سلام علیکم
هرچیزی یک مقدمه ای نیاز داره.
همانطوری که قول دادیم خاطرات حاج حسین همدانی رو منتشر کنیم سر قولمون هستیم.
ولی امشب یکی از سخنرانی های حاج حسین در مورد سوریه رو منتشر میکنیم که به نوعی بخشی از خاطرات ایشون هست.
✅ سخنرانی منتشر نشده #همرزمِ #سردار_سلیمانی شهید بزرگوار #حاج_حسین_همدانی :
⛔️ ما وقتی سه چهار سال قبل به سوریه رفتیم با کشوری مواجه شدیم که حزب بعثِ آن، دیوارهای آهنین و درهای پولادینی به دور خود داشت و اجازه نمیدادند ما کار کنیم. در یک ارتشی رفتیم که برای نماز خواندن، تنبیه اخراج را قرار داده بودند!
🔗 چه اتفاقی افتاد که #فرمانده این نیروها امروز_پشت سر #حاج_قاسم_سلیمانی نماز جماعت میخواند؟ و در ماه رمضان روزه میگیرد؟چه اتفاقی افتاده که امروز وقتی به پادگانها میرویم، فرمانده لشگر گارد، مهر کربلا برای نماز ما میآورد؟ بدانیم که اکثر اهل سنت پای کار هستند.
🔴 بسیجی که ما در سوریه راهاندازی کردهایم (حدودا 42 تیپ، 138 گردان که 30000 نفرشان به ایران آمده و آموزش دیدهاند) از اهل تسنن هستند.سوریه عمق استراتژیک ایران است. سوریه به نیابت از ما در حال جنگ است. ما نیروی ایرانی به آنجا نبردهایم.
👈 ایرانیهایی که به آنجا رفته اند، مستشارند. این برادرانی که شهید میشوند، در کنار یک فرمانده سوری هستند. در حلب یک جوانی را در کنار یک سرلشکر گذاشته بودیم، وقتی بعد از سه یا چهار ماه که میخواست به مرخصی و پیش خانوادهاش بیاید، آن سرلشکر میگفت: وقتی این جوان میخواهد برود، انگار قلب من میایستد!...
⚔ این برای شهر #حلب است که پنج میلیون جمعیت اهل سنت دارد.جوانی به نام حسن در ظرف دو سال و نیم در آنجا تربیت شده که امروز #ابوبکر_بغدادی و تکفیریها برای سرش #جایزه_میلیون_دلاری گذاشتهاند. در ظرف دو سال این اتفاق افتاده در حالی که ما فقط 12 روز به او آموزش تیراندازی دادهایم. امروز فرمانده یک تیپ شده و 130 روستا را آزاد کرده. به هر جایی که میخواهد حمله کند، قبل از حمله او، تروریستها منطقه را از ترس، خالی میکنند. این ها افتخار و دستاورد ماست.
💪 جوانی را در آنجا به عنوان فرمانده گذاشتهایم که مردم وقتی بچهدار میشوند، او را دعوت میکنند تا اذان و اقامه را در گوش فرزندشان بگوید و #اسم_فرمانده_ما_را روی بچههایشان میگذارند. اتفاقات خیلی بزرگی در آن جا روی داده که این ها را دشمن میداند ولی مردم ما نمیدانند. در حالی که در داخل، زمزمههایی هست که چرا داریم برای سوریه هزینه میکنیم!؟ آقا میفرماید: ما اصلا هزینه نمیکنیم. اینها جنگ نیابتی از طرف ما دارند و این همه کشته میدهند.
#اولین آزاده و#جانباز کشور ،#تازه داماد
#شهید بهروز ترکاشوند
🍃⚘🍃
در تاریخ یکم فروردین 1347، در شهرستان اراک در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. ایشان#قاری قرآن بود
پدرش کارمند ژاندارمری بودند.
🍃⚘🍃
تا پایان دوره راهنمایی درس خواند، شاگرد تعمیرگاه خودرو بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج در همان روز های اول عضو بسیج شد.
