📌پیش نیازهای حکمرانی مردمی
🔹 هیچ پدیده اجتماعی در خلأ و دفعی ایجاد نمیشود بلکه هر پدیده اجتماعی نیازمند یک سلسله پیشنیازها و اقداماتی است که زمینهی تحقق آن پدیده را فراهم میکنند.
🔸 حکمرانی مردمی از جمله ضرورتهای جامعه ایرانی و از آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی بوده و هست. حقیقتا شرط اصلی و پیشران اعتلا و پیشرفت جامعه مشارکت فعال و پویای مردمی در همه کارها و فعالیتهای اجتماعی(سیاسی، فرهنگی و اقتصادی) است. بدون تردید مشارکت مردم در حکمرانی جامعه، نیازمند زمینهسازی و فراهم کردن شرایط تحقق در جامعه است تا به اعتماد و همبستگی اجتماعی و تعاون و همگرایی و مشارکت و مسئوليت مدنی بیانجامد.
🔹 نکته مهم این است که حکمرانی مردمی متوقف بر آماده شدن بینشی و گرایشی مردم برای پذیرش مسؤلیت حکمرانی و مدیریت اجتماعی است. هر ملت و هر فردی به طور طبیعی توان پذیرش مسئولیت حکمرانی را ندارد بلکه این ویژگی یک امر اکتسابی و نیازمند دانشها، خلقیات و مهارتهای متنوعی است که در اسلام از آن با مفهوم #رشد یاد میشود.
🔸در واقع #انسان_رشید میتواند مسؤلیت تدبیر امور خود را بر عهده بگیرد چون قدر سرمایههای خود را می داند و قدرت حفاظت و بهرهبرداری از آنها را دارد. بر این اساس، #جامعه_رشید، برآيند حضور فعال و بانشاط انسانهای رشید است. افراد رشد یافته در جامعه رشد یافته میتواند در سرنوشت خود دخیل باشند و به ساخت، نظام و تغییر جامعهی خود براساس مصالح و منافع عمومی و سعادت حقیقی اقدام کنند.
🔹 میزان و کیفیت رشد یک جامعه بر نوع #عقلانیت مستقر در فرهنگ عمومی آن جامعه استوار است. چرا که هر عقلانیتی نوع خاصی از رشد را به همراه دارد، به طور مثال، عقلانیت ابزاری، رشد اقتصادی را نتیجه میدهد، عقلانیت عرفانی، رشد معنوی را اقتضا دارد.
🔸 بنابراین حکمرانی مردمی بر رشد همه جانبهی اجتماعی متوقف است و #رشد_اجتماعی متناسب با حکمرانی، عقلانیت متناسب و گسترش آن در لایه های عمیق فرهنگ عمومی از طریق نظام تربیتی و رسانهای هماهنگ را میطلبد، بدون داشتن عقلانیت متناسب با حکمرانی و بدون ایجاد نظام تربیتی کارآمد و همچنین بدون ترویج و گفتمانسازی آن در فرهنگ عمومی امکان رشد همه جانبهی اجتماعی و به تبع آن، حکمرانی مردمی صحیح در جهت اعتلا و پیشرفت جامعه وجود ندارد.
🔹 اصرار بر مشارکت مردم و واگذاری امور اجتماعی و سیاسی به افراد جامعه ۱. بدون تبیین عقلانیت اجتماعی متناسب و ۲. بدون ساخت نظام تربیتی و ۳. بدون فعالیت هوشمندانه و هنرمندانه رسانهای زمینهساز بیشتر برای جنجال سیاسی و دعوت جامعه به هرج و مرج و گسترش تضادهای اجتماعی است.
🔸 پیروزی انقلاب اسلامی محصول وجود این سه عنصر مهم در حکمرانی بود که به #تحول_باطنی مردم و #انقلاب_درونی و #انقلاب_اجتماعی ملت ایران انجامید.
حضرت امام خمینی (ره) و سایر حکیمان و متفکران انقلاب اسلامی همچون آیتالله شهید مطهری، آیتالله شهید بهشتی، آيتالله شهید مفتح، آیتالله خامنهای و سایرین:
✔️ اولا به تولید عقلانیت اجتماعی انقلاب اسلامی پرداختند، عقلانیتی که مبانی، آرمانها و اهداف انقلاب را تعیّن بخشید و یک نظم معنایی توحیدی را به جامعه پیشنهاد دادند و در کارزار نظریهپردازیهای اجتماعی مکاتب مختلف(لیبرالیسم، سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم، ناسيوناليسم، سنتگرایی) نظریهی انقلاب را بر محور توحید به گونه ای صورتبندی کردند که اراده_ی انسان و مشارکت مردم به عنوان پیشران تحولات اجتماعی تبیین فلسفی و الهیاتی شد.
✔️ ثانیا تلاش شد که نظام تربیتی اسلام از منابع حجیت آور(کتاب، سنت و عقل) به شیوه اجتهادی استخراج شود و جایگاه هرکدام از قوا، عناصر حیاتی و ویژگیهای انسان در این نظام تربیتی روشن شود به نحوی که به رشد جامع انسان و وصول به کمالات مادی و معنوی ختم شود، در این نظام تربیتی، مبانی، الگوها و سازوکارهای بیدارسازی عقل مردم و فعال سازی ارادهی جمعی تبیین و به کار گرفته شد.
✔️ثالثا با استفاده از امکانات و ابزارهای لازم و بهرهگیری از تکنیکهای تبلیغی و رسانهای متناسب به اگاهیبخشی و بیدارسازی ملت ایران پرداختند و با اقناع افراد جامعه (بخصوص نسل جوان و قشر تحصیل کرده) نسبت به کارآمدی اسلام در مدیریت تحولات اجتماعی به رقابت فکری ورسانهای باسایر مکاتب فکری وجریانهای فعال فرهنگی، سیاسی وهنری روی آوردند وتوانستند درمیدان رقابت جدی و سنگین مکاتب و جریانها و در کشاکش جذب نیروها وسرمایهها، ذهن ودل انسان ایرانی را ازهرقشر وگروه راجذب کنند و حتی غیر مذهبیها را در معادلات انقلاب مشارکت دهند.
🔹 امروز هم ما نیازمند همان الگوی از عقلانیت و مدیریت هستیم که زمینهی مشارکت و حکمرانی مردمی را فراهم سازد.
✍ سید مهدی موسوی
#رشد
#عقلانیت
#تربیت
#رسانه
#فرهنگ_سازی
#گفتمان_سازی
#حکمرانی_مردمی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 ارزش انسان
علامه محمد تقی جعفری:
🔹برخي از جامعه شناسان برتر دنيا در دانمارک جمع شده بودند تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع اين بود: «ارزش واقعي انسان به چيست؟».
🔸برای سنجش ارزش بسياري از موجودات، معيار خاصي داريم. مثلا معيار ارزش طلا به وزن و عيار آن است. معيار ارزش بنزين به مقدار و کيفيت آن است. معيار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معيار ارزش انسانها در چيست.
🔹هر کدام از جامعهشناسان، سخناني گفته و معيارهاي خاصي ارايه دادند.
🔸هنگامي که نوبت به بنده رسيد، گفتم: اگر ميخواهيد بدانيد يک انسان چقدر ارزش دارد، ببينيد به چه چيزي علاقه دارد و به چه چيزي عشق میورزد.
کسي که عشقش يک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسي که عشقش ماشينش است، ارزشش به همان ميزان است. اما کسي که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست.
🔸علامه فرمودند: من اين مطلب را گفتم و پايين آمدم. وقتي جامعه شناسان سخنان من را شنيدند، براي چند دقيقه روی پای خود ايستادند و کف زدند.
🔹هنگامي که تشويق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزيزان، اين کلام از من نبود، بلکه از شخصي به نام علی (عليهالسلام) است.
🔸آن حضرت در نهجالبلاغه مي فرمايند: «قِيمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ»؛ «ارزش هر انساني به اندازه چيزی است که دوست میدارد (آن را خوب میداند)».
وقتي اين کلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) از جا بلند شدند.
#اللهم_صل_علی_محمد_وال_محمد_وعجل_فرجهم
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌پیش نیازهای تمدن سازی در حکمت انقلاب اسلامی
🔹تمدن سازی متوقف بر فهم چیستی تمدن و شناخت پیش نیازهای آن است چرا که تمدن سازی یک پدیدهی اجتماعی است و هر پدیده اجتماعی متوقف بر زمینه ها و شرايط متناسب است تا امکان تحقق و پدید امدن داشته باشد.
🔸تمدن در عرف امروز، یک نظم معنایی و حقوقی در مقیاس جهانی است که فناوری های متناسب با خود را تولید و در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی تأثير سازنده و پیشرو داشته باشد و بتواند تحولات اجتماعی پیش رو را پیش بینی، هدایت و مدیریت کند.
🔹توضیح سه لایهی تمدن:
۱. ساخت حقیقی:
پیشنهاد یک نظم معنایی و عقلانیت عملی در محیط اجتماعی است که نگرش نوینی را به انسان، هستی و جامعه خلق کند. (اقناع کننده، نوآورانه، هماهنگی و کارآمدی در راستای زندگی بهتر در ابن جهان) این پایه، زیربنایی ترین لایه تمدن و سازنده عقلانیت و دستگاه محاسباتی و هویت اجتماعی یک تمدن است.
۲. ساخت حقوقی:
ارائه یک نظام اخلاقی و حقوقی نوین برپایه مفاهیم بنیادی است که مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی را نظم و حقوق و تکالیف افراد و گروهای اجتماعی را تبیین نماید. این لایه اعتماد بخش، سازنده مناسبات انسانی و جهت دهنده به ارتباطات انسانها در متن زندگی اجتماعی است.
۳. ساخت فنی:
تولید فن آوری های اجتماعی و سخت افزارهای مدیریتی و راهبردی است که مشارکت افراد در ساخت اجتماعي را تسهیل کند. این وجه اشکار تمدن است که به تنظیم معادلات اجتماعی و تدبیر معاش مردم می پردازد و عموم افراد با این لایه و وجه از تمدن ارتباط مستقیم دارند و با وجوه اشکار تمدن رابطه برقرار می کنند چون این لابه، اثار و نتایج ملموس در زندگی و معیشت آنها دارد.
فناوری های اجتماعی شامل مقولاتی است که عهده دار تنظیم معادلات اجتماعی است و بر مهارت آموزی و به کارگیری در مقام عمل استوارند.
🔹مهمترین فناوری های اجتماعی عبارتند از:
۱. علم و دانشهای جزئی
۲. زبان
۳. هنر
۴. ساختارهای قانونی و مدیریتی
۵. صنایع و ابزارهای سخت
🔸تمدن سازی
تمدن سازی، یک پدیدهی تدریجی، فرایندی و دو سویه است: ۱. از یک سو یک طرح پیشینی از زندگی مطلوب وآیندهی بهتر درمقیاس جهانی است که بربنیانهای معرفتی وطراحی الگوهاي رفتاری وتحقق آنها دریک جامعه (به عنوان جامعه نمونه و جامعه رشدیافته) استوار است و ۲. از سوی دیگر معلول گسترش جهانی واقبال ملتها و گرایش برخی ازدولتهای پرنفوذ است تاآن نظم معنایی وحقوقی رامطلوب جامعهی خود و مسیر پیشرفت و تعالی تلقی کنند. که اگر چنین تلقی و نسبتی با آن برقرار شود به صورت طبیعی و تعیّنی، تمدن سازی رقم میخورد.
🔹 در فرایند تمدن سازی، از میان سه لایهی تمدنی، به ترتیب لایهی اول مهمتر از دومی و سازندهی آن است و لایهی دومی مهمتر از لایهی سوم و سازندهی آن است.
🔸اگر بتوان نظم معنایی وعقلانیتی ارائه داد که ۱. پرکنندهی خلأ فکری و معنایی انسان امروز، ۲. ریشه دار در فطرت وطبیعت بشر ۳. دارای انسجام و هماهنگی، ۴. سادگی و شمولیت قواعد و ۵. اقناع کننده فکری انسان معاصر در زمینه کارآمدی باشد، ایجاد تمدن جدید ممکن خواهد بود.
🔹لذا بیش از هر اقدامی میبایست به تعمیق و تدقیق نظم معنایی وعقلانیت اجتماعی برآمده ازآن درمقیاس جهانی وفطری پرداخت و براساس آن افراد جامعه راتربیت، مناسبات انسانی راهدایت ومعادلات اجتماعی رامدیریت کرد. و این رسالتی است که برعهدهی #فلسفه و #الهیات است.
🔸 البته فلسفه والهیات هنگامی میتوانند این رسالت مهم رامحقق سازند که:
✔️اولا ناظر به همه منابع معتبر معرفتی باشد و در شناخت نظام هستی ولایههای وجودی از آنها استفاده ببرد و یک طرحوارهی جامع و برهانی از هستی، انسان ومعرفت ارائه دهد.
✔️ثانیابه ساحتهای مختلف حیات انساني عنایت داشته باشد، که لازمهی آن توجه به #حکمت_عملی در ادامه #حکمت_نظری است. بدون حکمت عملی، حکمت نظری نمیتواند به ساخت نظم معنایی وعقلانیت اجتماعی منتهی شود.
✔️ ثالثا دارای تفسیری فطری ازتاریخ بشریت ومسیر تکاملی حرکت وحیات انسانی باشد. حرکتی که محور آن جریان فطرت الهی و نهضت انبیای الهی وائمه معصومین (ع) وحکما وفقها هستند. به این معنا که این نظم معنایی جدید در عین نوآوری وبدیع بودن وکارآمدی درحل بحرانهای اجتماعی، ریشه در تاریخ وتمدن بشری دارد و در ادامه نهضت تکاملی انبیای الهی و معصومین (علیهم السلام) و جریان حکمت اسلامی و فقاهت اجتهادی قرار گرفته است و در همان مسیر تکاملی ومبتنی برارزشهای فطری ومشترک بشریت درحرکت است تابه نهضت جهانی حضرت حجتبن الحسن العسکری(ارواحنا له الفدا) متصل شود. این ویژگی، موجب شکلگیری #هویت_تمدنی و #اتصال_تمدنی است.
