#الگوریتم
هویت شناسی روش شناسی»چیستی ، چرایی ، چگونگی الگوریتم سازی
کار الگوریتم ، #مدخلکردن #علماجمالی و #تبدیل ان به #علمقطعیست
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
#اصولمعرفتنفس از زبان آیت الله حسن زاده آملی
نویسنده: آیةالله علامه حسن زاده آملی
منبع: هزار و یک کلمه ،جلد ششم، کلمه 587
يكى از آثار قلمى اين خدوم علم حسن حسن زاده آملى، كتابى به نام دروس معرفت نفس است كه به نظم و نضد خاصّى، بالفعل حاوى يكصد و پنجاه و سه درس است كه ساليانى براى عزيزانى طالب كمال، تحرير و در محضر انس و قدس آنان تقرير و تدريس مىشد.
عصاره و خلاصه بسيارى از مطالب دروس معرفت نفس را به صورت «اصل» درآوردهايم كه اگر گاه نياز پيش آيد، از اين اصول يادآور شويم:
اصولی درمعرفت نفس
اصل ۱. هرچه هست، وجود است.
اصل ۲. هرچه پديد آمده، از وجود پديد آمد.
اصل ۳. نيرويى داريم كه در مىيابد و تميز مىدهد.
اصل ۴. سراى هستى بىحقيقت و واقعيّت نيست؛ بلكه حقيقت و واقعيّت دارد؛ بلكه عين واقعيّت است.
اصل ۵. حقيقت و واقعيّت هرچيز هستى است.
اصل ۶. واسطهاى ميان وجود و عدم نيست.
اصل ۷. هستيها با هم بىپيوستگى نيستند؛ بلكه هستيها با هم پيوستگى دارند.
اصل ۸. آنچه اتفاقى نيست هدفى دارد و رفتار او بيهوده نيست.
اصل ۹. هر آنچه از حركت به كمالى مىرسد، آيينى دارد.
اصل ۱۰. علم وجود است.
اصل ۱۱. حركت در چيزى است كه فاقد كمالى باشد.
اصل ۱۲. موجودى كه كمال مطلق است، حركت در او متصوّر نيست.
اصل ۱۳. حركت فرع بر احتياج است (تلفيق اين اصل با اصل ۱۱: حركت در چيزى است كه فاقد كمالى باشد. پس حركت فرع بر احتياج است).
اصل ۱۴. هر چه كه غايت و كمال متحرّكى است، برتر و فراتر از آن متحرّك است كه حركت ناقصى به سوى كاملى است. پس موجودات متحرك را درجات مراتب است.
اصل ۱۵. اگر سلسله موجودات منتهى به موجودى شود، بايد آن موجود غايت غايات و كمال كمالات و نهايت منتهاى همه هستيها باشد و مادون او همه محتاج او، و در وى حركت متصوّر نبود.
اصل ۱۶. هر موجودى در حدّ خود تامّ و كامل است؛ تامّ و اتمّ و كامل و اكمل از قياس پيش مىآيد.
اصل ۱۷. هيچ چيز در حدّ خود و در عالم خود شرّ و بد نيست؛ ولى قياس و نسبت با اين و آن كه به ميان آمد، سخن از شرّ و بد به ميان مىآيد.
خلاصه دو اصل اخير: هيچ موجودى در حدّ خود، نه ناقص است و نه شرّ.
اصل ۱۸. نطفه و مربّى و اجتماع و معاشر از اصولىاند كه در سعادت و شقاوت انسان دخلى بسزا دارند.
اصل ۱۹. حركت: خارج شدن موضوعى است از فقدان صفتى و كمالى به سوى وجدان آن كمال و صفت به طور تدريج و وجود هرجزء بعد از جزء ديگر. و خلاصه، حركت عبارت است از خروج شىء از قوّه در امرى به فعل تدريجا.
اصل ۲۰. براى متحرّك بايد مخرجى باشد كه وى را از نقص به در برد و به كمال رساند.
اصل ۲۱. ما با حركت و در حركت و در جهان حركتيم.
اصل ۲۲. كتاب و آموزگار از وسائل و معدّاتاند، دانش دهنده ديگرى است.
اصل ۲۳. آن گوهرى كه به لفظ «من» و «أنا» و مانند اينها بدان اشارت مىكنيم، موجودى غير از بدن است.
اصل ۲۴. انسان از مرتبه نفس تا مرحله بدنش يك موجود متشخّص ممتدّ است؛ و به عبارت ديگر انسان موجود ممتدّى است كه از مرحله أعلى تا به انزل مراتبش همه يك شخصيّت است.
اصل ۲۵. جميع آثار بارز از بدن همه از اشراق و افاضه نفس است. «شيخ رئيس ابو على سينا گويد: مردم از جذب آهن ربا آهن را تعجّب مىكنند، و از جذب و تصرّف و تسخير نفس مر بدنشان را بىخبرند.»
اصل ۲۶. آن گوهرى كه به لفظ «من» و «أنا» و مانند اينها بدان اشارت مىكنيم، به نامهاى گوناگون خوانده مىشود؛ چون: نفس، و نفس ناطقه، روح، عقل، قوّه عاقله، قوّه مميّزه، روان، جان، دل، جام جهاننما، جام جهان بين، و رقاء، طوطى، و نامهاى بسيار ديگر؛ ولى آنچه در كتب حكمت و السنه حكماء رواج دارد، همان پنج نام نخستين است.
اصل ۲۷. بدن مرتبه نازله نفس است.
اصل ۲۸. آن گاه كالبد تن، بدن نفس است كه نفس در او تصرّف و بدان تعلّق داشته باشد و آثار وجوديش را در او پياده كند.
