📚طنزآوری در غزلهای سعدی✍
#لبخند_سعدی
#اسماعیل_امینی
کاروان میرود و بار سفر میبندند
تا دگربار که بیند که به ما پیوندند
خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو دل از صحبت ما برکندند
آنهمه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند
طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین
مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند
ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند
عیب شیریندهنان نیست که خون میریزند
جرم صاحبنظرانست که دل میبندند
مرض عشق نه دردیست که میشاید گفت
با طبیبان که در این باب نه دانشمندند
ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند
که در این مرحله بیچاره اسیری چندند
طبع خرسند نمیباشد و بس مینکند
مهر آنان که به نادیدن ما خرسندند
مجلس یاران بینالهی سعدی خوش نیست
شمع میگرید و نظارگیان میخندند
🔹🔹🔹
کاروان بار سفر بسته و دلداران را با خود میبرد و مشتاقان، بیچاره و ناکام برجای ماندهاند و در این حال درماندگی حرفهایی میزنند که هم تلخ است و هم شیرین و خندهدار. از شیریندهنان رفع اتهام میکنند و خون خود را به گردن میگیرند که دل به آنان بستهاند. به طبیبان میگویند که شما دانش درمان مرض عشق را ندارید. در تعبیر «مرض عشق» درماندگی عاشقان نمایان است. از ساربان عاجزانه میخواهند که از سفر منصرف شود. اگرچه میدانند که آن زیبارویان از ندیدن این مشتاقان خرسندند، در بیت پایانی، نالهی شاعر عاشق ما را مایهی خوشی یاران مینامد مثل گریهی شمع که موجب خندهی ناظران است.
🔗🔗🔗
منبع:
(لبخند سعدی.اسماعیل امینی.صفحه۲۴۰-۲۴۱)
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖شعرهای فرانو✏️
آی خشک
دلاک هم دلاکهای قدیم
یک لحظه بیکار نبودند
حجامت میکردند، زالو میگذاشتند
دندان میکشیدند، مشتومال میدادند
بیکار که میشدند سر همدیگر را میتراشیدند
گاهی هم رگ می زدند
و با یک لنگ وارد تاریخ میشدند!
(صفحه ۱۹)
🔸🔸🔸
ادبار
ورق که برگشت، گوشیها خاموش میشود
واتساپ از کار میافتد، پیامک قطع میشود
ساعت میخوابد، معده ترش میکند
فشارسنج ارور میدهد
ورق که برگشت
هیچجا زنگ نزن
۱۱۸ زنگ بزنی
آتشنشانی میآید
(صفحه۲۹)
🔸🔸🔸
فرانکلین
میگفت: ممیزی، سانسور نیست
ویراستاری مدرن است
به رونق کتاب میاندیشد
اگر ویراستار نبود
هیچ مترجمی قد نمیکشید
ناشر، پشت ویترین میخوابید
کتاب، در کارتون سازی
نویسنده، جلوی دانشگاه!
(صفحه ۳۷)
🔸🔸🔸
تحقیقات
تیمور، لنگ نبود، کفش تنگ پایش را میزد
آغامحمدخان، خواجه نبود، وازکتومی کرده بود
رودکی، کور مادرزاد نبود، با عینک دودی و عصا حال میکرد
تاریخ را سرسری قبول نکنید، کمی فکر کنید
راستی اسب سفید رستم چه رنگی بود؟
نر بود یا ماده؟
(صفحه ۴۶)
🔸🔸🔸
اصلاحات
دانشمندان با اصلاح ژنتیک
قد درخت خرما را به دو متر رساندهاند
نهال گردو را یکساله به بار نشاندهاند
و هزار کار غیرممکن را ممکن ساختهاند
اما هنوز نتوانستهاند
غرور آدمها را پایین بکشند
و بیشعوری را از آنها بگیرند!
(صفحه ۵۳)
🔸🔸🔸
مرغ سحر
به شعر، وکالت دادیم از درد بنویسد
شعر را آنچنان پیچیده کردند
که درد، ناشناس ماند
به طنز، وکالت دادیم از درد بنویسد
چنان لودگی کردند که درد مسخرهی عام و خاص شد
درد را به دریا گفتیم، دریا خشکید
به کوه گفتیم، کوه فرو ریخت
به ناچار در موسیقیمان پنهان کردیم
درد، ملی شد!
(صفحه ۶۴)
🖇🖇🖇
منبع:
(رادیاتور.اکبر اکسیر)
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝حکایت همچنان باقیست...👌
#گل_آقا
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖غزل دود😷
#گل_آقا
#عمران_صلاحی
#دیوان_ابوطیاره
این شهر که آلودهترین شهر جهان است
تا خرخره در گرد و مه و دود نهان است
سوزنده ازین سرب به هنگام تنفس
هم روده و هم معده و هم چشم و دهان است
گردد حاجیفیروز و زند دایرهزنگی
پشت کامیون هرکه یکی لحظه روان است
دیشب پشهای خون مرا خورد و سیه شد
زیرا که مرکّب به رگم در جریان است
خیزید و ببندید یکی ماسک به بینی
باد سیه از پشت مینیبوس وزان است
امروز به جای نیِ استاد کسایی
گازیست که از اگزوز پیکان و ژیان است
بربند لب از گفتن این شعر (مدادا)!
«چیزی که عیانست چه حاجت به بیانست»
🔹مداد ۱۳۷۳🔹
📎📎📎
منبع:
(دیوان ابوطیاره. عمران صلاحی. صفحه۶۵)
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜سرخریش مظلوم🎅
#بزم_ایران
#سید_محمدرضا_طباطبایی_یزدی
ظهیر فاریابی از شعرای فاضل و از مداحین قزلارسلان -که از سلجوقیان است- بود. روزی در دربار شاه صحبت ریش سیاه و سفید به میان آمد که کدام بهتر و موقّرتر است و ریش ظهیر سرخرنگ بود، شاه به او ملتفت شده، گفت: تو در این خصوص چیزی بگو، بدیهتاً این شعرها انشاد نمود:
واعظی بر فراز منبر گفت
که چو پیدا شود سرای نهفت
ریشهای سیاه روز امید
باشد اندر پناه ریش سفید
ریشهای سفید را ز گناه
بخشد ایزد به ریشهای سیاه
مردکی سرخریش حاضـر بـود
دست در ریش زد چو این بشنود
گفت ما خود درین شماره نئیم
در دو گیتی بـه هـیـچکــار نــهایـــم
بنده آن سرخریش مظلوم است
که ز انعام شاه محروم است
شاه بخندید و او را انعام داد.
🖇🖇🖇
منبع:
(بزم ایران. باب اول. سیدمحمدرضا طباطبایی یزدی.صفحه۳۳۸)
#طنز_و_اخلاق
#فکاهیات_مطایبات
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝طنز کودکان و نوجوانان👦
#کتاب_طنز
#منوچهر_احترامی
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
بخش اول✏️
طنز موقعیت برای کودکان ایدهآل مناسبی است. بچهها در درک موقعیت بسیار توانا هستند و طنزنویس با استفاده از عامل توصیف، میتواند موقعیتهای طنزآمیز را به خوبی بیان کند. در همین راستا، طنز کلامی هم میتواند به تاثیر طنز موقعیت بیفزاید و ترکیبی از این دو شیوهی ارائهی طنز، با رعایت دایرهی اطلاعات بچهها میتواند مناسبترین شیوهی ارائهی طنز نوشتاری کودکان و نوجوانان باشد.
(منوچهر احترامی)
🔹منظور از طنز برای کودکان چیست و چه گونههایی دارد؟🔹
امروزه، تعریف طنز با هجو، هزل و ... در هم آمیخته شده است. شاید دلیل اینکه حتی عدهای هجو را سخیف یا یکی از غنیترین زمینههای بررسی مسائل اجتماعی شعر فارسی و ادبیات قلمداد میکنند نیز همین باشد. حبیبالله کاسب در کتاب «چشمانداز تاریخی هجو» معتقد است: « اگر طنز را لطیفهای بدانیم که خنده را بهانهای برای بیان حقایق تلخ قرار میدهد، میتوان به قول فروید هجو را لطیفهی تهاجمی دانست.»
در واقع، تفکیک هجو، طنز، هزل و ... در عمل از یکدیگر بسیار مشکل است. نکتهی مهم این است که مرز بین هجو و طنز بزرگسالان و کودکان و نوجوانان نیز بسیار باریک و لغزنده بوده و شناخت این مرز دشوار است. شاید نمونهی بارز آن، سریالها و برنامههای طنز تلویزیونی باشند که اگرچه برای مخاطب بزرگسال ساخته میشود ولی مخاطبان خردسالش بیشتر است و بالعکس!
#تئوری_طنز
#منوچهر_احترامی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝طنز کودکان و نوجوانان👦
#کتاب_طنز
#منوچهر_احترامی
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
بخش دوم✏️✏️
در یک دستهبندی کلی، میتوان طنز را به طنز نوشتاری و تصویری تقسیمبندی کرد. طنز تصویری هم خود به دو بخش کاریکاتور، کارتون و حتی گرافیک طنزآمیز در کتابها و نشریات و بخش دیگر برنامههای تصویری اعم از انیمیشن، فیلم، کارتون و ... تقسیم میشود. عمران صلاحی معتقد است: « در طنز کودکان و نوجوانان کلام باید در خدمت موقعیت باشد، چون بچهها از حرکت و جنبوجوش بیشتر لذت میبرند. استقبال کودکان از فیلمهای کمدی و کارتونی این را ثابت میکند.
در طنز کلامی، طنزپرداز بیشتر به بازیهای زبانی میپردازد، که این نوع طنز برای بچهها ثقیل است. در واقع ایهام، ابهام و سایر صنایع ادبی، که در طنز بزرگسال کاربرد و تاثیر فراوانی دارد، بهتر است در طنز کودک مورد استفاده قرار نگیرد. در واقع، این دستهبندی بر اساس شیوهها و ابزارهای ارائهی طنز به مخاطب است. در همین چارچوب، میتوان انواع دیگری از طنز را مثل طنزهای کلامی، طنز موقعیت، طنز شخصیت و ... در نظر گرفت. باید دانست که گاه طنز تصویری برای بچهها جذابتر است، چون آنها حوصله و فرصت خواندن ندارند. بههمین دلیل کتابهای کمیکاستریپ، که متن کمی دارند، برای بچهها جالب است.»
#تئوری_طنز
#منوچهر_احترامی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝طنز کودکان و نوجوانان👦
#کتاب_طنز
#منوچهر_احترامی
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
بخش سوم✏️✏️✏️
حال برای یافتن خاستگاه طنز احترامی در زمینهی کودکان، باید تفاوتی بین گروه کودکان مخاطب و خوانندگان بزرگسال قائل شویم. از زاویهی دید ادبی، کودکان در مواجهه با طنز احترامی دوگونه رفتار از خودشان نشان میدهند:
- با کاراکتر حسنی، علاءالدین... همدست شده، همذاتپنداری کرده، تصویری دیگر از عالم خود را مییابند.
- در مجموعه کتابهای احترامی دنیای جدیدی را کشف میکنند و از سطح واقعیتهای شناخته شدهشان، به سطح واقعیتهای ممکن، اما نایاب و شاید دور از دسترس، ارتقا یافته، درهای دنیای تخیل به رویشان گشوده میشود.
در هر دو حالت تصور شده، خندههای کودکانه خندههای شادی خواهد بود، نه خندههای ناشی از خواندن یک طنز. اما بزرگسالان - از آنجا که بزرگسالان کاراکترهایی چون حسنی، علاءالدین و ... را فروتر از خود میبینند و این امری کاملاً طبیعی است- حرکات و رفتار آنها را متفاوت با پیشبینی ذهنی خود مییابند، لذا به رفتار آنها میخندند. درست همانطور که به کارهای کودکان خود میخندند. این نقطه، ایجاد طنزی آشنا برای بزرگسالان است که احترامی از آن بهرهای هوشمندانه برده است.
در مقام تعریف، احترامی عالم کودکی را عالم همدلی میشناساند. به نظر او عالم کودکی عالمی ساده، صمیمی، یکدست، آزاد و صادق است. احترامی باور دارد که در عالم کودکی، با وجود تفاوتهای فراوان بین کودکان، حرف اول و آخر را صداقت و مهربانی میزند و همهی انسانها بهدلیل صداقت، قابلفهم و تحمل هستند. او در مقام قضاوت، اصالت را به عالم کودکی میدهد و باور دارد هرکس بهدلیلی شایستهی تقدیر و تشویق است و از جهت دیگر رفتار کودکان نشاندهندهی آن است که کودک همیشه فارغ از قراردادهای بزرگسالان قدم برمیدارد، رفتار میکند و به راه خودش میرود.
🔗🔗🔗
منبع:
(کتاب طنز ۶ . صفحه ۹۱-۹۲)
#تئوری_طنز
#منوچهر_احترامی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#طنز_کودکان_و_نوجوانان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بخشی از مثنوی با معرفتهای عالم🧔
#رفوزهها
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
شهر بدون مرد، شهر درده
قربون شكل ماه هرچی مرده
قربون اون مردای دلشكسته
قربون اون دستای پینهبسته
مردای ده، مردای كاه و گندم
مردای ده، مردای خوان هشتم
مردای پشت كوه، مثل خورشید
تو دلشون هزار جام جمشید
مردای سوخته زیر هرم آفتاب
مردای ناب و كمنظیر و كمیاب
كیسه چپقها به پر شالشون
لشكر بچهها به دنبالشون
بیل و كلنگشون همیشه براق
قلیونشون به راه، دماغشون چاق
صبح سحر پا میشن از رختخواب
یكسره روپان تا غروب آفتاب
چارتای رستمن به قد و قامت
هیكلشون توپ، تنشون سلامت
نبوده غیرگردهی گلاشون
غبار اگر نشسته رو كلاشون
كلامشون دعا، دعاشون روا
سلام و نون و عشقشون بیریا
مردای نازدار، مرد شهرن
با خودشون هم این قبیله قهرن
مردای اخم و طعنهی بیدلیل
مردای سرشكستهی زن ذلیل
مردای دكترای حل جدول
مردای نقنقوی لوس تنبل
لعنت و نفرین میكنن به جاده
اگر برن چار تا قدم پیاده
مردای خواب تو ساعت اداری
تازه دو ساعتم اضافهكاری
توی رگاشون میكشه تنوره
تریگلیسیرید و قند و اوره
انگار آتیش گرفته ترمههاشون
همیشه تو همه سگرمههاشون
به زیردست، ترشی و عبوسی
به منشی اداره چاپلوسی
برای جستن از مظان شكها
دایرةالمعارف كلكها
بچه به دنیا میآرن با نذور
اغلبشون یه دونه اونهم به زور
پیش هم از عاطفه دم میزنن
پشت سر اما واسه هم میزنن
اینجا فقط مهم مقام و پسته
مردای شهری كارشون درسته
منبع:
(رفوزهها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحه۱۹۸-۲۰۰)
#طنز_سیاسی
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بخشی از فایدهٔ خامسه✏️
#کتاب_فوائد
#ادیب_الممالک_فراهانی
قال المُصنَّفُ: اذا وجدوا اى اتَّفَق لهم عذائاً مُفتاً كغذاء سيُّمِ المِيِّتِ اوچِلَّتِهِ اَو غِيرِ ذلك.
وَالمُفت كَما ذكرَهُ صاحِبُ كتابِ شرحِ الاَماثلةِ، عَبدُالوهّابِ الخراسانی هو إن لم يَدَهوا(نداده باشد) بشيیءٍ مِن اسبابِهِ پولاً بل ذهبوا و جلسوا فی أَخوَنِةِ(خانهها) النّاس و ياكلون فى مالكون الغذاء مُهيَّئاً لهم جايت خالى برادر که ببینی چه میکنند، وای اگر صاحب خانهی بیچاره فقیر باشد.
فَیَلزِمُ الاَکل ای لَم یَکُن اَن یگذِرَ مِن مِثلهِ وَ اِن کانوا ناخوشين و قَطَعوا بِاَنَّهُم إن أكَلوا فَيَميتون و مَعَ ذلك فَلم یگذروا مِنه؛ فقال: جان فدای یک شكم، كما قال ابراهيم النّيريزى اعلىالله مَقامَه: ما خَلقتُ الجِنَّ و الاِنسَ الّا لِيَاكُلون و يَشرَبون:
شعر :
منم فتاده به غربت، به عشق نان و پیاز
پنیر گو نفسی هم، به خوان ما پرداز
و حينئِذٍ اى حينَ وَجَدوا و لم يكن مانعاً غيرُ ما ذَكَرناه و هُوَ فِی الحقيقةِ ليس بِمانعٍ ما يُمكن اى بِقدرِ ان دخلوا انگشتانَهُم فی حلوقِهِم و خَرَجوا الغَذاءَ... فامتلَئوا مِنَ الپلو و الچلو و الخورش لِرُفقائهِم الدّينی و بِعبارَةٍ اُخرى بِقدرِ أَن تَوَقَّفَ الغذاءُ يومين اوثلثةَ يوم فى مِعدَتِهِم كَما قال... عمل ابراهيم المذكور حتى رايت بعدَ ثلثه ايام أنَّه دَرَزَ(دراز کرد) يَدَهُ فِي حَلْقِهِ و خَرَجَ الغذاء مِن حلقه بِحيث لم يَتَصرَّف الطَّبيعة فيه فَذَهَبَ وَ قَيَىء(قی کرد) و كذا رجلٌ مِن اهلِ الخراسان و كذا احمد النّظنزى و هو رجلٌ رايتُهُ فِى الطَّهران و كُنتُ مَعَهُ فى مدرسةٍ واحدةٍ فِى اطاقينِ متماسيّن ثمانَيةَ ايّام وَلَم اَرَ مِنْهُ أَن يَشتَرى يک پول ناناً بل توقَّفَ إِلى أَنْ يَجدوا غذاءً مُفتاً و لو عَشرةٌ كانت. نعوذ بِالله فَليطلب حالُه مِن عجائبِ الرّوزگار كما قيل (قائلُهُ الطَّهماسِبُ الشّيرازى) حين كَوْنِنا جالسينَ فى پاى السّماوَر نَصيحةً لِوَلَدِهِ عباسقلى:
به مال مفت رسیدی، شهید کن خود را
که اتفاق چنین دیر دیر میافتد
كما انَّ ابراهيم المذكور قَد ماتَ بذلك...
📎📎📎
منبع:
(دگرخند.سیدعلی موسوی گرمارودی.صفحه۱۱۷-۱۱۸)
#طنز_و_دین
#فکاهیات_مطایبات
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖طنز دربارهی پهلوی✏️
#اخبار
#عمران_صلاحی
سرها
پایین
اما نه برای فکر کردن
قدها
دولّا
اما نه به خاطر تواضع
بهبه! چه ترانهای، چه سازی
بهبه! چه صدای دلنوازی
پروانه فرار کرده از باغ
ابر آید و ماه را فشارد
آهسته و نرم زیر دندان
کاین سکه تقلبی نباشد
در پای درختها تبرها
این بود خلاصهی خبرها
[تهران ۵۶/۷/۸]
🔹🔹🔹
طنز اجتماعی، با رویکرد سیاسی، طنز آشکار، طنز موقعیت و طنز عبارت، لایههای
تو در توی مرتبط با همدیگر در این شعر را تشکیل داده است.
تناقضهایی که طنز آشکار را ایجاد میکنند، از همان ابتدا بیان شده است: «سرها/ پایین/ اما نه برای فکر کردن/ قدها/ دولّا/ اما نه به خاطر تواضع». شاعر، تصویری کنایهآمیز از مردمی میدهد با سرهای خمیده، قامتهای دولّا، مردمی یا خمیده در زیر بار استبداد و یا متملق... .
در ذهن و زبان شاعر، تقلب حتی در قلمرو طبیعت گسترده شده است. ابر، سکهی ماه را دندان میزند تا مبادا تقلبی باشد.
زاویهی دید از آسمان، از ماه، به زمین برمیگردد. درختها و تبرها، این استعاره معانی متعدد را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. قطع شدن درختهای سرسبز و بلند: «در پای درختها تبرها/ این بود خلاصهی خبرها».
🔗🔗🔗
منبع:
(طنز درباره پهلوی. محمدعلی علومی.صفحه۳۰۳-۳۰۴)
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝منوچهر احترامی و شاه در زیر میز🤴
#کتاب_طنز_۶
#منوچهر_احترامی
شعر «کابوس شوم» یا «شاه در زیر میز» را منوچهر احترامی درست مقارن آخرین روزهای اقامت شاه در ایران سروده است. این شعر از جهت روانی و در برداشتن بسیاری از نکات، مورد توجه مردم قرار گرفت و نامهای معروف و اشاره به محتوای دستورهای شاه، بهخصوص آنچه در همان روزها به صورت نوار گفتار او خطاب به نظامیان منتشر شده بود، بسیار بر دل مردم نشست و پس از شعر «خواب شاه» یکی از معروفترین شعرهای اباذر مزدک[اسم مستعار] شد.
قسمتی از این شعر اینچنین است:
... آریا مرد...ی [پفیوزی]
بود در رختخواب خود روزی
داشت در بین خواب و بیداری
حالتی بین مرگ و بیماری
روی درهم کشیده واخورده
عينهو آدم دواخورده
آن دماغ درشت شامیوه
گشته پژمرده چون زن بیوه
پای لرزان و دست و دل لرزان
لرزش بیضتین بدتر از آن
...
گفت: از شخص بنده پند بگیر
همتی کن، بکش، ببند، بگیر
مردهها را ببر به گورستان
زندهها را بریز در زندان
شده از تانک استفاده کنی
نظم را ملزمی اعاده کنی
شاه پژمرده این سخن چو شنید
خون افسرده در رگش جوشید
نیش وی رفت تا بناگوشش
آفرین زد به کارتر و هوشش
داد زد: های! ای نخست وزیر!
همتی کن، بکش، ببند، بگیر
هرکسی را صلاح میدانی
بچپان داخل هلفدانی
بگو از قول من به زندانبان
بنویسد به سر در زندان
هر که دارد عقیدهای موجود
بسپارد به بنده وقت ورود
نسپارد اگر شود مفقود
بنده مسئول آن نخواهم بود
قلدری کن که قلدران رستند
همگیشان چماق در دستاند
قلدری ضامن بقای من است
قلدری خصلت بابای من است
اینهمه خرج اسلحه کردیم
دخل مطلوب پس نیاوردیم
فوراً ابلاغ کن به سربازان
توپچیها، گلولهاندازان
...
گفت: اینبار اوامر عالی
شود اجرا بدون ماسمالی
رفت و تا تیر داشت تیر انداخت
عدهای را به زور گیر انداخت
...
شاه از این عمل خوشش آمد
کرد خمیازهای و کش آمد
شب شد و اشتهای او شد باز
دست را کرد توی سفره دراز
اولین لقمه را که میبلعید
باز فریاد «مرده باد» شنید
یک طرف بانگ مرگ بر یارو
بانگ «الله اکبر» از یک سو...
🖇🖇🖇
منبع:
(کتاب طنز۶. سیدعبدالجواد موسوی. صفحه۷۸-۷۹)
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
▫️استاد کریمی مراغهای در گذشت
استاد کریمی مراغهای شاعر سرشناس و مرثیه سرای برجسته آذربایجان و ایران پس از طی یک دوره بیماری امروز بیستم بهمن ماه چشم از جهان فروبست.
استاد میرزاحسین #کریمی_مراغهای دارای نشان درجه یک هنری بود و گواهینامه هنری درجه یک شعر آیینی کشور طی سال ۱۳۹۹ به پاس ۸۹ سال فعالیت شعری به وی اعطا شد.
اعطای این نشان هنری به پاس سرودن بیش از ۳۵۰ هزار بیت شعر اجتماعی، طنز، مداحی و مرثیه توسط این شاعر بلند آوازه آذربایجان به ایشان تعلق گرفت.
اشعار اجتماعی و طنز استاد کریمی در قالب ۲۵ جلد کتاب رنگارنگ و اشعار مرثیه و مداحی این استاد در قالب ۳۰ جلد چاپ و منتشر شده است.
این شاعر معاصر خطه آذربایجان متولد ۱۳۱۰ در مراغه و ساکن این شهر و ادامهدهنده سبک سنّتی و کلاسیک شعر بود .
اکثر اشعار او هرچند به ترکی آذربایجانی سروده شده است ولی به علت مقید بودن به سبک قدیم و اوزان شعری، با تعبیرات و اصطلاحات عربی و فارسی بسیاری آمیختگی داشت.
🔸حلقهشعرولاییفرات
@foratpoem
📚شبسرودهها🇮🇷
#انقلاب_اسلامی
#سید_حسن_حسینی
🔸نفس صبح🔸
با دیو سیاه شب درآویختهایم
در جام جنون بادهی خون ریختهایم
از باد سحر نشان ما را جویید
ما با نفس صبح درآمیختهایم
(ص۶۸۴)
🔹فجر🔹
در ظلمت شب ستاره را رنگ زدند
مردانه به دامان فلق چنگ زدند
شب شیشهی عمر دیو بدطینت بود
در مطلع فجر شیشه بر سنگ زدند
(ص۶۷۸)
🔸تکبیر🔸
با شحنهی شب شبانه درگیر شدیم
از قلهی خون خود سرازیر شدیم
تا بهر نماز، عاشقان برخیزند
در شهر صلای سرخ تکبیر شدیم
(ص۶۹۶)
🔹پیر تبردار🔹
قومی که ز خواب جهل بیدار نبود
بر لوح دلش شعار پیکار نبود
از سلطهی بتگران نمیگشت خلاص
گر همچو توأش پیر تبردار نبود
(ص۶۶۵)
🔸وحدت🔸
تا بر سر گور خصم دستافشانیم
ای دوست بیا سرود وحدت خوانیم
تکرار خطا دوباره ما را نسزد
ما عاقبت تفرقه را میدانیم!
(ص۶۹۹)
🔹هشدار🔹
هشدار! که باغ، شورهزاران نشود
این خانه مکان لاشخواران نشود
میراث گرانبار شهیدان، هشدار!
بازیچهی خیل بیتباران نشود
(ص۶۹۰)
📎📎📎
منبع:
(مجموعه کامل اشعار. سیدحسن حسینی)
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#انقلاب_اسلامی
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#سید_حسن_حسینی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝هنر طنز و قلمرو آن[بخشی از مقاله]✍
#قند_پارسی
#ابوالقاسم_رادفر
بخش اول✏️
طنز از آنجا آغاز میشود که رعایت حقوق دیگران نشود و آزادی توأم با مسئولیت مورد تعدی واقع شده و بیبندوباری و هرج و مرج بهعنوان آزادی تبلیغ گردد. نظام جامعه در مسیر درست و سیر طبیعی خود مورد تهدید قرار گیرد. ستم و تجاوز در اشکال گوناگون چهره نماید. منادیانِ آزادی خود عاملان بدبختی و جلادان فکر و اندیشه و آزادی گردند. فکر و اندیشه که باید چون چراغی فراراه افراد جامعه و راهگشای مشکلات و محرومیتهای مردم مظلوم و رنجیده باشد، یکباره تغییر جهت بدهد.
