eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی
316 دنبال‌کننده
448 عکس
382 ویدیو
78 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام امام عليه السلام در جريان خواستگارى حسن فرزند امام عليه السلام از دختر امام حسين عليه السلام (فاطمه يا )، در جواب فرمود: من را راى تو مى كنم ، زيرا شباهت بيشترى به مادرم فاطمه عليها السلام دارد. او در تمام شب را بيدار بوده و روز را روزه مى گيرد و در شكل و شبيه است . (۱) ۱- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر، ص 456 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام حضرت خدیجه کبری ع ایثار می کرد ایثار غیر از است . ایثار؛ یعنی من خودم نخورم و به دیگران بدهم؛ اما انفاق این است که هم خودم می خورم و هم به دیگران می دهم کریم می فرماید : وَ الَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا. فرقان/ 67. و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نمی نمایند یعنی هم خودتان بخورید و هم به دیگران بدهید. انفاق؛ یعنی از مالی که داری، درصدی نیز به دیگران بده. انفاق دستوری است؛ ولی ایثار . هر کسی اهل ایثار نیست . ایثار این است که حضرت و خانواده اش گرسنه بخوابند؛ اما غذای خود را به ، مسکین و اسیر بدهند. ایثار این است که امام ع سه بار تمام آنچه را که داشت، به داد و دو بار زندگی خود را با فقیر تقسیم کرد. ایثار کار هر کسی نیست . بین این دو نیست. ایثار در جایی که امر دایر است بین اینکه من گرسنه بخوابم یا دیگران، غذا را به دیگری بدهم و خود گرسنه بمانم. حضرت ع هشتاد هزار شتر و چهارصد کارگزار داشت و دارای اقتصادی قویی بود. آن هم زمانی که در به محل نمی گذاشتند و حاضر نبودند زن را جزء آمار بیاورند. مردمی که دختران را زنده به گور می کردند . حضرت خدیجه ع در چنین شرایطی به پای پیامبر ص ایثار کرد و تمام خود را به آن حضرت بخشید، و کار به جایی رسید که شبها با دخترش فاطمه ع روی خار و خاشاک ابی طالب می خوابید . حضرت خدیجه کبری ع تا پنجاه سالگی کنار پیامبر ص بود و حضرت در این ده سال با هیچ زنی نکرد؛ اما در مدینه به خاطر موقعیتی که داشتند با تعدادی از زنان ازدواج کردند که گاهی : بعضی زنها خودشان به حضرت پیشنهاد ازدواج می دادند. بعضی زنها، بی شده بودند، مثل ، دختر که شوهرش شد. شوهر امّ از دست رفت و بچه یتیم داشت پیامبر ص او را سرپرستی کرد. پدر در شده و او تنها مانده بود، خودش به پیامبر ص پیشنهاد داد که اگر با من ازدواج کنی، عده ای می شوند . همچنین بنت که خدا این ازدواج را به عهده پیامبر ص گذاشت. در قرآن به پیامبر ص فرمود که با ازدواج کن تا سنت ازدواج با زن پسرخوانده باب شود؛ یعنی بدانند زن پسرخوانده مانند $عروس نیست که نشود با او ازدواج کرد. اگر کسی پسری را بزرگ کرد، به زنش نیست. زن آن پسر هم عروس پدرخوانده و محرم او نیست . با وجود این همه زن در مدینه، مرتب حضرت می فرمود: هیچ کسی برای من خدیجه نمی شود. او روزی مرا کرد که همه تکذیبم می کردند . روزی به پایم ریخت که همه مالشان را از من باز می داشتند. روزی به من آورد که همگی از ایمان به من می کردند . در مدینه ایمان آوردن به پیامبر ص هنر نبود؛ چون حضرت حکومت بود و موقعیت مهمی داشت؛ ایمان آوردن و از پیامبر در وقتی بود که نه مال و منالی داشت و نه داشت الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
السلام علیک یا ابن علی المجتبی ع 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ازمهر تو می گردد گلستان یاحسن خار را فیض تو سازدلاله باران یاحسن گر نسیمی از سرکویت وزد سوی ناز در کند برباغ رضوان یاحسن 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 میلاد باسعادت سومین ستاره تابان آسمان ولایت و کریم اهل بیت امام حسن علیه‌السلام برتمام شیعیان به خصوص شما محبین اهل‌البیت مبارکباد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام علیه ااسلام الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
🔰 مگر می‌شود این را نداشت 🖋 کارلایل مورخ و اسکاتلندی در کتاب :  "درباره قهرمانان، قهرمان پرستی و نقش قهرمانی در تاریخ" می گوید: 🔻As for this young Ali, one cannot but like him. A noble-minded creature, as he shows himself... ⬅️ در مورد این علی (باید گفت که)، نمی توان او را دوست نداشت.  نجیب، چنان که خود را اکنون و همیشه بعد از آن نشان می دهد.  پر از ، پر از . او بود؛  چون ؛  با این حال پر از لطف و بود. با در درگذشت.  او ناشی از : سخاوتمندانه خودش و به انصاف دیگران بود ( فوق العاده) او درباره قاتلش گفت:  اگر این زخم به مرگ منجر نشد، آنها باید را ببخشند. 🔰 از ضربت خوردن تا شهادت؛ 🔹 گارودی فیلسوف فرانسوی می‌گوید: دختر دانشجوی فرانسوی نزد من آمد و گفت: نکته‌ای که توجه مرا جلب کرده آن است که : شما همواره از یک شخص مسلمان به نام«علی» می‌گویید. این علی کیست و چرا در شما این اندازه تاثیر گذارده‌است؟ می‌گوید: علی (ع) در حال و در سجده، مورد اصابت ضربۀ قرار گرفت و آن ضربه تا اعماق جمجمه‌اش کرد،یعنی به مغزش رسید. 🔹اما تنها یک روز پس از آن حادثه،علی (ع) در حالی‌که : در بستر مرگ افتاده بود و ضربۀ کشنده تا ژرفای مغزش نفوذ کرده بود، وصیت خود را به فرزند ارشد خود، امام (ع) گفت و این یکی از مفاهیمی است که در سراسر تاریخ خود شنیده‌است. 🔹 دانشجو پرسید: مگر در وصیت خود چه گفت؟ علی (ع) در بستر مرگ به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: «فرزندم! با اسیرت (ابن ) مهربان باش. به خاطر حقی که بر تو دارم، از تو می‌خواهم که بر اسیرت کنی و با او نیکوکار و دلسوز باشی. از آن‌چه خود می‌خوری به او بده و از آن‌چه می‌نوشی به او بنوشان. و پای او را با غل و زنجیر نبند و اگر من جان دادم، تنها با زدن یک ضربه او را کن. مبادا او را بسوزانی یا مثله کنی. 🔹اگر من زنده بمانم، بر من سزاوارتر است که از او در گذرم و خود می‌دانم که با او چه کنم. شما دو تن را به تقوای الهی سفارش می‌کنم. یاور ستمدیدگان و ستمگران باشید.» 🔹گارودی می‌افزاید: من هم‌چنان بخش‌هایی از وصیت حضرت علی ع را برای شاگردم بازگو می‌کردم، و دخترک دانشجوی فرانسوی می‌شنید و اشک‌هایش را پاک می‌کرد. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. ✍پس رو کرد به جماعتی که در آنجا داشتند ( نیز در بین بود ) و سوال کرد : "خلیفه ی نبی و او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید : نامت چیست؟ ابوبکر گفت : نامم "" است راهب پرسید : دیگرت چیست؟ابوبکر گفت : نام دیگرم "" است. راهب سوال کرد : نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت : "نه هرگز" پس راهب گفت : گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ✍ابوبکر گفت : دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد : من بهمراه جمعی از مسیحیان از آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و ما این است که : از ی مسلمین چند بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ✍ابوبکر گفت : سوالاتت را بپرس ، راهب گفت :باید به من نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت : در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. ✍راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ *چه چیزاست که از آن نیست؟* 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ *چه چیزاست که در خدا نیست؟* 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ *آن چیست که خدا آن را نمیداند؟* پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت : باید از کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ ماند پس بدنبال فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند : چه سوالیست که میپرسی؟ خدا همه دارد و همه چیز را میداند. ✍راهب نا گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر بر امان دادنت نبسته بودم را به خونت رنگین می کردم . ✍سلمان که ماجرا بود بسرعت خود را به امام (ع)رسانده و ماجرا را کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام (ع )و امام (ع )میان جمعیت حاضر و با و تکبیر جماعت حاضر ، مواجه شدند. ✍ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسید : نامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یان *""* نزد مسیحیان *""ایلیا"* نزد پدرم *"علی"* و نزد مادرم *""* است. پس راهب گفت : نسبتت با نبی (ص) چیست؟ ✍امام (ع )فرمودند: او و پسرعموى من است و نیز او هستم. پس راهب گفت ، به بن مریم که و گمشده ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. ✍امام علی (ع) پاسخ دادند: فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹 *آنچه خدا ندارد ، و فرزند است.* 🔹 *آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است* 🔹 *و آنچه خدا نمیداند ، و همتا برای خود است* پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و الحکمة" ✳️به درستی که نامت در إلیا و در ایلیا و در علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین تقسیم کرد. ⬅️ *پیامبر(ص)فرمود: هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او می کنند* منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan سلام علیکم 🔥 وَ قَالَ علیه السلام لِابْنِهِ الْحَسَنِ علیه السلام یَا بُنَیَّ عَنِّی أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً لَا یَضُرُّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ وَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ وَ الْحَسَبِ الْخُلُقِ یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرَّکَ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ مَا تَکُونُ إِلَیْهِ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ یَبِیعُکَ بِالتَّافِهِ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْکَذَّابِ فَإِنَّهُ کَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْکَ الْقَرِیبَ. حکمت ۳۸ نهج البلاغه به فرزندش علیه السّلام فرمودند پسرم چهار چیز از من داشته باش و چهار چیز را به خاطر بسپار که تا وقتی که به آن‌ها مى کنى نبینى همانا ارزشمندترین است، و بزرگ‌ترین بى خردى است، و پر ترین خطرات 🔥خطر خود است. و گرامى‌ترین و نسب نیکوست. فرزندم از با بپرهيز زيرا او مى‌خواهد به تو برساند ولى زيان مى‌رساند از دوستى با اجتناب كن زيرا هنگام شديدترين حاجت تو را رها مى‌سازد، و از دوستى با بر حذر باش زيرا تو را به چيز كمى مى‌فروشد، و از دوستى با بپرهيز زيرا او مانند سراب است، دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور مى‌نماياند. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan * حسن مرده است *   زنی که فرزندش، به نام ، به سفر رفته و از وی خبری نرسیده بود نزد مردی آمد و گفت : لطفا به جهت رفع نگرانی من تفألی به بنمایید.  آن مرد را گشود. اتفاقا این آیه آمد: لَهُم و حُسنُ مآبٍ پاکیزه ترین ( ) نصیبشان  است و بهترین سرانجام ها (رعد/۲۹)  آن مرد به آیه را چنین خواند:  (طوبی لهُم) وَ حَسَن ماتَ  یعنی : ... و است   بیچاره با شنیدن این سخن و خبر ناگوار ، ماتم زده شد و از برفت. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b طلاب_شاهد_و_ایثارگر https://eitaa.com/joinchat/3675849495C3905e4b076
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم بن گويد: كنيزى از (عليه السلام ) شاخه گلى را به حضور آن حضرت آورد و اهداء نمود، امام (عليه السلام ) آن شاخه گل را گرفت و به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم من به حضرت عرض كردم ، : با اهداء يك شاخه گل ناچيز او را آزاد كردى ؟ امام در پاسخ فرمود: خداوند ما را (در ) چنين ادب كرده و فرموده : اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها هر گاه كسى به شما تحيت گويد پاسخ آن را بطور بهتر بدهيد (۱) سپس فرمود: تحيت بهتر همان آزاد كردن او است . (۲) امام حسن (عليه السلام ) فرمود : من بدء بالكلام قبل السلام فلا تجيبوه كسى كه قبل از سسلام ، سخن گفت ، جواب او را ندهيد (۳) ۱ - سوره نساء آيه 86. ۲ - مناقب ج 4 ص 18. ۳ - كشف الغمه ج 2 ص 152. الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم دو جاسوس وقتى كه : خبر شهادت حضرت على (عليه السلام ) و خبر بيعت مردم با (عليه السلام ) به رسيد، دو جاسوس : يكى از طايفه حمير و يكى از طايفه بنى قين را به كوفه و بصره فرستاد، تا اوضاع عراق را به معاويه اطلاع دهند، امام (عليه السلام ) آن دو جاسوس را شناخت ، دستور دستگيرى آنها را داد و سپس فرمان اعدام آنها را صادر نمود و پس از آن امام حسن نامه تندى به معاويه نوشت و در آن نامه بعضى از كارهاى خلاف او را تذكر داد. كشف الغمه ج 2 ص 110 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم امام حسن (عليه السلام ) پس از شهادت امام على (عليه السلام ) كم كم بر همه جهان اسلام مسلط شد، روزى با دارو دسته خود به كوفه آمد، طرفدارانش به او گفتند: بن على (عليه السلام ) در نظر مردم كوفه بسيار محترم و محبوب است ، خوب است شما به منبر بروى و در خطبه خود كارى كنى كه آن حضرت از چشم مردم بيفتد. امام (عليه السلام ) از جريان آگاه شد، در مسجد پيش دستى كرد و قبل از سخنرانى معاويه برخاست و خطاب به مردم كرد و فرمود: اى مردم آيا اگر شما همه جهان را بگرديد كسى را غير از من و برادرم (عليه السلام ) مى يابيد كه جدش رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) باشد؟ ما براى حفظ خون هاى مردم دست از جنگ كشيديم (۱) و حكومت در دست اين طاغوت - اشاره به معاويه - قرار گرفت و اين جز اى تا وقتش نمى يابم . معاويه گفت : منظورت چيست ؟ (عليه السلام ) فرمود: منظورم همان است كه خدا خواسته است . معاويه به خشم آمد و بالاى منبر رفت و در خطبه خود از على (عليه السلام ) و آل على (عليه السلام ) بدگويى كرد. امام حسن (عليه السلام ) از پاى منبر برخاست و خطاب به معاويه فرمود: اى فرزند زن جگر خواره آيا اميرمؤ منان (عليه السلام ) را سبّ مى كنى و به او ناسزا مى گويى با اينكه پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: كسى كه به (عليه السلام ) ناسزا بگويد به خدا ناسزا گفته و خداوند چنين فردى را تا ابد وارد مى كند. آنگاه امام از روى بى اعتنايى به معاويه پشت كرد و به طرف منزل آمد و ديگر به آنجا برنگشت (۲) ۱ - بدان كه : امام حسن (عليه السلام ) : به معنى سازش ‍ با معاويه نبود، بلكه يك نوع ترك جنگ موقت مشروط به شرائطى بود، تا به بازسازى و تصفيه ارتش خود بپردازد و ضمنا باطن ناپاك معاويه را به جهان اسلام بشناساند، و در ان شرايط هم راهى جز اين نبود. ۲- بحار ط جديد ج 44 ص 91 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم - به به چه نيكو مركب و سوارش ! ابن عباس گويد: ديدم رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) را بر دوش ‍ گرفته است ، مردى رسيد و گفت : اى كودك ! خوب مركبى دارى ! نعم المركب ركبت . پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: و نعم الراكب : و اين كودك خوب سواره اى است . چهارده معصوم عماد زاده ص 529. الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم معاويه # امام_على (ع ) به شهادت رسيد، بر نقاط اسلامى مسلط شد، فرماندار مدينه شد، معاويه در نامه اى براى مروان نوشت : دختر (برادرزاده على (ع ) را براى پسرم خواستگارى كن هر قدر پدرش مهريه خواست ، مى پذيرم و هر قدر او قرض داشته باشد مى پردازم ، و اين وصلت موجب صلح بين بنى اميه و بنى هاشم خواهد شد. ، پس از دريافت با عبدالله بن جعفر، ملاقات كرد، و دختر او را براى يزيد، خواستگارى نمود. گفت : اختيار زنان ما با بن على (ع ) است ، دخترم را از او خواستگارى كن . مروان به حضور (ع ) آمد و دختر عبدالله را، خواستگار كرد، امام حسن (ع ) فرمود: (هر كس را كه در نظر دارى دعوت كن ، تا اجتماع كنند و من نظرم را بگويم ) مروان ، بزرگان دو طايفه بنى هاشم و بنى اميه را دعوت كرد و همه آنها به گرد هم آمدند، امام حسن (ع ) نيز حاضر شد. مروان برخاست و پس از حمد وثناى الهى ، گفت : (اميرمؤمنان معاويه ، به من فرمان داده تا زينب دختر عبدالله بن جعفر( ۱ ) را براى بن معاويه ، خواستگارى كنم ، به اين ترتيب كه : 1 - هر قدر پدرش خواست مهريه تعيین كند مى پذيريم . 2 - هرقدر، پدرش مقروض باشد، قرض او را ادا مى كنيم . 3 - و اين وصلت موجب صلح بين دو طايفه بنى اميه و بنى هاشم گردد. 4 - يزيد پسر معاويه همتايى است كه نظيرندارد، به جانم سوگند حسرت و افتخار شما به يزيد، بيشتر از حسرت و افتخار يزيد به شما است . 5 - يزيد كسى است كه به بركت چهره او از ابرها طلب باران مى شود. آنگاه سكوت كرد و كنار نشست . امام حسن (ع ) پس از حمد و ثناى الهى فرمود: 1 - اما در مورد ، ما از سن پيامبر (ص ) در مورد و بستگانش تجاز نمى كنيم (كه 840 درهم است ) 2 - در مورد قرضهاى پدرش ، چه وقتى زنهاى ما، قرض هاى پدرانشان را داده اند؟(تا چنين مطلبى عنوان شود) 3 - و در مورد بين دو طايفه ، فانا عاديناكم لله و فى الله فلا نصالحكم للدنيا : (دشمنى ما با شما، براى خدا و در راه خداست ، بنابراين براى با شما صلح نمى كنيم ). 4 - و در مورد اينكه : افتخار ما به وجود يزيد، بيشتر از يزيد به ما است ، اگر مقام بالاتر از است ، ما بايد بر يزيد افتخار كنيم ، ولى اگر نبوت بالاتر از است ، او بايد به وجود ما افتخار كند. 5 - اما اينكه گفتى : به بركت چهره يزيد، از ابرها طلب باران مى شود چنين چيزى درست نيست ، مگر در مورد و آل محمد (ص ) (كه از بركت چهره نورانى آنها طلب مى شود) نظر ما اين است كه : دختر عبدالله را به پسر عمويش ، ( بن محمد بن جعفر) درآوريم ، و من هم اكنون او را همسر قاسم قرار دادم و مهريه اش را زمين مزروعى كه در مدينه دارم تعيين كردم ... و همين زمين مزروعى ، زندگى آنها را تاءمين مى كند، و ديگر نيازى به ديگران نيست . مروان گفت : اى بنى هاشم !آيا اين گونه با ما ناصاف روبرو مى شويد؟(و به يك يك سخنان ما پاسخ مى دهيد) امام حسن (ع ) فرمود: آرى ، هر يك از اين پاسخها، در برابر هر يك از مواد سخنان شما است ، يك در برابر يك . مروان ازجواب مثبت ماءيوس شد و ماجرا را براى معاويه ، در ضمن نامه اى نوشت . معاويه گفت : (ما از آنها خواستگارى كرديم ، جواب منفى به ما دادند، ولى اگر آنها از ما خواستگارى كنند، جواب مثبت خواهیم داد .( ۲ ) ۱ - طبق بعضى از روايات ، نام اين دختر، ام كلثوم بود، و به جاى امام حسن (ع )، امام حسين (ع ) ذكر شده است (بحار، ج 44، ص 207 - 208) ۲ - بحارالانوار، ج 44، ص 119 - 120 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم (ع ) در كوفه بود، وقتى كه بر اوضاع مسلط شد، به كوفه آمد، جمعى از طرفدارانش به او گفتند: ( بن على (ع ) در نظر مردم كوفه ، داراى مقام بسيار ارجمندى است ، اگر او را به اجبار وارد مسجد كنى ، و در ملاء عام بر بالاى منبر بروى او را در حضور مردم سرافكنده كنى ، كار شايسته اى نموده اى ، معاويه اين پيشنهاد را نپذيرفت ، آنها اصرار كردند، سرانجام معاويه پذيرفت ، براى نماز به آمد و جمعيت در مسجد بودند، امام حسن (ع ) را ناگزير به مسجد آوردند، معاويه بالاى منبر رفت و بسيار هتاكى كرد و به ساحت مقدس حضرت على (ع ) ناسزا گفت . هماندم امام حسن (ع ) برخاست و فرياد زد: اى پسر جگر خواره ، آيا تو به اميرمؤمنان على (ع ) ناسزا مى گويى ، با اينكه پيامبر (ص ) فرمود: هر كس به على (ع ) ناسزا بگويد به من ناسزا گفته و هر كس به من ناسزا بگويد، به خدا ناسزا گفته ، و كسى كه به خدا ناسزا گويد، خدا او را داخل مى كند، بطورى كه تا ابد در دوزخ بماند. سپس امام حسن (ع ) به عنوان اعتراض ، مجلس را ترك كرد . احتجاج طبرسى (ره ) ج 1، ص 145 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم گنهكار عصر رسول خدا (ص ) بود، و (ع ) كودك بودند شخصى گناهى كرد و از شرم آن گناه ، مدتى مخفى شد و نزد رسول خدا (ص ) نمى آمد تا اينكه آن شخص ، حسن و حسين (ع ) را ديد، آن دو را بر دوش ‍ خود سوار كرد و با همان حال به حضور رسول خدا (ص ) آمد و عرض كرد: (من گنهكارم ، در پناه خدا، و اين دو آقازاده به حضور شما آمده ام تا مرا ببخشيد) رسول خدا (ص ) وقتى كه آن منظره را ديد، آنچنان خنديد كه دستش را بر دهانش گذاشت ، سپس به آن مرد گنهكار فرمود: (برو جانم تو هستى ) آنگاه به حسن و حسين فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را قرار داد، در اين هنگام آيه 64 سوره نساء نازل شد: ... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما : و اگر گنهكاران كه بر اثر به خود ستم كردند، به نزد تو (اى پيامبر) مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آن ها مى كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند . مناقب آل ابيطالب ، ج 3، ص 400 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم - نامگذارى (ع ) هنگامى كه امام حسن (ع ) چشم به جهان گشود، (س ) به على (ع ) گفت : (نام اين نوزاد را معين كن ) (ع ) فرمود: من در نامگذارى او، از پروردگارم پيشى نمى گيرم ، خداوند به وحى كرد: (پسرى براى محمد (ص ) متولد شده نزد او برو و به او تبريك بگو، سپس بگو: نسبت على (ع ) به تو مانند نسبت هارون به موسى (ع ) است ، نام اين نوزاد را همان نام بگذاريد كه نام پسر هارون (برادر موسى ) است .) جبرئيل به حضور پيامبر آمد و تبريك گفت ، و سپس عرض كرد: خداوند امر كرد كه اين نوزاد را همنام پسر هارون برادر موسى ، كنيد. پيامبر (ص ) فرمود: (او چه نام داشت ؟) جبرئيل گفت : نام او (شبر) بود. پيامبر (ص ) فرمود: زبان من عربى است . جبرئيل گفت : او را ، نامگذارى كن ، پيامبر (ص ) نام آن نوزاد را حسن خواند . اعلام الورى ، ص 210 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم پراكنده شدن مردم و (ع ) ( ، معروف به ( ) (صاحب دو رياست : 1 - نخست وزير 2 - رئيس ارتش ماءمون ) مجوسى بود و به دست مسلمان شد و كم كم دست نشانده برمكيان در دستگاه خلافت گرديد، و در عصر ماءمون (هفتمين خليفه عباسى ) هم نخست وزير ماءمون گرديد و هم فرمانده كل قواى ارتش ماءمون شد. هنگامى كه ماءمون ولايتعهدى را به امام رضا(ع ) سپرد، بن سهل به مقام امام (ع ) حسادت مى ورزيد، و در فرصتهاى مختلف ، عداوت خود را به امام (ع ) آشكار مى كرد، از جمله در جريان همين شخص ، ماءمون را تحريك كرد كه پيام براى امام بفرستد تا نماز را نخواند و برگردد، سر انجام به مكافات دسيسه هايش رسيد و در شعبان سال 203 در سرخس ، توسط ( ) دائى ماءمون كشته شد (۱) اينك به داستان زير توجه كنيد: مى گويد: هنگامى كه ماءمون از خراسان به قصد بغداد بيرون آمد، ( ذوالرياستين ) (براى بدرقه ) بيرون آمد، من نيز همراه حضرت (ع ) بيرون آمدم ، در يكى از منزلگاهها، نامه اى از جانب ( ) (برادر ) بدست فضل رسيد، در آن نوشته بود: (من از روى حساب نجوم دريافته ام كه تو در روز چهارشنبه فلان ماه ، حرارت آهن و آتش را مى چشى ، از اين رو عقيده من اين است كه در همان روز، با ماءمون و حضرت رضا(ع ) به حمام برويد، و تو كنى و روى دستت خون بريز، تا نحوست آن (حرارت آهن ) از تو دور گردد). بن سهل براى ماءمون نيز، در اين باره نامه نوشت ، و از او خواست كه از حضرت رضا(ع ) تقاضا كند تا باهم به حمام بروند. ماءمون به حضور حضرت رضا(ع ) نامه نوشت كه فردا به حمام برويم ، امام رضا(ع ) جواب داد: (من فردا حمام نمى روم و عقيده ندارم كه تو و فضل نيز به حمام برويد). ماءمون بار ديگر نامه نوشت و از امام رضا(ع ) در خواست كرد كه فردا به حمام برويم . امام رضا(ع ) در پاسخ نوشت : من حمام نمى روم زيرا شب گذشته رسول خدا(ص ) را در ديدم به من فرمود: (فردا حمام نرو). از اين رو به عقيده من تو و فضل نيز فردا به حمام نرويد. ماءمون براى حضرت نوشت كه راست مى گوئى و پيامبر(ص ) نيز راست فرمود، من نيز فردا به حمام نمى روم ، فضل خودش بهتر مى داند. مى گويد: وقتى كه شب شد، امام هشتم (ع ) به ما فرمود: (آنچه را كه از تلخ امشب پديد مى آيد به خدا پناه مى برم ). ما پيوسته اين سخن را مى گفتيم ، وقتى كه حضرت رضا(ع ) نماز صبح را (در اول وقت ) خواند، به من فرمود: (برو پشت بام ببين آيا صدائى مى شنوى ) ياسر مى گويد: به پشت بام رفتم ، فريادى شنيدم و كم كم صداى شيون بلند شد، پائين آمدم و ديدم ماءمون از آن درى كه از خانه اش به خانه امام رضا(ع ) باز مى شود، به حضور امام رضا(ع ) آمد و به امام گفت : (خدا به تو در مورد فضل ، اجر دهد، او سخن شما را نپذيرفت و به حمام رفت و بر سرش ريختند و او را كشتند، سه تن از مهاجمين دستگير شده اند كه يكى از آنها پسر خاله او ( بن ) است .) ياسر مى گويد: سرداران و هواخواهان فضل در خانه ماءمون اجتماع كردند و مى گفتند: ماءمون او را غافلگير كرده و كشته است ، و ما بايد از او خوانخواهى كنيم ، و آتش آورده بودند كه خانه او را بسوزانند. ماءمون به حضرت رضا(ع ) عرض كرد: (اى سرور من ! اگر صلاح مى دانيد برويد و مردم را پراكنده كنيد.) ياسر مى گويد: امام سوار شد و به من فرمود: تو نيز سوار شو، با هم از خانه بيرون ، آمديم ، مردم فشار مى آوردند، امام رضا(ع ) با دست اشاره كرد و فرمود: (تفرقوا تفرقوا: متفرق و پراكنده شويد). اشاره امام آنچنان اثر كرد، كه مردم به گونه اى شتابان باز مى گشتند و پراكنده مى شدند كه روى هم مى افتادند، آنحضرت به هر كس اشاره كرد، او با شتاب از آنجا رفت (۲) - ۱ - بحار، ج 49، ص 139 - صحيفه البحار، ج 2، ص 492 و 493. ۲ - کافی باب مولد ابى الحسن الرضا(ع )، حديث 8، ص 490 و 491 - ج 1 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم امام عليه السلام عربى كه صورتش خيلى زشت و قبيح منظر بود سر سفره مجتبى عليه السلام آمد و از روى حرص تمام غذا را خورد و تمام كرد. امام عليه السلام كه كرامتش براى همه معلوم بوده از غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسيد: تو عيال دارى يا مجردى ؟ گفت : عيالمندم ، فرمود: چند فرزند دارى ؟ گفت : هشت دختر دارم كه من به شكل از همه زيباترم ، اما ايشان از من پرخورترند. امام تبسم فرمود و او را ده هزار درهم انعام دادند و فرمودند: اين قسمت تو و زوجه ات و هشت دخترت باشد لطائف الطوائف ص 139 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم اهل بيت (عليهم السلام) گفته است : من مقيم كوفه بودم . همسايه اى داشتم كه با او رفت و آمد و نشست و برخاست مى كردم . شب جمعه اى نزد او آمده ، گفتم : در مورد زيارت حضرت (عليه السلام) چه رأى و نظرى دارى ؟ گفت : و خلاف مقرارت شرع ، و هر بدعتى گمراهى است و هر آلوده به گمراهى و ضلالتى در آتش است ! ! سليمان مى گويد : در حالى كه همه وجودم پر از خشم بود از نزد او برخاستم و پيش خود گفتم : هنگام سحر نزد او مى روم و حقايقى از و مناقب حضرت امام حسين (عليه السلام) را براى او مى گويم ، اگر بر عناد و تعصب جاهلى اش اصرار و پافشارى ورزيد او را به مى رسانم . چون وقت سحر شد به سوى او شتافته ، درِ خانه اش را كوبيدم و او را به نام صدا زدم كه ناگهان همسرش به من گفت : او ابتداى شب به قصد زيارت حضرت حسين (عليه السلام) به سوى رفت ، من هم از پى او به زيارت حضرت امام حسين (عليه السلام) شتافتم . هنگامى كه وارد حرم شدم همسايه خود را ديدم كه در حال سجده براى خدا ، مشغول مناجات و گريه و درخواست و آمرزش است . پس از مدتى طولانى سر از سجده برداشت و مرا نزديك خود ديد ، به او گفتم : تو ديشب مى گفتى زيارت حضرت حسين (عليه السلام) است و هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى در آتش است ولى امروز به حرم آمدى ، او را زيارت مى كنى ؟ گفت : سليمان ! سرزنشم مكن ! من كسى بودم كه براى (عليهم السلام)قائل به پيشوايى و و نبودم تا ديشبم فرا رسيد كه ديدم كه : مرا در حيرت و بهت فرو برد و دچار ترس و وحشت نمود . به او گفتم : چه ديدى ؟ گفت : انسانى بلند مرتبه و با عظمت را ديدم كه قامتى معتدل داشت نه بسيار بلند بود و نه بسيار كوتاه . از توصيف جمال و جلالش ناتوانم و از بيان ارزش و كمالش عاجزم . با گروه هايى كه گرداگردش بودند به سرعت در حركت بود و پيش رويش سوارى بود كه بر سرش تاجى قرار داشت ، داراى چهار ركن بود و بر هر ركنى گوهرى كه از مسير سه روزه راه مى درخشيد . از برخى از خادمان آن بزرگوار پرسيدم : اين كيست ؟ گفتند : مصطفى ! گفتم : اين ديگرى كيست ؟ گفتند : مرتضى جانشين رسول اللّه ! سپس چشم به آن فضاى ملكوتى انداختم ، كه ناگهان اى از نور ديدم كه هودجى از بر آن بود و در آن دو قرار داشتند و ناقه ميان آسمان و زمين در پرواز بود ! گفتم : اين ناقه از كيست ؟ گفتند : از كبرى و زهرا (عليهما السلام) ; گفتم : اين جوان كيست ؟ گفتند : بن على ; گفتم : اين گروه كجا مى روند ؟ همه گفتند : زيارت مقتول به ستم ، شهيد كربلا بن على المرتضى . من به سوى هودجى كه حضرت فاطمه زهرا در آن بود رفتم كه ناگهان ورقه هاى مكتوب را ديدم كه از آسمان به زمين مى آيد ! پرسيدم اين اوراق چيست ؟ گفتند : اوراقى است كه در آن ايمنى از آتش براى زائران حسين در نوشته شده است . من امان نامه اى را درخواست كردم ; به من گفت : مگر تو نمى گويى زيارت حسين بدعت است ؟ ! اين امان نامه به تو نمى رسد ، مگر آنكه حسين را زيارت كنى و به فضل و شرفش اعتقاد ورزى ! با ترس و هول از خواب بيدار شدم و همان وقت و ساعت قصد زيارت آقايم حسين (عليه السلام) را نمودم و اكنون به پيشگاه خدا توبه و آورده ام و به خدا سوگند اى سليمان ! از قبر او جدا نمى شوم تا روح از بدنم جدا گردد ! ! حاج بر پايه نقل محدث قمى درمفاتيح الجنان صفحه 801 در با به حضرت عرضه داشت حديث صحيح است ؟ حضرت فرمود : آرى ، درست و کامل است الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم گواهى حضرت علیه السلام به داوزده امام علیهم السلام امير مؤ منان علیه السلام همراه حسن و حسين علیهما السلام در حالى كه دست در دست داشت در مكه به طرف مسجدالحرام آمد، تا اينكه در مسجد نشست ، در اين هنگام مردى خوش سيما كه لباس پاكيزه در تن داشت ، به حضور على علیه السلام آمد و سلام كرد، حضرت جواب سلام او را داد، و او در محضر على علیه السلام نشست ، آنگاه گفت : (اى اميرمؤ منان ! سه ال از شما مى پرسم ، اگر پاسخ آنها را گفتى ، مى دانم آنها (كه بعد از پيامبر(ص ) را بدست گرفتند) به كارى اقدام كردند كه خود را ساختند، و در دنيا و آخرت در امان نخواهند بود، و اگر پاسخى نگفتى ، مى دانم كه تو هم با آنها برابر هستى ). اميرمؤ منان علیه السلام به او فرمود:(آنچه خواهى از من بپرس )، او سه سؤ ال خود را چنين مطرح كرد: 1- وقتى كه مى خوابد، او كجا مى رود؟ 2- چرا گاهى انسان چيزها را بياد مى آورد، و گاهى مى كند؟ 3- براى چه انسان ، به عموها و دائيهايش ، پيدا مى كند؟ اميرمؤ منان علیه السلام به علیه السلام رو كرد و فرمود: جوابش را بده ! امام حسن علیه السلام جواب او را داد. او كرد و گواهى به يكتائى خدا و رسالت محمد(ص ) داد و سپس به امامت يكايك امامان (ع ) از حضرت على (ع ) تا امام قائم (ع ) گواهى داد... در پايان گفت : (سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد اى اميرمؤ منان علیه السلام)، سپس برخاست و رفت . امام على علیه السلام به حسن علیه السلام فرمود: به دنبالش برو ببين به كجا مى رود؟ امام حسن علیه السلام بيرون آمد، و ديد: (او همين كه پايش را از مسجد بيرون گذاشت ناپديد شد و معلوم نشد كه به كجا رفت ). آنگاه امام حسن علیه السلام به حضور پدر بازگشت ، و جريان را گفت . امام على علیه السلام به حسن علیه السلام فرمود: (آيا او را مى شناسى ؟) امام حسن علیه السلام عرض كرد: (خدا و رسول و اميرمؤ منان داناترند). امام على علیه السلام فرمود: هو الخضر علیه السلام (او علیه السلام(پيغمبر)بود). اصول كافى باب ماجاء فى الاثنى عشر حديث 8، ص 531 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم اى در حضرت على علیه السلام تا حضرت علیه السلام ص ۲ مى گويد: من به دنبال كار خودم رفتم تا اميرمؤ منان على علیه السلام از دنيا رفت ، نزد علیه السلام كه به جاى على علیه السلام نشسته بود و مردم از او سؤ ال مى كردند رفتم ، وقتى كه مرا ديد، فرمود : (اى حبا به !). عرض كردم : (بلى اى سرور من ). فرمود: آنچه همراه دارى بياور، من آن سنگ كوچك را به آن حضرت دادم ، آن حضرت مانند على علیه السلام با انگشتر خود به آن مهر زد، به طورى كه جاى مهر بر آن سنگ نقش بست . بعد از آنكه امام علیه السلام در دنيا رفت ، به حضور (ع ) كه در مسجد رسول خدا (در مدينه ) بود رفتم ، مرا نزد خود خواند و به من خوش ‍ آمد گفت ، و آنگاه فرمود: (دليل آنچه را كه مى خواهى موجود است ، آيا نشانه امامت را مى خواهى ؟). گفتم : آرى اى آقا من . فرمود: (آنچه با خود دارى بياور). من آن سنگ كوچك را به او دادم ، آن حضرت انگشترش را بر آن زد، و جاى آن مهر بر آن سنگ نقش بست . پس از امام علیه السلام به حضور امام علیه السلام رفتم ، در اين هنگام به قدرى پير شده بودم كه رعشه در اندامم افتاده بود و براى خود صد و سيزده سال شمردم (كه از عمرم رفته ) ديدم آن حضرت در ركوع و سجود است و به اشتغال دارد(و به من توجه ندارد) نا اميد شدم ، ولى آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره كرد، با اشاره او جوانيم باز گشت (تا اينكه نمازش تمام شد.) گفتم : اى آقا من از چه اندازه گذشته و چقدر مانده است ؟ فرمود: به آنچه گذشته است آرى (علم به آن داريم ) و به آنچه مانده است نه (از غيب است و غير خدا آن را نمى دارند)، آنگاه به من فرمود: آنچه با خود دارى بياور، من آن سنگ كوچك را به آن حضرت دادم ، انگشتر خود را بر آن زد، و جاى انگشترش بر آن نقش بست . پس از امام سجادعلیه السلام نزد امام باقرعلیه السلام رفتم ، آنحضرت نيز بر آن سنگ مهر زد، سپس نزد امام صادق علیه السلام رفتم ، او نيز بر آن سنگ مهر زد، و بعد از او نزد امام كاظم علیه السلام رفتم ، او نيز بر آن سنگ مهر زد، و بعد از او به حضور (ع ) رفتم ، او نيز بر آن سنگ مهر زد، و مهرش بر آن ، نقش بست . (۱) حبابه ، والبيه ، پس از آن نه ماه زنده بود، چنانكه از ، نقل شده است . (۲) ۳ - در عصر السلام 113 سال داشت ، و بعد به آن حضرت شده است و بعدا تا عصر حضرت (ع )123 سال ديگر عمر كرده و در مجموع 236 سال نموده است (نگارنده ) ۴ - کافی باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل ، حديث 1، ص 346 و 347- ج 1 - و در بحث 4 همين باب ، حبابه ( ) ذكر شده است . الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم ترحم بر حيوانات گويد: بن على عليه السلام را ديدم كه مشغول خوردن بود و سگى روبروى او قرار گرفته بود، هر لقمه اى كه مى خورد يك لقمه هم به آن مى داد. عرض كردم : يابن رسول اللّه ! اين سگ را از خود دور نمى كنى ؟ حضرت فرمود: رهايش كن زيرا من از خداوند مى كنم كه جاندارى به من نگاه كند و من بخورم و به او نخورانم . بحار النوار، ج 43، ص 352. الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم ثواب زيارت (عليه السلام) در اين قسمت براى شما عزيزان روايتى را درباره فضيلت زيارت آن حضرت از « » نقل مى كنم تا ببينيد و بيابيد كه اين مستحب در چه بهره عظيمى به انسان مى رساند . حضرت (عليه السلام) مى فرمايد : كسى كه قبر فرزندم را كند براى او نزد خدا هفتاد مقبول است . راوى مى گويد : گفتم : هفتاد حج ؟ ! فرمود : آرى ، هفتصد حج . گفتم : هفتصد حج ؟ فرمود : آرى ، هفتاد هزار حج . گفتم : هفتاد هزار حج ؟ فرمود : چه بسا حجى كه پذيرفته نشود ; كسى كه او را زيارت كند و يك شب در آن منطقه بخوابد مانند اين است كه خدا را در عرشش زيارت كرده است . گفتم : مانند كسى است كه خدا را در عرشش زيارت كرده است ؟ فرمود : آرى ، هنگامى كه قيامت برپا مى شود چهار نفر از و چهار نفر از آخرين بر عرش قرار دارند ، اما چهار نفر اوّلين : و و و علیهم السلام است ; اما چهار نفر آخرين : و و و صلی الله علیهم و آله وسلم است ; سپس نخ ترازى كشيده مى شود ـ كه خوبان را از بدان جدا مى كند ـ پس زائران قبور ما با ما قرار مى گيرند ، از نظر برترين درجه ، و نزديك ترينشان به عطا و بخشش ، زائران قبر فرزندم على ] بن موسى الرضا [ هستند . كامل الزيارات : 307 ، باب الحادى والمائة ، حديث 13 . الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم عليه السلام و زيد و قيام زيد ص ۲ ۱ - بر عليه برطبق اجازه ي صريح و دستور اسلام است مثل قيام حضرت سيدالشهدا عليه السلام در برابر يزيد. آنچه نياز به دليل دارد عدم قيام در برابر ظالم است. ۲ - زيد را مجبور به قيام کردند زيرا دعوت مردم از وي براي قيام در برابر كفر تكليف آور بود. قيام بر عليه و ستمكاراني چون خلفاي بني اميه اجازه و دستور صريح اسلام است، همچنان كه امام حسين عليه السلام به اين امر مبادرت ورزيدند. اقدام به براندازي ظلم، وظيفه ي هر مسلماني است مگر اين كه موانعي باشد كه عدم قيام به مصلحت اسلام باشد مثل اين كه در زمان حضرت امام عليه السلام و معاويه، شرايط زمان و مكان به گونه اي بود كه حضرت عليه السلام آن شرايط را در قيام مدخليت داده و نهايتاً با شروطي ويژه اقدام به صلح نمودند. شرايط طوري بود كه : اگر عمل مي شد : ۱ - حكومت از بني اميه سلب مي شد ۲ - جان و مال شيعيان حفظ مي شد اگر عمل نمي شد(كه نشد) : ۱ - نقاب از چهره ظالمان اموي مانند معاويه برداشته مي شد ۲ - مردم آنها را مي شناختند زيد با اجازه و موافقت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بوده است شواهد این ۱ - گفتار امام رضا عليه السلام است در پاسخ به مأمون، كه فرمود: «پدرم نقل كرد كه از پدرش شنيده بود كه مي گفت: ... براي قيامش با من مشورت كرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داري همان شخص به دار آويخته در كناسه (كوفه) باشي، راه تو همين است. موقعي كه از حضور امام صادق عليه السلام بيرون رفت، امام فرمود: «واي به حال كسي كه نداي او را بشنود و به ياري او نشتابد.» ( ۱ ) پس قيام زيد با اجازه ي امام صادق عليه السلام بوده است ۱ - مروج المذهب ج۲ ص ۲۵۸ الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم🌹💐 💞به محمد(ص)سبب خلقت دنیا 🌸به محبت که نمود هدیه به دلها صلوات 💞به (ع)شیر خدا آن شه مردان جهان 🌸به وجودی همه پر گشته زتقوی صلوات 💞به تمامی ؛فاطمه(س)آن دخت نبی 🌸به همه حجب وحیا،عصمت صلوات 💞به کرامت به درایت به صبوری (ع) 🌸به کریمی که دهد حاجت دلها صلوات 💞به (ع)خون خدا آن شه مظلوم وغریب 🌸به شهیدی که غمش شد به دل ما صلوات 💞به سجودی که نمود آن شه (ع)خدا 🌸به عبادت که نمود حضرت حق را صلوات 💞به شکافنده هر علم و به باقر،به خرد 🌸به شعوری که نمود حل معما صلوات 💞به علمدارتشیع ،به صداقت به صفا 🌸به امام جعفرصادق(ع) همه ازما صلوات 💞به نشاننده خشم،کاظم(ع) محبوس واسیر 🌸به نه تسلیم شده بر ظلم وستمها صلوات 💞به غریبی که غم ازدل ببرد غربت او 🌸به رضا(ع)آن که ستاند غم دل را صلوات 💞به نهم اختر آسمان امامت ،به تقی(ع) 🌸به جوادو همه جود کرم ها صلوات 💞به نقی(ع)هادی ما درره رستگاری ودین 🌸به هدایتگر ما درره عقبا صلوات 💞به امامی که حسن،عسکری است نام خوشش 🌸به ابا حجت حق،شاه نه پیدا صلوات 💞به وجودخوش آن مهدی(عج) پنهان زنظر 🌸به عدالت که نماید همه برپا صلوات الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b