اصل ۲۹. نفس را هردم در كشور وجودش شئون بسیارى است كه هيچ شأنى او را از شأن ديگر باز نمىدارد.
اصل ۳۰. در ميان انواع موجودات صاحب قوا و استعداد و هوش و بينش، انسان را كه با آنها مىسنجيم مىبينيم كه وى از همه آنها باهوشتر و زيركتر است؛ پس جوهر انسان از جنس جواهر آنها برتر و شريفتر است.
اصل ۳۱. نفس ناطقه بسان درختى است كه جميع قواى او شاخههاى اويند.
النفس في وحدته كلّ القوىو فعلها في فعله قد انطوى
اصل ۳۲. قوّه مصوّره به تنهايى صورتگر نطفه نيست.
اصل ۳۳. فاقد شىء، معطى آن به ديگرى نتواند بود؛ و به عبارت ديگر: معطى كمال، خود بايد أولا واجد آن باشد.
اصل ۳۴. طلب مجهول مطلق محال است.
اصل ۳۵. از آنجايى آمديم كه اوّل كار بود؛ زيرا چون علم مىآموزيم، پيشتر مىرويم.
اصل ۳۶. فكر حركت نفس ن
اوّل جسم طبيعى آلى ذى حياة بالقوّة است.
اصل ۷۲. ناظم امور عالم مطلقا، يعنى تشكيل دهنده و به نظم آورنده آن، عقل است؛ يعنى موجودى كه فعليّت محض و عين حيات و علم و قدرت و مبدأ حيات و هرگونه كمال، و محيط به اشياء از جميع جهات آنها، و عالم به آنها پيش از تحقّق آنها است، هم علّت موجودات است و هم نهايت مطالب.
اصل ۷۳. طفره مطلقا چه در حسيّات و چه در معنويات، باطل و محال است.
اصل ۷۴. تشكيك در ماهيت راه ندارد.
اصل ۷۵. نور اسفهبد را كه نفس ناطقه است، مقام فوق تجرّد است؛ يعنى او را مقام معلوم و حدّ يقف نيست كه در نتيجه وحدت عددى ندارد.
اين بود اصولى كه در يكصد و پنجاه و سه درس كتاب دروس معرفت نفس آمده است و هراصل، عصاره و خلاصه بحث و فحصى است كه تقرير و تحرير شده است.
پیوند کوتاه
عرفان و حکمت ، نور مجرد
عرفان و حکمت
اطقه است؛ از مطلب به مبادى و دوباره از مبادى به مطلب.
اصل ۳۷. وعاى علم وعائى است كه به خلاف همه ظرفها هرچه علم در او بيشتر قرار گيرد، گنجايش او بيشتر مىگردد و براى تحصيل علوم بالاتر و بيشتر آمادهتر مىشود.
اصل ۳۸. علم را با وعاء او يك نحو سنخيّت است.
اصل ۳۹. نفس ناطقه و مخرج او از نقص به كمال، هر دو از موجودات ماوراى طبيعتاند.
اصل ۴۰. انسان بهترين طريق، بلكه تنها طريق براى پى بردن به جهان هستى است.
اصل ۴۱. مادّى قائل به موجودى حقيقى و واقعى به نام ماده است، بر خلاف سوفسطايى كه قائل به حقيقتى نيست.
اصل ۴۲. مادّى مادّه را موجودى ازلى و ابدى و وجود آن را واجب بالذات مىداند.
اصل ۴۳. هر صورت معقوله، فعليّت محض و مبرّاى از مادّه و اوصاف و احوال مادّه است.
اصل ۴۴. وعاء تحقّق صور معقوله، موجودى مبرّا از مادّه و اوصاف و احوال مادّه است.
اصل ۴۵. هر يك از قوّه خيال و صور خيالى را تجرّد برزخى است.
اصل ۴۶. هر يك از نفس ناطقه و مخرج او از نقص به كمال، موجودى وراى مادّهاند.
اصل ۴۷. هر فرد انسان را يك شخصيت و هويّت است كه جميع قواى او شئون همان هويّت واحده اوست، و همه آثار وجوديش از آن منبعث مىشود؛ اگرچه مظاهرش متكثّر است.
اصل ۴۸. هر متحرّك در حركت خود به سوى چيزى مىرود كه فاقد آن است تا از حركت واجد آن شود و آن غايت و غرض اوست.
اصل ۴۹. شيئيّت شىء به صورتش است، نه به مادّهاش.
اصل ۵۰. تنويم مغناطيسى و نوم هردو از يك اصل منشعباند، و آن در حقيقت انصراف و تعطيل حواسّ ظاهره از تصرّف و دست در كار بودن به اين نشأه طبيعت است.
اصل ۵۱. نفس ناطقه در همه حال از خويشتن آگاه و مدرك ذات خود و به خود داناست و هيچيك از حواسّ اين چنين نيست.
اصل ۵۲. علم انسانساز است:
جان نباشد جز خبر در آزمونهر كه را افزون خبر جانش فزون؛
تو همان هوشى و باقى هوش پوش.
اصل ۵۳. قوّه متخيله از شئون نفس است و تجرّد برزخى دارد، و در خواب و بيدارى بيدار و آگاه است، و دستگاه عكّاسى و صورتگرى نفس ناطقه است.
اصل ۵۴. نفس ناطقه و مخرج او از قوّه به فعل، عارى از مادّه و احكام آناند؛ يعنى هر دو از عالم غيباند و صرف حياتاند، و حيات همان شعور و آگاهى است.
اصل ۵۵. اشباحى كه در عالم رؤيا مىبينيم مطلقا پديد آمده از انشاء و ايجاد نفس و قائم به اويند، و همه ابدان مثالى برزخىاند.
