ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
گوی از همه #خوبان بربودی به لطافت
ای صورت دیبای خطایی به نکویی
وی قطره باران #بهاری به نظافت
هر ملک وجودی که به شوخی بگرفتی
سلطان خیالت بنشاندی به خلافت
ای سرو خرامان گذری از در رحمت
وی ماه درفشان نظری از سر رأفت
گویند برو تا برود صحبتت از #دل
ترسم #هوسم بیش کند بعد مسافت
ای عقل نگفتم که تو در #عشق نگنجی
در دولت خاقان نتوان کرد خلافت
با قد تو #زیبا نبود سرو به نسبت
با روی تو نیکو نبود مه به اضافت
آن را که #دلارام دهد وعده کشتن
باید که ز مرگش نبود هیچ مخافت
صد سفره دشمن بنهد طالب مقصود
باشد که یکی دوست بیاید به ضیافت
شمشیر ظرافت بود از دست عزیزان
درویش نباید که برنجد به ظرافت
#سعدی چو گرفتار شدی تن به قضا ده
دریا در و مرجان بود و هول و مخافت
#ای_دیدنت_آسایش_و_خندیدنت_آفت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/603
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#عشق در #دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
ای عجب گر من رسم در کام #دل
کی رسم چون روزگار از دست رفت
بخت و رای و زور و زر بودم دریغ
کاندر این غم هر چهار از دست رفت
#عشق و سودا و #هوس در سر بماند
صبر و آرام و قرار از دست رفت
گر من از پای اندرآیم گو درآی
بهتر از من صد هزار از دست رفت
بیم جان کاین بار #خونم میخورد
ور نه این #دل چند بار از دست رفت
مرکب سودا جهانیدن چه سود
چون زمام اختیار از دست رفت
#سعدیا با یار #عشق آسان بود
#عشق باز اکنون که یار از دست رفت
#عشق_در_دل_ماند_و_یار_از_دست_رفت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/601
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر #دلت از ما بگرفت
خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد
مگر از دود #دلم روی تو سودا بگرفت
دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود
سایهای در #دلم انداخت که صد جا بگرفت
به دم سرد سحرگاهی من بازنشست
هر چراغی که زمین از #دل صهبا بگرفت
الغیاث از من #دل سوخته ای سنگین #دل
در تو نگرفت که #خون در #دل خارا بگرفت
دل شوریده ما عالم اندیشه ماست
عالم از شوق تو در تاب که غوغا بگرفت
بربود انده تو صبرم و نیکو بربود
بگرفت انده تو جانم و #زیبا بگرفت
دل #سعدی همه ز ایام بلا پرهیزد
سر زلف تو ندانم به چه یارا بگرفت
#دلم_از_دست_غمت_دامن_صحرا_بگرفت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/600
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را
یا وقت بیداری #غلط بودست مرغ بام را
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی #نابرگرفته کام را
هم تازهرویم هم خجل هم شادمان هم تنگدل
کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را
گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت میدهی
جز سر نمیدانم نهادن عذر این اقدام را
چون بخت نیکانجام را با ما به کلی صلح شد
بگذار تا جان میدهد بدگوی بدفرجام را
#سعدی عَلَم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان
ما بت پرستی میکنیم آن گه چنین اصنام را
#امشب_سبکتر_میزنند_این_طبل_بیهنگام_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/599
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشمت چو تیغ غمزه #خونخوار برگرفت
با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت
عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد
مؤمن ز دست #عشق تو زنار برگرفت
#عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد
جورت در امید به یک بار برگرفت
شوری ز وصف روی تو در خانگه فتاد
صوفی طریق خانه خمار برگرفت
با هر که مشورت کنم از جور آن صنم
گوید ببایدت #دل از این کار برگرفت
دل برتوانم از سر و جان برگرفت و چشم
نتوانم از مشاهده یار برگرفت
#سعدی به خفیه #خون جگر #خورد بارها
این بار پرده از سر اسرار برگرفت
#چشمت_چو_تیغ_غمزه_خونخوار_برگرفت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/598
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که #دلارام دید از #دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
یاد تو میرفت و ما عاشق و بیدل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت
ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت
مشعلهای برفروخت پرتو #خورشید #عشق
خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت
عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت صبرش نبود ننگ شد و #نام رفت
گر به همه عمر #خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت
هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت
آخر عمر از جهان چون برود خام رفت
ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
راه به جایی نَبُرد هر که به اَقدام رفت
همت #سعدی به #عشق میل نکردی ولی
می چو فرو شد به کام عقل به #ناکام رفت
#هر_که_دلارام_دید_از_دلش_آرام_رفت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/597
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از #دل دیوانه به یک بار برفت
باد بوی #گل رویش به #گلستان آورد
آب #گلزار بشد رونق #عطار برفت
صورت یوسف #نادیده صفت میکردیم
چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را
که مرا در حق این طایفه انکار برفت
در سرم بود که هرگز ندهم #دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت
آخر این مور میان بسته افتان خیزان
چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت
به خرابات چه حاجت که یکی مست شود
که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت
به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید
دلش از دست ببردند و به زنار برفت
پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند
نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت
تو نه مرد #گل بستان امیدی #سعدی
که به پهلو نتوانی به سر خار برفت
#کیست_آن_لعبت_خندان_که_پری_وار_برفت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/602
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
این که تو داری قیامتست نه قامت
وین نه تبسم که معجزست و کرامت
هر که تماشای روی چون #قمرت کرد
سینه سپر کرد پیش تیر ملامت
هر شب و روزی که بی تو میرود از عمر
بر #نفسی میرود هزار ندامت
عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم
باقی عمر ایستادهام به غرامت
سرو خرامان چو قد معتدلت نیست
آن همه وصفش که میکنند به قامت
چشم مسافر که بر جمال تو افتاد
عزم رحیلش بدل شود به اقامت
اهل فریقین در تو خیره بمانند
گر بروی در حسابگاه قیامت
این همه سختی و #نامرادی #سعدی
چون تو پسندی سعادتست و سلامت
#این_که_تو_داری_قیامتست_نه_قامت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/595
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای کسوت #زیبایی بر قامت چالاکت
زیبا نتواند دید الا نظر پاکت
گر منزلتی دارم بر خاک درت میرم
باشد که گذر باشد یک روز بر آن خاکت
دانم که سرم روزی در پای تو #خواهد شد
هم در تو گریزندم دست من و فتراکت
ای چشم خرد حیران در منظر مطبوعت
وی دست نظر کوتاه از دامن ادراکت
گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت
بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت
مه روی بپوشاند #خورشید خجل ماند
گر پرتو روی افتد بر طارم افلاکت
گر جمله ببخشایی فضلست بر اصحابت
ور جمله بسوزانی حکمست بر املاکت
خون همه کس ریزی از کس نبود بیمت
جرم همه کس بخشی از کس نبود باکت
چندان که جفا #خواهی میکن که نمیگردد
غم گرد #دل #سعدی با یاد طربناکت
