ققنوس
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت نوزدهم) «توقع این است...» ح
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲
(قسمت بیستم)
«مثل موشک هدفگیری کنید!»
در ادامه بحث #قدرت_نرم،
دو شاخص مهم را که بایستی مورد توجّه قرار بگیرند و مداحان باید کار خودشان را با این دو شاخص بسنجند، بیان میکنند:
«۱. توانایی برانگیختن و حرکتآفریدن
۲. جهت درست و دقّت؛ هدفگیریاش دقیق باشد.»
و برای این دومی از توان موشکیمان مثال میآوردند:
«یکی از چیزهایی که ما در موشکهایمان هم
به آن اهمّیّت دادهایم و
موفّق شدهایم و
به آن رسیدهایم،
#دقّت_در_هدفگیری است؛
یعنی در دوهزارکیلومتری یک نقطهای را هدف میگیرد،
درست به همان نقطه فرود میآید؛
یعنی مثلاً دهمتر این طرف یا دهمتر آن طرف نیست.»
از مداحان هم میخواهند مانند موشکهایمان باشند:
«در کاری که میخواهید انجام بدهید باید اینجوری هدفگیری کنید؛ این دو شاخص را در نظر داشته باشید:
۱. یکی اینکه
ببینید آنچه شما ارائه میدهید
چهقدر #قدرت_برانگیختن دارد،
چهقدر میتواند دل را تکان بدهد،
چهقدر میتواند حرکت ایجاد کند،
۲. و دوّم اینکه
چهقدر #دقیق است؛
دقّت در حرکت خیلی مهم است.»
بعد هم از آسیبهایی میگویند که در صورت عدم رعایت متوجهمان میشود:
«گاهی اوقات میخواهیم کار خوبی بکنیم،
یک حرفی میزنیم،
دقّت نمیکنیم در خصوصیّات این حرف،
در هنگامی که دنیای اسلام نیاز به #اتّحاد دارد
#اختلاف ایجاد میکنیم،
#شکاف ایجاد میکنیم؛
این #عدم_دقّت است.»
این بخشها را که مینویسم بچههای #سیستان_و_بلوچستان آمدهاند در #حسینیه_معلی و #ریحانه_شهرکی از پدر و مادر شهیدش، با صلابت و اقتدار مثل کوه روایت میکند...
💠💠💠
آقا بر این دقت اصرار میکنند:
«من #اصرار دارم که در فهم معارف دینی و بیان معارف دینی #دقّت بشود.»
انگار دارد فریاد میزند که بفهمید دیگر!
بهویژه اینکه:
«خوشبختانه امروز بسیاری از مدّاحان عزیز ما از قشرهایی هستند
#تحصیل_کرده،
#درس_خوانده،
#مراتب_علمی گذرانده،
#عربی_دان،
#عربی_فهم،
خیلیهایشان با #قرآن مأنوس،
با #روایات مأنوس.»
آقا حسابی برای مداحان سنگ تمام گذاشتند:
«امروز این است دیگر؛
جامعه مدّاحی ما مثل دوره جوانی ما نیست.»
بعد هم به تناسب این جایگاه و مرتبه، تکلیف آنها را گوشزد میکنند:
«جامعه مدّاحی جامعه #متعالی و #بلندمرتبهای است؛
#توقّع ما این است که
معارف را
دقیق،
درست،
با همان ابزار بسیار ممتاز مدح و مرثیه،
به طرف مقابل منتقل کند؛
#توقّع ما این است.»
این برای چندمینبار است که در این دیدار، آقا به صراحت #توقع خود را از جامعه مداحی، بیان میکنند...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
ققنوس
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیستم) «مثل موشک هدفگیری کن
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲
(قسمت بیستویکم)
«تذکری برای سرباز گیج جبهه خودی!»
نیمهشعبان به غروب نزدیک میشود و من بالدربال خیال، بین #حسینیه_امام_خمینی و #مسجد_جمکران در رفتوآمدم... هنوز مشقهای میلاد حضرت زهراء(س) را کامل نکردهایم که به میلاد فرزندش رسیدهایم...
💠💠💠
آقا دلسوزانه، مانند معلمی مهربان و نگران، راهکارهای برآوردهکردن آن توقعات را که گفته بودند، نشان میدهند:
«با #کتب_حدیث آشنا بشوید، مأنوس بشوید.»
و ذیل کتب حدیث، دو کتاب نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه را خاصةً مورد تأکید قرار میدهند؛ ابتدا از نهجالبلاغه میگویند:
«با #نهجالبلاغه مأنوس بشوید.
#نهجالبلاغه یک دریا از معارف است.
خطبههای #نهجالبلاغه را وقتی شما نگاه میکنید،
بخصوص بعضی از خطب #نهجالبلاغه،
سرشار از معارفی است که
یک کلمه آن را انسان بتواند گسترش بدهد،
میتواند یک ملّت را به حرکت دربیاورد.»
و بعد هم از صحیفه:
«با #صحیفه_سجّادیّه مأنوس بشوید.
قالب #صحیفه_سجّادیّه قالب دعا است،
در محتوا هم تضرّع و دعا است،
امّا در کنار آن،
سرشار از معارف دینی است.
#صحیفه_سجّادیّه
یک پدیده عجیب در مکتب اهلبیت است.»
💠💠💠
بعد هم از همینجا گریزی میزنند به دعای مرزداران و به زیباترین شکل ممکن یکی از شبهات رایج این روزها را هنرمندانه و حکیمانه پاسخ میدهند. در واقع یکی از مصادیق #جهاد_تبیین را کارگاهی پیاده میکنند برای اهلش:
«شما ملاحظه کنید
امام سجّاد(س) در #صحیفه_سجّادیّه
#مرزداران را دعا میکند؛
یک دعائی دارد مخصوص #مرزداران.
#مرزداران آنوقت چه کسانی بودند؟
سربازان بنیامیّه بودند دیگر؛
برای آنها دعا میکند.
#مرزدار، #مرزدار است؛
#مرز کشور اسلامی را دارد حفظ میکند، هر کسی هست.
#مرزدار را دعا میکند.
اینها درس است برای ما.
#مرز_دنیای_اسلام امروز در #غزّه است،
نبض دنیای اسلام امروز در #غزّه میزند.
آنها ایستادهاند در مقابل
#دنیای_کفر،
#دنیای_طاغوت،
#دنیای_استکبار،
در مقابل #آمریکا؛
طرف آنها فقط رژیم صهیونیستی نیست.
رئیسجمهور آمریکا صریحاً میگوید من یک صهیونیستم! راست میگوید؛
همان خباثتی که در صهیونیستها وجود دارد
در او هم هست؛
همان اهداف پلیدی که در آنها وجود دارد
در او هم هست.
در مقابل اینها ایستادهاند.»
این استدلالِ قلّ و دلّ، محکم و استوار و مهمتر آشنا برای جامعه هیأتی، بهترین بیانی بود که برای وجه حمایت و پشتیبانی از غزه شنیده بودم...
بعد هم آقا نکتهای را انگار برای #سرباز_گیج خودی تذکر میدهند:
«باید بدانیم که چه کار باید بکنیم.»
و چهقدر از این سربازان گیج، مانند من در جبهه خودی هستند که به این فهم نرسیدهاند...
و این فهم تکلیف را یکی از خصوصیّات مجاهد تبیین بیان میکنند:
«#مجاهد_تبیین بداند امروز چه چیزی را باید #تبیین کند؛ #مسأله_روز_خودش را بشناسد.»
و بعد هم برای اینکه بهانهای دست کسی نمانَد، مصداقاً مواردی را بیان میکنند:
«امروز شما باید #غزّه را تبیین کنید،
امروز شما باید دشمنیهای با نظام اسلامی را تبیین کنید.»
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
ققنوس
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیستویکم) «تذکری برای سرباز
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲
(قسمت بیستودوم)
«باید سینه سپر کنید!»