اصل ۵۶. همه آثار وجودى انسان اطوار ظهورات و تجلّيات نفس است، و قوام بدن به روح و تشخّص و وحدت و ظهور آثارش از اوست.
اصل ۵۷. سعادت اين است كه نفس انسان در كمال وجوديش به جايى برسد كه در قوام خود به مادّه نياز نداشته باشد و در عداد موجودات مفارق از ماده درآيد و بر اين حال دائم و ابد باقى بماند.
اصل ۵۸. روح انسان، خواه در مقام خيال باشد و خواه در مقام عقل، پس از ويرانى بدن تباه نمىشود.
اصل ۵۹. همه مدركات انسان وراى طبيعت است.
اصل ۶۰. هرچه بلا وضع است ممكن نيست در چيزى كه با وضع است، حاصل شود.
اصل ۶۱. صورت علميه مطلقا كلّى وجودى مجرّد و عارى از مادّه است و ظرف تقرّر و تحقّق او با او مسانخ، و علم وجودى نورى قائم به خود است.
اصل ۶۲. اسناد افعال صادره از انسان به بدن و اعضاء و جوارح مادّى وى، به مجاز است و حقيقة به نفس اسناد مىيابند.
اصل ۶۳. آنچه را كه انسان ادراك كرده است، در صقع ذات خود يافته است، و آن معلوم بالذات اوست، و اشياى خارجى كه به نحوى از انحاء به واسطه و اعداد قوى و آلات ادراكى خود با آنها تعلّق و ارتباط يافته كه از اين ارتباط به كسب علم نائل شده است، معلوم بالعرضاند.
اصل ۶۴. مادّه تعلّق علّى بر نفس ناطقه ندارد بلكه معدّ حدوث اوست كه نفس حدوثا جسمانى و بقاء روحانى است.
اصل ۶۵. هر يك از حواسّ واسطه و معدّ نفس براى ربط و تعلّق به خارج اوست، و كار هريك احساس محسوسى مخصوص است و لا غير كه اصلا نمىدانند محسوس خارجى است يا نه و اين حكم كار نفس است.
اصل ۶۶. مرگ فقط قطع علاقه نفس از طبيعت و مادّه بدن است، نه تباهى و زوال نفس.
اصل ۶۷. آنچه صورت شىء را مانع از عقل و عاقل شدن و همچنين معقول بالفعل گرديدن است، مادّهاى است كه شىء مذكور در آن موجود است.
اصل ۶۸. الفاظ براى معانى اعمّ وضع شدهاند و روزنههايى به سوى معانى حقيقى اشيايند نه مبيّن و معرّف واقعى آنها، اعنى؛ معانى را آن چنان كه هستند نمىشود در قالبهاى الفاظ درآورد كه هرمعنى را در عالم خودش حكمى خاصّ و صورتى خاصّ است.
اصل ۶۹. دار آخرت عين حيات است، و موجودى كه ذاتا حىّ است، محال است كه ضدّ خود را بپذيرد؛ يعنى محال است كه موت بر او عارض شود و يا خواب و پينگى بر او دست يابد.
اصل ۷۰. موجودى كه حدوث بر او صادق نيست، موجودى ازلى و ابدى است كه هيچگاه فناء و زوال در او راه ندارد.
اصل ۷۱. جسم آلى جسم زنده است؛ يعنى صاحب نفس است، و نفس مبدأ حسّ و حركت به اراده است، و به تعبير اعمّ كه شامل نفوس ارضيه گردد، نفس كمال
May 11
#مبانی
#مبانیهستیشناسانه
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای هستی شناسانه
دانشنامه, مبانی
13 دقیقه خواندن
مبنای هستی شناسانه
مبنای هستی شناسانه دانشنامه #عبدالحمیدواسطی
♻️موضوع بحث:
بسته گزارههای « #هستیشناسانه » #حکمت_متعالیه کدامند؟ (#مبانیهستیشناسانهپارادایمشبکهای)
♻️مساله بحث:
هر گونه #حرکتوتغییری در زندگی فردی یا جمعی، وابسته به #قواعدوقوانین حاکم بر هستی است؛ پس هر گونه برنامهریزی در زندگی بشر، باید در #دستگاههستیشناسی صورت پذیرد؛ دستگاه هستیشناسانه #اسلام حاوی چه قواعد و قوانین و معادلاتی است؟ و چه نقشه و تصویری از هستی را ارائه میدهد؟
♻️پیش فرض ها:
فرضیه بحث:
۱. #هستی = شبکه وجودی گسترش یافته از وحدت #بینهایت(خداوند) به کثرت(مخلوقات)، #بهمپیوسته، دارای #مراتبتشکیکی و #حرکت از قوه به فعل و #نظام علتومعلولی
۲. #جهان،دارای ساختار و فرآیندهای ثابت ولی #طیفدار و #فازی است.
۳.ساختارها و #قوانینطبیعی، #زیرساختهایمعرفت، ارزش و حرکت موجودات هستند.
♻️تبیین بحث:
فلسفه و حکمت عبارتست از: مجموعه قوانین و معادلات #وجودشناسانه (علمی که از عوارض ذاتی موجود بما هو موجود بحث میکند.) (انتقال به توضیحات بیشتر)
#مسائلفلسفه در یک تقسیمبندی کلی عبارتند از: (تقسیمبندی شهید مطهری رحمهاللهعلیه براساس گزارش آقای عبودیت با برخی تغییرات)
۱. مسائل مربوط به #اصلوجود و عدم (#بداهت، #اشتراکوجود، #اصالتوجود، #تشکیکوجود، #عدمتمایزدراَعدام)
۲. مسائل مربوط به #اقساموجود (#عینی، #ذهنی، #واجب، #ممکن، #حادث، #قدیم، #ثابت، #متغیر، #واحد،#کثیر، #قوه، #فعل، #جوهر، #عرض)
۳. مسائل مربوط به #قوانینحاکمبروجود (#علیت، #سنخیت، #ضرورتعلّیمعلولی، #تقدموتاخر و #معیتدرمراتبوجود)
۴. مسائل مربوط به #عوالموجود (#طبیعت یا #ناسوت، #مثال یا #ملکوت، #عقل یا #جبروت، #الوهیت یا #لاهوت، #سیرنزولی و #صعودی از لاهوت تا ناسوت)
تصویر دیگری از #مسائلکلیفلسفه را میتوان بهصورت زیر ترسیم کرد:
🔴عنوان کلی:#واقعیت
🔻عنوان جزئی:#وجودواقعیت
مساله:ایا واقعیتی وجود دارد ؟ حقیقت اشیاء چیست ؟ آیا وجود موجودات لایهها و ابعاد و سطوح مختلفی دارد؟
🔻عنوان جزئی: #شناختواقعیت
مساله: می توانم از واقعیت شناخت یقینی داشته باشم ؟ میزان احاطه ما بر واقعیت تا چه اندازه است ؟ چگونه می توانیم ادراکاتمان را از واقعیت افزایش دهیم ؟
🔻عنوان جزئی: #رسیدنبهواقع( #کشفواقع)
#علم ، #ذهن
مساله: علم در هستی چیست ؟ ملاک #صدقوارزشمندی معلومات در چیست ؟ ذهن چیست ؟ مکانیسم #عملکردذهن؟ ارتباط ذهن با #روح چگونه است ؟ ارتباط ذهن با علم چگونه است ؟
🔻عنوان جزئی:#شبکهواقعیت( #هرمهستی )
#اجزاء ، #ارتباطاجزاء
مساله: عالم هستی و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر چگونه است ؟ #عوالمهستی چه می باشد ؟ زاویه نگاه ما به عالم هستی ( اجزاء و ارتباطات آن ) چگونه باید باشد ؟ مراتب عالم هستی چه می باشد ؟
#زاویهنگاهبهعالمهستی
#مراتبعالمهستی
🔴عنوان کلی: #وجود
🔻عنوان جزئی:#انواعوجود
#وجودمحدودونامحدود
#زمان و #مکان و #خروجازانها
مساله:آیا تمام وجودات #محدود هستند یا اینکه وجود #نامحدود نیز داریم ؟ چگونه می توان به #حدوجودی اشیاء پی برد ؟ اگر وجود نامحدود نباشد ، چه اتفاقی می افتد ؟ ( اگر سلسله وجودات محدود به یک وجود نامحدود ختم نشود ، چه اتفاقی می افتد ؟ ) #وجودبرتر دارای چه ویژه گی هایی است ؟ اگر وجود #ازلی و #ابدی نباشد ، چه اتفاقی می افتد ؟ آیا وجود خالق داریم ؟ چگونه می توان از زمان و مکان خارج شد ؟ آیا نهایت و #اصلوجود اشیاء یک دست و یکپارچه و یک سنخ است ؟
#وجودبرتر
#وجودابدیوازلی
#موجوداتغیرمحسوس
🔴عنوان کلی: #علتومعلول
🔻عنوان جزئی: #تاثیرموجوداتبریکدیگر
مساله: عالم علت دارد یا تصادفی است ؟ آیا موجودات تصادفی و بدون علت بوجود آمده اند ؟ آیا هر موجودی علتی دارد ؟ آیا #سلسلهموجودات به یک علت نهایی که خود معلول علتی نیست ختم می شوند ؟
#شیئبیعلت
#سنخیتعلتومعلول
🔴عنوان کلی:#من
🔻عنوان جزئی:#واقعیتمن #قوایمن
#فعلوانفعالاتمن
مساله:آیا من واقعیت دارم ؟ از کجا آمده ام ؟ هدف از آمدن من چه بوده است ؟
هدف از خلق من:موثره وجودی من چه هستند ؟ اجزاء وجودی من چه هستند ؟ فعل و انفعالات وجودی من در موقع احساس ورزیدن چه مواردی هستند ؟ نحوه حرکت و رشد من چگونه است ؟ علت تغییرات در من چه می باشد ؟ تاثیر دیگر وجودات در من چگونه است
🔴عنوان کلی:#محیط
🔻عنوان جزئی: #چیستیمحيط
مساله: #خلقتعالم چیست ؟ سرانجام عالم چیست ؟ قوانین جاری در عالم چیست ؟
چه موجوداتي در عالم بر زندگي من تاثير دارند؟
هدف از خلقت محيط:
موجودات چگونه بر يكديگر تاثير دارند؟
سرانجام اين هستي چه ميشود؟
🔴عنوان کلی:#خالق
🔻عنوان جزئی:#منشاخلقعالم
ربط خالق و مخلوق ، کیفیت تدبیر عالم ،کیفیت خلق موجودات:
مساله:منشا عالم کیست؟ ربط خالق به مخلوق چگونه است ؟ آیا بین خالق و مخلوق سنخیتی هست ؟ کیفیت تدبیر عالم چگونه است؟ کیفیت خلق موجودات چگونه است؟
🔴عنوانکلی:#سرنوشت
🔻عنوانجزئی:#جبرواختیار #قضاءوقدر
چگونه می توان در زندگی به هدف از خلقت رسید ؟
چگونه می توان زندگی را از احساس پوچی بیرون آورد ؟
چگونه می توان به زندگی معنی بخشید ؟
چگونه می توان از صحت نحوه حرکت در هستی اطمینان حاصل کرد ؟
ایا وجود در #عوالمقبلی باعث اعتقاد به جبر در زندگی می شود ؟
🔻عنوان جزئی:چگونگی وضعیت #قبلازتولد#سرانجامعالم
چگونه می توان هدف از خلق شدن را در زندگی لمس کرد ؟ چگونه می توان زندگی را بر اساس #قضاءالهی تنظیم و هماهنگ کرد ؟ چگونه می توان در برابر #مقدراتالهی (بخصوص #مصائب) برای زندگی از #پوچی در زندگی جلوگیری کرد ؟ چگونه می توان مقدرات الهی را پذیرفت ؟ چگونه می توان بر اساس قضاء و قدر الهی زندگی هدفمند و معنی دار داشت ؟ یک زندگی هدفمند و معنی دار در برابر قضاء و قدر الهی چه عکس العملی نشان می دهد ؟ چگونه می توان به آرامش و اطمینان در زندگی رسید ؟ چگونه می توان با اعتقاد صحیح به قضاء و قدر مشکلات روحی افراد را درمان کرد ؟
فهرست #نظریههایفلسفی در قسمت هستیشناسی (استخراج شده از اصولفلسفه،علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه)
۱.ما واقعيت هستى را به همه اشياء به يك معنى اثبات مىكنيم.
