن نیفزایند
مثال #سعدی عود است تا نسوزانی
جماعت از #نفسش دم به دم نیاسایند
#به_بوی_آن_که_شبی_در_حرم_بیاسایند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/473
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نفسی وقت #بهارم #هوس صحرا بود
با #رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود
خاک #شیراز چو دیبای منقش دیدم
وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود
پارس در سایه اقبال اتابک ایمن
لیکن از #ناله مرغان چمن غوغا بود
شکرین پسته دهانی به تفرج بگذشت
که چه گویم نتوان گفت که چون #زیبا بود
یعلم الله که شقایق نه بدان لطف و سمن
نه بدان بوی و صنوبر نه بدان بالا بود
فتنه سامریش در نظر شورانگیز
نفس عیسویش در لب شکرخا بود
من در اندیشه که بت یا مه نو یا ملکست
یار بت پیکر مه روی ملک سیما بود
دل #سعدی و جهانی به دمی غارت کرد
همچو نوروز که بر #خوان ملک یغما بود
#نفسی_وقت_بهارم_هوس_صحرا_بود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/470
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اخترانی که به شب در نظر ما آیند
پیش #خورشید محال است که پیدا آیند
همچنین پیش وجودت همه #خوبان عدمند
گر چه در چشم خلایق همه #زیبا آیند
مردم از قاتل عمدا بگریزند به جان
پاکبازان بر #شمشیر تو عمدا آیند
تا ملامت نکنی طایفه رندان را
که جمال تو ببینند و به غوغا آیند
یعلم الله که گر آیی به تماشا روزی
مردمان از در و بامت به تماشا آیند
دلق و سجاده #ناموس به میخانه فرست
تا مریدان تو در رقص و تمنا آیند
از سر صوفی سالوس دوتایی برکش
کاندر این ره ادب آن است که یکتا آیند
میندانم خطر دوزخ و سودای بهشت
هر کجا خیمه زنی اهل #دل آنجا آیند
آه #سعدی جگر گوشه نشینان #خون کرد
خرم آن روز که از خانه به صحرا آیند
#اخترانی_که_به_شب_در_نظر_ما_آیند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/472
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را سماع نباشد که سوز #عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
چو هر چه میرسد از دست اوست فرقی نیست
میان #شربت نوشین و تیغ زهرآلود
نسیم باد صبا بوی یار من دارد
چو باد #خواهم از این پس به بوی او پیمود
همیگذشت و نظر کردمش به گوشه چشم
که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
به صبر #خواستم احوال #عشق پوشیدن
دگر به #گل نتوانستم آفتاب اندود
سوار عقل که باشد که پشت ننماید
در آن مقام که سلطان #عشق روی نمود
پیام ما که رساند به خدمتش که رضا
رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
شبی نرفت که #سعدی به داغ #عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز #خواهد بود
#تو_را_سماع_نباشد_که_سوز_عشق_نبود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/471
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نفسی وقت #بهارم #هوس صحرا بود
با #رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود
خاک #شیراز چو دیبای منقش دیدم
وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود
پارس در سایه اقبال اتابک ایمن
لیکن از #ناله مرغان چمن غوغا بود
شکرین پسته دهانی به تفرج بگذشت
که چه گویم نتوان گفت که چون #زیبا بود
یعلم الله که شقایق نه بدان لطف و سمن
نه بدان بوی و صنوبر نه بدان بالا بود
فتنه سامریش در نظر شورانگیز
نفس عیسویش در لب شکرخا بود
من در اندیشه که بت یا مه نو یا ملکست
یار بت پیکر مه روی ملک سیما بود
دل #سعدی و جهانی به دمی غارت کرد
همچو نوروز که بر #خوان ملک یغما بود
#نفسی_وقت_بهارم_هوس_صحرا_بود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/470
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