✍ سیدمهدی موسوی
#حکمت_انقلاب_اسلامی
#حکمت_عملی
#تمدن_اسلامی
#تمدن
#جامعه_رشید
#فلسفه
#الهیات
#حرکت_تکاملی_انبیا
#هویت_اجتماعی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌هویت محور جنگ ارادهها و جنگ روایتها
🔹دواصطلاح جنگ ارادهها و جنگ روایتها از جمله اصطلاحاتی است که ازرواج آنها درزبان فارسی خیلی نمیگذرد اما به سرعت در فرهنگ عمومی مستقر شدهاند و نگاه جدیدی را به رقابتها و تضادهای اجتماعی در سطح جهانی عرضه کرده است.
🔸 دو واژه #اراده و #روایت به عنوان مضافاليه جنگ قرار گرفته است و به جنگ هویت جدیدی داده است و به تبع این هویت جدید صحنه رقابت وابزار درگیری راهم تغییر داده است. در این صحنه، قدرت نظامی و ابزار سخت و کوبنده، محور جنگ وعامل پیروزی نیست بلکه قدرت نرم وپیامهای معنادار اجتماعی با ابزارهای قدرتمند رسانهای تعیین کنندهی ماهیت جنگ وبسیجکننده انسانهاست.
🔹 هرچند در گذشته نیز #اراده عنصر مهم در کنش انسانی محسوب میشد امابه جهت مرجعیت عقل ودین، اراده تابع ظهورات عقل و دین در جامعه بود لذا محور کنش انسانی راآگاهی و #معرفت معرفي ميکردند واز طریق تولید و تعمیق معرفتهای مستدل وواقعنما ( #حقیقت) به دنبال کنترل ارادهها بودند. دراین سنت فکری، #فضیلت اساس حیات انسانی تلقی میشد. لذا سیاست، رقابتها وجنگهای گذشته، بر حول شبکههای معرفتی مستقر درفرهنگ عمومی، هرچند درحد ادعا بر محور حقیقت وفضیلت شکل میگرفت.
🔸اما با پیدایش مدرنیته، #اراده محوریت یافت و مقدم بر معرفت انگاشته شد و معرفت به #روایت تقلیل یافت. در این گشت نظری و تقدم اراده بر معرفت، هویت همهی پدیدههای انسانی نیز تغییر یافت و بر این اساس #قدرت مفهوم محوري انسانشناسی و علوم انسانی و اجتماعی تلقی شد. همه امور، بر حول محور قدرت باز تعریف شد. در این سنت فکری، معرفت به روایت فروکاسته شد که عاری از واقعیت ناب و نفس الامری است. لذا همهی جنگها و تضادهای اجتماعی بر سر قدرت تفسیر میشود و طرفهای دعوا را یک روایت از قدرت در عرض روایت دیگر معرفی میکنند از این رو، هر دو طرف دعوا و جنگ، عاری از حقیقت و فضیلتند و فقط روایتی از از آنها در مسیر کسب قدرتند. بنابراین به تدریج همهی جنگها به جنگ ارادهها و جنگ روایتها مبدل شدند.
🔹 روایتها شبکهای از آگاهی است که هدف آن ساخت اجتماعي واقعیت و جهان معنایی کنشگران و تحریک ارادههای و یا تضعیف انگیزههای آنان است. از این طریق برخی از امور و وقایع برجسته و پر اهمیت میشود و به مسئله اصلی جامعه مبدل میشود. البته همزمان برخی دیگر، کم اهمیت تلقی شده، از صحنه اجتماع حذف و به محاق برده میشود.
🔸هدف نهایی روایتها، ساخت و تقویت برخی از #هویتهای فرهنگی و اجتماعی و همچنین تخریب سایر هویتهای فرهنگی و اجتماعی است. چرا که هویت محور تقویت انگیزهها و تحریک ارادهها است.
🔹هویت فرهنگی و اجتماعی، شناسنامه و سند هویتی هر فرد در متن جامعه محسوب میشود. افراد از آن کسب کرامت و عزت و جایگاه میکنند و بر اساس آن نقش اجتماعی خود را تعریف و کنشهای خود جهت و نظم میدهند. لذا هویت فرهنگی و اجتماعی، موجب ساخت شخصیت قوی در افراد و ساخت واقعیتهای اجتماعی در جامعه میشود و فرد و جامعه را از بیگانگی و پوچی و گسست نسلی میرهاند و با اتصال نسلها و همبستگی کنشگران، امید و اعتماد در جامعه افزون میشود. لذا لایه حقیقی تمدن را هویت فرهنگی میسازد. به عبارت دیگر، قلب تمدن، هویت فرهنگی و تاریخی است که موجب ساخت شخصیت قوی و اتصال تمدنی میشود.
🔸 بنابراین نقطه مهم در جنگ ارادهها و جنگ روایتها، تمرکز بر هویت فرهنگی و اجتماعی است و کسی پیروز این میدان است که بتواند روایتی قدرتمند (هوشمندانه و هنرمندانه) از هویت فرهنگی و اجتماعی و همچنین عقبهی تاریخی و میراثی خود را ارائه دهد و ضمن #اتصال وجودی، از این هویت و عقبهی تاریخی و میراثی، کسب قدرت و عزت و امید و اعتماد کند. همزمان نیز به تضعیف هوشمندانه و هنرمندانهی هویت جبهه مقابل و نفی اصالتهای معرفتی و تاریخی آن و همچنین اثبات ناکارآمدی آن بپردازد.
🔹 مشکل امروز برخی از نسل جوان و افراد جامعه، #انقطاع از هویتهای فرهنگی و اجتماعی خود و غفلت از عقبهی تاریخی و میراث تمدنی جامعه خود است لذا کمترین اتصال وجودی و معرفتی را با آن برقرار کرده است و در عوض، رسانههای داخلی و امپراتوریهای قدرتمند رسانهای روایتی بدیع، جذاب و دوست داشتنی از غرب و کشورهای غربزده و عقب ماندگی جوامع اسلامی ارائه دادهاند که بسیاری از افراد جامعه آن روایت را باور کردهاند.
🔸 امروزه در مسیر اعتلای ایرانی و حرکت در مسیر #تمدن_سازی ما نیازمند به احیای #هویتهای فرهنگی و اجتماعی خود و اتصال وجودی همه اقشار جامعه با آن هستیم چرا که سازندهی جهان معنایی ما و محور کرامت، عزت وقدرت نرم ما درجنگهای شناختی وسرمایه اصلی ما درحضور تمدنی در مقیاس جهانی است.
#جنگ_ارادهها
#جنگ_روایتها
#هویت_اجتماعی
#تمدن
#قدرت
#اتصال_تمدنی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/830
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین یا مظلوم
📌 بهانهی گریه
🔹عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ عَنِ الرِّضَا ع فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ:
🔸یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ …
🔹إِلَی أَنْ قَالَ:
🔸یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَی الْحُسَیْنِ ع حَتَّی تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَی خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً.
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ ع.
🔸یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ وَ آلِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ.
🔸یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ فَقُلْ مَتَی مَا ذَکَرْتَهُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً.
🔸یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ
وسائلالشیعة ج : 13 ص: 503
🔹از ریان ابن شبیب از حضرت رضا علیه السلام در حدیثی آمده است که ایشان به او فرمودند:
🔸ابن شبیب، اگر برای چیزی گریهات گرفت برای حسین بن علی علیه السلام گریه کن چرا که او را سر بریدند همانگونه که گوسفند را ذبح میکنند و همراه او هجده نفر از اهل بیتش که در زمین مانندی نداشتند، کشته شدند. و یقیناً آسمانهای هفتگانه و زمینها برای کشته شدنش گریه کردند…
🔹تا آنجا که فرمودند:
🔸ابن شبیب، اگر برای حسین علیه السلام گریه کردی آنقدر که اشکهایت بر گونهات جاری شد، خداوند تمام گناهانی که مرتکب شدهای، کوچک یا بزرگ، کم یا زیاد، را میآمرزد.
🔸ابن شبیب، اگر شادمانی تو در این است که خداوند، عزوجل، را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی نداری، حسین علیه السلام را زیارت کن.
ابن شبیب، اگر شادمانی تو در این است که در اتاقها ساخته شده در بهشت با پیامبر و آل او، صلی الله علیهم، ساکن شوی، قاتلین حسین علیه السلام را لعن کن.
🔸ابن شبیب، اگر شادمانی تو در این است که ثوابی برای تو باشدمانند ثوابی کسی که با حسین شهید شده است، وقتی او را یاد کردی بگو: «یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» (ای کاش با ایشان بودم و به رستگاری بزرگی میرسیدم).
ابن شبیب، اگر شادمانی تو در این است که با ما در درجات بالای بهشت باشی، به اندوه ما اندوهگین باش و به شادی ما شادمان باش و بر تو باد ولایت ما که اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد، خداوند او را با آن سنگ محشور میکند.
ای دستگیر صبح قیامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات
ای مهربانترین کرم سفره ی گدا
یا ایها الرئوفی و یا ایها الرضا
ای لطف بی نهایت شبهای زائران
یکبار ما ، سه بار شما ، پیش ما بیا
با گریه های توست اگر گریه می کنیم
ای روضه خوان گریه ی ابن شبیب ها
یابن شبیب گریه فقط بر غم حسین
یابن شبیب گریه فقط بهر کربلا
یابن شبیب جد مرا سر بریده اند
پیش نگاه عمه ما سر بریده اند
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 نقش عبادت در بی نیازی
🔹عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: في التَّوراةِ مَكتوبٌ :
🔸يَا بنَ آدمَ، تَفَرَّغْ لِعِبادَتي أملَأْ قلبَكَ غِنىً، و لا أكِلْكَ إلى طلَبِكَ ، و عَلَيَّ أن أسُدَّ فاقَتَكَ و أملَأَ قلبَكَ خَوفا مِنّي، و إن لا تَفَرَّغْ لِعِبادَتي أملَأْ قلبَكَ شُغلاً بالدُّنيا ثُمّ لا أسُدُّ فاقَتَكَ، وَ أكِلُكَ إلى طَلَبِكَ
🖊الکافي، جلد۲, صفحه۸۳، عنوان باب الجزء الثاني كتاب الإيمان
🔸امام صادق عليه السلام فرمودند :
در تورات نوشته شده است:
🔹اى پسر آدم! براى عبادت من زمان قرار ده تا دلت را از بى نيازى آكنده سازم و تو را به خواسته ات وا نگذارم؛ و بر من است كه دَرِ نيازمندى را به روى تو ببندم و دلت را از ترس خود لبريز سازم . اگر خود را وقف عبادت من نسازى، دلت را از گرفتارى به دنيا پُر كنم، سپس در نياز را به رويت نبندم و تو را به خواسته ات وا گذارم.
🔸شرح:
علامه مجلسي در مرآة العقول ; ج ۸ ص ۸۳ نوشته است:
صحيح. تفرغ لعبادتي في القاموس تفرغ تخلى من الشغل، أي اجعل نفسك و قلبك فارغا عن أشغال الدنيا و شهواتها و علائقها، و اللام للتعليل أو للظرفية أملأ قلبك غنى أي عن الناس و علي بتشديد الياء و الجملة حالية، و ربما يقرأ بالتخفيف عطفا على أملأ بحسب المعنى لأنه في قوة على أن أملأ و الأول أظهر و إن لا تفرغ إن للشرط و لا نافية و أكلك بالجزم.
#عبادت
#بی_نیازی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ما و آینده
🔹براساس سنت الهی، اصول قطعی در معارف اسلامی و حکمت متعالیه (همچون اصل واقعیت، اصل حکمت، اصل علیت و اصل حرکت جوهری)، انسان در مسیر آینده است و در بستر زمان و مکان و در امتداد تاریخ، آینده را میسازد. از این رو، آینده تصادفی نیست و در خلأ به وجود نمی آید. بلکه آینده ظهور ظرفیتها و قوههای نهفته در اکنون ماست که امکان بالفعل شدن را مییابند.
🔸بر این اساس، امروز ما آيندهی ما را رقم میزند. هر میزان که زمینهی تحقق و فعلیت ظرفیتها و امکانهای امروز فراهم شود بدون تردید آینده نیز براساس آن فعلیتها تعیّن و تکوّن مییابد.
🔹 خلاصه اکنون ما سازندهی آینده ماست. هر اکنونی یک سلسله ظرفیتها و استعدادهایی دارد که دلالتهایی برای صورتبندی آینده دارد که با فعلیت ظرفیتها و استعدادهای مختلف امروز به صورت تدریجی، شبکهای و انباشتی، آيندهی ممکن ساخته میشود.
🔸براین اساس نمیتوان آینده را به تصادفات و اتفاقات گره زد و نسبت به آن بیتفاوت بود؛ بلکه همین بیتفاوتیها موجب ندیدن تکوّن ارادی آینده و غفلت از جریانهای فعال در عرصهی مدیریت تحوّلات پیشرو است.
🔹 اگر ما شرایط را در مسیر آیندهی ممکن و مطلوب مدیریت و هدایت نکنیم و آن را نسازیم #دیگری شرایط را بگونه دیگری کنترل و راهبری میکند و ما را هم با همهی ظرفیتها و امکانها، تحت برنامهی خود به کار میگیرد و آینده را فتح میکند. بنابراین آینده در #کشاکش عقلانیتها، ارادهها، طرحها و برنامههای امروز است.(جنگ ارادهها و برنامهها)
🔸 هر ملتی با 1.عقل و آگاهی 2. عزم و اراده و 3. طرح و برنامهی راهبردی ناظر به آینده میتواند ظرفیتهای خود را فعال، وضع پیرامون خود را تغییر، تحولات پیشرو را مدیریت و در مسیر آیندهی مطلوب حرکت کند و در انتظار رسیدن الطاف الهی و تحقق وعده الهی باشد.
🔹البته شرط این فعلیت و حرکت، #تحوّل_باطنی و انقلاب درونی متناسب با آیندهی مطلوب در سطوح مختلف زندگی فردی و اجتماعی است. پیش شرط این تحول نوع خاصی از شناخت عمیق است.
🔸بنابراین شناخت امروز، ظرفیتها و استعدادها و همچنین عقب ماندگیها و تهدیدها از لوازم آینده پژوهی راهبردی و آینده سازی است. اما هر شناختی از امروز به آینده پژوهی نمیانجامد بلکه بسیاری از این شناخت سدّ راه آینده پژوهی و اینده سازی است. شناختهای سطحی، ظاهری، جزیرهای، تک بعدی، تقلیلگرایانه و مقطعی از جمله شناختهای ناکارامد در آینده پژوهی و مطالعات راهبردی است. بلکه شناختی عمقی، اجتهادی، شبکهای، چند وجهی، تکثرگرایانه و جریان شناسانه لازم است تا روح تغییرات اجتماعی را کشف کرد و منطق و برنامه ی مدیریت تحولات آینده را طراحی نمود و عرصهی عینیت (مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی) را در مقیاس کلان و بلندمدت تنظیمگری کرد.
🔹 چنین شناختی مبتنی بر یک پایگاه فکری - معرفتی مستدل، منسجم، موجز و نظام بخش به همه مفاهیم و گزارههای دانشی و رفتارهای انسانی است. این پایگاه فکری در واقع معنابخش، جهت دهنده، نظم بخش و هماهنگ کنندهی همه اجزا و عناصر بینشی، گرایشی و کنشی در یک مسیر واحد و روشن از آینده است که از آن به #نظام_فکری یاد میشود.
🔸 بنابراین شرط تحقق آینده داشتن نظام فکری است تا بتوان بواسطه آن طرح ممکن و #نظم_آینده را مشخص کرد و براساس آن جبهه فکری خودي را صورتبندی و جایگاه افراد و جریانهای فعال فکری، فرهنگی و اجتماعی را مشخص کرد و بر این اساس روابط انسانی و نسبتهای اجتماعی را سامان داد.
#آینده
#زمان
#تحول_باطنی
#جنگ_ارادهها
#برنامه
#نظام_فکری
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/836
📌 تربیت و احساس کرامت
بخش اول:
🔹 سرمایه اولی واصلی برای #تربیت و #رشد انسان #احساس_کرامت و #احساس_بزرگی است که خداوندمتعال درسرشت انسان به ودیعت نهاده است. به این معنا که انسان در درون خود همواره این احساس را داشته باشد که دارای سرمایههای بزرگی است ودر این عالم دارای جایگاه ونقش مهم وتعیین کنندهای است و همواره باید آن جایگاه ونقشی راکه خداوند متعال برای او تعیین کرده است به درستی بیابد و درآن مسیر حرکت کند وخود رابسازد.
🔸 احساس کرامت وبزرگی، موجب عزت نفس و اعتماد به سرمایههای درونی و بیرونی خویشتن میشود و بدین واسطه انسان دارای شخصیت مستحکم و هویت اجتماعی قدرتمندی می شود. در نتیجه تن به پستی و ذلت و گناه و فرومایگی نمیدهد و در شرایطی بحرانی و موقعیتهای پیشبینیناپذیر، در طریق کرامت و بزرگی تصمیم میگیرد و رفتار میکند.
🔹 چنین انسانی، ارزش خود و سرمایهها و داراییهای خود را میداند و به وجود آنها افتخار میکند و با قناعت و احساس بینیازی از دیگران و با کسب علم و عمل متناسب سعی میکند همین ظرفیتها و سرمایهها را در مسیر رشد و سعادت حفاظت و بالفعل کند وبه واسطه آنها نردبان ترقی را بپیماید.
🔹 از اینرو، کمتر به مقایسه داراییها و سرمایههای خود با دیگران میپردازد و داراییها و سرمایههای دیگران موجب نمیشود که او احساس خودکمبینی و خودتحقیری داشته باشد و همواره خود را عقبتر از دیگران بداند به نحوی که درجهت شباهت به آنها تلاش کند که نتیجه آن طمع وحسادت است که نشانه فرومایگی وپستی است.
🔸 در واقع نقطه مقابل احساس کرامت و بزرگی، احساس پستی و فرومایگی (لئامت) است که ریشه در حقارت درونی انسان دارد و از جمله نشانههای آن طمع و حسادت است.
🔹 اگر طمع و حسادت بر شاکله و شخصیت فردی حاکم شد ثبات، آرامش و آسایش از او دور میشود؛ زیرا همواره در حال مقایسه خود با دیگران و تقلید از آنها در زندگی است، یعنی لذت و پیشرفت خود را در تقلید از دیگران و پیروی از رفتارهای آنها میبیند. توضیح اینکه این گونه افراد نوعا خود را با یک فرد یا یک شیوه نمی سنجند بلکه در بسیاری از اوقات با افراد و با شیوههای متنوع و متکثر مقایسه میکند در این صورت با تغییر رفتارهای دیگران و یا در مواجهه با تنوع و تکثر در سبک زندگیها سعی میکنند که خود را تغییر دهند و سبک زندگیهای متنوع و متکثر که گاه متعارض و متضادند را در محیط زندگی خود جمع کنند در این صورت دچار تعارض و تضاد شخصیتی در رفتار میشوند. به طور نمونه هم میخواهند شبیه انسانهای مومن باشد و از منزلت اجتماعی آنها برخوردار باشند و هم میخواهند رفتار اشراف و ثروتمندان را تقلید کند و در لذت آنها شریک باشند. هم میخواهند درس بخوانند و به مدرکش بنازند، هم میخواهند اهل خوشگذرانیهای به روز باشند و دیگران آنها را انسان مدرنی و به روز بشناسند، این تعارضها و تضادها همواره شخصیت او را در درون تهی و نا آرام میکند.
🔸بنابراین طمع و حسادت که نتیجهی مقایسه با دیگران از روی حقارت و فرومایگی درونی است همچون خورهای در جان آدمی است و آرامش و قرار را از او به بهانه کسب هویت و شخصیت اجتماعی میستاند و اگر شدت یابد موجب قطع رشته حیات نیز میشود.
🔹 از توضیحات فوق روشن میشود که دو نوع احساس بزرگی و احساس عزت نفس وجود دارد:
✔️ ۱. احساس کرامت و بزرگی که محصول باور به سرمایههای درونی، هویت اجتماعی و اعتماد به الطاف الهی است که در مسیر حرکت انسان را یاری میرساند. نتیجه این احساس بزرگی وکرامت، قناعت به داشتههای خود، احساس بینیازی از داشتههای دیگران ودر عین حال تواضع وادب دربرابر دیگران بخصوص انسانهای بزرگ وصاحب علم وعمل است. لذا به غرور وتحقیر دیگران نمیانجامد. بلکه بالعکس همواره در مسیر رشد وترقی دیگران با مال، علم و جان خود میکوشد. از اشتباهات و خطاهای شخصی دیگران میگذرد و میبخشد و همواره از شقاق و اختلاف دوری میگزیند، و از این کوشش و بخشش نیز احساس بزرگی و کرامت میکند.
✔️ ۲. نوع دوم از احساس بزرگی، احساس برآمده ازمقایسه خود بادیگران وتحقیر داشتهها وپیشرفتهای افراد وتلقین بهتربودگی خود وخودبرتربینی است. نتیجه این مقایسه واحساس، غرور است. لذاغرور برونداد حقارت درونی است که درنتیجه مقایسه با دیگران وتقلید از آنها واحساس خودبرتربینی کاذب ظهور مییابد. انسان مغرور، انسان حقیر و فرومایهای است که از دیگران گدایی منزلت اجتماعی میکند وبا کوتهبینی، رشد وترقی منزلت خود رادر تخریب وتحقیر دیگران جستجو میکند؛ لذا به تهمت وغیبت، دروغگویی وشایعه پراکنی، بخل ومانند آنها متوسل میشود. لذا انسان پست و ئیم، حقیر وفرومایه ازگناهان فردی واختلاف افکنی اجتماعی ابا ندارد وبه راحتی ازمال خود انفاق نمیکند وعذر مردم رانمیپذیرد.
🔴 ادامه دارد ...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/837
📌 تربیت و احساس کرامت
بخش دوم:
🔹نکته مهم و اساسی در مسئله احساس کرامت و بزرگی این است که روح انسان کریم، بزرگ میشود و برای روح بزرگ دنیا و آرزوها و داراییهای دنیایی و اعتبارات اجتماعی هم کوچک میشود لذا شهوات و گناهان هم در چشم او کوچک جلوه میکند. چرا که ریشه همه شهوات و گناهان محبت به دنیا و احساس بزرگی و پایداری داراییهای دنیایی و اعتبارات اجتماعی است چنان که در روایت آمده است:
قَالَ النَّبِیُّ ص: حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کُلِّ حَسَنَة (إرشاد القلوب إلی الصواب،ج 1،ص 21) پیامبر اسلام فرمود: دوستی دنیا منشأ هر اشتباه و کلید هر گناه و سبب نابودی هر نیکویی است.(ر.ک: امام خمینی: شرح چهل حدیث، ص123 و 124 و آداب الصلاه، ص 49 تا 51)
🔸امام خمینی می فرمایند: «اینکه در روایات ما هست که حب الدنیا راس کل خطیئه این یک واقعیتی است و اساس حب دنیا هم ریشه حب دنیا هم حب نفس است که آن هم حب دنیاست تمام فسادهایی که در بشریت پیدا شده است از اولی که بشریت تحقق پیدا کرده است تاکنون و تا آخر منشأش همین حب نفس است.از حب نفس است که حب به جاه حب به مقام حب به مال و حب به همه ی انگیزه های شهوانی پیدا می شود و انبیا اساس کارشان این بوده است که این حب نفس را تا آن مقدار که ممکن است سرکوب کنند و نفس ها را مهار کنند.» (صحیفه امام ج16ص160)
🔹لذا اگر محبت دنیا تضعیف و کوچک شد انسان، ازظاهر دنیا گذر و به حقیقت متنبه میشود وخود را مییابد وبه ارزش سرمایهها وداراییهای خود پی میبرد وبه کشف جایگاه ونقش خود درنظام آفرینش میپردازد. دراین صورت حرکت و تلاش، عمل وطاعت برای او بزرگ میشود وچنین انسانی، بزرگی رادر عبادات وطاعت، پاکدامنی وپرهیزگاری، حرکت وعمل، خدمت ونیکوکاری، بذل وبخشش میداند وحرکت در این راه برای او آسان میشود و سنگینی هزینه کردنها از او برداشته میشود.
🔸این مضمون بسیاری از روایات معصومین علیهم السلام است. به طور نمونه در احادیث امام علی (عليه السلام) آمده است:
🔹 من كَرُمَت نَفسُهُ صَغُرَتِ الدُّنيا في عَينِهِ .[غرر الحكم : 9130.]
هر كه كرامت نفْس داشته باشد، دنيا در چشمش خُرد و ناچيز آيد.
🔸 من كَرُمَت علَيهِ نَفسُهُ هانَت علَيهِ شَهوَتُهُ .[غرر الحكم : 8771.]
هر كه براى خود احترام قائل باشد خواهش هاى نفسانيش در نظرش بى ارزش باشد.
🔹 من كَرُمَت علَيهِ نَفسُهُ لَم يُهِنْها بالمَعصيَةِ .[غرر الحكم : 8730.]
هر كه براى نفْس (شخصيت) خود احترام قائل باشد، آن را با معصيت خوار نمى گرداند.
🔸 من كَرُمَت نَفسُهُ قَلَّ شِقاقُهُ و خِلافُهُ.[غرر الحكم :9051.]
هر كه كرامت نفْس داشته باشد، كمتر مخالفت و ناسازگارى كند.
🔹 النَّفسُ الكَريمَةُ لا تُؤثِّرُ فيها النَّكَباتُ.[غرر الحكم: 1555.]
سختى ها و مصائب، در نفْسِ گرانمايه تأثير نمى گذارد.
🔸 النَّفسُ الشَّريفَةُ لا تَثقُلُ علَيها المَؤوناتُ.[غرر الحكم : 1556.]
هزينه ها، بر نفْسِ شريف سنگينى نمى كند.
🔹منْ قَنَعَتْ نَفْسُهُ أَعَانَتْهُ عَلَى اَلنَّزَاهَةِ وَ اَلْعَفَاف [غرر الحکم جلد۱ صفحه۶۲۹]
هر که نفسش قانع باشد،او را بر پاکدامنى و پرهیزگارى یارى کند.
🔸 منْ كَرُمَتْ نَفْسُهُ اِسْتَهَانَ بِالْبَذْلِ وَ اَلْإِسْعَافِ.[غرر الحکم جلد۱ صفحه۶۲۹]
هر کس نفس او گرامى باشد، نیکوکارى و برآوردن حاجت مردم بر او آسان مى شود.
🔹قبُولُ عُذْرِ اَلْمُجْرِمِ مِنْ مَوَاجِبِ اَلْكَرَمِ وَ مَحَاسِنِ اَلشِّيَمِ.[غرر الحکم جلد۱ صفحه۵۰۳]
پذیرش عذر مجرم از موجبات بزرگی و زیباییهای اخلاق است.
🔸إذَا أَخَذْتَ نَفْسَكَ بِطَاعَةِ اَللَّهِ أَكْرَمْتَهَا وَ إِنْ بَذَلْتَهَا فِي مَعَاصِي اللَّهِ ابْتَذَلْتَهَا.[غرر الحکم جلد۱ صفحه۲۸۷]
اگر نفست رابه طاعت الهی مشغول بداری آنرا بزرگ داشتهای ولی اگر در معصيت الهی آنرا بذل وبخشش کردی آنرا به ابتذال کشاندهای.