۲.معنى #واقعيت غير ازمفهوم هر يك از موجودات واقعيتدار مىباشد
۳.ما از واقعيتهاىخارجى دو مفهوم مختلف انتزاع مىكنيم #وجود و #ماهيت
۴.#اصالت در خارج از آنِ هستى بوده و #ماهيات پندارى و اعتبارى هستند
۵.#واقعيتهستى بالذات معلوم است
۶.وجود يك #حقيقتتشكيكى است
۷.خواص #ذهنى ماهيات در وجود جارى نيست
۸.خواص #خارجى ماهيات ازآن وجود است ولى در وى به شكل ديگرى در مىآيد
۹.موجود هيچگاه #معدوم نمىشود
۱۰.#تحققعدم در خارج #نسبى است
۱۱.#مطلقهستى قابل #زوال و #انعدام نيست
۱۲.ما در خارج #مهيات زيادى داريم
۱۳.در مهيات نيز تركيب پيدا مىشود
۱۴.تركيب مهيات به واسطه #جنس و #فصل است
۱۵.#اجناس نهايتا به #اجناسعالى منتهى مىشوند
۱۶.اجناس عالى به واسطه #فصولى #نوعيت پيدا مىكنند
۱۷.ماهيت با انضمام #فصلاخير تمام مىشود
۱۸.#جنسبىفصل و #فصلبىجنس نمىشود
۱۹.ماهيت منقسم مىشودبه #جوهر و #عرض و هر دو قسم در خارج موجودند
۲۰.#جوهر چهار نوع كلى دارد
۲۱.#عرض به سه قسم كلى منقسم مىشود
۲۲.دو #صفتعمومى به نام #وحدت و #كثرت در خارج داريم
۲۳.#وحدت و #كثرت منقسم مىشوند به #شخصى و #كلى
۲۴.وحدت و كثرت منقسماندبه #بسيط و #مركب
۲۵.#حقيقتحمل، وحدتى است كه بر كثرت استوار مىباشد
۲۶.يكى از خواص #كثرت #غيريت است
۲۷.هر #فعليتى فعليتهاى ديگر را از خود مىراند
۲۸.#وحدتكثير محال است
۲۹.#غيريت منقسم است به ذاتى #تقابل و #عرضى
۳۰.صفاتى خارجى به نام #تقدم و #تاخر و #معيت داريم
۳۱.هر تقدم و تاخرى،مشتمل بر #ملاكى است
۳۲.هر تقدم و تاخرى،ازجنس خود معيت ندارند
۳۳.هر متاخرى در مرتبه متقدم خود معدوم است
۳۴.#حدوث و #قدم يك نوع تقدم و تاخر مىباشد
۳۵.حدوث و قدم مانندتقدم و تاخر اقسامى دارد كه از آن جمله #حدوثوقدمعلى و #حدوثوقدمزمانى است
۳۶.جهان طبيعت #حادثعلّى است
۳۷.جهان طبيعت #حادثزمانى است
۳۸.ما نسبتى به نام #امكان داريم
۳۹.امكان نيازمند به فعليتى است كه آنرا نگه دارد
۴۰.هر فعليتى فعليت ديگر را از خود مىراند
۴۱.در هر واحد خارجى به جز يك فعليت فعليتهاى ديگر جزء ماده هستند
۴۲.حامل امكان شىء ماده آن است نه صورتش
۴۳.با پيدايش #فعليت #امكان آن از ميان مىرود
۴۴.#مادهجسمانى امكان #صورغيرمتناهى را دارا است
۴۵.ماده به واسطه امكان به دورى و نزديكى متصف مىشود
۴۶.نسبت و رابطه ميان #موجود و #معدوم محال است
۴۷.ميان امكان و فعليت شىء فاصله نيست
۴۸.#حركتمكانى اين است كه نسبت مكانى جسم #تبدل و #سيلان پيدا كند
۴۹.امكان و فعليت وجود وعدم تدريجى در حركت بهم آميخته هستند
۵۰.هر #تغیيرتدريجى ،دريكى از #صفاتجسم،#حركت است
۵۱.جهان #طبيعت مساوى #حركت است
۵۲.حركت مستلزم #تكامل است
۵۳.حركت #بىغايت نمىشود
۵۴.حركت #مطلوببالذات نمىشود
۵۵. #متحرك با حركت خود#تكامل مىپذيرد
۵۶.#قانونعمومىجهانطبيعت #تحول و#تكامل است
۵۷.#جوهر #انواعطبيعيه،#متحرك است
۵۸.#اعراضجوهر نيز به تبع آن متحركند
۵۹.هر#پديدهجوهرى،قطعه حركتى است كه از قطعههاى قبلى و بعدى خود منفصل نيست
۶۰.حركتهاى ديگر محسوس را #حركتدرحركت بايد دانست
۶۱.#غايتحركتجوهرى،#تجردازماده است.
