eitaa logo
📙 داستان و رمان 📗
1.2هزار دنبال‌کننده
40 عکس
77 ویدیو
5 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher تربیت دینی کودک @amoomolla اخلاق خانواده @ghairat آدمین و مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool تبلیغ ارزان @tabligh_amoo
مشاهده در ایتا
دانلود
به کانال داستان و رمان خوش آمدید هشتک ها برای جستجوی سریع شما داستان های کوتاه : داستان یک قسمتی کودکانه : داستان های نیمه بلند : داستان های بلند : قصه های صوتی تک قسمتی : مجموعه : 🎧 🎧 🎧 🎧 🎧 🎧 🎧 🎧 🎧 🎧 مجموعه 🎼 🎼 🎼 🎼 قصه های صوتی چند قسمتی : داستان های مصور : هشتک های موضوعی : هشتک های تقویمی و مناسبتی :
📙 داستان کوتاه عزیز برادر 🦋 حضرت زینب علیهاالسلام ، 🦋 به برادرش امام حسین علیه السلام ، 🦋 علاقه خاصی داشت . 🦋 علاقه و انس او به امام حسین ، 🦋 خیلی شدید بود ؛ 🦋 ایشان وقتی کودک بودند 🦋 گاهی مثل بجه های دیگر ، 🦋 به گریه می افتاد 🦋 اما به محض شنیدن صدای برادرش 🦋 آرام می گرفت و ساکت می شد . 🦋 وقتی که بزرگ شد 🦋 همیشه همراه برادرش بود 🦋 و او را هیچ وقت تنها نمی گذاشت . 🦋 حضرت زینب علیهاالسلام ، 🦋 نزد برادرانش حسن و حسین ، 🦋 خیلی عزیز بود . 🦋 این دو امام بزرگوار ، 🦋 به حضرت زینب ، 🦋 خیلی احترام می گذاشتند . 🦋 اگر مشکلی برایشان پیش می آمد 🦋 به حضرت زینب چیزی نمی گفتند 🦋 نمی گذاشتند متوجه مشکل شود 🦋 تا ناراحت و نگران نشود . 🦋 هر وقت حضرت زینب ، 🦋 برای دیدن امام حسین می رفت 🦋 امام حسین علیه السلام ، 🦋 از جایش بلند می شد 🦋 و او را جای خودش می نشاند . 🎼 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla