eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
1.2هزار دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر که منتظری، از گناه صرف نظر کن بیا به خاطرم از اشتباه صرف نظر کن به یک نگاهِ حرامت دلم شکست دوباره هم از گناه و هم از آن نگاه صرف نظر کن به خود بیا... به گناهی مرا معاوضه کردی؟! از آنچه برده تو را قعر چاه صرف نظر کن چگونه مرگِ عزیزان خویش دیدی و خوابی؟! نرو دگر به سوی پرتگاه، صرف نظر کن پناه و حاجت خود را مبر به منزل دیگر به غیر ما تو ز هر جایگاه صرف نظر کن به کربلا برو و از هر آنچه خیرِ دگر هست به جز زیارت آن بارگاه صرف نظر کن بیا برای حسین و غمش دو ماه بگرییم ز کارهای دگر این دو ماه صرف نظر کن فدای صوت ضعیعش که رو به قاتل خود گفت: هنوز زنده ام، از خیمه گاه صرف نظر کن هر آن که رفت به مقتل سریع صرف نظر کرد آهای شمر نرو قتلگاه، صرف نظر کن به روی عرش معلای سینه اش ته گودال... به چکمه ات نرو، ای روسیاه صرف نظر کن https://eitaa.com/abdorroghaye
مِن أینَ لِیَ الخیر به غیر از حرمت مِن أینَ لِیَ النَّجاة جز کهف غمت آن گونه که شیرینی عمرم شده ای باید بشمارم همه دم مغتنمت در سینه ی من که زنده از ماتم توست مانند غمت، نیست غمی با عظمت ای سوره ی فجر، علت بسط جهان زنده شده عالم از دمِ صبح دمت آن عشق مقدسی که در بزم شهود لطف علوی زده برایم رقمت دیدی که کسی مرا خریدار نبود گفتی که بیا روضه، خودم می خرمت برکت بده با یک نظرت بر قدمم تا اینکه شوم نوکر ثابت قدمت با گریه، تمنای شهادت دارم انداخته بر طمع، مرا هم کرمت وا شد گره های کور از زندگی ام دادم به رقیه هر زمانی قسمت تا میر و علمدار غمت عباس است بالاست همیشه تا قیامت علمت یک عمر ازین روضه بهم ریخته ام در قتلگهت ریخته قاتل بهمت آن گونه تنت پخش به صحرا شده که مانده چه کند عقیله با جسم کمت اصلا به چه رویی جلوی مادر تو بردند لباس از بدن محترمت https://eitaa.com/abdorroghaye
ثواب شعر هدیه به شهید مدافع امنیت حسین تقی پور   ای کوکب نورانی اقبال زهرا بعد از تو بابا وای بر احوال زهرا درد یتیمی مرا فی الفور حل کن مثل گذشته دختر خود را بغل کن دلسوزِ غم هایت شدم یک عمر بابا اُم أبیهایت شدم یک عمر بابا یک عمر بر اینگونه داغی برنخوردم قرآن بخوان قدری برایم تا نمردم بر وصله های چادرم که دوست داری... بابا قسم خوردم نگویی رهسپاری قدری نگاهت را به چشمانم بیانداز بنشین... برایت نان تازه می پزم باز این نانجیبی که لَیَهجُر گفت اینجا خیلی غضب دارد، بدش می آید از ما پیشم بمان تا حرمتم محفوظ باشد کاشانه ی پر برکتم محفوظ باشد آتش بگیرد چادرم؟! باور ندارم ریحانه هستم، تاب میخ در ندارم از غربت حیدر، نمردن درد دارد با بار شیشه، ضربه خوردن درد دارد بابا بمان تا دختر تو پر گشاید یک ماه دیگر صبر کن، محسن می آید با رفتنت وای از من و از آه سینه کارم فقط گریه است دیگر در مدینه https://eitaa.com/abdorroghaye
حسن وجه است، وجه کردگارش همیشه بوده عالم ریزه خوارش صلاح کارها در اختیارش فلک چرخیده عمری بر مدارش جهان دارد امان در سایه سارش حسن را میوه ی دل خوانده خاتم سپس نامیده اش عقل مجسم عزیزش را بغل می کرد محکم به روی شانه می بردش دمادم چنان بوده پیمبر دوستدارش ندارد صحن، گنبد هم ندارد رواقی مثل مشهد هم ندارد بمیرم رفت و آمد هم ندارد نه تنها اینکه مرقد هم ندارد ندارد سنگ قبری بر مزارش شده فریادهایش بی اجابت گرفته روزگارش رنگ غربت به او فرمانده اش کرده خیانت خیالش از خودی ها نیست راحت غریبه گشته حتی در دیارش مُعزّالمؤمنین، سهمش جفا شد جواب لطف هایش ناسزا شد نصیبش زهرِ در نیش عصا شد سر سجاده، بد حقش ادا شد! زمین افتاد با چشمان تارش به یاد کوچه و دیوارِ خونی به یاد چشم های تار خونی به یاد مادر و رخسار خونی به یاد داغی مسمار خونی شده گریه تمام روزگارش به سینه ریخت عمری مشکلش را غریبی برده حال منزلش را میان خانه دیده قاتلش را به که گوید حسن درد و دلش را؟! ربابی که ندارد در کنارش گرفته زهر از رخ، رنگ و رویش شده لب تشنه، می سوزد