🔹منِ اِسْتَغْنَى كَرُمَ عَلَى أَهْلِهِ وَ مَنِ اِفْتَقَرَ هَانَ عَلَيْهِمْ.[غرر الحکم جلد۱ صفحه۶۴۴]
کشی که بینیازی ورزید نزد اهلش بزرگ داشته میشود وکسی که نیازمند شد نزد آنها خوارمیشود.
🔸ما أَقْبَحَ شِيَمَ اَللِّئَامِ وَ أَحْسَنَ سَجَايَا اَلْكِرَامِ [غرر الحکم جلد۱ صفحه۷۰۰ ]
بدترین اخلاقها پستی است وبهترین سجایای اخلاقی کرامت است.
🔹منْ كَرْمِ اَلنَّفْسِ اَلْعَمَلُ بِالطَّاعَةِ.[عیون الحکم و المواعظ جلد۱ صفحه۴۶۹]
ازنشانههای کرامت نفس عمل به طاعت الهی است.
🔸النَّفْسُ اَلدَّنِيَّةُ لاَ تَنْفَكُّ عَنِ اَلدَّنِيَّاتِ. [عیون الحکم و المواعظ جلد۱ صفحه۴۹]
نفس پست ازپستیها جدا نمیشود.
🔴 ادامه دارد ...
#تربیت
#تنبه
#احساس_بزرگی
#احساس_شخصیت
#بزرگی_روح
#کرامت
#دنیا
#حرکت
#امام_خمینی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/838
📌 سردار پر افتخار و حبیب بن مظاهر انقلاب
🔹حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی شهادت سردار سرافراز شهید حسین همدانی را تبریک و تسلیت گفتند.
🔸 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
شهادت سردار سرافراز، شهید حسین همدانی را به خانوادهی گرامی و بازماندگان و دوستان و همرزمانش و به مجموعهی پر افتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبریک و تسلیت میگویم. این رزمندهی قدیمی و صمیمی و پر تلاش، جوانی پاک و متعبّد خود را در جبهههای شرف و کرامت، در دفاع از میهن اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گذرانید و مقطع پایانی عمر با برکت و چهرهی نورانی خود را در دفاع از حریم اهلبیت علیهمالسلام و در مقابله با اشقیای تکفیری و ضد اسلام سپری کرد، و در همین جبههی پر افتخار به آرزوی خود یعنی جان دادن در راه خدا و در حال جهاد فی سبیل الله نائل آمد و فضل و رحمت الهی بر او گوارا باد.
صف استوار آرزومندان این موهبت و کمربستگان راه جهاد و شهادت در ایران اسلامی و در سپاه و همهی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی، صفّی بلند و بنیانی مرصوص است: و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا. رحمت خدا بر شهید همدانی و بر همهی مجاهدان راه حق.
سیّد علی خامنهای
۱۸ مهر ۱۳۹۴
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 تربیت و احساس کرامت
بخش سوم:
🔹احساس کرامت و بزرگی به این معنا که انسان در خود شرافت و شخصیتی موثر احساس کند اساس نظام تربیت اسلامی است و زیرساخت نظام اخلاقی رشدمحور و مکرمت ساز است(مکارم و زیباییهای اخلاق). این احساس موجب میشود که انسان پایگاه محکمی و ظرفیتهای مناسبی برای حرکت و تعالی داشته باشد و در مسیر حرکت تن به خفت و ذلت، پستی و حقارت ندهد حتی اگر به قیمت جهاد و شهادت باشد. اصل اولی در این طرح تربیتی، تنبّه و توجه دادن به سرمایههای ذاتی و داراییهای درونی و هویتهای واقعی است تا انسان جایگاه خود را در نظام هستی بشناسد و نسبت وجودی خود را با دیگران در حیات اجتماعی تشخیص دهد. که اگر این تنبه و توجه به شناخت صحیح منجر شد گرایشهای متناسب با آن شکل خواهد گرفت امکان حرکت و تلاش بر پایه آن ظرفیتها و داراییها فراهم میشود.
🔸 در مقابل این نظام تربیتی دو طرح و نظام تربیتی دیگر قرار دارد:
۱. طرحی که بر خودشیفتگی و خودبرتربینی استوار است و درصدد فعال سازی حس حسادت و رقابت افراد نسبت به دیگران است و میخواهند با ایجاد دوگانههای احساسی و مقایسههای رقابتی، افراد را به تلاش و کوشش جهت کسب منافع بیشتر، جاه و مقام بالاتر و امثالهم وا دارند. اصل اولی در این طرح تربیتی، ایجاد حس استقلال، حس منفعت طلبی، حس رقابت و توان مقایسه و سنجش خود با دیگران است.
۲. طرح دوم طرحی است که بر تخریب شخصیت و تاکید بر نواقص و ضعفها اصرار دارد و عقب ماندگیهای روحی و دانشی را برجسته میکند و سعی دارد با موعظه و نصیحت افراد را به خود بیاورد تا از طریق مبارزه با غرور و احساس استقلال، درکی از ضعف و نقص را ایجاد کند تا افراد به حرکت و تلاش وا داشته شوند. در این نگاه هر اعتماد به نفسی و احساس استقلال و شخصیتی ، از جنس غرور و استکبار است و باید شکسته شود لذا به "برجک زنی" و "توخالی نشان دادن" افراد تمرکز دارند. اصل اولی در این طرح تربیتی، شکست ذهنیتها، مبارزه با عادتها و تخریب همهی تلقیهای پیشینی آنهاست که افراد تهی بودن خود را درک کنند تا از نو توسط مربی خود را بسازند.
🔹 هر دوی این طرحها علی رغم اختلافات شدید، نمیتواند انسان متعادل در مسیر تعالی را تربیت دهد و رشد جامع را به وجود آورد.
🔸 مهمترین کانون ایجاد و تقویت کرامت و بزرگی انسان، کانون خانواده و در محیط منزل است پدر و مادر نقش اصلی را در این زمینه به عهده دارند چرا که شاکله اولیه شخصیت انسان در کانون خانواده و محيط منزل ساخته میشود و سپس این انسان شکل یافته وارد جامعه میشود و به تقویت و یا تضعیف آن شاکله میپردازد. بنابراین در نظام تربیتی اسلام، خانواده نقش کانونی و محوري در تربیت را برعهده دارد.
📌راهکارهایی برای تقویت احساس کرامت و بزرگی در خانواده
۱. باید سرمایهها وداراییهای خود رابزرگ شمرد و آنرا نعمت بزرگ الهی دانست که می تواند سکوی پرش وحرکت انسان به سوی موفقیت وترقی باشد. بخصوص سرمایههای درونی همچون فطرت، عقل، نفس ناطقه، محبت به اهلبیت وخوبیها، توانایی فهم، توانایی تلاش و حرکت، هویت ملی وخانوادگی رابزرگ شمرد و برنقش تعیین کننده آن در موفقیت وترقی تاکید کرد.
۲. سعی نشود کمبودهای زندگی بزرگ جلوه داده شود و برنبودها وکمبودها بخصوص کمبودهای بیرونی (مالی، مقامی، شهرت) تاکید شود. اگر کمبودی هم درزندگی وجود دارد اولا سعی شود درجه اهمیت آن نسبت به داراییها وسرمایهها کمتر نشان داده شود ثانیا آن کمبودها رایک امتحان و فرصت برای سنجش ایمان وپیشرفت معرفی شود. ثالثا ازاکتسابی بودن وقابلیت اکتساب آن داراییها گفتگو شود. رابعا نمونهها والگوهای موفقی به اهل خانواده معرفی شود که عليرغم داشتن کمبودها و ضعفهایی توانستهاند انسانهای بزرگی بشوند.
۳. از مقایسه زندگی خود بازندگی دیگران کاملا پرهیز شود وبه هیچ وجه نباید اهل خانواده رانسبت به داراییها وسرمایههای دیگران حساس کرد. اگر گاهی ازآن سخن به میان آمد میبایست با هوشمندی ارزش آنرا کم جلوه داد وبر ارزش داراییها وسرمایههای خود تاکید کرد.
۴. الگوی اهل خانواده میبایست انسانهای بزرگ وبا کرامت وعزیز باشد(همچون اهلبیت) و افراد سعی در نزدیکی فکری ورفتاری به آنها راداشته باشند و همواره ازبزرگی وکرامت آنها درمحیط منزل گفتگو شود.
۵. محبت به دیگران وصدقه دادن و انفاق جمعی ومداوم درخانواده وبیان فلسفه آن یکی دیگر از راههای تربیت بزرگمنشانه است.
۶. برقراری ارتباطات صمیمی وخانوادگی باافراد دارای ویژگیهای مثبت اخلاقی مانند بلند نظری، گشاده دستی وبزرگ منشی. موجب سرایت این مکارم اخلاقی درخانواده میشود. همچنین باید از روابط گسترده با انسانهای فرومایه و پست پرهیز کرد تا اخلاق آنهابه اهل خانواده سرایت نکند.
#تربیت
#تنبه
#احساس_بزرگی
#احساس_شخصیت
#بزرگی_روح
#کرامت
#دنیا
#حرکت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/840
📌آسیبهای بحرانساز در جامعه اسلامی
۱. خالی شدن جامعه از #اخلاق_الهی و خلأ هادیان حرکت و مربیان نفوس و استادان اخلاق و سیر و سلوک که همگان را به #قیام لله و پرهیز از قیام برای نفس دعوت کنند؛
۲. تهی شدن فرهنگ از #حکمت و عقلانیت اصیل، سطحی شدن منابر و تبلیغاتی شدن جلسات مذهبی، غفلت از #روح_الشریعه (رشد توحیدی و جامع افراد و اجتماع، عدالت اجتماعی و آزادی معنوی)، غفلت از معاد و زندگی جاودانهی اخروی، دنیاگرایی افراطی، تأکید بر طایفیگری مذهبی و فعّالکردن گسلهای اجتماعی و شکلگیری طبقهبندیهای ناعادلانه اجتماعی؛
۳. تشتت فکری، #متفکر_انگاری هر صاحب سخنی و هم عرض شمردن همهی جریانهای فکری و همهی سخنگویان در راهبری فکری و فرهنگی اجتماع به نحوی که #متفکر_سازی رسانهای افراد کم مایه و نیمهسواد بیانجامد؛
۴. تقدم سیاست بر تربیت، #دولتی_شدن حداکثری تعلیم و تربیت و تضعیف نقش خانواده، غفلت از حقیقت تربیت، پرداختن نامتوازن به تعلیم فنون مدرن، تزئینی شدن علم، پولی شدن تحصیل و مدرک و بیاهمیت شدن مطالعهی کتابهای نافع؛
۵. تقلیل تقدّس و جایگاه #خانواده (به عنوان مهمترین کانون شخصیت آفرین و هویت ساز) و تضعیف هویت ملی و احساس #خودباختگی نسبت به فرهنگ و هویت غربی.
۶. مقدس نبودن مفهوم #قانون، فصل الخطاب نبودن قانون، اجباری خواندن الزامات قانونی، ساخت دوگانه قانون و شریعت و دامن زدن به دوگانهی امر عرفی و امر قدسی.
۷. تقلیل مفهوم متعالی #حقوق به درآمد مالی، کاسبی شمردن کار و شغل، غفلت از حقیقت مفهوم متعالی #مسؤلیت و ارزش شدن #ریاست، فحشانگاری #وظیفه و تکلیف و ارتقای غیرواقعی رتبهها بواسطه تحصیلات صوري_پولی در مراکز آموزش عالی برای اضافه شدن حقوق و مزایا؛
۸. کنار کشیدن #مردم از صحنه #مدیریت اجتماعی و اقامه عدالت در همه ساحتهای زندگی، واگذاری همه امور به دولتمردان و یا برخی از طبقات اجتماعی، خود را بی مسئولیت دانستن و منتظر خدمات دولتی نشستن، شکلگیری حرکتهای پارتیزانی به اسم دفاع از مردم و عدالت؛
۹. غلبه منفعت شخصی و گروهی بر منافع عمومی. از این بدتر اینکه در فرهنگ عمومی و جامعه علمی تلقی روشن و واضحی از #منفعت_عمومی و #مسئولیت_مدنی وجود نداشته باشد و #منفعتطلبی_پنهان با روکشیهایی از مذهب، ملیت و سیاست بر روابط انسانی حاکم باشد.
۱۰. رهاشدگی #رسانهها و بیبرنامگی در تولیدات رسانهای، هنری و تبلیغی.
#بحران
#آینده
#غفلت
#جامعه_اسلامی
#ساخت_اجتماعي
#فلسفه_اجتماعی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش اول:
🔹 فلسفهی بودن آدمی حرکت ارادی برپایه تنبّه وتوجه به ظرفیتها واستعدادهای درونی(عقل وفطرت) و درجهت سعادت وکمال بیمنتها است که خداوند متعال درسرشت انسان به ودیعت نهاده است. این خلاصه نظام تربیتی اسلام است.
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (الإنشقاق آیه ۶)
ﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺑﺎﻛﻮﺷﺶ ﻭﺗﻠﺎﺷﻲ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺩﺭﺣﺮﻛﺘﻲ، ﭘﺲ ﺍﻭﺭﺍ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﻛﻨﻲ.
🔸 حرکت(صیرورت)، خروج ازقوه به فعل است. به این معنا که اگرموجودی دارای یک سلسله استعدادها وظرفیتهای بالقوه باشد که امکان بالفعل شدن راداشته باشد تابه کمال لایق خودبرسد امکان حرکت رادارد.