روز پانزدهم شعبان هم به پایان خودش نزدیک میشود و قم یکپارچه سفیدپوش شده...، نمیدانم چوبکاری پدرانه است یا رحمت مشفقانه یا هر دو با هم، این بارش نعمت الهی در روز میلاد حضرتش...
شاید هم این حضور عاشقانه مردم با دویدنها و عرقریختنهای بچههای نوجوان و جوان هیأتها و موکبها در این چندروز، شفیع گناهان امت شده و بهانه بارش نعمت...
💠💠💠
گوشه خیابان زدهام کنار و زیر برف اسفندگاهی قم، برمیگردم به حسینیه امام خمینی(ره)...:
آقا بعد از آنکه تأکید کردند:
«#مجاهد_تبیین بداند امروز چه چیزی را باید #تبیین کند؛ مسأله روز خودش را بشناسد.»
دو مصداق را برای مسأله روز بیان کردند، یکی غزه بود و دیگری:
«امروز شما باید #دشمنیهای_با_نظام_اسلامی را تبیین کنید.»
و بعد هم این دشمنیها را شرح میدهند:
«...از لحاظ کارهای نظامی و تسلیحاتی و مانند اینها به صلاح خودشان نمیدانند،
امّا از لحاظ #قدرت_نرم
ــ حالا نه فقط آمریکا، دنبالهروهای آمریکا و مخالفین اسلام ــ
فیلم میسازند،
تبلیغات دروغین میکنند،
علیه اسلام و علیه نظام اسلامی.»
و در برابر این دشمنیها، امر میکنند:
«باید سینه سپر کنید.»
💠💠💠
شاید همه این مباحث را گفتند و گفتند تا مقدمه باشد برای این بخش از کلامشان:
«ما #انتخابات در پیش داریم؛
یک عدّهای
نمیخواهند این #انتخابات
آنچنان که شایسته این ملّت است انجام بگیرد؛
تلاش میکنند #مردم را مأیوس کنند،
#مردم را بیاعتماد کنند،
وانمود کنند که #انتخابات
فایدهای ندارد،
تأثیری ندارد...»
و جهاد تبیین را بهمثابه قهرمانی اساطیری میبینند که:
«در مقابل اینها «#جهاد_تبیین» باید سینه سپر کند،
در مقابل اینها باید #حقیقت را بیان کند.»
و باز هم سناریوی دشمنانی که میخواهند «#حضور_مردم در اداره کشور ــ که ثابتکننده تحقّق مردمسالاری دینی در کشور است ــ ضعیف بشود» را برملا میکنند...
هدف آنها را این میدانند که «وعده الهی را مخالف واقع نشان بدهند.»
ابتدا این حرکت را #خصمانه معرفی میکنند و بعد هم بر تلاش در مقابل این #حرکت_خصمانه تأکید دارند...
آقا در اینجا چند جمله طلایی را به صراحتِ تمام، پشت هم ردیف میکنند:
۱. «هر کس با #انتخابات مخالفت کند،
با #جمهوری_اسلامی مخالفت کرده،
با #اسلام مخالفت کرده.»
۲. «#انتخابات یک #وظیفه است.»
۳. «امروز #احساس_وظیفه نسبت به #انتخابات یکی از کارهای نقدِ #جامعه_مجاهد در «#جهاد_تبیین» است.»
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
حجتالاسلام حمیدرضا مهدویارفع.mp3
21.68M
🎙گزارش صوتی همایش مجازی فعالان عرصه هیأت
انتخابات ۱۴۰۲
💠 #ستاد_ملت_امام_حسین
📆 زمان: دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲
🎙سخنران: حجتالاسلام حمیدرضا مهدویارفع
به همراه ارائه:
1️⃣ برادر رحیم آبفروش
🔹دبیر جامعه ایمانی مشعر
2️⃣ برادر محمدحسین ابوطالبی
🔹طرح نجات (مردمیسازی دعوت به مشارکت در فضای محله)
3️⃣ سرکار خانم زهرا عباسی
🔹طرح مادران میدان جمهوری (نقشآفرینی بانوان در مشارکت حداکثری)
💠 جامعه ایمانی مشعر
✅ @www1542org
ققنوس
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیستودوم) «باید سینه سپر کن
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲
(قسمت بیستوسوم)
«این راه، راه خداست...»
چندروز بیشتر به انتخابات نمانده و بازار مکاره فضای مجازی گرمتر از گذشته است، شاید امروز حرفهای آنروز دیدار را بهتر میشود فهمید که دشمنیها را یادآوری میکردند:
«کسانی که مردم را به نظام بدبین میکنند،
مردم را نسبت به آینده ناامید میکنند،
یک #نقطه_قوّت که گاهی در نظام وجود دارد،
به #نقطه_ضعف تبدیل میشود.»
مبارزه با فساد را یکی از #نقاط_قوّت نظام برمیشمارند و اشاره دارند «به مجرّد اینکه یک فسادی در یک جایی ظاهر میشود و دولت و مسئولین قضائی و دیگران در مقابلش بنا میکنند حرکتکردن»، عدهای فریاد میکنند که «آقا ببینید، فساد وجود دارد»!
تصریح میکنند «فساد وجود دارد»
اما «آنچه #نقطه_ضعف است»،
تحمل فساد و کمک به فساد است، اما
«اگر با فساد مبارزه شد،
این میشود #نقطه_قوّت.»
و در مقابل کسانی که سعی میکنند
این #نقطه_قوّت را به #نقطه_ضعف، تبدیل کنند،
«باید ایستاد.»
💠💠💠
شب از نیمه گذشته و برف همچنان پیوسته میبارد، سالها بود چنین برفی را در قم ندیده بودیم... با این بخش صحبتهای آقا میروم تا زمستان پنجاهوهفت، تا خرداد شصتوهشت:
«#امام بزرگوار هیچ ملاحظهای نمیکرد؛
یک جاهایی ماها ملاحظه میکردیم،
#امام ملاحظه نمیکرد،
صریح و روشن حقّ مطلب را اداء میکرد،
آنچه را باید بیان کند بیان میکرد؛
اسم میآورد از افراد،
اسم میآورد از جریانها و گروهها،
برای اینکه #مردم روشن بشوند؛
و به همین ترتیب توانست
پایههای نظام را پایههای محکمی قرار بدهد
که تا امروز، چهل وچند سال است که
بحمدالله این بنا ارتفاع پیدا کرده،
باز هم ارتفاع پیدا خواهد کرد.»
ابتدای صدای «احسنت، احسنت» بلند میشود و بعد هم تکبیر جمعیت...
به نظرم جزو کمتکبیرترین دیدارهای آقا بوده تا اینجا...
💠💠💠
به قاعده نظام اندیشه آقا، بعد از ذکر یاد امام، نوبت ملت است:
«#ملّت_ایران #اسلام را دوست دارند؛
#ملّت_ایران #استقلال را دوست دارند،
#عزّت_ملّی را دوست دارند؛
#ملّت_ایران از دنبالهروی و پیروی قدرتها بیزارند؛
ننگشان میکند که مثل دوران طاغوت،
آمریکاییها و دیگر قدرتمندان بخواهند
بر این #ملّت فخر بفروشند و
امر و نهی کنند؛
#ملّت_ایران تحمّل نمیکند این چیزها را...»
و دلیل این را که ملت پای جمهوری اسلامی ایستادهاند، اینچنین شرح میدهند:
«چون شعار جمهوری اسلامی
شعار
#عزّت_ملّی،
#استقلال_ملّی و
#پیشرفت_ملّی
است؛
اینها شعارهای جمهوری اسلامی است؛
#ملّت به اینها علاقهمند است...»
جنس صحبتها، امام و امتی است و با واژگانی آسمانی به اوج خود میرسد:
«این راه، راه خدا است.
آنچه راه خدا است و
بندگان خدا در آن راه حرکت میکنند،
هیچ قدرتی قادر به عقبنشاندن آن نیست.»