گلویش حسین آمد به چشم تر به سویش نظر کن تا ببینی رو به رویش میان تشت، داغ بی شمارش میان تشت تا پاره جگر ریخت حسینش خاک ها را روی سر ریخت دل زینب به آهی شعله ور ریخت به دامن، اشک از چشمانِ تر ریخت حسن را دید وقت احتضارش خدا را شکر اینجا ساربان نیست عقیله هست... بین دشمنان نیست به دورش، حرمله خنده کنان نیست کنار تشت، چوب خیزران نیست خدا صبرش دهد در داغ یارش https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نه فقط حلم و حیا زیور زینب بودند این دو یک جرعه ای از کوثر زینب بودند انبیایی که به توحید سفارش کردند بهره برده همه از منبر زینب بودند شمع نورانی دین بود و برادرهایش مثل پروانه به دور و بر زینب بودند نام زیبای حسین و حسن از روز نخست مشقِ انشا شده در دفتر زینب بودند صف به صف اهل ملک، بهر تقرب به خدا دست بر سینه، سر معبر زینب بودند پسر عوسجه و عابس و نُعمان و حبیب همه زانو زده در محضر زینب بودند دوری از زینت دنیا و حیا از معبود یادگار پدر و مادر زینب بودند فخر بر رتبه نکردند شهیدان حرم فخرشان بود همین، نوکر زینب بودند عجمیان و علی وردی و خیل شهدا جان فدای نخی از معجر زینب بودند بندگانی که مزیّن به کمالات شدند محو نورانیت عمه ی سادات شدند https://eitaa.com/abdorroghaye
زهراست آن که عرش خدا بوده محفلش تعظیم کرده اند ائمه مقابلش روح الامین در اوج تعالی و قرب خود شد مفتخر به خادمیِ بین منزلش جز او کدام زن، شب عقدش عطا نمود پیراهن عروسی خود را به سائلش او را خدا به مصحف خود مدح کرده است این شعرهای ما که ندارند قابلش بوسه به دست اُم ابیها زدن شده بالاترین مقام نبی در فضائلش مشمول رحمت است کنار پل صراط هر کس دعای حضرت زهراست شاملش وقت هجوم، حرمت او حفظ شد؟ نشد تا روز حشر لعنت شیعه به قاتلش افتاد درب سوخته روی گل علی تا که شود به لحظه ی پیکار، حائلش جا خورد فضه تا که به زهرا نظاره کرد تغییر کرده بود ز بس که شمایلش باری شبیه شیشه، زمان شکستنش تحمیل می کند چه غمی را به حاملش https://eitaa.com/abdorroghaye
زهرا مگیر از حرمم آفتاب را بر چهره ات مبند عزیزم نقاب را شرمنده ام که پای غریبیِ مرتضی کردی تحمل این همه رنج و عذاب را در روزهای صبر علی، با خطابه ات دادی جواب دشمن حاضر جواب را دیدی فراریان اُحد با چه کینه ای بستند دور گردن و دستم طناب را لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد با که بگویم آخرِ این فتح باب را در خانه ام زدند زنم را مقابلم زهرا حلال کن، منِ خانه خراب را سوزاند آن که غنچه ی نشکفته ی مرا خواهد چشید آتش یوم الحساب را زینب کنار بسترت از حال رفته است از بس که خوانده سوره ی اُم الکتاب را فهمیدم از نفس زدنت، درد پهلویت... از پلک تار و بی رمقت برده خواب را ریحانه ی مجلله و سرو قامتم بیچاره کرده قد خمت، بوتراب را حالا دگر سفارش تابوت می دهی؟! بغضم شکسته، فاطمه کم کن شتاب را هر شب حسین تشنه لب از خواب می پرد بگذار بازهم به برش ظرف آب را https://eitaa.com/abdorroghaye
تقسیم بندی اشعار موجود در کانال: ۱_ اشعار مربوط به ایام فاطمیه: ۲_ اشعار مربوط به ایام محرم و صفر: ۳_ سایر اشعار: https://eitaa.com/abdorroghaye
اگرچه بر دلم گناه، چهره ی ممات داد ولی دعای صاحب الزمان مرا حیات داد فدای آن طبیب که به هر محله سر زد و ... دوای هر مریض را به لطف و التفات داد زمان لغزشم کنار منجلاب معصیت به پای سست و بی ثباتِ این گدا ثبات داد نداشتم لیاقتِ غلام پنج تن شدن به لطف خود، جواز نوکریِ آن ذوات داد همین که خواب غفلت از امام، بست دیده ام صدای زنگ ساعت نجف مرا نجات داد خدا نویدِ فتح مرتضی میان جنگ را به حضرت رسول با نزول عادیات داد نگو چرا دلت همیشه مست خاک حیدر است به خاک خلقتم ابوتراب مختصات داد بساط رزق کربلا به دست های مادر است همیشه لطف فاطمه به دست ما برات داد دو ماه و نیم دیده اش کبود بود و تار دید همان زنی که نور بر تمام کائنات داد به پهلوی شکسته، هر تکان عذاب آور است چه رنج ها به فاطمه اقامه ی صلاة داد https://eitaa.com/abdorroghaye