برآمد باد #صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند #گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از #خواب برخاست
حسد گو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرم است ای #گل کجایی
که بینی #بلبلان را #ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودهست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه #دل بر سرای عمر #سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
#برآمد_باد_صبح_و_بوی_نوروز #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/406
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس
پستان یار در خم گیسوی تابدار
چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس
یک شب که دوست فتنه خفتست #زینهار
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس
تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ #صبح
یا از در سرای اتابک غریو کوس
لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفته بیهوده خروس
#امشب_مگر_به_وقت_نمیخواند_این_خروس #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/401
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بوی #بهار آمد بنال ای #بلبل #شیرین #نفس
ور پایبندی همچو من فریاد میخوان از قفس
گیرند مردم دوستان #نامهربان و مهربان
هر روز خاطر با یکی ما #خود یکی داریم و بس
محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان
تو #خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس
#شیرین بضاعت بر مگس چندان که تندی میکند
او بادبیزن همچنان در دست و میآید مگس
پند خردمندان چه سود اکنون که بندم سخت شد
گر جستم این بار از قفس بیدار باشم #زین سپس
گر دوست میآید برم یا تیغ دشمن بر سرم
من با کسی افتادهام کز وی نپردازم به کس
با هر که بنشینم دمی کز یاد او غافل شوم
چون #صبح بی #خورشیدم از #دل بر نمیآید #نفس
من مفلسم در کاروان گوهر که #خواهی قصد کن
نگذاشت مطرب دربرم چندان که بستاند عسس
گر پند میخواهی بده ور بند میخواهی بنه
دیوانه سر #خواهد نهاد آن گه نهد از سر #هوس
فریاد #سعدی در جهان افکندی ای آرام جان
چندین به فریاد آوری باری به فریادش برس
#بوی_بهار_آمد_بنال_ای_بلبل_شیرین_نفس #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/402
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یاری به دست کن که به امید راحتش
واجب کند که صبر کنی بر جراحتش
ما را که ره دهد به سراپرده وصال
ای باد #صبحدم خبری ده ز ساحتش
باران چون ستارهام از دیدگان بریخت
رویی که #صبح خیره شود در صباحتش
هر گه که گویم این #دل ریشم درست شد
بر وی پراکند نمکی از ملاحتش
هرچ آن قبیحتر بکند یار دوستروی
داند که چشم دوست نبیند قباحتش
بیچارهای که صورت رویت خیال بست
بی دیدنت خیال مبند استراحتش
با چشم نیمخواب تو خشم آیدم همی
از چشمهای نرگس و چندان وقاحتش
رفتار شاهد و لب خندان و روی #خوب
چون آدمی طمع نکند در سماحتش
#سعدی که داد وصف همه نیکوان به داد
عاجز بماند در تو زبان فصاحتش
#یاری_به_دست_کن_که_به_امید_راحتش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/398
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که بی دوست میبرد #خوابش
همچنان صبر هست و پایابش
خواب از آن چشم چشم نتوان داشت
که ز سر برگذشت سیلابش
نه به #خود میرود گرفته #عشق
دیگری میبرد به قلابش
چه کند پای بند مهر کسی
که نبیند جفای اصحابش
هر که حاجت به درگهی دارد
لازمست احتمال بوابش
ناگزیرست تلخ و #شیرینش
خار و خرما و زهر و جلابش
سایرست این مثل که مستسقی
نکند رود دجله سیرابش
شب هجران دوست ظلمانیست
ور برآید هزار مهتابش
برود جان مستمند از تن
نرود مهر مهر احبابش
#سعدیا گوسفند قربانی
به که #نالد ز دست قصابش
#هر_که_بی_دوست_میبرد_خوابش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/400
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
معلمت همه شوخی و #دلبری آموخت
جفا و #ناز و عتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
هزار #بلبل دستان سرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
برفت رونق بازار آفتاب و #قمر
از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم #عشق تو شاعری آموخت
مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه
که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
مگر دهان تو آموخت تنگی از #دل من
وجود من ز میان تو #لاغری آموخت
بلای #عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع
چنان بکند که صوفی قلندری آموخت
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن
کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت
من آدمی به چنین شکل و قد و #خوی و روش
ندیدهام مگر این شیوه از پری آموخت
به #خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست
ندانمش که به قتل که شاطری آموخت
چنین بگریم از این پس که مرد بتواند
در آب دیده #سعدی شناوری آموخت
#معلمت_همه_شوخی_و_دلبری_آموخت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/399
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس ندیدهست به #شیرینی و لطف و #نازش
کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش
مطرب ما را دردیست که #خوش مینالد
مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش
بارها در #دلم آمد که بپوشم غم #عشق
آبگینه نتواند که بپوشد رازش
مرغ پرنده اگر در قفسی پیر شود
همچنان طبع فرامش نکند پروازش
تا چه کردیم دگرباره که #شیرین لب دوست
به سخن باز نمیباشد و چشم از #نازش
من دعا گویم اگر تو همه دشنام دهی
بنده خدمت بکند ور نکنند اعزازش
غرق دریای غمت را رمقی بیش نماند
آخر اکنون که بکشتی به کنار اندازش
خون #سعدی کم از آن است که دست آلایی
ملخ آن قدر ندارد که بگیرد بازش
#کس_ندیدهست_به_شیرینی_و_لطف_و_نازش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/393
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که #نازک بود تن یارش
گو #دل #نازنین نگه دارش
عاشق #گل دروغ میگوید
که تحمل نمیکند خارش
نیکخواها در آتشم بگذار
وین نصیحت مکن که بگذارش
کاش با #دل هزار جان بودی
تا فدا کردمی به دیدارش
عاشق #صادق از ملامت دوست
گر برنجد به دوست مشمارش
کس به آرام جان ما نرسد
که نه اول به جان رسد کارش
خانه یار سنگدل این است
هر که سر میزند به دیوارش
خون ما #خود محل آن دارد
که بود پیش دوست مقدارش
#سعدیا گر به جان خطاب کند
ترک جان گوی و #دل به دست آرش
#هر_که_نازک_بود_تن_یارش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/395
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که #نامهربان بود یارش
واجب است احتمال آزارش
طاقت رفتنم نمیماند
چون نظر میکنم به رفتارش
وز سخن گفتنش چنان مستم
که ندانم جواب گفتارش
کشته تیر #عشق زنده کند
گر به سر بگذرد دگربارش
هر چه زان تلختر بخواهد گفت
گو بگو از لب شکربارش
#عشق پوشیده بود و صبر نماند
پرده برداشتم ز اسرارش
وه که گر من به خدمتش برسم
خود چه خدمت کنم به مقدارش
بیم دیوانگیست مردم را
ز آمدن رفتن پری وارش
کاش بیرون نیامدی سلطان
تا ندیدی گدای بازارش
#سعدیا روی دوست #نادیدن
به که دیدن میان اغیارش
#هر_که_نامهربان_بود_یارش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/394
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش
میوه نمیدهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتش
داروی #دل نمیکنم کان که مریض #عشق شد
هیچ دوا نیاورد باز به استقامتش
هر که فدا نمیکند دنیی و دین و مال و سر
گو غم نیکوان مخور تا نخوری ندامتش
جنگ نمیکنم اگر دست به تیغ میبرد
بلکه به #خون مطالبت هم نکنم قیامتش
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش
هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی #دل
گوش مدار #سعدیا بر خبر سلامتش
#آن_که_هلاک_من_همیخواهد_و_من_سلامتش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/397
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خجل است سرو بستان بر قامت بلندش
همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش
چو درخت قامتش دید صبا به هم برآمد
ز چمن نرست سروی که ز بیخ برنکندش
اگر آفتاب با او زند از گزاف #لافی
مه نو چه زهره دارد که بود سم سمندش
نه چنان ز دست رفتهست وجود #ناتوانم
که معالجت توان کرد به پند یا به بندش
گرم آن قرار بودی که ز دوست برکنم #دل
نشنیدمی ز دشمن سخنان #ناپسندش
تو که پادشاه حسنی نظری به بندگان کن
حذر از دعای درویش و کف نیازمندش
شکرین حدیث #سعدی بر او چه قدر دارد