🔸
در نهایت ترقی و اعتلا جای خود را به انحطاط و سقوط میدهد. پویایی اندیشه و حرکت ناشی از آن کم کم به رکود میانجامد. وقتی که رکود و انحطاط فرهنگی در تار و پود جامعه ریشه دواند، آن را چون کرم از رگ و ریشه میپوساند، زیرا توقف فکر و اندیشه و فقر فرهنگی چیزی نیست که بشود بهسادگی از کنار آن گذشت و آن را به فراموشی سپرد و بهزودی جبران ضایعات و کمبودهای ناشی از آن را کرد.
🔸
سالها نیرو و تلاش مستمر نیاز است تا سرچشمههای اندیشهی تابناک و زایـا کـه بـه وسیلهی افکار گمراهکننده و منحرف عقیم شده بود، شکوفایی و زایندگی خود را بازیابد و زلالِ فکر و پویایی اندیشهی سالم و درست را در کالبد مرده و تحلیل رفتهی اجتماع رسوخ دهد تا بهمدد مصلحان و دلسوزان جامعه به نشو و نما ادامه داده و به بار بنشیند و ثمر دهد.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#پرتال_جامع_علوم_انسانی
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝هنر طنز و قلمرو آن(بخشی از مقاله)✍
#قند_پارسی
#ابوالقاسم_رادفر
بخش دوم✏️✏️
وقتی در جامعهای اعمال خلاف انسانی در زمینههای فکری، اجتماعی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی و فرهنگی صورت گرفت و عواملی به هر نوع درصدد جا انداختن و تثبیت آن برآمدند، اینجاست که هنرمندان و اصلاحطلبان وظیفه و رسالتشان ایجاب میکند که دست به اقدام بزنند و طنزنویس بنابر هدف و جهتی که انتخاب کرده تا پرده تزویر و ریا از روی نابرابریها بردارد، در انجام این امر وظیفه سنگینتری به عهده دارد.
🔸
البته اگر این اقدام مبتنی بر یک جهانبینی درست و مسئولانه نباشد در دراز مدت نتیجهی عکس میدهد و طنز، حربهی آگاهی و بیداری، به عامل سرکوب و اختناق تبدیل میشود و حاکمیت ستمگران و کارفرمایان را در شکلهای گوناگون بر گُردهی محرومان و فلاکتزدگان جامعه بار میکند. اگر حسننیت و قصد خدمت هم در میان باشد، باز کوشش انجام شده صرفاً در حد یک مُسکّن پایین میآید و نمیتواند شفادهندهی دائمی و آخرین دوا باشد، لذا زیربنای فکری صحیح مبتنی بر جهاناندیشی درست میتواند طنزنویس را دارای قلمی همچون تیغ تیز برای شکافتن اندام عفونی و دملهای چرکین جامعه کند و اینگونه طنزپردازان و هنرمندان متعهد و مسئول هستند که خدمتشان به نفع عموم مردمِ دستبستهی پایدربند انواع بیعدالتیها و زورگوییها تمام میشود.
🔸
اینجاست که طنز همچون ادبیات راستین و متعهد به بازگو کردن حوادث زندگی به صورتهای نو و جدید کمر میبندد و آینهی افکار و تجلیات درونی انسانها میشود. مهارت طنزپرداز اگر درست در پرداختن یک اثر هنری به کار گرفته شود میتواند چنان صحنههایی بیافریند که چون تصویری حقیقی و زنده از برابر دیدگان عبور کند تا حدی روشن که ما بتوانیم آنها را لمس کنیم و بفهمیم و آنچنان در بیننده و خواننده تاثیر بگذارد که عامل حرکت و جهتی برای بهترسازی خود و جامعه شود.
🔸
آری، ادبیات حقیقی و طنز واقعی آموزگارانی هستند که از حقایق تلخ سرپوش برمیدارند و عدم تساویها و نابرابریها را لخت و عریان با حالت خشم و نفرت به نمایش میگذارند و رسواگر مادر دردها و حقکشیهای خانمان برانداز میشوند و علاوه بر کشف دوروییها و ظاهرسازیها، روح مسئولیت و خیرخواهی را در انسانها بیدار میکنند.
📎📎📎
منبع:
(نشریه قندپارسی.سال۱۳۷۲.شماره۶.صفحات۷۰-۷۶)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#پرتال_جامع_علوم_انسانی
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚ترافیک🚙
#گل_آقا
#کیومرث_صابری_فومنی
🔸برای این روزها...🔸
#طنز_سیاسی
#فکاهیات_مطایبات
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📙شعرهای فرانو✍
#اکبر_اکسیر
#مارمولکهای_هاچبک
نوشمک
دوران کودکی
چقدر پرتقالی بود
در غیبت لیموناد
در بقالی سر کوچه
نوشابه یا پپسی بود یا کانادا
من عاشق کانادا بودم
خاوری، خدا لعنتت کند!
(صفحه۳۳)
🔹🔹🔹
انبوه سازان
هر روز از کوچه صدای فروریختن میآید
یکی میکوبد، یکی میروبد و یکی میبرد
بونکرها میچرخند سیمان بالا میآورند
و میلگردها، آرام آرام کوتاه میشوند
از محلهی قدیمی چیزی نمانده است
جز گلدستههای مسجد آبروان
که از لابلای دکلهای مخابرات
هنوز آنتن میدهد!