🍃⚘🍃
باشروع #جنگ بارها جهت #اعزام به #جبهه اقدام کرد که به علت #کم سن بودن از #اعزامش جلوگیری شد، تا اینکه بلاخره در سال 1362 با دست بردن به #شناسنامه و #اضافه کردن سنش به #جبهه #اعزام شد.
🍃⚘🍃
#اولین #اعزام ایشان در سال 1362 در #کردستان بود که با شرایط سخت و در #تیپ جندالله #مشغول خدمت شد و بارها مورد کمین کومله و دمکرات قرار گرفت.
🍃⚘🍃
#هفت ماه کردستان بود،در #سقز چندین مرحله در درگیری ها با کومله #مجروح و #تحت مداوا قرار گرفت ، بعد از اعزام، به کردستان در# تیپ #بیست زره ای #رمضان که# مستقر در سومار بودند #اعزام شد.
🍃⚘🍃
برادرش آقا بهزاد هم #مشغول #خدمت بودند که اکثرا بچه های ورامین بودند که در آنجا #برادرش را دید، و انتقالی شان را گرفت و باهم #همرزم شدند.
🍃⚘🍃
به روایت از همسر #شهید :
نام #جهادیاش در #سوریه «مختار» بود و در #نیروی #ادوات خدمت میکرد. از چندبار حضور این #مجاهد #بیادعا در #سوریه فقط همینها را میدانیم.
🍃🌷🍃
بعد از چند روز بیخبری، خواب #همسرم را دیدم، در رویا، هر دو به #زیارت رفتیم😭 نگران بودم ،پرسیدم «چرا نیستی؟» #شهید گفتند «من کنار شما هستم.»😭
🍃🌷🍃
یک هفته بعد خبر آمد که #تک تیرانداز تکفیری، #رضا را در حالیکه #مشغول #حمل #پیکر #همرزم #شهیدش بوده به #آرزویش رسانده. 😭😭😭
🍃🌷🍃
در خانواده ما، هر کسی،
#دلتنگی را نوعی تاب میآورد،
گاهی دلتنگیهایم را
در #حرم #امام رضا (ع)🌷 و گاهی در #قطعه #شهدای مدافع حرم بهشت رضا (ع)🌷، #اشکهای دوری را از چشم پاک میکنم.😭😭
🍃🌷🍃
نرجس خانم، دلگویههایش را در گوش قابعکس بابا زمزمه میکند. #گریه آقا مجتبی را کسی ندیده؛ کسی چه میداند! شاید دارد به سفارش #پدرش در آخرین دیدارشان عمل میکند «مجتبیجان! بعد از من، تو مرد خانهای؛ مرد گریه نمیکند.»😭😭😭
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم رضا میرزایی
🍃🌷🍃
در تاریخ ۴/۱ / ۱۳۵۹#در کشور ایران متولدشد.
#متاهل بود و دو فرزند به یادگار دارد ۱ دختر و ۱ پسر ،نرجس خانم و آقا مجتبی.
ایشان #نوجوان بود که دلیرانه به صفوف #مجاهدان افغانستانی پیوست تا داد شیعیان مظلوم هموطنش را از طالبان جهل و خون بگیرد.
🍃🌷🍃
ایشان عادت نداشت از #مجاهدتهایش حرفی بزند،به همین بود که از پنج سال و نیم حضورش در افغانستان خاطرهای باقی نیست جز اینکه با #ابوحامد #همرزم بود.
🍃🌷🍃
هنگام تولد #نخستین فرزندش، برای مدت کوتاهی در یکی از بیمارستانهای شهرستان بابل حاضر شد و او را به یاد #دوست و #همرزم #شهید، حمیدرضا نامید و به #جبهه برگشت.
🍃🌷🍃
بعد از #بهبودی نسبی از مجروحیت برای گذراندن دورۀ #آموزش فرماندهی #گردان به پادگان
#امام حسین(ع)🌷 تهران اعزام شد.
🍃🌷🍃
ایشان از ۱۸#اردیبهشت ۱۳۶۳# تا ۱۸#مرداد ۱۳۶۳#دوره یادشده را گذراند و پس از آن برای مدت کوتاهی به #قائمشهر برگشت. در ۲۱# مرداد ۱۳۶۳# به عنوان #جانشین واحد #عملیات #منصوب شد.