و آقا آخرین جملات دیدار را هم به اول صحبتها و #جهاد_تبیین برمیگردانند:
«#جهاد_باارزش_تبیین را باقوّت و باقدرت انشاءالله ادامه بدهید و این مواریث گرانقدر را به نسل بعد از خودتان منتقل کنید.
جوانها احساس کنند وظیفهشان نسبت به گذشتگانشان مضاعف است،
روزبهروز انشاءالله پیشرفت را بیشتر مشاهده خواهیم کرد.»
هنوز «والسّلام علیکم...» را نگفتهاند که جمعیت بلند شدهاند و با فریادهای «اباالفضل علمدار، خامنهای نگهدار» به سمت جایگاه خیز برمیدارند...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
هدایت شده از هیات شهدای گمنام
39.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 اگر کوتاهی کنیم؛
وارد دالانِ تاریکِ تاریخ خواهیم شد
🎙 سخنان حجتالاسلام خضری درباره انتخابات:
🔺مشکل ما، بیارادگی نسبت به حق است
🔻مردم بیاراده، اسیر یزیدها خواهند شد
💢 هشدار امیرالمومنین درباره حزب فاسقان و به اسارت کشیدن صالحان
🗓 ۱۹ بهمن ماه ۱۴۰۲
🚩 هیأت شهدای گمنام
🆔 @Heyat1342
هدایت شده از دلگویه
بهناماو
«آنچه داریم...»
توی آشپزخانه دارم ظرف میشویم و همه حواسم به تلویزیون است؛ #معلی دارد؛ مهمانان این برنامه از #سیستان آمدهاند.
◽◽◽
هیچوقت فکر نمیکردم شست دست چپ، اینقدر مهم باشد که اگر برود لای در ماشین، اینقدر از کار و زندگی بیفتم، کارها به کندی پیش میرود و #مداحی_زابلی شروع میشود.
◽◽◽
اسم #زابل برایم کافی است که بروم حدود ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، قبل اینکه شهر سوخته، بسوزد؛ دلم غنج میرود از این همه تمدن و اصالت که چشم هر ببینندهای را پر میکند؛ بعد میروم سمت #کوه_خواجه و تا نوک کوه کمکم بالا میروم، یاد #رستم میافتم که شاید روزگاری اینجا زیستهاست.
▫️▫️▫️
هنوز دارند #مداحی_زابلی میخوانند، سرم گیج میرود دستم را میگیرم به لبه میز آشپزخانه، پسرم میپرسد که چرا سرم گیج رفته؟ میگویم: «هیچی مامان نمیدونم چرا؟»، ولی میدانم چرا... از بالای کوه خواجه دریاچه #هامون را میپایم که خشک شده و سرم دوباره میچرخد.
▫️▫️▫️
هنوز دارند میخوانند، #میثم_مطیعی با وجد در پایان اجرا خودش را #سیستانی میخواند، توی دلم میگویم، اگر شناسنامه دومی میدادند یا چيزی شبیه به اقامت، دلم میخواست غیر از شهر خودم اقامت #زابل و #شوش را داشتهباشم. مانند شهروند افتخاری، نه! برعکسش، افتخار داشتم به شهروندزابلبودن، افتخار داشتم به شهروندشوشبودن.
با این دست که نمیشود کار کرد، میروم همپای #سیستان در شادی آلالله سهیم شوم.
◽◽◽
بعضی از اظهارنظرها نیاز به اطلاعات کافی دارد، بعد از اطلاع و اشراف، بروی با دل درست بگویی و نقد کنی و تازه بیرونگودنشسته لنگ بفرمایی... راستش من اصلاً در حیطه مداحی تخصص ندارم و این مهم را به اهلش میسپارم، نان نوشتههای من از تنور تمدن گرم میشود و کلی بحث سر #احیاء #تمدن_اسلامی، یا #ایجاد آن و...
برنامه #معلی با تمام فراز و فرود و نقدها و بحثها تمام شد، پانزده شب مهمان تلویزیون ما بود، درست وقتی که کلی باید با کنترل ور بروی تا شاید در یکی از شبکهها، یک برنامه درست و درمان بیابی...
در این قحطی برنامهها، #معلی مخاطب خودش را داشت و به یُمن ماه میلاد ارباب، شادی را به قدر و قد خودش مهمان خانهها کرد.
▫️▫️▫️
شاید هیچوقت پیش نیاید که آن گوشه بیرونزده در جنوبشرقی نقشه جغرافیایی ایران را ببینی، ولی دلت پر بکشد برای خاک این ملک که بوی ولایت و محبت میدهد.
شاید هیچوقت کنار ساحل خلیج همیشهفارس شعرهایی در وصف رئیسعلی دلواری را نشنوی، ولی به برکت همین برنامهها، حال و هوای بوشهر و جنوب، میآید پیشت، کنار خانوادهات؛ آنوقت اگر پولی و وقتی بود، عزم جنوب میکنی، خطهای از این خاک که هیچ شبکه ماهوارهای از فوقالعادهبودنش چیزی نمیگوید، از زیباییهای نهفته هرگوشه از این خاک نمیگوید و تو خودت باید به کشف برسی.
همپای اهلسنت کردستان وصف امام علی(علیهالسلام) میکنی و در پیچ وتاب اورامانات بیشتر از هر وقت دیگر، ایرانی میشوی.
این برنامه اقوام مختلف ایران، تنوع و کثرت در عین وحدت را خوب نشان دادهبود. نظاره مراسم متنوع گوشهگوشه ایران، منهای تمام مؤلفههای تفاوت، واقعا زیبا بود. حس زیبای یکیبودن این سرزمین مادری زیر پرچم محبت و مودت اهلبیت(علیهمالسلام) از نکات قابل تقدیر در برنامه بود.
قطعاً ایرادهایی هست، قطعاً مسیر رسیدن به نقطه مطلوب، راهی طولانیاست، ولی همین راه طیشده هم، چیزی جز در مسیر تمدن اسلامی قرارگرفتن نیست؛ میشود جایجای ایران را با همین مودت و رحمت به فرزندانمان معرفی کرد...
🖊 فاطمه میریطایفهفرد
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
هدایت شده از شعر انقلاب
برای هیا...
(کودک فلسطینی که قبل از شهادت وصیتنامهاش را نوشته بود)
واژهها را خط به خط، خوش خط و خوانا مینویسد
زخمی است و درد دارد، باز اما مینویسد
صبح حتما آفرین میگیرد از آموزگارش
آخرین مشق شبش را بس که زیبا مینویسد
او کلاس چندم است؟ اینقدر آرام است و محکم!
او وصیتنامه نه! انگار انشا مینویسد!
کفشها و پیرهنها و عروسکهای خود را
یک به یک میبخشد و از رسم دنیا مینویسد
دوربینهای جهانی باز هم کورند و خاموش!
آه ... گویا نامۀ خود را به فردا مینویسد
گرچه موجی کوچک است اما به آیات شگفتش
از عصای حضرت موسی و دریا مینویسد
سامری را خوار و کوچک میکند با چند جمله
از طلوع صبحدم در طور سینا مینویسد
خوب میداند شهادت تازه آغاز حیات است
آخر نامه «الیه راجعون» را مینویسد
سالهای بعدِ پیروزی، معلم روی تخته
نام او را در میان بهترینها مینویسد
✍🏻 #طیبه_عباسی
🏷 #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
«من به انتخاب رأی میدهم»
پرچمت بلند
خاک سرخ!
سرزمین سبز!
موی و روی تو سپید باد
میهن مهین مهربان من!
انتخاب من تویی، وطن!
گرچه از عبور گهگدار گلۀ گراز
خستهای
از هجوم دار و دستۀ ملخ
از ش-کافها و گاف-ها و یا-و-ها،
از ف-صادهای ح-ف-نون و غ-ر و الخ
شرحه شرحهای، ولی؛
پارۀ تنم!