(صفحه۳۵)
🔹🔹🔹
انقراض
دایناسورها را بزرگیشان نابود کرد
دندانها در لیوان
جوانی در آلبوم
چشمها در عینک
گوشها در سمعک
پاها در ویلچر
وای...
ما بدون اینکه بدانیم تجزیه میشویم!
(صفحه۵۱)
🔗🔗🔗
منبع:
(مارمولکهای هاچبک. اکبر اکسیر)
#فلسفه_طنز
#شعرهای_فرانو
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝معنا و مفهوم واژه «مُهمَل»✏️
#دکتر_علیاصغر_حلبی
#تاریخ_طنز_و_شوخطبعی_در_ایران_و_جهان_اسلام
مُهمَل (=Of no signification ): در لغت، فروگذاشته شده یعنی متروک و بیکار (غیاث). و در اصطلاح اهل معانی و علمای اصول: اَلْمُهْمَلاتُ هي الألفاظ الغير الدَّالّة عَلَى مَعْنى بِالوَضْع = مُهْمَلات الفاظی است که از روی وضع بر معنی یا معانییی دلالت نداشته باشد (جرجانی، تعریفات، ۲۱۳). المُهْمَلُ : اسمٌ مَفْعُولٍ يُقال «أَمْرٌ مُهْمَلٌ» اى متروک، و من الكلام خلاف المستعمل (مانند شکطَخ مقلوب خطکش)، وَ مِنَ الحروف: خلاف المعجم (حروف بینقطه مانند ر، س، ک) (لسان).
و در متون قدیم فارسی «مُهمل گذاشتن» به معنی غافل شدن، فروگذاردن، رعایت نکردن بکار میرفته است. خواجه نصیر طوسی آرد (اخلاق ناصری، ۷۴، چاپ مینوی-حیدری) « ... او را مستحق کرامات بزرگ شمرند، بل گویند او (یعنی مُعْرِضِ از دنیا) وليّ خدا و صفی اوست و در میان خلق از او فریشته سیرتتر و بزرگوارتر شخصی نیست، و چون او را بینند از تواضع و خضوع دقیقهیی مهمل نگذارند، و خویشتن را با اضافتِ با او از جملهی اشقیا شمرند.»
ولی امروز مُهمَل را به معنی «مزخرف و یاوه و غیرجدّی و هزلی» بکار میبرند که با معنی لغوی آن نیز بیارتباط نیست. چنانکه میگویند «مهمل مگوی» یا «مُهمل میگوید»
یا «به مُهملات او اعتنا نباید کرد».
🖇🖇🖇
منبع:
(تاریخ طنز و شوخطبعی در ایران و جهان اسلام. علیاصغر حلبی. صفحه۱۶۷)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#علی_اصغر_حلبی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
#تاریخ_طنز_و_شوخطبعی_ایران_و_جهان_اسلام
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖شناخت طنز و بررسی جایگاه و کاربرد آن در روایات اسلامی ✍
🔹ظاهر انسانی اما باطن حیوانی🔹
یکی از خطبههای امام علی(علیهالسلام) در مدح علمای حقیقی و ذمّ عالمنمایان است. در قِسم دوم آن خطبه؛ یعنی در ذمّ کسی که خودش را عالم نامیده - در صورتی که عالم نیست ـ میفرماید:
« و دیگری که نام عالم بر خود نهاده در صورتی که عالم نیست، نادانیهایی از نادانان و گمراهیهایی از گمراهان فراگرفته، و برای مردمان دامهایی -بافته از رشتههای غرور و گفتار دروغ- گسترده است. کتاب خدا را با اندیشههای خود منطبق میکند، و حق را با هوای نفس خود پیوند میدهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن میسازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوهگر میکند. میگوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف میکنم، در صورتی که در آن فرو افتاده است و میگوید که از بدعتها دوری میجویم، در صورتی که در میان آنها آرمیده است.»(حکیمی و دیگران ۲/ ۵۳۴)
آنگاه امام(علیهالسلام) در بیانی طنزآمیز چنین شخصی را به حیوانی تشبیه کرده است که ظاهری انسانی دارد: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَان وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَان» (ابن ابی الحدید، ۳۷۳/۶)؛ صورت او صورت یک انسان و قلب او قلب حیوانی است.
طنز این حدیث در آن است که چنین آدم تبهکاری به حیوانی بیخرد تشبیه شده است؛ «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَان» در اینجا مقصود تمام حیوانات نیست، بلکه مراد حیوان نفهمی چون خر و گاو است و این گفتار شبیه گفتار خداوند است؛ آنجا که میفرماید: «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» (ابن ابی الحدید، ۶/ ۳۷۴).