۶۲.وجود #سكون در جهان وجود #نسبى است.
۶۳.حركت به دو معنى است #قطعيه و #توسطيه و هر دو معنى موجودند.
۶۴.#زمان #مقدارحركت مىباشد.
۶۵.به عدد حركات موجوده جهان مىتوان #زمان فرض كرد.
۶۶.#زمان،#ساخته وجود #جهانطبيعت است و پيش از آن و پس از آن محال است تحقق داشته باشد.
۶۷.در ميان#اجزاءزمان يك نوع تقدم و تاخر ثابت است.
۶۸.يكى از اسباب #سنجشسرعت و #بطوء حركت، #زمان است.
۶۹.#زمان از #سنخ خود #اول و #آخر ندارد.
۷۰.#حركت شش چيز لازم دارد.
۷۱.#جهش در #حركت به معنى حقيقى محال است
۷۲.#حركت، تقسيمى نيز ازناحيه #علتفاعلى خود به #حركتنفسانى و#حركتطبيعى و#حركتقسرى دارد
۷۳.هر #حادثهزمانى نيازمند بعلت مىباشد و با تعبير عمومىتر هر #ممكن #محتاج #بعلت است.
۷۴.چنانكه#وجودعلت #علتوجود#معلول است#عدمعلت نيز#علت #عدممعلول است.
۷۵.#وجودمعلول با علت خود رابطهاى دارد كه با هيچ چيز غير او ندارد
۷۶.#علتى كه نسبتش با دو چيز#متساوى بوده باشد نمىتواند يكى از آن دو تا را #تخصيص بوجود دهد و همچنين يكى از آن دو تا نيز نمىتواند با چنين علتى بوجود#اختصاص يابد.
۷۷.#اختيار بمعناى #ايجادگزافى تحقق ندارد.
۷۸.#علت دو قسم است#علتتامه و #علتناقصه
۷۹.#احتياجمعلول #بعلت ازجهت #امكان اوست نه از جهت#حدوث و #سابقهعدم.
۸۰.#عليت و #معلوليت #دورى محال است.
۸۱.وجود #علتتامه ازوجود #معلول خود #قويتر است.
۸۲.#علت بر #معلول خود #متقدم است و#معلول از وى #متاخر.
۸۳.#استقلال و #تماميتوجودى #معلول همان استقلال و تماميتوجودى #علت است.
۸۴.سلسله #علتتامهمعلولى نمىتواند تا #لانهايت برود.
۸۵.دو #علتمستقله، #يكمعلول را نمىشود #ايجاد كنند چنانكه #يكعلت دو #معلولمستقل را
۸۶.#علت به چهار قسم منقسم مىشود#علتفاعلى#علتغائى#علتمادى #علتصورى
۸۷.هيچ #معلولى بى #علتفاعلى نخواهد بود
۸۸.هر #معلولمادى #علتمادى مىخواهد
۸۹.ماده ديگرى #بسيطتر از#مادهجسمانى بايد اثبات كرد
۹۰.هر #معلولمادى#علتصورى مىخواهد
۹۱.هيچ #معلولى بى #علتغائى نخواهد بود
۹۲.#اتفاق و #بخت وجودندارد
۹۳.در ميان #واقعيتهاىخارجى نسبتى بنام #نسبتضرورت داريم كه در مقابل نسبت ديگرى بنام #نسبتامكان واقع است.
۹۴.هر#پديدهخارجى تا#ضرورت پيدا نكند #موجود نخواهد شد
۹۵.هر#موجودخارجى #درحالوجود #متصف به#ضرورت مىباشد
۹۶.#ضرورتوجود هر #معلول از ضرورتوجود #علتش #ترشح مىكند
۹۷.هر#ضرورتبالغير يعنى بواسطه علت منتهى به #ضرورتبالذات مىباشد يعنى #ضرورت بر دو قسم است #بالذات و#بالغير
۹۸.هر سلسله از #ضرورتهاىمترتبه،بالاخره #متناهى است
۹۹.ضرورت ديگرى بنام #ضرورتبالقياس داريم كه از #نسبتدادن #معلول #بعلت پيدا مىشود و در امكان نيزامكانى بنام #امكانبالقياس داريم
۱۰۰.بحث از#خداىجهان #فطرى #انسان است
۱۰۱.#جهانآفرينش #آفريدگارى دارد
۱۰۲.#خدا يكى است
۱۰۳.#خداىهستى،همه #كمالاتهستى را دارد
۱۰۴.صفاتى كه با #تحليل #بسوى#وجود بر مىگردند براى #خدا #ثابتاند
۱۰۵.صفاتى كه به #عدمتحليل مىشوند از #خدا#منفى هستند
۱۰۶.#صفاتثبوتى #عينذات ند
۱۰۷.نوعى ديگر از #صفات هستند كه از #ذات خارج هستند و آنها #صفاتنسبيه مىباشند
۱۰۸.#آفرينش #جهان از #خدا است
۱۰۹.هر#موجودممكن اگر چه #متغير نبوده باشد نيازمند #بعلتوجود مىباشد
۱۱۰.براى#جهانهستى #علتوجودى بيرون از خودش هست
۱۱۱.#جهانآفرينش #مركب است از سه مرتبه #ماده #مثال #عقل كه به ترتيب روي هم چيده شدهاند
۱۱۲.پديدههاى هر يك از اين سه مرتبه #معلول هم #سنخ خود مىباشند
۱۱۳.مجموعه هر يك از اين مراتب #معلول #مافوق خود مىباشند
۱۱۴.مجموعه همه اين مراتب #معلولخدا و نسبت #عللجزء به وى نسبت #وسائط مىباشد
۱۱۵.#فعليت #نظامآفرينش و #فعليت هر جزء وى به روى #قضا استوار است و #شر به قضا، منسوب نيست
۱۱۶.#حوادث جهان ارتباط به#قدر نيز دارند و آن #اندازهدهنده حوادث است
۱۱۷.#عالم #پايانى دارد
