به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
کجا روم که بمیرم بر آستان امید
اگر به دامن وصلت نمیرسد دستم
شگفت ماندهام از بامداد روز وداع
که برنخاست قیامت چو بی تو بنشستم
بلای #عشق تو نگذاشت پارسا در پارس
یکی منم که ندانم نماز چون بستم
نماز کردم و از بیخودی ندانستم
که در خیال تو عقد نماز چون بستم
نماز مست #شریعت روا نمیدارد
نماز من که پذیرد که روز و شب مستم
چنین که دست خیالت گرفت دامن من
چه بودی ار برسیدی به دامنت دستم
من از کجا و تمنای وصل تو ز کجا
اگر چه آب حیاتی هلاک #خود جستم
اگر خلاف تو بودهست در #دلم همه عمر
نه نیک رفت خطا کردم و ندانستم
بکش چنان که توانی که #سعدی آن کس نیست
که با وجود تو دعوی کند که من هستم
#به_خاک_پای_عزیزت_که_عهد_نشکستم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/349
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من #خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و #گل من در #دل من مهر تو بود
با #خود آوردم از آن جا نه به #خود بربستم
من #غلام توام از روی حقیقت لیکن
با وجودت نتوان گفت که من #خود هستم
دائما عادت من گوشه نشستن بودی
تا تو برخاستهای از طلبت ننشستم
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
#سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی #دل
نروم باز گر این بار که رفتم جستم
#من_خود_ای_ساقی_از_این_شوق_که_دارم_مستم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/347
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
تا خصم نداند که تو را مینگرستم
روزی به درآیم من از این پرده #ناموس
هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم
المنة لله که #دلم صید غمی شد
کز #خوردن غمهای پراکنده برستم
آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش
بشکستی و من بر سر پیمان درستم
تا ذوق درونم خبری میدهد از دوست
از طعنه دشمن به خدا گر خبرستم
میخواستمت پیشکشی #لایق خدمت
جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم
چون نیک بدیدم که نداری سر #سعدی
بر بخت بخندیدم و بر #خود بگرستم
#دل_پیش_تو_و_دیده_به_جای_دگرستم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/346
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
بیم آن است بدین دانه که در دام افتم
هرگز آشفتهی رویی نشدم یا مویی
مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم
هیچ شک نیست که این واقعه با طاق افتد
گو بدانید که من با غم رویش جفتم
رنگ رویم غم #دل پیش کسان میگوید
فاش کرد آن که ز بیگانه همیبنهفتم
پیش از آنم که به دیوانگی انجامد کار
معرفت پند همیداد و نمیپذرفتم
هر که این روی ببیند بدهد پشت گریز
گر بداند که من از وی به چه پهلو خفتم
آتشی بر سرم از داغ جدایی میرفت
و آبی از دیده همیشد که زمین میسفتم
عجب آن است که با زحمت چندینی خار
بوی #صبحی نشنیدم که چو #گل نشکفتم
پیش از این خاطر من خانهی پرمشغله بود
با تو پرداختمش وز همه عالم رفتم
#سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی
آن چه در وسع #خودم در دهن آمد گفتم
#من_همان_روز_که_آن_خال_بدیدم_گفتم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/343
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو تو آمدی مرا بس که حدیث #خویش گفتم
چو تو ایستاده باشی ادب آن که من بیفتم
تو اگر چنین لطیف از در بوستان درآیی
گل سرخ #شرم دارد که چرا همیشکفتم
چو به منتها رسد #گل برود قرار #بلبل
همه خلق را خبر شد غم #دل که مینهفتم
به امید آن که جایی قدمی نهاده باشی
همه خاکهای #شیراز به دیدگان برفتم
دو سه بامداد دیگر که نسیم #گل برآید
بتر از هزاردستان بکشد فراق جفتم
نشنیدهای که فرهاد چگونه سنگ سفتی
نه چو سنگ آستانت که به آب دیده سفتم
نه عجب شب درازم که دو دیده باز باشد
به خیالت ای ستمگر عجب است اگر بخفتم
ز هزار #خون #سعدی بحلند بندگانت
تو بگوی تا بریزند و بگو که من نگفتم
#چو_تو_آمدی_مرا_بس_که_حدیث_خویش_گفتم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/345
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مپندار از لب #شیرین عبارت
که کامی حاصل آید بیمرارت
فراق افتد میان دوستداران
زیان و سود باشد در تجارت
یکی را چون ببینی کشتهٔ دوست
به دیگر دوستانش ده بشارت
ندانم هیچکس در عهد حسنت
که بادل باشد الا بیبصارت
مرا آن گوشهٔ چشم #دلاویز
به کشتن میکند گویی اشارت
گر آن حلوا به دست صوفی افتد
خداترسی نباشد روز غارت
عجب دارم درون عاشقان را
که پیراهن نمیسوزد حرارت
جمال دوست چندان سایه انداخت
که #سعدی #ناپدیدهست از حقارت
#مپندار_از_لب_شیرین_عبارت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/344
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت
تا بیایند عزیزان به مبارک بادم
من که در هیچ مقامی نزدم خیمهی انس
پیش تو رخت بیفکندم و #دل بنهادم
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ
یاد تو مصلحت #خویش ببرد از یادم
به وفای تو کز آن روز که #دلبند منی
دل نبستم به وفای کس و در نگشادم
تا خیال قد و بالای تو در فکر من است
گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم
به سخن راست نیاید که چه #شیرین سخنی
وین عجبتر که تو #شیرینی و من فرهادم
دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک
حاصل آن است که چون طبل تهی پربادم
مینماید که جفای فلک از دامن من
دست کوته نکند تا نکند بنیادم
ظاهر آن است که با سابقهی حکم ازل
جهد سودی نکند تن به قضا در دادم
ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم
داوری نیست که از وی بستاند دادم
دلم از صحبت #شیراز به کلی بگرفت
وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم
هیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسد
عجب ار #صاحب دیوان نرسد فریادم
#سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح
نتوان مرد به سختی که من این جا زادم
#من_از_آن_روز_که_در_بند_توام_آزادم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/342
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال #دل ما بیخبری
غم #دل با تو نگویم که ندانی دردم
ای که پندم دهی از #عشق و ملامت گویی
تو نبودی که من این جام محبت #خوردم
تو برو مصلحت #خویشتن اندیش که من
ترک جان دادم از این پیش که #دل بسپردم
عهد کردیم که جان در سر کار تو کنیم
و گر این عهد به پایان نبرم #نامردم
من که روی از همه عالم به وصالت کردم
شرط انصاف نباشد که بمانی فردم
راست #خواهی تو مرا شیفته میگردانی
گرد عالم به چنین روز نه من میگردم
خاک نعلین تو ای دوست نمییارم شد
تا بر آن دامن عصمت ننشیند گردم
روز دیوان جزا دست من و دامن تو
تا بگویی #دل #سعدی به چه جرم آزردم
#عشقبازی_نه_من_آخر_به_جهان_آوردم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/341
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از در درآمدی و من از #خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیدهور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را #خود التفات نبودش به صید من
من #خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو #سعدی چه زرد کرد
اکسیر #عشق بر مسم افتاد و زر شدم
#از_در_درآمدی_و_من_از_خود_به_در_شدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/339
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هزار عهد بکردم که گرد #عشق نگردم
همی برابرم آید خیال روی تو هر دم
نخواستم که بگویم حدیث #عشق و چه حاجت
که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
به #گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم
گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم
بساط عمر مرا گو فرونورد زمانه
که من حکایت دیدار دوست درننوردم
هر آن کسم که نصیحت همیکند به صبوری
به هرزه باد هوا میدمد بر آهن سردم
به چشمهای تو دانم که تا ز چشم برفتی
به چشم #عشق و ارادت نظر به هیچ نکردم
نه روز میبشمردم در انتظار جمالت
که روز هجر تو را #خود ز عمر مینشمردم
چه دشمنی که نکردی چنان که #خوی تو باشد
به دوستی که شکایت به هیچ دوست نبردم
من از کمند تو اول چو وحش میبرمیدم
کنون که انس گرفتم به تیغ بازنگردم
تو را که گفت که #سعدی نه مرد #عشق تو باشد
گر از وفات بگردم درست شد که نه مردم
#هزار_عهد_بکردم_که_گرد_عشق_نگردم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/340
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چنان در قید مهرت پای بندم
که گویی آهوی سر در کمندم
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
مرا هوشی نماند از #عشق و گوشی
که پند هوشمندان کار بندم
مجال صبر تنگ آمد به یک بار
حدیث #عشق بر صحرا فکندم
نه مجنونم که #دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی ای #خواجه پندم
چنین صورت نبندد هیچ نقاش
معاذالله من این صورت نبندم
چه جانها در غمت فرسود و تنها
نه تنها من اسیر و مستمندم
تو هم بازآمدی #ناچار و #ناکام
اگر بازآمدی بخت بلندم
گر آوازم دهی من خفته در گور
برآساید روان دردمندم
سری دارم فدای خاک پایت
گر آسایش رسانی ور گزندم
و گر در رنج #سعدی راحت توست
من این بیداد بر #خود میپسندم
#چنان_در_قید_مهرت_پای_بندم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/338
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شکست عهد مودت نگار #دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن #خون #خوار #خویش نپسندم
اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم
بیار ساقی سرمست جام باده #عشق
بده به رغم مناصح که میدهد پندم
من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بیحساب فرزندم
به خاک پای تو سوگند و جان زنده #دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم
بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم
به #خنده گفت که #سعدی از این سخن بگریز
کجا روم که به زندان #عشق دربندم
#شکست_عهد_مودت_نگار_دلبندم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/336
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم
به دیدار تو #خوشنودم به گفتار تو خرسندم
اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد
مباد آن روز و آن خاطر که من با جز تو پیوندم
کسی مانند من جستی زهی بدعهد سنگین #دل
مکن کاندر وفاداری نخواهی یافت مانندم
اگر #خود نعمت قارون کسی در پایت اندازد
کجا همتای من باشد که جان در پایت افکندم
به جانت کز میان جان ز جانت دوستتر دارم
به حق دوستی جانا که باور دار سوگندم
مکن رغبت به هر سویی به یاران پراکنده
که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم
شراب وصلت اندرده که جام هجر نوشیدم
درخت دوستی بنشان که بیخ صبر برکندم
چو پای از جاده بیرون شد چه نفع از رفتن راهم
چو کار از دست بیرون شد چه سود از دادن پندم
معلم گو ادب کم کن که من #ناجنس شاگردم
پدر گو پند کمتر ده که من #نااهل فرزندم
به #خواری در پیت #سعدی چو گرد افتاده میگوید
پسندی بر #دلم گردی که بر دامانت نپسندم
#خرامان_از_درم_بازآ_کت_از_جان_آرزومندم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/337
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بیجان بودم
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
بی تو در دامن #گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیه خار مغیلان بودم
زنده میکرد مرا دم به دم امید وصال
ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن #لاله و ریحان بودم
تا مگر یک #نفسم بوی تو آرد دم #صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
#سعدی از جور فراقت همه روز این میگفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
#آمدی_وه_که_چه_مشتاق_و_پریشان_بودم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/334
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه #دلها بردی ای ساقی به ساق فتنهانگیزت
دریغا بوسه چندی بر زنخدان #دلاویزت
خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی
سپر انداخت عقل از دست #ناوکهای #خونریزت
برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی
فغان از قهر لطفاندود و زهر شکرآمیزت
لب #شیرینت ار #شیرین بدیدی در سخن گفتن
بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت
جهان از فتنه و آشوب یک چندی برآسودی
اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنهانگیزت
دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری
چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت
دمادم درکش ای #سعدی #شراب صرف و دم درکش
که با مستان مجلس درنگیرد زهد و پرهیزت
#چه_دلها_بردی_ای_ساقی_به_ساق_فتنهانگیزت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/333
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو هفته میگذرد کان مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
حریف عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم
به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی
به جای #خود که چرا پند دوستان نشنیدم
مرا به هیچ بدادی خلاف #شرط محبت
هنوز با همه عیبت به جان و #دل بخریدم
به خاک پای تو گفتم که تا تو دوست گرفتم
ز دوستان مجازی چو دشمنان برمیدم
قسم به روی تو گویم از آن زمان که برفتی
که هیچ روی ندیدم که روی درنکشیدم
تو را ببینم و #خواهم که خاک پای تو باشم
مرا ببینی و چون باد بگذری که ندیدم
میان خلق ندیدی که چون دویدمت از پی
زهی خجالت مردم چرا به سر ندویدم
شکر #خوش است ولیکن حلاوتش تو ندانی
من این معامله دانم که طعم صبر چشیدم
مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت
که هیچ در همه عالم به دوست برنگزیدم
بنال مطرب مجلس بگوی گفته #سعدی
شراب انس بیاور که من نه مرد نبیدم
#دو_هفته_میگذرد_کان_مه_دوهفته_ندیدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/331
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من با تو نه مرد پنجه بودم
افکندم و مردی آزمودم
دیدم #دل خاص و عام بردی
من نیز #دلاوری نمودم
در حلقه کارزارم انداخت
آن نیزه که حلقه میربودم
انگشت نمای خلق بودم
و انگشت به هیچ برنسودم
عیب دگران نگویم این بار
کاندر حق #خویشتن شنودم
گفتم که برآرم از تو فریاد
فریاد که نشنوی چه سودم
از چشم عنایتم مینداز
کاول به تو چشم برگشودم
گر سر برود فدای پایت
مرگ آمدنیست دیر و زودم
امروز چنانم از محبت
کآتش به فلک رسید و دودم
وان روز که سر برآرم از خاک
مشتاق تو همچنان که بودم
#من_با_تو_نه_مرد_پنجه_بودم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/335
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
شاکر نعمت و پرورده احسان بودم
چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم
خار #عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد
که سر سبزه و پروای #گلستان بودم
روز هجرانت بدانستم قدر شب وصل
عجب ار قدر نبود آن شب و #نادان بودم
گر به عقبی درم از حاصل دنیا پرسند
گویم آن روز که در صحبت جانان بودم
که پسندد که فراموش کنی عهد قدیم
به وصالت که نه مستوجب هجران بودم
خرم آن روز که بازآیی و #سعدی گوید
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
#عهد_بشکستی_و_من_بر_سر_پیمان_بودم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/332
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چون تو به #دلبری ندیدم
گلبرگ چنین طری ندیدم
مانند تو آدمی در آفاق
ممکن نبود پری ندیدم
وین بوالعجبی و چشم بندی
در صنعت سامری ندیدم
با روی تو ماه آسمان را
امکان برابری ندیدم
لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم
چون در دو رسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم
مه را که خرد که من به کرات
مه دیدم و مشتری ندیدم
وین پرده راز پارسایان
چندان که تو میدری ندیدم
دیدم همه #دلبران آفاق
چون تو به #دلاوری ندیدم
جوری که تو میکنی در اسلام
در ملت کافری ندیدم
#سعدی غم #عشق #خوبرویان
چندان که تو میخوری ندیدم
دیدم همه صوفیان آفاق
مثل تو قلندری ندیدم
#من_چون_تو_به_دلبری_ندیدم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/330
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
میروم بیدل و بی یار و یقین میدانم
که من بیدل بی یار نه مرد سفرم
خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم
وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم
غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم
پای میپیچم و چون پای #دلم میپیچد
بار میبندم و از بار فروبستهترم
چه کنم دست ندارم به گریبان اجل
تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم
آتش خشم تو برد آب من خاک آلود
بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم
هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی
حرفها بینی آلوده به #خون جگرم
نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر
تا به سینه چو قلم بازشکافند سرم
به هوای سر زلف تو درآویخته بود
از سر شاخ زبان برگ سخنهای ترم
گر سخن گویم من بعد شکایت باشد
ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم
خار سودای تو آویخته در دامن #دل
ننگم آید که به اطراف #گلستان گذرم
بصر روشنم از سرمه خاک در توست
قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم
گر چه در کلبه خلوت بودم نور حضور
هم سفر به که نماندست مجال حضرم
سرو بالای تو در باغ تصور برپای
شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم
گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست
که به #دل غاشیه بر سر به رکاب تو درم
گر به دوری سفر از تو جدا #خواهم ماند
شرم بادم که همان #سعدی کوته نظرم
به قدم رفتم و #ناچار به سر بازآیم
گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم
شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو
به مگسران ملامت ز کنار شکرم
از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
#میروم_وز_سر_حسرت_به_قفا_مینگرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/329
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شب دراز به امید #صبح بیدارم
مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم
عجب که بیخ محبت نمیدهد بارم
که بر وی این همه باران شوق میبارم
از آستانه خدمت نمیتوانم رفت
اگر به منزل قربت نمیدهی بارم
به تیغ هجر بکشتی مرا و برگشتی
بیا و زنده جاوید کن دگربارم
چه روزها به شب آوردهام در این امید
که با وجود عزیزت شبی به روز آرم
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
چه کردهام که به هجران تو سزاوارم
هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم
هنوز با همه بی مهریت طلبکارم
من از حکایت #عشق تو بس کنم هیهات
مگر اجل که ببندد زبان گفتارم
هنوز قصه هجران و داستان فراق
به سر نرفت و به پایان رسید طومارم
اگر تو عمر در این ماجرا کنی #سعدی
حدیث #عشق به پایان رسد نپندارم
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
یکی تمام بود مطلع بر اسرارم
#شب_دراز_به_امید_صبح_بیدارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/326
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
چو التماس برآمد هلاک باکی نیست
کجاست تیر بلا گو بیا که من سپرم
ببند یک #نفس ای آسمان دریچه #صبح
بر آفتاب که امشب #خوش است با #قمرم
ندانم این شب قدر است یا ستاره روز
تویی برابر من یا خیال در نظرم
خوشا هوای #گلستان و #خواب در بستان
اگر نبودی تشویش #بلبل سحرم
بدین دو دیده که امشب تو را همیبینم
دریغ باشد فردا که دیگری نگرم
روان تشنه برآساید از وجود فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنهترم
چو میندیدمت از شوق بیخبر بودم
کنون که با تو نشستم ز ذوق بیخبرم
سخن بگوی که بیگانه پیش ما کس نیست
به غیر #شمع و همین ساعتش زبان ببرم
میان ما به جز این پیرهن نخواهد بود
و گر حجاب شود تا به دامنش بدرم
مگوی #سعدی از این درد جان نخواهد برد
بگو کجا برم آن جان که از غمت ببرم
#یک_امشبی_که_در_آغوش_شاهد_شکرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/327
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم
برفت در همه عالم به بی #دلی خبرم
نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم
نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم
من از تو روی نخواهم به دیگری آورد
که زشت باشد هر روز قبله دگرم
بلای #عشق تو بر من چنان اثر کردهست
که پند عالم و عابد نمیکند اثرم
قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند
میان آن همه تشویش در تو مینگرم
به جان دوست که چون دوست در برم باشد
هزار دشمن اگر بر سرند غم نخورم
نشان پیکر #خوبت نمیتوانم داد
که در تأمل او خیره میشود بصرم
تو نیز اگر نشناسی مرا عجب نبود
که هر چه در نظر آید از آن ضعیفترم
به جان و سر که نگردانم از وصال تو روی
و گر هزار ملامت رسد به جان و سرم
مرا مگوی که #سعدی چرا پریشانی
خیال روی تو بر میکند به یک دگرم
#نرفت_تا_تو_برفتی_خیالت_از_نظرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/328
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم این بی تو که پروای تماشا دارم
کافرم گر #دل باغ و سر صحرا دارم
بر #گلستان گذرم بی تو و #شرمم #ناید
در ریاحین نگرم بی تو و یارا دارم
که نه بر #ناله مرغان چمن شیفتهام
که نه سودای رخ #لاله حمرا دارم
بر #گل روی تو چون #بلبل مستم واله
به رخ #لاله و نسرین چه تمنا دارم
گر چه #لایق نبود دست من و دامن تو
هر کجا پای نهی فرق سر آن جا دارم
گر به مسجد روم ابروی تو محراب من است
ور به آتشکده زلف تو چلیپا دارم
دلم از پختن سودای وصال تو بسوخت
تو من خام طمع بین که چه سودا دارم
عقل مسکین به چه اندیشه فرا دست کنم
دل شیدا به چه تدبیر شکیبا دارم
سر من دار که چشم از همگان در دوزم
دست من گیر که دست از دو جهان وادارم
با توام یک #نفس از هشت بهشت اولیتر
من که امروز چنینم غم فردا دارم
#سعدی #خویشتنم #خوان که به معنی ز توام
که به صورت نسب از آدم و حوا دارم
#منم_این_بی_تو_که_پروای_تماشا_دارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/324
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من آن نیام که #دل از مهرِ دوست بردارم
و گر ز کینهٔ دشمن به جان رسد کارم
نه رویِ رفتنم از خاکِ آستانهٔ دوست
نه احتمالِ نشستن نه پایِ رفتارم
کجا روم که #دلم پایبندِ مهرِ کسی ست
سفر کنید #رفیقان که من گرفتارم
نه او به چشمِ ارادت نظر به جانبِ ما
نمیکند که من از ضعف #ناپدیدارم
اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من این طریقِ محبت ز دست نگذارم
مرا به منظرِ #خوبان اگر نباشد میل
درست شد به حقیقت که نقشِ دیوارم
در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم
به #عشقِ رویِ تو اقرار میکند #سعدی
همه جهان به در آیند گو به انکارم
کجا توانمت انکارِ دوستی کردن
که آبِ دیده گواهی دهد به اقرارم
#من_آن_نیام_که_دل_از_مهرِ_دوست_بردارم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/325
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