«پس صورت، صورت آدمی است و دل، دل حیوان است، این تتمه کلامی است که در مذمت او فرمودهاند و مراد به «حیوان» حیوان غیر آدمی است که در عرف اطلاق «حیوان» بـر آنها غالب شده، و مراد این است که دل آن مانند سایر حیوانات، عقل و دریافتی ندارد.»(خوانساری، ۴/ ۴۳۶)
📎📎📎
منبع:
(مطالعات اسلامی.علوم قرآن و حدیث.پاییز و زمستان ۱۳۹۳.صفحه۱۲۵)
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜بصر و بصیرت👌
#لطایف_الطوائف
#فخرالدین_علی_صفی
🔸پاسخ امام سجاد علیهالسلام
به تعریض یزید لعنةالله علیه🔸
🔗🔗🔗
منبع:
(لطایفالطوائف. فخرالدین علیصفی. دکتر حسن نصیری جامی. صفحه۴۰)
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#لطایف_الطوائف
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سلمانی🤓
#ابوتراب_جلی
#محبوب_دیر_آشنا
بهر اصلاح سر پس از یکسال
رفته بودم دكان سلمانی
چشم بد دور، دكهای ديدم
در سياهی چو شام ظلمانی
سقف آن همچو حال بنده خراب
در و ديوار، رو به ويرانی
چندتا قاب عكس آويزان
همه در حال نيمهپنهانی
يک طرف عکس رستم و سهراب
یکسو افراسیاب تورانی
صورتی از برهمن و بودا
زیر تصویر مزدک و مانی
مرغکی پرشکسته توی قفس
بود در چهچه و غزلخوانی
دو سه تا مشتری در آن حفره
مات و مبهوت همچو زندانی
پيرمردی گرفته تيغ بهدست
همچو جلّاد عهد سامانی
ديدم آیينهای مقابل خود
قاب آیينه بود سيمانی
عكس خود را در آینه ديدم
خارج از شكل و وضع انسانی
چشمها چپ، دهان كجوكوله
چهره چون گيوههای سنجانی
لُنگی انداخت او به گردن من
چون رسن بر گلوی یک جانی
گفتم:«این عکسهای رنگی را
که چپاندی درین هُلُفدانی
از کجا جمع کردهای؟»، گفتا:
ای گرفتار جهل و نادانی!
این جماعت ز عهد کیکاووس
تا به پایان عهد ساسانی
مشتریهای سابقم بودند
تو ازین ماجرا چه میدانی؟
همه را بنده کردهام اصلاح
نه که اصلاح مفت و مجانی
من از اینها گرفتهام بسیار
اسکناس هزار تومانی
حال برگو سرت چه فرم زنم؟
بابلی، آملی، خراسانی؟
جوشقانی، ابرقویی، رشتی؟
سوئدی، انگلیسی، آلمانی؟»
گفتمش:«میل میل سرکارست
هر طریقی که خوب میدانی»
گفت:«شغل تو چیست؟» گفتم:«من
شاعرم، شهره در سخندانی»
گفت:«این از قیافهات پیداست
که به نوع بشر نمیمانی»!
در حقیقت همین هنر کافیست
از برای سواد ایرانی
جای هرچیز، قاسم الرزاق
شعر بر ما نموده ارزانی»
دست بر شانه برد و شد مشغول
در سر من به شانهگردانی
چند تاری كه داشتم بر سر
همه را ريخت روی پيشانی
گفت: «اين فرم بوده از اول
سر ميرزا حبيب قاآنی»
پس از آن موی من به چپ پیچاند
گفت: «اين هم كليم كاشانی»
بهسوی راست برد و با خنده
گفت: «اينست فرم خاقانی»
پس به بالا كشاند مويم و گفت:
«بارکاللّه، عبيد زاكانی»
بعد از آن ريخت جمله را درهم
گفت: «اين هم حسينقلیخانی»
گفتمش:«دست من به دامن تو
رحم کن از سر مسلمانی
ترسم اکنون به یاد تو افتد
سر میرزا رضای کرمانی»
الغرض تا به خویش جنبیدم
رفت مویم به عالم فانی
سرم از زیر تیغ بیرون شد
پاک و پاکیزه، صاف و نورانی
کار اصلاح ای عجب گاهی
میشود باعث پشیمانی
📎📎📎
منبع:
(محبوب دیرآشنا. سیدعمادالدین قرشی. صفحه۴۲-۴۴)
#طنز_و_اخلاق
#فکاهیات_مطایبات
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝رد تئوری برتری ✍
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
#محمود_فرجامی
#دانیال_جعفری
فرانسیس هاچیسون در «تأملاتی بر خنده» مدعای توماس هابز را، مبنی بر اینکه ابراز حس برتری ویژگی ذاتی خنده است، رد میکند. او میگوید اگر هابز درست گفته باشد، دو نتیجه گریز ناپذیرند:
🔸اول، جایی که مقایسهای میان ما با دیگران یا با وضعیت گذشتهی خودمان نباشد، نمیبایست خندهای هم در کار باشد.
🔸دوم، هرگاه ما «فخرِ ناگهان»(sudden glory) را حس کنیم، باید بخندیم، ولی هیچیک از این دو لزوماً صادق نیستند. برای مثال ما گاهی به یک استعاره و تشبیه عجیب میخندیم بدون اینکه خود را با آن مقایسه کنیم.
روانشناسی معاصر، از نظر هاچیسون، مبنی بر اینکه ما برای خندیدن نیاز به مقایسه کردن خودمان با کسی نداریم، پشتیبانی میکند... هاچیسون استدلال میکرد که احساس برتری برای بهخندهافتادن نه ضروری است نه کافی.
برای نمونه، ما نسبت به افرادی که به آنها ترحم میورزیم حس برتری داریم بدون اینکه به ایشان بخندیم. اگر نجیبزادهای خوشلباس در لندن از داخل کالسکه دستهای گدای مفلس را ببیند، بعید است درک اینکه از آنها خوشبختتر است باعث خندیدنش شود، «ما بیشتر در معرض ابتلا به گریستن هستیم تا خندیدن».
فلاسفه بعد از این نقد ساختارمند بر تئوری برتری، دو تئوری ارائه کردند که در آنها خنده ضداجتماعی نبود:
🔹تئوری ناسازگاری(Incongruity Theory)
🔹تئوری تسکین(Relief Theory)
🔗🔗🔗
منبع:
(فلسفه طنز.جانموریل.محمود فرجامی.دانیال جعفری. صفحه ۴۲-۴۳)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
#طنز_و_اخلاق
#محمود_فرجامی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan