eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
89 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
تا دست‌ها کمر نکنی بر میان دوست بوسی به کام ندهی بر دهان دوست دانی حیات کشته چیست سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست بر ماجرای خسرو و قلم کشید شوری که در میان من است و میان دوست خصمی که تیر کافرش اندر غزا نکشت خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست دل رفت و دیده شد و جان ضعیف ماند وآن هم برای آن که کنم جان فشان دوست روزی به پای مرکب تازی درافتمش گر کبر و باز نپیچد عنان دوست هیهات کام من که برآید در این طلب این بس که من برود بر زبان دوست چون جان سپردنیست به هر صورتی که هست در کوی و بر آستان دوست با همی‌برم این شوق تا به خاک وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست فریاد مردمان همه از دست دشمن است فریاد از دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/640 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم ور نسازد می‌بباید ساختن با دوست گر قبولم می‌کند مملوک می‌پرورد ور براند پنجه نتوان کرد با بازوی دوست هر که را خاطر به روی دوست رغبت می‌کند بس پریشانی بباید بردنش چون موی دوست دیگران را عید اگر فرداست ما را این دمست روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست هر کسی بی جولان می‌کند تا به چوگان که در فتادن گوی دوست دشمنم را بد نمی‌خواهم که آن بدبخت را این عقوبت بس که بیند دوست همزانوی دوست هر کسی را به صحرایی و باغی می‌رود هر کس از سویی به دررفتند و عاشق سوی دوست کاش باری باغ و بستان را که تحسین می‌کنند بودی چو یا چون روی دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/635 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست چنان به دام تو الفت گرفت مرغ که یاد می‌نکند عهد آشیان ای دوست گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست جفا مکن که بزرگان به خرده‌ای ز رهی چنین سبک ننشینند و سرگران ای دوست به لطف اگر بخوری من روا باشد به قهرم از نظر مران ای دوست مناسب لب لعلت حدیث بایستی جواب تلخ بدیعست از آن دهان ای دوست مرا رضای تو باید نه زندگانی اگر مراد تو قتلست وارهان ای دوست که گفت از آسیب بگریزد به دوستی که می‌برد گمان ای دوست که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/638 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شادی به روزگار گدایان کوی دوست بر خاک ره نشسته به امید روی دوست گفتم به گوشه‌ای بنشینم ولی ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست صبرم ز روی دوست میسر نمی‌شود دانی طریق چیست تحمل ز دوست ناچار هر که به غم روی دوست داد کارش به هم برآمده باشد چو موی دوست خاطر به باغ می‌رودم روز نوبهار تا با درخت بنشینم به بوی دوست فردا که خاک مرده به حشر آدمی کنند ای باد خاک من مطلب جز به کوی دوست چراغ می‌نکند در شب فراق ترسد که دیده باز کند جز به روی دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/636 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موییت گرفتاری هست گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کآری هست هر که عیبم کند از و ملامت گوید تا ندیده‌ست تو را بر منش انکاری هست صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم همه دانند که در صحبت خاری هست نه منِ خام طمع تو می‌ورزم و بس که چو منْ سوخته در خیلِ تو بسیاری هست باد، خاکی ز مُقام تو بیاورد و ببرد آب هر طیب که در کلبه هست من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست من از این مُرَقّع به درآیم روزی تا همه خلق بدانند که زُنّاری هست همه را هست همین داغ محبّت که مراست که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست نه حدیثیست که پنهان مانَد داستانیست که بر هر سر بازاری هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/630 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا با تو چیزی در میان هست و گر نه روی در جهان هست وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست مبر ظن کز سرم سودای رود تا بر زمینم استخوان هست اگر پیشم نشینی نشانی و گر غایب شوی در نشان هست به گفتن راست حسنت ولیکن گفت تا زبان هست ندانم قامتست آن یا قیامت که می‌گوید چنین سرو روان هست توان گفتن به مه مانی ولی ماه نپندارم چنین دهان هست بجز پیشت نخواهم سر نهادن اگر بالین نباشد آستان هست برو که کوی وصل جانان نه بازاریست کان جا قدر جان هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/634 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر چه در روی تو گویند به هست وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی نیست که چون تو به هست ای که مانند تو به سخندانی نیست نتوان گفت که طوطی به شکرخایی هست نه تو را از من مسکین نه خندان را خبر از مشغله سودایی هست راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی صبر نیکست کسی را که توانایی هست هرگز از دوست شنیدی که کسی بشکیبد دوستی نیست در آن که شکیبایی هست خبر از نبودست و نباشد همه عمر هر که او را خبر از شنعت و رسوایی هست آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست همه را دیده به رویت نگرانست ولیک همه کس را نتوان گفت که بینایی هست گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/631 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست روا بود که چنین بی‌حساب ببری مکن که مظلمه خلق را جزایی هست توانگران را عیبی نباشد ار وقتی نظر کنند که در کوی ما گدایی هست به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست کسی نماند که بر درد من نبخشاید کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی از این طرف که منم همچنان صفایی هست به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت هنوز جهل مصور که کیمیایی هست به کام نرسیدیم و جان به حلق رسید و گر به کام رسد همچنان رجایی هست به جان دوست که در اعتقاد نیست که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/633 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زهی که با چون تو سروبالاییست که از خدای بر او نعمتی و آلاییست هر آن که با تو دمی یافتست در همه عمر نیافتست اگرش بعد از آن تمناییست هر آن که رای تو معلوم کرد و دیگربار برای می‌زند نه بس‌راییست نه عاشقست که هر ساعتش نظر به کسی نه عارفست که هر روز خاطرش جاییست مرا و یاد تو بگذار و کنج تنهایی که هر که با تو به خلوت بود نه تنهاییست به اختیار شکیبایی از تو نتوان بود به اضطرار توان بود اگر شکیباییست نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست شب فراق تو هر شب که هست یلداییست خلاص بخش خدایا همه اسیران را مگر کسی که اسیر کمند حکیم بین که برآورد سر به شیدایی حکیم را که از دست رفت شیداییست ولیک عذر توان گفت پای را در این لَجَم چو فرو شد نه اولین پاییست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/629 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا از آن‌چه که بیرونِ شهر، صحرایی‌ست قرینِ دوست به هرجا که هست کسی که روی تو دیدست از او عجب دارم که باز در همه عمرش سرِ تماشایی‌ست امیدِ وصل مدار و خیالِ دوست مبند گرت به از ذکرِ دوست، پروایی‌ست چو بر ولایتِ دست یافت لشکرِ به دست باش که هر بامداد، یغمایی‌ست به بوی زلف تو با باد، عیش‌ها دارم اگرچه عیب کنندم که بادپیمایی‌ست فَراغِ صحبتِ دیوانگان کجا باشد تو را که هر خمِ مویی، کمندِ دانایی‌ست؟ ز دستِ تو هرجا که می‌روم دستی نهاده بر سر و خاری شکسته در پایی‌ست هزار سرو به معنی به قامتت نرسد وگرچه سرو، به صورت، بلندبالایی‌ست تو را که گفت که حلوا دهم به دستِ رقیب؟ به دستِ زهر ده که حلوایی‌ست نه خاص در سرِ من، در جهان آمد که هر سری که تو بینی، رهینِ سودایی‌ست تو را ملامتِ حلال کی باشد؟ که بر کناری و او در میانِ دریایی‌ست ،_صحرایی‌ست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/628 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست بیا بیا که توام بیا ای دوست اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست سرم فدای قفای ملامتست چه باک گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست به اگر بخرامی جهان خراب کنی به خسته اگر تشنه‌ای هلا ای دوست چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد به از تو ستانند ای دوست وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر به حق آن که نیم یار بی‌وفا ای دوست هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست غم تو دست برآورد و چشمم ریخت مکن که دست برآرم به ربنا ای دوست اگر به آمدی هلا برخیز و گر به بردن آمدی بیا ای دوست بساز با من رنجور ای یار ببخش بر من مسکین بی‌نوا ای دوست حدیث اگر نشنوی چه چاره کند به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/639 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آب حیات من است خاک سر کوی دوست گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست دوست به هندوی گر بپذیرد مرا گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست گر متفرق شود خاک من اندر جهان باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست هر غزلم صورت حالی در او نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست لاف مزن شعر تو سحر گیر سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/637 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وقت طرب یافتم آن طناز را ساقی بیار آن جام می، مطرب بزن آن ساز را امشب که بزم عارفان از رویت روشن است آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را دوش ای پسر می چشمت گواهی می‌دهد باری حریفی جو که او مستور دارد راز را روی و آواز دارند هر یک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب را چشمان ترک و ابروان جان را به می‌زنند یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را شور غم چنین حیف است پنهان داشتن در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را پرغوغا شدست از فتنهٔ چشم ترسم که آشوبِ برهم زند را من مرغکی پربسته‌ام زان در قفس بنشسته‌ام گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را تو مرغ به دام آورده‌ام مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/632 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دردیست درد که هیچش طبیب نیست گر دردمند بنالد غریب نیست دانند عاقلان که مجانین را پروای قول و پند ادیب نیست هر کو نخورده‌ست و دُردِ دَرد آنست کز حیات جهانش نصیب نیست در مشک و عود و عنبر و امثال طیبات خوشتر ز بوی دوست دگر هیچ طیب نیست صید از کمند اگر بجهد بوالعجب بود ور نه چو در کمند بمیرد عجیب نیست گر دوست واقفست که بر من چه می‌رود باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست بگریست چشم دشمن من بر حدیث من فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست از چنان به قفا اوفتاده باز کو را خبر ز مشغله عندلیب نیست ز دست دوست شکایت کجا بری هم صبر بر حبیب که صبر از حبیب نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/627 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست یا نظر با تو ندارد مگرش نیست نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس که حرامست بر آن کش نظری طاهر نیست همه کس را مگر این ذوق نباشد که مرا کان چه من می‌نگرم بر دگری ظاهر نیست هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست هر که با غمزه سر و کاری دارد سست مهرست که بر داغ جفا نیست هر که سرپنجه مخضوب تو بیند گوید گر بر این دست کسی کشته شود نیست سر موییم نظر کن که من اندر تن یک سر موی ندانم که تو را ذاکر نیست همه دانند که سودازده را چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست گفته بودم غم با تو بگویم چندی به زبان چند بگویم که حاضر نیست گر من از چشم همه خلق بیفتم سهلست تو مپندار که مخذول تو را نیست التفات از همه عالم به تو دارد همتی کان به تو مصروف بود قاصر نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/626 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جان ندارد هر که جانانیش نیست تنگ عیشست آن که بستانیش نیست هر که را صورت نبندد سر صورتی دارد ولی جانیش نیست گر داری به بده ضایع آن کشور که سلطانیش نیست کامران آن که محبوبیش هست نیکبخت آن سر که سامانیش نیست چشم زمین و آسمان زان نمی‌بیند که انسانیش نیست عارفان درویش درد را پادشا گر نیست ماجرای عقل پرسیدم ز گفت معزولست و فرمانیش نیست درد از تندرستی گر چه بیش از صبر درمانیش نیست هر که را با ماهرویی سرخوشست دولتی دارد که پایانیش نیست خانه زندانست و تنهایی ضلال هر که چون نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/623 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر صبر از تو هست و گر نیست هم صبر که چاره دگر نیست ای به کوی زنهار مرو که ره به در نیست دانند جهانیان که در اندیشه عقل معتبر نیست گویند به جانبی دگر رو وز جانب او عزیزتر نیست گرد همه بوستان بگشتیم بر هیچ درخت از این ثمر نیست من درخور تو چه تحفه آرم جانست و بهای یک نظر نیست دانی که خبر ز دارد آن کز همه عالمش خبر نیست چو امید وصل باقیست اندیشه جان و بیم سر نیست پروانه ز بر خطر بود اکنون که بسوختش خطر نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/625 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر چه کن که ما را با تو روی جنگ نیست پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست در که بستن آن کز وصالت برکنم چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نیست شاهد ما را نه هر چشمی چنان بیند که هست صنع را آیینه‌ای باید که بر وی زنگ نیست با زمانی دیگر انداز ای که پندم می‌دهی کاین زمانم گوش بر چنگست و در چنگ نیست گر تو را کامی برآید دیر زود از وصل یار بعد از آن به رسوایی برآید ننگ نیست سست پیمانا چرا کردی خلاف عقل و رای صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست گر تو را آهنگ وصل ما نباشد گو مباش دوستان را جز به دیدار تو هیچ آهنگ نیست ور به سنگ از صحبت برانی عاقبت خود بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست به رندی در جهان افسانه شد از چه می‌ترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/622 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست خلق را بیدار باید بود از آب چشم من وین عجب کان وقت می‌گریم که کس بیدار نیست نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد قصه می‌نویسد حاجت گفتار نیست بی‌دلان را عیب کردم بی‌دل شدم آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست ای نسیم اگر باز اتفاقی افتدت آفرین گویی بر آن حضرت که ما را بار نیست بارها روی از پریشانی به دیوار آورم ور غم با کسی گویم به از دیوار نیست ما زبان اندرکشیدیم از حدیث خلق و روی گر حدیثی هست با یارست و با اغیار نیست قادری بر هر چه می‌خواهی مگر آزار من زان که گر بر فرقم نهی آزار نیست احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش حمل کوه بیستون بر یاد بار نیست سرو را مانی ولیکن سرو را رفتار نه ماه را مانی ولیکن ماه را گفتار نیست گر در تو دیوانه شد عیبش مکن بدر بی نقصان و زر بی عیب و بی خار نیست لوحش الله از قد و بالای آن سرو سهی زان که همتایش به گنبد دوار نیست دوستان گویند خیمه بر زن من را دوست می‌دارم که در نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/624 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوست می‌دارم من این را تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را شب همه شب انتظار می‌رود کان صباحت نیست این جهان‌افروز را وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم جان سپر کردند مردانْ را کامجویان را ز چشیدن چاره نیست بر زمستان صبر باید طالب نوروز را عاقلان از سر لیلی غافلند این کرامت نیست جز مجنون خرمن‌سوز را عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتیست کان نباشد زاهدان مال و جاه‌اندوز را دیگری را در کمند آور که ما بنده‌ایم ریسمان در پای حاجت نیست دست‌آموز را دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میان این و آن فرصت امروز را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/621 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد سر مویی به در همه اندامم نیست میل آن دانه خالم نظری بیش نبود چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن بامدادت که نبینم طمع شامم نیست چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست نازنینا مکن آن جور که کافر نکند ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم بندگی اگر عزت و اکرامم نیست به خدا و به سراپای تو کز دوستیت خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست حیوانی باشد هر که گوید که هست و نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/620 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست دستگاه صبر و پایاب شکیباییم نیست ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست مرد گستاخی نیم تا جان در آغوشت کشم بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست بر آشفته‌ام بگذار تا در باغ وصل زاغ‌بانگی می‌کنم چون نیست تا مصور گشت در چشمم خیال روی دوست چشم ندارم روی نیست درد دوری می‌کشم گر چه خراب افتاده‌ام بار جورت می‌برم گر چه تواناییم نیست طبع تو سیر آمد از من جای دیگر نهاد من که را جویم که چون تو طبع هرجاییم نیست آتش‌زبانم در غمت سوزان چو با همه آتش‌زبانی در تو گیراییم نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/619 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روز وصلم قرار دیدن نیست شب هجرانم آرمیدن نیست طاقت سر بریدنم باشد وز حبیبم سر بریدن نیست مطرب از دست من به جان آمد که مرا طاقت شنیدن نیست دست بیچاره چون به جان نرسد چاره جز پیرهن دریدن نیست ما افتادگان مسکینیم حاجت دام گستریدن نیست دست در عاشقان داری حاجت تیغ برکشیدن نیست با خداوندگاری افتادم کش سر بنده پروریدن نیست گفتم ای بوستان روحانی دیدن میوه چون گزیدن نیست گفت خیال خیره مبند سیب سیمین برای چیدن نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/616 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست ای که منظور ببینی و تأمل نکنی گر تو را قوت این هست مرا امکان نیست ترک خطا عین صوابست ولیک چه کند بنده که بر فرمان نیست من دگر میل به صحرا و تماشا نکنم که همچو رخ تو به همه بستان نیست ای پری‌روی ملک‌صورت هر که با مثل تو انسش نبود انسان نیست چشم برکرده بسی خلق که مثل صورت دیوار که در وی جان نیست درد با تو همان به که نگوید درویش ای برادر که تو را درد پنهان نیست آن که من در قلم قدرت او حیرانم هیچ مخلوق ندانم که در او حیران نیست عمر گران مایه به پایان آمد همچنان قصهٔ سودای تو را پایان نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/618 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست از و گزیرست و ز نیست دل گم‌کرده در این شهر نه من می‌جویم هیچکس نیست که مطلوب مرا جویان نیست آن پری‌زادهٔ مه‌پاره که منست کس ندانم که به جان در طلبش پویان نیست ساربانا خبر از دوست بیاور که مرا خبر از دشمن و اندیشهٔ بدگویان نیست مرد باید که جفا بیند و منت دارد نه بنالد که مرا طاقت بدخویان نیست عیب مکن ای اگر آدمیی کآدمی نیست که میلش به پری‌رویان نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/617 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