۱۱۸.#جهانآفرينش #مركب از سه مرتبه است كه به ترتيب از بالا به پائين روى هم چيده شده #جهانعقل #جهانمثال #جهانماده
۱۱۹.پديدههاى هر يك ازاين #سهجهان معلول عللى هستند كه از #سنخ خودشان مىباشند #حادثمادى معلول #عللماديه و#موجودمثالى معلول موجود مثالى و#موجودعقلى معلول موجودى از سنخ خود
۱۲۰.#مجموعهرعالمى معلول #مافوق خودش مىباشد
۱۲۱.#مجموعجهانآفرينش معلول #خداىآفريدگار بوده و نسبت هر #علتجزء به وى نسبت دست را دارد به نويسنده نامه و نسبت زبان را دارد به گوينده سخن
۱۲۲.#عالم را به سه قسمت مىتوان تقسيم كرده و طبقهبندى نمود۱ #وجودمادى ۲#وجودمثالى ۳#وجودعقلى والبته وجود مادى كه #مساوق با #حركت بوده و #امكان و #فعليت در وى آغشته بهم مىباشدپستتر از #وجودمجرد مىباشد كه #ثبات داشته و فعليت
۱۲۳.جهان آفرينش هر چه باشد و هر سر نوشتى در ذات و صفات و افعال خود داشته باشد يك واحد است زيرا از يك واحد است
۱۲۴.#خداىهستى همه #كمالاتهستى را دارد
۱۲۵.#اجزاءجهان با همديگر#ارتباطوجودى دارند و اين ارتباط و بهم بستگى نه تنها در ميان يك دسته ويژهاى ازاجزاء جهان مىباشد بلكه تا هر جا باريكبين شده و پيش رفته و به بررسى پردازيم رشته ارتباط نامبرده را تابيدهتر و محكمتر مىيابيم
۱۲۶.اين ارتباط #ارتباطوهمى و #پندارى نيست بلكه ارتباطى است #واقعى و#مستقل از ذهن ما و در اثر آن جهان با اجزاء خود #يكواحدخارجى است
۱۲۷.اين واحد خارجى دروجود خود متغير و متحول مىباشد يعنى پس از نيستى هستى مىپذيرد زيرا از هر راهى به محاسبه #حوادثجهان بپردازيم سر انجام به#حركتعمومى #حركتوضعى و#حرکتمكانى و يا #حركتجوهرى خواهيم رسيد
۱۲۸.جهان و اجزاء جهان در#استقلالوجودى خود و واقعيتدار بودن خود تكيه به يك واقعيتى دارند كه #عينواقعيت و بخودى خود واقعيت است
۱۲۹.#واقعيتهستى كه در#ثبوت وى هيچ شك نداريم هرگز نفى نمىپذيرد و #نابودى برنمى دارد بعبارت ديگر #واقعيتهستى بى هيچ قيد و شرط واقعيت هستى است و با هيچ قيد و شرطى #لاواقعيت نمىشود
تصویری از شبکه هستی براساس مفروضات فوق:
✳️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
#عالمهستی، دارای #ساختاربهمپیوسته از پیشتعیین شده و #قوانینفوقانی است و البته ساختاری #قابلانعطاف که مرز دارد و نظام #علتومعلولی بر آن حاکم است.
هر #تغییری، تحت #قوانینحرکت صورت میپذیرد، لذا تمام تغییرات و حرکتهای انسان، تابع قوانینی فوقانی است و #انساناراده #بیحدومرز ندارد.
هر تفسیری از #واقعیت قابل پذیرش نیست در عین اینکه واقعیت #چندبُعدی و #چندلایه است و ممکن است تفسیر و ادراک انسان از یک پدیده مربوط به #بُعدی از آن باشد.
#نهایتکمال انسان حرکت برای خروج از #محدودیتادراکی و #ارادهای و #اتصالوجودی به #نامحدود است.
تاثیر پدیدهها بر یکدیگر، تاثیر #جزءبرجزء نیست بلکه تاثیر #کلبراجزاء و #بالعکس است که #برآيندی است.(انتقال به بحث «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت ، نظریه وحدت وجود و نظریه تجلی)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
دینشناسی ، ، فلسفه ، حکمت متعالیه ، پارادایم شبکهای، علوم انسانی اسلامی ، علم دینی ، الگوی پیشرفت
[۱] مقالات فلسفي، شهيد مطهري، ج۳ ص۲۱
برچسب #ارتباط #الگوی پیشرفت #پارادایم شبکهای #حکمت متعالیه #دینشناسی #شبکه هستی #عالم #علم دینی #علوم انسانی اسلامی #فلسفه #هستی #هستیشناسی
دانشنامه, مبانی
#مبانی
#مبانیعلمشناسانه
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای علم شناسانه
دانشنامه, مبانی
مبنای علم شناسانه
3 دقیقه خواندن
114
مبنای علم شناسانه
مبنای علم شناسانه دانشنامه #عبدالحمیدواسطی
♻️موضوع بحث:
« مبانی علمشناسانه» در پارادایم شبکهای
♻️مساله بحث:
یک #دستگاهعلمی موجّه و کارآمد چگونه بهوجود میآید؟
♻️پیش فرض ها:
🔻فرضیه بحث:
◀️۱.#علم= تک گزاره یا مجموعه گزارههاییکه #توصیف یا #تبیین موجّة از واقعیت را ارائه میکنند.
◀️۲.#علومتجربی= #توصیف و #تبیین پدیدههای محسوس برای دستیابی به قدرت #کنترل آنها
◀️۳.#علومانسانی= #توصیف و #تبیین ابعادمختلف #رفتارانسانی برای دست یابی به #پیشبینی و #کنترل آنها
◀️۴.#علمدینی= گزارش روشمند و نظاممنداز #توصیف و #تبیین #دین نسبت به پدیدههای #هستی و #انسانی
◀️۵.#علومانسانی، #عینی و #ناظر به واقع هستند.
◀️۶.#قواعدنظریهپردازی در کلیه #رشتههایعلمی دارای #مبانی و #روش #زیرساختی مشترک است.
♻️تبیین بحث:
در تعریف «#علم» تعابیر زیر ارائه شده است:
(از #کتاب #درآمدیبرفلسفهعلم، #رضاحبیبی، ص۳۳)
#اعتقادیقینی – مجموعهای از قضایای تنظیم شده حول محور واحد – قضایای کلی در مورد یک موضوع – قضایای کلی حاصل از کاوش تجربی.
✳️#تعریفمختار بدینگونه پیشنهاد میگردد:
مجموعه قضایای کلی مبتنی بر اصول موضوعه مشخص که با روش مشخص میتوانند با یکدیگر ترکیب شوند و قضیه جدیدی را تولید کنند. (#دستگاهعلمی)
در #کتاب ارزشمند «#پارادایماجتهاددانشدینی» در مورد #مبانیعام دانش چنین آمده است: (ص۵۳ و ۹۱)
#دانش، ممکن است یعنی سفسطه و شکِّ فراگیر درست نیست.
دانش با در نظر داشتن همه محدودیتها، در صورت کامیابی در #اکتشاف واقع، مطلق است و #نسبیتگرایی عام را برنمیتابد.
#معرفت عبارتست از #باورصادقموجّه.
#آدمی #موجودیمحدود و #خطاپذیر است و #دانشاکتسابی او به تدریج حاصل میشود.
#آدمیان دارای روشهای عام و مشترک برای #تحصیلمعرفت هستند.
تمامی موارد فوق مبتنی بر دیدگاه #معرفتشناسانه «#مبناگرا» است که #سنگبنای #معرفتبشری را «#بدیهیات» میداند یعنی معرفتهای عام مشترک بشری که مستقل از #متغیرهای #زمانی و #مکانی و #شخصی هستند.
مراد از «#دستگاهعلمی» بهمعنی یک «#دانش» که دارای #مبانی، #مسائل و #قواعد است = #مجموعهگزارههایی که درباره یک موضوع به #توصیف، #تعریف، #تفسیر، #تحلیل و #تبیین میپردازند و براساس مبانی و قواعد آن میتوان گزارههای علمی جدید تولید کرد. (انتقال به بحث #نظریهپردازیوتولیدعلم)
هدف از #تحقیقاتعلمی، #کشفموجّهواقعیت است بهطوری که بتوان براساس آن #پیشبینی و #کنترل ایجاد کرد.
و از آنجایی که هم #پدیدههایطبیعی و هم #پدیدههایانسانی فردی و اجتماعی، مبتنی بر ساختارهای از #پیشتعیینشده #خلقت هستند لذا چه در #تحقیقاتتجربی و چه در #تحقیقاتدرعلومانسانی، هدف، دستیابی به #واقعیتثابت و #قابلتعمیم است.
♻️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
#تولیدعلم براساس روش #تجربه و #برهان و #شهود انجامپذیر است. (منابع معتبر #معرفت و روش #اثبات گزارههای علمی)
به دلیل #چندبُعدی، #چندزاویهای و #چندلایهای بودن #واقعیتها، #تحقیقاتعلمی، برای رسیدن به #حداکثرکشف از پدیدهها، باید به سمت روشهای #کلگرایانه و #سیستمی حرکت کنند.
در #پارادایماجتهاددینی، #تحقیقعلمی به منظور #کشفواقع و رسیدن به #باورهایصادقموجه براساس #منابع و #متون #دینی انجام میشود؛ #رویکرداجتهادی، #رویکرداکتشافی است و در پی #کشفواقعیمرادجدیمتکلم است. (از #کتاب #پارادایماجتهاددینی، ص۱۱۰)
#علمدینی، #متنمحور است و براساس #روشبرهانی شدهٔ «#اصولفقه» قابل دستیابی است و با تعبیر «#گزارهعلمیدینی» قابل ارائه است و معنی آن این است که:
براساس #روشمعتبر، #کشف شد که #نظرخداوند در مورد موضوع X چیست؟ چه #توصیفی از آن ارائه کرده است و چه #توصیهای در مورد آن بهکار برده است.
✳️مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
پارادایم شبکهای ، علمشناسی ، فلسفه علم ، نظریات علمی ، دستگاه علمی ، رشته علمی ، موجه سازی
برچسب #پارادایم شبکهای #دانش #دستگاه علمی #رشته علمی #علم #علمشناسی #فلسفه علم #معرفت #موجهسازی #نظریات علمی
دانشنامه, مبانی