🍃🌷🍃
ایشان اما دو ماه بیشتر طاقت نیاورد و بار دیگه ،اول #آبان ۱۳۶۳#به #جبهه اعزام و بهعنوان #جانشین #گردان #امام محمد باقر(ع)🌷 مشغول به #فعالیت شد. در ۱۵#مهرماه ۱۳۶۳# بار دیگر بر اثر #اصابت ترکش از #ناحیه #پهلو #مجروح شد.
🍃🌷🍃
و این بار هم، بهرغم #مخالفت کادر پزشکی، قبل از اتمام #دوره درمان، به صحنه #بازگشت، از اول #آبان ۱۳۶۳# به عنوان #جانشین #گردان #امام محمد باقر(ع)🌷 #انتخاب و تا زمان #شهادت در این #گردان #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر برادر#شهید:
مدتها بود #شهید مشتاق بود که به #سوریه برود اما هر چه کرد نتوانست برود. #شهید جعفری ایرانی و ساکن شهرستان باخرز خراسان رضوی بود.
با وجود تلاشهایی که کرد اما نتوانست اعزام شود. بالاخره موفق شد با #فاطمیون به #سوریه برود و این #اولین و #آخرین بار #اعزامش به #سوریه بود.
🍃🌷🍃
#شهید جعفری #بچهها را خیلی #دوست داشت هر وقت منزل ما بود #بچهها را روی سر و کولش میگذاشت.
🍃🌷🍃
وی ازدواج کرد ولی #اولین فرزندش را هم ندید و رفت.😔
🍃🌷🍃
#شهید جعفری 25#ساله بود و #فرزندش دو ماه بعد به دنیا آمد😔. ایشون به همراه #3 #همرزم دیگرش 23#رمضان در #حلب به #شهادت رسید.😔
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید جعفر جعفری هم درتاریخ ۱۳۹۶/۳/۲۸# در #حلب #سوریه به همراه ۳#
#همرزم دیگرش به آرزویش که همانا
#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#تصویر بالا مزار#شهید :
#بهشت #امام رضای🌷 مشهد مقدس.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید جعفر جعفری💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
به روایت از همسر #شهید :
واسطه ازدواجمان #برادر شهيدم #قاسم بود. #حجت از دوستان بسيار صميمي و همكار #برادر بزرگم #قاسم بود كه همين رابطه دوستي سبب ازدواج ما شد.
🍃🌷🍃
نگامي كه قضيه خواستگاري مطرح شد #قاسم آن قدر از #خوبيهاي#محسن برايم گفت كه من ديگر نتوانستم هيچ حرفي بزنم.
🍃🌷🍃
از #ايمانش، از #صبرش، از #مهربانياش و از اينكه بين دوستان به #عبد صالح معروف بود.#داداش #قاسم متولد 31#شهريور ماه سال 1363#بود.
🍃🌷🍃
#برادرم و #حجت اين قدر #شبيه هم بودند كه من از #شباهتشان تعجب ميكردم. هنگامي كه تازه عقد كرده بوديم، به همسرم گفتم چقدر #حركات و #رفتارت شبيه #قاسم هست.
🍃🌷🍃
در جواب گفت: ما با هم #بزرگ شدهايم. از 18#سالگي كه هر دو به #سپاه رفته بودند #همراه و #همرزم هم بودند تا لحظه #شهادت.😭
🍃🌷🍃
{یاد#شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
واسطه ازدواجمان #برادر شهيدم #قاسم بود. #حجت از دوستان بسيار صميمي و همكار #برادر بزرگم #قاسم بود كه همين رابطه دوستي سبب ازدواج ما شد.
🍃🌷🍃
نگامي كه قضيه خواستگاري مطرح شد #قاسم آن قدر از #خوبيهاي#حجت برايم گفت كه من ديگر نتوانستم هيچ حرفي بزنم.
🍃🌷🍃
از #ايمانش، از #صبرش، از #مهربانياش و از اينكه بين دوستان به #عبد صالح معروف بود.#داداش #قاسم متولد 31#شهريور ماه سال 1363#بود.
🍃🌷🍃
#برادرم و #حجت اين قدر #شبيه هم بودند كه من از #شباهتشان تعجب ميكردم. هنگامي كه تازه عقد كرده بوديم، به همسرم گفتم چقدر #حركات و #رفتارت شبيه #قاسم هست.
🍃🌷🍃
در جواب گفت: ما با هم #بزرگ شدهايم. از 18#سالگي كه هر دو به #سپاه رفته بودند #همراه و #همرزم هم بودند تا لحظه #شهادت.😭
🍃🌷🍃
{یاد#شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}
🍃🌷🍃
زمانی که داشت سوار اتوبوس میشد شروع کرد به اشک ریختن،خواهرم پرسید چرا گریه میکنی؟ جواب داد: "نگران رقیه و زندگی وی هستم، مواظبش باشید."😭😭
🍃🌷🍃
پس از گذشت یک ماه و حضور در #جبهه علیه کوملههای #کردستان در شهر #مریوان ظاهراً سپاه بدنبالش به روستا آمدند و سراغش را از پدر و عمویم میگیرند.
پرسیدند: آیا #سیفالله به خانه برگشت؟ همه تعجب کردند و گفتند که #سیفالله حدود یک ماه عازم #جبهه شده. نیروهای نظامی تصور کردند که #سیفالله از #جبهه فرار کرده و این #مفقودی حدود #یک ماه طول کشید.
🍃🌷🍃
طبق گفتههای #همرزمانش #برادرم را جاده سرورآباد یکی از روستاهای شهر مریوان از استان کردستان به همراه #همرزم #شهیدش که از شهرستان #تنکابن بود، پیدا کردند که بدست منافقان کومله به #شهادت رسیده بود😭😭
🍃🌷🍃
#برادرم را با طریق مختلف شکنجه داده بودند😭، از #آتش سیگار، #کابل داغ گرفته تا #آب جوش به طوری که از #دهانشان چیزهایی را #بدست آورند اما موفق #نشدند و این #شکنجه با #شلیک تیر از #ناحیه گردن بر #سرش به پایان رسید که منجر به #شهادتش شد. 😭😭
🍃🌷🍃
می گه #اکبر علاقه شدیدی به خوردن #قهوه داشت و کلا جزء #عادتاش بود که #مرتب می خورد. #چند روزی گیر #عملیات پاکسازی بودیم و گه گداری هم تکفیری ها باهامون #درگیر می شدن و تو این مدت #علی اکبر #بدون #قهوه مونده بود.
🍃🌷🍃
در #حین #پاکسازی به #خونه ای رسیدیم که همه #وسایل #سرو چای و #قهوه آماده بود و #صاحب خونه #وقت نکرده بود #جمع کنه با خوشحالی صدا زدم #اکبر بدو بیا اینجا ببین #خدا برات #جور کرده، هوا هم خیلی #سرد بود.
وقتی اومد داخل اتاق، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که #شهید با یه حالت خاصی گفت: آقا رضا، #پتوهای مردم رو #دست #نزن شاید #راضی #نباشن، #قهوه شونم #بزار ان شاء الله #خودشون #بر می گردن و #کنار هم #نوش جون می کنن. من که از شدت #سرما داشتم به خودم می لرزیدم #مات و #مبهوت #نگاهش می کردم فقط.
🍃🌷🍃
روایتی از
#همرزم #شهید مدافع حرم علی اکبر شیرعلی
#شهید قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
حاج محمد اسماعیل رضایی
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۰۴# در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولد شد.
#دوست، #همکار و #همرزم #شهید حاج طیب رضایی بود۲۰#سال سابقه #دوستی داشتند
هر دوی آنها ۱۱#آبان سال ۱۳۴۲# به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
از دوران #نوجوانی به #شغل #بارفروشی در میدان میوه و تره بار تهران #مشغول بود، #مقلد #امام خمینی بود و در#رسیدگی به #خانوادههای بی سرپرست #نهایت #تلاش رو #انجام می داد.