#ای_کسوت_زیبایی_بر_قامت_چالاکت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/596
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که رحمت مینیاید بر منت
آفرین بر جان و رحمت بر تنت
قامتت گویم که #دلبندست و #خوب
یا سخن یا آمدن یا رفتنت
شرمش از روی تو باید آفتاب
کاندرآید بامداد از روزنت
حسن اندامت نمیگویم به #شرح
خود حکایت میکند پیراهنت
ای که سر تا پایت از #گل خرمنست
رحمتی کن بر گدای خرمنت
ماه رویا مهربانی پیشه کن
سیرتی چون صورت مستحسنت
ای جمال کعبه رویی باز کن
تا طوافی میکنم پیرامنت
دست گیر این پنج روزم در حیات
تا نگیرم در قیامت دامنت
عزم دارم کز #دلت بیرون کنم
و اندرون جان بسازم مسکنت
درد #دل با سنگدل گفتن چه سود
باد سردی میدمم در آهنت
گفتم از جورت بریزم #خون #خویش
گفت #خون #خویشتن در گردنت
گفتم آتش درزنم آفاق را
گفت #سعدی درنگیرد با منت
#ای_که_رحمت_مینیاید_بر_منت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/594
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آفرین خدای بر جانت
که چه #شیرین لبست و دندانت
هر که را گم شدست یوسف #دل
گو ببین در چه زنخدانت
فتنه در پارس بر نمیخیزد
مگر از چشمهای فتانت
سرو اگر نیز آمدی و شدی
نرسیدی بگرد جولانت
شب تو روز دیگران باشد
کآفتابست در شبستانت
تا کی ای بوستان روحانی
گله از دست بوستانبانت
#بلبلانیم یک #نفس بگذار
تا بنالیم در #گلستانت
گر هزارم جفا و جور کنی
دوست دارم هزار چندانت
آزمودیم زور بازوی صبر
و آبگینست پیش سندانت
تو وفا گر کنی و گر نکنی
ما به آخر بریم پیمانت
مژده از من ستان به شادی وصل
گر بمیرم به درد هجرانت
#سعدیا زنده عارفی باشی
گر برآید در این طلب جانت
#آفرین_خدای_بر_جانت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/593
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای جان خردمندان گوی خم چوگانت
بیرون نرود گویی کافتاد به میدانت
روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را
سر بر نکند #خورشید الا ز گریبانت
جان در تن مشتاقان از ذوق به رقص آید
چون باد بجنباند شاخی ز #گلستانت
دیوار سرایت را نقاش نمیباید
تو #زینت ایوانی نه صورت ایوانت
هر چند نمیسوزد بر من #دل سنگینت
گویی #دل من سنگیست در چاه زنخدانت
جان باختن آسان است اندر نظرت لیکن
این #لاشه نمیبینم شایسته قربانت
با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری
پیش قدمت مردن #خوشتر که به هجرانت
ای بادیه هجران تا #عشق حرم باشد
عشاق نیندیشند از خار مغیلانت
دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن
زآنگه که در افتادم با قامت فتانت
شاید که در این دنیا مرگش نبود هرگز
#سعدی که تو جان دارد بل دوستتر از جانت
بسیار چو ذوالقرنین آفاق بگردیدهست
این تشنه که میمیرد بر چشمه حیوانت
#ای_جان_خردمندان_گوی_خم_چوگانت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/592
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
مویی نفروشم به همه ملک جهانت
#شیرینتر از این لب نشنیدم که سخن گفت
تو #خود شکری یا عسلست آب دهانت
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز
باشد که تفرج بکنم دست و کمانت
گر راه بگردانی و گر روی بپوشی
من مینگرم گوشه چشم نگرانت
بر سرو نباشد رخ چون ماه منیرت
بر ماه نباشد قد چون سرو روانت
آخر چه بلایی تو که در وصف نیایی
بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت
هر کس که ملامت کند از #عشق تو ما را
معذور بدارند چو بینند عیانت
حیفست چنین روی نگارین که بپوشی
سودی به مساکین رسد آخر چه #زیانت
بازآی که در دیده بماندست خیالت
بنشین که به خاطر بگرفتست نشانت
بسیار نباشد #دلی از دست بدادن
از جان رمقی دارم و هم برخی جانت
دشنام کرم کردی و گفتی و شنیدم
خرم تن #سعدی که برآمد به زبانت
#جان_و_تنم_ای_دوست_فدای_تن_و_جانت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/591