ریشۀ مقاوم کهن!
انتخاب من تویی وطن!
تویی که وارث کمان آرشی
جلوۀ نجابت سیاوشی
جمع آب و خاک و باد و آتشی
مهد مردمان مرد سرزمین من!
مادرم! شیرزن!
تا همیشه
انتخاب من تویی وطن!
معنی دقیق سرزمین!
آب و خاک بهترین!
من به قلّههای قاف تو
به سروهای سربلند
به رودهای سر به زیر
به تک تک ستارههای این مسیر
من به تودههای ناگزیر
رأی میدهم؛
بین این همه سؤال بیجواب
من به انتخاب،
رأی میدهم
ما درخت باوریم
وارثان قول قیصریم:
«ریشههای ما به آب،
شاخههای ما به آفتاب میرسد»
من به ریشههای سرخ
من به شاخههای سبز
من به اعتبار روشن سپیدهدم
به ائتلاف آب و آفتاب
رأی میدهم
✍🏻 #احسان_کاوه
🏷 #ایران_اسلامی | #انتخابات
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اخلاق_بهشتی
ما اسطورههایی مانند #بهشتی داشتهایم و داریم انشاءالله...
کاش وسط #دعواهای_انتخاباتی، خدا را گم نکنیم...
ما نیامدهایم که دعوا کنیم،
آمدهایم راه درست را پیدا کنیم...
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
هدایت شده از شعر انقلاب
گلهای شهید
من رأی به سرو میدهم، سرو رشید
من رأی به یاس میدهم، یاس سفید
بر برگهٔ رأی مینویسم با خون
جمهوری اسلامی گلهای شهید
✍🏻 #محمدحسین_انصارینژاد
🏷 #انقلاب_اسلامی | #انتخابات
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
شاد و خوشحال یا مَح و ماتم!
شنبهی بعدِ انتخاباتم
عدهای نفی میکنند مرا
عدهای میکنند اثباتم
صبح، مسرورِ احترام اما
شام، منفورِ اعتراضاتم
پیِ توضیحِ "من چهها کردم"
پی توجیهِ اشتباهاتم
مشارکت چهلدرصدی و بیست و پنج میلیون نفری در انتخابات مجلس، با وجود اینهمه تبلیغات برای تحریم انتخابات و بیشترین تهدیدهای امنیّتی در یک سال گذشته، واقعاً جای تبریک دارد؛ اما آیا مشارکت نمیتوانست بیشتر از این باشد؟
پنجاه روز پیش رهبر انقلاب فرمود: هرکس مخاطبی دارد به میدان بیاید؛ ولی امثال بنده کار را به دو روز آخر موکول کردیم که اوج هیجانات انتخاباتیست و عقلانیّت در پایینترین سطح خود قرار دارد؛ و اسفانگیزتر آنکه پس از پایان رأیگیری نیز همهچیز را فراموش کرده و تا انتخابات بعدی به سرِ کارهای متوسّط خویش بازمیگردیم و روشنگری و مطالبهگری را طبق معمول به موسی میسپاریم و "إنّا هاهُنا قاعِدون" سر میدهیم و انگار نه انگار که خانی رفته و خان دیگری نباید بیاید!
مسئلةٌ:
پس میفرمایید تا دوسال و چهار سال آینده باید از انتخابات حرف بزنیم؟
خیر! اما یکی از مهمترین عوامل مشارکت حداکثری، شناخت و شناساندنِ دشمنیِ حداکثریست که در دنیای امروز به بالاترین و رسواترین شکل خود رسیده است و ظهور و بروز آن، غزّه است.
"مسئلهی غزّه، امروز مسئلهی اساسی دنیای اسلام است" را رهبر در آخرین جملهی آخرین سخنرانیِ قبل از انتخابات، برای چندمین بار تأکید کرد و کسی نشنید! ایکاش حداقل همان دو روز آخر بجای بحثهای بیهوده بر سرِ لیستها و سرلیستها که فقط مردم را خسته میکند و فراری میدهد، تنها از غزّه میگفتم و مینوشتم؛ که هم اسلام راستین را نشان داده باشم، هم کفر راستین را! کاری که حسین کرد تا ظهر عاشورا و زینب ادامه داد از عصر همان روز.
علیهماالسلام.
پاورقی:
به تجربه دانستهام که گفتن این حرفها توسط یک شاعر، فقط از تعداد رفقایش میکاهد؛ اما به فضل خدا ملالی نیست.
شنبههایم بدون تو رفتند
بسکه نالایق ملاقاتم
ای که یک جمعه میرسی از راه
تشنهام، تشنهی تماشاتم...
۱۴۰۲/۱۲/۱۲
#جهاندار_شاعر
#انتخابات
#غزه
@mehdi_jahandar
هدایت شده از سید مهدی خضری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حجت الاسلام سیدمهدی #خضری
❇️چرا خوشحالید؟
🔷چرا احساس موفقیت میکنید؟
🔶دستاورد انتخابات ۱۱ اسفند چه بود؟
🔴قانع نیستیم، خرمشهرها در پیش داریم.
#انتخابات
@Resaalat1542
💠 جامعهایمانیمشعر
✅ @www1542org
🆔@Khezri_ir
«برای آقای جمهوری اسلامی...»
قسم به آیههای فتح و ظفر؛
قسم به جِدّ و جَهد، به همت، به هجرت، به سفر؛
قسم به سُمّ ستوران مجاهدان جهاد تبیین؛
به تِرتِر پراید #سید_مطهر؛
به حرص و جوش و درد و داغ #سید_خضری؛
قسم به لکنت زبان و تیزی بیان #امیر_عباسی؛
به گفتوگوهای مهتابیِ شیفت شب اورژانس #عبدالله_باقری؛
به سوز نوحه #بی_مردم و خطابههای بین روضه #مهدی_رسولی؛
به سادگی و ادب، به اورکت همچنان خاکی حاج #مهدی_سلحشور؛
قسم به نجابت طلبه جوانی که تا آخر شب، تا آخرین لحظات رأیگیری، در سوز سرما، وسط میدان آستانه، برای آخرین برگههای رأی، با جوانانی که نمیشناختشان و نمیشناختندش، هممباحثه شده بود؛
ما با همین دستهای خالیمان، با همین پاهای برهنه، برای آقای جمهوری اسلامی، برای آقایی جمهوری اسلامی، هرآنچه داشتیم، آوردیم وسط...
اما شرمندهایم، شرمندهایم که جان ندادهایم در راهش... و البته #گله_مندیم از خودمان که جانمان قابل نبود تا قبولش کند، #گله_مندیم از کالبد جسممان که پرنده روحمان را به حبس درآورده است...
💠💠💠
ما افتخار میکنیم فدای #جمهوری_اسلامی شویم،
بدون آنکه از ویلاهای راست و برجهای چپش، بهرهای برده باشیم، فدای مظلومترین جمهوری جهان... یگانه جمهوری اسلامی...
ما فارغ از لیستهای دراز و کوتاه اینور و آنور، ورای ائتلافهای سفت و سست #چنارها و #پاجوشها، فرای تمام خطونشانکشیدنهای #صدای_ملت و #صبح_ایران... خارج از تمام این خطکشیها پای جمهوری اسلامی ایران ایستادهایم...
💠💠💠
ما حتی در این راه، رأی خریدیم... آری! رأی خریدوفروش کردیم! ما دست به معاملات سنگینی زدیم...
همسنگر حاج قاسم، کل پاداش هشتسال جنگ و ششسال سوریهاش را با یک رأی مردم معامله کرد، چه معامله بزرگی! حاج #رحیم_نوعی_اقدم! خداوند برکت دهد بر این معاملهات...
آن بانوی دیگر، بیستسال زیارت حرم بانوی آب و آیینه را تا آخر عمرش به شراکت گذاشت با رأی آنکه تا حالا رأی نداده بود...