که چنو هزار طوطی مگس است پیش قندش
#خجل_است_سرو_بستان_بر_قامت_بلندش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/396
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد #دل تا ز تو واستانمش
قوت #شرح #عشق تو نیست زبان خامه را
گرد در امید تو چند به سر دوانمش
ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد
فارغی از فغان من گر به فلک رسانمش
آه دریغ و آب چشم ار چه موافق منند
آتش #عشق آن چنان نیست که وانشانمش
هر که بپرسد ای فلان حال #دلت چگونه شد
خون شد و دم به دم همی از مژه میچکانمش
عمر من است زلف تو بو که دراز بینمش
جان من است لعل تو بو که به لب رسانمش
لذت وقتهای #خوش قدر نداشت پیش من
گر پس از این دمی چنان یابم قدر دانمش
نیست زمام کام #دل در کف اختیار من
گر نه اجل فرارسد #زین همه وارهانمش
#عشق تو گفته بود هان #سعدی و آرزوی من
بس نکند ز عاشقی تا ز جهان جهانمش
پنجه قصد دشمنان مینرسد به #خون من
وین که به لطف میکشد منع نمیتوانمش
#دست_به_جان_نمیرسد_تا_به_تو_برفشانمش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/392
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش
چشم بد را گفتم الحمدی بدم پیرامنش
تا چه #خواهد کرد با من دور گیتی #زین دو کار
دست او در گردنم یا #خون من در گردنش
هر که معلومش نمیگردد که زاهد را که کشت
گو سرانگشتان شاهد بین و رنگ #ناخنش
گر چمن گوید مرا همرنگ رویش #لالهایست
از قفا باید برون کردن زبان سوسنش
ماه و پروینش نیارم گفت و سرو و آفتاب
لطف جان در جسم دارد جسم در پیراهنش
آستین از چنگ مسکینان گرفتم درکشد
چون تواند رفت و چندین دست #دل در دامنش
من سبیل دشمنان کردم نصیب عرض #خویش
دشمن آن کس در جهان دارم که دارد دشمنش
گر تنم مویی شود از دست جور روزگار
بر من آسانتر بود کآسیب مویی بر تنش
تا چه روی است آن که حیران ماندهام در وصف او
#صبحی از مشرق همیتابد یکی از روزنش
بعد از این ای یار اگر تفصیل هشیاران کنند
گر در آنجا #نام من بینی قلم بر سر زنش
لایق #سعدی نبود این خرقه تقوا و زهد
ساقیا جامی بده وین جامه از سر برکنش
#چون_برآمد_ماه_روی_از_مطلع_پیراهنش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/391
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
رها نمیکند ایام در کنار منش
که داد #خود بستانم به بوسه از دهنش
همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق
بدان همیکند و درکشم به #خویشتنش
ولیک دست نیارم زدن در آن سر زلف
که مبلغی #دل خلق است #زیر هر شکنش
غلام قامت آن لعبتم که بر قد او
بریدهاند لطافت چو جامه بر بدنش
ز رنگ و بوی تو ای سروقد سیم اندام
برفت رونق نسرین باغ و نسترنش
یکی به حکم نظر پای در #گلستان نه
که پایمال کنی ارغوان و یاسمنش
خوشا تفرج نوروز خاصه در #شیراز
که برکند #دل مرد مسافر از وطنش
عزیز مصر چمن شد جمال یوسف #گل
صبا به شهر درآورد بوی پیرهنش
شگفت نیست گر از غیرت تو بر #گلزار
بگرید ابر و بخندد شکوفه بر چمنش
در این روش که تویی گر به مرده برگذری
عجب نباشد اگر نعره آید از کفنش
نماند فتنه در ایام شاه جز #سعدی
که بر جمال تو فتنهست و خلق بر سخنش
#رها_نمیکند_ایام_در_کنار_منش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/390
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوش است درد که باشد امید درمانش
دراز نیست بیابان که هست پایانش
نه #شرط #عشق بود با کمان ابروی دوست
که جان سپر نکنی پیش تیربارانش
عدیم را که تمنای بوستان باشد
ضرورت است تحمل ز بوستانبانش
وصال جان جهان یافتن حرامش باد
که التفات بود بر جهان و بر جانش
ز کعبه روی نشاید به #ناامیدی تافت
کمینه آن که بمیریم در بیابانش
اگر چه #ناقص و #نادانم این قدر دانم
که آبگینه من نیست مرد سندانش
ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز
کنند چون نکنند احتمال هجرانش
گر آید از تو به رویم هزار تیر جفا
جفاست گر مژه بر هم زنم ز پیکانش
حریف را که غم جان #خویشتن باشد
هنوز #لاف دروغ است #عشق جانانش
حکیم را که #دل از دست رفت و پای از جای
سر صلاح توقع مدار و سامانش
گلی چو روی تو گر ممکن است در آفاق
نه ممکن است چو #سعدی هزاردستانش
#خوش_است_درد_که_باشد_امید_درمانش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/389
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان #عشق اولست و #زیادت
گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت
کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و #دلم #خوش به انتظار عیادت
گرم به گوشه چشمی شکستهوار ببینی
فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت
بیایمت که ببینم کدام زهره و یارا
روم که بیتو نشینم کدام صبر و جلادت
مرا هر آینه روزی تمام کشته ببینی
گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت
اگر جنازه #سعدی به کوی دوست برآرند
زهی حیات نکونام و رفتنی به شهادت
#کهن_شود_همه_کس_را_به_روزگار_ارادت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/388
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زینهار از دهان خندانش
و آتش لعل و آب دندانش
مگر آن دایه کاین صنم پرورد
شهد بودهست شیر پستانش
باغبان گر ببیند این رفتار
سرو بیرون کند ز بستانش
ور چنین حور در بهشت آید
همه خادم شوند #غلمانش
چاهی اندر ره مسلمانان
نیست الا چه زنخدانش
چند #خواهی چو من بر این لب چاه
متعطش بر آب حیوانش
شاید این روی اگر سبیل کند
بر تماشاکنان حیرانش
ساربانا جمال کعبه کجاست
که بمردیم در بیابانش
بس که در خاک میطپند چو گوی
از خم زلف همچو چوگانش
لاجرم عقل منهزم شد و صبر
که نبودند مرد میدانش
ما دگر بی تو صبر نتوانیم
که همین بود حد امکانش
از ملامت چه غم #خورد #سعدی
مرده از نیشتر مترسانش
#زینهار_از_دهان_خندانش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/387
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که هست التفات بر جانش
گو مزن #لاف مهر جانانش
درد من بر من از طبیب من است
از که جویم دوا و درمانش
آن که سر در کمند وی دارد
نتوان رفت جز به فرمانش
چه کند بنده حقیر فقیر
که نباشد به امر سلطانش
ناگزیر است یار عاشق را
که ملامت کنند یارانش
وآن که در بحر قلزم است غریق
چه تفاوت کند ز بارانش
گل به غایت رسید بگذارید
تا بنالد هزاردستانش
عقل را گر هزار حجت هست
#عشق دعوی کند به بطلانش
هر که را نوبتی زدند این تیر
در جراحت بماند پیکانش
نالهای میکند چو گریه طفل
که ندانند درد پنهانش
سخن #عشق #زینهار مگوی
یا چو گفتی بیار برهانش
نرود هوشمند در آبی
تا نبیند نخست پایانش
#سعدیا گر به یک دمت بی دوست
هر دو عالم دهند مستانش
#هر_که_هست_التفات_بر_جانش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/386
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یکی را دست حسرت بر بناگوش
یکی با آن که میخواهد در آغوش
نداند دوش بر دوش حریفان
که تنها مانده چون خفت از غمش دوش
نکوگویان نصیحت میکنندم
ز من فریاد میآید که خاموش
ز بانگ رود و آوای سرودم
دگر جای نصیحت نیست در گوش
مرا گویند چشم از وی بپوشان
ورا گو برقعی بر #خویشتن پوش
نشانی زان پری تا در خیال است
نیاید هرگز این دیوانه با هوش
نمیشاید گرفتن چشمه چشم
که دریای درون میآورد جوش
بیا تا هر چه هست از دست محبوب
بیاشامیم اگر زهر است اگر نوش
مرا در خاک راه دوست بگذار
برو گو دشمن اندر #خون من کوش
نه یاری سست پیمان است #سعدی
که در سختی کند یاری فراموش
#یکی_را_دست_حسرت_بر_بناگوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/382
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خطا کردی به قول دشمنان گوش
که عهد دوستان کردی فراموش
که گفت آن روی شهرآرای بنمای
دگربارش که بنمودی فراپوش
دل سنگینت آگاهی ندارد
که من چون دیگ رویین میزنم جوش
نمیبینم خلاص از دست فکرت
مگر کافتاده باشم مست و مدهوش
به ظاهر پند مردم مینیوشم
نهانم #عشق میگوید که منیوش
مگر ساقی که بستانم ز دستش
مگر مطرب که بر قولش کنم گوش
مرا جامی بده وین جامه بستان
مرا نقلی بنه وین خرقه بفروش
نشستم تا برون آیی خرامان
تو بیرون آمدی من رفتم از هوش
تو در عالم نمیگنجی ز #خوبی
مرا هرگز کجا گنجی در آغوش
خردمندان نصیحت میکنندم
که #سعدی چون دهل بیهوده مخروش
ولیکن تا به چوگان میزنندش
دهل هرگز نخواهد بود خاموش
#خطا_کردی_به_قول_دشمنان_گوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/384
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
رفتی و نمیشوی فراموش
میآیی و میروم من از هوش
سحر است کمان ابروانت
پیوسته کشیده تا بناگوش
پایت بگذار تا ببوسم
چون دست نمیرسد به آغوش
جور از قبلت مقام عدل است
نیش سخنت مقابل نوش