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
ضرورتست چو گوی احتمال چوگانت
به راستی که نخواهم بریدن از تو امید
به دوستی که نخواهم شکست پیمانت
گرم هلاک پسندی ورم بقا بخشی
به هر چه حکم کنی #نافذست فرمانت
اگر تو عید همایون به عهد بازآیی
بخیلم ار نکنم #خویشتن به قربانت
مه دوهفته ندارد فروغ چندانی
که آفتاب که میتابد از گریبانت
اگر نه سرو که طوبی برآمدی در باغ
خجل شدی چو بدیدی قد خرامانت
نظر به روی تو #صاحبدلی نیندازد
که بیدلش نکند چشمهای فتانت
غلام همت شنگولیان و رندانم
نه زاهدان که نظر میکنند پنهانت
بیا و گر همه بد کردهای که نیکت باد
دعای نیکان از چشم بد نگهبانت
به خاک پات که گر سر فدا کند #سعدی
مقصرست هنوز از ادای احسانت
#چو_نیست_راه_برون_آمدن_ز_میدانت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/590
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوش میروی به تنها تنها فدای جانت
مدهوش میگذاری یاران مهربانت
آیینهای طلب کن تا روی #خود ببینی
وز حسن #خود بماند انگشت در دهانت
قصد شکار داری یا اتفاق بستان
عزمی درست باید تا میکشد عنانت
ای #گلبن خرامان با دوستان نگه کن
تا بگذرد نسیمی بر ما ز بوستانت
رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی
ای دزد آشکارا میبینم از نهانت
هر دم کمند زلفت صیدی دگر بگیرد
پیکان غمزه در #دل ز ابروی چون کمانت
دانی چرا نخفتم تو پادشاه حسنی
خفتن حرام باشد بر چشم پاسبانت
ما را نمیبرازد با وصلت آشنایی
مرغی لبق تر از من باید هم آشیانت
من آب زندگانی بعد از تو مینخواهم
بگذار تا بمیرم بر خاک آستانت
من فتنه زمانم وان دوستان که داری
بی شک نگاه دارند از فتنه زمانت
#سعدی چو دوست داری آزاد باش و ایمن
ور دشمنی بباشد با هر که در جهانت
#خوش_میروی_به_تنها_تنها_فدای_جانت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/587
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت
آه اگر چون کمرم دست رسیدی به میانت
در #دلم هیچ نیاید مگر اندیشه وصلت
تو نه آنی که دگر کس بنشیند به مکانت
گر تو #خواهی که یکی را سخن تلخ بگویی
سخن تلخ نباشد چو برآید به دهانت
نه من انگشت نمایم به هواداری رویت
که تو انگشت نمایی و خلایق نگرانت
در اندیشه ببستم قلم وهم شکستم
که تو #زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت
سرو را قامت #خوبست و #قمر را رخ #زیبا
تو نه آنی و نه اینی که هم اینست و هم آنت
ای رقیب ار نگشایی در #دلبند به رویم
این قدر بازنمایی که دعا گفت فلانت
من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم
گر تو باشی که نباشم تن من برخی جانت
#سعدیا چاره ثباتست و مدارا و تحمل
من که محتاج تو باشم ببرم بار گرانت
#چه_لطیفست_قبا_بر_تن_چون_سرو_روانت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/589
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جان من! جان من فدای تو باد
هیچت از دوستان نیاید یاد
می روی و التفات مینکنی
سرو هرگز چنین نرفت آزاد
آفرین خدای بر پدری
که تو پرورد و مادری که تو زاد
بخت نیکت به منتهای امید
برساناد و چشم بد مرساد
تا چه کرد آن که نقش روی تو بست
که در فتنه بر جهان بگشاد
من بگیرم عنان شه روزی
گویم از دست #خوبرویان داد
تو بدین چشم مست و پیشانی
دل ما بازپس نخواهی داد
عقل با #عشق بر نمیآید
جور مزدور میبرد استاد
آن که هرگز بر آستانه #عشق
پای ننهاده بود سر بنهاد
روی در خاک رفت و سر نه عجب
که رود هم در این #هوس بر باد
مرغ وحشی که میرمید از قید
با همه #زیرکی به دام افتاد
همه از دست غیر #ناله کنند
#سعدی از دست #خویشتن فریاد
روی گفتم که در جهان بنهم
گردم از قید بندگی آزاد
که نه بیرون پارس منزل هست
شام و رومست و بصره و بغداد
دست از دامنم نمیدارد
خاک #شیراز و آب رکن آباد
#جان_من!_جان_من_فدای_تو_باد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/583
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت
تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی
کس دیگر نتواند که بگیرد جایت
همچو مستسقی بر چشمه نوشین زلال
سیر نتوان شدن از دیدن مهرافزایت
روزگاریست که سودای تو در سر دارم
مگرم سر برود تا برود سودایت
قدر آن خاک ندارم که بر او میگذری
که به هر وقت همی بوسه دهد بر پایت
دوستان عیب کنندم که نبودی هشیار
تا فرو رفت به #گل پای جهان پیمایت
چشم در سر به چه کار آید و جان در تن شخص
گر تأمل نکند صورت جان آسایت
دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست
هم در آیینه توان دید مگر همتایت
روز آن است که مردم ره صحرا گیرند
خیز تا سرو بماند خجل از بالایت
دوش در واقعه دیدم که نگارین میگفت
#سعدیا گوش مکن بر سخن اعدایت
عاشق #صادق دیدار من آنگه باشی
که به دنیا و به عقبی نبود پروایت
طالب آن است که از شیر نگرداند روی
یا نباید که به #شمشیر بگردد رایت
#سر_تسلیم_نهادیم_به_حکم_و_رایت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/584
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت
به #شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت
بر این یکی شده بودم که گرد #عشق نگردم
قضای #عشق درآمد بدوخت چشم درایت
ملامت من مسکین کسی کند که نداند
که #عشق تا به چه حد است و حسن تا به چه غایت
ز حرص من چه گشاید تو ره به #خویشتنم ده
که چشم سعی ضعیف است بی چراغ هدایت
مرا به دست تو #خوشتر هلاک جان گرامی
هزار باره که رفتن به دیگری به حمایت
جنایتی که بکردم اگر درست بباشد
فراق روی تو چندین بس است حد جنایت
به هیچ روی نشاید خلاف رای تو کردن
کجا برم #گله از دست پادشاه ولایت
به هیچ صورتی اندر نباشد این همه معنی
به هیچ سورتی اندر نباشد این همه آیت
کمال حسن وجودت به وصف راست نیاید
مگر هم آینه گوید چنان که هست حکایت
مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان
هنوز وصف جمالت نمیرسد به نهایت
فراقنامه #سعدی به هیچ گوش نیامد
که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت
#بیا_که_نوبت_صلح_است_و_دوستی_و_عنایت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/585
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
برخیز تا یک سو نهیم این #دلق ازرقفام را
بر باد قلاشی دهیم این #شرک تقوا #نام را
هر ساعت از نو قبلهای با بتپرستی میرود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
می با جوانان #خوردنم باری تمنا میکند
تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را
از مایهٔ بیچارگی قطمیر مردم میشود
ماخولیای مهتری سگ میکند بلعام را
زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا میکشد
کز بوستان باد سحر #خوش میدهد پیغام را
غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر #صاحبدلی
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را
جایی که سرو بوستان با پای چوبین میچمد
ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیماندام را
دلبندم آن پیمانگُسِل منظور چشم آرام #دل
نی نی #دلارامش مخوان کز #دل ببرد آرام را
دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را
باران اَشکم میرود وز اَبرَم آتش میجهد
با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را
#سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر میرود
صوفی گرانجانی بِبَر ساقی بیاور جام را
#برخیز_تا_یک_سو_نهیم_این_دلق_ازرقفام_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/588
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فرهاد را چو بر رخ #شیرین نظر فتاد
دودش به سر درآمد و از پای درفتاد
مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد
فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد
رامین چو اختیار غم #عشق ویس کرد
یک بارگی جدا ز کلاه و کمر فتاد
وامق چو کارش از غم عذرا به جان رسید
کارش مدام با غم و آه سحر فتاد
زین گونه صد هزار کس از پیر و از جوان
مست از #شراب #عشق چو من بیخبر فتاد
بسیار کس شدند اسیر کمند #عشق
تنها نه از برای من این شور و #شر فتاد
روزی به #دلبری نظری کرد چشم من
زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
#عشق آمد آن چنان به #دلم در زد آتشی
کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد
بر من مگیر اگر شدم آشفته #دل ز #عشق
مانند این بسی ز قضا و قدر فتاد
#سعدی ز خلق چند نهان راز #دل کنی
چون ماجرای #عشق تو یک یک به در فتاد
#فرهاد_را_چو_بر_رخ_شیرین_نظر_فتاد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/581
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زان گه که بر آن صورت #خوبم نظر افتاد
از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد
گفتیم که عقل از همه کاری به درآید
بیچاره فروماند چو #عشقش به سر افتاد
شمشیر کشیدست نظر بر سر مردم
چون پای بدارم که ز دستم سپر افتاد
در سوخته پنهان نتوان داشتن آتش
ما هیچ نگفتیم و حکایت به درافتاد
با هر که خبر گفتم از اوصاف جمیلش
مشتاق چنان شد که چو من بیخبر افتاد
هان تا لب #شیرین نستاند #دلت از دست
کان کز غم او کوه گرفت از کمر افتاد
صاحب نظران این #نفس گرم چو آتش
دانند که در خرمن من بیشتر افتاد
نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع
کاول نظرم هر چه وجود از نظر افتاد
#سعدی نه حریف غم او بود ولیکن
با رستم دستان بزند هر که درافتاد
#زان_گه_که_بر_آن_صورت_خوبم_نظر_افتاد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/582
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر جان طلبی فدای جانت
سهلست جواب امتحانت
سوگند به جانت ار فروشم
یک موی به هر که در جهانت
با آن که تو مهر کس نداری
کس نیست که نیست مهربانت
وین سر که تو داری ای ستمکار
بس سر برود بر آستانت
بس فتنه که در زمین به پا شد
از روی چو ماه آسمانت
من در تو رسم به جهد؟ هیهات
کز باد سَبَق برد عنانت
بی یاد تو نیستم زمانی
تا یاد کنم دگر زمانت
کوته نظران کنند و حیفست
تشبیه به سرو بوستانت
و ابرو که تو داری ای پریزاد
در صید چه حاجت کمانت
گویی بدن ضعیف #سعدی
نقشیست گرفته از میانت
گر واسطهٔ سخن نبودی
در وهم نیامدی دهانت
#شیرینتر از این سخن نباشد
الا دهن شکرفشانت
#گر_جان_طلبی_فدای_جانت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/586
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پیش رویت #قمر نمیتابد
خور ز حکم تو سر نمیتابد
نیکویی #خوی کن که نرگس مست
...
...
زهره وقت سحر نمیتابد
آتش اندر درون شب بنشست
که تنورم مگر نمیتابد
بار #عشقت کجا کشد #دل من
که قضا و قدر نمیتابد
ناوک غمزه بر #دل #سعدی
مزن ای جان چو بر نمیتابد
#پیش_رویت_قمر_نمیتابد #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/580
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا بود بار غمت بر #دل بیهوش مرا
سوز #عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
نگذرد یاد #گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا
شربتی تلختر از زهر فراقت باید
تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین
روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا
بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند
به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا
#سعدی اندر کف جلاد غمت میگوید
بندهام بنده به کشتن ده و مفروش مرا
#تا_بود_بار_غمت_بر_دل_بیهوش_مرا #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/577
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