وز دست غیر دوست تبرزد تبر بود
دشمن گر آستین #گل افشاندت به روی
از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود
گر خاک پای دوست خداوند شوق را
در دیدگان کشند جلای بصر بود
شرط وفاست آن که چو #شمشیر برکشد
یار عزیز جان عزیزش سپر بود
یا رب هلاک من مکن الا به دست دوست
تا وقت جان سپردنم اندر نظر بود
گر جان دهی و گر سر بیچارگی نهی
در پای دوست هر چه کنی مختصر بود
ما سر نهادهایم تو دانی و تیغ و تاج
تیغی که ماهروی زند تاج سر بود
مشتاق را که سر برود در وفای یار
آن روز روز دولت و روز ظفر بود
ما ترک جان از اول این کار گفتهایم
آن را که جان عزیز بود در خطر بود
آن کز بلا بترسد و از قتل غم #خورد
او عاقلست و شیوه مجنون دگر بود
با نیم پختگان نتوان گفت سوز #عشق
خام از عذاب سوختگان بیخبر بود
جانا #دل شکسته #سعدی نگاه دار
دانی که آه سوختگان را اثر بود
#از_دست_دوست_هر_چه_ستانی_شکر_بود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/469
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا راحت از زندگی دوش بود
که آن ماهرویم در آغوش بود
چنان مست دیدار و حیران #عشق
که دنیا و دینم فراموش بود
نگویم می لعل #شیرین گوار
که زهر از کف دست او نوش بود
ندانستم از غایت لطف و حسن
که سیم و سمن یا بر و دوش بود
به دیدار و گفتار جان پرورش
سراپای من دیده و گوش بود
نمیدانم این شب که چون روز شد
کسی باز داند که با هوش بود
مؤذن #غلط کرد بانگ نماز
مگر همچو من مست و مدهوش بود
بگفتیم و دشمن بدانست و دوست
نماند آن تحمل که سرپوش بود
به #خوابش مگر دیدهای #سعدیا
زبان در کش امروز کآن دوش بود
مبادا که گنجی ببیند فقیر
که نتواند از حرص خاموش بود
#مرا_راحت_از_زندگی_دوش_بود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/468
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما را همه شب نمیبرد #خواب
ای خفتهٔ روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
ای سخت کمان سست پیمان
این بود وفای عهد اصحاب
خار است به #زیر پهلوانم
بی روی تو #خوابگاه سنجاب
ای دیده عاشقان به رویت
چون روی مجاوران به محراب
من تن به قضای #عشق دادم
پیرانه سر آمدم به کُتّاب
زهر از کف دست #نازنینان
در حلق چنان رود که جُلّاب
دیوانهی کوی #خوبرویان
دردش نکند جفای بواب
#سعدی نتوان به هیچ کشتن
اِلّا به فراق روی احباب
#ما_را_همه_شب_نمیبرد_خواب #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/466
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چه در پای تو ریزم که #خورای تو بود
سر نه چیزیست که شایسته پای تو بود
خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر
وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود
ذرهای در همه اجزای من مسکین نیست
که نه آن ذره معلق به هوای تو بود
تا تو را جای شد ای سرو روان در #دل من
هیچ کس مینپسندم که به جای تو بود
به وفای تو که گر خشت زنند از #گل من
همچنان در #دل من مهر و وفای تو بود
غایت آنست که ما در سر کار تو رویم
مرگ ما باک نباشد چو بقای تو بود
من پروانه صفت پیش تو ای #شمع چگل
گر بسوزم گنه من نه خطای تو بود
عجبست آن که تو را دید و حدیث تو شنید
که همه عمر نه مشتاق لقای تو بود
خوش بود #ناله #دلسوختگان از سر درد
خاصه دردی که به امید دوای تو بود
ملک دنیا همه با همت #سعدی هیچست
پادشاهیش همین بس که گدای تو بود
#من_چه_در_پای_تو_ریزم_که_خورای_تو_بود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/465
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناچار هر که #صاحب روی نکو بود
هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود
ای #گل تو نیز شوخی #بلبل معاف دار
کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود
نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی
بعد از هزار سال که خاکش سبو بود
پاکیزه روی در همه شهری بود ولیک
نه چون تو پاکدامن و پاکیزه #خو بود
ای گوی حسن برده ز #خوبان روزگار
مسکین کسی که در خم چوگان چو گو بود
مویی چنین دریغ نباشد گره زدن
بگذار تا کنار و برت مشک بو بود
پندارم آن که با تو ندارد تعلقی
نه آدمی که صورتی از سنگ و رو بود
من باری از تو بر نتوانم گرفت چشم
گم کرده #دل هرآینه در جست و جو بود
بر مینیاید از #دل تنگم #نفس تمام
چون #ناله کسی که به چاهی فرو بود
#سعدی سپاس دار و جفا بین و دم مزن
کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود
#ناچار_هر_که_صاحب_روی_نکو_بود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/467
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
کاو را به سر کشته هجران گذری بود
آن دوست که ما را به ارادت نظری هست
با او مگر او را به عنایت نظری بود
من بعد حکایت نکنم تلخی هجران
کان میوه که از صبر برآمد شکری بود
رویی نتوان گفت که حسنش به چه ماند
گویی که در آن نیم شب از روز دری بود
گویم #قمری بود کس از من نپسندد
باغی که به هر شاخ درختش #قمری بود
آن دم که خبر بودم از او تا تو نگویی
کز #خویشتن و هر که جهانم خبری بود
در عالم وصفش به جهانی برسیدم
کاندر نظرم هر دو جهان مختصری بود
من بودم و او نی قلم اندر سر من کش
با او نتوان گفت وجود دگری بود
با غمزه #خوبان که چو #شمشیر کشیدهست
در صبر بدیدم که نه محکم سپری بود
#سعدی نتوانی که دگر دیده بدوزی
کان #دل بربودند که صبرش قدری بود
#یا_رب_شب_دوشین_چه_مبارک_سحری_بود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/464
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود
مجنون از آستانه لیلی کجا رود
گر من فدای جان تو گردم دریغ نیست
بسیار سر که در سر مهر و وفا رود
ور من گدای کوی تو باشم غریب نیست
قارون اگر به خیل تو آید گدا رود
مجروح تیر #عشق اگرش تیغ بر قفاست
چون میرود ز پیش تو چشم از قفا رود
حیف آیدم که پای همی بر زمین نهی
کاین پای #لایقست که بر چشم ما رود
در هیچ موقفم سر گفت و شنید نیست
الا در آن مقام که ذکر #شما رود
ای هوشیار اگر به سر مست بگذری
عیبش مکن که بر سر مردم قضا رود
ما چون نشانه پای به #گل در بماندهایم
خصم آن حریف نیست که تیرش خطا رود
ای آشنای کوی محبت صبور باش
بیداد نیکوان همه بر آشنا رود
#سعدی به در نمیکنی از سر هوای دوست
در پات #لازمست که خار جفا رود
#عیبی_نباشد_از_تو_که_بر_ما_جفا_رود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/463
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتمش سیر ببینم مگر از #دل برود
وآن چنان پای گرفتهست که مشکل برود
دلی از سنگ بباید به سر راه وداع
تا تحمل کند آن روز که محمل برود
چشم حسرت به سر اشک فرو میگیرم
که اگر راه دهم قافله بر #گل برود
ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست
همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود
موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست
که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود
سهل بود آن که به #شمشیر عتابم میکشت
قتل #صاحبنظر آن است که قاتل برود
نه عجب گر برود قاعدهٔ صبر و شکیب
پیش هر چشم که آن قد و #شمایل برود
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود
گر همه عمر ندادهست کسی #دل به خیال
چون بیاید به سر راه تو بیدل برود
روی بنمای که صبر از #دل صوفی ببری
پرده بردار که هوش از تن عاقل برود
#سعدی ار #عشق نبازد چه کند ملک وجود
حیف باشد که همه عمر به باطل برود
قیمت وصل نداند مگر آزرده هجر
مانده آسوده بخسبد چو به منزل برود
#گفتمش_سیر_ببینم_مگر_از_دل_برود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/462
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که را باغچهای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشستست پریشان نرود
آن که در دامنش آویخته باشد خاری
هرگزش گوشه خاطر به #گلستان نرود
سفر قبله درازست و مجاور با دوست
روی در قبله معنی به بیابان نرود
گر بیارند کلید همه درهای بهشت
جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود
گر سرت مست کند بوی حقیقت روزی
اندرونت به #گل و #لاله و ریحان نرود
هر که دانست که منزلگه معشوق کجاست
مدعی باشد اگر بر سر پیکان نرود
صفت عاشق #صادق به درستی آنست
که گرش سر برود از سر پیمان نرود
به نصیحتگر #دلشیفته میباید گفت
برو ای #خواجه که این درد به درمان نرود
به ملامت نبرند از #دل ما صورت #عشق
نقش بر سنگ نبشتست به طوفان نرود
#عشق را عقل نمیخواست که بیند لیکن
هیچ عیار نباشد که به زندان نرود
#سعدیا گر همه شب #شرح غمش #خواهی گفت
شب به پایان رود و #شرح به پایان نرود
#هر_که_را_باغچهای_هست_به_بستان_نرود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/460
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در من این عیب قدیمست و به در مینرود
که مرا بی می و معشوق به سر مینرود
صبرم از دوست مفرمای و تعنت بگذار
کاین بلاییست که از طبع بشر مینرود
مرغ مألوف که با خانه خدا انس گرفت
گر به سنگش بزنی جای دگر مینرود
عجب از دیده گریان منت میآید
عجب آنست کز او #خون جگر مینرود
من از این بازنیایم که گرفتم در پیش
اگرم میرود از پیش اگر مینرود
خواستم تا نظری بنگرم و بازآیم
گفت از این کوچه ما راه به در مینرود
جور معشوق چنان نیست که الزام رقیب
گویی ابریست که از پیش #قمر مینرود
تا تو منظور پدید آمدی ای فتنه پارس
هیچ #دل نیست که دنبال نظر مینرود
زخم #شمشیر غمت را به شکیبایی و عقل
چند مرهم بنهادیم و اثر مینرود
ترک دنیا و تماشا و تنعم گفتیم
مهر مهریست که چون نقش حجر مینرود
موضعی در همه آفاق ندانم امروز
کز حدیث من و حسن تو خبر مینرود
ای که گفتی مرو اندر پی #خوبان #سعدی
چند گویی مگس از پیش شکر مینرود
#در_من_این_عیب_قدیمست_و_به_در_مینرود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/459
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سروبالایی به صحرا میرود
رفتنش بین تا چه #زیبا میرود
تا کدامین باغ از او خرمترست
کاو به رامش کردن آنجا میرود
میرود در راه و در اجزای خاک
مرده میگوید مسیحا میرود
این چنین بیخود نرفتی سنگدل
گر بدانستی چه بر ما میرود
اهل #دل را گو نگه دارید چشم
کان پری پیکر به یغما میرود
هر که را در شهر دید از مرد و زن
دل ربود اکنون به صحرا میرود
آفتاب و سرو غیرت میبرند
کآفتابی سروبالا میرود
باغ را چندان بساط افکندهاند
کآدمی بر فرش دیبا میرود
عقل را با #عشق زور پنجه نیست
کار مسکین از مدارا میرود
#سعدیا #دل در سرش کردی و رفت
بلکه جانش نیز در پا میرود
#سروبالایی_به_صحرا_میرود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/458
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که مجموع نباشد به تماشا نرود
یار با یار سفرکرده به تنها نرود
باد آسایش گیتی نزند بر #دل ریش
#صبح #صادق ندمد تا شب یلدا نرود
بر #دلآویختگان، عرصه عالم تنگست
کان که جایی به #گل افتاد دگر جا نرود
هرگز اندیشه یار از #دل دیوانه #عشق
به تماشای #گل و سبزه و صحرا نرود
به سر خار مغیلان بروم با تو چنان
به ارادت که یکی بر سر دیبا نرود
با همه رفتن #زیبای تذرو اندر باغ
که به شوخی برود پیش تو #زیبا نرود
گر تو ای تخت سلیمان به سر ما #زین دست
رفت #خواهی عجب ار مورچه در پا نرود
باغبانان به شب از زحمت #بلبل چونند
که در ایام #گل از باغچه غوغا نرود
همه عالم سخنم رفت و به گوشت نرسید
آری آنجا که تو باشی سخن ما نرود
هر که ما را به نصیحت ز تو میپیچد روی
گو به #شمشیر که عاشق به مدارا نرود
ماه رخسار بپوشی تو بت یغمایی
تا #دل خلقی از این شهر به یغما نرود
گوهر قیمتی از کام نهنگان آرند
هر که او را غم جانست به دریا نرود
#سعدیا بار کش و یار فراموش مکن
مهر وامق به جفا کردن عذرا نرود
#هر_که_مجموع_نباشد_به_تماشا_نرود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/461
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
وآن #دل که با #خود داشتم با #دلستانم میرود
من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمیماند که #خون بر آستانم میرود
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز #عشق آن سرو روان گویی روانم میرود
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز #دل نشانم میرود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش #ناخوشم
چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم میرود
با آن همه بیداد او وین عهد بیبنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرود
بازآی و بر چشمم نشین ای #دلستان #نازنین
کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرود
شب تا سحر مینغنوم و اندرز کس مینشنوم
وین ره نه قاصد میروم کز کف عنانم میرود
گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به #گل
وین نیز نتوانم که #دل با کاروانم میرود
صبر از وصال یار من برگشتن از #دلدار من
گر چه نباشد کار من هم کار از آنم میرود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من #خود به چشم #خویشتن دیدم که جانم میرود
#سعدی فغان از دست ما #لایق نبود ای بیوفا
طاقت نمیآرم جفا کار از فغانم میرود
#ای_ساربان_آهسته_رو_کآرام_جانم_میرود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/457
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آنکه مرا آرزوست دیر میسر شود
وینچه مرا در سرست عمر در این سر شود
تا تو نیایی به فضل رفتن ما باطلست
ور به مثل پای سعی در طلبت سر شود
برق جمالی بجست خرمن خلقی بسوخت
زان همه آتش نگفت دود #دلی برشود
ای نظر آفتاب هیچ #زیان داردت
گر در و دیوار ما از تو منور شود
گر نگهی دوست وار بر طرف ما کنی
حقه همان کیمیاست وین مس ما زر شود
هوش خردمند را #عشق به تاراج برد
من نشنیدم که باز صید کبوتر شود
گر تو چنین #خوبروی بار دگر بگذری
سنت پرهیزگار دین قلندر شود
هر که به #گل دربماند تا بنگیرند دست
هر چه کند جهد بیش پای فروتر شود
چون متصور شود در #دل ما نقش دوست
همچو بتش بشکنیم هر چه مصور شود
پرتو #خورشید #عشق بر همه افتد ولیک
سنگ به یک نوع نیست تا همه گوهر شود
هر که به گوش قبول دفتر #سعدی شنید
دفتر وعظش به گوش همچو دف تر شود
#آنکه_مرا_آرزوست_دیر_میسر_شود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/456
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ماهرویا! روی #خوب از من متاب
بیخطا کشتن چه میبینی صواب
دوش در #خوابم در آغوش آمدی
وین نپندارم که بینم جز به #خواب
از درون سوزناک و چشم تر
نیمهای در آتشم نیمی در آب
هر که باز آید ز در پندارم اوست
تشنه مسکین آب پندارد سراب
ناوکش را جان درویشان هدف
ناخنش را #خون مسکینان خضاب
او سخن میگوید و #دل میبرد
و او نمک میریزد و مردم کباب
حیف باشد بر چنان تن پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب
خوی به دامان از بناگوشش بگیر
تا بگیرد جامهات بوی #گلاب
فتنه باشد شاهدی #شمعی به دست
سرگران از #خواب و سرمست از #شراب
بامدادی تا به شب رویت مپوش
تا بپوشانی جمال آفتاب
#سعدیا گر در برش #خواهی چو چنگ
گوشمالت #خورد باید چون رباب
#ماهرویا!_روی_خوب_از_من_متاب #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/455
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بخت این کند که رای تو با ما یکی شود
تا بشنود حسود و بر او #ناوکی شود
خونم بریز و بر سر خاکم گذار کن
کاین رنج و سختیم همه پیش اندکی شود
آن را مسلم است تماشای نوبهار
کز #عشق بوستان #گل و خارش یکی شود
ای مفلس آنچه در سر توست از خیال گنج
پایت ضرورت است که در مهلکی شود
#سعدی در این کمند به دیوانگی فتاد
گر دیگرش خلاص بود #زیرکی شود
#بخت_این_کند_که_رای_تو_با_ما_یکی_شود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/453
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر لحظه در برم #دل از اندیشه #خون شود
تا منتهای کار من از #عشق چون شود
دل برقرار نیست که گویم نصیحتی
از راه عقل و معرفتش رهنمون شود
یار آن حریف نیست که از در درآیدم
#عشق آن حدیث نیست که از #دل برون شود
فرهادوارم از لب #شیرین گزیر نیست
ور کوه محنتم به مثل بیستون شود
ساکن نمیشود #نفسی آب چشم من
سیماب طرفه نبود اگر بی سکون شود
دم درکش از ملامتم ای دوست #زینهار
کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود
جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تا زعفران چهره من #لاله گون شود
دیوار #دل به سنگ تعنت خراب گشت
رخت سرای عقل به یغما کنون شود
چون دور عارض تو برانداخت رسم عقل
ترسم که #عشق در سر #سعدی جنون شود
#هر_لحظه_در_برم_دل_از_اندیشه_خون_شود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/454
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
نقش او در چشم ما هر روز #خوشتر میشود
#عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد
بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر میشود
دیگران را تلخ میآید #شراب جور #عشق
ما ز دست دوست میگیریم و شکر میشود
دل ز جان برگیر و در بر گیر یار مهربان
گر بدین مقدارت آن دولت میسر میشود
هرگزم در سر نبود اندیشه سودا ولیک
پیل اگر دربند میافتد مسخر میشود
عیشها دارم در این آتش که بینی دم به دم
کاندرونم گر چه میسوزد منور میشود
تا نپنداری که با دیگر کسم خاطر #خوشست
ظاهرم با جمع و خاطر جای دیگر میشود
غیرتم گوید نگویم با حریفان راز #خویش
باز میبینم که در آفاق دفتر میشود
آب شوق از چشم #سعدی میرود بر دست و خط
لاجرم چون شعر میآید سخن تر میشود
قول مطبوع از درون سوزناک آید که عود
چون همیسوزد جهان از وی معطر میشود
#آن_که_نقشی_دیگرش_جایی_مصور_میشود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/452
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید
کز #گلستان صفا بوی وفایی ندمید
آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید
هر چه زان تلختر اندر همه عالم نبود
گو بگو از لب #شیرین که لطیف است و لذیذ
گر من از خار بترسم نبرم دامن #گل
کام در کام نهنگ است بباید طلبید
مرو ای دوست که ما بی تو نخواهیم نشست
مبر ای یار که ما از تو نخواهیم برید
از تو با مصلحت #خویش نمیپردازم
که محال است که در #خود نگرد هر که تو دید
آفرین کردن و دشنام شنیدن سهل است
چه از آن به که بود با تو مرا گفت و شنید
جهد بسیار بکردم که نگویم غم #دل
عاقبت جان به دهان آمد و طاقت برسید
آخر ای مطرب از این پرده عشاق بگرد
چند گویی که مرا پرده به چنگ تو درید
تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
چند چون ماهی بر خشک توانند طپید
سخن #سعدی بشنو که تو #خود #زیبایی
خاصه آن وقت که در گوش کنی مروارید
#هفتهای_میرود_از_عمر_و_به_ده_روز_کشید #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/451
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