🔹 درحکمت متعالیه اثبات شده است که اساس حرکت نه دراعراض بلکه درجوهرموجود متحرّک است و حرکت دراعراض به تبع حرکت در جوهر است، از اینرو، ذات وجوهر متحرّک آن به آن وبه صورت تدریجی ومستمر درحال حرکت واشتداد وجودی است ولحظهای ازحرکت باز نمیایستد ودراین حرکت، ذات اوساخته میشود.(صیرورت مستمر آدمي)
🔸در حکمت برای حرکت تقسيمات مختلفی بیان شده است که دریک تقسیم بندی حرکت بر دو قسم حرکت ارادی وحرکت غیرارادی(طبعی وقسری) تقسیم میشود. محرّک اصلی درهمهی حرکتها، محرّک اگاه ومرید است.
🔹حرکت انسان درمسیر رشد وکمال #حرکت_ارادی است که برپایه آگاهی، شوق واختیار شکل میگیرد. لذا محرک درانسان نفس ناطقه است که آگاهی واراده ازقوای درونی آن است زیرا موجود مادی تهی ازآگاهی واراده است. منشأ ومبدأ آگاهی واراده امر غیرمادی است که وجود دارد ومنشأ اثر است که حکما ازاین مبدأ درانسان باعنوان نفس ناطقه یادمیکنند وبراهین متعددی برای اثبات وجودآن اقامه کردهاند.
🔸#عمل ظهور حرکت ارادی درمتحرک اگاه وبا اراده است. لذاعمل مشخصهی انسان و سازنده جوهر آدمی است. عمل یعنی فعال بودن ودر حرکت بودن وبیعملی یعنی توقف و سکون. عمل یعنی حرکت و حرکت یعنی خروج ازقوه به فعلیت، وتحقق امکانها و استعداها. بنابراین عمل یعنی تحقق ارادی امکانها واستعدادها؛ با هر عملی، مجموعهای از امکانها واستعدادهای انسان شکوفا وفعال میشود. البته مجموعهای دیگر ازامکانها واستعدادها به خفا میرود و امکان ظهور و بروز رانمییابند، باتکرارعمل، شاکلهی وجودی انسان وملکات درونی اوساخته میشود و به تدریج نوع خاصی ازعملها ورفتارها امکان تحقق مییابند که هماهنگ باشاکلهی وجودی ومتناسب باملکات رفتاری باشد؛ ازاینرو، بقیه عملها ورفتارها یاامکان ظهور نمییابند ویا اگرعارض شوند زودگذر ومقطعی است.
🔹 انسان به واسطه عمل، موجودی خلاق است وبه خلق جهانی انسانی دست میزند.
🔸ازآنجا که قوا واستعدادهای انسان متنوع و متکثر است عمل انسان که فرایند فعلیت یافتن آن قوا است نیز چنین است، لذابه اعتبار هرقوه واستعدادی، نوع خاصی ازعمل متصور است. یعنی عمل رانباید به حرکات بدنی فروکاست.
🔸 به اعتبار قوا و استعدادهای انسان و تلاش برای بالفعل کردن انها، انواعی از عمل داریم. که در یک تقسیم عمل را میتوان به سه گونه : ۱. عمل ادراکی، ۲. عمل گرایشی و ۳. عمل بدنی تقسیم کرد.
✔️عمل ادراکی: این نوع ازعمل، محصول قوای شناختی(حواس، خیال وعقل) وفرایند بالفعل شدن استعداد دانستن آدمی است.
✔️عمل گرایشی: این نوع از عمل، محصول قوای باطنی و شوقی انسان است که فرایند بالفعل شدن امیال واستعدادهای گرایشی (حب و بغض) است که درنهاد هر انساني نهفته است.
✔️عمل بدنی: این نوع از عمل، محصول حرکت جوارح واعضای بدن وبالفعل شدن انرژی متراکم درعضلات جسمانی است.
🔹 این سه نوع ازعمل، روابط متقابلی با یکدیگر دارند وبه نحوی که درهر یک ازاعمال فوق، سطحی ازساير اقسام عمل وجوددارد.
🔸موتور محرّکهی همهی عملهای سهگانه وحرکات ارادی انسان، نفس ناطقه است.
🔹قوهی متوسط عمل وحرکت بدنی، شوق ومیل آدمی است که قوای جسمانی وطبیعی انسان رابه حرکت وتلاش وامیدارد. لذاعمل گرایشی وحرکت شوقی مقدمهی هرعمل بدنی وجوارحی است.
🔹 اما باید دانست که میل وشوق آدمی به موضوعات مختلف، یکسان نیست و همچنین میل وشوق افراد مختلف به یک موضوع واحدبه یک اندازه نیست؛ بلکه میل وشوق مقول به تشکیک است ودارای درجات و مراتب متکثری است که غلیان آن ویا فروکش کردن تابع علل و عوامل درونی و بیرونی متکثری است. بنابراین گونههای خاصی از عمل گرایشی و حرکت شوقی وجود دارد.
🔸یکی از علل موثر در غلیان شوق و عوامل تأثيرگذار درکیفیت وگسترهی شوق ومیل آدمی، عنصر آگاهی وکیفیت ادراک است. به هر میزان که کیفیت ادراک بیشتر و نفوذ آن درقلب آدمی مستحکمتر باشد به همان میزان امکان غلیان قوای شوقیه وعمق اشتیاق انسان به حرکت وتلاش بیشتر میشود. بنابراین میزان و کیفیت شوق به میزان آگاهی وکیفیت ادراک اکتسابی وابسته است.
ادامه دارد...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملي)
بخش دوم:
🔸 هویت عمل را نیت و قصد عامل تعیین میکند و بواسطه قصد و نیت است که میل عامل جهت مییابد و ارادهی فعلی صورت میپذیرد.
🔹 قصد و نیت عامل تابع ادراکات و آگاهی هایی است که به باور قلبی تبدیل شده باشد به این معنا که عقیده داشته باشد که اگر (الف) را انجام دهد (ب) محقق میشود. این باور موجب تحریک قوه میل و شوق عامل میشود تا عملی را انجام دهد. هرچند ممکن است در نهایت به نتیجه از پیش تعیین شده برسد و یا نرسد، که این نرسیدن یا معلول خطای در باور بوده یا نقص در حرکت و فعالیت.
🔸ادراکات موثر در حرکت به تبع عناصر دخیل در حرکت متنوع است. توضیح اینکه حکما در باب حرکت گفتهاند در هر حرکتی ۶ عنصر دخیل است: ۱. فاعل حرکت، ۲. موضوع حرکت، ۳. مبدأ حرکت، ۴. مقصد و غایت حرکت، ۵. مسافت حرکت، ۶. زمان حرکت.
درباره حرکت ارادی یک عنصر دیگر نیز باید اضافه کرد و آن #طرح و برنامه حرکت است که به چرایی وچگونگی حرکت اختصاص دارد، زیرا نوع حرکات ارادی و تدبیری براساس طرح و برنامهی پیشینی از سوی فاعل مختار سامان مییابد. اگر طرح و برنامهی پیشینی وجود نداشته باشد یا اصلا حرکتی شکل نمیگیرد و یا از دایره حرکت ارادی خارج میشود واز افراد حرکت طبعی و یاحرکت قسری محسوب میشود.
🔹 حرکت وفعالیت ارادی صرفا معلول یک آگاهی وبایک میل خاص به صورت جزیرهای نیست بلکه شبکهای از اگاهیها وامیال درشکلگیری حرکت وفعالیتی دخیلاند هرچند ممکن است بخشی از آن آگاهانه، مستقیم وآشکار نباشد، بلکه غیر مستقیم وپنهان تأثيرگذار باشد. لذا عموم حرکتها وفعالیتهای عامل تحت تأثير دستگاه فکري وشبکهی دانایی اوست(جهانبینی و مجموعه هنجارها وقواعد رفتاری).
🔸 در واقع میان نوع وسنخ آگاهی با نوع وسنخ میل برآمده ازآن، نوعی تناسب وهماهنگی وجود دارد. یعنی هرسنخی ازآگاهیها وباورها، نوع خاصی از امیال را بر میانگیزاند. همین تناسب میان میل واراده وتحریک برقرار است.
🔹بنابراین انواعی از آگاهیها و ادراکات در کیفیت و گسترهی حرکت دخیل است که برخی اژ مهمترین آنها از این قرار است:
- آگاهی از مبدا و اهداف و مقاصد حرکت،
- آگاهی از توانایی ها و استعدادهای فاعل حرکت،
- آگاهی از موانع حرکت،
- اگاهی راه و طریق حرکت و چگونگی خلاص از موانع و اسارتها،
- آگاهی از توشهی راه و لوازم حرکت.
🔹آگاهی وادراک انسان مقول به تشکیک است و به اعتبارات مختلف تقسيمات متنوعی را میپذیرد. در یک تقسیم بندی اولیه اگاهیهای انسانی بر دوگونه است: ۱.ادراک سطحی و احساسی، ۲. ادراک عمقی و تعقلی.
🔸 اساس ادراک سطحی و احساسی، حواس انسان و مواجهه مستقیم با واقعيتهای مشهود بیرونی است که به چنگ حواس درمیآید. این سطح از ادراک، وجه مشترک انسان با سایر حیوانات است که ظاهری، سطحی، حالی و محدود به زمان و مکان است. محصول این نوع از اگاهی، حرکت و فعالیت #التذاذی است؛ حرکتی که مشوّق اصلی آن لذتها و امیال طبیعی در انسان است که به واسطه آگاهیهای سطحی فعّال شده است.
🔹 نوع دوم از ادراکات انسان، ادراکات عقلي و اگاهیهای برآمده از دقتهای قوه فاهمه انسان است که با مداقه در دریافتهای حواس از ظواهر اشیا گذر میکند و به درون اشیا و روابط پنهان میان آنها میپردازد و با استدلال و قیاس لایههایی از حقیقت را نمایان میسازد که با حواس ظاهری قابل درک نیست. این نوع ادراکات، ادراک عمقی، درونی، کلی است ومیتواند زمان ومکان را درنوردد. این ادراک محصول توانایی عقل است که وجه متمایز انسان با سایر حیوانات است. حکما و متفکران مسلمان از جمله علامه طباطبایی درتفسیر المیزان، عقل راملاک امتیاز وکرامت انسان معرفی میکند.
🔸 در واقع ادراکاتی که فعالیتها و حرکات ارادی انسان را به فعالیت تدبیری تبدیل میکند ادراکات عقلي و عمل تعقل است.
🔹 تعقل کار قوه عقل است و رهاورد این کنشگری، ۱. درک کلیات در حوزه مفاهیم و تصورات و ۲. ارائه استدلال قیاسی در حوزه تصدیقات و قضایا است.
🔸 از مهمترین دریافتهای عقل، شناخت واقعیت و جداسازی واقعیات از توهمات و اعتباریات است که نتیجه آن خروج از شک و سفسطه و ورود به وادی حکمت و عقلانیت است.
🔹برای شناخت واقعیت، عقل از ظواهر اشیا و پدیدها عبور می کند و لایه های عمیق تر واقعیت را مطالعه می کند در این فعالیت به برخی حقايق دست مییابد. درک هستی و واقعیت، دریافت وحدت در پس کثرت، اثبات ثبات در درون حرکت، کشف روابط علی و تولیدی میان پدیده ها از جمله نتایج تعقل است که در سامانبخشی به ذهن و عمل بسیار مؤثرند.
🔸حرکت تعقلی و عمل ادراکی دو خروجی مهم دارد:
۱. تحریک امیال وقوای شوقیه
۲. تولید نظامی از آگاهیها و داناییها که در دانشها و رشتههای علمی صورتبندی منطقی و علمی میشود.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملي)
بخش سوم:
🔸 وجه تمایز نوع انسان با سایر حیوانات و برتری بر آنها به لحاظ استعداد و ظرفیت، عقل (قوه ادراک کلیات) و فطرت (استعداد و قوه میل به کمالات و تنفر از نقص) است. این دو استعداد زیرساخت تحریک اراده و عاملیت انسان است. لکن افراد انسان میبایست این کرامت و استعداد نهفته درونی همچون عقل و فطرت را بالفعل کنند. این پدیدهی فعالسازی، نیازمند سعی و کوشش فراوانی نظری و عملی است چرا که انسان به اقتضای طبیعت و خلقت در بستر ماده متولد میشود و در مراحل اولیه حیات، قوانین طبیعت بر او حاکم است و غلبه از آن قوای حیوانی خواهد بود. لذا حکما گفته اند هنگامی که انسان متولد میشود حیوان کامل و انسان بالقوه است که میتواند و میبایست استعداد انسانیت و عاملیت خود را رشد و توسعه دهد.
🔹 از این رو، عقل را باید به صورت تدریجی به کار گرفت و آن را رشد داد. زیرا عقل آدمی در مراحل اولیه حیات بسیار بسیط و بسته است و خود به خود بالفعل و پیچیده نمیشود بلکه بواسطه تربیت و تجربه، مطالعه و علمآموزی بر فعلیت آن افزوده میشود و به تدریج از حالت انفعالی خارج و حالت فعال فعلی به خود میگیرد و به سنجش واردات ذهنی و تدبیر امورات زندگی میپردازد. بنابراین به میزان فعلیتبخشی به عقل و استفاده صحیح و منطقی از آن در فرایند آگاهی و تدبیر امورات، مراتبی از تعقل و تدبیر بوجود خواهد آمد. لذا افراد براساس این مراتب دستهبندی میشوند.
🔸 اساس قدرت عقل، درک مفاهیم کلی و انتزاعی است که براساس آنها نظام معرفتی شکل میگیرد و امکان استدلال قیاسی فراهم میشود. توضیح اینکه انسان در ارتباط با اشیا به مفاهیم جزئی دست پیدا میکند اما مفاهیم جزئی امکانی برای استدلال قیاسی و درک روابط پنهان واقعیات فراهم نمیکند. لکن استعدادهایی در نفس ناطقه وجود دارد که میتواند ادراکات جزئی را مورد بررسی و طبقه بندی قرار دهد و پس از آن به تجزیه و ترکیب و یا تجرید و تعمیم آنها بپردازد و از این طريق مفاهیم جدیدی را ابداع کند و بواسطهی آنها نسبت میان مفاهیم را درک کند و یا از روابط واقعی میان واقعیت بحث و گفتگو کند.
🔹 مفاهیم کلی که محصول فرایند تعقل است بر دو دستهاند. ۱. مفاهیم حقیقی ( که شامل معقولات اولیه/ماهوی، معقولات ثانیه منطقی و فلسفی میشود) ۲. مفاهیم اعتباري.
🔸 انسان بواسطهی مفاهیم حقیقی واقعیتهای حقیقی (موجودات مستقل از آگاهی و ارادهی انسان) را میتواند بشناسد و به روابط واقعی میان پدیدهها پی ببرد. از جمله واقعیترین روابط میان واقعیتها، رابطه علی و معلولی و رابطه سبب و مسببی است که کل موجودات را در یک نظام واحد هماهنگ ترسیم میکند. براساس این مفهوم کلی و بنیادین انسان مییابد که این جهان یک مجموعه به هم پیوسته و به هم مرتبط است که علتی، واجب، احد، بینیاز و کامل دارد. بنابراین اوج رشد و به کارگیری عقل در امور حقیقی درک نظم حاکم بر هستی و شناخت مبدأ و معاد نظام هستی است که نتیجه آن گذار از کثرت به سمت وحدت و پی بردن به واقعيت بنیادین هستی است.
🔹 اما مفاهیم اعتباري ازتاثیر وپیچیدگی بیشتر درارتباط باعمل وحرکتهای ارادی برخوردار است. مفاهیم اعتباری، ابزار اصلی عقل برای تدبیر فعالیتها وزندگی اجتماعي انسان است. بدون این دسته از #مفاهیمِ_عقلساز امکان زندگی اجتماعی وتدبیر اعمال وفعالیتهای ارادی انسان وجود ندارد. لذا کمیت وکیفیت عاملیت انسان به مفاهیم اعتباري گره خورده است.
🔸 انسان به اعتبار قوهی عاقله #موجود_اعتبارساز است واز طریق اعتبارسازی بااشیا وپیده های پیرامون خود ارتباط برقرار میکند وجهان خودرا میسازد. به این معناکه براساس یک طرح پیشینی وذهنی برخی از اشیا وپدیدهها را مطلوب، حسن، زیبا، خوب میبیند وبرخی را نامطلوب، قبیح، زشت و بد میپندارد و برهمین اساس به برخی نزدیک میشود و گمشدهی خود رادر آنها میجوید و به سوی آنها حرکت میکند وبرای کسب آنها تلاش میکند. درعوض ازبرخی دوری میجوید ونسبت به آنها احساس استغنا دارد.
🔹 این قُرب و بُعد، حرکت و تلاش برای نزدیک شدنها واکتسابها ودوریگزیدنها وفاصلهگرفتنها سازنده جهان پیرامونی انسان است.
🔸 انسان براساس فطرت به #کمال_مطلق میل دارد و از نقص تنفر دارد لذا قرب و بعد خود را براساس تصوری که بواسطه عقل یا وهم از کمال و نقص دارد تنظیم میکند و اعتبارات خود را بر آن اساس ترسیم میکند. یعنی اگر نسبت به یک شئ خاصی احساس نیاز کند و اکتساب آن را کمال و مطلوب بپندارد برای آن ارزش قائل میشود واگر امکان دسترسی به آن سخت باشد ورقابت وتزاحمی هم در جریان باشد برمیزان ارزش واعتبار آن میافزاید وحرکت و
تلاش خود رابرای تصاحب آن دوچندان بلکه صدچندان میکند.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#معقولات
#اعتباریات
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش چهارم:
🔹 اعتبارسازی انسان تابع ادراک او از کمال و نقص است چرا که اعتباریات ابزاری برساخته برای رسیدن به کمال مطلوب و دوری از نقائص است. لذا ریشه اعتبارسازی انسان، #فطرت کمالخواهی و تنفر از نقص است. انسان بالفطره عاشق و طالب کمال مطلق است و هر کمال مطلوب محدود و نسبی را از ناحيه کمال بودن می خواهد نه از آن جهت که محدود و آغشته به نقص است. مطلوب انسان "کمال باهو کمال" است نه هر "کمال محدودی از آن جهت که محدود" است.
🔸 کمال و نقص امر اعتباري نیست بلکه اموری حقیقی و متقابل هستند. کمالات انسانی همان مصالح تکوینی و واقعی است که به صورت نقص، نیاز و حوائج جلوهگر میشوند و انسان به سمت آنها میل پیدا میکند. از این رو، تعیین مصادیق کمالات و نقائص رهآورد شناخت انسان از آغاز و انجام خود و درک نیازها و استعدادهای درونی دارد. انسان بواسطه قوای ادراکی هستی اشیا و پدیدهها و از جمله خود را درک و جایگاه هر کدام را نظام هستی مشخص میکند و براساس این شناخت به کمال لایق و نقص موجود در هر کدام پی میبرد. رهآورد این شناخت تعیّن بخش متعلق فطرت کمالخواهی میشود و براین اساس با استعدادها و قوای درونی و همچنین اشیا و پدیدههای بیرونی ارتباط بر محور حب و یا بر پایه بغض برقرار میکند.
🔹 لذا از ویژگیهای انسان داشتن قدرت جاذبه و دافعه مستمر است یعنی همواره انسان در حال جذب و دفع است، جذب کردن و دفع کردن، جذب شدن و دفع شدن. کششهایی در درون انسان وجود دارد که انسان اشیایی را به سوی خود میکشاند و همچنین جاذبههایی وجود دارد که انسان را به سوی خود میکشاند و او را به حرکت وامیدارد. این جاذبه و دافعه هم نشانگر نیاز مستمر و فقر درونی است که موجب شده است انسان یک موجود سیری ناپذیر و بینهایتطلب شود و در هیچ منزلی متوقف نشود و هم سازندهی جوهر آدمی و ماهیتبخش به وجود آدمی است و به فعلیت و گسترش برخی از قوا و استعدادهای انسان و همچنین تضعیف برخی دیگر از قوا و استعدادها و غفلت از آنها میانجامد.
🔸 از آنجا که انسان دارای دو مبدأ میل یعنی #فطرت و #شهوت است دارای دو جهت علوی و سفلی است. یکی انسان را به سمت تعالی و معنویت میکشاند و دیگری انسان را به سمت پایین و طبیعت میکشاند و انسان را به رتبه حیوانات تنزل میدهد. لذا دو وجه متضاد در درون انسان وجود دارد که همواره انسان را به این سو و آن سو میکشانند. اگر سیریناپذیری فطرت و متعلق شهوت تعلق گیرد، انسان در طریق سلفی نیز حد یقف نخواهد داشت و در رذایل و حیوانخویی از حیوانات نیز پستتر خواهد شد. البته شهوت هم میتواند بواسطه عقل در خدمت فطرت قرار گیرد و موجبات فعلیت فطرت را فراهم کند مانند نکاح و تشکیل خانواده.
🔹 نظام جذب و دفع و همچنین خصوصیت اعتبارسازی تابع نیازها و حوائج انسان است و نیازهای انسان همان نقص و نبود کمالات واقعی و مصالح نفسالامری است که انسانها به آنها میل دارد و طالب آنهاست.
🔸 انسان نیازهای متفاوت و متنوعی دارد و همه آنها در یک رتبه و درجه نیستند چون انسان دارای لایهها و ابعاد مختلفی است و به اعتبار هر هر کدام، نیازهایی دارد و از آنجا که همه لایهها و ابعاد انسان در یک سطح و مرتبه نیستند طبیعتا نیازهای همه هم در یک سطح و مرتبه نیستند بلکه دارای سلسله مراتب و درجات خواهند بود. نیازهای حیاتی و غیر حیاتی، نیازهای بنیادین و غیربنیادین. نیازهای معنوی و غیر مادی و نیازهای رفاهی و مادی.
🔹 تعیین سلسله مراتب نیازهای انسان و
رتبهبندی آنها منوط به شناخت انسان و جایگاه او در نظام هستی و کمالات لایق او است. طبیعتا اگر انسان به ابعاد مادی و طبیعی تحویل برده شود، کمال او در تکامل ابعاد مادی و طبیعی است لذا اولویت از آن نیازهای مادی و طبیعی خواهد بود. بر این اساس محور اعتبارسازی انسان نیازهای مادی و طبیعی خواهد بود.
🔸خلاصه نظام اعتبارسازی انسان به نوع سلسله مراتب و رتبهبندی نیازها و حوائج او وابسته است و سلسله مراتب نیازها نیز مبتنی بر شناخت انسان است. از این رو، اعتباریات انسانی، بیاساس و گترهای و بیمبنا نیست که نسبیگرایی مطلق و تکثر بیحد و حصر بر اعتبارسازی و اعتباریات انسانی حاکم باشد و امکان هیچ نوع مقایسه و ارزشگذاری وجود نداشته باشد. بلکه چون اساس اعتباریات ، نیازهای انسان است و نیازها اموری واقعی و قابل شناسایی و ارزشگذاری و رتبهبندی است از این رو، اعتباریات ریشه در شناخت واقعیت دارند و براساس این ابتنا، قابلیت سنجش و مقایسه را دارند.
🔹 اعتباریات به عنوان ابزار پاسخگویی عقل به نیازها، پیامدهایی هم به وجود میآورد که به اعتبار آن پیامدها نیز زمینه و امکان سنجش و مقایسه اعتباریات فراهم میشود.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#معقولات
#اعتباریات
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش پنجم:
🔹 نیازهای انسان چند ویژگی مختلف دارد که به تبع آن یک سلسله اقتضائاتی برای کنش و حرکت انسان فراهم میشود.
۱. تنوع و تکثر نیازهای انسان و محرک های درونی (مادی و معنوی؛ ادراکی و گرایشی؛ کوتاه مدت و بلند مدت؛ واقعی و کاذب؛ ...). توضیح اینکه انسان موجود دارای دو بعد جسمانی و روحانی است و هر کدام از ابعاد مادی و روحانی دارای ساختهای متکثر و لایههای مختلفی است که به اقتضای وجودی یک سلسله نیازهای متناسب دارند.
۲. تنوع و تکثر متعلقهای نیازهای انسان در جهان پیرامونی. به این معنا که در پیرامون انسان اشیا و واقعیتهای مختلفی وجود دارد که گرایش انسان میتواند به آن تعلق بگیرد و آن را نیاز خود بپندارد.
۳. تقدم زمانی ظهور نیازهای مادی و طبیعی و تاخر زمانی آشکار شدن نیازهای معنوی. توضیح اینکه انسان هنگامی که متولد میشود قوای حیوانی او بالفعل میشود و آغاز حیات او با نیازهای مادی است و به طور غریزی و طبیعی در پی اشباع آن نیازهاست. در واقع زندگی انسان با این طبیعت ثانویه و فطرت محجوبه شروع میشود و به طور طبیعی تا مدتها زمینه برای فعال شدن گرایشهای فطری و نیازهای معنوی او فراهم نیست؛ مگر آنکه بعد از رشد قوای عقلي تحت تربیت مربیان فطرتگرا به فطرت مخموره خود بازگردند.
🔸این ویژگیها موجب شده است که دو نوع تزاحم میان نیازها ایجاد شود:
۱. تزاحم میان نیازها و محرکهای درونی به دلیل محدودیتهای توجه قلبی انسان؛ از آنجا که نیازهای انسان متنوع و متکثر به هویتهای متفاوت و متقابل هستد هر انسانی هم یک قلب دارد لذا در یک زمان نمیتواند به چند نیاز متزاحم توجه کند بلکه در هر حالی غلبه از آن یکی از گرایشها و نیازهای برآمده از آن است و باقی گرایشها و نیازهای متقابل مورد غفلت و بیتوجهی قرار میگیرند.
۲. تزاحم میان متعلقهای نیازهای افراد مختلف (به جهت محدویت عالم طبیعت). توضیح اینکه، موجودات عالم طبیعت موجودات محدودی هستند و هرگاه تحت مالکیت و تصرف کسی قرار گرفت از دایره مالکیت و تصرف استقلالی دیگران خارج میشود. لذا اگر چند فرد به یک موجود طبیعی گرایش پیدا کنند و برای مالکیت و تصرف آن اقدام کنند طبیعتا نوعی تزاحم میان خواستهها و منافع آنها ایجاد میشود.
🔹با توجه به مطالب ذکرشده روشنمیشود که نیازهای انسان در تعیین نوع صورت و محتوای حرکت و فعالیتهای انسان دخالت بسیار زیادی دارد و زمینهی حالات مختلف و الگوی متنوعی از زندگی و حرکت انسانی را فراهم میکند. از این رو، نوع تلقی از نیازها و سنخ رتبهبندی آنها و اولویتگذاری از آنها مسئلهای حیاتی در تدبیر زندگی و حرکت و اعتبارسازیهاست.
🔸 براساس اصل فلسفی وحدت نفس وقوا، یکی دیگر از ویژگیهای گرایشات ونیازهای انسان، شبکهای بودن آنهاست به این معنا که براساس نوع تلقی وجهت گرایشها، برخی ازنیازها به صورت مجموعهی شبکهای وهماهنگ درکنار هم قرار میگیرند ویکدیگر راپشتیبانی میکنند (وحدت درعین کثرت) با اشباع یکی از نیازها، بقیه نیازهای همسو نیز طلب برآورده شدن میکنند و طبیعتا گرایشات و نیازهای غیر هماهنگ را طرد میکنند و یااینکه آن نیازها راتحت کنترل وتصرف خود در میآورند و با تغییرجهت، آنها رادر مسیر اشباع شبکه نیازهای تعیین شده به کار میگیرند. به طور مثال براساس تلقی توحیدی از عالم و ادم، شبکه گرایشات و نیازهای توحیدی و معنوی شکل میگیرد وسایر نیازهای مادی وطبیعی نیز در همان جهت به کار گرفته میشود. برخلاف غلبه نگرش وگرایش مادی و طبیعی که همه نیازهای فطری و معنوی راهم درجهت توسعه واشباع نیازهای مادی به کار میگیرد.
🔹 براساس اصل فلسفی حرکت جوهری، حیات طبیعی درحال حرکت تکاملی و فرایندی در نهاد خود است ودراین عالم، هیچ گاه این حرکت متوقف نخواهد شد از این رو، همه امور این جهانی درحال تکامل وتغییر است. این تکامل گاه به صورت اشتداد وجودی است وگاه به صورت تغییر کیفی درذات وتبدّل نوعی است. براین اساس نیازهای انسان نیز از تغییر و تکامل برخوردارند ومتناسب باسنخ آنها تغییر میپذیرند. گاه این نیازها اشتداد وجودی پیدا میکند وبا گذشت زمان وتوالی نسلها، برعمق آن افزوده میشود مثل اشتداد وجودی علم وتکامل وتوسعه کمی وکیفی آن. گاه این نیازها تبدل جوهری مییابد ازیک نیاز به نیازی از جنسی دیگر تبدیل میشود. مثلا محبت طبیعی به موجودی زمینی که درسیر صعودی میتواند به عشق آسمانی والهی مبدّل شود وبالعکس درسیر نزولی.
🔸 براین اساس، نیازهای انسان علیرغم طبیعی وواقعی بودن، الگوهای متنوعی برای زندگی پیشنهاد میدهد و همچنین قابلیت هدایت، تدبیر، مدیریت وکنترل را دارد و رستگاری انسان منوط به این هدایت وتدبیر وهمچنین مدیریت وکنترل است.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#نیاز
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش ششم:
🔸 انسان بواسطه طبیعت جوهریاش موجود سیال و متحرکی است و بواسطه فطرت کمال طلبی، تنوعخواهی و ابداعگری و قدرت خلاقیتش همواره رو به آینده مطلوب دارد؛ لذا بواسطه عقل و اراده و با توجه به تغییرات محیطی و قدرت بهرگیری از امکانات و سرمایهها در وضعیت زندگی خود تغییراتی ایجاد میکند. این تغییرات همواره معطوف به نیازها است.
🔹 نیازهای انسان علیرغم طبیعی وواقعی بودن، به صورت شبکهای، الگوهای متنوع و متضادی را برای زندگی بهتر و تکامل اجتماعی پیشنهاد میدهند؛ لذا نیازمند هدایت، تدبیر، مدیریت وکنترل هستند و این نیازمند یک دستگاه محاسباتی و تدبیرگر است که براساس نوع خاصی از #عقلانیت طرحی از شبکهی نیازها و راهها و پاسخهای متناسب به آنها را ارائه دهد.
🔸 عقلانیت شبکهی معرفتی عام و ویژهای است که مبتنی بر درک عمیق از مناسبات و قوانین حاکم بر نظام هستی، روابط میان موجودات وحیات انسانی (مابعدالطبیعه) سازندهی دستگاه محاسباتی هدایت و تدبیر گرایشات (حب و بغضها) و نیازهای انسان در محیط اجتماعي است که به تبیین اجزا و ارکان تکوّن (پیدایش) و تعیّن (تحقق) پدیدههای انسانی در ساحتهای مختلف و همچنین تفسیر فرآیند رشد و تکامل مناسبات انسانی و ابزارهای هدایت، مدیریت و کنترل آن نیز میانجامد.
🔹 عقلانیت توانایی تحلیل و تبیین فرایند حرکت و فعالیت ارادی انسان در جامعه انسانی را فراهم میکند و این قدرت را به کنشگر اجتماعی می دهد که با تصویرسازی مدلل از فرایندها و نسبتهای حاکم بر پدیدههای انسانی و وضعیت تغییر و تکامل آنها ترسیمی از وضعیت گذشته، امروز و آیندهی مطلوب به دست آورد و با چنین درکی به ساخت زندگی و بهرهگیری از امکانات و سرمایههای درونی و محیطی در مسیر تغییر وضعیت موجود و پیشرفت و تکامل اجتماعی و سعادت جاودانه بپردازد. بر همین اساس اعتبارات انسانی ساخته میشود و معنا، جهت و نظم پیدا میکند.
🔸 چنانکه گذشت عقلانیت مبتنی بر درکی از مناسبات و قوانین حاکم بر نظام هستی و حیات انسان در این کره خاکی است که در تعابیر اسلامی به آن "سنت الله" گفته میشود. سنتهای ثابت و حاکم بر نظام هستی و حیات انسانی زیرساخت اصلی عقلانیت عملی و اجتماعی انسان میتواند باشد. براساس عقلانیت مبتنی بر سنتهای الهی، اصول ثابت و زیربنایی حرکت و تغییر زندگی انسان کشف میشود و امکان پیشبینی، هدایت، تدبیر و مدیریت تحولات اجتماعی و مهندسی جامعه در مسیر تکامل و پیشرفت همهجانبه فراهم میشود.
🔹 با توجه به پیچیدگی تمایلات وگستردگی نیازها و تقاضاها و روابط انسانی و معادلات اجتماعی و فنآوری ها، الگوهای عقلانیت از سادگی یا پیچیدگیهای متناسبی برخوردار است، هرچقدر نیازها وتقاضاها متنوعتر وگستردهتر باشد عقلانیت پیچیدهتر ونظاممندتری را میطلبد تاامکان برنامه وتنظیم زندگی انسان ومدیریت تحولات انسانی درساحتهای فردی واجتماعی فراهم شود.
🔸 با توجه به تغییرات اجتماعی و تحولات تاریخی حیات انسانی که خود یک سنت الهی و قانون لایتخلف تاریخی است، هر عصری الگوی عقلانیتِ متناسب خود را طلب میکند تا امکان نظم بخشی و هماهنگسازی اجزا و ارکان پدیدهها و هدایت و تدبیر وقایع ممکن شود. اما این به معنای نفی هرگونه حقیقتمندی و اثبات تاریخمندی مطلق الگوهای عقلانیت نیست به نحوی که با گذشت یک عصر و کهنه شدن اقتضائات و مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی آن، امکان بهرهگیری از الگوهای سابق در امروز و آینده وجود نداشته باشد. بلکه الگوهای عقلانیت اگر مبتنی بر سنت الله و قوانین ثابت بر حیات و گرایشات فطری انسان باشد، به همان میزان، از ثبات و دوام برخوردار است و همان بخش، جزء ثابت، پایدار و مشترک عقلانیتهای حقیقتمدار و فطرتگرا خواهد بود و بر همین اساس تکامل اجتماعی و اتصال اشتدادی و امتداد فکری و تمدنی یک ملت ویا یک امت ممکن میشود و الا همیشه جوامع در "کون و فساد" خواهند بود و محکوم به انقطاع تمدنی و گسست نسلی و امتناع امتداد فکری و تمدنی هستند.
🔹 از جهات متفاوت برای الگوهای عقلانیت عملی و اجتماعی نیز تقسيمات مختلفی وجود دارد.
- عقلانیت حقیقتگرا / عقلانیت ارادهگرا
- عقلانیت ارزشی / عقلانیت ابزاری
- عقلانیت معناگرا / عقلانیت طبیعتگرا
- عقلانیت وحدتگرا / عقلانیت تضادگرا
- عقلانیت جمعگرا / عقلانیت تقلیلگرا و تحویلیانگار
🔸 هر کدام از این الگوها براساس ظرفیتهایش دستگاه محاسباتی متفاوتی برای تنظیم تمایلات و نیازهای انسان و راهبردهای حرکت و عمل پیشنهاد میدهند که هر کدام امکانهایی را ایجاد و جهان معنایی را محقق میسازند و طبیعتا امکانهایی را مسدود و جهانهای معنایی دیگر را نفی میکنند.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#سنت_الله
#اعتباریات
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش هفتم:
🔸 در یک تقسیم بندی عقلانیت به دوالگوی ۱. عقلانیت وحدتگرا و هماهنگ ساز، ۲. عقلانیت تضادگرا وتصرفی تقسیم میشود.
📌 عقلانیت وحدتگرا
🔹 عقلانیت وحدتگرا وهماهنگساز برمابعدالطبیعه وجودی و حقیقتگرایی استوار است و عالم را دارای نظام حکیمانه و متقن پیشینی وروابط علی ومعلولی برقرار میداند که هرموجودی دراین نظام از ذات وغایت وجایگاه اختصاصی برخوردار است. در این نگرش، نظام آفرینش یک کل به هم پیوسته و هماهنگ و تحت مشيت الهی است و حرکت در جوهر و ذات طبیعت و موجودات جهان طبیعت - به عنوان بخشی از آن کل هماهنگ - نهادینه شده است و جهان طبیعت به عنوان یک کل متغیر، همواره در حرکت و صیرورت وجودی قرار دارد. این صیرورت و حرکت تحت قوانین و سنتهای ثابت الهی تنظیم و هماهنگ و هدایت شده است و همه موجودات این جهان تسبیحگویان در حال سیر صعودی و تکاملی هستند. در این میان به انسان قدرت عقل و اختیار داده شده است تا براساس فکر و اراده مسیر حرکت خود را انتخاب وذات خویش را بسازد یا اینکه هماهنگ با سرشت حرکت و صیرورت موجودات این جهان، مسیر حرکت صعودی خود را انتخاب میکند و با بهرهگیری عادلانه و مسئولانه از سرمایهها و موجودات این جهانی به فعلیت ارزشهای فطری و تکامل همه جانبه ظرفیتها میپردازد و از این طریق به پیشرفت متوازن و حقیقی میرسد و یا برخلاف سرشت عالم، حرکت قهقرایی را انتخاب میکند و با استیلاجویی و تصرف نامتوازن در موجودات دیگر به فعلیت ابعاد ناسوتی و تمایلات طبیعی خود و غفلت از گرایشها و ارزشهای فطری میپردازد.
🔸 اساس این عقلانیت را باید در مکاتب انبیای الهی و حکمای حقیقتگرا جستجو کرد.
🔹 مهندسی اجتماعی و تمدنی براساس این عقلانیت لزوما بر پایه تضاد و ستیز با دیگران و تصرف استیلا جویانه و اراده گرایانه انسان نیست به این معنا که غایت وجودی موجودات این عالم نفی وهمه چیز تحت ارادهی متصرفانه واستخدامگر انسان معنا و هویت پیدا کند. بلکه مهندسی اجتماعی درپرتو شناخت حقیقت وهماهنگی بافطرت وسرشت عالم وآدم ممکن است لذا مهندسی اجتماعی فرع بر ساخت درونی وکنترل هواهای نفسانی وپیروزی عقل وجنود آن برجهل وجنود آن است. تربیت وتقوای الهی در سطح فردی و اجتماعی مقدمهی پیشرفت و تکامل اجتماعی و اساس #سياست الهیه است.
📌 عقلانیت تضادگرا
🔸این عقلانیت بر ارادهگرایی و بر نفی امکان حقیقتیابی استوار است وبا نفی هرگونه ذات وماهیت وغایت مستقل برای موجودات جهان دربرابر ارادهی انسان، بر استخدام و تصرف حداکثری موجودات عالم (کمی و کیفی) در مسیر رفع تمایلات و نیازهای انسان تاکید دارد ومعتقد است که انسان باید بتواند برهمه موجودات عالم استیلا یابد وهمهی آنها را به خدمت بگیرد. لذا میبایست همهی جهان راکل متغیری دانست که انسان با ارادهی متصرفانه و استخدامگر خود به تغییر جهان و مهندسی تکامل اجتماعی آنها بپردازد. لذا اساس عقلانیت خود را بر" تحلیل چگونگی و مکانیزم حرکت در سطح کلان" برپایه منطق دیالکتیک و تضاد استوار ساختهاند. دراین نگرش، تغییر وتکامل با داشتن ذات، غایت وماهیت ناسازگار است لذا لازمه تصرف کردن درجهان نفی ذاتگرایی و توجه به منطقهای دیالکتیکی و سیستمی است منطقی که اشیا و پدیدهها رانه دارای ذات وغایت وماهیت مستقل بلکه کل متغیری میداند که تحت مدیریت وکنترل حداکثری ارادهی متصرفانه انسانِ دارای ارادهی برتر وقدرت بیشتر است. دراین عقلانیت، هرگونه واقع گرایی درشناخت و فطرت بنیانی ارزشها وحسن وقبح ذاتی رفتارها نفی میشود وهمه برساختهی ارادهی متصرفانهی قدرت برتر حاکم بر معادلات اجتماعی و عهدهدار سرپرستی جامعه تلقی میشود.
🔹این دستگاه عقلانیت را دردنیای مدرن ونزد ماکیاولی، بیکن، هابز، هگل، مارکس، نیچه و امثالهم میتوان جستجو کرد.
🔸 البته برخی ازروشنفکران مسلمان و حوزویان که تحت تاثیر ادبیات روشنفکری قرار گرفتند با دغدغههای اجتماعي درادامه همین سنت از عقلانیت تضادگرا برای تغییر معادلات جامعه ومهندسی تکامل اجتماعی پیروی میکنند تا ازاین طریق بتوانند با تمدن غرب بجنگند وتمدن اسلامی راتاسیس کنند. این جریان باادعای تاسیس فلسفههای دیگر همان مسیری راپیشنهاد میکنند از رنسانس آغاز شد و به توسعه تمدن غرب انجامید بااین تفاوت که جهت آن تمدن مادی بود و باید جهت راتغییر دارد ازاینرو، باکمک همان تجربه بشری، به امتناع امتدادحکمت و فقاهت معتقدند وبه دنبال طرح اسلامی ازمهندسی نظام اختیارات اجتماعی، تکامل ساختارهای اجتماعی از طریق "اسلام صرفا انقلابی" و یاتولیدریاضیات اسلامی وتکنولوژیهای سرپرستی اقتدارگرایانه جامعه هستند.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#عقلانیت_وحدتگرا
#عقلانیت_تضادگرا
#سنت_الله
#عاملیت
#سیاست
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش هشتم:
🔸 یکی از تفاوتهای مهم عقلانیت وحدت گرا و تضادگرا در نوع تجویز آنها است:
🔹درعقلانیت وحدتگرا پیشران اصلی حرکت وزندگی، عاملیت انسان است لذااساس این طرح #تربیت وتعالی انسان است. ریشه هرگونه آسیب وبحران اجتماعی به عناصر درونی انسان بازمیگردد و هراصلاح وتغییر نیزبه تحول باطنی انسان ابتنا دارد. فناوری درخدمت انسان هستند
🔸درعقلانیت تضادگرا #صنعت و تکنولوژی حرف اصلی رامیزند. لذا اساس این طرح ساخت فنآوری وتکنولوژیهای ساخت، تسخیر وکنترل انسان و طبیعت است. دراین نگرش، بحرانهای انسانی و اجتماعی ریشه در فناوریها وتکنولوژیها دارد و هرگونه اصلاح وتغییر اجتماعی منوط برتولید فناوریهای متناسب است.
🔹 حرکت وعمل انسان برشاکله شخصیتی انسان استوار است (کل یعمل علی شاکلته). امری که ازآن با لفظ (من) گزارش داده میشود. اگرچه اصل علم به(من) حضوری است اما ویژگیها و ماهیت (من) که همان شاکلهی شخصیت و(من) است امری اکتسابی است که محصول فعلیت قوا و استعدادهای فطری ویا طبیعی انسان است که به تدریج ازوضعیت ناپایدار به وضع پایدار تبدیل شده است. لذا شاکله رانباید با فطرت و طبیعت یکی گرفت. ازاینرو با توجه به ظرفیتها و استعدادهای متنوع و تمایلات و نیازهای افراد و همچنین نوع تربیت ومحيط فعلیتبخشی به استعدادها، وضعیتهای پایدار وشاکلههای متفاوتی درروان افراد ظهور مییابد که موجب ساخت و یا تحول تمایزهای فردی (شخصیت) و تفاوتهای بینشی، گرایشی، رفتاری میشود.
🔸 شاکلههای شخصیتی و رفتاری محصول ۱. دانشهای درونی شده(باور و ایمان) و ۲ ارزشها و صفات نفسانی ملکه شده (خُلقها و هنجارها) و ۳. ویژگیها و تواناییهای جسمی (مزاج، ژنتیک، وراثت) است که به رویهی معمولی و عادت فردی و فرهنگ عمومی تبدیل شده است به نحوی که انسان در اکثریت مواقع با کمترین توجهی براساس آنها انتخاب و اقدام میکند. پی بردن به فرایند ساخت و تحول شخصیت و شاکلهی افراد نیاز به مطالعات دقیق تجربی در اطراف محیط زندگی و فرایند تربیتی اوست.
🔹 هرچند انسان موجود آگاه و مختار است و با اراده کنشهای خود را انتخاب و محقق میسازد اما این اراده تحت تصرف تمایلات درونی، نیازهای طبیعی و کششهای بیرونی است و انسان در نسبت با موقعیتی که در آن قرار گرفته است از میان گزینههای ممکن، یکی را که متناسبتر است انتخاب میکند. از این رو شرایط و محیط بیرونی امکانهایی را برای انتخابهای انسان میگشاید به نحوی که اگر این شرایط و محيط نبود این امکانها به این نحو فراهم نمیشد و به تبع آن اینگونه استعدادها وظرفیتهای انسان به فعلیت نمیرسید.
🔸 نوع انسان در برابر شرایط و محيط دست بسته و مجبور نیست بلکه همواره میتواند با عقل و اراده خلاف جهت آنها حرکت کند و با نفی پیشنهادات محیطی، گونههای دیگر حرکت و کنش را انتخاب کند. اما افراد انسان همه به یک میزان چنین ظهور و بروزی را ندارند. بلکه در یک تقسیم کلی افراد بر سه گونهاند:
۱. تابع شرایط و محیط بیرونی به گونهای که همواره خود را با پیرامون خود مقایسه و میسنجد و سعی در تطبیق حداکثری با محیط و فضای پیرامونی دارد، چنین کسی خود را در آینهی دیگران و موقعیتها میبیند و از این طریق شاکله شخصیتی خود را تعریف میکند و میسازد.
۲. تعاملگرا با شرایط و محیط؛ این افراد رابطهای دو طرف برقرار میکنند از برخی امور تاثیر میپذیرند و در برخی دیگر تاثیر میگذارند. این گونه افراد از یک سو درکی ازخود وشخصیت ومنافع خود دارد واز سوی دیگر به محیط پیرامونی توجه دارد وتلاش میکند به گونهای رفتار کند که درعین همراهی با محیط پیرامونی ومجموعههای اجتماعی، ماهی خودش رااز آب بگیرد ومنافع خودش رابه دست بیاورد.
۳. تغییر دهندهی شرایط ومحیط، به این معنا که چنین افرادی همواره شرایط ومحیط را تحت تاثیر خود قرار میدهند وکمتر ازآن تاثیر میپذیرند(احرار). تلاش میکنند که محیط رااصلاح وتعالی دهند.این افرادرشد ومنافع خود را دررشد واصلاح اجتماعی جستجو میکنند.
🔸 ریشه این تأثير گذاری وتاثیرپذیری دريگانگي و توحید شخصیت و میزان قدرت درونی افراد واحساس استغنای ازشرایط ومحیط پیرامونی است. به هر میزان که انسان دارای کرامت نفس، بزرگی روح واحساس استغنای ازدیگران ومحیط داشته باشد نوعی يگانگي وتوحید شخصیت پیدا میکند وطبیعتا قدرت درونی انسان برای تغییر شرایط و محیط بیشتر است وبه تبع امکان تأثيرگذاري بیشتری براجزا وارکان محیط ومسیر آینده دارد. اما بالعکس، هرچقدر يگانگي شخصیت واعتماد به نفس پایینتر و تعلق انسان به شرایط ومحیط بیشتر باشد قدرت درونی اوکمتر واستقامت او دربرابر کششهای محیطی و اقتضائات آن پایینتر میآید.
🔴 ادامه دارد.
#حرکت
#تعقل
#عقلانیت
#عاملیت
#تربیت
#اخلاق
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
26.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 حکیم عالیقدر تهران آیة الله سید حسن سعادت مصطفوی (رحمة الله عليه)
📸 این روحانی ربانی که فرزند مدرس جامع معقول و منقول، مرحوم آیت الله سید محمّد سعادت مصطفوی بود، عمده تحصیل سطوح و خارج و حکمت را در تهران، مدرسهی رضائیه (مرکز حوزه علمیه امام رضا (ع) فعلی) نزد پدر بزرگوارشان طی کرده بود. وی همچنین محضر فقه و فلسفه و عرفان فقها و حکمای بزرگی چون آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی، آیت الله حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، آیت الله حاج شیخ محمد حسین ثقفی تهرانی نجفی، آیت الله شیخ محمد علی حکیم تشکر شیرازی را درک کرده بود؛ لهذا خود به مدرس فاضل جامع معقول و منقول بدل شده بود.
@hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش نهم:
🔹 براساس عقلانیت وحدتگرا، انسان برای تعالی و حرکت تکاملی، نیازمند یک دستگاه تربیت اخلاقی هماهنگ و منسجم است تاانسان رااز کثرت تضعیف کننده خارج و به وحدت روحی ويگانگي شخصیت برساند. زیرا زیرساخت اصلی همهی حرکتها وکنشهای فردی و اجتماعی، انسان مهذّب وخودساخته است و اساس هر تغییر و تحول اجتماعی را تحوّل باطنی و انقلاب درونی شکل میدهد.
🔸 دراین طرح، اخلاق برپایه کرامتمداری و بزرگی روح و شکوفایی و پرورش استعدادهای فطری است. مکارم اخلاقی و جنودعقل راکه ریشه در فطرت آدمی دارد در نفس آدمي پروش دهد ونفس را از رذایل اخلاقی و جنودجهل تهذیب وتزکیه کند به نحوی که درخدمت عقل واخلاق قرار گیرند. چرارذایل اخلاقی وجنودجهل نیز استعدادها وظرفیتها وتمایلات نفس ناطقه است که ازدایره تدبیرعقل خارج شدهاند وتحت اشراف قوای متکثر شهوت، غضب ووهم درآمدهاند.
🔸 اگر تمایلات متنوع و ظرفیتهای متکثر انسان تحت اشراف یک قوه واحد و تدبیر کننده درآید انسان دارای يگانگي در شخصیت میشود. این قوه جز عقل نمیتواند باشد چرا که باقی قوای انسان (شهوت، غضب، وهم) همه دعوت به کثرت میکنند. اما عقل میل به وحدت دارد. انسان را از جزئیات به کلیات راهنمایی میکند و همه امور متکثر را مقوله بندی و طبقهبندی میکند.
🔹بنابراین براساس "عقل جامع منور به نور وحی"(حکمت) اخلاق کرامت مدار، بر مدار مکارم اخلاقی و جنودعقل شکل میگیرد که هدف آن ایجاد بزرگی روح و ساخت شخصیت واحدِ باثباتِ متعادل ومتوازن است که از اسارتهای درونی وموانع پیرامونی رهایی یابد(حریّت) و حرکت وزندگی انسان را مزیّن وزیبا ونیکو(حسن) سازد.
🔸موضوع اخلاق، خُلقها و ملکات نفسانی ارادی واکتسابی انسان است که موجب ثبات و پایداری شاکلهی شخصیت و منشأ صدور کنشهای مختلف انسانی هستند. از این رو، دانش اخلاق از ۱. ماهیت خلق و ملکات نفسانی ۲. نحوه ایجاد و پیدایش و ۳. اصلاح و تغییر ملکات نفسانی بحث میکند.
🔹حکما در باب ماهیت خلق گفتهاند: خلق از جمله کیفیات نفسانی است که از پایداری ثبات (بطئ الزوال) برخوردار است و نمیتوان انرا به سادگی دگرگون کرد. مقتضي سهولت انجام فعل بدون احتیاج به تفکر جدید است. در مقابل کیفیات نفسانی سریع الزوال که "حال" خوانده میشود.
🔸مجموعهای از خلقیات در یک فرد، هیئت جمعی دراو به وجود میآورد که در واقع آن هیئت جمعی مصدر افعال و حرکت انسان میشود. توضیح اینکه یک حرکت ویا یک فعل امری مرکب است اگرچه ظاهرا بسیط نمایان میشود اما در هر حرکت و فعلی حیثیتها و جوانب مختلفی وجود دارد که هرکدام به لایهای ازلایههای نفس وبه ملکهای ازملکات نفسانی مرتبط است لذا در شکل گیری آن حرکت و فعل، لایههای مختلف نفس وملکات نفسانی متعددی دخیل است. البته این دخالت به صورت مجموعی وشبکهای است که پیش ازحرکت وفعل در نفس به یکصورت وهیئت جمعی تبدیل شده است.
🔹 منشأ خلق
برای خلق و ملکات نفسانی سه مبدأ ومنشأ قابل ذکر است:
۱. فطرت
۲. طبیعت
۳. وضع واعتباریات
اگرملکات ریشه در فطرت وطبیعت داشته باشد این اختصاصی به یک فرد ویایک جامعه وعصر ندارد بلکه عنصر مشترک حیات همه انسانهاست. اما اگر منشأ ملکات وضع واعتبارات قراردادی باشد طبیعتا به تابع قراردادها وآداب ورسوم تاریخی وفرهنگی است وبا تغییر زمانه و فرهنگ، امکان تغییر و حول آنها وجود دارد. براین اساس شاهد تشابهها و تمایزات میان اخلاق و ملکات افراد هستیم. براین اساس دو بحث مهم جاودانگی و نسبیت اخلاق و همچنین حسن وقبح ذاتی ارزشها وافعال اخلاقی روشن میشود.
🔸وصف ملکات اخلاقی عبارت است از:
کمال ونقص
خیر وشر
حسن وقبح
مطلوبیت ومنافرت
مصلحت ومفسده
🔹 ازطرق مختلفی میتوان اخلاق وملکات نفسانی را تجزیه وتحلیل کرد وبه حسن وقبح انها، مطلوبیت وعدممطلوبیت ومصلحت ومفسده آنها پیبرد:
دین والهیات
عقل وفلسفه
علم تجربی
تاریخ وسرگذشت افراد وجوامع
🔹زندگی انسانها عرصهی ظهور اخلاق و ملکات انسانی است. از اینرو یکی از منابع مهم برای شناخت وتحلیل پیامدها ونتایج ملکات نفسانی و عبرتگیری از آنها تاریخ انسانها وجوامع است. در این مطالعه انسان میتواند به ظهورات اخلاق و ملکات نفسانی وپیامدهای فردی واجتماعی آنها پیببرد ومسیر آینده رادر پرتو گذشته بشناسد.(عقل تاریخی) ازاینرو در سنت اسلامی ومیراث تمدنی اسلام وایران، فضایل ورذایل اخلاقی وپیامدهای ملکات نفسانی رادر پرتو حکایات وسرگذشتهای انبیا، اولیای الهی، شاهان، وزیران، عالمان ورجال دینی تبیین میکردند. هر چند لازم است این سنت فکری ادامه یابد امالازم است این توجه به تاریخ و عبرتگیری ازآن به فلسفه تاریخ ارتقا یابد وموجب کشف سنتهای ثابت اخلاقی شود.
🔴 ادامه دارد...
#حرکت
#تعقل
#دستگاه_محاسباتی
#عقلانیت
#عاملیت
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121