مادران شهیدان که روزی جوانانشان را تقدیم این راه کرده بودند، پارههای تنشان را... امروز آبرویشان را بر دست گرفتند...
💠💠💠
قسم به آیههای فتح و ظفر؛
قسم به جِدّ و جَهد، به همت، به هجرت، به سفر؛
قسم به سُمّ ستوران مجاهدان جهاد تبیین؛
چرا سرود فتح نخوانیم؟ چرا ز فتح نگوییم؟
چرا از فتح و ظفر در این نبرد نابرابر، خوشحال نباشیم، چرا این فتح را روایت نکنیم؟ چرا بگذاریم این فتح را دیگران وارونه روایت کنند؟ اگر نتیجه چنین مقابله نابرابری، اسمش فتح نیست، چیست؟ پس فتح کجاست؟
البته ناراحتیم، نگرانیم، شرمندهایم، گلهمندیم به خاطر تکتک دخترکان و پسرکانی که نتوانستیم حرفهای انقلاب را به گوش جانشان برسانیم، به خاطر تکتک همه انسانهایی که هنوز نتوانستهایم پیام جانفزای انقلاب را با هم مباحثه کنیم... شاید باورش سخت باشد، اما به واقع ناراحتیم، نگرانیم، شرمندهایم، گلهمندیم از اینکه حرفهای ناب امام، کلمات روحبخش آقا، شراب طهور معارف اسلام اصیل را به #مهسا نرساندیم، به #نیکا، حتی به #مسیح... به #سالومه، به #ندا، به #فرانَک...
💠💠💠
ما به فردایی امید داریم که صدای رسای جبهه حق، در گوش عالمیان طنینانداز شود... جهان بر مدار محبت حسین بن علی(ع)، حول فرزندش برای پایان سیاهی و ظلمت، یکدل و یکصدا شوند...
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
«ما در دنیایی موازی زندگی میکنیم...»
ما در دنیایی موازی زیست میکنیم
که خبری از دعواهای #درمانگاه_قم نداریم
که از دعوای بین #رییس_مجلس و فلان #نماینده بیاطلاعیم...
ما در دنیایی موازی زیست میکنیم
و تصور میکنیم که مهمتر از ماجرای #غزه
خبری در این دنیا نیست
اما ظاهراً اینطور نیست
وقتی که نویسنده معروف رمانهای دوران جوانیمان
لام تا کام از #غزه سخن نمیگوید
وقتی شاعران احساسی ما
حسی نسبت به مرگ ۱۳هزار کودک ندارند
وقتی خوانندههای ترانههای عاشقانه
غزلی برای #غزه نمیخوانند
وقتی #فلسطین جایی حتی در دعاهای آقای #مداح ندارد
ما در دنیایی موازی زندگی میکنیم
و هیچوقت به هم نمیرسیم.
✍🏻 #سید_سرباز_روح_الله_رضوی
با اندکی تغییر
@qoqnoos2
«به کجا چنین شتابان!»
(یادداشتی درباره مجموعه تلویزیونی ویژه ماه رمضان شبکه سه؛ #هفت_سر_اژدها)
قسمت ۱از۲
{آقا #روح_الله!
پسرم!
چون میدانم با ذوق و شوق، از اولین نفراتی هستی که به این کانال کوچک پدر سر میزنی،
ناچارم همین ابتدا متذکر شوم که
شما شرعاً اجازه خواندن این متن را ندارید،
مطالعه این متن برای افراد زیر هیجدهسال ممنوع است!}
💠💠💠
بسمالله الرحمن الرحیم
صدای ما را از دوران #پسامهسا میشنوید!
اینجا شبکه سوم سیمای ملی جمهوری اسلامی ایران؛
سریال ویژه ماه مبارک رمضان، #هفت_سر_اژدها؛
از قاب دوربین #ابوالقاسم_طالبی؛
«به امید گوشه چشمی!»…
💠💠💠
چه بخواهیم و چه نخواهیم، ما امروز در دوران #پسامهسا زیست میکنیم...
بخواهیم یا نخواهیم، مرگ #مهسا تأثیرات خود را بر ما و جامعه ما گذاشته است، بر ما، بر مردم، بر سیاستگذاران، بر سیاستمداران، بر سیاستبازان... همه ما آگاهانه یا ناآگاهانه، تحت تأثیر شرایط اجتماعی پس از مرگ او قرار گرفتهایم...
بخواهیم یا نخواهیم باید این حقیقت تلخ را بپذیریم که رسماً سیر تحولات و تطورات جامعه ایران، به دو دوره #پیشامهسا و #پسامهسا تقسیم گشته است...
💠💠💠
مقاومت فرهنگی صداوسیما بر سر حدود حداقلی شرعی و چارچوبهایی که در طول این سالها بهعنوان هنجار درآمده بود، در ماه مبارک رمضان، بدون هیچ اعلام قبلی فرومیریزد!
این چارچوبها، خوب یا بد، سیاست نانوشتهای را برای مخاطب تلویزیون شکل داده بود، سیاستی که روایت رسمی جمهوری اسلامی درباره مرزهای پوشش و حجاب مطلوب و مجاز در جامعه بود؛ سیاستهایی که البته بهواسطه دوگانگی و تعارض با سیاستهای حاکم بر #سینما و بعدتر #شبکه_نمایش_خانگی به چالش کشیده شده و به نمادی از اختلال در حکمرانی فرهنگی و سیاستگذاری رسانهای جمهوری اسلامی بدل شده بودند...
و البته بعدتر هم با جنگل وی.اُ.دی ها یا همان سکوهای پخش فیلم، فراتر از اختلال، به ابتذال کشیده شده بودند و یک کاریکاتور مشمئزکننده و تهوعآور را ترسیم کرده بود...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
«به کجا چنین شتابان!»
(یادداشتی درباره مجموعه تلویزیونی ویژه ماه رمضان شبکه سه؛ #هفت_سر_اژدها)
قسمت ۲از۲
حال این چارچوبهایی که در طول این سالها بهعنوان هنجار درآمده بود، در ماه رمضان، بدون هیچ اعلام قبلی درهممیشکند! آن هم در سریالی که قرار است هفت سر اژدهای فساد را بزند... آن هم توسط کارگردانی که با #دست_های_خالی امید #یتیم_خانه_ایران بود تا #قلاده_های_طلا را از گردنش درآورد...
هرچند قبلتر هم طالبی در سریال #به_کجا_چنین_شتابان، به نحو بسیار کمرنگتری این قبحزدایی را با نقشآفرینی #نگین_صدق_گویا و آویز ناخنش، به نمایش درآورده بود...
البته همین چندی پیش برادران #اوجنشینم زحمت کشیده بودند با #مستوران جاده را صافتر کرده بودند... و البته قبلترش با #آقازاده و...
و کمی قبلتر هم، به نام حجاب، #کلاه_گشاد_پهلوی بر سر حجاب رفته بود؛ تنها سریال اختصاصی مسأله حجاب که همه مرزهای حجاب و پوشش را در تلویزیون جابهجا کرد...
اما اینبار در امتداد همه گامهای پیشین، نقطه عطفی رقم خورده است؛ این صراحت در عبور از مرزها و قبحشکنی، سابقه نداشته؛ جناب طالبی! به کجا چنین شتابان!
در صفحه ماروپله برنامهسازی، در یک حرکت، با نیش #اژدهای_هفت_سر تلویزیون سقوط میکند به سال ۶۴ و سریال #پاییز_صحرا و مرحوم #جمیله_شیخی با همه حواشی آن روزگار که کار را به نامه امام کشاند و...
💠💠💠
اژدهایی که در طول این سالها همیشه، در پس پرده حضور داشته و هرازگاهی از گوشه و کنار و شکافی سرک میکشید، اینبار جرأت پیدا کرده با هفتسرِ بیقواره ناگاه از پرده برون افتاده...
حرکت خزنده و تدریجی، این سالها به برکت شرایط پیشآمده پس از مرگ #مهسا ناگاه در سراشیبی، شتاب میگیرد و این است که میگویم چه بخواهیم و چه نخواهیم، امروز در دوران #پسامهسا، زندگی میکنیم...
💠💠💠
آرایش غلیظ بازیگران در نقشهای مختلف، نشاندادن تصویر زنان بدحجاب با موهای بیرون از روسری، نمایش کلوزآپ پرسینگ لب و بینی، ناخنهای کاشته و لاکزده بازیگران متعدد، زومکردنهای مکرر دوربین روی ناخنهای کاشته قرمز جگری! آن هم در متن یک سریال بسیار ضعیف و دورازانتظار، با بازیهای سست و ناشیانه و تصنعی و دیالوگهای ناشیانهتر...
عبور از خطقرمزهای شرع و عرف، از سنت تدرج و تدریج خارج شده و به ناگاه شتاب میگیرد...
💠💠💠
خب، به فرض با این توجیه یا رانت که موضوع این مجموعه، مبارزه با فساد است یا کارگردانش #ابوالقاسم_طالبی است یا هر چیز دیگری، اینجا از چارچوبهای خود کوتاه آمدید، بماند که این خودش عین فساد است، اما با چه منطقی در سایر مجموعهها و یا حتی تبلیغات بازرگانی تلویزیون، میخواهید مانع شوید؟! اگر جایز است، همه جا و برای همه جایز است و اگر نیست، هم...؛ باءکم تَجُر، باءی لاتَجُر؟!
شما میخواهید برای انقلاب و شهداء و... فیلم بسازید، دیگری نمیخواهد، فیلم او عاشقانه است، تاریخی است، اجتماعی است یا هر چی...؛ اگر تلویزیون آگاهانه چنین گردشی کرده، حرفی نیست، مردانه بیاید و بگوید که در این سالها اشتباه کرده و از امروز مسیرش را اصلاح کرده و اگر چنین تصمیم و گردش سیاستی رقم نخورده است، آقای #طالبی، آقای #شبکه_سه و هر کس دیگری که در این بین گریبان مسؤولیتش، گیر است، غلط اضافی کردهاند...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
«برای محمد اسماعیلی؛ طلبهٔ ناهی از منکر»
(یادداشت برادر خوبم، طلبه فاضل حجتالاسلام #امین_شغلی)
#محمدهادی در زده بود و من برای اثبات خوشقولی پدرانه، بعد از ۹۰۰ کیلومتر رانندگی ملالآور، حالا در بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) سمنان بودم.
برای فرار از استرس و حال و هوای آن ساعات، به فجازی پناه بردم. آن ویدئوی کذایی تازهمنتشرشده، با آن صدای جیغِ ممتد و مکرر زنانه را که باز کردم، به ناگاه از سالن انتظار بیمارستان، به حجره دوم زیرزمین مدرسه امام رضا(ع) در خیابان قدوسی قم، پرتاب شدم!
آنگاه که چیزی تا اذان صبح نمانده بود و #محمد_اسماعیلی با عبای توری و پیرهن همیشهسفید و عینک نیمفریماش، نیممتری من ایستاده بود و با لهجه لنگرودی در تلاش برای #بیداری و #قیام من بود...
- پاشو برادر! مگه نگفتی منو قبل اذان بیدار کن!
💠💠💠
#محمد را سالهاست که میشناسم؛ #حافظ_قرآن است و مسلط به روایات؛ با صدای ترتیلش میتوان قند آب کرد. ادب و متانت و خوشخلقی، چند واحدی پای درس او نشستهاند، از آنهایی که #درد_دین زود پیرشان میکند.
اما حقیقت آن است که گیلهمردان بزرگ مثل #میرزاکوچک و #محمد و امثالهم به قوارهٔ ما #قورباغههای_آبپز_شده نمیآیند!
آنها همیشه زودتر حس میکنند، بیشتر درد میکشند و ایستادهتر قیام میکنند...
ما اما مجاهدان در بستریم! امثال #محمد را #سوژهای میبینیم برای جهاد تبیین آبکیمان و حال آنکه آنان #سورهاند! سورهٔ انسان! آنها درد دارند پس هستند، آنها اثر دارند، پس زندهاند...
ما اما اهل تحلیلیم و نه #تجلیل! برای تبرئهٔ خودمان امثال محمد را #تخطئه میکنیم و روایت جهاد او را با هزار اما و اگر سر میبریم.
💠💠💠
محمد را چگونه میبینیم؟
اگر قم نبود و #اکباتان بود! اگر خون دل نبود و خون پیکر بود! اگر موبایل نبود و انگشتر شکسته خونآلود بود! آنگاه محمد را چگونه میدیدیم؟
ما را #سوگوار آرمان و روحالله و علی خلیلی بار آوردهاند و نه #حماسهخوان. از حماسهٔ محمد تا کربلای #علی_خلیلی فقط به قدر تیزی یک خنجر فاصله است!
به راستی چرا تنها سرخی خون است که ما را بیدار میکند؟
💠💠💠
راستی که چقدر حلالیت از او طلب دارم!
نه فقط برای آشپزی ناشیانهای که برنجهای محلیشان را شفته میکرد، اما هنوز بر غذای حوزه ترجیح داشت!
و نه بهخاطر موتورسواری ناشیانهای که به زانویش آسیب زد، اما به رفاقتمان نه!
و نه حتی برای همه پلشتبازیهایی که حرصش را درمیآورد، اما غضبش را نه!
بلکه بهخاطر التماسهایی که برای #بیداری و #قیام من و امثال من میکند.
بهخاطر #تواصی به حق و صبرش، غافل از اینکه برای ما «قبرستاننشیان عادات سخیف» چیزی لذتبخشتر از خواب نیست...
#محمد در کربلای خود حسینی شد!
«داد از آن اختیار که ما را از حسین(ع) جدا کند»
✍ #امین_شغلی
@amin_shoqli
@qoqnoos2
ققنوس
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیستوسوم) «این راه، راه خدا
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲
(قسمت بیستوچهارم)
«خوشمزهترین قرمهسبزی جهان!»
مدتی این مثنوی تأخیر شد...
ما که نویسنده حرفهای نیستیم، غالب اوقات دچار یبوست قلم هستیم و گهگاه پیش میآید که ناپرهیزی کنیم و سیاههای به درازا بکشد...
تمام تلاشم را کردم صحبتهای آقا را تا فاصله مطلوبی، قبل از انتخابات به اتمام برسانم... اما با پایان بیانات آقا، جوهر قلم من هم خشکید...
انتخابات به اتمام رسید، دهها اتفاق ریزودرشت دیگر رقم خورد، رمضان هم سر رسید، اما...
چندین بار صفحه این قسمت را باز کردم، بالاوپایینش کردم، دو کلمه کموزیاد کردم و خارج شدم!
💠💠💠
من هنوز در آن روز رویایی ماندهام...
شراب طهور کلماتش به پایان رسید،
اما عطش ما فروکش نکرد...
کوتاهتر از همیشه بود، حداقل من اینگونه احساس کردم... برخلاف همه سالهای پیشین، اینبار کلاس فقط یک درس داشت... استاد از اول هم طی کرده بود:
«من یک مطلبی را آماده کردهام درباره مسأله «جهاد تبیین»... بحث من امروز این است؛ حالا هر مقداری که توانستیم و وقت بود.»
یک موضوع واحد، کوتاهتر از همیشه...
حس میکردم یک مظلومیتی در لابهلای اقتدار همیشگی کلمات، خودش را مخفی کرده... بگذاریم و بگذریم... باشد برای بعد...
💠💠💠
جمعیت به سمت جایگاه هجوم بردهاند و من در حال جمعکردن کاغذها و بساط خودم هستم، جمع میکنم و سعی دارم سریعتر بزنم بیرون و خودم را به گوشی برسانم، اما نمیشود... همین که بلند میشوم، تور میشوم! ایستادن همان و توقف همان... از گوشهوکنار، هر کدام به لهجهای از شهرهای مختلف، یکییکی نزدیک میآیند و گاه گله دارند و گاه نقد و نظری... چرا فلانی خواند و دیگری نخواند، چرا از استان ما کسی نخواند و از استان دیگری، هرسال میخوانند و... از ایندست سؤالها... سعی میکنم عجله خودم را بروز ندهم، تا میشود با صبوری بشنوم و اگر پاسخی بود، بیان کنم... از صحن حسینیه که میزنم بیرون، سرم را بلند نمیکنم تا در تور چشمان یکی دیگر گرفتار نشوم...، عدهای داخل برای نماز جماعت آماده میشوند و عدهای هم مانند من در مسیر خروج از حسینیه هستند... خروجی حسینیه به خیابانی است که بخشی از خیابان آذربایجان بوده و الآن داخل محوطه بیت قرار گرفته...، منتهی به این درب، هنگام خروج، خیلی منظم و مرتب، سبدهای بزرگ پلاستیکی زردرنگی را روی هم چیدهاند که بوی قرمهسبزی داخل آنها مستت میکند... چه بسیار دیدارهایی که مردم از شهرهای دور آمده بودند و سر ظهر گرسنه برگشته بودند؛ سید مظاهر گفته بود از چندماه پیش، همه دیدارهایی که به ظهر ختم شوند، پذیرایی ناهار برقرار است... ظاهراً دستور آقاست... و چه دستور خوشمزهای! دستور پخت خوشمزهترین قرمهسبزی جهان!
غذا را میگیرم و میزنم بیرون...
💠💠💠
بیرون حسینیه حلقهها درحالشکلگرفتن است... دور هر بزرگتری و یا چهرهتری، جمعی حلقه میزنند و از همین حالا نقد و بررسی اجراها شروع میشود...
فرصتی برای این حرفها ندارم، باید سریعتر مقدمات نشست #الی_الحبیب را فراهم کنیم، نگرانی اصلیام حضور اساتید است، حاج #مهدی_سلحشور که به خاطر امتحانات دکترا اصلاً نیامده تهران، حاج #مرتضی_طاهری و حاج شیخ #جواد_محمدزمانی قول دادهاند که خواهند آمد، حاج #احمد_واعظی و حاج #عباس_حیدرزاده هم که از بزرگترهای عضو جلسه هستند و خودشان میزبان... اما بازهم ازشان قول حضور گرفتهام... با این حساب چهار نفر از اعضای اصلی تصمیمگیری برای اجراهای دیدار قول دادهاند که بیایند، #سید_مظاهر هم جواب را در آبنمک خوابانده بود و امیدوار بودم که سری بزند...
💠💠💠
حاج #مرتضی_طاهری را میبینم و میچسبم تا جایی نرود و خاطرم جمع باشد که خواهد آمد...
در همین حین #محسن_عراقی سر میرسد و شیرجه میرود که دست #حاج_مرتضی را ببوسد، بعد هم خودش را لوس میکند... #حاج_مرتضی همانجا گوشش را میپیچد که مگر قرار نبود آن بیت را نخوانی؟
#محسن هم بلافاصله میگوید غلط کردم!
حاج #محسن_طاهری هم که مثل همیشه حسابی تیپ زده و اینبار یک پیراهن طرحدار خاص بر تن دارد، تلاش میکند رأی #حاج_مرتضی را بزند؛ میگوید الآن چه وقت جلسه است! من هم رویم را سفت میکنم و میگویم شما هم تشریف بیاورید...
همراه #حاج_مرتضی تا درب خروجی میآیم، گوشی را از بچههای حفاظت میگیرم و میزنیم بیرون... گوشی پشت هم زنگ میخورد، #میثم نگران و مضطرب، از بستهبودن درب محل نشست مستأصل است... تلفنی آرامَش میکنم و بلافاصله شروع میکنم به زنگزدن...
خاطرجمع میشوم که #حاج_مرتضی نخواهد رفت؛ حالا باید هم پیگیر حاجآقای #زمانی و #حاج_احمد باشم، هم اعضای جلسه و هم بازشدن درب محل نشست...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲
(قسمت بیستوپنجم)
«غنیسازی دیداریوم!»
قسمت بیستوچهارم که بعد از وقفهای منتشر شد، واکنشهای مختلفی در پی داشت،
حاجآقای #صابری_تولایی در گروه #رسالات با ملاحت و ظرافت، مدح شبیه ذمّی داشتند:
«غنیسازی اورانیوم شنیدید؟
این غنیسازی دیداریومه 😊
داره مثل عملیات والفجر میشه
۱، ۲، ۳، ۴، ۵ و... ادامه داره...»
عزیزی به «یبوست قلم» معترض بود که این واژههای بیتربیت از کجا آمدهاند!
برادر عزیزم شیخ #محمدعلی_رضاپور از بندی که گذاشتم و گذشتم، نگذشته بود:
«من مدتی است نگران همان مظلومیتم که گذاشتید و گذشتید... و چهقدر احساس گناه تمام وجودم را فراگرفته که گویا پسر فاطمه از ما دلگیر است...»
💠💠💠
محوطه مقابل بازرسی، همانجا که گوشیها را تحویل داده بودیم، بالاوپایین میروم و اسپند روی آتشم...
درب محل نشست همچنان بسته است، جمع احباب اندکاندک به محل قرار رسیدهاند و #میثم منتظر خبر من است...
زنگ پشت زنگ... اما کسی برنمیدارد... لابهلای تماس با #سید_مظاهر و #مصطفی، یکیدوبار هم به جوادآقای #محمدزمانی و حاج #احمد_واعظی زنگ میزنم... دیگر امیدی به آمدن آنها ندارم، بیشتر نگران جمع بچهها هستم و بازشدن درب محل نشست...
این وسط هرکدام از بچهها هم که خارج میشوند را به نبش آذربایجان هدایت میکنم...
💠💠💠
در این بین #مهدی_رسولی هم از راه میرسد، گپوگفت کوتاهی میکنیم... با خنده و شوخی، کمی چهرهاش را لوس میکند و میگوید قول مصاحبه کوتاهی به خامنهایداتآیآر دادهام، برم تا همین بغل و برمیگردم!
آنطرف کوچه جمع مهمانان لبنانی ایستادهاند و سیگار است که پشت سیگار، به آتش میکشند!
جوانی نورانی با کمی فاصله از آن جمع ایستاده، به طرف ما میآید، #حاج_مهدی معرفیاش میکند: «پسر #حاج_عماد، برادر #جهاد»
💠💠💠
#مجتبی_رمضانی هم که حسابی از جلسه امروز سرخوش است، ایستاده و منتظر است برای هماهنگی برگشت و...، پرواز کرمان دارد و به جلسه نمیرسد... یکطرف او زنگ میزند و یکطرف من... و هر دو از خبری که ساعتی بعد همه چیز را به هم خواهد ریخت، بیخبریم...
#میثم حسابی شاکی است، میگوید حداقل بیایید اینجا خودتان جواب ملت را بدهید...
آنقدر شماره #مصطفی و #سید_مظاهر را یکدرمیان گرفتهام، شستم درد گرفته! همراه #حاج_مرتضی راهی میشویم، در راه #حاج_مرتضی با شماره ثابت دفتر تماس میگیرد، پشت خط یکی میگوید بعد از دیدار، هنوز برنگشتهاند...
تا برسیم، چند نفری کنار جدولهای جوی آب کنار خیابان قورمهسبزی را زده بودند بر بدن... چند نفری هم ظاهراً با کمی ناراحتی رفته بودند؛ #اسلام_میرزایی و #هادی_خادم_الحسینی همراه با استاد #کلامی_زنجانی راهی قم شده بودند...
💠💠💠
بالاخره تلفن جواب میدهد و درب ساختمان بعد از یکساعت باز میشود...
بچهها جاگیر میشوند و جلسه شکل میگیرد... جمع خوبی حاضر هستند، #ابوذر_روحی، #مجتبی_سرگزی_پور و #محمدجواد_جامعی هم اولینبار است که در نشست حاضرند...
از آن روز خیلی گذشته، به گمانم #مصطفی_مروانی قرآن را میخواند، بچهها هم تا میتوانند همراهیاش میکنند، البته با چاشنی شوخی و مزاح...
#حاج_مرتضی شروع میکند، جمعبندیاش از جلسه مثبت است، آخرش میگوید: «خلاصه امروز حضرت آقا از جلسه شنگول بود!»
💠💠💠
هنوز جلسه خیلی جلو نرفته که حاج #سعید_حدادیان و پشت سرش حاج #حسین_هوشیار وارد جلسه میشوند؛ ظاهراً بعد از دیدار همدیگر را دیدهاند و با دعوت #حاج_حسین تشریف آوردهاند به نشست...
با رفتن #حاج_مرتضی، جلسه دست #حاج_سعید است، گفتوگوها گرم شده و بچهها یکبهیک میگویند و میشنوند...
وسط جلسه، #مهدی_رسولی با ایماء و اشاره، خبر انفجار کرمان را میدهد... از جلسه میزنم بیرون و بلافاصله با #امیر_اشرفی تماس میگیرم، از حدود سی شهید خبر میدهد، بعدتر میفهمم که این، آمار انفجار اول است...
از حال بچهها میپرسم، میگوید همه خوب هستند، اما دیری نمیکشد که پیامک میدهد:
«عادلم رفت»
و من در جواب فقط یک «یا زهراء...» میتوانم بنویسم...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲
(قسمت پایانی)
«با حاج سعید در فِدِرا»
خبر واقعه کرمان بین جلسه میپیچد... در هالهای از غم و ابهام و اضطراب جلسه ادامه دارد... خبر #عادل که میرسد، غم و اندوه مضاعف میشود، اگرچه در آن لحظه خیلیها هنوز نمیشناسندش... همه شیرینی دیدار و شادی روز میلاد به هم میریزد... اخبار و آمار ضدونقیض به طور طبیعی تا چند ساعت اول بعد از واقعه، ادامه دارد...
💠💠💠
یکی میگوید یادتان هست! روز شهادت حاج قاسم هم الیالحبیب داشتیم... راست میگوید... و چه روز عجیبی بود... چه نماز صبحی بود، صبحی که دقایقی قبل از هنگامه اذان، آن خبرِ همچنان باورنکردنی در رسانهها منتشر شد... در مسجد سرچشمه بودم... نفهمیدم نماز را چگونه به پایان رساندم...
💠💠💠
به هر ترتیب این نشست هم به پایان میرسد و بچهها راهی میشوند، عده کمتری صبر میکنند تا اذان بشود، نماز مغرب را بخوانند و بعد بروند... ما هم که به رسم ادب باید صبر کنیم تا آخرین نفر... همه رفتهاند، من ماندهام و حاج #سعید_حدادیان و #محسن_محمدی_پناه...
از درب ساختمان بیرون میزنیم، در حالیکه هر کداممان یکی از این زیلوهای سجادهای که دستپخت جدید #ماهد است، مانند موشک دوشپرتاب استینگر، به یادگار از این جلسه در دست داریم...
#حاج_سعید قصد خانه را دارد، میگویم ماشین من هست، اما کمی پیادهروی دارد، قبول میکند... سهنفری، پیاده راهی میشویم... خیابان دانشگاه را تا جمهوری بالا میرویم و بعد هم به سمت شرق، دو ضلع مستطیل را پیاده گز میکنیم تا به ماشین برسیم... #حاج_سعید در راه از دیدار میگوید، از اجراها، از خاطرات، از اساتید، از... بیوقفه و پرجذبه با همان صدای حجیم و لهجه تهرانی.
در این بین با #محمدحسین تماس میگیرد و با لحن پدرانه، به گمانم از نبودنش گلایه میکند و گزارشی از دیدار میدهد. رابطه پدرپسریشان همیشه برایم جالب توجه بوده... همین که امثال #حاج_سعید فرزندشان را در طریق پدر حفظ کردهاند جای ستایش دارد، ولو در سبک و سیاق دیگری...
💠💠💠
سوار ماشین میشویم، روی نقشه نزدیکترین نقطهای که به خانه #حاج_سعید به ذهنم میرسد، خانه مداحان است، در راه مقصد را میزنم و حرکت میکنیم...
تلفنش زنگ میخورد، #حمید_رضوانی است، تحلیل خودش را از دیدار ارائه میدهد، صدایش کموزیاد به گوش میرسد، #حاج_سعید بخشی را میپذیرد و بخشی را هم نه...
میرسیم به سر خیابان #مشکی، میگوید بپیچ سمت راست و روبهروی خیابان استقلال میگوید همینجا بزن کنار... در بهت و حیرت در #ساندویچی_فِدِرا مهمانمان میکند! از این ساندویچیهای قدیمی که باید گوشه مغازه، روی لبه چوبی کنار دیوار، سرپا نوشجان کنی!
بعدتر #مرتضی میگوید #فدرا معروفترین ساندویچی محله فخرالدوله تا سرچشمه است؛ #حاج_سعید چنان با آبوتاب از کیفیت فدرا تعریف میکند که احساس میکنی در بهترین رستوران تهران، قرار است باکیفیتترین غذای آن شب را میل کنی...
سه عدد یونانی سفارش میدهد و تا ساندویچها آماده شوند، یک پرس سالاد اولویه هم دستگرمی میگیرد تا در این فاصله، بیکار نمانیم! معلوم است زیاد به اینجا رفتوآمد دارد، با بچههای مغازه، کَل آبی و قرمز راه میاندازد و فضا را دست میگیرد...
💠💠💠
هنگام خروج، #حاج_سعید چند ساندویچ را هم که برای خانه سفارش داده میگیرد و سوار ماشین میشویم...
به سمت منزل، باید برویم سمت مجلس و از پایین دور بزنیم، حاج سعید میگوید هفت شهید مجلس را طواف میکنیم...
از آنجا به سرچشمه میروم، مراسم بزرگداشت روز زن و میلاد حضرت زهراء(س) است... داخل تالار که میشوم، #سیداحمدعبودتیان که روی سن میکروفوندردست مجلس را اداره میکند، همین که چشمانش به درب میافتد، با تسلیت شهادت #عادل خیرمقدم میگوید...
برگزیدگان مهرواره هم نرمنرمک از دیدار رییس مجلس برمیگردند به سرچشمه و برخی وارد تالار میشوند، #علی هم میرسد... همان انتهای تالار در عوالم خودم هستم، #مرتضی یکطرف و #علی هم طرف دیگر نشستهاند... عجب روز عجیبی بود...
از صبح که در خیابان کشوردوست با خانواده خداحافظی کردیم، تا الآن ندیدمش، مثلاً روز زن بوده...
💠💠💠
از همان روز گفتوگوها درباره دیدار گرم است، در جمع همرزمان هم نظرات مختلف است:
#جواد_قربانپور:
«افول اجراها امروز در بیت رهبری تأسفبار بود، تأسفاً شدیداً.»
#سیدرضا_نریمانی:
«به نظرم دیدار امسال اتفاقاً خیلی خوب بود، طلایی بود، هم اجراها و هم سرود همخوانی.»
حاج #محمدرضا_بذری:
«...اجراها عالی بود، بهجز یکیدوتا اجرا، اشعار و مضمون در اوج بود...»
#محمدجواد_جامعی:
«...حیف که حلاوت این دیدار هم برای آقا و هم برای مداحان با قضیه کرمان تلخ شد.»
و میرویم تا سال بعد و دیداری دیگر... و تو تلاش میکنی شاید فیض دیدار امتداد بیشتری یابد...
تمام
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2