🍃🌷🍃
در #ساخت #مسجدی در محله #بیسیم نجف آباد تهران #همت کرد، و #بسیاری از #مساجد بر اثر #تلاش ایشان #فرش شدند. یکی از #عناصر اصلی #پخش #اعلامیههای #حضرت امام(ره) در سطح #تهران هم بود.
🍃🌷🍃
ایشان در #سازمان دادن #هیئتهای #مذهبی در #روزهای #تاسوعا و #عاشورای ۱۳۴۲# نقش #موثری داشت. در سال ۱۳۳۹# به #حج مشرف شد.
🍃🌷🍃
به هنگام #تحریم خرید و فروش و مصرف پپسی کولا توسط #مراجع تقلید،به علت وابستگی مالک آن به فرقه بهائیت، و صرف بخشی از درآمد آن در راه #مبارزه با #اعتقادات مذهبی شیعیان ،یک #تظاهرات با #شکوه مذهبی بر ضد بهائیها #سامان داد.
🍃🌷🍃
#رضا با شش نفر دیگر برای شناسایی به کارون میزنند و وارد سلمانیه میشوند. اما گیر عراقیها میافتند. نارنجک تفنگی شلیک میکنند و #رضا میافتد.
🍃⚘🍃
بعثی ها میرسند بالای سرش و #سر رضا را جدا میکنند و با خودشان میبرند.# رضا و #محسن موهبت، #همرزم رضا در آن عملیات #شهید میشوند.»چند روز بعد از #شهادت پیکر رضا را میآوردند سردخانه😭😭
🍃⚘🍃
خانواده رفتیم تا جسد را تحویل بگیریم، برادرهای سپاه آمدند تا به خانواده دلداری بدهند. انگار خبری بدتر از #شهادت دارند.نمیدونستندچطور باید به خانواده ما بگویند که #داداش رضا #سر نداره « مرتب به ما می گفتند باید #صبور باشید😭😭
🍃⚘🍃
پدرم با تمام تلاشی که شده، متوجه می شوند خبریه و میخواهد #پسرش را ببیند. پدرم بدون آنکه خم به ابرو بیاورد بالای سر پ#سر میایستد. پسرش #سر ندارد.جسد #بی سر #پسر را میخواهد ببوسد؛اما #سری در بدن نیست.😭😭
🍃⚘🍃
به رسم #عقیله بنی هاشم خم میشود و #رگ های بریده شده #پسر را میبوسد. با افتخار سرش را بالا گرفتند و گفتند: « #سر #امام حسین (ع)⚘ را بردند برای ابن زیاد؛ #سر «رضا»ی من را بردند برای صدام.»😭😭
🍃⚘🍃
به روایت از همسر #شهید :
واسطه ازدواجمان #برادر شهيدم #قاسم بود. #حجت از دوستان بسيار صميمي و همكار #برادر بزرگم #قاسم بود كه همين رابطه دوستي سبب ازدواج ما شد.
🍃🌷🍃
نگامي كه قضيه خواستگاري مطرح شد #قاسم آن قدر از #خوبيهاي#محسن برايم گفت كه من ديگر نتوانستم هيچ حرفي بزنم.
🍃🌷🍃
از #ايمانش، از #صبرش، از #مهربانياش و از اينكه بين دوستان به #عبد صالح معروف بود.#داداش #قاسم متولد 31#شهريور ماه سال 1363#بود.
🍃🌷🍃
#برادرم و #حجت اين قدر #شبيه هم بودند كه من از #شباهتشان تعجب ميكردم. هنگامي كه تازه عقد كرده بوديم، به همسرم گفتم چقدر #حركات و #رفتارت شبيه #قاسم هست.
🍃🌷🍃
در جواب گفت: ما با هم #بزرگ شدهايم. از 18#سالگي كه هر دو به #سپاه رفته بودند #همراه و #همرزم هم بودند تا لحظه #شهادت.😭
🍃🌷🍃
{یاد#شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}
🍃🌷🍃