بیکار بود که در #بهاران
گویند به عندلیب مخروش
دوش آن غم #دل که مینهفتم
باد سحرش ببرد سرپوش
آن سیل که دوش تا کمر بود
امشب بگذشت #خواهد از دوش
شهری متحدثان حسنت
الا متحیران خاموش
بنشین که هزار فتنه برخاست
از حلقه عارفان مدهوش
آتش که تو میکنی محال است
کاین دیگ فرونشیند از جوش
#بلبل که به دست شاهد افتاد
یاران چمن کند فراموش
ای #خواجه برو به هر چه داری
یاری بخر و به هیچ مفروش
گر توبه دهد کسی ز #عشقت
از من بنیوش و پند منیوش
#سعدی همه ساله پند مردم
میگوید و #خود نمیکند گوش
#رفتی_و_نمیشوی_فراموش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/381
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی #خویشش
وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
هر که از یار تحمل نکند یار مگویش
وان که در #عشق ملامت نکشد مرد مخوانش
چون #دل از دست به درشد مثل کره توسن
نتوان باز گرفتن به همه شهر عنانش
به جفایی و قفایی نرود عاشق #صادق
مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش
خفته خاک لحد را که تو #ناگه به سر آیی
عجب ار باز نیاید به تن مرده روانش
شرم دارد چمن از قامت #زیبای بلندت
که همه عمر نبودهست چنین سرو روانش
گفتم از ورطه #عشقت به صبوری به درآیم
باز میبینم و دریا نه پدید است کرانش
عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش
چه گنه کردم و دیدی که تعلق ببریدی
بنده بی جرم و خطایی نه صواب است مرانش
نرسد #ناله #سعدی به کسی در همه عالم
که نه تصدیق کند کز سر دردیست فغانش
گر فلاطون به حکیمی مرض #عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش
#هر_که_سودای_تو_دارد_چه_غم_از_هر_که_جهانش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/385
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیامت باشد آن قامت در آغوش
شراب سلسبیل از چشمه نوش
غلام کیست آن لعبت که ما را
غلام #خویش کرد و حلقه در گوش
پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد #خواب در چشمان من دوش
نه هر وقتم به یاد خاطر آید
که #خود هرگز نمیگردد فراموش
حلالش باد اگر #خونم بریزد
که سر در پای او #خوشتر که بر دوش
نصیحتگوی ما عقلی ندارد
برو گو در صلاح #خویشتن کوش
دهل #زیر #گلیم از خلق پنهان
نشاید کرد و آتش #زیر سرپوش
بیا ای دوست ور دشمن ببیند
چه #خواهد کرد گو میبین و میجوش
تو از ما فارغ و ما با تو همراه
ز ما فریاد میآید تو خاموش
حدیث حسن #خویش از دیگری پرس
که #سعدی در تو حیران است و مدهوش
#قیامت_باشد_آن_قامت_در_آغوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/383
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر یکی از #عشق برآرد خروش
بر سر آتش نه غریب است جوش
پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق
دامن عفوش به گنه بربپوش
بوی #گل آورد نسیم صبا
#بلبل بیدل ننشیند خموش
مطرب اگر پرده از این ره زند
بازنیایند حریفان به هوش
ساقی اگر باده از این خم دهد
خرقه صوفی ببرد می فروش
زهر بیاور که ز اجزای من
بانگ برآید به ارادت که نوش
از تو نپرسند درازای شب
آن کس داند که نخفتهست دوش
حیف بود مردن بی عاشقی
تا #نفسی داری و #نفسی بکوش
سر که نه در راه عزیزان رود
بار گران است کشیدن به دوش
#سعدی اگر خاک شود همچنان
ناله زاریدنش آید به گوش
هر که #دلی دارد از انفاس او
میشنود تا به قیامت خروش
#گر_یکی_از_عشق_برآرد_خروش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/380
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلی که دید که غایب شدهست از این درویش
گرفته از سر مستی و عاشقی سر #خویش
به دست آن که فتادهست اگر مسلمان است
مگر حلال ندارد مظالم درویش
دل شکسته مروت بود که بازدهند
که باز میدهد این دردمند را #دل ریش
مه دوهفته اسیرش گرفت و بند نهاد
دو هفته رفت که از وی خبر نیامد بیش
رمیدهای که نه از #خویشتن خبر دارد
نه از ملامت بیگانه و نصیحت #خویش
به شادکامی دشمن کسی سزاوار است
که نشنود سخن دوستان نیک اندیش
کنون به سختی و آسانیش بباید ساخت
که در طبیعت زنبور نوش باشد و نیش
دگر به یار جفاکار #دل منه #سعدی
نمیدهیم و به شوخی همیبرند از پیش
#دلی_که_دید_که_غایب_شدهست_از_این_درویش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/379
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